#فردوسی شاهنامه پادشاهی یزدگرد
آغاز بخش ۲
روشنفکران
عمر سعد وقاس را با سپاه
فرستاد تا جنگ جوید ز شاه
چو آگاه شد زان سخن یزگرد
ز هر سو سپاه اندر آورد گرد
بفرمود تا پور هرمزد، راه
به پیماید و بر کشد با سپاه
که رستم بدش نام و بیدار بود
خردمند و گرد و جهاندار بود
ستاره شمر بود و بسیار هوش
به گفتارش موبد نهاده دو گوش
برفت و گرانمایگان راببرد
هر آنکس که بودند بیدار و گرد
برین گونه تا ماه بگذشت سی
همی رزم جستند در قادسی
بسی کشته شد لشکر از هر دو سوی
سپه یک ز دیگر نه برگاشت روی
بدانست رستم شمار سپهر
ستاره شمر بود و با داد و مهر
همیگفت کاین رزم را روی نیست
ره آب شاهان بدین جوی نیست
بیاورد صلاب و اختر گرفت
ز روز بلا دست بر سر گرفت
یکی نامه سوی برادر به درد
نوشت و سخنها همه یاد کرد
نخست آفرین کرد بر کردگار
کزو دید نیک و بد روزگار
دگر گفت کز گردش آسمان
پژوهنده مردم شود بدگمان
گنهکارتر در زمانه منم
ازیرا گرفتار آهرمنم
که این خانه از پادشاهی تهیست
نه هنگام پیروزی و فرهیست
ز چارم همیبنگرد آفتاب
کزین جنگ ما را بد آید شتاب
ز بهرام و زهرهست ما را گزند
نشاید گذشتن ز چرخ بلند
همان تیر و کیوان برابر شدست
عطارد به برج دو پیکر شدست
چنین است و کاری بزرگست پیش
همی سیر گردد دل از جان خویش
همه بودنیها ببینم همی
وزان خامشی برگزینم همی
بر ایرانیان زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
دریغ این سر و تاج و این داد و تخت
دریغ این بزرگی و این فر و بخت
کزین پس شکست آید از تازیان
ستاره نگردد مگر بر زیان
برین سالیان چار صد بگذرد
کزین تخمه گیتی کسی نشمرد
ازیشان فرستاده آمد به من
سخن رفت هر گونه بر انجمن
که از قادسی تا لب جویبار
زمین را ببخشیم با شهریار
وزان سو یکی برگشاییم راه
به شهری کجاهست بازارگاه
بدان تا خریم و فروشیم چیز
ازین پس فزونی نجوییم نیز
پذیریم ما ساو و باژ گران
نجوییم دیهیمِ کُنداوران
شهنشاه رانیز فرمان بریم
گر از ما بخواهد گروگان بریم
چنین است گفتار و کردار نیست
جز از گردش کژ پرگار نیست
برین نیز جنگی بود هر زمان
که کشته شود صد هژبر دمان
بزرگان که بامن به جنگ اندرند
به گفتار ایشان همیننگرند
چو میروی طبری و چون ارمنی
به جنگاند با کیش آهرمنی
چو کلبوی سوری و این مهتران
که گوپال دارند و گرز گران
همی سر فرازند که ایشان کیند
به ایران و مازنداران برچیند
اگرمرز و راهست اگر نیک و بد
به گرز و به شمشیر باید ستد
بکوشیم و مردی به کار آوریم
بریشان جهان تنگ و تار آوریم
نداند کسی راز گردان سپهر
دگر گونهتر گشت برما به مهر
چو نامه بخوانی خرد را مران
بپرداز و بر ساز با مهتران
همه گردکن خواسته هرچ هست
پرستنده و جامهٔ برنشست
همی تاز تا آذر آبادگان
به جای بزرگان و آزادگان
همیدون گله هرچ داری زاسپ
ببر سوی گنجور آذرگشسپ
ز زابلستان گر ز ایران سپاه
هرآنکس که آیند زنهار خواه
بدار و به پوش و بیارای مهر
نگه کن بدین گردگردان سپهر
ازو شادمانی و زو در نهیب
زمانی فرازست و روزی نشیب
سخن هرچ گفتم به مادر بگوی
نبیند همانا مرانیز روی
درودش ده ازما و بسیار پند
بدان تا نباشد به گیتی نژند
گراز من بد آگاهی آرد کسی
مباش اندرین کار غمگین بسی
چنان دان که اندر سرای سپنج
کسی کو نهد گنج با دست رنج
چوگاه آیدش زین جهان بگذرد
از آن رنج او دیگری برخورد
همیشه به یزدان پرستان گرای
بپرداز دل زین سپنجی سرای
که آمد به تنگ اندرون روزگار
نبیند مرا زین سپس شهریار
تو با هر که از دودهٔ ما بود
اگر پیر اگر مرد برنا بود
همه پیش یزدان نیایش کنید
شب تیره او را ستایش کنید
بکوشید و بخشنده باشید نیز
ز خوردن به فردا ممانید چیز
که من با سپاهی به سختی درم
به رنج و غم و شوربختی درم
رهایی نیابم سرانجام ازین
خوشا باد نوشین ایران زمین
چو گیتی شود تنگ بر شهریار
تو گنج و تن و جان گرامی مدار
کزین تخمهٔ نامدار ارجمند
نماندست جز شهریار بلند
ز کوشش مکن هیچ سستی به کار
به گیتی جزو نیستمان یادگار
ز ساسانیان یادگار اوست بس
کزین پس نبینند زین تخمهٔ کس
دریغ این سر و تاج و این مهر و داد
که خواهدشد این تخت شاهی بباد
تو پدرود باش و بیآزار باش
ز بهر تن شه به تیمار باش
گراو رابد آید تو شو پیش اوی
به شمشیر بسپار پرخاشجوی
چو با تخت منبر برابر کنند
همه نام بوبکر و عمر کنند
تبه گردد این رنجهای دراز
نشیبی درازست پیش فراز
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر
ز اختر همه تازیان راست بهر
چو روز اندر آید به روز دراز
شود ناسزا شاه گردن فراز
بپوشد ازیشان گروهی سیاه
ز دیبا نهند از بر سر کلاه
نه تخت ونه تاج و نه زرینه کفش
نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش
به رنج یکی دیگری بر خورد
به داد و به بخشش همیننگرد
ادامه بخش ۲ در پست بعدی 👇
@Roshanfkrane
آغاز بخش ۲
روشنفکران
عمر سعد وقاس را با سپاه
فرستاد تا جنگ جوید ز شاه
چو آگاه شد زان سخن یزگرد
ز هر سو سپاه اندر آورد گرد
بفرمود تا پور هرمزد، راه
به پیماید و بر کشد با سپاه
که رستم بدش نام و بیدار بود
خردمند و گرد و جهاندار بود
ستاره شمر بود و بسیار هوش
به گفتارش موبد نهاده دو گوش
برفت و گرانمایگان راببرد
هر آنکس که بودند بیدار و گرد
برین گونه تا ماه بگذشت سی
همی رزم جستند در قادسی
بسی کشته شد لشکر از هر دو سوی
سپه یک ز دیگر نه برگاشت روی
بدانست رستم شمار سپهر
ستاره شمر بود و با داد و مهر
همیگفت کاین رزم را روی نیست
ره آب شاهان بدین جوی نیست
بیاورد صلاب و اختر گرفت
ز روز بلا دست بر سر گرفت
یکی نامه سوی برادر به درد
نوشت و سخنها همه یاد کرد
نخست آفرین کرد بر کردگار
کزو دید نیک و بد روزگار
دگر گفت کز گردش آسمان
پژوهنده مردم شود بدگمان
گنهکارتر در زمانه منم
ازیرا گرفتار آهرمنم
که این خانه از پادشاهی تهیست
نه هنگام پیروزی و فرهیست
ز چارم همیبنگرد آفتاب
کزین جنگ ما را بد آید شتاب
ز بهرام و زهرهست ما را گزند
نشاید گذشتن ز چرخ بلند
همان تیر و کیوان برابر شدست
عطارد به برج دو پیکر شدست
چنین است و کاری بزرگست پیش
همی سیر گردد دل از جان خویش
همه بودنیها ببینم همی
وزان خامشی برگزینم همی
بر ایرانیان زار و گریان شدم
ز ساسانیان نیز بریان شدم
دریغ این سر و تاج و این داد و تخت
دریغ این بزرگی و این فر و بخت
کزین پس شکست آید از تازیان
ستاره نگردد مگر بر زیان
برین سالیان چار صد بگذرد
کزین تخمه گیتی کسی نشمرد
ازیشان فرستاده آمد به من
سخن رفت هر گونه بر انجمن
که از قادسی تا لب جویبار
زمین را ببخشیم با شهریار
وزان سو یکی برگشاییم راه
به شهری کجاهست بازارگاه
بدان تا خریم و فروشیم چیز
ازین پس فزونی نجوییم نیز
پذیریم ما ساو و باژ گران
نجوییم دیهیمِ کُنداوران
شهنشاه رانیز فرمان بریم
گر از ما بخواهد گروگان بریم
چنین است گفتار و کردار نیست
جز از گردش کژ پرگار نیست
برین نیز جنگی بود هر زمان
که کشته شود صد هژبر دمان
بزرگان که بامن به جنگ اندرند
به گفتار ایشان همیننگرند
چو میروی طبری و چون ارمنی
به جنگاند با کیش آهرمنی
چو کلبوی سوری و این مهتران
که گوپال دارند و گرز گران
همی سر فرازند که ایشان کیند
به ایران و مازنداران برچیند
اگرمرز و راهست اگر نیک و بد
به گرز و به شمشیر باید ستد
بکوشیم و مردی به کار آوریم
بریشان جهان تنگ و تار آوریم
نداند کسی راز گردان سپهر
دگر گونهتر گشت برما به مهر
چو نامه بخوانی خرد را مران
بپرداز و بر ساز با مهتران
همه گردکن خواسته هرچ هست
پرستنده و جامهٔ برنشست
همی تاز تا آذر آبادگان
به جای بزرگان و آزادگان
همیدون گله هرچ داری زاسپ
ببر سوی گنجور آذرگشسپ
ز زابلستان گر ز ایران سپاه
هرآنکس که آیند زنهار خواه
بدار و به پوش و بیارای مهر
نگه کن بدین گردگردان سپهر
ازو شادمانی و زو در نهیب
زمانی فرازست و روزی نشیب
سخن هرچ گفتم به مادر بگوی
نبیند همانا مرانیز روی
درودش ده ازما و بسیار پند
بدان تا نباشد به گیتی نژند
گراز من بد آگاهی آرد کسی
مباش اندرین کار غمگین بسی
چنان دان که اندر سرای سپنج
کسی کو نهد گنج با دست رنج
چوگاه آیدش زین جهان بگذرد
از آن رنج او دیگری برخورد
همیشه به یزدان پرستان گرای
بپرداز دل زین سپنجی سرای
که آمد به تنگ اندرون روزگار
نبیند مرا زین سپس شهریار
تو با هر که از دودهٔ ما بود
اگر پیر اگر مرد برنا بود
همه پیش یزدان نیایش کنید
شب تیره او را ستایش کنید
بکوشید و بخشنده باشید نیز
ز خوردن به فردا ممانید چیز
که من با سپاهی به سختی درم
به رنج و غم و شوربختی درم
رهایی نیابم سرانجام ازین
خوشا باد نوشین ایران زمین
چو گیتی شود تنگ بر شهریار
تو گنج و تن و جان گرامی مدار
کزین تخمهٔ نامدار ارجمند
نماندست جز شهریار بلند
ز کوشش مکن هیچ سستی به کار
به گیتی جزو نیستمان یادگار
ز ساسانیان یادگار اوست بس
کزین پس نبینند زین تخمهٔ کس
دریغ این سر و تاج و این مهر و داد
که خواهدشد این تخت شاهی بباد
تو پدرود باش و بیآزار باش
ز بهر تن شه به تیمار باش
گراو رابد آید تو شو پیش اوی
به شمشیر بسپار پرخاشجوی
چو با تخت منبر برابر کنند
همه نام بوبکر و عمر کنند
تبه گردد این رنجهای دراز
نشیبی درازست پیش فراز
نه تخت و نه دیهیم بینی نه شهر
ز اختر همه تازیان راست بهر
چو روز اندر آید به روز دراز
شود ناسزا شاه گردن فراز
بپوشد ازیشان گروهی سیاه
ز دیبا نهند از بر سر کلاه
نه تخت ونه تاج و نه زرینه کفش
نه گوهر نه افسر نه بر سر درفش
به رنج یکی دیگری بر خورد
به داد و به بخشش همیننگرد
ادامه بخش ۲ در پست بعدی 👇
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
روشنفکران
#فردوسی شاهنامه پادشاهی یزدگرد آغاز بخش ۲ روشنفکران عمر سعد وقاس را با سپاه فرستاد تا جنگ جوید ز شاه چو آگاه شد زان سخن یزگرد ز هر سو سپاه اندر آورد گرد بفرمود تا پور هرمزد، راه به پیماید و بر کشد با سپاه که رستم بدش نام و بیدار بود خردمند و گرد…
ابتدای بخش ۲👆
روشنفکران
#فردوسی شاهنامه پادشاهی یزدگرد
ادامه بخش ۲
به داد و به بخشش همیننگرد
شب آید یکی چشمه رخشان کند
نهفته کسی را خروشان کند
ستانندهٔ روزشان دیگرست
کمر بر میان و کله بر سرست
ز پیمان بگردند وز راستی
گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شود مردم جنگجوی
سوار آنک لاف آرد و گفت وگوی
کشاورز جنگی شود بیهنر
نژاد و هنر کمتر آید ببر
رباید همی این ازآن آن ازین
ز نفرین ندانند باز آفرین
نهان بدتر از آشکارا شود
دل شاهشان سنگ خارا شود
بداندیش گردد پدر بر پسر
پسر بر پدر هم چنین چارهگر
شود بندهٔ بیهنر شهریار
نژاد و بزرگی نیاید به کار
به گیتی کسی رانماند وفا
روان و زبانها شود پر جفا
از ایران وز ترک وز تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود
سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زیر دامن نهند
بمیرند و کوشش به دشمن دهند
بود دانشومند و زاهد به نام
بکوشد ازین تا که آید به کام
چنان فاش گردد غم و رنج و شور
که شادی به هنگام بهرام گور
نه جشن ونه رامش نه کوشش نه کام
همه چارهٔ ورزش و ساز دام
پدر با پسر کین سیم آورد
خورش کشک و پوشش گلیم آورد
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
نباشد بهار و زمستان پدید
نیارند هنگام رامش نبید
چو بسیار ازین داستان بگذرد
کسی سوی آزادگی ننگرد
بریزند خون ازپی خواسته
شود روزگار مهان کاسته
دل من پر از خون شد و روی زرد
دهن خشک و لبها شده لاژورد
که تامن شدم پهلوان از میان
چنین تیره شد بخت ساسانیان
چنین بیوفا گشت گردان سپهر
دژم گشت و ز ما ببرید مهر
مرا تیز پیکان آهن گذار
همی بر برهنه نیاید به کار
همان تیغ کز گردن پیل و شیر
نگشتی به آورد زان زخم سیر
نبرد همی پوست بر تازیان
ز دانش زیان آمدم بر زیان
مرا کاشکی این خرد نیستی
گر اندیشه نیک و بد نیستی
بزرگان که در قادسی بامنند
درشتند و بر تازیان دشمنند
گمانند کاین بیش بیرون شود
ز دشمن زمین رود جیحون شود
ز راز سپهری کس آگاه نیست
ندانند کاین رنج کوتاه نیست
چو برتخمهای بگذرد روزگار
چه سود آید از رنج و ز کارزار
تو را ای برادر تن آباد باد
دل شاه ایران به تو شاد باد
که این قادسی گورگاه منست
کفن جوشن و خون کلاه منست
چنین است راز سپهر بلند
تو دل را به درد من اندر مبند
دو دیده زشاه جهان برمدار
فدی کن تن خویش در کارزار
که زود آید این روز آهرمنی
چو گردون گردان کند دشمنی
چو نامه به مهر اندر آورد گفت
که پوینده با آفرین باد جفت
که این نامه نزد برادر برد
بگوید جزین هرچ اندر خورد
پایان بخش ۲
#اندیشه #تاریخ #فرهنگ #پارسی
@Roshanfkrane
روشنفکران
#فردوسی شاهنامه پادشاهی یزدگرد
ادامه بخش ۲
به داد و به بخشش همیننگرد
شب آید یکی چشمه رخشان کند
نهفته کسی را خروشان کند
ستانندهٔ روزشان دیگرست
کمر بر میان و کله بر سرست
ز پیمان بگردند وز راستی
گرامی شود کژی و کاستی
پیاده شود مردم جنگجوی
سوار آنک لاف آرد و گفت وگوی
کشاورز جنگی شود بیهنر
نژاد و هنر کمتر آید ببر
رباید همی این ازآن آن ازین
ز نفرین ندانند باز آفرین
نهان بدتر از آشکارا شود
دل شاهشان سنگ خارا شود
بداندیش گردد پدر بر پسر
پسر بر پدر هم چنین چارهگر
شود بندهٔ بیهنر شهریار
نژاد و بزرگی نیاید به کار
به گیتی کسی رانماند وفا
روان و زبانها شود پر جفا
از ایران وز ترک وز تازیان
نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترک و نه تازی بود
سخنها به کردار بازی بود
همه گنجها زیر دامن نهند
بمیرند و کوشش به دشمن دهند
بود دانشومند و زاهد به نام
بکوشد ازین تا که آید به کام
چنان فاش گردد غم و رنج و شور
که شادی به هنگام بهرام گور
نه جشن ونه رامش نه کوشش نه کام
همه چارهٔ ورزش و ساز دام
پدر با پسر کین سیم آورد
خورش کشک و پوشش گلیم آورد
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
نباشد بهار و زمستان پدید
نیارند هنگام رامش نبید
چو بسیار ازین داستان بگذرد
کسی سوی آزادگی ننگرد
بریزند خون ازپی خواسته
شود روزگار مهان کاسته
دل من پر از خون شد و روی زرد
دهن خشک و لبها شده لاژورد
که تامن شدم پهلوان از میان
چنین تیره شد بخت ساسانیان
چنین بیوفا گشت گردان سپهر
دژم گشت و ز ما ببرید مهر
مرا تیز پیکان آهن گذار
همی بر برهنه نیاید به کار
همان تیغ کز گردن پیل و شیر
نگشتی به آورد زان زخم سیر
نبرد همی پوست بر تازیان
ز دانش زیان آمدم بر زیان
مرا کاشکی این خرد نیستی
گر اندیشه نیک و بد نیستی
بزرگان که در قادسی بامنند
درشتند و بر تازیان دشمنند
گمانند کاین بیش بیرون شود
ز دشمن زمین رود جیحون شود
ز راز سپهری کس آگاه نیست
ندانند کاین رنج کوتاه نیست
چو برتخمهای بگذرد روزگار
چه سود آید از رنج و ز کارزار
تو را ای برادر تن آباد باد
دل شاه ایران به تو شاد باد
که این قادسی گورگاه منست
کفن جوشن و خون کلاه منست
چنین است راز سپهر بلند
تو دل را به درد من اندر مبند
دو دیده زشاه جهان برمدار
فدی کن تن خویش در کارزار
که زود آید این روز آهرمنی
چو گردون گردان کند دشمنی
چو نامه به مهر اندر آورد گفت
که پوینده با آفرین باد جفت
که این نامه نزد برادر برد
بگوید جزین هرچ اندر خورد
پایان بخش ۲
#اندیشه #تاریخ #فرهنگ #پارسی
@Roshanfkrane
Telegram
روشنفکران
#فردوسی شاهنامه پادشاهی یزدگرد
آغاز بخش ۲
روشنفکران
عمر سعد وقاس را با سپاه
فرستاد تا جنگ جوید ز شاه
چو آگاه شد زان سخن یزگرد
ز هر سو سپاه اندر آورد گرد
بفرمود تا پور هرمزد، راه
به پیماید و بر کشد با سپاه
که رستم بدش نام و بیدار بود
خردمند و گرد…
آغاز بخش ۲
روشنفکران
عمر سعد وقاس را با سپاه
فرستاد تا جنگ جوید ز شاه
چو آگاه شد زان سخن یزگرد
ز هر سو سپاه اندر آورد گرد
بفرمود تا پور هرمزد، راه
به پیماید و بر کشد با سپاه
که رستم بدش نام و بیدار بود
خردمند و گرد…
💢 آقای صادق زیبا کلام راز محبوبیت نظام شاهنشاهی چیست؟
🖌#امیدفراغت روزنامهنگار
❗️صادق زیباکلام در شبکه اجتماعی X یا همان توئیتر سابق نوشت، بسیاری از چهرههای #اپوزیسیون نیک میدانند که ساواک چه میکرده، برخی حتی زندانی سیاسی بودند و شخصا شاهد رفتار ساواک بودند، اما به منظور عقب نماندن از امواج محبوبیت نظام شاهنشاهی، ترجیح میدهند، سکوت کنند. سکوت روشنفکر در کتمان حقیقت به منظور خدشهدار نشدن محبوبیتش نزد مردم تاسفآور و رقتانگیز است.
❗️اینکه بعد از ۴۴ سال حکمرانی اسلامیون در قالب نظام #جمهوریاسلامی، استاد دانشگاهی به صورت شفاف و روشن، اعتراف به محبوبیت نظام شاهنشاهی که قاعدتا منظور #پهلویهاست، میکند، بسیار قابل تامل است.
❗️نکته مهمتر اینکه زیباکلام، روشنفکران جامعه را متهم به این موضوع میکند که با وجود اینکه میدانند کارکرد آشکار و پنهان، ساواک چه بود، اما از ترس محبوبیت نظام شاهنشاهی در بین توده جامعه امروز ایران، جرات بیان واقعیتهای تلخی که #ساواک ایجاد کرد را ندارند!
❗️ در اردیبهشت ۱۴۰۲ مطلبی در #روزنامهآرمانملی با تیتر مردم از روشنفکران کافیشاپی جلوتر هستند، نوشتم! بخشهایی از یادداشت را در اینجا مینویسم تا دلیل اینکه زیباکلام اعتراف به محبوبیت #نظامشاهنشاهی کرده، مشخص شود.
❗️" روشنفکران #کافیشاپی و سیاسیون محفلی بپذیرند که آه و افسوسها و جمله سازیهایشان، گرهگشای مشکلات امروز مردم نیست. بنابراین باید شال و کلاه کرده و در بطن مشکلات جامعه حضور پیدا کنند تا مورد اطمینان و باور مردم قرار بگیرند. در چنین فضایی حرف و کلامشان، قدرت نفوذ پیدا کرده و تاثیرگذار خواهند شد. در غیر این صورت، نقش و کلامشان فقط بدرد ثبت در تاریخ میخورد!
❗️"روشنفکرانی که میخواهند همراه با جامعه امروز ایران، نقشآفرینی کنند باید به دنبال بازتعریف و بازتولید آموزههای پیشین خود باشند در غیر این صورت نمیتوانند با ملتی که جهش ذهنی پیدا کرده، همراه باشند! وقتی خود جامعه به این درک و شناخت رسیده که باید ماشین از حرکت ایستاده را، از نقطه الف به نقطه ب، حرکت دهند، آیا نیازی به تحلیل و تفسیر چنین واقعیتی از سوی نخبگان و روشنفکران دارد؟ پاسخ خیر است.
❗️ جناب زیباکلام متهم کردن روشنفکرانی که به درستی متوجه شدهاند از جامعه امروز #ایران عقبترند، دوای درد نیست و واقعیتی را تغییر نمیدهد.
❗️متاسفانه #نخبگان و روشنفکران نقش و کارکرد آموزشی شبکههای اجتماعی را نمیدانستند و اگر هم میدانستند متوجه تاثیر عمیق آن در ساختار ذهنی و فکری ملت ایران نبودند. بنابراین اکنون در مواجهه با مردمیاند که به درستی معنی و مفهوم ادبیات سخت و نرم قدرت را میدانند و مهمتر اینکه میفهمند کشورهایی که از ثروتهای طبیعی مثل نفت، گاز و ...برخوردارند، مورد معادله و معامله قدرتهای جهانی واقع میشوند.
❗️برای مثال حضور دوباره #طالبان در مسند قدرت #افغانستان یکی از همان معادلات و معاملات جهانیست!
❗️وقتی کشور کوچکی مثل #قطر که وسعت آن نصف یکی از استانهای ایران است اما به دلیل داشتن #نفت و #گاز و دادن پولهای کلان به این و آن، معادلات منطقهای را رقم میزند و طالبان، امضای قدرتشان را از دوحه دریافت میکنند، میشود متوجه شد که نظام بینالملل صاحب دارد و صاحبان آن، برای تامین منافعشان کشور و ملتی را خوشبخت یا بدبخت میکنند!
❗️جناب زیباکلام نقش #روشنفکران در فضایی که اکثریت جامعه امروز ایران از نقطه نظر داشتن اطلاعات، در تناسب با آناناند، تاثیرگذار نیست. بنابراین تمام سعی و تلاششان این است با سکوت هم که شده خود را همراه خرد عمومی جامعه نشان داده و نکته مهمتر اینکه میدانند اکثریت ملت ایران به درستی متوجه فرصتها و تهدیدات شده و از هول حلیم به هیچ دیگی نمیافتند مگر اینکه بدانند آن دیگ برای آنان نیز میدوشد.
❗️جناب زیباکلام ملتی که زبان مادریشان پارسی یا #فارسیست و با آن گویش میکنند، سوالشان این شده که #تاریخ، فرهنگ، تمدن و رسم و رسوم متناسب با زبانشان کجاست! مگر اصالتها حذف شدنیاند؟ که اگر اینطور بود با تجاوز و تهاجم #اعراب باید زبان فارسی به محاق میرفت، اما انسانهای آزادهای مثل #فردوسی و ...زبان مادری جغرافیای ایران را حفظ کردند.
❗️استاد #صادقزیباکلام شما بدون تحقیق و مطالعه و بدون تحلیل و تفسیر حرف نمیزنید، لطفا به صورت صریح و شفاف پاسخ بدهید، راز محبوبیت نظام شاهنشاهی در جامعه امروز ایران چیست؟
@Roshanfkrane
🖌#امیدفراغت روزنامهنگار
❗️صادق زیباکلام در شبکه اجتماعی X یا همان توئیتر سابق نوشت، بسیاری از چهرههای #اپوزیسیون نیک میدانند که ساواک چه میکرده، برخی حتی زندانی سیاسی بودند و شخصا شاهد رفتار ساواک بودند، اما به منظور عقب نماندن از امواج محبوبیت نظام شاهنشاهی، ترجیح میدهند، سکوت کنند. سکوت روشنفکر در کتمان حقیقت به منظور خدشهدار نشدن محبوبیتش نزد مردم تاسفآور و رقتانگیز است.
❗️اینکه بعد از ۴۴ سال حکمرانی اسلامیون در قالب نظام #جمهوریاسلامی، استاد دانشگاهی به صورت شفاف و روشن، اعتراف به محبوبیت نظام شاهنشاهی که قاعدتا منظور #پهلویهاست، میکند، بسیار قابل تامل است.
❗️نکته مهمتر اینکه زیباکلام، روشنفکران جامعه را متهم به این موضوع میکند که با وجود اینکه میدانند کارکرد آشکار و پنهان، ساواک چه بود، اما از ترس محبوبیت نظام شاهنشاهی در بین توده جامعه امروز ایران، جرات بیان واقعیتهای تلخی که #ساواک ایجاد کرد را ندارند!
❗️ در اردیبهشت ۱۴۰۲ مطلبی در #روزنامهآرمانملی با تیتر مردم از روشنفکران کافیشاپی جلوتر هستند، نوشتم! بخشهایی از یادداشت را در اینجا مینویسم تا دلیل اینکه زیباکلام اعتراف به محبوبیت #نظامشاهنشاهی کرده، مشخص شود.
❗️" روشنفکران #کافیشاپی و سیاسیون محفلی بپذیرند که آه و افسوسها و جمله سازیهایشان، گرهگشای مشکلات امروز مردم نیست. بنابراین باید شال و کلاه کرده و در بطن مشکلات جامعه حضور پیدا کنند تا مورد اطمینان و باور مردم قرار بگیرند. در چنین فضایی حرف و کلامشان، قدرت نفوذ پیدا کرده و تاثیرگذار خواهند شد. در غیر این صورت، نقش و کلامشان فقط بدرد ثبت در تاریخ میخورد!
❗️"روشنفکرانی که میخواهند همراه با جامعه امروز ایران، نقشآفرینی کنند باید به دنبال بازتعریف و بازتولید آموزههای پیشین خود باشند در غیر این صورت نمیتوانند با ملتی که جهش ذهنی پیدا کرده، همراه باشند! وقتی خود جامعه به این درک و شناخت رسیده که باید ماشین از حرکت ایستاده را، از نقطه الف به نقطه ب، حرکت دهند، آیا نیازی به تحلیل و تفسیر چنین واقعیتی از سوی نخبگان و روشنفکران دارد؟ پاسخ خیر است.
❗️ جناب زیباکلام متهم کردن روشنفکرانی که به درستی متوجه شدهاند از جامعه امروز #ایران عقبترند، دوای درد نیست و واقعیتی را تغییر نمیدهد.
❗️متاسفانه #نخبگان و روشنفکران نقش و کارکرد آموزشی شبکههای اجتماعی را نمیدانستند و اگر هم میدانستند متوجه تاثیر عمیق آن در ساختار ذهنی و فکری ملت ایران نبودند. بنابراین اکنون در مواجهه با مردمیاند که به درستی معنی و مفهوم ادبیات سخت و نرم قدرت را میدانند و مهمتر اینکه میفهمند کشورهایی که از ثروتهای طبیعی مثل نفت، گاز و ...برخوردارند، مورد معادله و معامله قدرتهای جهانی واقع میشوند.
❗️برای مثال حضور دوباره #طالبان در مسند قدرت #افغانستان یکی از همان معادلات و معاملات جهانیست!
❗️وقتی کشور کوچکی مثل #قطر که وسعت آن نصف یکی از استانهای ایران است اما به دلیل داشتن #نفت و #گاز و دادن پولهای کلان به این و آن، معادلات منطقهای را رقم میزند و طالبان، امضای قدرتشان را از دوحه دریافت میکنند، میشود متوجه شد که نظام بینالملل صاحب دارد و صاحبان آن، برای تامین منافعشان کشور و ملتی را خوشبخت یا بدبخت میکنند!
❗️جناب زیباکلام نقش #روشنفکران در فضایی که اکثریت جامعه امروز ایران از نقطه نظر داشتن اطلاعات، در تناسب با آناناند، تاثیرگذار نیست. بنابراین تمام سعی و تلاششان این است با سکوت هم که شده خود را همراه خرد عمومی جامعه نشان داده و نکته مهمتر اینکه میدانند اکثریت ملت ایران به درستی متوجه فرصتها و تهدیدات شده و از هول حلیم به هیچ دیگی نمیافتند مگر اینکه بدانند آن دیگ برای آنان نیز میدوشد.
❗️جناب زیباکلام ملتی که زبان مادریشان پارسی یا #فارسیست و با آن گویش میکنند، سوالشان این شده که #تاریخ، فرهنگ، تمدن و رسم و رسوم متناسب با زبانشان کجاست! مگر اصالتها حذف شدنیاند؟ که اگر اینطور بود با تجاوز و تهاجم #اعراب باید زبان فارسی به محاق میرفت، اما انسانهای آزادهای مثل #فردوسی و ...زبان مادری جغرافیای ایران را حفظ کردند.
❗️استاد #صادقزیباکلام شما بدون تحقیق و مطالعه و بدون تحلیل و تفسیر حرف نمیزنید، لطفا به صورت صریح و شفاف پاسخ بدهید، راز محبوبیت نظام شاهنشاهی در جامعه امروز ایران چیست؟
@Roshanfkrane
💢 چرا رقص شمشیر اعراب خوب و رقص و شادی ایرانی بد است؟
❗️وقتی ۴۴ سال #مرگ بر این و آن گفته شود ناخودآگاه به مرگ زندگی، آزادی و قانون عادت میکنند!
❗️تاریخ سیلی بزرگی به ملت #ایران نواخت تا یاد بگیرند فرهنگ و زبان غریبه، دلسوز آنان نیست. #فردوسی چه زیبا گفت چو ایران نباشد تنِ من مباد! چرا #رقص شمشیر #اعراب خوب و رقص ایرانی بد است؟
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
❗️وقتی ۴۴ سال #مرگ بر این و آن گفته شود ناخودآگاه به مرگ زندگی، آزادی و قانون عادت میکنند!
❗️تاریخ سیلی بزرگی به ملت #ایران نواخت تا یاد بگیرند فرهنگ و زبان غریبه، دلسوز آنان نیست. #فردوسی چه زیبا گفت چو ایران نباشد تنِ من مباد! چرا #رقص شمشیر #اعراب خوب و رقص ایرانی بد است؟
#امیدفراغت روزنامهنگار
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅ #پهلوانی و زور و قدرت در شاهنامه فقط برای یاری ستمدیدگان است
به هر جایگه یار درویش باش
همی راد با مردم خویش باش
دگر کودکانی که بینی یتیم
جگرخسته و مانده بی زر و سیم
بر ایشان ببخش این همه خواسته
برافروز جان و روان کاسته
ترا ایزد این زور پیلان که داد
دل و هوش و فرهنگ فرخنژاد
بدان داد تا دست فریاد خواه
بگیری برآری ز تاریک چاه
چنان رو که پرسند روز شمار
نپیچی سر از شرم پروردگار
به داد و دهش گیتی آباد دار
دل زیردستان خود شاد دار
که بر کس نماند جهان جاودان
نه بر تاجدار و نه بر موبدان
تو از چرخ گردان مدان این ستم
چو از باد چندی گذاری به دم
🖌شاهنامه #فردوسی
دکتر #علیرضا_قیامتی، استاد دانشگاه و شاهنامه پژوه
#شعر #اندیشه
@Roshanfkrane
به هر جایگه یار درویش باش
همی راد با مردم خویش باش
دگر کودکانی که بینی یتیم
جگرخسته و مانده بی زر و سیم
بر ایشان ببخش این همه خواسته
برافروز جان و روان کاسته
ترا ایزد این زور پیلان که داد
دل و هوش و فرهنگ فرخنژاد
بدان داد تا دست فریاد خواه
بگیری برآری ز تاریک چاه
چنان رو که پرسند روز شمار
نپیچی سر از شرم پروردگار
به داد و دهش گیتی آباد دار
دل زیردستان خود شاد دار
که بر کس نماند جهان جاودان
نه بر تاجدار و نه بر موبدان
تو از چرخ گردان مدان این ستم
چو از باد چندی گذاری به دم
🖌شاهنامه #فردوسی
دکتر #علیرضا_قیامتی، استاد دانشگاه و شاهنامه پژوه
#شعر #اندیشه
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلت گر به راه خطا مایلست
ترا دشمن اندر جهان خود دلست
#حکیم_ابوالقاسم_فردوسی
یکم بهمن ماه زادروز فردوسی بزرگ (روز آموزگار ایرانی) سخنسرای نامی و سرایندهی شاهنامه حماسهی ملی ایران بر تمام ایرانیان و پارسی زبانان سراسر جهان و میهن پرستان خجسته باد،
یونسکو #شاهنامهی فردوسی را یکی از سه اثر برجستهی جهان معرفی کرده است.
#فردوسی #مناسبت #فرهنگ
#ابوالقاسم_فردوسی
@Roshanfkrane
ترا دشمن اندر جهان خود دلست
#حکیم_ابوالقاسم_فردوسی
یکم بهمن ماه زادروز فردوسی بزرگ (روز آموزگار ایرانی) سخنسرای نامی و سرایندهی شاهنامه حماسهی ملی ایران بر تمام ایرانیان و پارسی زبانان سراسر جهان و میهن پرستان خجسته باد،
یونسکو #شاهنامهی فردوسی را یکی از سه اثر برجستهی جهان معرفی کرده است.
#فردوسی #مناسبت #فرهنگ
#ابوالقاسم_فردوسی
@Roshanfkrane
روشنفکران
دلت گر به راه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست #حکیم_ابوالقاسم_فردوسی یکم بهمن ماه زادروز فردوسی بزرگ (روز آموزگار ایرانی) سخنسرای نامی و سرایندهی شاهنامه حماسهی ملی ایران بر تمام ایرانیان و پارسی زبانان سراسر جهان و میهن پرستان خجسته باد، یونسکو…
یکم بهمن زادروز حکیم ابوالقاسم فردوسی
(زاده ۱ بهمن ۳۱۹ توس – درگذشته سال ۳۹۹ توس) حماسهسرای بزرگ، سراینده شاهنامه
او در روستای پاژ، از توابع طبران توس در خراسان دیده به جهان گشود. پدرش دهقان بود و ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. وی از کودکی به کسب علم و دانش پرداخت و به خواندن داستان علاقهمند بود.
همانگونه که در زندگینامه فردوسی آمده است، آغاز زندگی وی هم زمان با جنبش نوزایش در میان ایرانیان بود که از سده سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سده چهارم رسید. فردوسی از همان روزگار کودکی، بیننده کوششهای مردم پیرامونش برای پاسداری ارزشهای دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینهای پا بهپای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سختگام همان راه شد.
کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را برپایه شاهنامه ابومنصوری از زمان سیسالگی فردوسی میدانند، اما با مطالعه زندگینامه فردوسی، میتوان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی میپرداخته و چه بسا سرودن داستانهای شاهنامه را در همان زمان و برپایه داستانهای کهنی که در داستانهای گفتاری مردم جای داشتهاند، آغاز کرده است. از میان داستانهای شاهنامه که گمان میرود در زمان جوانی وی گفته شده باشد، میتوان داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد.
شاهنامه پرآوازهترین سروده فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است. شاهنامه، منظومه مفصلی است که از حدود ۶۰ هزار بیت تشکیل شده و دارای ۳ دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی است. شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستیاند. پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته هستند. شخصیتهای دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.
فردوسی پس از سرودن نزدیک به بیست سال در تکمیل آن کوشید. این سالها همزمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری در ۶۵ سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند و از اینرو دست به کار تدوین ویرایش تازهای از شاهنامه شد. او در ویرایش دوم، بخشهای مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در ۷۱ سالگی او بوده است.
وی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخشهای دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخکامی سراینده از اوضاع زمانه بودهاست. فردوسی در روزهای پایانی زندگی، خود را ۸۰ ساله و جای دیگر ۷۶ ساله خوانده است.
وی را در شهر توس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
از زمان خاکسپاری فردوسی، آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۳۰۲ به دستور «میرزا عبدالوهاب شیرازی» والی خراسان، محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند.
پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثارملی به اصرار رئیس و نایب رئیس، «محمدعلی فروغی» و «حسن تقیزاده» بنای آرامگاه فردوسی با جمعآوری هزینه این کار از مردم و بدون استفاده از بودجه دولتی در ۱۳۰۴ آغاز شد و آرامگاهی ساختند که در سال ۱۳۱۳ افتتاح شد.
شاهنامه متعلق به همه اقوام ایرانی از کرد تا آذری و لر و بلوچ و خراسان و گیلکی است و همه در این کتاب اقوام آریایی ایران نامیده شدهاند.
یونسکو شاهنامه فردوسی را یکی از سه اثر برجسته جهان معرفی کرده است.
#مناسبت #ابوالقاسم_فردوسی #فردوسی
@Roshanfkrane
(زاده ۱ بهمن ۳۱۹ توس – درگذشته سال ۳۹۹ توس) حماسهسرای بزرگ، سراینده شاهنامه
او در روستای پاژ، از توابع طبران توس در خراسان دیده به جهان گشود. پدرش دهقان بود و ثروت و موقعیت قابل توجهی داشت. وی از کودکی به کسب علم و دانش پرداخت و به خواندن داستان علاقهمند بود.
همانگونه که در زندگینامه فردوسی آمده است، آغاز زندگی وی هم زمان با جنبش نوزایش در میان ایرانیان بود که از سده سوم هجری آغاز شده و دنباله و اوج آن به سده چهارم رسید. فردوسی از همان روزگار کودکی، بیننده کوششهای مردم پیرامونش برای پاسداری ارزشهای دیرینه بود و خود نیز در چنان زمانه و زمینهای پا بهپای بالندگی جسمی به فرهیختگی رسید و رهرو سختگام همان راه شد.
کودکی و جوانی فردوسی در زمان سامانیان سپری شد. شاهان سامانی از دوستداران ادب فارسی بودند. آغاز سرودن شاهنامه را برپایه شاهنامه ابومنصوری از زمان سیسالگی فردوسی میدانند، اما با مطالعه زندگینامه فردوسی، میتوان چنین برداشت کرد که وی در جوانی نیز به سرایندگی میپرداخته و چه بسا سرودن داستانهای شاهنامه را در همان زمان و برپایه داستانهای کهنی که در داستانهای گفتاری مردم جای داشتهاند، آغاز کرده است. از میان داستانهای شاهنامه که گمان میرود در زمان جوانی وی گفته شده باشد، میتوان داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو و داستان سیاوش را نام برد.
شاهنامه پرآوازهترین سروده فردوسی و یکی از بزرگترین نوشتههای ادبیات کهن پارسی است. شاهنامه، منظومه مفصلی است که از حدود ۶۰ هزار بیت تشکیل شده و دارای ۳ دوره اساطیری، پهلوانی و تاریخی است. شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستیاند. پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته هستند. شخصیتهای دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.
فردوسی پس از سرودن نزدیک به بیست سال در تکمیل آن کوشید. این سالها همزمان با برافتادن سامانیان و برآمدن سلطان محمود غزنوی بود. فردوسی در سال ۳۹۴ هجری قمری در ۶۵ سالگی بر آن شد که شاهنامه را به سلطان محمود اهدا کند و از اینرو دست به کار تدوین ویرایش تازهای از شاهنامه شد. او در ویرایش دوم، بخشهای مربوط به پادشاهی ساسانیان را تکمیل کرد. پایان ویرایش دوم شاهنامه در سال ۴۰۰ هجری قمری در ۷۱ سالگی او بوده است.
وی شاهنامه را در شش یا هفت دفتر به دربار غزنه نزد سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی، سلطان محمود «نکرد اندر این داستانها نگاه» و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخشهای دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر در گله و انتقاد از محمود و تلخکامی سراینده از اوضاع زمانه بودهاست. فردوسی در روزهای پایانی زندگی، خود را ۸۰ ساله و جای دیگر ۷۶ ساله خوانده است.
وی را در شهر توس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
از زمان خاکسپاری فردوسی، آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال ۱۳۰۲ به دستور «میرزا عبدالوهاب شیرازی» والی خراسان، محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند.
پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثارملی به اصرار رئیس و نایب رئیس، «محمدعلی فروغی» و «حسن تقیزاده» بنای آرامگاه فردوسی با جمعآوری هزینه این کار از مردم و بدون استفاده از بودجه دولتی در ۱۳۰۴ آغاز شد و آرامگاهی ساختند که در سال ۱۳۱۳ افتتاح شد.
شاهنامه متعلق به همه اقوام ایرانی از کرد تا آذری و لر و بلوچ و خراسان و گیلکی است و همه در این کتاب اقوام آریایی ایران نامیده شدهاند.
یونسکو شاهنامه فردوسی را یکی از سه اثر برجسته جهان معرفی کرده است.
#مناسبت #ابوالقاسم_فردوسی #فردوسی
@Roshanfkrane
🪻 نوروز جمشیدی در آرامگاه سراینده نامه باستان
سر سال نَو، هرمزِ فَروَدین
بیاسوده از رنجْ تن، دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
مَی و جام و رامشگران خواستند
شـاهنامه
در نخستین روز سال نو، دوستداران شاهنامه بر آرامگاه حکیم توس گرد آمدند و با خواندن آواز، به پیشواز بهار و سال نو رفتند.
#فرهنگ #فردوسی
@Roshanfkrane
سر سال نَو، هرمزِ فَروَدین
بیاسوده از رنجْ تن، دل ز کین
بزرگان به شادی بیاراستند
مَی و جام و رامشگران خواستند
شـاهنامه
در نخستین روز سال نو، دوستداران شاهنامه بر آرامگاه حکیم توس گرد آمدند و با خواندن آواز، به پیشواز بهار و سال نو رفتند.
#فرهنگ #فردوسی
@Roshanfkrane