روشنفکران
سرانجام اعدام یوسف خوش کیش،به روایت روزنامه دنیای اقتصاد! @Roshanfkrane
برگرفته از کتاب خاطرات : آیت الله خلخالی...
نویسنده : #صادق_خلخالی
به همراه آقای احدی-وزیر دادگستری- به اوین رفتیم، جهت رسیدگی به پرونده چند تن از مفسدین و ضدانقلاب.....
دیدم یه آقای تقریبا جا افتاده ای توی محوطه بیرون زندان، بالا و پایین میپرد...
گفتم : این کیه آقای وزیر؟
گفت : ایشان #یوسف_خوشکیش رئیس بانک مرکزی رژیم شاه است، ورزش میکند...الان هیجده ماه بلاتکلیف در اوین است، چون شاکی ندارد و مدرکی هم بر علیه او پیدا نکردیم...
با تعجب به او گفتم "چطور ۱۸ ماه بدون مدرک مانده است؟"
وزیر هم که گویا ته دلش طرفدار آزادی زندانی مزبور بود، چنان از خوبی و نیکی او داستان میسرود، من گفتم پرونده او را بیاورید من ببینم ...
وزیر که جزو کابینه #بنی_صدر خائن بود، فکر میکرد من میخواهم او را آزاد کنم. فورا پرونده او را داد، آوردند دفتر من در اوین....
وقتی پرونده را دیدم متوجه شدم که پول این ملت مستضعف و گرسنه را به اروپایی ها میداده...
گرچه در طول دادگاه، وزیر دادگستری گفت که "این وجوه بصورت وام بوده و پس داده میشوند و خودِ خوشکیش هم در دادگاهش گفت:
«.. من فکر میکردم اگر برای یک مورد از من قدردانی شود، همان پرداخت این وامهاست که برای کشور اعتبار خرید...»
گفتم "برای کشور یا برای اربابت..."
زندانی(که) میخواست مسائل متفرقه را پیش بکشد، از کارهای بانکی و جهانی که ما را از اصل موضوع غافل کند(گفت) و حتی گفت "من بیمارستان ساختم ..."
گفتم "از جیبت که نساختی، ده برابرش را به خارجی ها دادی، ساختن یک بیمارستان کار زیادی بود(؟!)...
پرونده را بستم و گفتم : "مفسدفیالارض...اعدام...و از دادگاه خارج شدم..."
آقای وزیر که حسابی جا خورده بود، به دنبال من (می) دوید و میگفت:
"حاج آقا...این بانکدار است...دنیا او را میشناسد.... "
گفتم : "بشناسد...
پول مردم مستضعف ایران را داده خارجیها...
وام و این حرفها ظاهر کار است ...
نوکر شاه و اسرائیل است..."
همانروز، بعد از ظهر او را در زندان اوین به جوخه اعدام دادیم....
وزیر دادگستری کابینه بنی صدر ( احدی ) مات و مبهوت مانده بود و شاید پشیمان که چرا درباره او صحبت کرده است، او فکر میکرد با این حرفها مرا فریب داده و حکم آزادی او را از من خواهد گرفت...
#مطالعه #تاریخ
@Roshanfkrane
نویسنده : #صادق_خلخالی
به همراه آقای احدی-وزیر دادگستری- به اوین رفتیم، جهت رسیدگی به پرونده چند تن از مفسدین و ضدانقلاب.....
دیدم یه آقای تقریبا جا افتاده ای توی محوطه بیرون زندان، بالا و پایین میپرد...
گفتم : این کیه آقای وزیر؟
گفت : ایشان #یوسف_خوشکیش رئیس بانک مرکزی رژیم شاه است، ورزش میکند...الان هیجده ماه بلاتکلیف در اوین است، چون شاکی ندارد و مدرکی هم بر علیه او پیدا نکردیم...
با تعجب به او گفتم "چطور ۱۸ ماه بدون مدرک مانده است؟"
وزیر هم که گویا ته دلش طرفدار آزادی زندانی مزبور بود، چنان از خوبی و نیکی او داستان میسرود، من گفتم پرونده او را بیاورید من ببینم ...
وزیر که جزو کابینه #بنی_صدر خائن بود، فکر میکرد من میخواهم او را آزاد کنم. فورا پرونده او را داد، آوردند دفتر من در اوین....
وقتی پرونده را دیدم متوجه شدم که پول این ملت مستضعف و گرسنه را به اروپایی ها میداده...
گرچه در طول دادگاه، وزیر دادگستری گفت که "این وجوه بصورت وام بوده و پس داده میشوند و خودِ خوشکیش هم در دادگاهش گفت:
«.. من فکر میکردم اگر برای یک مورد از من قدردانی شود، همان پرداخت این وامهاست که برای کشور اعتبار خرید...»
گفتم "برای کشور یا برای اربابت..."
زندانی(که) میخواست مسائل متفرقه را پیش بکشد، از کارهای بانکی و جهانی که ما را از اصل موضوع غافل کند(گفت) و حتی گفت "من بیمارستان ساختم ..."
گفتم "از جیبت که نساختی، ده برابرش را به خارجی ها دادی، ساختن یک بیمارستان کار زیادی بود(؟!)...
پرونده را بستم و گفتم : "مفسدفیالارض...اعدام...و از دادگاه خارج شدم..."
آقای وزیر که حسابی جا خورده بود، به دنبال من (می) دوید و میگفت:
"حاج آقا...این بانکدار است...دنیا او را میشناسد.... "
گفتم : "بشناسد...
پول مردم مستضعف ایران را داده خارجیها...
وام و این حرفها ظاهر کار است ...
نوکر شاه و اسرائیل است..."
همانروز، بعد از ظهر او را در زندان اوین به جوخه اعدام دادیم....
وزیر دادگستری کابینه بنی صدر ( احدی ) مات و مبهوت مانده بود و شاید پشیمان که چرا درباره او صحبت کرده است، او فکر میکرد با این حرفها مرا فریب داده و حکم آزادی او را از من خواهد گرفت...
#مطالعه #تاریخ
@Roshanfkrane
#بنی_صدر درگذشت
«ابوالحسن بنیصدر» اولین رئیسجمهور ایران صبح امروز در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
#خبر
@Roshanfkrane
«ابوالحسن بنیصدر» اولین رئیسجمهور ایران صبح امروز در سن ۸۸ سالگی درگذشت.
#خبر
@Roshanfkrane
بنیصدر بهدور از حبو بغضهای سیاسی
صادق زیباکلام
🎧فایل صوتی
#ابوالحسن_بنیصدر بهدور از حبو بغضهای سیاسی
✍#صادق_زیباکلام
۱۷ مهر ۱۴۰۰
#سیاسی #اجتماعی #بنی_صدر
@Roshanfkrane
#ابوالحسن_بنیصدر بهدور از حبو بغضهای سیاسی
✍#صادق_زیباکلام
۱۷ مهر ۱۴۰۰
#سیاسی #اجتماعی #بنی_صدر
@Roshanfkrane
💥یکی از مثلث بیق...!
✍️ #علی_مرادی_مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
کانال روشنفکران
امروز سالروز اعدام #صادق_قطب_زاده است. بدون شک، ک گ ب و حزب توده ایران در اعدام او نقش اساسی داشتند...!
♦️اولین بار «مثلث بیق» را #منوچهر_محجوبی سردبیر مجله آهنگر بکار برد که یک مجله چپی بود. او از حرف اول نام سه نفر یعنی #بنی_صدر، یزدی و قطب زاده که از مسافران پاریس بودند استفاده کرده و مرتب «مثلث بیق» را بکار می برد...!
البته، علت بیق بودن آنها، شاید در نگرشِ نسل امروز ایران متفاوت باشد، اما نشریات وابسته به حزب توده، به این خاطر آن سه نفر را «بیق» می نامیدند که معتقد بودند آنها، وابسته به امپریالیسم سرمایه داری هستند...!
♦️حزب توده چون تلاش می کرد قدرت را در ایران به زیر نفوذ سوسیال امپریالیسم شوروی بکشد ناگزیز از تبعیّت از خط رهبری انقلاب بودند، رهبری حزب توده می پنداشت که حکومت مذهبی بیش از شش ماه دوام نخواهد کرد و بعد نوبت به خود آنها خواهد رسید!
پس از دستگیری قطب زاده با تلاش حزب توده«در حوزه حزبی رفیقی گفت: جانمی جان، زور ما به #قطب_زاده چربید، دیگر چیزی نمانده! یک کم دیگر جای پایمان را سفت کنیم، بعد یک کودتائی، چیزی،...بعدش هم شوروی را میگوئیم بیاید مثل افغانستان....به به!»
♦️در جریان کودتایی بنام"نجات انقلاب اسلامی" قطب زاده به تورِ حزب توده افتاد، سرهنگ کبیری وابسته به حزب توده، اعتماد قطب زاده را جلب کرده به ملاقاتش رفت. این زمان، قطب زاده در یکی از کـــــاخهای مصادره ای زندگی میکرد، سرهنگ کبیری خود را به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی یک سازمان گسترده نظامی معرفی میکند. قطب زاده خواهان دیدار با مسئول نظامی کبیری میشود و کبیری به دستور کیانوری، یکی از افسران دیگرِ توده ای یعنی سرهنگ عطاریان را معرفی می کند و قطب زاده باور می کند و طرح کودتا را با دو افسر توده ای در میان میگذارد.
از طرفِ دیگر، رهبریِ حزب توده، کبیری و عطاریـــان را به ری شهری(رئیس دادگاه انقلاب ارتش) وصل کرده بود و آنها ماجرای کودتا را به اطلاع او رسانده و قطب زاده دستگیر میگردد...
♦️قطب زاده در «زیر بازجویی حرف نمیزد تا اینکه کبیری را در هیئت یک زندانی بریده با او روبرو کردند و قطبزاده مجبور به اعتراف شد...(مهدی پرتوی) میگوید وقتی گزارش ماجرا را به کیانوری دادم در پوست خود نمیگنجید. گفت بهتر است گزارشی از موضوع تهیه کنی و به رفقای شوروی بدهی...»
ری شهری نیز در خاطراتش مینویسد به قطب زاده گفتم همه چیز را می دانیم اعتراف کنید و او گفت:
«یک قرآن بیاورید! قرآن آوردند با قرآن استخاره کرد و پس از آن گفت خیلی خوب، آماده ام حرف هایم را در مصاحبه ی تلویزیونی بگویم به شرط اینکه مرا فورا یا اعدام کنید یا عفو کنید. چون بعد از این، من دیگر مرده ام...»
قطب زاده در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ش اعدام شد اما هرگز نفهمید که ضربه را از حزب توده خورده، چون مدام در «مصاحبه تلویزیونی» از دو افسر صحبت میکرد که همان کبیری و عطاریان بودند اما او فکر میکرد که آنها، افسران سلطنت طلب هستند نه افسران وابسته به حزب توده.!
لازم بذکر است که هر دو افسر توده ای نیز پس از غیرقانونی شدن حزب توده اعدام شدند...
♦️ﻗﻄﺐ زادﻩ را در زندان نیز توده ای ها راحت نمی گذاشتند:
در بیرون از زندان، مدام نامه مردم(ارگان حزب توده) بر علیه اش شکایت کرده، اعلام جرم می نمودند و در درون زندان نیز قبل از اعدام، لاجوردی وقتی قطب زاده را به روی سن آورد تا سخن بگوید، توده ای های زندانی به همراه گروههای دیگر شعار می دادند:
«ﺟﻤﺎران ﮔﻞ باران، ﻗﻄﺐ زادﻩ ﺗﻴﺮﺑﺎران...»....
نقل شده که پس از انقلاب، پروکروستس ایرانی(نورالدین کیانوری) دو بار به قهقهه بلند خندیده و در هر دو خنده نیز پایِ اعدام در میان بوده!
بار اول، وقتی که در 24 شهریور1361 اعدام قطب زاده را شنید.
بار دوم در 19 بهمن 1367وقتی که در زندان خبردار شد که خودش از خطر اعدام جسته است...!
✅مقاله فوق یک صفحه از کتاب منتشر نشده اینجانب است، تحت عنوان:
پروکروستس ایرانی: زندگی و عملکرد نوالدین کیانوری و حزب توده ایران(با تاکید بر بعد از انقلاب)...
⚡️بخاطر محدودیت تلگرام، از آوردن منابعِ این نوشته خودداری گردید.
🩸کاریکاتور نشریه آهنگر: سه بیق
https://imgurl.ir/uploads/n903510_1.jpg
#تاریخ #سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane
✍️ #علی_مرادی_مراغه ای
@Ali_Moradi_maragheie
کانال روشنفکران
امروز سالروز اعدام #صادق_قطب_زاده است. بدون شک، ک گ ب و حزب توده ایران در اعدام او نقش اساسی داشتند...!
♦️اولین بار «مثلث بیق» را #منوچهر_محجوبی سردبیر مجله آهنگر بکار برد که یک مجله چپی بود. او از حرف اول نام سه نفر یعنی #بنی_صدر، یزدی و قطب زاده که از مسافران پاریس بودند استفاده کرده و مرتب «مثلث بیق» را بکار می برد...!
البته، علت بیق بودن آنها، شاید در نگرشِ نسل امروز ایران متفاوت باشد، اما نشریات وابسته به حزب توده، به این خاطر آن سه نفر را «بیق» می نامیدند که معتقد بودند آنها، وابسته به امپریالیسم سرمایه داری هستند...!
♦️حزب توده چون تلاش می کرد قدرت را در ایران به زیر نفوذ سوسیال امپریالیسم شوروی بکشد ناگزیز از تبعیّت از خط رهبری انقلاب بودند، رهبری حزب توده می پنداشت که حکومت مذهبی بیش از شش ماه دوام نخواهد کرد و بعد نوبت به خود آنها خواهد رسید!
پس از دستگیری قطب زاده با تلاش حزب توده«در حوزه حزبی رفیقی گفت: جانمی جان، زور ما به #قطب_زاده چربید، دیگر چیزی نمانده! یک کم دیگر جای پایمان را سفت کنیم، بعد یک کودتائی، چیزی،...بعدش هم شوروی را میگوئیم بیاید مثل افغانستان....به به!»
♦️در جریان کودتایی بنام"نجات انقلاب اسلامی" قطب زاده به تورِ حزب توده افتاد، سرهنگ کبیری وابسته به حزب توده، اعتماد قطب زاده را جلب کرده به ملاقاتش رفت. این زمان، قطب زاده در یکی از کـــــاخهای مصادره ای زندگی میکرد، سرهنگ کبیری خود را به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی یک سازمان گسترده نظامی معرفی میکند. قطب زاده خواهان دیدار با مسئول نظامی کبیری میشود و کبیری به دستور کیانوری، یکی از افسران دیگرِ توده ای یعنی سرهنگ عطاریان را معرفی می کند و قطب زاده باور می کند و طرح کودتا را با دو افسر توده ای در میان میگذارد.
از طرفِ دیگر، رهبریِ حزب توده، کبیری و عطاریـــان را به ری شهری(رئیس دادگاه انقلاب ارتش) وصل کرده بود و آنها ماجرای کودتا را به اطلاع او رسانده و قطب زاده دستگیر میگردد...
♦️قطب زاده در «زیر بازجویی حرف نمیزد تا اینکه کبیری را در هیئت یک زندانی بریده با او روبرو کردند و قطبزاده مجبور به اعتراف شد...(مهدی پرتوی) میگوید وقتی گزارش ماجرا را به کیانوری دادم در پوست خود نمیگنجید. گفت بهتر است گزارشی از موضوع تهیه کنی و به رفقای شوروی بدهی...»
ری شهری نیز در خاطراتش مینویسد به قطب زاده گفتم همه چیز را می دانیم اعتراف کنید و او گفت:
«یک قرآن بیاورید! قرآن آوردند با قرآن استخاره کرد و پس از آن گفت خیلی خوب، آماده ام حرف هایم را در مصاحبه ی تلویزیونی بگویم به شرط اینکه مرا فورا یا اعدام کنید یا عفو کنید. چون بعد از این، من دیگر مرده ام...»
قطب زاده در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ش اعدام شد اما هرگز نفهمید که ضربه را از حزب توده خورده، چون مدام در «مصاحبه تلویزیونی» از دو افسر صحبت میکرد که همان کبیری و عطاریان بودند اما او فکر میکرد که آنها، افسران سلطنت طلب هستند نه افسران وابسته به حزب توده.!
لازم بذکر است که هر دو افسر توده ای نیز پس از غیرقانونی شدن حزب توده اعدام شدند...
♦️ﻗﻄﺐ زادﻩ را در زندان نیز توده ای ها راحت نمی گذاشتند:
در بیرون از زندان، مدام نامه مردم(ارگان حزب توده) بر علیه اش شکایت کرده، اعلام جرم می نمودند و در درون زندان نیز قبل از اعدام، لاجوردی وقتی قطب زاده را به روی سن آورد تا سخن بگوید، توده ای های زندانی به همراه گروههای دیگر شعار می دادند:
«ﺟﻤﺎران ﮔﻞ باران، ﻗﻄﺐ زادﻩ ﺗﻴﺮﺑﺎران...»....
نقل شده که پس از انقلاب، پروکروستس ایرانی(نورالدین کیانوری) دو بار به قهقهه بلند خندیده و در هر دو خنده نیز پایِ اعدام در میان بوده!
بار اول، وقتی که در 24 شهریور1361 اعدام قطب زاده را شنید.
بار دوم در 19 بهمن 1367وقتی که در زندان خبردار شد که خودش از خطر اعدام جسته است...!
✅مقاله فوق یک صفحه از کتاب منتشر نشده اینجانب است، تحت عنوان:
پروکروستس ایرانی: زندگی و عملکرد نوالدین کیانوری و حزب توده ایران(با تاکید بر بعد از انقلاب)...
⚡️بخاطر محدودیت تلگرام، از آوردن منابعِ این نوشته خودداری گردید.
🩸کاریکاتور نشریه آهنگر: سه بیق
https://imgurl.ir/uploads/n903510_1.jpg
#تاریخ #سیاسی #اجتماعی
@Roshanfkrane