روشنفکران
81.7K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
شاهنامه فردوسی، با صدای روان شاد محجوب 👇👇👇👇
هم اکنون در کانال

#شاهنامه #فردوسی #شاهنامه_فردوسی

@Roshanfkrane
داستان چهارشنبه سوری به روایت #شاهنامه_فردوسی

سیاوش یکی از مظلومترین چهره های شاهنامه است که وقتی زنِ پدرش سودابه به او دل بست هرگز به مکر نامادری گرفتار نشد..

تا اینکه این جسارت به گوش پدرش کیکاووس رسید وشدیدا موردخشم او گردید.

سیاوش از پدر خواست تا برای اثبات پاکی وبی گناهیش از هفت تونل آتش عبور کند و اگر سالم بیرون آمد آن را دلیل بر بی گناهیش بدانند.

این آزمونِ آتش درآخرین سه شنبهِ سال انجام شد و او سرفرازانه بیرون آمد..

به دستور پدراین روز جشن ملی شناخته شد.

ما هم آخرین سه شنبهِ سال را به یاد پاکی و #انسانیت او با پریدن از روی آتش جشن میگیریم..!!
پیشاپیش #چهارشنبه_سوری_مبارک 🔥

🔥 @Roshanfkrane 🔥
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 تقدیر #بهرام_بیضایی از #شاهرخ_مسکوب برای بی طرفی در نوشته هایش درباره #شاهنامه_فردوسی

انتقاد از جریان های #چپ و #مذهبی در دشمنی با شاهنامه


....دشنام به شاهنامه مدتها به معنی دشنام به شاه بود و البته فریضه دینی مغلق گویانی که در خوابهای عربی خود،فرزند فاتحان بودند....

#فرهنگ

@Roshanfkrane
🌏 *اگر #شاهنامه فردوسی نبود؟*

#محمدعلی_فروغی:

« اگر فردوسی شاهنامه را نظم نکرده بود این روایات به حالت تاریخ بلعمی (ترجمه و تلخیص تاریخ محمدبن جریرطبری) و نظایر آن در می آمد که از صدهزار نفر یک نفر آنها را نخوانده بلکه ندیده است، و شکی نیست در اینکه اگر سخن دلنشین فردوسی نبود، وسیله ی ابقای تاریخ ایران همانا منحصر به کتب امثال مسعودی و حمزه بن حسن و ابوریحان می بود که همه به زبان عرب نوشته شده و اکثریت عظیم ایرانی ها از فهم آن عاجزند. شاهنامه فردوسی از بدو امر نزد فارسی زبانان چنان دلچسب واقع شده که عموما فریفته آن گردیده اند. هرکس خواندن می توانست، شاهنامه را می خواند و کسی که خواندن نمی دانست در مجالس شاهنامه خوانی برای شنیدن و تمتع یافتن از آن حاضر می شد. کمتر ایرانی بود که آن داستان ها را نداند و اشعار شاهنامه را از بر نخواند و رجال احیا شده ی فردوسی را نشناسد. اگر این اوقات ازین قبیل مجالس نمی بینی و روایت آن اشعار را کمتر می شنوی، از آن است که شداید و بدبختی های عصر اخیر محور زندگانی ما را به کلی منحرف ساخته و به قول معروف چرخ ما را چنبر کرده است.»

محمد علی اسلامی ندوشن:

« طیّ این هزار سال هرگاه ایرانی در تنگنا یا نیاز یا خطر قرار می‌گرفته، دست کمک به طرف شاهنامه دراز می‌کرده، بدانگونه که می‌توانیم بگوئیم که ایران را در دو وجه می‌بینیم: ایران پیش از شاهنامه، و ایران بعد از شاهنامه.
چند نمونه بیاورم:

ـ دوران مغول و بعد از مغول که دورانی مصیبت‌بار است، هنگام شکوفائی شاهنامه است. بایسنقر، نواده‌ی تیمور لنگ، شاهنامه را با خطّ خوش نویساند و نگارگری کرد. بدانگونه که یکی از هنری‌ترین کتابهای جهان شد. همین چند سال پیش دانشگاه هاروارد امریکا چاپی از آن کرد که «گرانترین کتاب جهان» شناخته شد.

ـ بیشترین تعداد شاهنامه‌ی مذهّب، در کتابخانه‌ی توبقابی ترکیه یافت می‌شود، که شاهان صفوی به عنوان شفیع در زمانی که اختلاف‌های دامنه‌دار میان ایران و عثمانی بود، و شیعه و سنّی در برابر هم چنگ و دندان نشان می‌دادند، به عثمانی‌های هدیه می‌کردند، تا آن را وسیله‌‌ی تفاهم قرار دهند.»

ـ فتحعلیشاه قاجار نیز، برای عذرخواهی از تزار روسیّه، آنگاه که سفیر روس به دست ایرانیها کشته شده بود، جزو هدایا، یک جلد شاهنامه‌ی مذهّب به پطرزبورگ روانه کرد. شاهنامه و نقش‌هائی که در آن به کار رفته بود، کتاب صلح بود. در ضمن با ارسال این کتاب می‌خواستند بگویند ما چه گذشته‌ی باشکوهی داشته‌ایم. ببینید چه مردان و زنانی در ایران بوده‌اند. آن زمان هنوز تاریخ هخامنشی‌ها شناخته نشده بود.

شاهنامه کتاب مردم ایران است. گرچه به دست یک نفر پدید آمده، گوئی هزاران هزار نفر در ایجاد آن دست داشته‌اند، زیرا عمق روح ایرانی و کام‌ها و ناکامی‌های او را سروده است. همانگونه که گفتم، اگر شاهنامه هم نبود، ایران با همین آب و همین خاک و همین کوه، بر جای می‌ماند. البرز همان البرز می‌بود، ولی کو آن سیمرغ که زال را در آن پرورد، تا رستم از آن پدید آید، و کو آن غار که ضحّاک در آن به بند کشیده شد؟ در آن صورت کشوری می‌شد بی‌زبان که هرچه به او می‌گفتند، جواب نداشت، و بی‌پنجره، که افق در برابرش نبود.

مقاله در فصلنامه پاژ، سال اوّل، شماره‌ چهارم، زمستان ۱۳۸۷، (جشن‏نامه دکتر خالقی)

#فرهنگ #اجتماعی #اندیشه

#فردوسی
@Roshanfkrane
وارثان پر سوم سیمرغ در شاهنامه فردوسی

کانال روشنفکران

در #شاهنامه فردوسی روایت عجیبی وجود دارد.

وقتی زال می‌خواست از سیمرغ خداحافظی کند ، سیمرغ سه پَر از پَرهای خود را به زال می‌دهد و می‌گوید : هر وقت در تنگنا قرار گرفتی پرها را به آتش بکش تا‌ من به یاری‌ات بشتابم.

سال‌ها می‌گذرد...رودابه، همسرِ زال، رستم را آبستن می‌شود و ناتوان از وضع‌حمل در بستر مرگ می افتد.

زال هراسان اولین پر سیمرغ را به آتش می کشد. سیمرغ به یاری همسر و فرزندش می‌آید و از مرگ می‌رهاندشان.

زال در اواخر عمر و قبل از مرگش دو پر دیگر را به رستم‌ می دهد تا در تنگنا آن‌ها را به آتش بکشد...

سال‌ها می گذرد و رستم در جنگ با پهلوانی به نام اسفندیار دچار زخم‌های فراوان می‌شود و مستاصل از شکست او...

رستم پر دوم را به آتش می کشد.
سیمرغ آشکار می گردد.
رستم را درمان می کند و راز شکست اسفندیار را بر‌ملا می‌نماید.
رستم پیروز می شود...

اما راز سر به مُهری که فردوسی قرن‌هاست آن را پنهان کرده، این‌جاست.
فردوسی تکلیف پر سوم را مشخص نکرده .!!

در هیچ جای شاه‌نامه نشان و خبری از پر سوم نیست.
سرنوشت پر سوم در پرده‌ معماست.
حتی هنگامی که رستم در هفت‌خوان، در نبرد دیو سیاه و سپید گرفتار می گردد،
و یا در رزم اول از سهراب شکست می خورد، پر سوم را به آتش نمی‌کشد.

یا هنگامی که در چاه شغاد نابرادر به تیرهای زهر‌گون گرفتار می‌آید، کشته می‌شود، ولی پر سوم را به آتش نمی‌کشد. !

چه چیز با ارزش تر از جانش که مرگ را می‌پذیرد، ولی پر سوم را نگاه می دارد؟
چرا؟

رستم پر سوم را به چه کسی سپرده‌است؟
پر سوم باید به دست چه کسی برسد؟
و در چه زمانی به آتش کشیده‌شود؟

ادبیات اساطیری ایران شعله‌گاهِ کنایه‌ها و نشانه‌های ژرف و رازآلود است.
اشاراتی که خاستگاهش، همان تجسمِ آمال و آرزوهای ساکنان فلات ایران می‌باشد.

فردوسی با هوشِ تاریخی و جامعه‌شناسش، پیش‌بینی روزهای تیرگون میهنش را نموده‌بود.

چو ضحاک شد بر جهان شهریار
بر او سالیان انجمن شد هزار
نهان گشت آیین فرزانگان
پراگنده شد نام دیوانگان
هنر خوار شد، جادویی ، ارجمند
نهان راستی، آشکارا ، گزند
ندانست جز کژی آموختن
جز از کشتن و غارت و سوختن

فردوسی در تعبیری عاشقانه و رازآلود، صبح امیدِ رهایی‌بخش از تیره‌بختی ایرانیان در هر دوره‌ای از این تاریخ را، درصدفی مکتوم قرار داده است.

باور این که هنوز راهی بر سعادت‌مندی ایرانیان وجود دارد.

تاریخ گواه این مدعاست.
ایران خانه‌ی سیمرغ است و ما نوادگان رستم و زالیم...


همیشه ما ایرانیان وارثان پر سوم سیمرغیم.


#اندیشه #فرهنگ #دانستنی #حکایت

#اجتماعی #فردوسی

@Roshanfkrane
روشنفکران
‍ درود به همه خوبان شعری که جناب #داریوش_اقبالی عزیز در این فایل که زیر همین پست پیوست کرده ام دکلمه کرده بخش های مختلفی از شاهنامه فردوسی بزرگوار است که در این پست توضیح میدهم که از کدام بخش های شاهنامه است و به ترتیب اشعار را کامل تر درج میکنم بخش نخست…
.
👆
روز بر تخت نشستن فریدون
21 مهر ماه روز #جشن #رام_روزی و پیروزی کاوه و #فریدون_اژدهاکش در تقویم زرتشتیان ایران نام گذاری شده است
در اینجا خلاصه ای از #شاهنامه فردوسی بزرگوار را در بخش های
پادشاهی ضحاک
پادشاهی فریدون
قیام کاوه آهنگر
را تقدیم حضور ایران دوستان عزیز
و مخاطبان اندیشمند کانال روشنفکران میکنم

جا دارد یادآوری کنم که
لقب #فریدون اژدهاکُش می باشد
او در اوستا قهرمانی است که شخصیتی نیمه خدایی دارد
فریدون پسر آبتین (اثفیان) است، دومین کسی که هوم ( گیاهی سفید رنگ و مقدس و دارویی که در کف دریا میروید)را مطابق آیین می فشارد و این موهبت بدو می رسد
که پسری چون فریدون در شاهنامه داشته است،
فریدون از نژاد جمشید و از پادشاهان پیشدادی و اساطیری شاهنامه است
و پدرش یکی از قربانیان ضحاک.
مادرش #فرانک او را به دور از چشم ضحاک به یاری گاو ناموری به نام «بَرمایه» یا «پُرمایه» در بیشه ای پرورش می دهد
تا زمانی که کاوه با مردمان به نزد فریدون می روند و وی را به رزم با ضحاک می کشانند

#داستان پیروزی فریدون :

ضحاک چنان از فریدون به ترس و بیم افتاده بود که روزی بزرگان و نامداران را انجمن کرد تا بر دادگری و بخشندگی او گواهی بنویسند و آن را مُهر کنند
همهٔ بزرگان موبدان از ترس جانشان با ضحاک هم داستان شدند و بر دادگری او گواهی کردند.
در همین هنگام بانگی از بیرون به گوش ضحاک رسید که فریاد می کرد...
ضحاک فرمان داد تا کسی را که فریاد می کند به نزدش ببرند...
او کسی نبود جز کاوهٔ آهنگر.
کاوه فریاد زد که فرزندان من همه برای ساختن خورش مارانت کشته شدند و هم اکنون آخرین فرزندم را نیز می خواهند بکشند
ضحاک فرمان می دهد تا فرزند او را آزاد کنند و از کاوه می خواهد تا او نیز آن گواهی را مُهر کند.
کاوه نامه را پاره کرده و به زیر پا می اندازد و بیرون می رود.
سران از این کار کاوه به خشم می آیند و از ضحاک می پرسند چرا کاوه را زینهار دادی؟!
او پاسخ می دهد که نمی دانم چرا پنداشتم میان من و او کوهی از آهن است و دست من بر کاوه کوتاه...

زمانی که کاوه از بارگاه ضحاک بیرون می آید چرم آهنگریش را بر سر نیزه ای می زند و مردم را گرد خود جمع می کند و به سوی فریدون می روند
تا وی را به رزم با ضحاک دعوت کنند...
فریدون با دیدن سپاه کاوه شاد شد
او،
کاوه و آن پرچم را بسیار ارج نهاده و پاسداشت
او چرم پارهٔ کاوه را با پرنیان و زر و گوهرو بیاراست
و نامش را #درفش_کاویانی نهاد
و به کین خواهی جوانان و ستمدیدگان بر می خیزد
فریدون پس از تاج گذاری پیش مادر می رود و رخصت می گیرد تا به جنگ با ضحاک برود. فرانک برای او نیایش می کند و آرزوی کامیابی.
برادران فریدون به فرمان او پیشه وران را وا می دارند که گرزی برای او تهیه کنند که بالای سر آن گاوی باشد. چون گرز گاوسرحاضر می شود
آن گرز را گرز گاو سر می نامند.

فریدون در روز ششم ماه (ایرانیان به روز ششم ماه خرداد روز می گفتند) با سپاهیان به جنگ ضحاک رفت. به نزدیکی اروند رود که تازیان آن را دجله می خوانند می رسد.

فریدون از نگهبان رود خواست تا همهٔ سپاهیانش را با کشتی به آن سوی رود برساند؛ ولی نگهبان گفت فرمان پادشاه است که کسی بدون فرمان (مجوز) و مُهر شاه اجازه گذر از این رود را ندارد.

فریدون از شنیدن این سخن خشمگین شد و بر اسب خویش ( #گلرنگ) نشست و بی باکانه به آب زد. سپاهیانش نیز به پیروی از او به آب زدند و تا آنجا داخل آب شدند که زین اسبان به درون آب رفته بود. چون به خشکی رسیدند به سوی دژ (قلعه) ضحاک در گنگ دژهوخت رفتند.

فریدون از دور دژ #ضحاک را می‌بیند.
دژ ضحاک چنان سربه آسمان می کشید که گویی می خواست ستاره از آسمان برباید. فریدون بی درنگ به یارانش می گوید که جنگ را آغاز کنند و خود با گرز گران در دست و سوار بر اسب تیزتک، چو زبانهٔ آتش از برابر دژبانان ضحاک جهید و به درون دژ رفت.
فریدون، نشان ضحاک را که جز به نام پروردگار بود،
به زیرکشید. با گرز گران، سردمدارانِ ضحاک را نابود کرد
فریدون به سوی کاخ ضحاک می رود. فرستادهٔ ایزدی راز گشودن طلسم های ضحاک را به فریدون می اموزد.
در نهایت فریدون به کاخ وارد می شود و از شبستان ضحاک که خوبرویان در آنجا گرفتار هستند
شهرنواز و آرنواز، دختران جمشید را نجات می دهد
در آخر وقتی با ضحاک روبرو می شود
گرز گاوسر را بر سر او می کوبد
و قصد کشتن ضحاک را میکند
در این حال پیک ایزدی او را از کشتن ضحاک باز می دارد،
او با بندی که از چرم شیر فراهم کرده بود
دست و پای ضحاک را می بندد و او را به اسارت گرفته و در غاری در دماوند زندانی می کند.
سپس فریدون بر تخت می نشیند و حکومت می کند...
برخی جشن مهرگان را یادبودی از به تخت نشستن فریدون می دانند
#فردوسی :
فریدون فرخ فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

بداد و دهش یافت آن نیکوئی تو داد و دهش کن فریدون توئ

#کامران_مهربان

@Roshanfkrane
01_ شاهنامه -AVAYeBUF-Wordpress-Com
@AVAYeBUF
نام #کتاب : #شاهنامه چاپ مسکو
فرمت : صوتی MP3
در کانال روشنفکران همه فایل های صوتی این اثر ارزشمند را با لمس هشتگ نام نویسنده:
#حکیم_ابوالقاسم_فردوسی
👆 در دسترس شماست

این مجموعه هر شب بعد از ساعت ۲۱  بصورت سریالی درج خواهد شد.
#کتاب_صوتی #فردوسی
#شاهنامه_فردوسی #صوتی

@Roshanfkrane