#اقتصاد_سیاسی
اقتصاد سیاسی در گذشته مترادف با اقتصاد و علم اقتصاد بهکار برده میشد؛ امّا، امروزه مراد از آن شعبهای از علم اقتصاد است که امور اقتصادی را با دیدگاه سیاسی و اجتماعی بررسی میکند. هدف اقتصاد سیاسی، بررسی و شناخت قوانین تولید و توزیع ثروتهای مادی در مراحل مختلف تکامل جامعه بشری است؛ به عبارت دیگر قوانین تولید و توزیع ثروتهای مادی جامعه را بررسی و چگونگی تحول جوامع در مراحل مختلف تکامل اجتماعی را توضیح میدهد. در اقتصاد سیاسی مسئله طبقات اجتماعی و نقش و منافع آنها در تولید و توزیع ثروت جامعه اهمیت خاص خود را دارد.
نخستین بار اصطلاح اقتصاد سیاسی توسط پیروان مکتب مرکانتی لیسم (سوداگری) مطرح شد؛ (دوران ابتدایی سرمایهداری اواسط قرن شانزدهم و اواخر قرن هفدهم معمولاً به عنوان دوره سوداگری یا مرکانتی لیسم خوانده میشود. مرکانتی لیستها برای تمرکز قدرت، دولتها را به ثروتمند شدن و زراندوزی تشویق میکردند و این سیاستهای اقتصادی معمولاً در جهت تأمین سودهای هنگفت برای شرکتهای بزرگ تجاری بود.) و پس از آن مورد توجه و بحث علمای کلاسیک اقتصاد، نظیر آدام اسمیت و دیود ریکاردو قرار گرفت.
در جریان تکامل سرمایهداری اروپای صنعتی، صاحبنظران اقتصاد سیاسی روزبه روز گرایش بیشتری به منافع طبقاتی و نقش طبقات در اقتصاد جامعه یافتند و جانبداری علمی از طبقات خاص اجتماعی مانند بورژوازی (طبقه سرمایهداری) که مالک وسایل اساسی تولید است و با استثمار کار دیگران زندگی میکند، خرده بورژوازی و پرولتاریا (طبقه کارگر صنعتی) رواج روزافزونی یافت.
▪️الف) اقتصاد سیاسی بورژوازی:
مکتب کلاسیک (که پایه تحقیق علمی اقتصاد سرمایهداری را گذاشت) نظام سرمایهداری را بدون نقص میدانست و مدافع منافع بورژوازی بود.
▪️ب) اقتصاد سیاسی خرده بورژوازی:
که معرف منافع اقشار متوسط است، در آغاز قرن نوزدهم و همزمان با تشدید ورشکستگی تولیدکنندگان کوچک ظاهر شد؛ پرودون و سیسموندی از نمایندگان معروف این مکتب هستند که توانستند برخی از تضادهای سرمایهداری و راههای تکامل آتی آن را روشن کنند.
▪️ج) اقتصاد سیاسی پرولتری (مارکسیستی):
توسط مارکس (بنیانگذار سوسیالیسم علمی و یا همان کمونیسم که برنامهای برای براندازی سرمایهداری است) و انگلس (این دو نفر قدرتهای مادی تولید و مبارزه طبقاتی را نیروهای بنیادی فعال در تاریخ میدانستند و هدفشان رسیدن به جامعه بدون طبقه بود) تدوین شد؛ و بیانگر قوانین عینی درونی پیدایش، تکامل و نابودی شیوه تولید سرمایهداری است، از این میان مارکس توجه خود را به منافع طبقه کارگر صنعتی اروپای غربی معطوف داشت و از دیدگاهی انتقادی به یافتن قوانین و نظامات جوامع سرمایهداری پرداخت.
از نظر مارکس مناسبات تولید و نیروهای مولد و چگونگی همخوانی یا تضاد آنهاست که حکومت جوامع را مشخص میسازد. در این دیدگاه مقولات اساسی مانند طبقات اجتماعی، ارزش کار، تقسیم کار اجتماعی اهمیت خاص دارند. امروزه اقتصاد سیاسی معمولاً مترادف با روش تجزیه و تحلیل مارکسیستی جوامع هست، حتی مارکس و انگلس اقتصاد سیاسی را نامی برای علم اقتصاد دانستهاند.
#آموزش_سیاسی
@Roshanfkrane
اقتصاد سیاسی در گذشته مترادف با اقتصاد و علم اقتصاد بهکار برده میشد؛ امّا، امروزه مراد از آن شعبهای از علم اقتصاد است که امور اقتصادی را با دیدگاه سیاسی و اجتماعی بررسی میکند. هدف اقتصاد سیاسی، بررسی و شناخت قوانین تولید و توزیع ثروتهای مادی در مراحل مختلف تکامل جامعه بشری است؛ به عبارت دیگر قوانین تولید و توزیع ثروتهای مادی جامعه را بررسی و چگونگی تحول جوامع در مراحل مختلف تکامل اجتماعی را توضیح میدهد. در اقتصاد سیاسی مسئله طبقات اجتماعی و نقش و منافع آنها در تولید و توزیع ثروت جامعه اهمیت خاص خود را دارد.
نخستین بار اصطلاح اقتصاد سیاسی توسط پیروان مکتب مرکانتی لیسم (سوداگری) مطرح شد؛ (دوران ابتدایی سرمایهداری اواسط قرن شانزدهم و اواخر قرن هفدهم معمولاً به عنوان دوره سوداگری یا مرکانتی لیسم خوانده میشود. مرکانتی لیستها برای تمرکز قدرت، دولتها را به ثروتمند شدن و زراندوزی تشویق میکردند و این سیاستهای اقتصادی معمولاً در جهت تأمین سودهای هنگفت برای شرکتهای بزرگ تجاری بود.) و پس از آن مورد توجه و بحث علمای کلاسیک اقتصاد، نظیر آدام اسمیت و دیود ریکاردو قرار گرفت.
در جریان تکامل سرمایهداری اروپای صنعتی، صاحبنظران اقتصاد سیاسی روزبه روز گرایش بیشتری به منافع طبقاتی و نقش طبقات در اقتصاد جامعه یافتند و جانبداری علمی از طبقات خاص اجتماعی مانند بورژوازی (طبقه سرمایهداری) که مالک وسایل اساسی تولید است و با استثمار کار دیگران زندگی میکند، خرده بورژوازی و پرولتاریا (طبقه کارگر صنعتی) رواج روزافزونی یافت.
▪️الف) اقتصاد سیاسی بورژوازی:
مکتب کلاسیک (که پایه تحقیق علمی اقتصاد سرمایهداری را گذاشت) نظام سرمایهداری را بدون نقص میدانست و مدافع منافع بورژوازی بود.
▪️ب) اقتصاد سیاسی خرده بورژوازی:
که معرف منافع اقشار متوسط است، در آغاز قرن نوزدهم و همزمان با تشدید ورشکستگی تولیدکنندگان کوچک ظاهر شد؛ پرودون و سیسموندی از نمایندگان معروف این مکتب هستند که توانستند برخی از تضادهای سرمایهداری و راههای تکامل آتی آن را روشن کنند.
▪️ج) اقتصاد سیاسی پرولتری (مارکسیستی):
توسط مارکس (بنیانگذار سوسیالیسم علمی و یا همان کمونیسم که برنامهای برای براندازی سرمایهداری است) و انگلس (این دو نفر قدرتهای مادی تولید و مبارزه طبقاتی را نیروهای بنیادی فعال در تاریخ میدانستند و هدفشان رسیدن به جامعه بدون طبقه بود) تدوین شد؛ و بیانگر قوانین عینی درونی پیدایش، تکامل و نابودی شیوه تولید سرمایهداری است، از این میان مارکس توجه خود را به منافع طبقه کارگر صنعتی اروپای غربی معطوف داشت و از دیدگاهی انتقادی به یافتن قوانین و نظامات جوامع سرمایهداری پرداخت.
از نظر مارکس مناسبات تولید و نیروهای مولد و چگونگی همخوانی یا تضاد آنهاست که حکومت جوامع را مشخص میسازد. در این دیدگاه مقولات اساسی مانند طبقات اجتماعی، ارزش کار، تقسیم کار اجتماعی اهمیت خاص دارند. امروزه اقتصاد سیاسی معمولاً مترادف با روش تجزیه و تحلیل مارکسیستی جوامع هست، حتی مارکس و انگلس اقتصاد سیاسی را نامی برای علم اقتصاد دانستهاند.
#آموزش_سیاسی
@Roshanfkrane
#آدام_اسمیت را پدر #اقتصاد مدرن می نامند که نظریه «دست نامرئی بازار» از اوست او اولین بار این مفهوم را در سال ۱۷۵۹ در کتاب نظریه احساسات اخلاقی استفاده کرد؛ و از آن برای توصیف توزیع درآمد استفاده نمود. در کتاب “ثروت ملل” (The Wealth of Nations) نیز او در دو جا به عبارت “دست نامرئی” اشاره میکند. این کتاب، شرح مهمی از چگونگی اداره بازارهای آزاد است.
✅ نظریه دست نامرئی
🔹بر اساس نظریه دست نامرئی (Invisible hand) در یک اقتصاد آزاد، فعالیتهای اقتصادی خود به خود و بر اساس عرضه و تقاضا نظم میگیرد و احتیاج به دخالت دولت وجود ندارد. دولت فقط باید قوانین را اجرا کند و آن هم قوانینی حداقلی که دست فعالین اقتصادی را کاملا باز بگذارد.
🔹به نظر اسمیت نفع شخصی مهمترین عامل محرک فعالیتهای اقتصادی است.اگر افراد در کسب نفع شخصی آزاد گذاشته شوند و هر فرد بتواند بدون مانع نفع شخصی خود را تامین کند، آنگاه منافع اجتماع هم به بهترین شکل حاصل خواهد شد.زیرا …اجتماع چیزی جز مجموع افراد تشکیل دهندهٔ آن نیست.بنابراین منافع فرد و اجتماع هماهنگ و همسوست.
🔹برخورد نیروها و منافع افراد در بازار رقابتی موجب ایجاد هماهنگی اقتصادی و ایجاد تعادل میشود.در واقع به اعتقاد اسمیت این همان دست نامرئی است که بازار را تنظیم میکند و به کمک مکانیسم قیمتها آن را به سوی تعادل میکشاند در نظر اسمیت، دست نامرئی در جامعهای دارای بیشترین کارایی خواهد بود که از شرایط رقابت کامل برخوردار باشد.
▪️▪️مفاهیم دست نامرئی
🔺برای بیشتر اجناس و سرویسها هیچ نیازی به قوانین دولتی و کنترل قیمت وجود ندارد. “دست نامرئی” نیروهای بازاری قیمت و بازده بهینه را تضمین میکند.
🔺ارگانهایی که به دنبال منافع شخصی هستند، حتی بدون اینکه قصد آن را داشته باشند، میتوانند به رفاه جوامع کمک کنند.
🔺اگر ثروت صاحبان سرمایه بیشتر شود، ممکن است جریانی به سمت قشر فقیرتر به وجود آید که همهی افراد جامعه از آن سود ببرند.
🔺تجارتهای خصوصی انگیزهی منفعت خود را دنبال میکنند تا کارآمدترین کاربرد صندوقهای سرمایه را بیابند.
🔺معاملهی آزاد پرمنفعت است. این نوع معامله باعث میشود که شرکتها در اجناسی که در آنها مزیت نسبی وجود دارد تخصص یابند.
#اقتصاد_سیاسی
@Roshanfkrane
✅ نظریه دست نامرئی
🔹بر اساس نظریه دست نامرئی (Invisible hand) در یک اقتصاد آزاد، فعالیتهای اقتصادی خود به خود و بر اساس عرضه و تقاضا نظم میگیرد و احتیاج به دخالت دولت وجود ندارد. دولت فقط باید قوانین را اجرا کند و آن هم قوانینی حداقلی که دست فعالین اقتصادی را کاملا باز بگذارد.
🔹به نظر اسمیت نفع شخصی مهمترین عامل محرک فعالیتهای اقتصادی است.اگر افراد در کسب نفع شخصی آزاد گذاشته شوند و هر فرد بتواند بدون مانع نفع شخصی خود را تامین کند، آنگاه منافع اجتماع هم به بهترین شکل حاصل خواهد شد.زیرا …اجتماع چیزی جز مجموع افراد تشکیل دهندهٔ آن نیست.بنابراین منافع فرد و اجتماع هماهنگ و همسوست.
🔹برخورد نیروها و منافع افراد در بازار رقابتی موجب ایجاد هماهنگی اقتصادی و ایجاد تعادل میشود.در واقع به اعتقاد اسمیت این همان دست نامرئی است که بازار را تنظیم میکند و به کمک مکانیسم قیمتها آن را به سوی تعادل میکشاند در نظر اسمیت، دست نامرئی در جامعهای دارای بیشترین کارایی خواهد بود که از شرایط رقابت کامل برخوردار باشد.
▪️▪️مفاهیم دست نامرئی
🔺برای بیشتر اجناس و سرویسها هیچ نیازی به قوانین دولتی و کنترل قیمت وجود ندارد. “دست نامرئی” نیروهای بازاری قیمت و بازده بهینه را تضمین میکند.
🔺ارگانهایی که به دنبال منافع شخصی هستند، حتی بدون اینکه قصد آن را داشته باشند، میتوانند به رفاه جوامع کمک کنند.
🔺اگر ثروت صاحبان سرمایه بیشتر شود، ممکن است جریانی به سمت قشر فقیرتر به وجود آید که همهی افراد جامعه از آن سود ببرند.
🔺تجارتهای خصوصی انگیزهی منفعت خود را دنبال میکنند تا کارآمدترین کاربرد صندوقهای سرمایه را بیابند.
🔺معاملهی آزاد پرمنفعت است. این نوع معامله باعث میشود که شرکتها در اجناسی که در آنها مزیت نسبی وجود دارد تخصص یابند.
#اقتصاد_سیاسی
@Roshanfkrane