پست مدرنیسم
«پست مدرنیسم» یکی از آن شوخی های تلخ روزگار با «انسان ایرانی» قرن بیستم و بیست و یکم بود.
انسان ایرانی که هنوز تفاوت میان «رعیت» و «شهروند» را نمی داند و هنوز تا رسیدن به بلوغ هنری، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فرسنگ ها فاصله دارد، حتی کلمه پست مدرنیسم هم برایش سم مهلک است و تنها نتیجه ای که دارد پرورش همین شهروندان شبه هیستریکی علاف و پرسه زن در کافه ها و دانشکده هاست که اصلا توان برقراری ارتباط با جامعه خویش را ندارند و به اصطلاح از آنجا مانده و از اینجا رانده و در شرایطی بیمارگون سیر می کند.
لطماتی که به اسم «پست مدرن» به ادبیات و شعر و هنر و فرهنگ و خرد و اندیشه و سیاست و فلسفه و.. در جامعه ما [که اصولا نزده می رقصیم و دشمنی تاریخی با خرد داریم] وارد شد بسیار وحشتناک و دردناک است.
امروزه عده ای در دانشکده های فلسفه و جامعه شناسی و ادبیات و.. خود را «دیلوزی!» می دانند و در مقابل «فوکویی»ها و «دریدایی»ها موضع سختی دارند:-))
امروزه چاپ کتاب از فوکو و دریدا در ایران به مراتب از افلاطون و ارسطو بیشتر است، امروزه در ویترین اکثر کتاب فروشی در کنار «خاطرات زن اوباما» و «کتابهای انگیزشی» یک مشت شارلان و «خاطرات فرگوسن» و «نوح حراری» و «چگونه پولدار شویم» ترامپ" و «مجموعه اشعار» سلبریتی ها و.. یک کتاب هم منقش به کله کچل «میشل فوکو» هم قابل رویت است.
اما به خاطر داشته باشیم یکی از بدبختی های بزرگی که بخشی از جامعه ایران دچار آن است و آخر هم فرهنگ و هنر ما را نابود خواهد کرد همین تقلید کورکورانه برخی رفتارها، اندیشه ها و گفتارهای جامعه غربی، بدون درک و فهم ارتباط آن مسئله با فرهنگ و تاریخ جامعه ایران است. امروزه این مسئله در هنر و موسیقی و شعر و ادبیات و سیاست و بسیاری دیگر به وضوح قابل ردیابی است و هنر و اندیشه در این سرزمین را تا مرز تباهی کشانده است.
امروزه عده ای به تقلید از شعر مدرن و پست مدرن غربی [بدون آنکه اصلا اندک فهمی از شعر داشته باشند] فردوسی و حافظ و سعدی و مولوی را به اسم کهنه گرا می دانند و لاطائلات فلان «جوانک لوس فوکولی» و فلان «سیبیل کلفت وراج» که هر جمله بی سرو تهی را به اسم شعر به خوردمان می دهند، را بر صدر نشانده اند.
حالا درخت تنومند ادبیات که ریشه های گرانقدر آن در نبوغ و ژرف اندیشی بزرگانی چون رودکی و فردوسی و خاقانی و سعدی و خیام شکل گرفته و ربالیده است، به شرایطی دچار شده که هر نادان سبک مغزی، قلم و خودکار و دفتر و دستک و کارگاهی به نام غزل و شعر راه انداخته است و با همکاری برخی ناشران تاجر پیشه در حال تبر زدن به ریشه این درخت است.
امروز دیگر به ندرت نوجوان و دانش آموز و دانشجو مثنوی و شاهنامه و بوستان و دیوان حافظ می خواند و هر آنچه که می بینم، دلنوشته های مبتذل فلان سلبریتی یا فلان جوانک رکیک نویس به نام شعر پست مدرن (که از خودش هم بپرسی معنی چنین تلفیقی را نمی داند) است که ذهن نسل های جدید را از فهم شعر و ادبیات فارسی دور و جدا کرده اند.
فرهاد قنبری
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
#پست_مدرن
@Roshanfkrane
«پست مدرنیسم» یکی از آن شوخی های تلخ روزگار با «انسان ایرانی» قرن بیستم و بیست و یکم بود.
انسان ایرانی که هنوز تفاوت میان «رعیت» و «شهروند» را نمی داند و هنوز تا رسیدن به بلوغ هنری، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی فرسنگ ها فاصله دارد، حتی کلمه پست مدرنیسم هم برایش سم مهلک است و تنها نتیجه ای که دارد پرورش همین شهروندان شبه هیستریکی علاف و پرسه زن در کافه ها و دانشکده هاست که اصلا توان برقراری ارتباط با جامعه خویش را ندارند و به اصطلاح از آنجا مانده و از اینجا رانده و در شرایطی بیمارگون سیر می کند.
لطماتی که به اسم «پست مدرن» به ادبیات و شعر و هنر و فرهنگ و خرد و اندیشه و سیاست و فلسفه و.. در جامعه ما [که اصولا نزده می رقصیم و دشمنی تاریخی با خرد داریم] وارد شد بسیار وحشتناک و دردناک است.
امروزه عده ای در دانشکده های فلسفه و جامعه شناسی و ادبیات و.. خود را «دیلوزی!» می دانند و در مقابل «فوکویی»ها و «دریدایی»ها موضع سختی دارند:-))
امروزه چاپ کتاب از فوکو و دریدا در ایران به مراتب از افلاطون و ارسطو بیشتر است، امروزه در ویترین اکثر کتاب فروشی در کنار «خاطرات زن اوباما» و «کتابهای انگیزشی» یک مشت شارلان و «خاطرات فرگوسن» و «نوح حراری» و «چگونه پولدار شویم» ترامپ" و «مجموعه اشعار» سلبریتی ها و.. یک کتاب هم منقش به کله کچل «میشل فوکو» هم قابل رویت است.
اما به خاطر داشته باشیم یکی از بدبختی های بزرگی که بخشی از جامعه ایران دچار آن است و آخر هم فرهنگ و هنر ما را نابود خواهد کرد همین تقلید کورکورانه برخی رفتارها، اندیشه ها و گفتارهای جامعه غربی، بدون درک و فهم ارتباط آن مسئله با فرهنگ و تاریخ جامعه ایران است. امروزه این مسئله در هنر و موسیقی و شعر و ادبیات و سیاست و بسیاری دیگر به وضوح قابل ردیابی است و هنر و اندیشه در این سرزمین را تا مرز تباهی کشانده است.
امروزه عده ای به تقلید از شعر مدرن و پست مدرن غربی [بدون آنکه اصلا اندک فهمی از شعر داشته باشند] فردوسی و حافظ و سعدی و مولوی را به اسم کهنه گرا می دانند و لاطائلات فلان «جوانک لوس فوکولی» و فلان «سیبیل کلفت وراج» که هر جمله بی سرو تهی را به اسم شعر به خوردمان می دهند، را بر صدر نشانده اند.
حالا درخت تنومند ادبیات که ریشه های گرانقدر آن در نبوغ و ژرف اندیشی بزرگانی چون رودکی و فردوسی و خاقانی و سعدی و خیام شکل گرفته و ربالیده است، به شرایطی دچار شده که هر نادان سبک مغزی، قلم و خودکار و دفتر و دستک و کارگاهی به نام غزل و شعر راه انداخته است و با همکاری برخی ناشران تاجر پیشه در حال تبر زدن به ریشه این درخت است.
امروز دیگر به ندرت نوجوان و دانش آموز و دانشجو مثنوی و شاهنامه و بوستان و دیوان حافظ می خواند و هر آنچه که می بینم، دلنوشته های مبتذل فلان سلبریتی یا فلان جوانک رکیک نویس به نام شعر پست مدرن (که از خودش هم بپرسی معنی چنین تلفیقی را نمی داند) است که ذهن نسل های جدید را از فهم شعر و ادبیات فارسی دور و جدا کرده اند.
فرهاد قنبری
#فرهنگ
#ادبیات
#شعر
#پست_مدرن
@Roshanfkrane