#انتظار
من آنام که انتظار میکشد... امیدوار و متمنی برای آمدنِ کسی که همواره به تعویق میافتد.. این درنگ اغوایِ من است به زندگی... وسوسهای برایِ لمسِ آمدناش... "انتظار" صدایِ دلبستگیِ ماست... خواهش و تمنایی در ما، که از آنِ دیگریست... ما زنده به انتظاریم و در تیرگیِ روزگارمان چشمبهراهِ آن اخگری نشستهایم که در دهلیزهای انتظار بر ما نازل خواهد شد...
پنجره قرارِ ماست، دریچهای روبه گامهایِ پر التهابِ کسی که زنگار از اوقاتمان خواهد بُرد... انتظار برانگیختگیِ نگاهِ ما به آینده است... ما در غیابِ "او" زندگی را تا بازپسین لحظهی هستی عقبتر میرانیم و "حال" را در مدحِ آمدنش ذبح میکنیم...
"انتظار هذیان است"، شکلی از همسُخنی با آن معشوقِ غایب و بنا کردنِ هزاران هزار پنداره در عرصهی خیال... انتظار میلِ ما به فرارسیدنِ لحظۀ پرالتهابِ دیدار است... ایمان و باورداشتِ ما به حضورِ کسی که اکنون در خیالِ ماست... پنداشتهایی که در نبودش ما را ذره ذره فتح میکنند و ما در تهیدستترین وضعیتِ هستی چشمانتظارِ استعانتِ "او" میمانیم...
انتظار نشئگیِ نگاهِ ماست، رو به گذرگاهِ بیپایانی که هیچکس بر آن نخواهد آمد...
به قلمِ: #حسام_محمدی
Roshanfkrane
من آنام که انتظار میکشد... امیدوار و متمنی برای آمدنِ کسی که همواره به تعویق میافتد.. این درنگ اغوایِ من است به زندگی... وسوسهای برایِ لمسِ آمدناش... "انتظار" صدایِ دلبستگیِ ماست... خواهش و تمنایی در ما، که از آنِ دیگریست... ما زنده به انتظاریم و در تیرگیِ روزگارمان چشمبهراهِ آن اخگری نشستهایم که در دهلیزهای انتظار بر ما نازل خواهد شد...
پنجره قرارِ ماست، دریچهای روبه گامهایِ پر التهابِ کسی که زنگار از اوقاتمان خواهد بُرد... انتظار برانگیختگیِ نگاهِ ما به آینده است... ما در غیابِ "او" زندگی را تا بازپسین لحظهی هستی عقبتر میرانیم و "حال" را در مدحِ آمدنش ذبح میکنیم...
"انتظار هذیان است"، شکلی از همسُخنی با آن معشوقِ غایب و بنا کردنِ هزاران هزار پنداره در عرصهی خیال... انتظار میلِ ما به فرارسیدنِ لحظۀ پرالتهابِ دیدار است... ایمان و باورداشتِ ما به حضورِ کسی که اکنون در خیالِ ماست... پنداشتهایی که در نبودش ما را ذره ذره فتح میکنند و ما در تهیدستترین وضعیتِ هستی چشمانتظارِ استعانتِ "او" میمانیم...
انتظار نشئگیِ نگاهِ ماست، رو به گذرگاهِ بیپایانی که هیچکس بر آن نخواهد آمد...
به قلمِ: #حسام_محمدی
Roshanfkrane