روشنفکران
81.9K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
قیاس مغالطه آمیز دولت دمکراتیک غربی با دولت ایران
کانال روشنفکران
✍️دکتر #محمد_منصورنژاد
۱۷ مهر ۱۴۰۱

برخی از افرادی که مثلا تحصیلات آکادمیک هم دارند، در رسانه های رسمی، در توجیه مداخلات حداکثری دولت ایران در امور مردم، مهمترین استدلال شان آن است که دولتهای دمکراتیک غربی هم مثل این سامان، در امور جامعه مداخله کرده و اصلا شان دولت چنین اقتضایی را دارد.
این سخن که به ظاهر در نظر موجه می نماید، جز مغالطه ای سهمگین نیست. زیرا هم از جهت مشروعیت و هم از جهت کارکرد، دولتهای دموکراتیک غربی، فرسنگها با دولت حاکم بر ایران فاصله دارند. در این یادداشت برخی از وجوه تمایز دولت غربی با دولت مستقر در ایران آمده است:
۱ غرب مشروعیت دولت را کاملا از مردم می داند، حال آن که در ایران مقامات ثابت و اصلی، دولت را الهی و شرعی می بینند.
۲- در سیستمهای سیاسی غربی ،مقامات اصلی و تصمیم ساز وتصمیم گیر به صورت موقت از سوی مردم انتخاب شده و تغییر می کنند (در سیستمهایی از غرب، پادشاه و ملکه در نظام حضور پیوسته دارند، اما نقششان در کشور صرفا سمبلیک است، نه مداخله گرانه). ولی در ایران مقاماتی داریم که بالای سی سال در پستهای حساس مدیریت می کنند و علاوه بر آن، در نقش های فراوان دیگری نیز عمدتا به صورت پایدار و طلبکارانه حضور دارند.
۳- در غرب چون مردم نسبت به اصل نظام مساله ای ندارند، به همین جهت در اعتراضات خود نمی گویند که نظام غیر دمکراتیک می خواهیم! اما در ایران کم شنیده نمی شود که «هدف اصل نظام است».
۴- در دولت غربی حق اعتراض مردم قانونی و موجه است و گاه حتی پلیس از معترضان در مقابل دیگران حمایت می کند. به عبارت دیگر در غرب مرز بین «اعتراض» و «اغتشاش» کاملا روشن است. اما در نظام سیاسی ایران هرگونه اعتراض جدی مجاز نیست و با مانع جریانهای امنیتی مواجه می شود و به همین دلیل عمدتا هم به چالش و اغتشاش ختم می گردد. چون حقی برای اعتراض در سیاستهای اعلامی وجود ندارد.
۵- در دولت غربی «نظارت استصوابی» وجود ندارد تا دایره خودی ها را آنقدر تنگ کند که حتی نزدیکان نظام (مثلا علی لاریجانی) را نیز حذف نماید.
۶- سیستم سیاسی غربی نخبگانش را پس نمی زند، و بجای پدیده «فرار مغزها»، بر خلاف ایران، نخبگان کشورهای دیگر را نیز جذب می کند.
۷- غرب شیوه حل مشکلات با مردم از طریق «نهادهای واسط» (احزاب، تشکل های صنفی و....) را دارد، برخلاف دولت ایران که تلاش وافر دارد تا گروه های واسط را حذف و نهادهای مدنی را از گردونه اجتماع خارج کند.
۸- دولت غربی دست کم برای این که نظر رای دهندگان را جلب نماید، سعی می کند تا جریانهای مختلف را راضی نگه دارد. بر خلاف دولت رانتی و متکی به نفت ایران، که سعی بر حذف همه جریانها و یک دست سازی حکومت دارد؛ زیرا به رای مردم نیازی ندارد!.
۹- در دولت غربی مهندسی انتخابات و تقلب در آن به صورت مستقیم و شفاف ممکن نیست. بر خلاف ایران که به جهت بدکارکردی حاکمیت، فعلا مشروعیت قوایی که رای می گیرند، هم زیر سوال است.
۱۰- در غرب به ویژه درسیستمهای لیبرالی که آزادی مدار است، مداخله در حریم خصوصی موجه نیست، بر خلاف ایران که دولت به خود حق مداخله بر شخصی ترین امور مردم را می دهد و بر اساس آن برای افراد پرونده سازی می کند.
۱۱- در غرب گر چه متفکرانی نقد قدرت سیاسی می کنند، اما مرادشان دستهای پنهان صاحبان ثروت در تعیین جهتگری دولتهاست، که این سخن برای همه کشورها صادق است. اما در ایران سخن از دخالت آشکار و مستقیم دولت در زندگی مردم است.
۱۲- در غرب «نظامیان» مداخله مستقیم در سیاست و جهت گیریهای اصلی حاکمیت ندارند، بر خلاف ایران که نظامیان تعیین کننده ترین نقش در سیاست و قدرت را به صورت مستقیم دارند.
۱۳- در غرب مبنای دولت «سکولاریستی» است و با دین و روحانیت گره نمی خورد، خلاف ایران که دین سیاسی به همه کارهای حتی ناموجه دولت، وجه شرعی داده و نظام سیاسی مقدس قلمداد می گردد و روحانیون بر گلوگاه نظام، خیمه زده اند!
14.در سیستم غربی «مقامات پیشین» عمدتا سرمایه انسانی محسوب شده و از ظرفیتهای آنها برای منافع ملی کشوراستفاده می شود، خلاف ایران که مقامات منتخب پس از پایان دوره مسولیت، جزو مغضوبین هستند.

ادامه دارد. 👇
#ارسالی #اعتراضات #اجتماعی

@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
ادامه مطلب دکتر #محمد_منصورنژاد

۱۵- در سیستم غربی راه برای به قدرت عالی رسیدن «زنان» (که نیمی از جمعیت هر جامعه هستند) بسته نیست، حال آن که در ایران جدای از این که زنان حق حضور در مسندهای مهم را ندارند، حتی برای شیوه پوشش آنها نیز دولت تصمیم می گیرد.
۱۶- در ایران مردم صغیر و نا بالغ فرض می شوند و به همین دلیل در رسانه های رسمی به صراحت از سوی «روشنفکران ارگانیک»، به صورت انکاری پرسیده می شود که آیا مردم ایران ظرفیت نظام دموکراتیک را دارند، خلاف غرب که نظام دموکراتیک مفروض، مقبول و بدیهی است.
۱۷-  در دولت ایران به جهت اصل «تقدم تعهد بر تخصص»، شایسته سالاری وجهی ندارد و متخصصان در حاشیه می مانند، برخلاف دولتهای غربی که چنین اصلی در آنجا معنا ندارد.
۱۸- با این همه کارکرد مفید و سازنده در غرب ، دولت را «شری می دانند که لازم است» و از حضور حداقلی آن گریزی نیست، حال آن که در ایران با همه بدکارکردیهای حکومت و قوا، دولت خیر لازم و حداکثری قلمداد می گردد.
۱۹- نتیجه بحث آن نیست که دولت در غرب کامل، بی نقص و مطلقا خوب است، و در ایران مطلقا بد؛ بلکه همه سخن این جاست که مقایسه مبنا و کارکرد دولت در غرب و ایران، از اساس یک مغالطه است و برای توجیه مداخلات بی وجه، زاید، ظالمانه، غیر ضروری و افراطی حاکمیت از سوی مثلا تئوریسین های حامی نظام! مطرح می گردد.

#ارسالی #اعتراضات #اجتماعی

@Roshanfkrane
کانال روشنفکران #ارسالی از امل فردا
آمل فردا : در نکوهش تعبیر و تقلیل غلط اندر غلط جنبش زنان ابران به جنبش جنسی!

* دکتر محمد منصور نژاد - دین پژوه و پژوهشگر ارشد حوزه سیاست و فرهنگ

برخی از مثلا استادان وابسته به حکومت، «جنبش نسل زِد» را به «جنبش جنسی» تقلیل داده و می دهند. جدای از اتهامات سخیف برخی (مثل «کچوییان» که گفت: این‌ها زن، فحشا، هرزگی و مرد، بی ناموسی، شهوت رانی می‌خواهند)، این ادعا به شکل موجه تری از سوی برخی دیگر از این جریان گفته شده است: مثلا جوان امروز به دلیل دوری از ازدواج نیاز جنسی دارد و برای آن به میدان آمده است و یا از زبان معترضان می گویند؛ اگر عفاف برای نسل های قبلی مهم بود، ما می خواهیم سبک زندگی خود را داشته و ارزش های شما چون عفاف را قبول نداریم. و یا این جنبش با جنبش مه 1968 فرانسه مقایسه می کنند که خواسته های جنسی داشتند و اما چند نکته در این زمینه:
1.  گره زدن عفاف به نفی پوشش موی سر و گردن، مغالطه است. معترضان، نفی حجاب اجباری می کنند و نه درخواست برهنگی! اما در نسبت این دو مفهوم (حجاب و عفاف)؛  با حجابی، ممکن است عفیف نباشد و برعکس بی حجابی، عفیف باشد! مگر اینکه کسی بگوید اکثریت مطلق زنان عالم، که سروگردن نمی پوشانند، فاسدند! (ضمنا در فرهنگ قرآنی، عفاف تنها به مسایل جنسی و مباحث مربوط به زنان نه تنها خلاصه نمی شود، بلکه دامنه آن به فساد اقتصادی هم می رسد که در این زمینه برخی «مردان»، به شیطان هم درس می دهند!)
2.  ثانیا در شعارهای جنبش نسل زد، از نفی عفاف چیزی شنیده نمی شود و نفی حجاب اجباری می کنند. برخی از این دختران و زنان، حتی محجبه هم هستند؛
3.  مسایل جنسی (sex) با مسایل جنسیتی (gender) تفاوت فاحش دارد و این نکته را بزرگان «فمینسم» به خوبی شرح کردند و مستشکلین با این ادبیات بیگانه اند. در مسایل جنسی (سکسوآلیتی) مشخص است که زن و مرد تفاوت هایی دارند؛ اما بدرستی می گویند که این تفاوت ها نباید صبغه جنسیتی پیدا کند و به عبارت دیگر مرد یا زن بودن، از جهت فرهنگی، اجتماعی و حقوقی سبب تبعیض گردد و زنان به تعبیر «سیمون دوبوآر»، به «جنس دوم» بدل گرداند.
4.  در نهایت اینان درک درستی از جنبش سال 1968 فرانسه هم ندارند. اولا: آن جنبش خاستگاه دانشجویی داشت که در جنبش نسل زد، دانشجویان در مراحل بعد ملحق شدند و ثانیا:  همه خواسته دانشجویان فرانسه هم جنسی نبود تا جنبشی جنسی تلقی شده و به این نهضت، تعمیم داده شود؛ ثالثا: از نیازهای حتی جنسی آنان، از سوی بزرگان «مکتب فرانکفورت» (مارکوزه، آدرنو و...)، تفاسیر متمایز و گاه متعارض شد؛ رابعا: آن نهضت جنبشی چپ و ضد سرمایه داری بود که در این بُعد هیچ نسبتی، با جنبش ایرانی موجود ندارد.
5.  با این وصف تعبیر جنبش جنسی برای اتفاقات جاری ایران، غلط اندر غلط است و بهترین پاسخ را هم همین دختران به کژ اندیشان داده اند؛ با شعار:
هیز تویی؛ هرزه تویی - دختر آزاده منم


#محمد_منصورنژاد
23 آبان ماه 1401
#اعتراضات #اجتماعی

@Roshanfkrane
#ارسالی کانال روشنفکران از آمل فردا :

فوبیای تجزیه طلبی؛ ابزاری ناکارآمد!

* دکتر محمد منصور نژاد - دین پژوه و پژوهشگر ارشد حوزه سیاست و فرهنگ

الف)در گفتگوی با برخی از افراد ، این هراس دامن زده می شود که بیگانگان در سطح جهانی و منطقه ای، برای ایران نقشه ها دارند و از جمله آن «تجزیه کشور» است. مایلم در این زمینه چند جمله بنویسم:
1.با فرض اینکه این خطر (تجریه ایران)، از برون مرزها جدی است، آیا نباید مقامات و حاکمیتی ها، رضایت داخلی ها را هر چه سریعتر جذب کنند و به مطالباتشان تن دهند، تا این آتش خطرناک، شعله ور نگردد و تمامیت ارضی کشور به خطر نیفتد؟
2. به نظرم همه حتی مخالفان نظام سیاسی فعلی و براندازانی که با قدرت های جهانی مرتبط اند، هم تجزیه طلب نیستند: از «مسیح علینژاد»  تا «رضا پهلوی» (حتی پدربزرگش «رضا شاه»، ایران را از خطر تجزیه نجات داد).
3.کسانی که به تجزیه طلبان و کمک خارجی به عنوان واقعیت ارجاع می دهند، در اصل هیچ ایده ای برای تحلیل ندارند و مدعا و نسخه تکراری و بی خاصیتی را پیوسته مطرح می سازند. زیرا قبل از این اتفاقات، هم همه این عوامل بود، اما جنبشی در میان نبود. اما
4.اینکه مثلا حزبی چون دمکرات در کردستان، داعیه تجزیه طلب دارد، این خواسته 75 ساله اینان است که مثل نعش مرده ای دهه هاست بر روی زمین مانده است !
5.پس عامل این جنبش را باید جای دیگر جست؟ به جای گوش کردن به صداهای فرامرزی تجزیه طلبان، باید به صدای معترضان در دورن کوچه و محلات گوش کرد که در مقابل تجزیه طلبان، مثلا می گویند:
از زاهدان تا تهران     جانم فدای ایران

ب)اما از سوی دیگر به نظر می رسد :

1. پاره ای از عملکرد بخشی از عناصر امنیتی نظام، تجزیه طلبی را در استان ها دامن می زند. مثلا «اهل سنت» را تحریک می کند تا به رفتار اعتراضی خشن روی آوردند، تا زمینه و بهانه سرکوب جدی فراهم آید و... (وگرنه آیا «مولوی عبدالحمید» سخنگوی اهل سنت و بلوچ، هرگز شعار تجزیه طلبانه دارد؟)
2.متاسفانه بعضی از مشاوران عالی مقامات اصلی به صراحت می گویند: «سوریه» برایشان مهمتر از «خوزستان» است! (یعنی هیچ دغدغه و اعتقادی به هویت ایرانی ندارند! )
3.بعضی ها بر طبل این ادعا می کوبند سپاه پاسداران از افتخاراتش آن است که در نامش چیزی از ایران نیست!
4. نظام سیاسی طی چند دهه، نمادهای هویتی ایران را (حتی در کتاب های درسی) یک به یک محو کرده و می کند. منع از برگزاری روز «کوروش کبیر» و آب بستن زیر منطقه اطراف «پاسارگارد» از شواهد زنده این نگرش و رویکرد دور از تدبیر است.
5.در «سرود رسمی کشور» حتی یکبار به صورت مستقل به نام «ایران»، به عنوان میهن و سرزمین این مردم اشاره نشده و تنها در وصف نظام، یکبار نام ایران آمد  (جمهوری اسلامی ایران)؛ حال آنکه بنا به نقل برخی استادان، در سرود رسمی کشور «لبنان»، بارها نام لبنان مستقیم و غیر مستقیم آمده است!

ج)نتیجه آنکه چون صدای اعتراض داخلی ها جدی است، دشمنان این ملت و کشور هم در بیرون بیش از سابق، گرد و خاک بپا کرده و موج سواری می کنند؛ در صورتی که حکومتگران و دولتمردان، اگر تدبیر جرات و توان شنیدن صدای مردم را داشته باشند و در برابر ملت تمکین کنند،  نباید از رجز خوانی های فرا مرزی نگران باشند.

#محمد_منصورنژاد
26 آبان 1401
#اعتراضات #اجتماعی

@Roshanfkrane
سازندگی های خزان سوزنده !
کانال روشنفکران
* دکتر #محمد_منصورنژاد

در ادبیات منظوم ما از «باد خزان» و پاییزی استقبال نشد! ولی مگر بدون بادی، تکانی و ریزشی، امکان ظهور و طلوع بهار، سنبل و بلبلی هم وجود دارد؟
در پاییز 1401 باد سختی در ایران در گرفت که ریزش های فراوان داشت و نشان داد که بازگشت به تابستان همین سال (چه رسد سالهای پیشین)، ابدا میسور نیست و باید پس طی زمستانی، به بهاری دل خوش کنیم که طراوت ها در آن رخ می نماید. برخی از نشانه های ریزش های گذشته  به قرار زیرند:
1. قبلا رهبری نظام، با اشاره ای منتقدان و معترضان را به فتنه گر تبدیل و از سر راه، برداشته می شدند (مثلا در سال 88)؛ ولی این بار سخنان چندباره اش، بر آتش اعتراضات تاثیری نداشت و داستان و سخن همچنان و به جدّ دنباله دارد!
2.سید محمد خاتمی که گاه با جمله ای سرنوشت انتخاباتی را عوض می کرد؛ اما این بار سخنانش، چندان چنگی به دل نزده و بلکه گاه به شدت نقد شد!
3.سابق ، نوشته های ادبی- انتقادی امثال دکتر سروش، گاه دست به دست می شد، اما اکنون گاه به سخره گرفته شده و در نوشته ای علیه خشونت! کلمات خشونت آلودش، برجسته سازی می گردد؛
4.پیش از پاییز از مشکلات جامعه ما مزاحمت خیابانی برای دختران بود؛ اما متعاقب این بار خزان، اکنون امنیت دختران را پسران تامین نموده و با هم یک فریاد دارند؛
5.پیش از این فصل، در جامعه ما در میان مردم خشونت خیلی بالا بود (مثلا در صحنه یک تصادف)؛ ولی اکنون می بینیم آن خشونت کم شده و مردم با هم مهربانتر شدند؛
6. چند دهه علیه نمادهای ملی از سوی جریان های امنیتی و حاکمیتی تبلیغ شد؛ پس از ظهور بادهای جدید، ناگهان می بینیم که برای وطن، تجزیه آن، برنده شدن تیم فوتبالش، خوانده شدن سرودش، دغدغه مند شدند! نظامیان و حتی لباس شخصی ها، پرچم ایران بر دست گرفته و حتی خانمهایی مکشوفه در خیابان ها روی موتور مانور می دهند!
7.گاه لجاجت در رفتار نسل جوان موج می زد؛ اما اکنون می بینیم که در این جنبش پاییزی، «نسل زد» (z )، خود را تصحیح می کند. مثلا تغییر مواضع بسیاری از معترضان درباره تیم فوتبال ایران در قطر!
8.پیش از پاییز نومیدی در درون موج زده و امیدها یکسره به برون مرزها بود؛ اما اکنون با ریزش آن احوال، بیرونی ها به گرد پای کنشگران درونی هم نمی رسند!
9.پس از پاییز، اخبار غیررسمی را می بایست از رسانه های بیگانه و یا جریان های اپوزیسیونی شنید، اما اکنون داده های فضای مجازی کوچه های ایران، فوق العاده داغتر از قوی ترین رسانه های بین المللی است!
10.پیش از پاییز، زنان و دختران بی روسری، توسری می خوردند و اما پس از باد خزان، اکنون باید روحانانیان مواظب باشند که عمامه شان را باد نبرد!

موارد یاد شده نمونه هایی روشن (و نه همه موارد)، از تغییرات در پی بادهای پاییزی سال 1401 ایران است.
اما چند نتیجه گیری
1.بادهای پاییزی ضمن حفظ ریشه ها، همه درختان را بی برگ هم نمی کنند. برخی درختانی جنگلی، آن قدر اصیلند که در پاییز و زمستان نیز سرسبز می مانند. به نظر می رسد پس از باد پاییزی ایران، هم نمادهای اصیل این مرز و بوم (ملی و دینی) سرجایشان ماندگارند؛
2. اگر سرمای تند و زود رسی، پس از پاییز آیند، چه بسا میوه های بهاری می سوزانند. به همین جهت نباید به خشونت ها و افراط گری هایی کشانده شد که چه بسا برای نابود کردن میوه ها دامن زده می شوند.
3.هر تحولی درطبیعت از باد خزان رخ می دهد، از درون خودش اتفاق می افتد؛ پس نباید نداهای برون و بیگانه را جدی گرفت؛
4.ارکان زیست محیطی، کاملا در تعامل و سازگار با هم عمل می کنند تا مجددا سرسبزتر ظاهر شوند. در جنبش نسل زد ( z ) هم باید همگرایی های کارگزاران جنبش محفوظ مانده و همواره همه جریان ها، صنفها وشئون هم جهت و همنوا باشند تا درختشان به بار نشیند.

محمد منصورنژاد
5آذر1401

#ارسالی #اعتراضات #اجتماعی

@Roshanfkrane
طاغوت در قرآن و غرب و شرق ستیزی!
کانال روشنفکران
* دکتر #محمد_منصورنژاد

الف)پرسیده شد که آیا می توان غرب ستیزی و به ویژه آمریکا ستیزی ایران در دهه های اخیر را بر اساس این مدعای اسلامی توضیح داد که وظایف ادیان و پیامبران، مبارزه با طاغوت بوده است؟ اجمالا، پاسخ من بدین پرسش مثبت نیست و اما شرحی بر مدعا:
1.  در اینکه برابر مهمترین سند آسمانی، قرآن مجید، اجتباب از طاغوت جزو دعوت انبیاست (نحل/36: واجتنبوا الطاغوت)، شکی نیست؛ البته اولا: هم از وظایف همه انبیاست و نه فقط نبی مکرم اسلام و ثانیا: اجتناب و دوری کردن از طاغوت است و نه مبارزه با طاغوت. (طاغوت گریزی و نه طاغوت ستیزی!). پس پیروان ادیان هم باید از طاغوتها دوری کنند؛
2.   اما نکته مهم آن است که مصادیق طاغوت در قرآن، کیانند؟ در قرآن مجید 8 بار کلمه طاغوت آمد. این اصطلاح از ماده طغی و طغیان و در لغت به معنای تجاوز از حد خود، سرکشی و طغیانگری است. در فرهنگ دینی تجاوزگری از حدود دینی و اخلاقی هم لحاظ می گردد. مفسرین مصادیق متعددی را برای طاغوت در قرآن اوردند. از جمله: شیطان؛ دیو؛ بتان؛ جنیان متمرد؛ کاهن؛ ساحر؛ انسان های سرکش: چه این سرکشی درونی باشد (مثلا فرد «متکبر» طاغی است، چون در درون سرکشی می کند!) و یا برونی باشد (بدین معنا که علیه دیگران سرکشی کند) و از این رو مستکبران از مصادیق طاغوتند، که می توانند زمامداران داخلی جهان اسلام و یا از غیر مسلمانان باشند؛
3.  در مواردی (و نه همه موارد)، مفهوم طاغوت در قرآن با «کفر» گره خورده است. (مثلا در آیه الکرسی: بقره/256). نشانه آن هم این است که طرفداران طاغوت به تاریکی می خوانند و اما طرفداران خدا و انبیا به سوی نور.
4.      صریحترین آیه مرتبط با پرسش، همان آیه بالا (نحل 36)، است که رسالت انبیا را دعوت به بندگی خدا و دوری از طاغوت ها می داند. اما حتی در ترجمه همین آیه، مترجمین وحدت نظر ندارند. این تفاوت در معانی را در نرم افزار «جامع التفاسیر»، به خوبی و در کنار هم می توان دید. از جمله معانی طاغوت در این منبع از آیه 36 نحل، موارد زیر است: بت، شیطان، طغیانگر، طغیانگری، امرای خودکامه، ناسزاها و کژی ها و... و بسیاری عین همان کلمه طاغوت را آوردند. مثلا عین ترجمه تفسیر «کشف الاسرار» چنین است: وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» یعنی، از ناسزاها و از كژها بپرهيزند، و عین ترجمه «تفسیر المیزان» این چنین: ميان هر امتى پيغمبرى برانگيختيم كه خدا را بپرستيد و از طغيانگرى كناره‏گيرى كنيد. و در ترجمه «مجمع البيان في تفسير القرآن»، ج‏13، ص: 256 می خوانیم: «وظيفه پيامبران، اين بود كه: به مردم بگويند: خداوند يكتا را پرستش كنيد و از پرستش شيطان و هر كس كه بگمراهى فرا خواند، خوددارى كنيد.»
ب)نتیجه
1.معنا و مصداق طاغوت در قرآن اصلا اجماعی بین مفسران و مترجمان نیست، تا بتوان از آن غرب ستیزی را نتیجه گرفت. حتی اگر با تخفیف قدرت های غربی را هم به عنوان مصادیق طاغوت در ایات آورد، چنانکه اشاره شد حداکثر نکته قابل استفاده از آیه آن است که از آنها دوری کنید و نه بستیزید!
2. تفاسیر قرآن هر چه به تاریخ معاصر و روزگار ما نزیکتر می شود، مفسران علاقه دارشتند تا پیام سیاسی آیات را سنگین تر کنند. مثلا مرحوم آیه الله «طالقانی»، در باب معنای طاغوت در تفسیرش می نویسد: «به معناى لغوى و وسيع، هر خود خواه و سركش بر انديشه و آزادى و حق خلق است.» (پرتوى از قرآن، ج‏6، ص: 222).
3.در معانی سیاسی طاغوت هم نمی توان مرزی تعیین نمود و از این رو هم زمامداران جامعه اسلامی (مثلا یزید بن معاویه و....) از مصادیق طاغوتند و هم سران استکبار. اگر باید مبارزه کرد با طاغوت های درون وبرون مرز، باید جنگید؛ ولی پیام آیه همانگونه که اشاره شد، دوری از طاغوت درون و برون است.
4.سران قدرت های جهانی که کافرند و علیه دین موضع دارند، فراوانند؛ ولی کشورهای «غربی» که عمدتا مسیحی مذهبند، قطعا به خدا نزدیکترند تا کشورهای «شرقی» مثل «چین» که از اساس با خدا مشکل دارند! با این منطق، در این نظام سیاسی، شرق ستیزی (در مقابل سیاست گرایش به شرق)، باید نسبت به غرب ستیزی در اولویت باشد! و بلکه دقیقتر شرق پرهیزی، مقدم بر غرب پرهیزی می شد! با این وصف سیاست های حاکم بر کشور، سالهاست که خلاف مفاد قرآنی است! اهمیت این نکته در آن است که شدت عمل نظام در مقابل مردمش، عمدتا متاثر از خلق و خوی استکباری قدرت های شرقی است تا غربی

محمد منصورنژاد
19 اذر 1401
#ارسالی #اجتماعی

@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
دور باطل مشکل و حل مشکل!

● دکتر #محمد_منصورنژاد

1.وقتی چندین دهه برای این پرسش که مشکل از کجاست؟ جماعتی فقط یک پاسخ دارند: «استکبار جهانی»!
و راه حل آن چیست؟ یک پاسخ؛ «سرکوب»! و نتیجه آن را هم در همه جریان های اجتماعی و در کوچه و خیابان و بیابان می بینند! اینجاست که رند شیراز، «حافظ»، قرنها پیش به همگان آموخت که:
هر چند کآزمودم از وی نبود سودم  -     من جرب المجرب حلت به الندامه
2.چرا «دور باطل»؟ عقل اقتضا می کند برای یکبار هم که شده است به این اندیشید که شاید ریشه اصلی مشکل از بیرون نیست (از ماست که بر ماست!) و راه حل صحیح هم اعمال خشونت نیست! (کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش!)
3.هر کسی (معلم؛ پدر، زمامدار و....)، که راه حل اصلی مشکلات را در «خشونت» می بیند، از تدبیر هیچ بهره ای ندارد. مشکلات را باید با تامل پشت سر گذاشت؛ «مدیریت» علم است ، تخصص می طلبد؛ به ویژه در روزگار ما که مدیریت اجتماع امری است بس پیچیده. به جای صاحبان تفنگ، لازم است از بزرگانی که صاحبان «سلاح قلم» و اهل بیان و بنانی که مستقل هستند (نه قلم فروشان!)، استمداد جست. این شیوه را که هم عقل تجویز می کند و هم نقل، راهگشاترین اقدام برای حل مشکلات است.
8 دی ماه 1401

#ارسالی #اجتماعی

@Roshanfkrane
روشنفکران
@Roshanfkrane – ارازل شهر آمل وومه
👆
■«گانگستر شهر آمل بُومه»!

#ارسالی کانال روشنفکران از آمل فردا
در مورد نقد و نظر دکتر محمد منصورنژاد :

به عنوان یک مازندرانی (و فرزند «رینه لاریجان» از توابع شهرستان آمل) می خواهم درباره آهنگ «گانگستر شهر آمل بومه» چند نکته ای بنویسم:
1.  بارها درباره این نکته می اندیشیدم و می پرسیدم که چرا موسیقی¬های مازندرانی (مازرنی/ تبری)، کمتر در حد ملی درخشیدند و  به صورت محدودتر مورد اقبال عمومی قرار گرفتند! اما در باب این آهنگ، ناگهان ورق برگشت و درست باید برعکس پرسید: چه شده است که این آهنگ تا این حد به سرعت مورد استقبال مردم قرار گرفته است؟ اگر بگویند «فضای مجازی» عامل اصلی است، مگر سایر نغمات تبری، در فضای مجازی دست بدست نمی شوند؟ پس بحث فقط به فضای مجازی باز نمی گردد؛
2.  برخی آمارها حکایت از آن دارد که بعد از استان تهران (حدود 13 میلیون جمعیت) و مازندران (نزدیک به  3 میلیون جمعیت)، استان قم که از نظر جمعیت حتی استان بیستم ایران هم نیست (با کمتر از 1 و نیم میلیون جمعیت)، از این آهنگ بیشترین استقبال را داشته است! راستی چرا؟ در قم که مثلا مرکز تشیع جهان است و  در هر کوچه ای چند روحانی با مردم زندگی می کند و نزدیک به 100 هزار روحانی زن و مرد در حال تحصیل، تدریس و تحقیق اند، چرا باید از چنین موسیقی استقبال کنند که حتی یک آمال و آرمانشهر صاحب این ترانه، با استانداردهای حوزوی سازگار نباشد! (بلکه در تعارض باشند!) آیا نمی توان نتیجه گرفت بسیاری از مردم راهی که کارشناسان دینی می گویند را حتی در شهرهای مذهبی، هم خیلی نمی پیمایند؟
3.  اما هنوز هم به این نکته نپرداختیم که دلیل اقبال عمومی به ویژه نسل زد (z)،  از این سنخ ترانه ها چیست؟ از نظر نگارنده دست کم این نکات به ذهن می رسند بدون اینکه مدعا آن باشد که علت و دلیل این اتفاق، همین مواردند:
یک: خسته شدن بسیاری از آحاد جامعه و به ویژه نسل جوان از انبوه شعارهای باصطلاح مذهبی، تکراری، خسته کننده و همه جایی! (از مدرسه تا مسجد، حتی پارک و محیط ورزشی!).
قاعده ساده ای اصحاب «اقتصاد» دارند: عرضه زیاد، باعث ارزان شدن جنس می شود! مگر لازم است تا مردم این همه با مظاهر ارزشی، شعایر دینی و نمادهای مذهبی مواجه باشند (به ویژه که از سوی بسیاری از متولیان، درست عکس این شعارها و تبلیغات عمل می شود!)
دو: خسته شدن بسیاری از آحاد جامعه و به ویژه نسل نو، از اجباری شدن امور مثلا خوب؛ از  لباس و حجاب اجباری، تا سرود اجباری، راهپیمایی اجباری، فیلم سازی و فیلم بینی اجباری و ...؛
اجباری شدن، یعنی گره زدن تحقق خواسته ها به کلاشینکف، گشت ارشاد، باتوم، گازاشک آور و سیاسی کردن اموری که مربوط به حوزه عمومی اند و در اصل ربطی به دولت و حکومت ندارد! مردم از «سیاستزدگی» خسته اند و هر آنچه که در آن قالب های رسمی جا نگیرد، برایشان جذاب می آید. مردم می خواهند «زندگی» کنند! و با این حرکت ها در حقیقت به وضع موجود، اعتراض می کنند!

سه: «ساختارشکنی»، از ویژگی های نوجوانان و جوانان است. وگرنه افراد، معمولا در سنین بالا محافظه کارانه تر عمل می کنند. «نسل انقلاب و جنگ»، با حضور در عرصه انقلاب و جنگ، به نحوی انرژی هایش را خارج از نُرم عادی و ساختارهای متعارف، با اشکال متنوع (مبارزه، خط شکنی، خشم شبانه، و....) تخلیه می کرد. اما نسل فعلی همان انرژی و هیجان را (که حتی در عصرارتباطات تشدید هم شده و «نسل زد» در سطح جهانی، ساختارشکن تر از نسل های پیشین اند) دارد، اما جایی برای تخلیه نیروهای درونی و اظهار وجود ندارد. چه بسا برای رقص و جشنی! دستگیر می شوند و... اینجاست تا سوژه ای فراتر از ساختارهای معمولی می بینند، از آن استقبال می کند.
چهار: جدای از محتوای ساختارشکنانه (که ممکن است باب طبع بسیاری نیاید)، اما انصافا موسیقی این آهنگ و نغمات آن بسیار خوب انتخاب شده و دلها را می لرزاند؛ «خواننده» نیز حق آن محتوا را بسیار خوب ادا کرده است.

#محمد_منصورنژاد 
27 بهمن 1401
#انتقادات #فرهنگ #اجتماعی #مازندران

@Roshanfkrane
خیانت به کلمات؛ مانع گفتگو!
کانال روشنفکران
● دکتر محمد منصور نژاد

برخی از اهالی اندیشه برای برون رفت از وضعیت نابسامان کشور، پیشنهاد می کنند روی «مشترکات» تاکید شود و یا افرادی که یک پا در دولت و یک پا در ملت دارند (کنشگران مرزی)، پا در میانی کنند! اما در اینجا چند نکته می توان گفت:
1.لازمه این کار ، «همزبانی» بین طرفین گفتگوست و اما در این چند دهه نظام به شیوه ای تدبیر شد که دیگر دولت با ملت کمتر زبان مشترک دارند و بلکه گاه همانگونه که برخی نیز گفتند، اصلا زبان همدیگر را درک نمی کنند. بد نیست به مثالی اشاره کنم. با استادی در رسانه ای، در باب «هویت» سخن می کردیم. او از یک طرف در گفتمان «پُست مدرن، نفی «هویت پایا» می کرد و از طرف دیگر از «هویت مقاومت» (نام دیگر مداخله ایران در کشورهای منطقه!) می گفت؛ مفهومی جعلی که در قوطی هیچ عطاری وجود ندارد! و برابر این خیانت در کلمات، گفتگوی مشترک دشوار می شد.
2.یکی از دلایل این وضعیت آن است که اصحاب حاکمیت و «روشنفکران ارگانیک»، مفاهیم را دلبخواه و معطوف به قدرت، تغییر داده و از مضامین اصلی تهی کردند. مثالها بسیار فراوانند. به عنوان نمونه: کافی است در تطورات مفاهیمی چون «مستضعف»، «عوام و خواص»، «ملت» و ... در چند دهه اخیر، تاملی داشته باشیم. چرا امروزه مفهوم «نقد»، که واقعا نعمت است، به «غُر» تقلیل می یابد؟ راستی اصلا هیچ اندیشیده ایم که چرا نهادی تحت عنوان «مرکزالگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» با ردیف بودجه قابل توجه داریم؟ به چه دلیل در این نامگذاری، مفهوم «اسلامی»، بر «ایرانی»، تقدم دارد؟ چرا به جای مفهوم «توسعه»، که همه مراکز آکادمیک جهان از آن درک نسبتا روشن دارند، مفهوم «پیشرفت» را می گذاریم که دقیقا مراد از آن روشن نیست و بر اساس همین دستکاری در کلمات، در حالیکه همه شاخصه ها از پسرفت و عقب نشینی حکایت دارند، مقامات در «قطار پیشرفت»، لبخند زنان جا خوش کرده و برابر کلمات خودساخته، خیال می کنند که به سرعت برق و باد به پیش می روند، تا حدی که رشک دیگر کشورها را نیز برانگیخته اند!!!
3.با این وصف، اولین گام در این راه، اصلاح مفاهیم و کلمات است که کاری تخصصی و ویژه اندیشمندان مستقل است. بدانیم که واژه ها در حیطه مسایل انسانی، صرفا واسطه ای برای انتقال پیام نیستند و بلکه خود نوعی کنش اند، عین پیام اند، سوگیری دارند و تاثیرات سازنده یا سوزنده خلق می کنند. درک کنیم که به زبان و کلام و کلمات مشترک نیاز داریم. مثلا زمان آن رسیده است از مفاهیمی که بار «مردانه» دارند و «زنان و دختران» را به «جنس دوم» تقلیل می دهند، فاصله بگیریم و در مناسبات اجتماعی از کلمات، اصطلاحات و واژه هایی استفاده کنیم که شان انسانی (و نه جنسیتی) آنان را به صورت برابر حفظ می کند. (مثلا همین روزها اطلاعیه وفات همسر استاد مطهری، به حق مورد نقد کاربران فضای مجازی بود که آیا این بانو خود نام، نشان و هویتی نداشت؟) 
4.به حق برخی از بزرگان همگان را دعوت به توجه بدین نکته می کنند، که مجددا هزینه-های کم حاصل و یا بی ثمر، برای مملکت نسازیم (مثلا با انقلاب 57 به کجا رسیدیم؟)؛ بله؛ محاسبه هزینه اصلاح (مثل ایده خاتمی)، در قیاس با تغییر اساسی و ساختاری (مثل ایده میر حسین موسوی)، امری معقول، ممدوح و لازم است، اما به شرط اینکه کنشگران سیاسی (طرفین) اهل محاسبه باشند! اما اگر حکام برابر کلماتی خودساخته، فکر کنند که در بهترین حالات قرار دارند، آیا گفتگوی منطقی برای اصلاح، اصلا ممکن است؟ آیا در شرایط کنونی گوش شنوایی برای شنیدن یافت می گردد (در حالیکه به صراحت اعلام می کنند ما نقد دیگران را که نومید کننده است، گوش نمی کنیم!)؟

7 اسفند 1401
#محمد_منصورنژاد

#ارسالی #انتقادات #اجتماعی
@Roshanfkrane
■تاملاتی در تکنیکِ بی اعتبارسازی مخالفان
کانال روشنفکران
دکتر محمد منصورنژاد

1 در این سامان، .در کنار شیوه های گوناگون و آشکار سرکوب منتقدان، یکی از تکنیک های رایج، «بی اعتبارسازی» است. در این شیوه مواجهه، به جای مبارزه مستقیم و صریح، شیوه «مبارزه منفی» برگزیده می شود و با مهندسی طرد، رقیب را در سایه، بی اعتبار می سازند. البته این شیوه کار، تکنیک سابقه داری است که از زمان های کهن تا کنون، استمرار دارد و فقط در زمانه وسایل ارتباط جمعی و عصر ارتباطات، سرعت، شدت و گستره بی اعتبار کردن، افزایش یافته است.
برای تحقق این غایت نیز به ترفندهایی دست می یازند؛ چون شایعه پراکنی؛ بهتان و تهمت زدن؛ زیر سوال بردن سوابق ارزشمند افراد؛  ایجاد ذهنیت منفی از نخبگان؛ مانع تراشی برای انجام اقدامات تاثیرگذار؛ پیشگیری از مطرح شدن نامش به هر طریق ممکن.؛ بی آبرو کردن در رسانه های رسمی، دامن زدن به شکاف بین نخبگان، و حتی دام گستراندن در مسیرشان (داستان پرستوبازی و...)، خلق نخبگان جعلی و...  حتی تلاش دارند تا یک شخصیت را «پیش خودش» نیز بی اعتبار سازند! (تا فرد در توان علمی و عملیش شک کند!).
2.از تکنیک بی اعتبارسازی به چه دلیل استفاده می شود: این شیوه عملیات روانی، دست کم دو دلیل دارد:
یک: شخصیت های محبوب مردم، منطق قوی داشته و جریان رقیب و حاکم، حریف منطقشان در گفتگو نمی شوند. از این رو مسیر ضداخلاقی پیموده و تلاش دارند تا از هر طریق ناموجه، فرد معتبر را بی آبرو سازند.
دو: دلیل دیگر آنکه آن فرد مشروعیت بالا و اقبال مردمی خوبی دارد و برخورد مستقیم برای اصحاب قدرت هزینه زیاد دارد.

3.نتیجه بی اعتبار کردن چیست؟ اگر این تکنیک در موردی جواب داد (در بسیاری از موارد جواب نمی دهد)، در اصل آن فرد، «ترور شخصیت» شده و یا آن جریان، دیگر پیام و موضعگیری اش نزد دیگران، بی تاثیر می گردد. اعتبار و آبروی سرمایه های انسانی، محصول عمری تلاش و خدمت صادقانه است که از سوی جریان های وصل به قدرت، به یکباره و از هر طریق ممکن (حتی سوء استفاده از مقدسات!) به آتش کشانده می شود.
4.در مقابل تکنیک بی اعتبارسازی، چه باید کرد؟ اولا: باید بدانیم که مصون ماندن حیثیت و اعتبار افراد از هرگونه تعرض، (جدای از ابعاد اخلاقی)، جزو «حقوق شهروندی» آحاد جامعه و مراجع اقتدار مردم است و حفظ «سرمایه های انسانی»، یک ضرورت  است و بدون این ستون ها، بنای جامعه استوار نمی ماند. گاه از برخی چهره های خدوم و مردمی، مراسم تجلیلی با اولویت افراد زخم خورده مهم و لازم است. (که البته سنگ اندازی های رندانه رقیب را هم پیش رو دارد!)
ولی جریان های مردمی باید بدانند که در مقابل حذف سرمایه های انسانی، فرهنگی و معنوی نباید ساکت بمانند و وظیفه دارند که به شیوه های فرهنگی و اخلاقی با آن اقدامات مقابله کنند. با این وصف نوشتن و چاپ آثاری برای قدرشناسی از سرمایه های انسانی  (دست کم به صورت مجازی: تهیه فایل های صوتی، تصویری، مکتوب و....)، برگزاری مراسم حضوری و گسترده، از اقدامات ضروری برای مقابله با تکنیک فاسد بی اعتبارسازی است. با دیداری مثلا در عمل می توان نشان داد که بی اعتبارسازی رقیب، بی ثمر بوده است و شمع وجود سرمایه های انسانی و معنوی، به این سادگی خاموش نمی گردد. باید با خلق «فرهنگ قدرشناسی از نخبگان خدوم»، تکنیک بی اعتبارسازی را بی اعتبار ساخت ؛ و در مقابل در جامعه، با ایجاد تصویری امیدبخش و اعتماد آفرین، «طرحی نو درانداخت».
حُسن خِتام این نوشته، شعری از «شاه نعمت الله ولی است: (شماره 21/قصاید)
غم مخور زانکه من در این تشویش
خُرمی،  وصل یار  می بینم /
تیغ آهن دلان زنگ زده کُند و  بی اعتبار  می بینم

#محمد_منصورنژاد
11 اسفند 1401

#ارسالی #انتقادات #اجتماعی

@Roshanfkrane
مرحبا و اهلا و سهلا بن سلمان!
کانال روشنفکران
دکتر #محمد_منصورنژاد

در چند سال اخیر برای برقراری مجدد ارتباط ایران و عربستان به عنوان دو کشور همسایه و مسلمان، البته با ابتکار خودشان، زیاد نوشتم و گفتم و اکنون که برخلاف ایده ما، با وساطت کشوری غیرمسلمان! (بلکه آتئیست!)، مسلمانها برای هم آغوش دوستی گشودند و با همه هزینه های بسیار سنگینی که ایران برای این تفاهم باید پرداخت کند! این آشتی را کاملا به فال نیک گرفته و از آن استقبال می کنم. اما خلاف نوشته هایی که تا کنون دیدم، از زاویه دیگر می خواهم به موضوع پرداخته و در وصف «محمد بن سلمان»، چند جمله ای بنویسم و برای ورودش به ایران به او بگویم: «مرحبا و اهلا و سهلا»، شاید این ارتباط مقامات ایرانی را برای اصلاحات داخلی نیز سر عقل آورد:

1.  با اینکه سابقه حکمرانی این شاهزاده نسبتا جوان زیاد نیست (حدود یکدهه)، ولی در همین مدت محدود، با رونمایی از سند چشم انداز 2030 و در دستور کارگرفتن «اصلاحات از بالا» درعربستان، این کشور را در سیاست خارجی و داخلی چندین دهه به پیش برد و «مدال تغییرات سریع» حقا به او تعلق می گیرد. او نشان داد که سیاست جای لجاجت و یکدندگی نیست و از این رو به موقع عقب نشینی های تاثیرگذار داشت و نتیجه اش را می بینیم.

2.  در «سیاست داخلی»، کشوری که هنوز قانون اساسی ندارد (نظام نامه سنتی وعشیره ای دارد)، مجلس قانوگذاری ندارد، هیچ داعیه و شعار مردمسالاری ندارد، و... از جهت سطح فرهنگی اجتماعی پیش از بن سلمان، تنها به ذکر یک آمار بسنده می¬شود: حدود دو دهه پیش (2002) وقتی مدرسه دخترانه ای آتش گرفت، پلیس کشور جلوی خروج دختران از مدرسه را برای نجات جانشان گرفت و به همین جهت در این اتفاق،  14 دختر مظلوم در آتش سوختند! زیرا وهابیون و سلفی ها نسبت به زنان و دختران کوتاه نمی آمدند!  و.... اما همگان می دانند که بن سلمان، این سدها و محدودیت های مربوط به زنان (آرادی پوشش و حجاب، ورود زنان به ورزشگاه فوتبال و...) و بسیاری از نکات دیگر را عمدتا شکست و ملایان و وعاظ وهابی را محدود کرد و بر آنها سخت گرفت، در کنار گردشگری سود آور مذهبی (حج)، سایر ابعاد گردشگری را به جد تقویت کرد (با اینکه بزرگترین صادر کننده نفت در جهان است)  و در زمینه های اقتصادی کلان پروژه های خیره کننده و بعضا زیربنایی اجرا نمود، از جهت فرهنگی به عنوان شاهد بالای ۱۶۰ هزار دانشجوی سعودی با «بورس دولتی»، در دانشگاه های خارجی مشغول به تحصیلند (یعنی پس از تحصیل در خدمت دولت و کشورشان خواهند بود)، با اینکه هزینه های سنگین در خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی دارد، اما این کار توازن بین اقتصاد، فرهنگ، و... با مسایل نظامی و امنیتی را به هم نمی زند. بی جهت نبود که حتی در کوران «بهار عربی» در سالهای اخیر در خاورمیانه، اصلا صدای اعتراضی جدی در عربستان به گوش نرسید. و .... به نظر نگارنده آنچه اصلاح از بالا (چون به نظرم شیوه مطلوب اصلاح از بالا نیست) آن هم بدست «خاندان آل سعود» ظرفیت داشت را تا حد بسیار خوبی محمد بن سلمان عملیاتی کرده و ابایی ندارد که آن را به هر قیمت به سرانجام برساند. اگر آینده عربستان هم به صورت کامل در دستان این شخصیت افتد، در انتظار تحولات ساختارشکنانه تر و موثرتر در آن سامان نیز باید بود.

3.  اما در سیاست خارجی عربستان جدید نشان داد که در مناسبات تنها یک معیار اصلی دارد و بس! «منافع ملی». سالها کشور عربستان یک کشور در ذیل بلوک غرب و آمریکا شناخته می شد؛ اما عربستانِ بن سلمان، امروز با همه قدرت های جهان ارتباط سازنده و بر اساس «موازنه مثبت» برقرار نموده و «تنش زدایی» (حتی با اسراییل!) را به صورت کامل در دستور کار خویش دارد و به ثمر رسانده است. در مجامع جهانی در ابعاد گوناگون نمایندگان حرفه ای دارد و صدایش شنیده میشود. بزرگترین اشتباه «بن سلمان» در سیاست خارجی، ورود نظامی به جنگ داخلی «یمن» بود، که این نقیصه را نیز با گفتگوهای اخیرش با ایران، جبران نموده و زین پس ضمن جلوگیری از هزینه های زاید و بی وجه، راه برای توسعه بدون مانع کشور عربستان هموار می گردد. این نخبه عرب نشان داد که در سیاست «حرف مرد چند تاست»! و مثلا از ادعای «ناتوی عربی» فعلا بی سروصدا کوتاه آمد! (مگر اینکه تندروهای ایرانی مجددا بهانه ای به او بدهند!)
محمد منصورنژاد
22 اسفند 1401
#ارسالی #انتقادات #اجتماعی #سیاسی

@Roshanfkrane
مقامات و سیاست ضدایرانی

کانال روشنفکران

دکتر #محمد_منصورنژاد :

1.در ماههای پیش، در سیاست داخلی، اتفاقاتی چون آزادی اکثر زندانیان جنبش اخیر، مدارای نسبی با مساله حجاب، و در سیاست خارجی، تفاهم با عربستان و رایزنی با سایر همسایه های جنوبی و فروکش کردن نبرد حوثی ها در «یمن» و نیز انکار صریح دخالت ایران در جنگ اوکراین، حتی رایزنی هایی با آمریکاییان در باب آزادی زندانیان (علیرغم سیاست های متعارض)، می توانست نشانه هایی از ظهور عقلانیت هر چند محدود در حکمرانی، برای ایران قلمداد شود.
اما نشانه هایی دیگر حکایت از آن دارد که سیاست های ضد ایرانی، مجددا در دستور کار حداقل بخش مهمی از مقام های ارشد حاکم قرارگرفت؛ از آن جمله موضعگیری تند علیه پوشش بانوان، آن هم در ایام عید و شادی نوروز در داخل (که برخی از  امامان جمعه هم بدین آتش دمیدند) و تشدید تنش زایی با آمریکا در خاورمیانه.
2.اسراییل از دو موضوع در خاورمیانه، به شدت رنج می برد: یکی سیاست رئیس جمهور آمریکا «جوبایدن» در کمرنگ کردن حضورش در خاورمیانه (چون در صورت حضور آمریکا در خاورمیانه، لاجرم در همه اتفاقات این منطقه به نفع اسراییل موضع می گیرد) و دیگری سیاست تنش زدایی عربستان و به تبع کشورهای دیگر عرب همسو با ایران، که بی شک روند عادی سازی روابطشان با اسراییل را کُند می سازد. و این هر دو وضعیت، اتفاقا به نفع ایران بود.
3.اما جریانی که ایران را (جاهلانه و یا عاملانه!) ضدمنافع ملی اش تدبیر می کند، تلاش دارد که پای آمریکا را در منطقه خاورمیانه آن هم در نبرد آشکار با ایران باز کند و با تشدید منازعات با آمریکا، روند عادی سازی روابط ایران با کشورهای عرب را هم کُند سازد و اصل تفاهم را تضعیف کند. به همین جهت این روزها علیه آمریکاییان، با بهره گیری از عوامل نیابتی و.... در کشور «سوریه»، آتش می گشاید و در بهترین حالت (در بدترین حالت، نفوذی های اسراییل کارشان را در ایران خوب بلدند) ندانسته فکر می کند که آمریکا در موقعیتی نیست که عکس العمل حاد از خود نشان دهد. (در صورتی که «جوبایدن» برای اینکه دمکرات ها در یک سالی که از زمان ریاستش مانده، بازنده دور بعدی نباشند، ممکن است با اقدامی ضدایرانی، برای حزبش افتخاری بیافریند!)
4.برنده دیگر تشدید منازعات ایران و آمریکا، «روسیه» است که بسیار تمایل دارد تا برای آمریکا از سوی اقمارش مثل ایران، در جایی غیر از اکراین، جبهه ای گشوده شود و  دامنه جنگش را به سایر کشورها گسترش بخشد. دامی، که هر سیاستمدار عاقلی از آن می پرهیزد (دیدیم که رئیس جمهور چین هم با حضور در روسیه، از طرح صلح روس و اکراین سخن گفت!)، اما رادیکالیسم سیاسی در ایران ، در سیاست نامعقول و نامشروع «غرب ستیز» و «شرق پذیرش»، اینگونه باج دادنها را برای خود امتیاز می داند! و مجانی به روس های متجاوز، سواری می دهد!
5.اینکه چرا جریان رادیکالیسم تلاش دارد که به جای تنش زدایی، تنش زایی کند و به جای آشتی با مردم، شکاف و گسست را دامن بزند، کمترین دلیلش آن است که دغدغه منافع ملی و ایران ندارند و اما در منافع شخصی و حزبی، سود و دستاوردش را در صلح و آشتی درون و برون نمی بیند. از تحریم منتفع می گردد و بقای خود را در تنازع، می داند و می جوید. این تحلیل در صورتی است که بپذیریم کشور تنها بر اساس جهل و خودخواهی تدبیر می گردد! (از این حالت بدتر هم ممکن است عوامل دشمن بر مجاری اصلی نظام نفوذ کردند و....)

5 فروردین 1402 #ارسالی از آمل فردا

#انتقادات #سیاسی #اجتماعی

@Roshanfkrane