This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﺑﻮﺩﻡ.....
شعر: #اسماعیل_خویی
آهنگ و اجرا : #فرهاد_مهراد
۲۹ دی ماه #زادروز #فرهاد_مهراد
@Roshanfkrane
شعر: #اسماعیل_خویی
آهنگ و اجرا : #فرهاد_مهراد
۲۹ دی ماه #زادروز #فرهاد_مهراد
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴🔴🔴فرهاد خواننده نیست. روشنفکر است، دردمند است، ادیب است...یک بار گفت: «من نمیتوانم زیر سایه سر نیزه، ترانه عاشقانه❤️ بخوانم و نخواند، هرگز نخواند.» او خواننده بود اما از امتیازات خوانندگی استفاده نمیکرد. ترانههای اجتماعی که سیاسی تلقی میشد میخواند اما میراثخوار سیاست نبود. مانند بسیاری لاف سیاسی نمیزد، دکان سیاست بازنمیکرد و از هیچ نمدی توقع هیچ کلاهی را برای خود نداشت که هیچ، حتی به کلاهی که دیگران بر سر خود میگذاشتند میخندید.
مرحوم محمود استاد محمد در مصاحبه با ایلنا
نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تئاتر ایرانی
🔸امروز زادروز #فرهاد_مهراد است.
ویدیو: میلان جورنال
@Roshanfkrane
مرحوم محمود استاد محمد در مصاحبه با ایلنا
نمایشنامهنویس، کارگردان و بازیگر تئاتر ایرانی
🔸امروز زادروز #فرهاد_مهراد است.
ویدیو: میلان جورنال
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#فرهاد_مهراد
#ترانه_وحدت
۹ شهریور سالروز
درگذشت فرهاد مهراد
آهنگساز و نوازنده و
خواننده صاحبنام
پاپ راک ایرانی گرامی باد
یادش_گرامی
#موسیقی
@Roshanfkrane
#ترانه_وحدت
۹ شهریور سالروز
درگذشت فرهاد مهراد
آهنگساز و نوازنده و
خواننده صاحبنام
پاپ راک ایرانی گرامی باد
یادش_گرامی
#موسیقی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شما تا به حال مرغ سحر را از زبان جناب #فرهاد_مهراد شنیدید؟ مخصوصا اون جایی که میفرماید: "دست طبیعت گل عمر مرا مچین". خدایش بیامرزد.
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
#فرهاد_مهراد
@Roshanfkrane
زادروز: ۲۹ دی ۱۳۲۲، ۲۰ ژانویه ۱۹۴۴
درگذشت: ۹ شهریور ۱۳۸۱ (۵۸ سال)، ۳۱ آگوست ۲۰۰۲، قبرستان تیه پاریس فرانسه
زندگی: تهران، ایران
ملیت: ایرانی
پیشه: خواننده، آهنگساز و نوازنده
سالهای فعالیت: ۱۳۴۲-۱۳۵۷، ۱۳۷۲-۱۳۸۱
شناختهشده: برای بلک کتس
سبک موسیقی: پاپ فارسی، راک ایرانی و نوازنده سازهای پیانو و گیتار
لقب: ری چارلز ایران
آثار«مرد تنها»، «جمعه»، «شبانه۱و۲»، «آوار»، «آیینهها»، «سقف»، «کودکانه»، «وحدت»، «نجواها»، «گنجشکک اشی مشی»
فرهاد مِهراد (۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران — ۹ شهریور ۱۳۸۱، پاریس) معروف به فرهاد؛ خواننده،آهنگساز و نوازندهٔ پاپ راک اهل ایران بود.
وی از خوانندگان صاحب نام راک ایرانی بود که نخستین آلبوم راک اند رول انگلیسی ایران را منتشر کرد.
آنچه او را از دیگر همدورهای هایش متمایز میکند، خواندن ترانههای..... اجتماعی........
است که در موسیقی او متبلور شدهاست. این عنصر در مضامین تمامی ترانههای او کاملاً به چشم میخورد.
همچنین او را به عنوان یکی از سیاسیترین خوانندگان ایران نیز میشناسند.
وی در اوایل دهه ۱۳۵۰ ترانه هایی با مضامین سیاسی، انتقادی میخواند و در زمستان ۱۳۵۷ ترانه انقلابی«وحدت» را خواند، اما پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۲ از ادامه کار منع شد.
از معروف ترین آهنگهای او میتوان به..
«مرد تنها»، «جمعه»، «آیینهها»، «خسته»، «اسیر شب»، «هفته خاکستری»، «شبانه۱و۲»، «گنجشکک اشی مشی»، «کودکانه»، «سقف»، «آوار»، «وحدت»، «نجواها»، «کوچ بنفشهها»، «برف»، «مرغ سحر»، «گل یخ»، «شب تیره» و... اشاره کرد. وی آهنگهایی نیز به زبانهای غیرفارسی دارد.
#مناسب #موسیقی #هنرمندان #فرهاد
@Roshanfkrane
@Roshanfkrane
زادروز: ۲۹ دی ۱۳۲۲، ۲۰ ژانویه ۱۹۴۴
درگذشت: ۹ شهریور ۱۳۸۱ (۵۸ سال)، ۳۱ آگوست ۲۰۰۲، قبرستان تیه پاریس فرانسه
زندگی: تهران، ایران
ملیت: ایرانی
پیشه: خواننده، آهنگساز و نوازنده
سالهای فعالیت: ۱۳۴۲-۱۳۵۷، ۱۳۷۲-۱۳۸۱
شناختهشده: برای بلک کتس
سبک موسیقی: پاپ فارسی، راک ایرانی و نوازنده سازهای پیانو و گیتار
لقب: ری چارلز ایران
آثار«مرد تنها»، «جمعه»، «شبانه۱و۲»، «آوار»، «آیینهها»، «سقف»، «کودکانه»، «وحدت»، «نجواها»، «گنجشکک اشی مشی»
فرهاد مِهراد (۲۹ دی ۱۳۲۲ در تهران — ۹ شهریور ۱۳۸۱، پاریس) معروف به فرهاد؛ خواننده،آهنگساز و نوازندهٔ پاپ راک اهل ایران بود.
وی از خوانندگان صاحب نام راک ایرانی بود که نخستین آلبوم راک اند رول انگلیسی ایران را منتشر کرد.
آنچه او را از دیگر همدورهای هایش متمایز میکند، خواندن ترانههای..... اجتماعی........
است که در موسیقی او متبلور شدهاست. این عنصر در مضامین تمامی ترانههای او کاملاً به چشم میخورد.
همچنین او را به عنوان یکی از سیاسیترین خوانندگان ایران نیز میشناسند.
وی در اوایل دهه ۱۳۵۰ ترانه هایی با مضامین سیاسی، انتقادی میخواند و در زمستان ۱۳۵۷ ترانه انقلابی«وحدت» را خواند، اما پس از انقلاب تا سال ۱۳۷۲ از ادامه کار منع شد.
از معروف ترین آهنگهای او میتوان به..
«مرد تنها»، «جمعه»، «آیینهها»، «خسته»، «اسیر شب»، «هفته خاکستری»، «شبانه۱و۲»، «گنجشکک اشی مشی»، «کودکانه»، «سقف»، «آوار»، «وحدت»، «نجواها»، «کوچ بنفشهها»، «برف»، «مرغ سحر»، «گل یخ»، «شب تیره» و... اشاره کرد. وی آهنگهایی نیز به زبانهای غیرفارسی دارد.
#مناسب #موسیقی #هنرمندان #فرهاد
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️بوی عیدی
▪️#فرهاد_مهراد #فرهاد
آهنگساز: اسفندیار منفردزاده
ترانهسرا: شهیار قنبری
#موسیقی
@Roshanfkrane
▪️#فرهاد_مهراد #فرهاد
آهنگساز: اسفندیار منفردزاده
ترانهسرا: شهیار قنبری
#موسیقی
@Roshanfkrane
Koodakaneh (Ft Farhad)
Esfandiar Monfaredzadeh
بوی #عیدی، بوی توپ
بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی، وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
#موسیقی
خواننده : فرهاد
آلبوم : کنسرت فرهاد
آهنگ : بوی عیدی
#فرهاد_مهراد
#منفردزاده
#شهیار_قنبری
#نوستالژیک
@Roshanfkrane
بوی کاغذ رنگی
بوی تند ماهی دودی، وسط سفره نو
بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ
با اینا زمستونو سر می کنم
یا اینا خستگیمو در می کنم
#موسیقی
خواننده : فرهاد
آلبوم : کنسرت فرهاد
آهنگ : بوی عیدی
#فرهاد_مهراد
#منفردزاده
#شهیار_قنبری
#نوستالژیک
@Roshanfkrane
Saghf
Farhad Mehrad
تو فکرِ یه سقفم
به سقفِ بی روزن
یه سقفِ پا بر جا
محکم تر از آهن
سقفی که تنپوشِ
هراس ما باشه
تو سردیِ شب ها
لباس ما باشه
سقفی اندازه ی قلبِ من و تو
واسه لمسِ تپشِ دلواپسی
برایِ شرمِ لطیفِ آینه ها
واسه پیچیدنِ بوی اطلسی
زیرِ این سقف، با تو از گُل
از شب و ستاره می گم
از تو و از خواستنِ تو
می گم و دوباره می گم
زندگیمو زیرِ این سقف
با تو اندازه می گیرم
گم می شم تو معنیِ تو
معنی تازه می گیرم
سقفمون افسوس و افـسوس
تنِ ابرِ آسِمونه
یه افق یه بی نهایت
کمترین فاصلمونه
تو فکرِ یه سقفم
یه سقفِ رویایی
سقفی برای ما
حتا مقوایی
تو فکر یک سقفم
یه سقف بی روزن
سقفی برایِ عشق
برایِ تو با من
سقفی اندازه یِ قلبِ من و تو
واسه لمسِ تپشِ دلواپسی
برایِ شرمِ لطیفِ آینه ها
واسه پیچیدنِ بویِ اطلسی
زیرِ این سقف، اگه باشه
می پیچه عطرِ تنِ تو
لُختیِ پنجره هاشو
می پوشونه پیرهنِ تو
🏴 گرامی باد یاد و خاطره ی آهنگساز، نوازنده و خواننده ی آگاه و مردمی، زنده یاد فرهاد مهراد.
(زاده ی ۲۹ دی ۱۳۲۲- تهران
درگذشته ی ۹ شهریور ۱۳۸۱-پاریس )
#موسیقی #فرهاد_مهراد
@Roshanfkrane
به سقفِ بی روزن
یه سقفِ پا بر جا
محکم تر از آهن
سقفی که تنپوشِ
هراس ما باشه
تو سردیِ شب ها
لباس ما باشه
سقفی اندازه ی قلبِ من و تو
واسه لمسِ تپشِ دلواپسی
برایِ شرمِ لطیفِ آینه ها
واسه پیچیدنِ بوی اطلسی
زیرِ این سقف، با تو از گُل
از شب و ستاره می گم
از تو و از خواستنِ تو
می گم و دوباره می گم
زندگیمو زیرِ این سقف
با تو اندازه می گیرم
گم می شم تو معنیِ تو
معنی تازه می گیرم
سقفمون افسوس و افـسوس
تنِ ابرِ آسِمونه
یه افق یه بی نهایت
کمترین فاصلمونه
تو فکرِ یه سقفم
یه سقفِ رویایی
سقفی برای ما
حتا مقوایی
تو فکر یک سقفم
یه سقف بی روزن
سقفی برایِ عشق
برایِ تو با من
سقفی اندازه یِ قلبِ من و تو
واسه لمسِ تپشِ دلواپسی
برایِ شرمِ لطیفِ آینه ها
واسه پیچیدنِ بویِ اطلسی
زیرِ این سقف، اگه باشه
می پیچه عطرِ تنِ تو
لُختیِ پنجره هاشو
می پوشونه پیرهنِ تو
🏴 گرامی باد یاد و خاطره ی آهنگساز، نوازنده و خواننده ی آگاه و مردمی، زنده یاد فرهاد مهراد.
(زاده ی ۲۹ دی ۱۳۲۲- تهران
درگذشته ی ۹ شهریور ۱۳۸۱-پاریس )
#موسیقی #فرهاد_مهراد
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#نجوا
رستنیها کم نیست،
من و تو کم بودیم،
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم!
گفتنیها کم نیست،
من و تو کم گفتیم،
مثل هذیان دم مرگ،
از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم.
دیدنیها کم نیست،
من و تو کم دیدیم،
بیسبب از پاییز
جای میلاد اقاقیها را پرسیدیم.
چیدنیها کم نیست،
من و تو کم چیدیم،
وقت گل دادن عشق روی دار قالی،
بیسبب حتا پرتاب گل سرخی را ترسیدیم.
خواندنیها کم نیست،
من و تو کم خواندیم،
من و تو سادهترین شکل سرودن را در معبر باد
با دهانی بسته وا ماندیم
من و تو کم بودیم،
من و تو اما در میدانها
اینک اندازهی ما میخوانیم!
ما به اندازهی ما میبینیم!
ما به اندازهی ما میچینیم!
ما به اندازهی ما میگوییم!
ما به اندازهی ما میروییم!
من و تو
کم نه، که باید شب بیرحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم!
من و تو
خم نه و درهم نه و کم هم نه، که میباید با هم باشیم!
من و تو حق داریم
در شب این جنبش نبض آدم باشیم!
من و تو حق داریم
که به اندازهی ما هم شده با هم باشیم!
گفتنیها کم نیست!🕊
#شهیار_قنبری
#فرهاد_مهراد
#اسفندیار_منفردزاده #موسیقی
@Roshanfkrane
رستنیها کم نیست،
من و تو کم بودیم،
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم!
گفتنیها کم نیست،
من و تو کم گفتیم،
مثل هذیان دم مرگ،
از آغاز چنین درهم و برهم گفتیم.
دیدنیها کم نیست،
من و تو کم دیدیم،
بیسبب از پاییز
جای میلاد اقاقیها را پرسیدیم.
چیدنیها کم نیست،
من و تو کم چیدیم،
وقت گل دادن عشق روی دار قالی،
بیسبب حتا پرتاب گل سرخی را ترسیدیم.
خواندنیها کم نیست،
من و تو کم خواندیم،
من و تو سادهترین شکل سرودن را در معبر باد
با دهانی بسته وا ماندیم
من و تو کم بودیم،
من و تو اما در میدانها
اینک اندازهی ما میخوانیم!
ما به اندازهی ما میبینیم!
ما به اندازهی ما میچینیم!
ما به اندازهی ما میگوییم!
ما به اندازهی ما میروییم!
من و تو
کم نه، که باید شب بیرحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم!
من و تو
خم نه و درهم نه و کم هم نه، که میباید با هم باشیم!
من و تو حق داریم
در شب این جنبش نبض آدم باشیم!
من و تو حق داریم
که به اندازهی ما هم شده با هم باشیم!
گفتنیها کم نیست!🕊
#شهیار_قنبری
#فرهاد_مهراد
#اسفندیار_منفردزاده #موسیقی
@Roshanfkrane
چطور زمستونو سر بکنم/ تورج عاطف
دوباره زمستان است و نجوای مرد جاودان زمستانی و...
چقدر دلم می خواهد که دو باره بچه شوم و بروم به آن سوی شعر اسماعیل خوئی و نغمه فرهاد مهراد
وقتی که من بچه بودم،
زور خدا بیشتر بود.
وقتی که من بچه بودم،
مردم نبودند.
وقتی که من بچه بودم
غم بود، اما
کم بود.
آن روزها که زور خدا بیشتر و غم کم بود . آن روزها غم مهم بود . درد مهم بود و مرگ همشهری مهم بود و قسم و شرف و آدمیت مهم بود ندو... .
چه کسی کودکی اش را با کودکانه فرهاد به یاد نمی آورد؟
بوی توپ
بوی کاغذ رنگی
بوی یاس میان سجاده مادر بزرگ
ای وای مادربزرگ دوست داشتنی کجاست؟
آن لبخند زیبایش را کجا یابم؟
چه کسی «زمستان را سر می کند؟» چه کسی است که« خستگی ها را در می کند؟»
ومن در میان شبی برفی به رثای کودکی ام می اندیشم
کودکانه های پرشبنمی ما سالها است که رفته است و ما ماندیم و شمردن جمعه های سیاهی که حالا غرق جعبه سیاهی دروغ و نفرت این روزها هر دم سیاه تر شدند .
ما کودکانه ها را از یاد بردیم و نشستیم خودمان و خانه هایمان و شهرمان را اسیر خودپرستی ها و دگر پرستی ونفرت و خشم و ریا و دوروئی و طمع کردیم.
بوی عیدی نیست
بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ نیست
شادی شکستن قلک پول کجاست؟
بوی اسکناس تانخورده لای کتاب کجا رفت؟
ومن در میان جنون بی کران این سالهایم که پشت قلم و لبخند پنهان کرده ام به یادآن دختر قاشق زن سالهای دور و بوی گلمحمدی لای کتاب و بوی باغچه و عطر خوب نذری وبه دنبال فانوس روزگار کودکی ام با خاطراتم می دوم و لبخندی در میان سیلاب اشکهایم می ریزم تا بتوانم اندکی زمستانم یا خستگی ام را در کنم
امشب در میلاد دوباره فرهاد به برباد رفته های کودکانه ام می اندیشم که دیگر نه برای من ونه هیچ کودکی در این سرزمین نخواهد آمد چرا که دیگر دخترک قاشق زنی را با یاد سوت و یا شاید صدای سازدهنی یک نادر هنرمند نه هنربندی چون فرهاد کسی صدا نمی زندزیراکه جمعه های خونین شده سهم جماعت خودباخته ای که هر چیز با ارزش این دیار را به باد نسیان دادند.
امشب که برای فرهاد مهرداد عزیز می نگارم سالگرد تولدش است این قلم چه بی تاب کودکانه اش شده است و قصه های بچگی ما از زبان اسماعیل خوئی
وقتی که من بچه بودم،
در هر هزاران و یک شب
یک قصه بس بود
اما حالا هزاران غصه هم برای یک شب ما کافی نیست . آن شبهای بچگی ما در این دیار
مرد بود و یک صدایش
حالا روزگار ما با بی کران نامردان چه بی کران فریاد غم دارد.
امروز به تمنای یک صدای از شرافت میمیریم
حالا زمستونو روزگار را چگونه سر بکنیم؟#فرهاد_مهراد
@Roshanfkrane
دوباره زمستان است و نجوای مرد جاودان زمستانی و...
چقدر دلم می خواهد که دو باره بچه شوم و بروم به آن سوی شعر اسماعیل خوئی و نغمه فرهاد مهراد
وقتی که من بچه بودم،
زور خدا بیشتر بود.
وقتی که من بچه بودم،
مردم نبودند.
وقتی که من بچه بودم
غم بود، اما
کم بود.
آن روزها که زور خدا بیشتر و غم کم بود . آن روزها غم مهم بود . درد مهم بود و مرگ همشهری مهم بود و قسم و شرف و آدمیت مهم بود ندو... .
چه کسی کودکی اش را با کودکانه فرهاد به یاد نمی آورد؟
بوی توپ
بوی کاغذ رنگی
بوی یاس میان سجاده مادر بزرگ
ای وای مادربزرگ دوست داشتنی کجاست؟
آن لبخند زیبایش را کجا یابم؟
چه کسی «زمستان را سر می کند؟» چه کسی است که« خستگی ها را در می کند؟»
ومن در میان شبی برفی به رثای کودکی ام می اندیشم
کودکانه های پرشبنمی ما سالها است که رفته است و ما ماندیم و شمردن جمعه های سیاهی که حالا غرق جعبه سیاهی دروغ و نفرت این روزها هر دم سیاه تر شدند .
ما کودکانه ها را از یاد بردیم و نشستیم خودمان و خانه هایمان و شهرمان را اسیر خودپرستی ها و دگر پرستی ونفرت و خشم و ریا و دوروئی و طمع کردیم.
بوی عیدی نیست
بوی یاس جانماز ترمه مادربزرگ نیست
شادی شکستن قلک پول کجاست؟
بوی اسکناس تانخورده لای کتاب کجا رفت؟
ومن در میان جنون بی کران این سالهایم که پشت قلم و لبخند پنهان کرده ام به یادآن دختر قاشق زن سالهای دور و بوی گلمحمدی لای کتاب و بوی باغچه و عطر خوب نذری وبه دنبال فانوس روزگار کودکی ام با خاطراتم می دوم و لبخندی در میان سیلاب اشکهایم می ریزم تا بتوانم اندکی زمستانم یا خستگی ام را در کنم
امشب در میلاد دوباره فرهاد به برباد رفته های کودکانه ام می اندیشم که دیگر نه برای من ونه هیچ کودکی در این سرزمین نخواهد آمد چرا که دیگر دخترک قاشق زنی را با یاد سوت و یا شاید صدای سازدهنی یک نادر هنرمند نه هنربندی چون فرهاد کسی صدا نمی زندزیراکه جمعه های خونین شده سهم جماعت خودباخته ای که هر چیز با ارزش این دیار را به باد نسیان دادند.
امشب که برای فرهاد مهرداد عزیز می نگارم سالگرد تولدش است این قلم چه بی تاب کودکانه اش شده است و قصه های بچگی ما از زبان اسماعیل خوئی
وقتی که من بچه بودم،
در هر هزاران و یک شب
یک قصه بس بود
اما حالا هزاران غصه هم برای یک شب ما کافی نیست . آن شبهای بچگی ما در این دیار
مرد بود و یک صدایش
حالا روزگار ما با بی کران نامردان چه بی کران فریاد غم دارد.
امروز به تمنای یک صدای از شرافت میمیریم
حالا زمستونو روزگار را چگونه سر بکنیم؟#فرهاد_مهراد
@Roshanfkrane