Forwarded from اتچ بات
❇️مقاومت در برابر تحقیر
وقتی ساختار غیراخلاقی حاکم باشد در همهجا و در هر موقعیتی باید انتظار داشته باشی از سوی هر کسی تحقیر شوی ، حال آن شخص چه معلم باشد چه حاکم و چه حتی پدر
تحقیر ستمبارترین کنشیست که فرد را از درون فرو میریزد و هستیاش را بر باد میدهد ، تحقیر عزتنفس را در هم میشکند و آدمی را از بالا به زیر میکشد و از او چیزی جز اطاعت ِ بی چون و چرا باقی نمیگذارد ، جامعهای که در مرداب تحقیر زندگی میکند به دریج به باتلاق مردگان متحرکی تبدیل میشود که ترس بر آنها حکمروایی خواهد کرد ... یکی از موارد بسیار شایع تحقیر این است که مجبور باشی در برنامه و طرح دیگران زندگی کنی یعنی خودت نباشی بلکه فقط فرمان او باشد اما چرا آدمی تن به تحقیر میدهد و در برابر تحقیر شدن مقاومت نمیکند ؟
اخیرا کلیپی از رفتار خشن ، زشت و تحقیرآمیز یکی از معلمان با دانش آموزش منتشر شده که معلم میخواهد دانشآموز را وادار کند بر روی میزی بنشیند که ظاهرا تمیز نیست و دانشآموز نمیخواهد لباسش کثیف شود ، دیدنش از یکسو دردناک است و از سوی دیگر واکنش درخشان دانشآموز امید را در درون ایجاد میکند ، او بدون درگیری با معلم در مقابل تحقیرش مقاومت میکند و ای کاش همگان چنین شجاعانه میایستادند و به تحقیر نه میگفتند. آفرین بر او🌹
#علی_زمانیان
@Roshanfkrane
❇️مقاومت در برابر تحقیر
وقتی ساختار غیراخلاقی حاکم باشد در همهجا و در هر موقعیتی باید انتظار داشته باشی از سوی هر کسی تحقیر شوی ، حال آن شخص چه معلم باشد چه حاکم و چه حتی پدر
تحقیر ستمبارترین کنشیست که فرد را از درون فرو میریزد و هستیاش را بر باد میدهد ، تحقیر عزتنفس را در هم میشکند و آدمی را از بالا به زیر میکشد و از او چیزی جز اطاعت ِ بی چون و چرا باقی نمیگذارد ، جامعهای که در مرداب تحقیر زندگی میکند به دریج به باتلاق مردگان متحرکی تبدیل میشود که ترس بر آنها حکمروایی خواهد کرد ... یکی از موارد بسیار شایع تحقیر این است که مجبور باشی در برنامه و طرح دیگران زندگی کنی یعنی خودت نباشی بلکه فقط فرمان او باشد اما چرا آدمی تن به تحقیر میدهد و در برابر تحقیر شدن مقاومت نمیکند ؟
اخیرا کلیپی از رفتار خشن ، زشت و تحقیرآمیز یکی از معلمان با دانش آموزش منتشر شده که معلم میخواهد دانشآموز را وادار کند بر روی میزی بنشیند که ظاهرا تمیز نیست و دانشآموز نمیخواهد لباسش کثیف شود ، دیدنش از یکسو دردناک است و از سوی دیگر واکنش درخشان دانشآموز امید را در درون ایجاد میکند ، او بدون درگیری با معلم در مقابل تحقیرش مقاومت میکند و ای کاش همگان چنین شجاعانه میایستادند و به تحقیر نه میگفتند. آفرین بر او🌹
#علی_زمانیان
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
🔴 از نوح بیاموزید
🔸نقل است که حضرت نوح، چهار پسر داشت. یکی از پسران نوح به نام کنعان به پیامبری پدرش ایمان نیاورد. از او چندان اطلاعی در متون دینی نیامده است. "تنها تصویری که از پسر نوح در قرآن کریم وجود دارد، لحظهای است که طوفان آغاز شده و پسر نوح خارج از کشتی است. بنا به روایت قرآن، نوح پسرش را دعوت میکند تا سوار کشتی شود؛ اما پسر قبول نمیکند و میگوید بالای کوهی میروم تا از طوفان در امان باشم. نوح بار دیگر از پسر دعوت به سوار شدن در کشتی میکند و میگوید این طوفان عذابی است که کسی نمیتواند از آن فرار کند مگر اینکه خداوند بخواهد. خداوند در این هنگام با موجی میان نوح و پسرش فاصله میاندازد و در نهایت پسر نوح در طوفان غرق میشود"(پایگاه اینترنتی ویکی شیعه).
🏷 به تعبیر سعدی:
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
یا در بیت دیگر آورده است:
چو کنعان را طبیعت بیهنر بود
پیمبرزادگی قدرش نیفزود
🔸پیش از وقوع طوفان و بهقصد نجات کنعان، پدر به فرزند خود میگوید: "یا بُنَی ارْکبْ مَعَنا وَ لا تَکنْ مَعَ الْکافِرِینَ". و نوح با اندوه شدید برای نجات فرزندش دست بهدامان خدا شد و از او طلب رحم و شفقت و کمک کرد که اجابت نشد. کشتی نجات و رستگاری مسیر خود را رفت و پسر نوح در طوفان غرق شد.
🔸این تنها قصهی نوح و پسرش نیست. قصهی همهی کسانی است که دلشان برای رستگاری دیگران میسوزد و میخواهند نجاتشان دهند، اما لازم است بهیاد داشتهباشند که در این "خودنوحپنداری"، باید همچون پیامبر خدا عمل کنند. یادآوری این قصه برای این ضرورت دارد که پیام مهمی برای همهی دینداران دارد. اینکه دیگری و حتی اگر آن دیگری، فرزند آدمی باشد، از اختیار و حق انتخاب میان خیر و شر برخوردار است. او آزاد است نجات یابد و آزاد است خود را در طوفان غرق کند. او اختیار دارد سوار کشتی شود یا نشود، همانگونه که کنعان چنین کرد و پدرش که پیامبر بود، او را بهزور و اجبار، مجبور به سوار شدن به کشتی نکرد.
🔸این درحالی بود که نوح میتوانست از برادرانش و دیگران بخواهد و امر کند که کنعان را از موی سر بگیرند و کشانکشان بر زمین بکشند و اگر لازم شد با او خشونت بورزند و او را سوار کشتی کنند. اما نوح این کار را نکرد. با اینکه بهعنوان یک پدر، شدیدا اندوهگین بود و دست به دعا و کمک از خدا برداشت؛ اما تنها کاری که کرد این بود که با شفقت تمام پسرش را دعوت به همراهی کند و بگوید: ای پسرم با ما بیا و سوار کشتی شو.
🔸کشتی میرفت و کنعان جلوی چشم پدر غرق شد؛ و لابد پدر در دل، اندوهی عظیم، و بر چشم، اشکی جاری داشت. نوح هیچ نبود جز یک نگاه مضطرب و هیچ نکرد جز یک دعوت مشفقانه؛ تا به همهی دینداران در طول تاریخ بگوید: من که پیامبر هستم حتی برای نجات فرزندم، او را مجبور نکردم و اختیار انسانیاش را از او نستاندم.
⬅️ و بگوید: رستگاری با فرمان و خشونت و جریمه و زندان و محرومیت از زندگی اجتماعی بهدست نمیآید.
و بگوید، حتی اگر پیامبر باشید حق ندارید اختیار آدمیان را برای چگونه زیستنشان، سلب کنید؛ زیرا که خدا، انسان را آزاد آفرید.
#علی_زمانیان
#اندیشه #انتقادات #اجتماعی
@Roshanfkrane
🔸نقل است که حضرت نوح، چهار پسر داشت. یکی از پسران نوح به نام کنعان به پیامبری پدرش ایمان نیاورد. از او چندان اطلاعی در متون دینی نیامده است. "تنها تصویری که از پسر نوح در قرآن کریم وجود دارد، لحظهای است که طوفان آغاز شده و پسر نوح خارج از کشتی است. بنا به روایت قرآن، نوح پسرش را دعوت میکند تا سوار کشتی شود؛ اما پسر قبول نمیکند و میگوید بالای کوهی میروم تا از طوفان در امان باشم. نوح بار دیگر از پسر دعوت به سوار شدن در کشتی میکند و میگوید این طوفان عذابی است که کسی نمیتواند از آن فرار کند مگر اینکه خداوند بخواهد. خداوند در این هنگام با موجی میان نوح و پسرش فاصله میاندازد و در نهایت پسر نوح در طوفان غرق میشود"(پایگاه اینترنتی ویکی شیعه).
🏷 به تعبیر سعدی:
پسر نوح با بدان بنشست
خاندان نبوتش گم شد
یا در بیت دیگر آورده است:
چو کنعان را طبیعت بیهنر بود
پیمبرزادگی قدرش نیفزود
🔸پیش از وقوع طوفان و بهقصد نجات کنعان، پدر به فرزند خود میگوید: "یا بُنَی ارْکبْ مَعَنا وَ لا تَکنْ مَعَ الْکافِرِینَ". و نوح با اندوه شدید برای نجات فرزندش دست بهدامان خدا شد و از او طلب رحم و شفقت و کمک کرد که اجابت نشد. کشتی نجات و رستگاری مسیر خود را رفت و پسر نوح در طوفان غرق شد.
🔸این تنها قصهی نوح و پسرش نیست. قصهی همهی کسانی است که دلشان برای رستگاری دیگران میسوزد و میخواهند نجاتشان دهند، اما لازم است بهیاد داشتهباشند که در این "خودنوحپنداری"، باید همچون پیامبر خدا عمل کنند. یادآوری این قصه برای این ضرورت دارد که پیام مهمی برای همهی دینداران دارد. اینکه دیگری و حتی اگر آن دیگری، فرزند آدمی باشد، از اختیار و حق انتخاب میان خیر و شر برخوردار است. او آزاد است نجات یابد و آزاد است خود را در طوفان غرق کند. او اختیار دارد سوار کشتی شود یا نشود، همانگونه که کنعان چنین کرد و پدرش که پیامبر بود، او را بهزور و اجبار، مجبور به سوار شدن به کشتی نکرد.
🔸این درحالی بود که نوح میتوانست از برادرانش و دیگران بخواهد و امر کند که کنعان را از موی سر بگیرند و کشانکشان بر زمین بکشند و اگر لازم شد با او خشونت بورزند و او را سوار کشتی کنند. اما نوح این کار را نکرد. با اینکه بهعنوان یک پدر، شدیدا اندوهگین بود و دست به دعا و کمک از خدا برداشت؛ اما تنها کاری که کرد این بود که با شفقت تمام پسرش را دعوت به همراهی کند و بگوید: ای پسرم با ما بیا و سوار کشتی شو.
🔸کشتی میرفت و کنعان جلوی چشم پدر غرق شد؛ و لابد پدر در دل، اندوهی عظیم، و بر چشم، اشکی جاری داشت. نوح هیچ نبود جز یک نگاه مضطرب و هیچ نکرد جز یک دعوت مشفقانه؛ تا به همهی دینداران در طول تاریخ بگوید: من که پیامبر هستم حتی برای نجات فرزندم، او را مجبور نکردم و اختیار انسانیاش را از او نستاندم.
⬅️ و بگوید: رستگاری با فرمان و خشونت و جریمه و زندان و محرومیت از زندگی اجتماعی بهدست نمیآید.
و بگوید، حتی اگر پیامبر باشید حق ندارید اختیار آدمیان را برای چگونه زیستنشان، سلب کنید؛ زیرا که خدا، انسان را آزاد آفرید.
#علی_زمانیان
#اندیشه #انتقادات #اجتماعی
@Roshanfkrane
🔵 "لایحه حجاب"، آزمونی نفسگیر
✍️ #علی_زمانیان
الف) شرم نیابتی دینداران
وقتی خطایی چشمگیر و غیراخلاقی از کسی و یا کسانی سر میزند، دو گروه، ممکن است دچار "شرم نیابتی" شوند. یعنی به جای رفتار خجالتآور خاطی، حسی از شرمندگی، شرمساری و سرافکندگی، وجودشان را دربرگیرد:
اولا، کسانی که با شخص خطاکار، بستگی خویشاوندی و یا تعلق و پیوند عاطفی دارند.
ثانیا، کسانی که از جهاتی، شبیه شخص خاطی هستند و همین تشابه سبب شرمساری آنان را فراهم میکند.
نحوهی نامعقول و شرمسارانهی نظام سیاسی در مواجههی با آنچه بیحجابی مینامندش، نه تنها مسئلهی حجاب را حل نکرده و نخواهد کرد، بلکه در روندی وارونه، آنرا به بحرانی لاینحل تبدیل کرده است. از سویی سبب رشد فزایندهی مقاومتها و نارضایتیهای اجتماعی شده و از سویی دیگر، بانوان محجبه را به نحو اخص و دینداران را به طور اعم، در موقعیتی بسیار دشوار قرار داده است. بانوانی که با انتخاب شخصی، حجاب شرعیشان را با پوشش چادر، رعایت میکنند اما از عمل حکومت در برخورد با مسئلهی حجاب، شرمسارند. "شرم نیابتیِ" بانوان محجبه، و نیز به طور کلی دینداران، رنجی است که خطای حکومت، بر آنان تحمیل میکند. از این رو چیزی شبیه "لایحهی حجاب" فقط زنان بدون حجاب را جریمه نمیکند، بلکه زنان با حجاب را با تنش شرمسارانه مواجه میسازد.
✅ همین شرم است که:
اولا، گسست و شکاف میان شبیهترین شهروندان به ایدئولوژی نظام را با حاکمیت مستقر افزایش میدهد. به همین علت، شهروندان حامی، بتدریج حمایتهایشان را از سیاستهای نظام کم و کمتر میکنند.
ثانیا، برخی بانوان محجبه، برای کاستن از شباهت خود با دستورات و اجبارهای حکومتی از حجاب خود میکاهند و یا دست کم چادر را با شیوهی جدید کناری مینهند. آنان با این عمل، جریانی از "شباهتزدایی" را با شیب تند پی میگیرند. "شباهتزدایی"، واکنشی است به رنج ناشی از "شرم نیابتی". "شباهت زدایی"، مکانیسمی زیرکانه برای کاهش چالش اجتماعی میان باورمندان و ناباورمندان به حجاب است.
شرم نیابتی، علاوه بر فرسایش روانشناختی، حوزهی باور و اعتقادات را نیز دچار فرسایش و فرسودگی میکند.
✅ ب) دلالتهای معنایی "لایحه حجاب"
تصویب نابخردانهی لایحهی حجاب، و اجبارهای ناشیانهی حکومت در این امور، واجد پنج معنای بنیادین است.
دلالت پنجگانهی "لایجه حجاب" عبارت است از:
❗️۱. واکنش غضبآلود نظام در تصویب "لایحهی حجاب"، با تصویب جریمههای سنگین و گسترده و مقابلهی قضایی محدود کنندهی حقوق شهروندی، نشان میدهد که دستگاه ایدئولوژیک نظام در خلق باور و پایبندی به "حجاب"، سترون شده است. ناتوانی در بازتولید باور به حجاب، باعث شده است که حاکمان به سمت سختگیری بیشتر و اعمال جریمه و زندان کشیده شوند. "لایحهی حجاب" روپوشی است بر "عقیمشدگی ایدئولوژیک" و عجز در نیروهای باوراننده که از بازتولید باور به حجاب ناتوان است.
❗️۲. دلالت معنایی دوم، ناظر است به تمرد گسترده و چشمگیر شهروندان نسبت به قانون حجاب. چنین واکنش منفی، نشان میدهد که مشروعیت تصمیمگیری و قانوننویسی نظام سیاسی نزد افکار عمومی در امور مرتبط با دیانت و حجاب، بشدت کاهش یافته است. "کسریِ مشروعیت" برای دخالت حکومت در "امر دینی" مسئلهای بنیادین است که اربابان قدرت به آن بیتوجهاند.
هنگامی که بخش بزرگی از باورمندان به حجاب و دینداران به نحو کلی، به لایحهی حجاب معترضاند، معنایش این است که آنان دخالت دولت در امر دینی را مردود میدانند.
❗️۳. تصویب "لایحه حجاب"، نشان میدهد مجلس شورایی که باید خردمندانهترین بخش نظام سیاسی باشد، با چه فقر بزرگ بینش و دانایی مواجه است. چنین مصوباتی بر این نکتهی واضح لالت میکند که نظام تصمیمگیر سیاسی دچار خلا دانایی و فهم درست مسائل است. آنگونه که "کنش سرهنگی" را بر صدر مجلس مینشاند و "فهم و تدبیر فرهنگی را به محاق میبرد.
یکی از نشانههای "فقر دانایی"، برگرفتن وسیلهای ناموجه و نامتناسب با "هدف" است. یعنی انتخاب وسیلهای که شخص را به هدفش نمیرساند.
❗️۴. تصویب لایحهای با این حجم از شدت و غلظت مجازات، ما را به این معنا میبرد که نظام تصمیمگیر و قانونگذار، برای رای و نظر جامعه، ارزشی قائل نیست و تقابل آشکار با جامعه را برگزیده است. معنای این سخن آن است که "افراطگرایی دینی" روایتی غالب در نظام تصمیمگیری است. روایتی که نمیتواند باور دینی را در جامعه تقویت کند، روایتی که توان اقناع مخاطب را از دست داده است. از این رو دست به چوب و چماق و جریمه و زندان میبرد.
✍️ #علی_زمانیان
الف) شرم نیابتی دینداران
وقتی خطایی چشمگیر و غیراخلاقی از کسی و یا کسانی سر میزند، دو گروه، ممکن است دچار "شرم نیابتی" شوند. یعنی به جای رفتار خجالتآور خاطی، حسی از شرمندگی، شرمساری و سرافکندگی، وجودشان را دربرگیرد:
اولا، کسانی که با شخص خطاکار، بستگی خویشاوندی و یا تعلق و پیوند عاطفی دارند.
ثانیا، کسانی که از جهاتی، شبیه شخص خاطی هستند و همین تشابه سبب شرمساری آنان را فراهم میکند.
نحوهی نامعقول و شرمسارانهی نظام سیاسی در مواجههی با آنچه بیحجابی مینامندش، نه تنها مسئلهی حجاب را حل نکرده و نخواهد کرد، بلکه در روندی وارونه، آنرا به بحرانی لاینحل تبدیل کرده است. از سویی سبب رشد فزایندهی مقاومتها و نارضایتیهای اجتماعی شده و از سویی دیگر، بانوان محجبه را به نحو اخص و دینداران را به طور اعم، در موقعیتی بسیار دشوار قرار داده است. بانوانی که با انتخاب شخصی، حجاب شرعیشان را با پوشش چادر، رعایت میکنند اما از عمل حکومت در برخورد با مسئلهی حجاب، شرمسارند. "شرم نیابتیِ" بانوان محجبه، و نیز به طور کلی دینداران، رنجی است که خطای حکومت، بر آنان تحمیل میکند. از این رو چیزی شبیه "لایحهی حجاب" فقط زنان بدون حجاب را جریمه نمیکند، بلکه زنان با حجاب را با تنش شرمسارانه مواجه میسازد.
✅ همین شرم است که:
اولا، گسست و شکاف میان شبیهترین شهروندان به ایدئولوژی نظام را با حاکمیت مستقر افزایش میدهد. به همین علت، شهروندان حامی، بتدریج حمایتهایشان را از سیاستهای نظام کم و کمتر میکنند.
ثانیا، برخی بانوان محجبه، برای کاستن از شباهت خود با دستورات و اجبارهای حکومتی از حجاب خود میکاهند و یا دست کم چادر را با شیوهی جدید کناری مینهند. آنان با این عمل، جریانی از "شباهتزدایی" را با شیب تند پی میگیرند. "شباهتزدایی"، واکنشی است به رنج ناشی از "شرم نیابتی". "شباهت زدایی"، مکانیسمی زیرکانه برای کاهش چالش اجتماعی میان باورمندان و ناباورمندان به حجاب است.
شرم نیابتی، علاوه بر فرسایش روانشناختی، حوزهی باور و اعتقادات را نیز دچار فرسایش و فرسودگی میکند.
✅ ب) دلالتهای معنایی "لایحه حجاب"
تصویب نابخردانهی لایحهی حجاب، و اجبارهای ناشیانهی حکومت در این امور، واجد پنج معنای بنیادین است.
دلالت پنجگانهی "لایجه حجاب" عبارت است از:
❗️۱. واکنش غضبآلود نظام در تصویب "لایحهی حجاب"، با تصویب جریمههای سنگین و گسترده و مقابلهی قضایی محدود کنندهی حقوق شهروندی، نشان میدهد که دستگاه ایدئولوژیک نظام در خلق باور و پایبندی به "حجاب"، سترون شده است. ناتوانی در بازتولید باور به حجاب، باعث شده است که حاکمان به سمت سختگیری بیشتر و اعمال جریمه و زندان کشیده شوند. "لایحهی حجاب" روپوشی است بر "عقیمشدگی ایدئولوژیک" و عجز در نیروهای باوراننده که از بازتولید باور به حجاب ناتوان است.
❗️۲. دلالت معنایی دوم، ناظر است به تمرد گسترده و چشمگیر شهروندان نسبت به قانون حجاب. چنین واکنش منفی، نشان میدهد که مشروعیت تصمیمگیری و قانوننویسی نظام سیاسی نزد افکار عمومی در امور مرتبط با دیانت و حجاب، بشدت کاهش یافته است. "کسریِ مشروعیت" برای دخالت حکومت در "امر دینی" مسئلهای بنیادین است که اربابان قدرت به آن بیتوجهاند.
هنگامی که بخش بزرگی از باورمندان به حجاب و دینداران به نحو کلی، به لایحهی حجاب معترضاند، معنایش این است که آنان دخالت دولت در امر دینی را مردود میدانند.
❗️۳. تصویب "لایحه حجاب"، نشان میدهد مجلس شورایی که باید خردمندانهترین بخش نظام سیاسی باشد، با چه فقر بزرگ بینش و دانایی مواجه است. چنین مصوباتی بر این نکتهی واضح لالت میکند که نظام تصمیمگیر سیاسی دچار خلا دانایی و فهم درست مسائل است. آنگونه که "کنش سرهنگی" را بر صدر مجلس مینشاند و "فهم و تدبیر فرهنگی را به محاق میبرد.
یکی از نشانههای "فقر دانایی"، برگرفتن وسیلهای ناموجه و نامتناسب با "هدف" است. یعنی انتخاب وسیلهای که شخص را به هدفش نمیرساند.
❗️۴. تصویب لایحهای با این حجم از شدت و غلظت مجازات، ما را به این معنا میبرد که نظام تصمیمگیر و قانونگذار، برای رای و نظر جامعه، ارزشی قائل نیست و تقابل آشکار با جامعه را برگزیده است. معنای این سخن آن است که "افراطگرایی دینی" روایتی غالب در نظام تصمیمگیری است. روایتی که نمیتواند باور دینی را در جامعه تقویت کند، روایتی که توان اقناع مخاطب را از دست داده است. از این رو دست به چوب و چماق و جریمه و زندان میبرد.