این مطلب را بخوانید و به دیگران هم توصیه کنید.
درباره کتاب "نقد و تحلیلِ جباریت"
نوشته #مانس_اشپربر
📌 این روانشناس آلمانی این کتاب را در سن 32 سالگی و در دهه ۳۰ میلادی (هفتاد سال پیش) یعنی پیش از آن که هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته است. او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیش بینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسنده اش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها، به زندگی پنهانی روی آورد بلکه حتی کمونیست های پیرو استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند و پیروانشان حتی از دست زدن به این کتاب هم پرهیز می کردند.
📌 این کتاب توسط کریم قصیم به زبان فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶٣ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است. به علت استقبال از کتاب، ظرف یک سال به چاپ سوم رسید و پس از چاپ سوم در سال ۱۳۶۴ بود که پس از سه سال فعالیت، انتشارات دماوند تعطیل شد.
📌 اشپربر در این کتاب،که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روانشناختی شخصیت و رفتار جباران، نشان می دهد که جباران به خودی خود جبار نمی شوند بلکه آنها محصول رفتار توده هایی هستند که خلق و خوی جباریت بخشی از وجود آنهاست. برای آن که جباریت و دیکتاتوری برای همیشه از جامعه ای رخت بربندد، باید روحیه جباریت توده ها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانی ها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم. ببینید بچه هایمان خیلی راحت به سوی گربه ها و سگ ها سنگ می اندازند، سوارها به پیاده ها رحم نمی کنند، همه مان در موضع شغلی خودمان حکومت می کنیم. بقال حاکم است، نانوا حاکم است، راننده تاکسی حاکم است. مامور پلیس و قاضی و همه وهمه در موضع شغلی خود، می خواهیم حکومت کنیم. وقتی در خیابان دزد را می گیریم به جای آن که تحویل پلیس اش بدهیم اول به او کتک مفصلی می زنیم، پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر می کند اول او را می زند و این مثالها الی ماشاء الله وجود دارد.
این ها همه نشانه های جباریت نهفته ای است که در همه ما وجود دارد).
📌 اشپربر نشان می دهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول می یابد و او را از یک زندگی معمولی محروم می کند به گونه ای که جبار به تدریج دچار سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار مازوخیسم (خودآزاری) می شود. در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی توده ها، برای خودشان و برای دیگران مخفی می ماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده می شود.
📌 اشپربر با دسته بندی انواع ترس نشان می دهد که جباران دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است. اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده «دشمن انگاری هر کس با ما نیست» از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
او از قول افلاطون می نویسد «هر کس می تواند شایسته صفت شجاع باشد، الا فرد جبار». و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روانشناختی نشان می دهد که این سخن افلاطون چقدر دقیق است. در واقع نشان می دهد که جباریت ویژگی است که جایگزین فقدان شجاعت می شود. و این رفتار در همه سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ….) نمود دارد. اما وقتی آحاد توده های شخصیتاً جبار در عالم واقع با یکی از جباران همراهی می کنند و او را حمایت می کنند، از او یک حاکم به تمام معنی دیکتاتور می سازند.
📌 اشپربر نشان می دهد که چگونه ترس در طول زمان به نفرت تبدیل می شود و آنگاه توده ها برای ارضای حس نفرتشان از عده ای، جباری را یاری می کنند تا آنان را نابود کند. و بعد دوباره زمانی می رسد که توده ها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری به چوبه دار می سپارند.
📌 او به زیبایی نشان می دهد که چگونه جباران با ساده کردن مسائل پیچیده زندگی، راه حل های عامه پسند ـ اما غیر قابل اجرا ـ می دهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایده های خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید به راحتی می توانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنانشان چقدر قدرتمند اند و نمی گذارند تا آنها به اهدافشان برسند.
📌 اشپربر البته تحلیلش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمی کند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانه اش (استالین و هیتلر) می آورد. با این حال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام #هیتلر و #استالین را حذف می کنیم و نام هر #دیکتاتور دیگری را می گذاریم می بینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آنها را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
درباره کتاب "نقد و تحلیلِ جباریت"
نوشته #مانس_اشپربر
📌 این روانشناس آلمانی این کتاب را در سن 32 سالگی و در دهه ۳۰ میلادی (هفتاد سال پیش) یعنی پیش از آن که هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته است. او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیش بینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسنده اش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها، به زندگی پنهانی روی آورد بلکه حتی کمونیست های پیرو استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند و پیروانشان حتی از دست زدن به این کتاب هم پرهیز می کردند.
📌 این کتاب توسط کریم قصیم به زبان فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶٣ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است. به علت استقبال از کتاب، ظرف یک سال به چاپ سوم رسید و پس از چاپ سوم در سال ۱۳۶۴ بود که پس از سه سال فعالیت، انتشارات دماوند تعطیل شد.
📌 اشپربر در این کتاب،که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روانشناختی شخصیت و رفتار جباران، نشان می دهد که جباران به خودی خود جبار نمی شوند بلکه آنها محصول رفتار توده هایی هستند که خلق و خوی جباریت بخشی از وجود آنهاست. برای آن که جباریت و دیکتاتوری برای همیشه از جامعه ای رخت بربندد، باید روحیه جباریت توده ها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانی ها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم. ببینید بچه هایمان خیلی راحت به سوی گربه ها و سگ ها سنگ می اندازند، سوارها به پیاده ها رحم نمی کنند، همه مان در موضع شغلی خودمان حکومت می کنیم. بقال حاکم است، نانوا حاکم است، راننده تاکسی حاکم است. مامور پلیس و قاضی و همه وهمه در موضع شغلی خود، می خواهیم حکومت کنیم. وقتی در خیابان دزد را می گیریم به جای آن که تحویل پلیس اش بدهیم اول به او کتک مفصلی می زنیم، پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر می کند اول او را می زند و این مثالها الی ماشاء الله وجود دارد.
این ها همه نشانه های جباریت نهفته ای است که در همه ما وجود دارد).
📌 اشپربر نشان می دهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول می یابد و او را از یک زندگی معمولی محروم می کند به گونه ای که جبار به تدریج دچار سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار مازوخیسم (خودآزاری) می شود. در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی توده ها، برای خودشان و برای دیگران مخفی می ماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده می شود.
📌 اشپربر با دسته بندی انواع ترس نشان می دهد که جباران دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است. اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده «دشمن انگاری هر کس با ما نیست» از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
او از قول افلاطون می نویسد «هر کس می تواند شایسته صفت شجاع باشد، الا فرد جبار». و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روانشناختی نشان می دهد که این سخن افلاطون چقدر دقیق است. در واقع نشان می دهد که جباریت ویژگی است که جایگزین فقدان شجاعت می شود. و این رفتار در همه سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ….) نمود دارد. اما وقتی آحاد توده های شخصیتاً جبار در عالم واقع با یکی از جباران همراهی می کنند و او را حمایت می کنند، از او یک حاکم به تمام معنی دیکتاتور می سازند.
📌 اشپربر نشان می دهد که چگونه ترس در طول زمان به نفرت تبدیل می شود و آنگاه توده ها برای ارضای حس نفرتشان از عده ای، جباری را یاری می کنند تا آنان را نابود کند. و بعد دوباره زمانی می رسد که توده ها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری به چوبه دار می سپارند.
📌 او به زیبایی نشان می دهد که چگونه جباران با ساده کردن مسائل پیچیده زندگی، راه حل های عامه پسند ـ اما غیر قابل اجرا ـ می دهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایده های خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید به راحتی می توانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنانشان چقدر قدرتمند اند و نمی گذارند تا آنها به اهدافشان برسند.
📌 اشپربر البته تحلیلش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمی کند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانه اش (استالین و هیتلر) می آورد. با این حال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام #هیتلر و #استالین را حذف می کنیم و نام هر #دیکتاتور دیگری را می گذاریم می بینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آنها را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
"از پدر بمب هیدروژنی تا مطالبه حقوق مردم"
✍🏻 #سهند_ایرانمهر
✅نامش #آندره_ساخاروف بود اما کارنامه زندگی اش یک تناقض آشکار دارد:برنده جایزه صلح نوبل و پدر بمب هیدروژنی شوروی.
ساخت بمب هیدروژنی شوروی حاصل دانش و تلاش او بود اما خیلی زود فهمید چنین چیزی نمی تواند ضامن خوشبختی ملتش باشد، انتقادهای او منجر به تبعید و انفصال از کار و تحقیقاتش شد، به شهر گورکی (چهارصد کیلومتری مسکو) تبعید شد.
ده سال بعد (هشتاد و شش میلادی) دوران تبعیدش خاتمه یافت. حالا ساخاروف، به جای فکر کردن به بقایای برون تابه رادیویی در فضا، به این فکر می کرد که قوی شدن با تسلیحات اتمی یک ملت محقق می شود یا با احترام به حقوق مردم؟
در نوشته، ژنرال #ولکوگنف که بخاطر دسترسی به آرشیو اسناد محرمانه و مخفیانه کتابی در مورد #استالین نوشته بود خواند که :
«استالینیزیم نوعی انسان جدید و از خود بیگانه ساخته است. انسان بی تفاوت، ترسو و بدون نوآوری که منتظر ناجی است».
✅در نامه به #گورباچف نوشت:
« مردم ناراضی هستند، اوضاع بازهم بدتر خواهد شد، جولان تانک ها و نظامیان در کشورهای دیگر مشکلی را حل نمی کند، تاثیر تاسیسات هسته ای و بمب و موشک ها در تضمین امنیت جامعه بسته هم مثل خیال خام قدرت ببری کاغذی است،اعتماد مردم به صفر رسیده.
با وعده دادن مشکلی حل نمی شود.
با صحبت مکرر از دشمن و ربط همه چیز به #امپریالیزم دردی دوا نمی شود. دو راه بیشتر نداریم؛ تغییرات بنیادین که هر چند دیر است یا حفظ سیستم به همین منوال...
برای اولی مردم و رفرمیست های چپ را دارید و برای دومی همان هایی که دل خونی از پروستریکای شما دارند».
آخرین توصیه ای که کرد این بود که :
«قدرت اتم، توان اعزام چند صد هزار نفر سرباز و تجهیزات، گستره وسیع امپراتوری یا تاریخ درخشان، هیچ کدام برای خوش بختی یک ملت کافی نیست و درست مثل رویاهای مضحک و کودکانه است،وقتی مردم احساس نکنند حقی دارند یا اینکه می توانند آزادانه از رویاها و ایده های خود بگویند...
در دوران های بی شمار و در صفحات پیشین و آتی خلقت چه بسا تمدن هایی کامیاب تر از ما بوده اند، با این حال نباید تلاش خود را که چون شعله ضعیفی از درون ما به بیرون تسری پیدا کرده دست کم بگیریم. نیک بختی بشر با در نظر گرفتن مقتضیات منطق است و در تلاش برای اهدافی در خور آدمیت».
ساخاروف در چهارده دسامبر هشتاد و نه میلادی و در سن شصت و هشت سالگی درگذشت. این روزها سالگرد روزی است که او جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. از سوی پارلمان اروپا نیز، جایزه ساخاروف برای آزادی اندیشه به افتخار آندره ساخاروف دانشمند و مخالف و ناراضی شوروی سابق نامگذاری و بنیان نهاده شد.
#اجتماعی #مناسبت #معرفی
@Roshanfkrane
✍🏻 #سهند_ایرانمهر
✅نامش #آندره_ساخاروف بود اما کارنامه زندگی اش یک تناقض آشکار دارد:برنده جایزه صلح نوبل و پدر بمب هیدروژنی شوروی.
ساخت بمب هیدروژنی شوروی حاصل دانش و تلاش او بود اما خیلی زود فهمید چنین چیزی نمی تواند ضامن خوشبختی ملتش باشد، انتقادهای او منجر به تبعید و انفصال از کار و تحقیقاتش شد، به شهر گورکی (چهارصد کیلومتری مسکو) تبعید شد.
ده سال بعد (هشتاد و شش میلادی) دوران تبعیدش خاتمه یافت. حالا ساخاروف، به جای فکر کردن به بقایای برون تابه رادیویی در فضا، به این فکر می کرد که قوی شدن با تسلیحات اتمی یک ملت محقق می شود یا با احترام به حقوق مردم؟
در نوشته، ژنرال #ولکوگنف که بخاطر دسترسی به آرشیو اسناد محرمانه و مخفیانه کتابی در مورد #استالین نوشته بود خواند که :
«استالینیزیم نوعی انسان جدید و از خود بیگانه ساخته است. انسان بی تفاوت، ترسو و بدون نوآوری که منتظر ناجی است».
✅در نامه به #گورباچف نوشت:
« مردم ناراضی هستند، اوضاع بازهم بدتر خواهد شد، جولان تانک ها و نظامیان در کشورهای دیگر مشکلی را حل نمی کند، تاثیر تاسیسات هسته ای و بمب و موشک ها در تضمین امنیت جامعه بسته هم مثل خیال خام قدرت ببری کاغذی است،اعتماد مردم به صفر رسیده.
با وعده دادن مشکلی حل نمی شود.
با صحبت مکرر از دشمن و ربط همه چیز به #امپریالیزم دردی دوا نمی شود. دو راه بیشتر نداریم؛ تغییرات بنیادین که هر چند دیر است یا حفظ سیستم به همین منوال...
برای اولی مردم و رفرمیست های چپ را دارید و برای دومی همان هایی که دل خونی از پروستریکای شما دارند».
آخرین توصیه ای که کرد این بود که :
«قدرت اتم، توان اعزام چند صد هزار نفر سرباز و تجهیزات، گستره وسیع امپراتوری یا تاریخ درخشان، هیچ کدام برای خوش بختی یک ملت کافی نیست و درست مثل رویاهای مضحک و کودکانه است،وقتی مردم احساس نکنند حقی دارند یا اینکه می توانند آزادانه از رویاها و ایده های خود بگویند...
در دوران های بی شمار و در صفحات پیشین و آتی خلقت چه بسا تمدن هایی کامیاب تر از ما بوده اند، با این حال نباید تلاش خود را که چون شعله ضعیفی از درون ما به بیرون تسری پیدا کرده دست کم بگیریم. نیک بختی بشر با در نظر گرفتن مقتضیات منطق است و در تلاش برای اهدافی در خور آدمیت».
ساخاروف در چهارده دسامبر هشتاد و نه میلادی و در سن شصت و هشت سالگی درگذشت. این روزها سالگرد روزی است که او جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. از سوی پارلمان اروپا نیز، جایزه ساخاروف برای آزادی اندیشه به افتخار آندره ساخاروف دانشمند و مخالف و ناراضی شوروی سابق نامگذاری و بنیان نهاده شد.
#اجتماعی #مناسبت #معرفی
@Roshanfkrane
تصویر: مراسم خاکسپاری #استالین
پ.ن : استالین نمونهی یک سیاستمدار مرگدوست و بیمار (به تعبیر #اریش_فروم) متهم به قتل و حذف هزاران شهروند در داخل و خارج #روسیه بود، اما به موازات آن قهرمان عدهای دیگر برای پیروزیاش در جنگ جهانی دوم.
#تاریخ #اندیشه
@Roshanfkrane
پ.ن : استالین نمونهی یک سیاستمدار مرگدوست و بیمار (به تعبیر #اریش_فروم) متهم به قتل و حذف هزاران شهروند در داخل و خارج #روسیه بود، اما به موازات آن قهرمان عدهای دیگر برای پیروزیاش در جنگ جهانی دوم.
#تاریخ #اندیشه
@Roshanfkrane
"جباران اعتياد به دشمن تراشي دارند"
دکتر #محسن_رناني
این نوروز توفیق یافتم تا خواندن کتاب «نقد و تحلیل جباریت»نوشته «مانس اشپربر» را تمام کنم.این روانشناس آلمانی این کتاب را در سن ۳۲ سالگی و در دهه ۳۰ میلادی پیش از آنکه #هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند،نگاشته است.
او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار #دیکتاتور ها، پیشبینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسندهاش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها به زندگی پنهانی روی آورد، بلکه حتی کمونیستهای پیرو #استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند.
این کتاب توسط کریم قصیم به زبان فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶۳ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است.انتشارات دماوند در سال ۶۴ تعطیل شد.
اشپربر در این کتاب که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روانشناختیِ شخصیت و رفتار جباران نشان میدهد که جباران به خودی خود جبار نمیشوند، بلکه آنها محصول رفتار تودههایی هستند که خلقوخوی جباریت بخشی از وجود آنهاست.
برای آن که جباریت و دیکتاتوری برای همیشه از جامعهای رخت بربندد باید روحیه جباریت تودهها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانیها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم.ببینید بچه هایمان خیلی راحت به سوی گربهها و سگها سنگ میاندازند،سوارها به پیادهها رحم نمیکنند،همهمان در موضع شغلی خودمان حکومت میکنیم. بقال حاکم است، نانوا حاکم است، راننده تاکسی حاکم است.مامور پلیس و قاضی و همهوهمه در موضع شغلی خود میخواهیم حکومت کنیم.
وقتی در خیابان دزد را میگیریم به جای آن که تحویل پلیساش بدهیم، اول به او کتک مفصلی میزنیم،پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر میکند اول او را میزند و این مثالها الیماشاءالله وجود دارد.
اینها همه نشانههای جباریت نهفتهای است که در همه ما وجود دارد.
اشپربر نشان میدهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول مییابد و او را از یک زندگی معمولی محروم میکند به گونهای که جبار به تدریج دچار #سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار #مازوخیسم (خودآزاری) میشود.
در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی تودهها، برای خودشان و برای دیگران مخفی میماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده میشود.
اشپربر با دسته بندی انواع ترس نشان میدهد که جباران دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است.
اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده «دشمن انگاری هر کس با ما نیست» از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
او از قول افلاطون مینویسد «هر کس میتواند شایسته صفت شجاع باشد الا فرد جبار». و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روانشناختی نشان میدهد که این سخن افلاطون چقدر دقیق است. در واقع نشان میدهد که جباریت ویژگی است که جایگزین فقدان شجاعت میشود. و این رفتار در همه سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ....) نمود دارد. اما وقتی احاد توده های شخصیتاً جبار در عالم واقع با یکی از جباران همراهی میکنند و او را حمایت میکنند، از او یک حاکم به تمام معنی دیکتاتور میسازند.
اشپربر نشان میدهد که چگونه ترس در طول زمان به نفرت تبدیل میشود و آنگاه تودهها برای ارضای حس نفرتشان از عدهای، جباری را یاری میکنند تا آنان را نابود کند و بعد دوباره زمانی میرسد که تودهها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری به چوبهدار میسپارند.
او به زیبایی نشان میدهد که چگونه جباران با ساده کرده مسائل پیچیده زندگی، راه حلهای عامه پسند ــ اما غیر قابل اجرا ــ میدهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایدههای خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید، بهراحتی میتوانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنانشان چقدر قدرتمنداند و نمیگذارند تا آنها به اهدافشان برسند.
اشپربر البته تحلیلاش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمیکند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانهاش (استالین و هیتلر) میآورد.
با این حال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام هیتلر و استالین را حذف میکنیم و نام هر دیکتاتور دیگری را میگذاریم میبینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آن را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است.
پیشنهاد میکنم قبل از نام مقامات سیاسی، نام خود را در متن قرار دهیم و بینیم چقدر لایق لقب «جبار» هستیم.
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
دکتر #محسن_رناني
این نوروز توفیق یافتم تا خواندن کتاب «نقد و تحلیل جباریت»نوشته «مانس اشپربر» را تمام کنم.این روانشناس آلمانی این کتاب را در سن ۳۲ سالگی و در دهه ۳۰ میلادی پیش از آنکه #هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند،نگاشته است.
او حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار #دیکتاتور ها، پیشبینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد. وقتی این کتاب منتشر شد نویسندهاش نه تنها مجبور شد برای مصون ماندن از خشم نازیها به زندگی پنهانی روی آورد، بلکه حتی کمونیستهای پیرو #استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند.
این کتاب توسط کریم قصیم به زبان فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶۳ توسط انتشارات دماوند به چاپ رسیده است.انتشارات دماوند در سال ۶۴ تعطیل شد.
اشپربر در این کتاب که متنی بسیار روان و جذاب دارد، با تحلیل روانشناختیِ شخصیت و رفتار جباران نشان میدهد که جباران به خودی خود جبار نمیشوند، بلکه آنها محصول رفتار تودههایی هستند که خلقوخوی جباریت بخشی از وجود آنهاست.
برای آن که جباریت و دیکتاتوری برای همیشه از جامعهای رخت بربندد باید روحیه جباریت تودهها از بین برود (یادمان نرود که ما ایرانیها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم.ببینید بچه هایمان خیلی راحت به سوی گربهها و سگها سنگ میاندازند،سوارها به پیادهها رحم نمیکنند،همهمان در موضع شغلی خودمان حکومت میکنیم. بقال حاکم است، نانوا حاکم است، راننده تاکسی حاکم است.مامور پلیس و قاضی و همهوهمه در موضع شغلی خود میخواهیم حکومت کنیم.
وقتی در خیابان دزد را میگیریم به جای آن که تحویل پلیساش بدهیم، اول به او کتک مفصلی میزنیم،پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر میکند اول او را میزند و این مثالها الیماشاءالله وجود دارد.
اینها همه نشانههای جباریت نهفتهای است که در همه ما وجود دارد.
اشپربر نشان میدهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول مییابد و او را از یک زندگی معمولی محروم میکند به گونهای که جبار به تدریج دچار #سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار #مازوخیسم (خودآزاری) میشود.
در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی تودهها، برای خودشان و برای دیگران مخفی میماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده میشود.
اشپربر با دسته بندی انواع ترس نشان میدهد که جباران دچار «ترس تهاجمی» هستند و در واقع بخش بزرگی از رفتار آنها ناشی از این نوع ترس است.
اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده «دشمن انگاری هر کس با ما نیست» از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
او از قول افلاطون مینویسد «هر کس میتواند شایسته صفت شجاع باشد الا فرد جبار». و بعد خودش به زیبایی و با تحلیل روانشناختی نشان میدهد که این سخن افلاطون چقدر دقیق است. در واقع نشان میدهد که جباریت ویژگی است که جایگزین فقدان شجاعت میشود. و این رفتار در همه سطوح قدرت (پدر، معلم، رئیس اداره، پلیس محله و ....) نمود دارد. اما وقتی احاد توده های شخصیتاً جبار در عالم واقع با یکی از جباران همراهی میکنند و او را حمایت میکنند، از او یک حاکم به تمام معنی دیکتاتور میسازند.
اشپربر نشان میدهد که چگونه ترس در طول زمان به نفرت تبدیل میشود و آنگاه تودهها برای ارضای حس نفرتشان از عدهای، جباری را یاری میکنند تا آنان را نابود کند و بعد دوباره زمانی میرسد که تودهها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری به چوبهدار میسپارند.
او به زیبایی نشان میدهد که چگونه جباران با ساده کرده مسائل پیچیده زندگی، راه حلهای عامه پسند ــ اما غیر قابل اجرا ــ میدهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایدههای خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید، بهراحتی میتوانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دیگران (دشمنان فرضی)، این ناکامی را تبدیل به فرصتی کنند تا نشان دهند که دشمنانشان چقدر قدرتمنداند و نمیگذارند تا آنها به اهدافشان برسند.
اشپربر البته تحلیلاش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمیکند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانهاش (استالین و هیتلر) میآورد.
با این حال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام هیتلر و استالین را حذف میکنیم و نام هر دیکتاتور دیگری را میگذاریم میبینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آن را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است.
پیشنهاد میکنم قبل از نام مقامات سیاسی، نام خود را در متن قرار دهیم و بینیم چقدر لایق لقب «جبار» هستیم.
#اجتماعی #سیاسی
@Roshanfkrane
#کرونا و دو توصیه به دولت و منتقدانش
✍️ #بابک_زمانی:
🔸در سال ١٩٤١ وقتی آلمان هیتلری به شوروی استالینی حمله كرد، #استالین ٤٨ ساعت در شوك بود و توان بیرون آمدن از اتاق خودش را هم نداشت، او با #هیتلر پیمان عدم مخاصمه امضا كرده بود.
حمله #آلمان قبل از یكسره شدن جنگ او با بریتانیا حماقت محض بود. جاسوسان شوروی خبرهای موثقی از تداركات آلمان برای شروع حمله نداده بودند. البته دلایل دیگری هم برای این شوكه شدن وجود داشت؛ استالین در همین چند سال آخر هزاران نفر، بخش مهمی از افسران ارتش سرخ را تسویه كرده بود (آیا هیتلر قبل از جنگ اقداماتی برای مشكوك كردن استالین به افسران خودش انجام داده بود؟ معلوم نیست) این تسویه شامل نیروهای اطلاعاتی و امنیتی هم میشد. (آیا این موضوع در بیاطلاع ماندن استالین بیتأثیر بود؟)
🔸تا همین دیروز هرگونه شایعه در مورد حمله آلمان را شایعه ضدانقلاب تلقی و تكذیب كرده بود. عده زیادی به جرم شایعهپراکنی در زندان بودند. بنا بر روایتی اولین فردی كه خبر حمله را آورده بود، اعدام شده بود و حالا اعلان جنگ رسمی آلمان به شوروی!
🔸پس شوكه شدن استالین آن هم به مدت ٤٨ ساعت بیدلیل نبود. استالین دولت، پارلمان و شوراها و ارتش را به فرمانبران حزب تبدیل كرده بود و در حزب هم تمام جناحهای مخالف با هر درجه از مخالفت را با دست خودشان نابود كرده بود و درنتیجه اتحاد جماهیر #شوروی سوسیالیستی را محدود به اراده خودش کرده بود. حالا درست درهمان ساعاتی كه نیروهای آلمان مرزهای كشور شوراها را درمینوردیدند، فیلد مارشال، رهبر كارگران جهان، فیلسوف بزرگ تمام اعصار با چند بطری ودكا به پستویی خزیده بود و هیچکس جرئت نزدیك شدن به او را نداشت. تا اینكه وروشیلف دوست دوران كودكی جرات كرد، وارد شد و ابتدا حتی تحكم كرد كه "«كوبا»* همه را كشتی هیچکس نمانده دفاع كنه، حالا خودت بیا جمعش كن" و بعد با مهربانی سروصورت او را صفا داد بر او لباس پوشاند و تا سكوی سخنرانی کاخ كرملین در میدان سرخ هدایت كرد.
استالین تنها گفت "نترس اعدامت نمیکنم" و تا مدتها نه او و نه هیچکدام دیگر از یاران قدیمش را اعدام نكرد.
🔸به نظر خیلیها نطق استالین در آن روز سرد كه حتی توان روی پا ایستادن را هم نداشت، در پاسخ به حمله هیتلر و اعلام جنگ و آمادگی و تهییج ملتهای شوروی به دفاع میهنی كه بسیار باقدرت ادا شد، مهمترین، {اگرنه تنها} خدمت استالین به آن اتحادیه ملتها بود.
🔸اینطور نبود كه مردم روس و سایر ملتها با سكوت و چون بره به قربانگاه تسویههای استالین رفته باشند. مقاومت بخشهای مهمی از حزب كمونیست و کمونیستهای روس از بوخارین تا كیروف، نویسندگان بزرگی از ماندلشتایم تا پاسترناك و بسیاری روزنامهنگاران، دانشمندان و مردم عادی زیباترین نمونههای مقاومت انسان در برابر استبداد هستند، اما در بحبوحه حمله نازیسم به اتحادیه ملتها همه زعامت ساختار موجود به رهبری استالین را پذیرفتند و نزدیك ده سال یكی از خونبارترین جنگهای تاریخ را به پیروزی رساندند.
🔸تفاوتهای كشور ما و رهبران و مسئولینش با بهاصطلاح كشور شوراها اظهر من الشمس است و واضح است كه مقصود نگارنده چنین قیاس معالفارقی نیست. مقصودم آوردن مثال از قابل نقدترین شرایط برای كسانی است كه منتقد سیستم هستند تا تكلیف هر نقد خفیفتری به هر سیستم دیگری با اشكالات كمتر هم روشن شود. این یادآوری و این یادداشت را تنها به این خاطر آوردم كه یکبار دیگر تأکید كنم؛
🔸در #بحرانها و مصائب اجتماعی و طبیعی (نظیر بحران فعلی كورونا) دولت، ساختار متمركز دولت و حكومت مهمترین اهرم مقابله با آن بحران اجتماعی و هراس ناشی از آن هستند، بنابراین:
🔸دولت و حكومت میبایست با هیبتی مقتدر، برنامهریز و هدایتگر در انظار و اذهان عموم ظاهر شود، نیرویی كه تفوق بحران موجود بر چالش دائمی قدرت را درك میکند و درنتیجه تنها و تنها راهحلهای عقلگرایانه را با #صداقت و #مسئولیتپذیری همراه با پذیرش و پوزش آشکار از خطاها پیش میگیرد.
🔸از دیگر سو جناحهای سیاسی داخل و خارج حكومت، مردم و فرهیختگان باید درك كنند كه جز ساختارهای مستقر و موجود هیچ اهرم دیگری در برابر خطری كه موجودیت یك كشور یا یك تمدن را تهدید میکند وجود ندارد. بنابراین بهجای تشدید جو ترس و وحشت عمومی با نقدهای ویرانگر در برابر سیستمی كه تازه بههیچوجه معایبش در حد اتحادیه مورد مثال نیست، مردم را به رعایت دستورات بهداشتی و اعتماد به مسئولین و كارشناسان تشویق كنند و راهحل احتمالی شان را با نقد سازنده به مسئولینی كه فرمان این اهرم را در دست دارند منتقل سازند.
*كوبا: نام خانگی استالین در جوانی
#اجتماعی
@Roshanfkrane
✍️ #بابک_زمانی:
🔸در سال ١٩٤١ وقتی آلمان هیتلری به شوروی استالینی حمله كرد، #استالین ٤٨ ساعت در شوك بود و توان بیرون آمدن از اتاق خودش را هم نداشت، او با #هیتلر پیمان عدم مخاصمه امضا كرده بود.
حمله #آلمان قبل از یكسره شدن جنگ او با بریتانیا حماقت محض بود. جاسوسان شوروی خبرهای موثقی از تداركات آلمان برای شروع حمله نداده بودند. البته دلایل دیگری هم برای این شوكه شدن وجود داشت؛ استالین در همین چند سال آخر هزاران نفر، بخش مهمی از افسران ارتش سرخ را تسویه كرده بود (آیا هیتلر قبل از جنگ اقداماتی برای مشكوك كردن استالین به افسران خودش انجام داده بود؟ معلوم نیست) این تسویه شامل نیروهای اطلاعاتی و امنیتی هم میشد. (آیا این موضوع در بیاطلاع ماندن استالین بیتأثیر بود؟)
🔸تا همین دیروز هرگونه شایعه در مورد حمله آلمان را شایعه ضدانقلاب تلقی و تكذیب كرده بود. عده زیادی به جرم شایعهپراکنی در زندان بودند. بنا بر روایتی اولین فردی كه خبر حمله را آورده بود، اعدام شده بود و حالا اعلان جنگ رسمی آلمان به شوروی!
🔸پس شوكه شدن استالین آن هم به مدت ٤٨ ساعت بیدلیل نبود. استالین دولت، پارلمان و شوراها و ارتش را به فرمانبران حزب تبدیل كرده بود و در حزب هم تمام جناحهای مخالف با هر درجه از مخالفت را با دست خودشان نابود كرده بود و درنتیجه اتحاد جماهیر #شوروی سوسیالیستی را محدود به اراده خودش کرده بود. حالا درست درهمان ساعاتی كه نیروهای آلمان مرزهای كشور شوراها را درمینوردیدند، فیلد مارشال، رهبر كارگران جهان، فیلسوف بزرگ تمام اعصار با چند بطری ودكا به پستویی خزیده بود و هیچکس جرئت نزدیك شدن به او را نداشت. تا اینكه وروشیلف دوست دوران كودكی جرات كرد، وارد شد و ابتدا حتی تحكم كرد كه "«كوبا»* همه را كشتی هیچکس نمانده دفاع كنه، حالا خودت بیا جمعش كن" و بعد با مهربانی سروصورت او را صفا داد بر او لباس پوشاند و تا سكوی سخنرانی کاخ كرملین در میدان سرخ هدایت كرد.
استالین تنها گفت "نترس اعدامت نمیکنم" و تا مدتها نه او و نه هیچکدام دیگر از یاران قدیمش را اعدام نكرد.
🔸به نظر خیلیها نطق استالین در آن روز سرد كه حتی توان روی پا ایستادن را هم نداشت، در پاسخ به حمله هیتلر و اعلام جنگ و آمادگی و تهییج ملتهای شوروی به دفاع میهنی كه بسیار باقدرت ادا شد، مهمترین، {اگرنه تنها} خدمت استالین به آن اتحادیه ملتها بود.
🔸اینطور نبود كه مردم روس و سایر ملتها با سكوت و چون بره به قربانگاه تسویههای استالین رفته باشند. مقاومت بخشهای مهمی از حزب كمونیست و کمونیستهای روس از بوخارین تا كیروف، نویسندگان بزرگی از ماندلشتایم تا پاسترناك و بسیاری روزنامهنگاران، دانشمندان و مردم عادی زیباترین نمونههای مقاومت انسان در برابر استبداد هستند، اما در بحبوحه حمله نازیسم به اتحادیه ملتها همه زعامت ساختار موجود به رهبری استالین را پذیرفتند و نزدیك ده سال یكی از خونبارترین جنگهای تاریخ را به پیروزی رساندند.
🔸تفاوتهای كشور ما و رهبران و مسئولینش با بهاصطلاح كشور شوراها اظهر من الشمس است و واضح است كه مقصود نگارنده چنین قیاس معالفارقی نیست. مقصودم آوردن مثال از قابل نقدترین شرایط برای كسانی است كه منتقد سیستم هستند تا تكلیف هر نقد خفیفتری به هر سیستم دیگری با اشكالات كمتر هم روشن شود. این یادآوری و این یادداشت را تنها به این خاطر آوردم كه یکبار دیگر تأکید كنم؛
🔸در #بحرانها و مصائب اجتماعی و طبیعی (نظیر بحران فعلی كورونا) دولت، ساختار متمركز دولت و حكومت مهمترین اهرم مقابله با آن بحران اجتماعی و هراس ناشی از آن هستند، بنابراین:
🔸دولت و حكومت میبایست با هیبتی مقتدر، برنامهریز و هدایتگر در انظار و اذهان عموم ظاهر شود، نیرویی كه تفوق بحران موجود بر چالش دائمی قدرت را درك میکند و درنتیجه تنها و تنها راهحلهای عقلگرایانه را با #صداقت و #مسئولیتپذیری همراه با پذیرش و پوزش آشکار از خطاها پیش میگیرد.
🔸از دیگر سو جناحهای سیاسی داخل و خارج حكومت، مردم و فرهیختگان باید درك كنند كه جز ساختارهای مستقر و موجود هیچ اهرم دیگری در برابر خطری كه موجودیت یك كشور یا یك تمدن را تهدید میکند وجود ندارد. بنابراین بهجای تشدید جو ترس و وحشت عمومی با نقدهای ویرانگر در برابر سیستمی كه تازه بههیچوجه معایبش در حد اتحادیه مورد مثال نیست، مردم را به رعایت دستورات بهداشتی و اعتماد به مسئولین و كارشناسان تشویق كنند و راهحل احتمالی شان را با نقد سازنده به مسئولینی كه فرمان این اهرم را در دست دارند منتقل سازند.
*كوبا: نام خانگی استالین در جوانی
#اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عطر وحشت!
🎬 سازندگان این عطر تلاش می کنند که بوی وحشت، دادگاه نظامی و مرگ را در ساختمانی تداعی کنند که زمان #استالین، هزاران نفر از مخالفان سیاسی رژیم #شوروی را در آن اعدام کردند.
آنها مخالف تبدیل این ساختمان به یک محیط تجاری هستند./BBC
#تاریخ #جالب
@Roshanfkrane
🎬 سازندگان این عطر تلاش می کنند که بوی وحشت، دادگاه نظامی و مرگ را در ساختمانی تداعی کنند که زمان #استالین، هزاران نفر از مخالفان سیاسی رژیم #شوروی را در آن اعدام کردند.
آنها مخالف تبدیل این ساختمان به یک محیط تجاری هستند./BBC
#تاریخ #جالب
@Roshanfkrane
#دیکتاتورها اعتياد به دشمن تراشی دارند.!
✍️ #محسن_رناني
🔹این نوروز توفیق یافتم تا خواندن کتاب "نقد و تحلیل جباریت" نوشته #مانس_اشپربر را تمام کنم، این روانشناس آلمانی این کتاب را پیش از آنکه هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته و حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیشبینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد!
🔹اشپربر نشان میدهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول مییابد بهگونهای که جبار به تدریج دچار #سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار #مازوخیسم (خودآزاری) میشود.
🔹در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی تودهها، برای خودشان و برای دیگران مخفی میماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده میشود!
🔹اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده "دشمن انگاری هر کس با ما نیست" از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
🔹او از قول افلاطون مینویسد: "هر کس میتواند شایسته صفت شجاع باشد الا فرد جبار!"
🔹اشپربر نشان میدهد که چگونه #ترس در طول زمان به #نفرت تبدیل میشود و آنگاه تودهها برای ارضای حس نفرتشان از عدهای، جباری را یاری میکنند تا آنان را نابود کند و بعد دوباره زمانی میرسد که تودهها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری از میان برمیدارند!
🔹او به زیبایی نشان میدهد که چگونه جباران با ساده کردن مسائل پیچیده زندگی، راه حلهای عامه پسند میدهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایدههای خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید؛ بهراحتی میتوانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دشمنان فرضی به اهدافشان برسند!
🔹اشپربر البته تحلیلاش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمیکند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانهاش (#استالین و #هیتلر) میآورد.
🔹بااینحال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام هیتلر و استالین را حذف میکنیم و نام هر دیکتاتور دیگری را میگذاریم، میبینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آن را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است!
#اجتماعی #روانشناسی
@Roshanfkrane
✍️ #محسن_رناني
🔹این نوروز توفیق یافتم تا خواندن کتاب "نقد و تحلیل جباریت" نوشته #مانس_اشپربر را تمام کنم، این روانشناس آلمانی این کتاب را پیش از آنکه هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته و حتی در کتاب خود از روی تحلیل روانی رفتار دیکتاتورها، پیشبینی کرده است که کسی مثل هیتلر سرانجام خودکشی خواهد کرد!
🔹اشپربر نشان میدهد که چگونه شخصیت روانی یک جبار به تدریج و در طول زمان تحول مییابد بهگونهای که جبار به تدریج دچار #سادیسم (دیگر آزاری) و در مراحل بعدی دچار #مازوخیسم (خودآزاری) میشود.
🔹در واقع از نظر اشپربر، جباران بیمارانی هستند که بیماریشان در هیاهوی تودهها، برای خودشان و برای دیگران مخفی میماند و به همین علت فرصت درمان نیز از آنها ستانده میشود!
🔹اشپربر معتقد است اعتیاد به دشمن تراشی و ایده "دشمن انگاری هر کس با ما نیست" از سوی جباران محصول ترس عمیقی است که در وجود آنها نهفته است.
🔹او از قول افلاطون مینویسد: "هر کس میتواند شایسته صفت شجاع باشد الا فرد جبار!"
🔹اشپربر نشان میدهد که چگونه #ترس در طول زمان به #نفرت تبدیل میشود و آنگاه تودهها برای ارضای حس نفرتشان از عدهای، جباری را یاری میکنند تا آنان را نابود کند و بعد دوباره زمانی میرسد که تودهها به علت نفرت از همین جبار، او را به کمک جبار دیگری از میان برمیدارند!
🔹او به زیبایی نشان میدهد که چگونه جباران با ساده کردن مسائل پیچیده زندگی، راه حلهای عامه پسند میدهند و اصلا هم نگران عدم قابلیت اجرای این ایدههای خود نیستند، چرا که آموخته اند وقتی راه حلشان به نتیجه نرسید؛ بهراحتی میتوانند با انداختن مسئولیت این ناکامی به گردن دشمنان فرضی به اهدافشان برسند!
🔹اشپربر البته تحلیلاش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمیکند اما برخی مثالهایش را از رفتار دیکتاتورهای زمانهاش (#استالین و #هیتلر) میآورد.
🔹بااینحال، زیبایی این کتاب به این است که وقتی نام هیتلر و استالین را حذف میکنیم و نام هر دیکتاتور دیگری را میگذاریم، میبینیم چقدر تحلیل تازه است، گویا اشپربر آن را همین دیروز و برای تحلیل رفتار دیکتاتورهای این زمانه نوشته است!
#اجتماعی #روانشناسی
@Roshanfkrane
دیکتاتور #چین گول دروغ های خودش را خورده بود و گمان می کرد که دانشمندانش نوابغی هستند که می توانند برای هر مشکلی راه حلی علمی بیابند.
مترجم: بیژن اشترى
#مائو موقعی که با معضل گرسنگی فراگیر در کشورش مواجه شد، از دانشمندان تحت امرش درخواست کرد روی این موضوع کار کنند و راهکاری ارائه دهند.
به زودی راه حل پیدا شد و مائو به ملت گرسنه چین مژده داد که دانشمندانش جلبکی را کشف کرده اند که هر کسی با پرورش آن و خوردنش می تواند به راحتی مشکل کمبود پروتئین در رژیم غذایی اش را حل کند.
مائو اضافه کرد که مزیت بزرگ این جلبک این است که در ادرار انسان رشد می کند.
او از مردم خواست که از همین حالا به پرورش این جلبک مشغول شوند و بیش از این درباره کمبود مواد غذایی نق نزنند.
#استالین هم در #شوروی با مشکل مشابهی روبرو بود، اما راهکارش متفاوت بود.
او تئوری های علمی دانشمند نمایی به اسم لیسنکو را مورد حمایت قرار داد.لیسنکو ضمن بورژوایی خواندن علم ژنتیک، مدعی شد که میتواند با پیوند زدن گیاهان به یکدیگر و منع کامل استفاده از کود و آفت کش ها،در زمستان محصولات گیاهی را رشد دهد و سیبری را سراسر سبز کند و میلیون ها درخت پرتقال در آن بکارد.
استالین به قدری از این ایده ها خوشش آمد که لیسنکو را وزیر کشاورزی کرد و اجرای تئوری هایش را الزامی کرد و مخالفان تئوری لیسنکو را زندانی یا اعدام کرد.به این ترتیب میلیون ها کارگر کشاورزی به کار گماشته شدند تا بر اساس تئوری های لیسنکو سیبری را سرسبز کنند و در زمستان غلات کشت بدهند.
اما نتیجه کار،چیزی جز تشدید قحطی و گرسنگی نبود.
حالا هم اوضاع فرق چندانی در جهان #دیکتاتورها نکرده است و در بر همان پاشنه قدیمی می چرخد.
دستاوردهای علمی رژیم های استبدادی شوخی های تلخ روزگار ماست.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
مترجم: بیژن اشترى
#مائو موقعی که با معضل گرسنگی فراگیر در کشورش مواجه شد، از دانشمندان تحت امرش درخواست کرد روی این موضوع کار کنند و راهکاری ارائه دهند.
به زودی راه حل پیدا شد و مائو به ملت گرسنه چین مژده داد که دانشمندانش جلبکی را کشف کرده اند که هر کسی با پرورش آن و خوردنش می تواند به راحتی مشکل کمبود پروتئین در رژیم غذایی اش را حل کند.
مائو اضافه کرد که مزیت بزرگ این جلبک این است که در ادرار انسان رشد می کند.
او از مردم خواست که از همین حالا به پرورش این جلبک مشغول شوند و بیش از این درباره کمبود مواد غذایی نق نزنند.
#استالین هم در #شوروی با مشکل مشابهی روبرو بود، اما راهکارش متفاوت بود.
او تئوری های علمی دانشمند نمایی به اسم لیسنکو را مورد حمایت قرار داد.لیسنکو ضمن بورژوایی خواندن علم ژنتیک، مدعی شد که میتواند با پیوند زدن گیاهان به یکدیگر و منع کامل استفاده از کود و آفت کش ها،در زمستان محصولات گیاهی را رشد دهد و سیبری را سراسر سبز کند و میلیون ها درخت پرتقال در آن بکارد.
استالین به قدری از این ایده ها خوشش آمد که لیسنکو را وزیر کشاورزی کرد و اجرای تئوری هایش را الزامی کرد و مخالفان تئوری لیسنکو را زندانی یا اعدام کرد.به این ترتیب میلیون ها کارگر کشاورزی به کار گماشته شدند تا بر اساس تئوری های لیسنکو سیبری را سرسبز کنند و در زمستان غلات کشت بدهند.
اما نتیجه کار،چیزی جز تشدید قحطی و گرسنگی نبود.
حالا هم اوضاع فرق چندانی در جهان #دیکتاتورها نکرده است و در بر همان پاشنه قدیمی می چرخد.
دستاوردهای علمی رژیم های استبدادی شوخی های تلخ روزگار ماست.
#اجتماعی
@Roshanfkrane
کتاب صوتی 1984
#جورج_اورول
کتاب 1984 اثر #جورج_اورول یکی از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان میباشد که تأثیر زیادی در فرهنگ عامه و رسانهای جهان گذاشته است.
کتاب صوتی 1984 را جورج اورول در سال 1949 میلادی برابر با 1327 شمسی نوشت، زمانی که جنگ دوم جهانی به تازگی به اتمام رسيده بود و جهان خطر تسلیم شدن در مقابل حکومتی ظالم و دیکتاتوری را به خوبی فهميده بود. داستان این اثر را میتوان تا حدود زیادی به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحت سلطه ی حکومتهای استبدادی تعمیم داد.
1984 رمانی است که هیچگاه کهنه نمیشود و داستان آن برای ابد تازه جلوه میکند و هر کسی گمان می کند که کتاب برای عصر او نوشته شده است. با کتاب 1984, اصطلاحاتی مانند «برادربزرگ» به واژههای روزمره مردم و مطبوعات تبدیل شدند.
کتاب 1984 تا به حال به بیش از 65 زبان مختلف برگردان شده و میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده است و در نتیجه آن، جورج اورول (George Orwell) به جایگاه ممتازی در ادبیات جهان رسید.
ایده1984چگونه در ذهن اورول شکل گرفت؟
ایده1984که اورول تا مراحل پایانی نگارش آن قصد داشت، نام «آخرین مرد اروپا» را بر آن بنهد،. از زمان جنگهای داخلی اسپانیا به سر اورول افتاد و بنمایه اصلیاش در طی سال های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۴ در او شکل گرفت ، یعنی زمانی که او و همسرش «ایلین» یک فرزندخوانده به نام ریچارد اختیار کردند.
اورول خود میگوید که تا حدی هم تحت تأثیر #اجلاس_تهران در سال 1944 قرار گرفت که در ان #استالین و #روزولت و #چرچیل در مورد سرنوشت جهان تصمیم گرفتند و به نوعی دنیا را بین خود تقسیم کردند.
#اورول از سال 1942 به عنوان منتقد ادبی برای #دیوید_آستور در #آبزرور کار میکرد و بعدها خبرنگار این نشریه شد. آستور، رکگویی، درستکاری و نجابت اورول را میستود و در سالهای دهه 40 میلادی حامی او محسوب میشد. این دوستی نقشی تعیینکننده برای نگارش 1984 بازی کرد. پیش از این هم همکاری اورول و آبزور، کمک زیادی به نوشته شدن #مزرعه_حیوانات کرده بود.
آمیزهای از تخیل و روزنامهنگاریهای اورول باعث خلق رمان پیچیده و تاریک 1984 شد. جو لندن برای نوشته شدن 1984 مناسب نبود، مرگ همسر اورول هم که زیر بیهوشی در جریان یک عمل جراحی ساده درگذشت، عرصه را بیش از پیش بر اورول تنگ کرده بود.
اورول برای تاب آوردن جدایی زودهنگام از همسرش، به کار بیش از اندازه روی آورد. طوری که تنها در سال 1945 بیش از 110 هزار کلمه برای ناشران مختلف نوشت که شامل15 کتاب برای آبزرور بود.
#آستور، عمارتی در یک روستای دورافتاده در اسکالند به نام ژورا Jura داشت. در می 1946 اورول به این روستا سفر کرد.
این سفر ، سفر مخاطرهآمیزی بود چرا که وضعیت سلامت اورول خوب نبود. زمستان 1947-1946، یکی از سردترین زمستانهای قرن بیستم بود.
شهرتی که #مزرعه_حیوانات برای اورول به ارمغان آورده بود، مشغله او را بسیار زیاد کرده بود، همه از او میخواستند که سخنرانی کند و در همایشهای مختلف شرکت کند، بنابراین آزادیای که کار در یک مکان دورافتاده برای او دربرداشت، موهبتی برایش به حساب میآمد.
اما همانگونه که اورول در مقالهای با عنوان « #چرا_مینویسم » شرح داده است، زایش و خلق یک کتاب، مستلزم شرکت در چالش و تقلایی سخت است. تقلایی که از بهار1947 تا زمان مرگش در سال 1950، او را درگیر کرد. در تابستان 1947, وقتی او و فرزندش به همراه تعدادی از دوستان سوار قایق بودند، قایق آنها به گردابی افتاد و آنها تا آستانه غرق شدن پیش رفتند. وضعیت سلامت اورول به خطر افتاد و او که ریههایش پیش از این هم مشکل داشتند، بیمار شد. در سال 1947 هنوز سل درمان قطعی نداشت و پزشکان تنها هوای تازه و رژیم غذایی را برای بیماران تجویز میکردند، اما در آمریکا داروی آزمایشی به نام استرپتومایسین، تازه روی بیماران مبتلا به سل آزمایش میشد. آستور ترتیب ارسال این دارو را از آمریکا داد. مهلتی که ناشر به اورول داده بود در حال اتمام بود و وضعیت سلامتی او روز به روز بدتر میشد، تایپ کردن کتاب برای او واقعا دشوار بود و او احتیاج به یک تندنویس داشت. اما پیدا کردن چنین تندنویسی هم مشکل بود. اورول مجبور شد ماشین تحریر کهنهاش را به تختخواب ببرد و به ضرب قهوههای پی در پی و چای غلیظ و در زیر نور چراغ پارافینی روز و شب کار کند.
سرانجام در سیام نوامبر سال 1948 نگارش کتاب تمام شد. در نیمه ماه دسامبر نسخه تاپ شده کتاب به ناشر رسید، در همین زمان اورول به آسایشگاه مسلولین منتقل شد، کاری که به عقیده خود در صورتی که نگارش کتاب در کار نبود، باید دو ماه قبل انجام میداد.
اما ناشر کتاب یعنی «واربرگ» کیفیت کتاب را بسیار بد ارزیابی کرد و جایی نوشته بود که اگر 15 تا 20 هزار نسخه از کتاب به فروش نرسد، لایق مردن است.
🔻ادامه ی مطلب در پست بعدی 🔻
@Roshanfkrane
#جورج_اورول
کتاب 1984 اثر #جورج_اورول یکی از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان میباشد که تأثیر زیادی در فرهنگ عامه و رسانهای جهان گذاشته است.
کتاب صوتی 1984 را جورج اورول در سال 1949 میلادی برابر با 1327 شمسی نوشت، زمانی که جنگ دوم جهانی به تازگی به اتمام رسيده بود و جهان خطر تسلیم شدن در مقابل حکومتی ظالم و دیکتاتوری را به خوبی فهميده بود. داستان این اثر را میتوان تا حدود زیادی به شرایط حاکم بر تمام جوامع تحت سلطه ی حکومتهای استبدادی تعمیم داد.
1984 رمانی است که هیچگاه کهنه نمیشود و داستان آن برای ابد تازه جلوه میکند و هر کسی گمان می کند که کتاب برای عصر او نوشته شده است. با کتاب 1984, اصطلاحاتی مانند «برادربزرگ» به واژههای روزمره مردم و مطبوعات تبدیل شدند.
کتاب 1984 تا به حال به بیش از 65 زبان مختلف برگردان شده و میلیونها نسخه از آن به فروش رسیده است و در نتیجه آن، جورج اورول (George Orwell) به جایگاه ممتازی در ادبیات جهان رسید.
ایده1984چگونه در ذهن اورول شکل گرفت؟
ایده1984که اورول تا مراحل پایانی نگارش آن قصد داشت، نام «آخرین مرد اروپا» را بر آن بنهد،. از زمان جنگهای داخلی اسپانیا به سر اورول افتاد و بنمایه اصلیاش در طی سال های ۱۹۴۳ تا ۱۹۴۴ در او شکل گرفت ، یعنی زمانی که او و همسرش «ایلین» یک فرزندخوانده به نام ریچارد اختیار کردند.
اورول خود میگوید که تا حدی هم تحت تأثیر #اجلاس_تهران در سال 1944 قرار گرفت که در ان #استالین و #روزولت و #چرچیل در مورد سرنوشت جهان تصمیم گرفتند و به نوعی دنیا را بین خود تقسیم کردند.
#اورول از سال 1942 به عنوان منتقد ادبی برای #دیوید_آستور در #آبزرور کار میکرد و بعدها خبرنگار این نشریه شد. آستور، رکگویی، درستکاری و نجابت اورول را میستود و در سالهای دهه 40 میلادی حامی او محسوب میشد. این دوستی نقشی تعیینکننده برای نگارش 1984 بازی کرد. پیش از این هم همکاری اورول و آبزور، کمک زیادی به نوشته شدن #مزرعه_حیوانات کرده بود.
آمیزهای از تخیل و روزنامهنگاریهای اورول باعث خلق رمان پیچیده و تاریک 1984 شد. جو لندن برای نوشته شدن 1984 مناسب نبود، مرگ همسر اورول هم که زیر بیهوشی در جریان یک عمل جراحی ساده درگذشت، عرصه را بیش از پیش بر اورول تنگ کرده بود.
اورول برای تاب آوردن جدایی زودهنگام از همسرش، به کار بیش از اندازه روی آورد. طوری که تنها در سال 1945 بیش از 110 هزار کلمه برای ناشران مختلف نوشت که شامل15 کتاب برای آبزرور بود.
#آستور، عمارتی در یک روستای دورافتاده در اسکالند به نام ژورا Jura داشت. در می 1946 اورول به این روستا سفر کرد.
این سفر ، سفر مخاطرهآمیزی بود چرا که وضعیت سلامت اورول خوب نبود. زمستان 1947-1946، یکی از سردترین زمستانهای قرن بیستم بود.
شهرتی که #مزرعه_حیوانات برای اورول به ارمغان آورده بود، مشغله او را بسیار زیاد کرده بود، همه از او میخواستند که سخنرانی کند و در همایشهای مختلف شرکت کند، بنابراین آزادیای که کار در یک مکان دورافتاده برای او دربرداشت، موهبتی برایش به حساب میآمد.
اما همانگونه که اورول در مقالهای با عنوان « #چرا_مینویسم » شرح داده است، زایش و خلق یک کتاب، مستلزم شرکت در چالش و تقلایی سخت است. تقلایی که از بهار1947 تا زمان مرگش در سال 1950، او را درگیر کرد. در تابستان 1947, وقتی او و فرزندش به همراه تعدادی از دوستان سوار قایق بودند، قایق آنها به گردابی افتاد و آنها تا آستانه غرق شدن پیش رفتند. وضعیت سلامت اورول به خطر افتاد و او که ریههایش پیش از این هم مشکل داشتند، بیمار شد. در سال 1947 هنوز سل درمان قطعی نداشت و پزشکان تنها هوای تازه و رژیم غذایی را برای بیماران تجویز میکردند، اما در آمریکا داروی آزمایشی به نام استرپتومایسین، تازه روی بیماران مبتلا به سل آزمایش میشد. آستور ترتیب ارسال این دارو را از آمریکا داد. مهلتی که ناشر به اورول داده بود در حال اتمام بود و وضعیت سلامتی او روز به روز بدتر میشد، تایپ کردن کتاب برای او واقعا دشوار بود و او احتیاج به یک تندنویس داشت. اما پیدا کردن چنین تندنویسی هم مشکل بود. اورول مجبور شد ماشین تحریر کهنهاش را به تختخواب ببرد و به ضرب قهوههای پی در پی و چای غلیظ و در زیر نور چراغ پارافینی روز و شب کار کند.
سرانجام در سیام نوامبر سال 1948 نگارش کتاب تمام شد. در نیمه ماه دسامبر نسخه تاپ شده کتاب به ناشر رسید، در همین زمان اورول به آسایشگاه مسلولین منتقل شد، کاری که به عقیده خود در صورتی که نگارش کتاب در کار نبود، باید دو ماه قبل انجام میداد.
اما ناشر کتاب یعنی «واربرگ» کیفیت کتاب را بسیار بد ارزیابی کرد و جایی نوشته بود که اگر 15 تا 20 هزار نسخه از کتاب به فروش نرسد، لایق مردن است.
🔻ادامه ی مطلب در پست بعدی 🔻
@Roshanfkrane
#استالین تو یه جلسه با سران شوروی یه مرغ زنده رو که گرسنه بوده میاره و شروع میکنه پرهای مرغ بیچاره رو میکَنه مرغ درد میکشه و جیغ میزنه
وقتی پرهاشو کامل میکنه دونه میریزه براش و مرغه هم چون گشنش بوده شروع میکنه دونهها رو خوردن
#استالین به اون افراد میگه مهم نیست چه بلایی سر مردم میارید تا وقتی گشنه باشن همه چی اوکی هست
@Roshanfkrane
وقتی پرهاشو کامل میکنه دونه میریزه براش و مرغه هم چون گشنش بوده شروع میکنه دونهها رو خوردن
#استالین به اون افراد میگه مهم نیست چه بلایی سر مردم میارید تا وقتی گشنه باشن همه چی اوکی هست
@Roshanfkrane
به نظر شما دیکتاتورها چگونه مردم را به پذیرش استبداد خود راضی میکنند و مردم چه هنگام در مقابل آنها میایستند و چگونه از حکومت خودکامه آنها عبور میکنند؟
🔸استالینیسم آنتی تز دموکراسی بود و با خشونتی افسارگریخته برای توجیه همه چیز با هر چیزی مخالفت میکرد.
🔸در واقع ایدئولوژی یا همان استالینیسم، ابزاری بود برای حفظ و گسترش قدرت شخصی او و حکومتش که بیراه نیست اگر بگوییم که این ایدئولوژی با شعار روحی که میخواهد زندگی ببخشد، دست به کشتار میزد.
🔸اما حتما برای شما این پرسش وجود دارد که چرا در بغرنجترین شرایط هم بخشی از مردم در مقابل #استبداد سکوت میکنند؟
🔸برای پاسخ به این پرسش اجازه بدهید از حکایت استالین و مرغ زنده از رمان «روزی که بیش از صد سال طول میکشد» نوشته چنگیز آیتماتوف اشاره کنم که در سال ۱۹۸۸ منتشر شده است.
🔸او در این داستان مینویسد:
🔸روزی یاران نزدیک استالین جمع بودند و همه متعجب از این موضوع که چگونه مردم شوروی از استالین پیروی میکنند و انگار که او نوعی خداست!
🔸استالین برای آنکه به آنها درس حکمرانی به سبک خود را بدهد، دستور داد مرغ زندهای بیاورند.
🔸در حالی که گردنش را فشار میداد و راه نفس کشیدن مرغ را سخت کرده بود، شروع به کندن پرهای مرغ کرد تا جایی لکههای خون روی پوستش ظاهر شد؛ چنان شکنجهای که بدون شک مرغ بیچاره مانند آن را هیچگاه ندیده بود.
🔸سپس مرغ را رها کرد؛ هوا برای رفتن مرغ زیر آفتاب با آن وضعیت پوست خالی از پرش خیلی گرم بود و ماندن در سایه بسیار سرد؛ ناگزیر خود را به چکمه استالین تکیه داد.
🔸اندکی بعد استالین مشتی دانه برداشت، اندکی برای مرغ وامانده ریخت؛ استالین بلند شد و هر جا که میرفت مرغ هم به امید آنکه نمیرد و دانهای بگیرد که از گرسنگی نمیرد دنبال او میرفت.
🔸استالین به یارانش گفت حالا فهمیدید چگونه باید مردم را اداره کنید؟
🔸بله؛ این فقط یک داستان بود؛ اما گذری در تاریخ استالین نشان میدهد که چگونه دستگاه سرکوب و روشنفکران بدلی، #اعتراضات مردمی را به سرنوشت این مرغ پرکنده میکشاندند.
🔸#استالین روزنامهنگاران، نویسندگان، روشنفکران و نخبگان فیک و بدلی ایجاد کرده بود و آنان را مهندسان روح آدمی میدانست تا افکار عمومی جامعه را مطابق خواسته او سازماندهی کنند و اعتراضات را به ابتذال و بیراهه بکشند.
🔸بنابراین ملتی که عزم عبور از دیکتاتوری دارد لازم است تا به طیفی که همچون مرغ بیچاره از فردای پس از دیکتاتور میترسد، آگاهی بخشی کند.
✍🏻#احمد_وخشیته #اجتماعی
@Roshanfkrane
🔸استالینیسم آنتی تز دموکراسی بود و با خشونتی افسارگریخته برای توجیه همه چیز با هر چیزی مخالفت میکرد.
🔸در واقع ایدئولوژی یا همان استالینیسم، ابزاری بود برای حفظ و گسترش قدرت شخصی او و حکومتش که بیراه نیست اگر بگوییم که این ایدئولوژی با شعار روحی که میخواهد زندگی ببخشد، دست به کشتار میزد.
🔸اما حتما برای شما این پرسش وجود دارد که چرا در بغرنجترین شرایط هم بخشی از مردم در مقابل #استبداد سکوت میکنند؟
🔸برای پاسخ به این پرسش اجازه بدهید از حکایت استالین و مرغ زنده از رمان «روزی که بیش از صد سال طول میکشد» نوشته چنگیز آیتماتوف اشاره کنم که در سال ۱۹۸۸ منتشر شده است.
🔸او در این داستان مینویسد:
🔸روزی یاران نزدیک استالین جمع بودند و همه متعجب از این موضوع که چگونه مردم شوروی از استالین پیروی میکنند و انگار که او نوعی خداست!
🔸استالین برای آنکه به آنها درس حکمرانی به سبک خود را بدهد، دستور داد مرغ زندهای بیاورند.
🔸در حالی که گردنش را فشار میداد و راه نفس کشیدن مرغ را سخت کرده بود، شروع به کندن پرهای مرغ کرد تا جایی لکههای خون روی پوستش ظاهر شد؛ چنان شکنجهای که بدون شک مرغ بیچاره مانند آن را هیچگاه ندیده بود.
🔸سپس مرغ را رها کرد؛ هوا برای رفتن مرغ زیر آفتاب با آن وضعیت پوست خالی از پرش خیلی گرم بود و ماندن در سایه بسیار سرد؛ ناگزیر خود را به چکمه استالین تکیه داد.
🔸اندکی بعد استالین مشتی دانه برداشت، اندکی برای مرغ وامانده ریخت؛ استالین بلند شد و هر جا که میرفت مرغ هم به امید آنکه نمیرد و دانهای بگیرد که از گرسنگی نمیرد دنبال او میرفت.
🔸استالین به یارانش گفت حالا فهمیدید چگونه باید مردم را اداره کنید؟
🔸بله؛ این فقط یک داستان بود؛ اما گذری در تاریخ استالین نشان میدهد که چگونه دستگاه سرکوب و روشنفکران بدلی، #اعتراضات مردمی را به سرنوشت این مرغ پرکنده میکشاندند.
🔸#استالین روزنامهنگاران، نویسندگان، روشنفکران و نخبگان فیک و بدلی ایجاد کرده بود و آنان را مهندسان روح آدمی میدانست تا افکار عمومی جامعه را مطابق خواسته او سازماندهی کنند و اعتراضات را به ابتذال و بیراهه بکشند.
🔸بنابراین ملتی که عزم عبور از دیکتاتوری دارد لازم است تا به طیفی که همچون مرغ بیچاره از فردای پس از دیکتاتور میترسد، آگاهی بخشی کند.
✍🏻#احمد_وخشیته #اجتماعی
@Roshanfkrane
💢 ۲۱ آذر روز نجات #آذربایجان و به تعبیری یکی از جشنهای بزرگ ملی #ایران است.
❗️ارتش سرخ یا همان شوروی با وجود اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و توطئه خطرناک #استالین که تصمیم داشت به کمک فرقه دموکرات، شمال #ایران را ضمیمه خاکش کند اما با اتحاد خواص و عوام ایرانیان، مجبور به ترک مملکت شد
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
❗️ارتش سرخ یا همان شوروی با وجود اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و توطئه خطرناک #استالین که تصمیم داشت به کمک فرقه دموکرات، شمال #ایران را ضمیمه خاکش کند اما با اتحاد خواص و عوام ایرانیان، مجبور به ترک مملکت شد
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
همه ی دیکتاتورها شبیه هم هستند!!
▪️ترفندهای #استالین برای حذف رقبا و حفظ قدرت؛ داستان زندگی
#ژوزف_استالین
/پروفایل
#تاریخ #سیاست #دانستنی #دیکتاتوری
#دیکتاتور #شوروی #روسیه
@Roshanfkrane
▪️ترفندهای #استالین برای حذف رقبا و حفظ قدرت؛ داستان زندگی
#ژوزف_استالین
/پروفایل
#تاریخ #سیاست #دانستنی #دیکتاتوری
#دیکتاتور #شوروی #روسیه
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
ش.شریف زاده
📜#نکتهها_و_نقطهها (11)
(دربارهی انتخابات)
📚سخنانی از: #استالین، #جرج_اورول، #چرچیل و دیگران
🎼موسیقی: انیو موریکونه
🎙دکلمه و میکس: #ش_شریفزادە
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane
(دربارهی انتخابات)
📚سخنانی از: #استالین، #جرج_اورول، #چرچیل و دیگران
🎼موسیقی: انیو موریکونه
🎙دکلمه و میکس: #ش_شریفزادە
#اجتماعی #اندیشه
@Roshanfkrane
◀️ جمهوری اسلامی، منادی مرگ و دشمن زندگی!
✍#مهدی_نصیری
📝آقای حسن رحیم پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته است: کسی که ادعای مذهبی بودن دارد اما موضع نمی گیرد و به «مرگ بر» قائل نیست شیعه اهل بیت ع نیست. / عبدی مدیا
🔸انقلاب ۵۷ از روز ۲۳ بهمن با اعدامهای پشت بام #مدرسهرفاه و دیگر اعدامهای سالهای آغازین و در ادامه با #اعدام چند هزار نفر در یک یا چند شب و بعد با قتلهای زنجیرهای و ترورهای خارج از کشور و سپس با کشتارهای سال ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و #جنبشمهسا و در تازه ترین مصداق آن با راه اندازی جنگ #غزه با نیروی نیابتی خود، #حماس، و کشته شدن شهروندان غیر نظامی اسراییلی و هزاران شهروند بیگناه فلسطینی با سرکوب وحشیانه اسراییلیها، همچنان منادی #مرگ است.
🔸آقای رحیم پور ازغدی از نظریه پردازان مورد اعتماد نظام، گویا از همراهی نکردن آقایان #پزشکیان و #ظریف با شعار مرگ بر #آمریکا در مراسم تحلیف مجلس، بر آشفته شده و با صدور فتوایی شبه تکفیری، آنان را از جرگه شیعه اهل بیت خارج دانسته است.
🔸کسانی که با سیره گفتاری و عملی اهل بیت ع آشنا هستند میدانند که آنان هرگز اهل مرگ گفتن بر این و آن نبودند و سرتاسر تاریخ زندگی آنان مملو از تقیه و مدارا با دشمنانشان بوده و پیوسته شیعه را از حرکتهای کور و بیحاصل انقلابی برحذر میداشتهاند و گاه آنچنان در برابر حاکمان مقتدر جائر کوتاه میآمدهاند که در نگاه ظاهری آکنده از ذلت بوده است.
🔸این شیعیان #زیدی که دنباله امروز آنان #حوثیهاییمن، یکی از چند ارتش نیابتی جمهوریاسلامی هستند، در زمره شورشیان کور و کر علیه حاکمیتها بودهاند و نه شیعیان جعفری و امامیه.
🔸این #شیعه دست ساز جمهوریاسلامی است که فارغ از هر گونه خرد و محاسبه عقلانی منادی جنگ و ویرانی است و یک ملت ۸۰ میلیونی را به گروگان سیاستهای جنگ طلبانه خود گرفته و همین روزها نیز سایه شوم جنگی بسیار خطرناک را بر سر این کشور و ملت مظلوم گسترانده است.
🔸یکی از تبعات فاجعه آمیز #جمهوریاسلامی برساخت شیعهای قلابی با تاثیر پذیری از #مارکسیسم و مسلمانان تکفیری سلفی بوده است که چهره زلال اهل بیت ع را نزد مردم ایران و جهان ملکوک کرد. منادیان و مروجان و آخوندهای این تشیع جعلی که خود غرق در رفاه و نعمات حکومتی هستند، میلیونها ایران و غیر ایرانی را در منطقه خاورمیانه به خاک سیاه فقر و نا امنی نشاندهاند.
🔸مروجان #تشیع برساخته جمهوری اسلامی اگر تنها یک آیه از #قرآن عظیم را مدنظر میداشتند و تاثیر پذیر از #مارکس و #لنین و #استالین و #سیدقطب مصری نبودند، به ترویج مرگ و تحقیر زندگی در مورد هیچ فرد و جامعهای ـ چه مسلمان و چه غیر مسلمان ـ نمیپرداختند:
«هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد و هر كس كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است» (مائده/ ۳۲)
https://t.iss.one/iranazadvaabad
@Roshanfkrane
✍#مهدی_نصیری
📝آقای حسن رحیم پور ازغدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفته است: کسی که ادعای مذهبی بودن دارد اما موضع نمی گیرد و به «مرگ بر» قائل نیست شیعه اهل بیت ع نیست. / عبدی مدیا
🔸انقلاب ۵۷ از روز ۲۳ بهمن با اعدامهای پشت بام #مدرسهرفاه و دیگر اعدامهای سالهای آغازین و در ادامه با #اعدام چند هزار نفر در یک یا چند شب و بعد با قتلهای زنجیرهای و ترورهای خارج از کشور و سپس با کشتارهای سال ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ و #جنبشمهسا و در تازه ترین مصداق آن با راه اندازی جنگ #غزه با نیروی نیابتی خود، #حماس، و کشته شدن شهروندان غیر نظامی اسراییلی و هزاران شهروند بیگناه فلسطینی با سرکوب وحشیانه اسراییلیها، همچنان منادی #مرگ است.
🔸آقای رحیم پور ازغدی از نظریه پردازان مورد اعتماد نظام، گویا از همراهی نکردن آقایان #پزشکیان و #ظریف با شعار مرگ بر #آمریکا در مراسم تحلیف مجلس، بر آشفته شده و با صدور فتوایی شبه تکفیری، آنان را از جرگه شیعه اهل بیت خارج دانسته است.
🔸کسانی که با سیره گفتاری و عملی اهل بیت ع آشنا هستند میدانند که آنان هرگز اهل مرگ گفتن بر این و آن نبودند و سرتاسر تاریخ زندگی آنان مملو از تقیه و مدارا با دشمنانشان بوده و پیوسته شیعه را از حرکتهای کور و بیحاصل انقلابی برحذر میداشتهاند و گاه آنچنان در برابر حاکمان مقتدر جائر کوتاه میآمدهاند که در نگاه ظاهری آکنده از ذلت بوده است.
🔸این شیعیان #زیدی که دنباله امروز آنان #حوثیهاییمن، یکی از چند ارتش نیابتی جمهوریاسلامی هستند، در زمره شورشیان کور و کر علیه حاکمیتها بودهاند و نه شیعیان جعفری و امامیه.
🔸این #شیعه دست ساز جمهوریاسلامی است که فارغ از هر گونه خرد و محاسبه عقلانی منادی جنگ و ویرانی است و یک ملت ۸۰ میلیونی را به گروگان سیاستهای جنگ طلبانه خود گرفته و همین روزها نیز سایه شوم جنگی بسیار خطرناک را بر سر این کشور و ملت مظلوم گسترانده است.
🔸یکی از تبعات فاجعه آمیز #جمهوریاسلامی برساخت شیعهای قلابی با تاثیر پذیری از #مارکسیسم و مسلمانان تکفیری سلفی بوده است که چهره زلال اهل بیت ع را نزد مردم ایران و جهان ملکوک کرد. منادیان و مروجان و آخوندهای این تشیع جعلی که خود غرق در رفاه و نعمات حکومتی هستند، میلیونها ایران و غیر ایرانی را در منطقه خاورمیانه به خاک سیاه فقر و نا امنی نشاندهاند.
🔸مروجان #تشیع برساخته جمهوری اسلامی اگر تنها یک آیه از #قرآن عظیم را مدنظر میداشتند و تاثیر پذیر از #مارکس و #لنین و #استالین و #سیدقطب مصری نبودند، به ترویج مرگ و تحقیر زندگی در مورد هیچ فرد و جامعهای ـ چه مسلمان و چه غیر مسلمان ـ نمیپرداختند:
«هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد و هر كس كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است» (مائده/ ۳۲)
https://t.iss.one/iranazadvaabad
@Roshanfkrane
Telegram
ایران آزاد و آباد (مهدی نصیری)
یادداشتهای مهدی نصیری پژوهشگر دین و فعال سیاسی و مقالات و مطالب انتخابی از دیگران.
از این که فرصت گفتگو و پاسخ به پیامهایتان را ندارم پوزش می خواهم.
پیام به مهدی نصیری
@mahdinasiri238
تماس برای آگهی
@Hmostafavy
حساب جدید اینستاگرام
@mahdi.n1342
از این که فرصت گفتگو و پاسخ به پیامهایتان را ندارم پوزش می خواهم.
پیام به مهدی نصیری
@mahdinasiri238
تماس برای آگهی
@Hmostafavy
حساب جدید اینستاگرام
@mahdi.n1342
💢 جایگاه رییسجمهور در نظام ولایت ـ رعیت
✍#مهدی_نصیری
🔸در سال ۵۷ به همان میزان که #چپگرایی مد روز بود، #دموکراسی و #مردمسالاری هم اهمیت بین الاذهانی و بلکه بینالمللی داشت و #مارکسیستها که از دل اندیشهشان دیکتاتورهایی چون #استالین زاده میشد هم سخن از دموکراسی و #پارلمان و انتخابات و خلق میگفتند، بنابراین آقای #خمینی هم که قائل به #حکومتاسلامی و ولایت خدادادی فقیه بود (هر چند در مواردی سخن از ولایت انتخابی هم گفته بود) گریزی از این نداشت که سخن از دموکراسی و #جمهوریت بگوید و نهادی به عنوان #ریاستجمهوری را در قانون اساسی تعبیه کند اما با گذاشتن کلمه تنفیذ به مثابه نصب، رای مردم را زینتی و بیاعتبار نماید.
🔸مرحوم آقای منتظری ـ که خدایش روح سرکش ضد ظلمش را شاد کند ـ در مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی ـ که هنوز در زمره قائلان به ولایت انتصابی فقیه بود و طعم نظریهاش را در عمل نچشیده بود و هزاران امثال بنده هم فکر میکردیم صرف عنوان «فقیه جامع الشرایط» میتواند فقیه صاحب قدرت را از هیولا شدن محافظت کند و چون فقه میداند، پس همه چیزدان است و کلی از این موهومات... ـ تعبیری شنیدنی در مورد مقام ریاستجمهوری در نظام ولایتی دارد:
«متأسفانه شما در شرايط رئيسجمهور شرط فقاهت را نگذاشتهايد و حتی نگفتهايد كه لااقل يك نفر فقيه او را تأييد كند آن وقت ما بيائيم قدرت قوای سه گانه مملكت را به دست يك آدم الدنگ بدهيم كه از قدرتش سوء استفاده كند، خری را ببريم بالای بام كه ديگر نتوانيم آن را پائين بياوريم.
( https://B2n.ir/n16387)
🔸در واقع در نظام ولایت انتصابی و مطلقه فقیه اگر رییسجمهور صد در صد مطیع و کارگزار رهبر نباشد، الدنگی بیش نیست که باید کنترلش کرد و اگر هوس اصلاحات کرد، برایش صدها بحران درست کرد و چنانچه خواست با #برجام رفع #تحریم کند و راه تنفسی برای ملت بگشاید، با انواع ترفندها ناکامش گذاشت و خلاصه در نهایت کار هم، محصور و منفور و مطرودش کرد.
🔸از همین رو نهاد ریاستجمهوری در #ایران از آغاز تاکنون بسیار بدشگون بوده که همگان میدانند تاکنون چه بر سر رؤسایجمهور رفته و حتی آخرینش که که گل سرسبد #ولایتمداران بود، آن گونه ناگهانی و در کمال بهت و حیرت و ابهام، هلیکوپترش به کوه کوبیده میشود. حتی در زمان امام اول انقلاب، رییسجمهوری که بعدا امام دوم انقلاب شد، اغلب نقشی مزاحم و غُر زن در برابر #ولیفقیه داشت اما در هر صورت شانس این را داشت که از معرکه جان سالم به در ببرد و خود در جایگاه ولایت انتصابی بنشیند و با رؤسایجمهور آن کند که تاکنون دیدهایم.
آقای پزشکیان در جلسه رای اعتماد امروز بارها اعتراف کرد که ویترینی بیش نیست و همه چیز را با نظام و دستگاههای امنیتیاش بسته و اگر موفق به رای اعتماد #مجلس برای همه اعضای کابینهاش از مجلسی شده که در نقطه مقابل او قرار دارد، به خاطر تایید و مداخلات و سفارشهای حضرت آقا بوده است.
🔸خب تا اینجای کار در جمهوریاسلامی همه چیز طبیعی است اما یک پرسش همچنان قابل طرح است که چرا با وجود آن که همه اهل #ایران و #جهان میدانند که با سرانگشت تدبیر و حکمت و قدرت یک فرد به عنوان رهبری است که چرخ نظام به این خوبی و خوشی میچرخد و ملت قلههای #پیشرفت را یکی پس از دیگری در مینوردد، چه نیازی به برگزاری #انتخابات و این همه هزینه و ... وجود دارد و اساسا چرا در #قانوناساسی، تغییری مبنی بر حذف پست ریاستجمهوری و گذاشتن مقامی به عنوان معاون اجرایی #رهبری انجام نمیشود تا از این همه اتلاف هزینه برای انتخابات جلوگیری و هزینهها صرف موارد ضروریتری مانند پشتیبانی از نیروهای #مقاومت و ۶ #ارتش نیابتی که مظهر اقتدار نظام و البته اکنون در شرایطی بغرنج و آچمز هستند، شود؟!
https://t.iss.one/iranazadvaabad
@Roshanfkrane
✍#مهدی_نصیری
🔸در سال ۵۷ به همان میزان که #چپگرایی مد روز بود، #دموکراسی و #مردمسالاری هم اهمیت بین الاذهانی و بلکه بینالمللی داشت و #مارکسیستها که از دل اندیشهشان دیکتاتورهایی چون #استالین زاده میشد هم سخن از دموکراسی و #پارلمان و انتخابات و خلق میگفتند، بنابراین آقای #خمینی هم که قائل به #حکومتاسلامی و ولایت خدادادی فقیه بود (هر چند در مواردی سخن از ولایت انتخابی هم گفته بود) گریزی از این نداشت که سخن از دموکراسی و #جمهوریت بگوید و نهادی به عنوان #ریاستجمهوری را در قانون اساسی تعبیه کند اما با گذاشتن کلمه تنفیذ به مثابه نصب، رای مردم را زینتی و بیاعتبار نماید.
🔸مرحوم آقای منتظری ـ که خدایش روح سرکش ضد ظلمش را شاد کند ـ در مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی ـ که هنوز در زمره قائلان به ولایت انتصابی فقیه بود و طعم نظریهاش را در عمل نچشیده بود و هزاران امثال بنده هم فکر میکردیم صرف عنوان «فقیه جامع الشرایط» میتواند فقیه صاحب قدرت را از هیولا شدن محافظت کند و چون فقه میداند، پس همه چیزدان است و کلی از این موهومات... ـ تعبیری شنیدنی در مورد مقام ریاستجمهوری در نظام ولایتی دارد:
«متأسفانه شما در شرايط رئيسجمهور شرط فقاهت را نگذاشتهايد و حتی نگفتهايد كه لااقل يك نفر فقيه او را تأييد كند آن وقت ما بيائيم قدرت قوای سه گانه مملكت را به دست يك آدم الدنگ بدهيم كه از قدرتش سوء استفاده كند، خری را ببريم بالای بام كه ديگر نتوانيم آن را پائين بياوريم.
( https://B2n.ir/n16387)
🔸در واقع در نظام ولایت انتصابی و مطلقه فقیه اگر رییسجمهور صد در صد مطیع و کارگزار رهبر نباشد، الدنگی بیش نیست که باید کنترلش کرد و اگر هوس اصلاحات کرد، برایش صدها بحران درست کرد و چنانچه خواست با #برجام رفع #تحریم کند و راه تنفسی برای ملت بگشاید، با انواع ترفندها ناکامش گذاشت و خلاصه در نهایت کار هم، محصور و منفور و مطرودش کرد.
🔸از همین رو نهاد ریاستجمهوری در #ایران از آغاز تاکنون بسیار بدشگون بوده که همگان میدانند تاکنون چه بر سر رؤسایجمهور رفته و حتی آخرینش که که گل سرسبد #ولایتمداران بود، آن گونه ناگهانی و در کمال بهت و حیرت و ابهام، هلیکوپترش به کوه کوبیده میشود. حتی در زمان امام اول انقلاب، رییسجمهوری که بعدا امام دوم انقلاب شد، اغلب نقشی مزاحم و غُر زن در برابر #ولیفقیه داشت اما در هر صورت شانس این را داشت که از معرکه جان سالم به در ببرد و خود در جایگاه ولایت انتصابی بنشیند و با رؤسایجمهور آن کند که تاکنون دیدهایم.
آقای پزشکیان در جلسه رای اعتماد امروز بارها اعتراف کرد که ویترینی بیش نیست و همه چیز را با نظام و دستگاههای امنیتیاش بسته و اگر موفق به رای اعتماد #مجلس برای همه اعضای کابینهاش از مجلسی شده که در نقطه مقابل او قرار دارد، به خاطر تایید و مداخلات و سفارشهای حضرت آقا بوده است.
🔸خب تا اینجای کار در جمهوریاسلامی همه چیز طبیعی است اما یک پرسش همچنان قابل طرح است که چرا با وجود آن که همه اهل #ایران و #جهان میدانند که با سرانگشت تدبیر و حکمت و قدرت یک فرد به عنوان رهبری است که چرخ نظام به این خوبی و خوشی میچرخد و ملت قلههای #پیشرفت را یکی پس از دیگری در مینوردد، چه نیازی به برگزاری #انتخابات و این همه هزینه و ... وجود دارد و اساسا چرا در #قانوناساسی، تغییری مبنی بر حذف پست ریاستجمهوری و گذاشتن مقامی به عنوان معاون اجرایی #رهبری انجام نمیشود تا از این همه اتلاف هزینه برای انتخابات جلوگیری و هزینهها صرف موارد ضروریتری مانند پشتیبانی از نیروهای #مقاومت و ۶ #ارتش نیابتی که مظهر اقتدار نظام و البته اکنون در شرایطی بغرنج و آچمز هستند، شود؟!
https://t.iss.one/iranazadvaabad
@Roshanfkrane
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
انتشار بخشهاي ديگري از مشروح مذاكرات به هنگام تصويب قانون اساسي منتظري : رئيس جمهور راهم بايد ولي فقيه منصوب كند و كاري به حرف…
بدنبال انتشار اظهارنظري به نقل از آيت الله موسوي اردبيلي و نيز برخي ديگر اعضاي مجلس خبرگان قانون اساسي درباره منظور از نظارت بر انتخابات به هنگام تصويب قانون اساسي ، شوراي نگهبان قانون اساسي بخشهاي ديگري را از مشروح مذاكرات آن مجلس منتشر كرد.
🔸#رحیمقمیشی دوست عزیزم مطلبی با تیتر چه گناهی کردیم؟ نوشت.
🔸 در پاسخ به ایشان میگویم #گناه این بود فریب #ادبیاتچپ که زاییده #لنین #استالین #مائو و در کل #کمونیست با شعار انحرافی مبارزه با #امپریالیسم بود، را خوردند! شعاری که درونمایهاش #استبداد #فقر #بدبختی #تحقیر و #نکبت است!
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
🔸 در پاسخ به ایشان میگویم #گناه این بود فریب #ادبیاتچپ که زاییده #لنین #استالین #مائو و در کل #کمونیست با شعار انحرافی مبارزه با #امپریالیسم بود، را خوردند! شعاری که درونمایهاش #استبداد #فقر #بدبختی #تحقیر و #نکبت است!
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane