دانشگاهی در ترکیه به مادر دانشجوی خودش هم مدرک کارشناسی داد!
چند وقت پیش دانشگاهی در ترکیه به مادری که به مدت چهار سال همه جوره کمک کرد تا دختر کمبیناش بتونه در دانشکده حقوق درس بخونه، مدرک افتخاری داد!
هرچی بگم از زیبایی عشق این مادر به فرزند و تدبیر درست اون دانشگاه کم میکنه.
#جالب #حس_خوب
@Roshanfkrane
چند وقت پیش دانشگاهی در ترکیه به مادری که به مدت چهار سال همه جوره کمک کرد تا دختر کمبیناش بتونه در دانشکده حقوق درس بخونه، مدرک افتخاری داد!
هرچی بگم از زیبایی عشق این مادر به فرزند و تدبیر درست اون دانشگاه کم میکنه.
#جالب #حس_خوب
@Roshanfkrane
🦋 بعضی روزها
حال آدم یک جور عجیبی خوب است
خوب که می گویم
نه اینکه مشکل نباشد ها، نه!
خوب یعنی خدا دستت را می گیرد
مقابل غم ها...
میگوید امروز بنده ام باید خوشحال باشد، سراغش نیایید
و تو هی ذوق میکنی،
از خوشی های کوچک زندگی ات!
از اتفاقاتی که انتظارش را نداری و میشود!
گفتم انتظار، یادم آمد،
هر روزی که بی انتظار و بدون توقع و شکرگزار چشم گشودم “حالم خوب بود”
خوب که می گویم
نه اینکه به تمام آرزوهایم رسیده باشم ها! نه!
خوب یعنی خدا را رأس آرزوهایم قرار دادم و همه چیز را به او سپردم.
و امروز حال من خوب است...
#حس_خوب
@Roshanfkrane
حال آدم یک جور عجیبی خوب است
خوب که می گویم
نه اینکه مشکل نباشد ها، نه!
خوب یعنی خدا دستت را می گیرد
مقابل غم ها...
میگوید امروز بنده ام باید خوشحال باشد، سراغش نیایید
و تو هی ذوق میکنی،
از خوشی های کوچک زندگی ات!
از اتفاقاتی که انتظارش را نداری و میشود!
گفتم انتظار، یادم آمد،
هر روزی که بی انتظار و بدون توقع و شکرگزار چشم گشودم “حالم خوب بود”
خوب که می گویم
نه اینکه به تمام آرزوهایم رسیده باشم ها! نه!
خوب یعنی خدا را رأس آرزوهایم قرار دادم و همه چیز را به او سپردم.
و امروز حال من خوب است...
#حس_خوب
@Roshanfkrane
☀️اگر بعضی ها می دانستند با یک صبحت به خیر دل آدم چقدر قرص می شود برای گفتنش هیچوقت خودشان را به کوچه ی بی خیالی و فراموشی نمی زدند.
خورشید منتظر سلام هیچکس نیست و صبح برای بیدار شدن هیچوقت خواب نخواهد ماند!
اما به قول آن ضرب المثل معروف خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج!
و خشت اول همان صبحت به خیر است که با دوستت دارمی،با ابراز عشقی محکمتر خواهد شد که اگر گفته نشود دیوار آن روزمان با بغضی کوچک،با دلتنگی کوچک می لرزد و می افتد روی آرزوها و احساساتمان...
صبحت به خیر شاید برای ما فقط یک جمله ی ساده با فعلی حذف شده باشد اما برای کسی که می شنود هزار معنی دارد یعنی دوستت دارم یعنی دم صبحی اولین کسی بودی که تا یادم افتادی قلبم به تاپ تاپ افتاد،یعنی امروز هم عاشقت هستم یعنی چقدر خوب است که دارمت و هزار معنی که خدا می داند و دل کسی که آن را شنیده است...
صبحت به خیر را بگوییم و جهان کسی که دوستمان دارد را آرام کنیم.
#صفا_سلدوزی
#حس_خوب #مهربانی
@Roshanfkrane
خورشید منتظر سلام هیچکس نیست و صبح برای بیدار شدن هیچوقت خواب نخواهد ماند!
اما به قول آن ضرب المثل معروف خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج!
و خشت اول همان صبحت به خیر است که با دوستت دارمی،با ابراز عشقی محکمتر خواهد شد که اگر گفته نشود دیوار آن روزمان با بغضی کوچک،با دلتنگی کوچک می لرزد و می افتد روی آرزوها و احساساتمان...
صبحت به خیر شاید برای ما فقط یک جمله ی ساده با فعلی حذف شده باشد اما برای کسی که می شنود هزار معنی دارد یعنی دوستت دارم یعنی دم صبحی اولین کسی بودی که تا یادم افتادی قلبم به تاپ تاپ افتاد،یعنی امروز هم عاشقت هستم یعنی چقدر خوب است که دارمت و هزار معنی که خدا می داند و دل کسی که آن را شنیده است...
صبحت به خیر را بگوییم و جهان کسی که دوستمان دارد را آرام کنیم.
#صفا_سلدوزی
#حس_خوب #مهربانی
@Roshanfkrane
عمیقا دلم میخواد برگردم به اون روزایی که آخرین امتحان مدرسه رو میدادی و توراه خونه فقط به این فکر میکردی که چه فیلمی ببینی و چیا بخوری و چطوری از این حجم از آزادی لذت ببری...
#حس_خوب
@Roshanfkrane
#حس_خوب
@Roshanfkrane
وسط این دنیای بی احساس، یه سری پزشک هستن که به قسمی که خوردن پایبندن.
ای کاش از این حرکتهای زیبا بیشتر ببینیم😍
#حس_خوب
@Roshanfkrane
ای کاش از این حرکتهای زیبا بیشتر ببینیم😍
#حس_خوب
@Roshanfkrane
🌺 به آدما خوبیاشون رو بگو، حتی اگر کم باشه.
بذار بفهمن توی ذهنت چجوری ثبت شدن. این باعث میشه بتونی ازشون یه آدم بهتر بسازی.
مثلا من همیشه به یکی از دوستام میگفتم “من صبر کردن و عصبانی نشدن رو از تو یاد گرفتم، تو چقدر آرومی!” میدونستم واقعا اونقدرا هم صبور نیست، ولی با من که بود خودش رو صبور نشون میداد، تا حسی که نسبت بهش پیدا کردم خراب نشه.
همین باعث شده بود کلا صبورتر بشه. دوستیمون هم قشنگتر شده بود.
از امروز امتحان کن، و به آدما خوبیاشون رو بگو.
به خودت برمیگرده، شک نکن …😉
#حس_خوب
@Roshanfkrane
بذار بفهمن توی ذهنت چجوری ثبت شدن. این باعث میشه بتونی ازشون یه آدم بهتر بسازی.
مثلا من همیشه به یکی از دوستام میگفتم “من صبر کردن و عصبانی نشدن رو از تو یاد گرفتم، تو چقدر آرومی!” میدونستم واقعا اونقدرا هم صبور نیست، ولی با من که بود خودش رو صبور نشون میداد، تا حسی که نسبت بهش پیدا کردم خراب نشه.
همین باعث شده بود کلا صبورتر بشه. دوستیمون هم قشنگتر شده بود.
از امروز امتحان کن، و به آدما خوبیاشون رو بگو.
به خودت برمیگرده، شک نکن …😉
#حس_خوب
@Roshanfkrane
🌺 در موسیقی سنتی یک گوشهای هست بهنام سَلمَک.
یک جایی بین پردهی چهارم و پنجم دستگاه شور.
وقتی میخواهی از "شور" بیفتی تویِ "دشتی".
آنجا؛ درست همان لحظه، یک مکث میکنی؛ یک توقف چند ثانیهای بین دو پرده.
یک لحظه آواز را به جای آنکه رها کنی توی هوا، نگه میداری توی گلو... میپیچانی،
مکث میکنی،
خسیس میشوی توی خرج کردنش!
چرا؟
چون بعدش که میروی توی "دشتی" و صدا را رها میکنی، آزادش میکنی، آن مکث چند ثانیهای کرشمه میشود روی صدایت.
یک دمِ دلانگیز میآفرینی؛
جانِ جهان میشود ترمهی آوازت...
* زندگی هم همین است.
گاهی اگر دلش خواست مکث کند، پاپِی نشوید که هل بدهیدش جلو.
بگذارید لحظهای را توقف کند،
دراز بکشد بین دو اتفاق...
رها کنید این با شتاب پیش رفتن را.
کِش بیائید میان حادثهها.
دست بیندازید توی جیبتان.
سوت بزنید و خیابانها را فتح کنید و بسپارید خودتان را به خیالِ خوشِ آسودگی...
شاید زندگی آن نغمهی جادویی که برایتان حبس کرده است در گلو را،
همین زودی،
پشت این مکثِ کشدارِ بدِ حادثهها،
رها کند توی سرنوشتتان...
دنیاتون پر از اتفاقات قشنگ.
#حس_خوب #انگیزشی
@Roshanfkrane
یک جایی بین پردهی چهارم و پنجم دستگاه شور.
وقتی میخواهی از "شور" بیفتی تویِ "دشتی".
آنجا؛ درست همان لحظه، یک مکث میکنی؛ یک توقف چند ثانیهای بین دو پرده.
یک لحظه آواز را به جای آنکه رها کنی توی هوا، نگه میداری توی گلو... میپیچانی،
مکث میکنی،
خسیس میشوی توی خرج کردنش!
چرا؟
چون بعدش که میروی توی "دشتی" و صدا را رها میکنی، آزادش میکنی، آن مکث چند ثانیهای کرشمه میشود روی صدایت.
یک دمِ دلانگیز میآفرینی؛
جانِ جهان میشود ترمهی آوازت...
* زندگی هم همین است.
گاهی اگر دلش خواست مکث کند، پاپِی نشوید که هل بدهیدش جلو.
بگذارید لحظهای را توقف کند،
دراز بکشد بین دو اتفاق...
رها کنید این با شتاب پیش رفتن را.
کِش بیائید میان حادثهها.
دست بیندازید توی جیبتان.
سوت بزنید و خیابانها را فتح کنید و بسپارید خودتان را به خیالِ خوشِ آسودگی...
شاید زندگی آن نغمهی جادویی که برایتان حبس کرده است در گلو را،
همین زودی،
پشت این مکثِ کشدارِ بدِ حادثهها،
رها کند توی سرنوشتتان...
دنیاتون پر از اتفاقات قشنگ.
#حس_خوب #انگیزشی
@Roshanfkrane
🌼 به شادیِ عمیقی نیاز داریم؛
- یک صبح سرد زمستانی از خواب بیدار شویم، پشت پنجره سفید باشد، همانموقع یکی فریاد بزند، آخ جون مدرسهها تعطیله، بریم برفبازی!
- دو هفته مانده به عید مدارس را تعطیل کنند، پیک شادی به دست و خوشحال، دست هم را بگیریم و به خانه برگردیم.
- یک عصر خنک پاییز، کل تکالیف فردامان را مرتب و درست نوشتهباشیم، برویم دنبال بچهی همسایه که "من مشقهام را نوشتم، بریم بازی؟"
- یکی از بچههای کلاس با ذوق خبر بیاورد که معلم گفته درس نمیدم، امروز بهجای ریاضی، ورزش دارید.
- اواخر شهریور باشد، بابا با یک پلاستیک پر از کیف و دفتر و کتاب و جلد و لوازمالتحریر از راه برسد و بوی تازگی پاککن و کتابها بپیچد توی اتاق.
- گرسنه و خسته از مدرسه برگردیم خانه، در را باز کنیم و ببینیم مامان سفره را تازه پهن کرده و بوی خوشِ قرمهسبزی، بزاقمان را تحریک کند به ترشح.
- تولدت باشد، شمعها روی کیکی که مامان برایت پخته چشمک بزنند، چشمانت را ببندی و قبل از فوت کردنشان، کلی آرزوهای خوب کنی.
- تمام مدرسه صف کشیدهاند توی حیاط، همه جا تزئین شده، مدیر مدرسه میکروفن را به دست گرفته تا اسامی شاگردهای اول تا سوم را اعلام کند، تو با ذوق، قند توی دلت آب کنی و حواست به جوایز کادوپیچ شده باشد و فکر کنی کدامشان برای توست و توی آن چه میتواند باشد!
- تابستان، خانهی مادربزرگ، همهی اهل فامیل جمع و فضا برای خواب کم باشد، رختخواب بچهها را توی ایوان پهن کنند، شب با کلی داستان و حرف و خندهی دسته جمعی بخوابی و در گرگ و میش صبح و با نسیم آرام و هیاهوی گنجشکها در حالی که پتو از روت کنار افتاده و سردت شده بیدار شوی.
- بروی روی پشت بام، مامان چند سینی لواشک درست کردهباشد، یکیش را برداری و دور از چشم همه، پشت یکی از دیوارها، همهاش را تنهایی بخوری.
- قلکت را بشکنی و با پولش عروسک یا توپ یا دوچرخهای که دوست داشتی را بخری، بگذاریش جلوت و هی نگاش کنی.
- مدرسهها تعطیل شده، با لباسی که خلاف قانون مدرسه بوده بروی کارنامهات را بگیری و در نهایت شادی و شعف، تا خانه را لیلی کنان و با ذوقِ تعطیلات تابستانه بدوی.
- توی کلاس، کلافه و خسته وسط نیمکت، روبروی معلمِ در حال تدریس نشستهای، از پنجره مامانت را ببینی که دارد با مدیر مدرسه حرف میزند، بعد از چند دقیقه درب کلاس باز شود و بگویند "فلانی وسایلت را جمع کن، مادرت آمده دنبالت" و بفهمی اجازهات را برای یک مسافرت چند روزه گرفته.
دلمان یک شادیِ معمولی، حقیقی، اما عمیق میخواهد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حس_خوب
@Roshanfkrane
- یک صبح سرد زمستانی از خواب بیدار شویم، پشت پنجره سفید باشد، همانموقع یکی فریاد بزند، آخ جون مدرسهها تعطیله، بریم برفبازی!
- دو هفته مانده به عید مدارس را تعطیل کنند، پیک شادی به دست و خوشحال، دست هم را بگیریم و به خانه برگردیم.
- یک عصر خنک پاییز، کل تکالیف فردامان را مرتب و درست نوشتهباشیم، برویم دنبال بچهی همسایه که "من مشقهام را نوشتم، بریم بازی؟"
- یکی از بچههای کلاس با ذوق خبر بیاورد که معلم گفته درس نمیدم، امروز بهجای ریاضی، ورزش دارید.
- اواخر شهریور باشد، بابا با یک پلاستیک پر از کیف و دفتر و کتاب و جلد و لوازمالتحریر از راه برسد و بوی تازگی پاککن و کتابها بپیچد توی اتاق.
- گرسنه و خسته از مدرسه برگردیم خانه، در را باز کنیم و ببینیم مامان سفره را تازه پهن کرده و بوی خوشِ قرمهسبزی، بزاقمان را تحریک کند به ترشح.
- تولدت باشد، شمعها روی کیکی که مامان برایت پخته چشمک بزنند، چشمانت را ببندی و قبل از فوت کردنشان، کلی آرزوهای خوب کنی.
- تمام مدرسه صف کشیدهاند توی حیاط، همه جا تزئین شده، مدیر مدرسه میکروفن را به دست گرفته تا اسامی شاگردهای اول تا سوم را اعلام کند، تو با ذوق، قند توی دلت آب کنی و حواست به جوایز کادوپیچ شده باشد و فکر کنی کدامشان برای توست و توی آن چه میتواند باشد!
- تابستان، خانهی مادربزرگ، همهی اهل فامیل جمع و فضا برای خواب کم باشد، رختخواب بچهها را توی ایوان پهن کنند، شب با کلی داستان و حرف و خندهی دسته جمعی بخوابی و در گرگ و میش صبح و با نسیم آرام و هیاهوی گنجشکها در حالی که پتو از روت کنار افتاده و سردت شده بیدار شوی.
- بروی روی پشت بام، مامان چند سینی لواشک درست کردهباشد، یکیش را برداری و دور از چشم همه، پشت یکی از دیوارها، همهاش را تنهایی بخوری.
- قلکت را بشکنی و با پولش عروسک یا توپ یا دوچرخهای که دوست داشتی را بخری، بگذاریش جلوت و هی نگاش کنی.
- مدرسهها تعطیل شده، با لباسی که خلاف قانون مدرسه بوده بروی کارنامهات را بگیری و در نهایت شادی و شعف، تا خانه را لیلی کنان و با ذوقِ تعطیلات تابستانه بدوی.
- توی کلاس، کلافه و خسته وسط نیمکت، روبروی معلمِ در حال تدریس نشستهای، از پنجره مامانت را ببینی که دارد با مدیر مدرسه حرف میزند، بعد از چند دقیقه درب کلاس باز شود و بگویند "فلانی وسایلت را جمع کن، مادرت آمده دنبالت" و بفهمی اجازهات را برای یک مسافرت چند روزه گرفته.
دلمان یک شادیِ معمولی، حقیقی، اما عمیق میخواهد.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#حس_خوب
@Roshanfkrane
☘ رسم بازاریان قدیم بر این بود که اول صبح وقتی دکان را باز می کردند،
کرسی کوچکی را بیرون مغازه می گذاشتند اولین مشتری که می آمد جنس به او می فروخت وبلافاصله کرسی را به داخل مغازه میآورد (یعنی دشت نمودم )،
مشتری دوم که می آمد و جنسی می خواست حتی اگر خودش آن جنسی را داشت نگاه به بیرون می کرد که ببیند کدام مغازه هنوز کرسی اش بیرون است و دشت نکرده است آن وقت اشاره می کرد که برو آن دکان (که کرسی اش بیرون است) جنس دارد و از او بخر که او هم دشت اول را کرده باشد.
و بدین شکل هوای هم دیگر را داشتند...
و اینگونه جوانمردی و انصاف میچرخید و
می چرخید ...
وسط زندگی ها
سفره ها...
#مهربانی #حس_خوب
@Roshanfkrane
کرسی کوچکی را بیرون مغازه می گذاشتند اولین مشتری که می آمد جنس به او می فروخت وبلافاصله کرسی را به داخل مغازه میآورد (یعنی دشت نمودم )،
مشتری دوم که می آمد و جنسی می خواست حتی اگر خودش آن جنسی را داشت نگاه به بیرون می کرد که ببیند کدام مغازه هنوز کرسی اش بیرون است و دشت نکرده است آن وقت اشاره می کرد که برو آن دکان (که کرسی اش بیرون است) جنس دارد و از او بخر که او هم دشت اول را کرده باشد.
و بدین شکل هوای هم دیگر را داشتند...
و اینگونه جوانمردی و انصاف میچرخید و
می چرخید ...
وسط زندگی ها
سفره ها...
#مهربانی #حس_خوب
@Roshanfkrane
🍒 از پیرمرد وانتی میوه خریدم، ۹۴تومن شد. اومدم خونه پیامک بانک رو دیدم، فهمیدم اشتباهی یهصفر اضافه زده و ۹۴۰تومن ازم کم شده. به سوپرمارکت محل سپردم اگه پیرمرده رو دیدی شمارهم رو بده بهش بگو اگه خواست بهم زنگ بزنه. امروز کلهی سحر زنگ زده میگه "دیشب خوابم نبرده، الانم...
نرفتم بار بزنم، اومدم اینجا سروصدا کنم بلکه پیدام کنی پولتو پس بدم. بخدا چشام خوب نمیبینه صفرها رو کم و زیاد میزنم بعضی وقتا، چرا رسید رو چک نکردی همون موقع؟! آخیش خیالم راحت شد پیدات کردم"
آقابرزویی میوهفروش؛ #شرافت و شببیداریت بخاطر حساسبودن روی صفر پولای مردم رو قربون!
#حس_خوب #تربیتی
@Roshanfkrane
نرفتم بار بزنم، اومدم اینجا سروصدا کنم بلکه پیدام کنی پولتو پس بدم. بخدا چشام خوب نمیبینه صفرها رو کم و زیاد میزنم بعضی وقتا، چرا رسید رو چک نکردی همون موقع؟! آخیش خیالم راحت شد پیدات کردم"
آقابرزویی میوهفروش؛ #شرافت و شببیداریت بخاطر حساسبودن روی صفر پولای مردم رو قربون!
#حس_خوب #تربیتی
@Roshanfkrane
هیچکس نباید گرسنه بخوابد.
کار زیبای یک نانوایی در اهواز.
چهار راه زند، خیابان خسروی...
راست گفتهاند که جهان بر پایه خوبان استوار است.
#مهربانی #حس_خوب
@Roshanfkrane
کار زیبای یک نانوایی در اهواز.
چهار راه زند، خیابان خسروی...
راست گفتهاند که جهان بر پایه خوبان استوار است.
#مهربانی #حس_خوب
@Roshanfkrane
شنیدن عبارت به تو افتخار میکنم برای یک مرد... 😍
او را برای مصاف با سختترینهای زندگی
زرهپوش میکند و آماده میشود؛ توان
میگیرد برای آنکه بیشتر بکوشد… مرد
احساس میکند حتی قدش بلندتر شده است
چون به مرد بودنش افتخار میکند!
شنیدن عبارت دوستت دارم برای یک زن...😍
آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد میکند
که آمادگی این را مییابد که لحظهای پس از
شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه
بیاندازد و همه جای زندگی را با عشق از نو بیاراید!
شنیدن عبارت دوستت دارم برای فرزندت...😍
خصوصا وقتی روی دو زانو مینشینی و خودت
را هم قد فرزندت میکنی و چشم در چشمش
میگویی، یعنی من هستم! خیالت راحت... و
یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و
آسودهتر میخوابد پس از شنیدن این جمله از
والدینش!
#حس_خوب #مهربانی
@Roshanfkrane
او را برای مصاف با سختترینهای زندگی
زرهپوش میکند و آماده میشود؛ توان
میگیرد برای آنکه بیشتر بکوشد… مرد
احساس میکند حتی قدش بلندتر شده است
چون به مرد بودنش افتخار میکند!
شنیدن عبارت دوستت دارم برای یک زن...😍
آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد میکند
که آمادگی این را مییابد که لحظهای پس از
شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه
بیاندازد و همه جای زندگی را با عشق از نو بیاراید!
شنیدن عبارت دوستت دارم برای فرزندت...😍
خصوصا وقتی روی دو زانو مینشینی و خودت
را هم قد فرزندت میکنی و چشم در چشمش
میگویی، یعنی من هستم! خیالت راحت... و
یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و
آسودهتر میخوابد پس از شنیدن این جمله از
والدینش!
#حس_خوب #مهربانی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چيه اين كلمه ''بمون''؟
كه وقتى میشنويش انگارى دنيا رو بهت دادن!
- بمون باهام
- بمون تو زندگيم
- بمون تا بمونم
و قشنگترين و شيرينترينش اينه كه بگه: بمونى برام ...
بمونید برای هم ...
#عاشقانه #حس_خوب
@Roshanfkrane
كه وقتى میشنويش انگارى دنيا رو بهت دادن!
- بمون باهام
- بمون تو زندگيم
- بمون تا بمونم
و قشنگترين و شيرينترينش اينه كه بگه: بمونى برام ...
بمونید برای هم ...
#عاشقانه #حس_خوب
@Roshanfkrane
🌼 هفت یا هشت سالم بود، با سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن!
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟
آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه از جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد گفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج صبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد 44 سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روانشناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
تهمت رو به جان خرید تا دلی پریشون نشه...!
#مهربانی #حس_خوب
@Roshanfkrane
پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم.
خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور میکردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می داد.
پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره.
گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟
آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه از جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد گفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه.
دنیا رو سرم چرخ میخورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج صبوری!
مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من!
ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد 44 سال لبخندش و پندش یادم هست!
بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟
چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه كتاب های روانشناسی خوندن و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟
تهمت رو به جان خرید تا دلی پریشون نشه...!
#مهربانی #حس_خوب
@Roshanfkrane