مهمان ناخوانده 19
@Roshanfkrane
نمایشنامه
بخش 19
همه بخش های این اثرارزشمندرابا
لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده در کانال روشنفکران👇گوش کنید
وارد کانال شویدوهشتک را لمس کنید
@Roshanfkrane
بخش 19
همه بخش های این اثرارزشمندرابا
لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده در کانال روشنفکران👇گوش کنید
وارد کانال شویدوهشتک را لمس کنید
@Roshanfkrane
مهمان ناخوانده 20
@Roshanfkrane
نمایشنامه
بخش 20
همه بخش های این اثرارزشمندرابا
لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده درکانال روشنفکران 👇گوش کنید
وارد کانال شوید و هشتک را لمس کنید
@Roshanfkrane
بخش 20
همه بخش های این اثرارزشمندرابا
لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده درکانال روشنفکران 👇گوش کنید
وارد کانال شوید و هشتک را لمس کنید
@Roshanfkrane
مهمان ناخوانده 21
@Roshanfkrane
نمایشنامه
بخش 21
همه بخشهای این اثر ارزشنمندرابا لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده درکانال روشنفکران👇گوش کنید
وارد کانال شویدو هشتک را لمس کنید
@Roshanfkrane
بخش 21
همه بخشهای این اثر ارزشنمندرابا لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده درکانال روشنفکران👇گوش کنید
وارد کانال شویدو هشتک را لمس کنید
@Roshanfkrane
مهمان ناخوانده 22
@Roshanfkrane
نمایشنامه
بخش22
همه بخش های این اثرارزشمندرابا
لمس 👇هشتک
#مهمان_ناخوانده درکانال روشنفکران👇گوش کنید
وارد کانال شوید وهشتک رالمس کنید
@Roshanfkrane
بخش22
همه بخش های این اثرارزشمندرابا
لمس 👇هشتک
#مهمان_ناخوانده درکانال روشنفکران👇گوش کنید
وارد کانال شوید وهشتک رالمس کنید
@Roshanfkrane
مهمان نا خوانده 23
@Roshanfkrane
نمایشنامه
بخش 23
همه بخش های این اثر ارزشمندرابا لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده در کانال روشنفکران 👇گوش کنید
وارد کانال شوید و هشتک رالمس کنید
@Roshanfkrane
بخش 23
همه بخش های این اثر ارزشمندرابا لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده در کانال روشنفکران 👇گوش کنید
وارد کانال شوید و هشتک رالمس کنید
@Roshanfkrane
مهمان ناخوانده 24
@Roshanfkrane
نمایشنامه
بخش 24
همه بخش های این اثرارزشمندرابا
لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده درکانال روشنفکران👇گوش کنید
وارد کانال شوید وهشتک را لمس کنید
@Roshanfkrane
بخش 24
همه بخش های این اثرارزشمندرابا
لمس👇هشتکِ
#مهمان_ناخوانده درکانال روشنفکران👇گوش کنید
وارد کانال شوید وهشتک را لمس کنید
@Roshanfkrane
.
📝 #غم_مخور ..!
قیمت #فرغون رسد روزی به نیسان غم مخور
یا دوچرخه می شود هم نرخ #پیکان غم مخور
می رسد روزی که با یک گونیِ پر #اسکناس
می روی دربست از قم تا #دلیجان غم مخور
می شود روزی که با #ششصد_هزار و خرده ای
می خوری بشقابی از مرغ و #فسنجان غم مخور
می رسد روزی که #مای_بیبی شود پانصدهزار
تا که آب بندی کنی نسرین و #سامان غم مخور
می رسد وقتی که با نیسان پر از #اسکناس
در صف ثبت پراید گردی تو #ویلان غم مخور
ثروت بسیار باید; تا که اندر آن زمان
خاله و عمه کنی یک شب تو #مهمان غم مخور
با چنین پولی که شش #کارتون توتون می خری
فوق فوقش میزنی یک پُک به #قلیان غم مخور
گر بِبُرّد چاقویی سبابه #دست تورا
میرسدتاهشت ملیون نرخ #درمان غم مخور
قیمت یک گوسفند #چاق و #چلّه این زمان
می شود نرخ فلافل های #لبنان غم مخور
با همین پولی که الان #گاونر را می خری
می خری تو صدگرم #ماهیچه و ران غم مخور
می رسد حق و حقوق تو به #ده ملیون تومن
خرج تو بالاتر از #هشتاد ملیان غم مخور
قیمت پنت هاوس از بازار #مسکن ها بگیر
با چنین پولی بخوابی در #خیابان غم مخور
خانه خواهی تو بگیری #چاه_نفتی تو بیار
یا که ضامن کن تو آنگه #شاه عجمان غم مخور
نرخ آب و برق و گازت آنچنان #بالا رود
سوی صحرا رفته و گردی تو #چوپان غم مخور
تا که فرزندت شود وارد به #دانشگاه ها
یک #تریلی پول آور تو به میدان غم مخور
جای سکّه ، #شمش باید کرد مهر همسران
میروی از روز اول سمت #زندان غم مخور
می شود قطعا #نجومی نرخ های آن زمان
صفرها گردد از اینجا تا به #کیهان غم مخور
بس که گنده می شود #غولِ گرانی آن زمان
می شود مغلوب آن سام #نریمان غم مخور🔻
#شعر
#اجتماعی
@Roshanfkrane
📝 #غم_مخور ..!
قیمت #فرغون رسد روزی به نیسان غم مخور
یا دوچرخه می شود هم نرخ #پیکان غم مخور
می رسد روزی که با یک گونیِ پر #اسکناس
می روی دربست از قم تا #دلیجان غم مخور
می شود روزی که با #ششصد_هزار و خرده ای
می خوری بشقابی از مرغ و #فسنجان غم مخور
می رسد روزی که #مای_بیبی شود پانصدهزار
تا که آب بندی کنی نسرین و #سامان غم مخور
می رسد وقتی که با نیسان پر از #اسکناس
در صف ثبت پراید گردی تو #ویلان غم مخور
ثروت بسیار باید; تا که اندر آن زمان
خاله و عمه کنی یک شب تو #مهمان غم مخور
با چنین پولی که شش #کارتون توتون می خری
فوق فوقش میزنی یک پُک به #قلیان غم مخور
گر بِبُرّد چاقویی سبابه #دست تورا
میرسدتاهشت ملیون نرخ #درمان غم مخور
قیمت یک گوسفند #چاق و #چلّه این زمان
می شود نرخ فلافل های #لبنان غم مخور
با همین پولی که الان #گاونر را می خری
می خری تو صدگرم #ماهیچه و ران غم مخور
می رسد حق و حقوق تو به #ده ملیون تومن
خرج تو بالاتر از #هشتاد ملیان غم مخور
قیمت پنت هاوس از بازار #مسکن ها بگیر
با چنین پولی بخوابی در #خیابان غم مخور
خانه خواهی تو بگیری #چاه_نفتی تو بیار
یا که ضامن کن تو آنگه #شاه عجمان غم مخور
نرخ آب و برق و گازت آنچنان #بالا رود
سوی صحرا رفته و گردی تو #چوپان غم مخور
تا که فرزندت شود وارد به #دانشگاه ها
یک #تریلی پول آور تو به میدان غم مخور
جای سکّه ، #شمش باید کرد مهر همسران
میروی از روز اول سمت #زندان غم مخور
می شود قطعا #نجومی نرخ های آن زمان
صفرها گردد از اینجا تا به #کیهان غم مخور
بس که گنده می شود #غولِ گرانی آن زمان
می شود مغلوب آن سام #نریمان غم مخور🔻
#شعر
#اجتماعی
@Roshanfkrane
✋ سلام و روزتانبهخیر
👈 و اینها مهمترین نکتههایی است که بهتر است درباره امروز ۱۷ آذر ۱۳۹۹خورشیدی بدانید؛
🌨 در اغلب جاهای خصوصا گلستان، مازندران، گیلان، البرز، خراسان، جنوب کرمان، و هرمزگان، باران میبارد- در شمال تهرون که برف باریده و کوهها سپید پوشیدهاند.
🔴 از استانهای #سیلزده جنوبی کشورمان حتما خبرها و تصویرهای بیشتری خواهیم دید و شنید و امیدواریم که به زندگیها و زندگان آسیب کمتری برسد.
▪️رئيس #قوه_قضایی با مدیران ارشد این قوه دیدار هفتگی دارد و احتمالا از برخورد با مدیران در استانهای سیلزده حرف و حدیثهایی بشنویم.
▫️ رئيس سازمان بازرسیکل کشور هم برای رسیدگی به تخلفها و کمکاریهای احتمالی در #فاضلابگرفتگی خوزستان به این استان رفته- اوضاع شهرهای خوزستان از آبگرفتگی به فاضلابگرفتگی درغلتیده.
⚽️ در لیگ برتر #فوتبال مردان، در تهرون بارونی، در مهمترین بازیها از ساعت ۱۶:۱۵ استقلال با صنعتنفتآبودان بازی دارد- شبکه سه.
▫️از ساعت ۱۵ هم تراکتور میزبان فولاد خوزستان است- جدال علی منصوریان و جواد نکونام- شبکه ورزش
▫️ در سیرجان، گلگهر صدرنشین با پیکان؛ در برفویخبندان اراک آلومینیوم با ماشینسازی تبریز؛ و در تهران سایپا با مس رفسنجان بازی دارند- همه هم ساعت ۱۵.
📌امروز در تقویم؛
▪️برابراست با هشتادویکسالهشدن #داریوش_مهرجویی، کارگردان شناختهشده سینما و نویسنده.
👈مهرجویی که در آمریکا، فلسفه خوانده، با فیلم #گاو، که براساس داستانی از #غلامحسین_ساعدی، ساخت، از پیشقراولان سینمای موجنو ایران شد.
👈در کارنامه مهرجویی؛ فیلمهای #هامون، آقایهالو، پستچی، بانو، سارا، پری و #مهمان_مامان بسیار دیده و پسندیدهشده.
▪️مصادفاستبا ۳۱سالهشدن #بهداد_سلیمی، وزنهبردار پیشین و بازنشسته دسته فوقسنگین ایران که در پایان دهه ۱۳۸۰ و آغاز دهه۹۰، چندسالی رکورددار جهانی این دستهبود.
👈سلیمی، یک طلای المپیک، دوطلای جهانی و سهطلای بازیهای آسیایی را گرفته.
▪️مصادفاست با بیستویکمین سالگرد درگذشت #حسین_مکی؛ از سیاستمداران ارشد و شناختهشده نهضتملیشدن نفت و تاریخنگار.
👈مکی در دورههای پانزدهموشانزدهم مجلسشورایملی، از مخالفان واگذاری امتیاز نفت به خارجیها و از همراهان پرنفوذ محمدمصدق بود- هرچندکه بعدتر از مصدق فاصله گرفت.
👈از مهمترین آثار مکی میتوان به تاریخ بیستساله و مجموعه نطقهای سیاسیاش اشاره کرده.
#خبر
@Roshanfkrane
👈 و اینها مهمترین نکتههایی است که بهتر است درباره امروز ۱۷ آذر ۱۳۹۹خورشیدی بدانید؛
🌨 در اغلب جاهای خصوصا گلستان، مازندران، گیلان، البرز، خراسان، جنوب کرمان، و هرمزگان، باران میبارد- در شمال تهرون که برف باریده و کوهها سپید پوشیدهاند.
🔴 از استانهای #سیلزده جنوبی کشورمان حتما خبرها و تصویرهای بیشتری خواهیم دید و شنید و امیدواریم که به زندگیها و زندگان آسیب کمتری برسد.
▪️رئيس #قوه_قضایی با مدیران ارشد این قوه دیدار هفتگی دارد و احتمالا از برخورد با مدیران در استانهای سیلزده حرف و حدیثهایی بشنویم.
▫️ رئيس سازمان بازرسیکل کشور هم برای رسیدگی به تخلفها و کمکاریهای احتمالی در #فاضلابگرفتگی خوزستان به این استان رفته- اوضاع شهرهای خوزستان از آبگرفتگی به فاضلابگرفتگی درغلتیده.
⚽️ در لیگ برتر #فوتبال مردان، در تهرون بارونی، در مهمترین بازیها از ساعت ۱۶:۱۵ استقلال با صنعتنفتآبودان بازی دارد- شبکه سه.
▫️از ساعت ۱۵ هم تراکتور میزبان فولاد خوزستان است- جدال علی منصوریان و جواد نکونام- شبکه ورزش
▫️ در سیرجان، گلگهر صدرنشین با پیکان؛ در برفویخبندان اراک آلومینیوم با ماشینسازی تبریز؛ و در تهران سایپا با مس رفسنجان بازی دارند- همه هم ساعت ۱۵.
📌امروز در تقویم؛
▪️برابراست با هشتادویکسالهشدن #داریوش_مهرجویی، کارگردان شناختهشده سینما و نویسنده.
👈مهرجویی که در آمریکا، فلسفه خوانده، با فیلم #گاو، که براساس داستانی از #غلامحسین_ساعدی، ساخت، از پیشقراولان سینمای موجنو ایران شد.
👈در کارنامه مهرجویی؛ فیلمهای #هامون، آقایهالو، پستچی، بانو، سارا، پری و #مهمان_مامان بسیار دیده و پسندیدهشده.
▪️مصادفاستبا ۳۱سالهشدن #بهداد_سلیمی، وزنهبردار پیشین و بازنشسته دسته فوقسنگین ایران که در پایان دهه ۱۳۸۰ و آغاز دهه۹۰، چندسالی رکورددار جهانی این دستهبود.
👈سلیمی، یک طلای المپیک، دوطلای جهانی و سهطلای بازیهای آسیایی را گرفته.
▪️مصادفاست با بیستویکمین سالگرد درگذشت #حسین_مکی؛ از سیاستمداران ارشد و شناختهشده نهضتملیشدن نفت و تاریخنگار.
👈مکی در دورههای پانزدهموشانزدهم مجلسشورایملی، از مخالفان واگذاری امتیاز نفت به خارجیها و از همراهان پرنفوذ محمدمصدق بود- هرچندکه بعدتر از مصدق فاصله گرفت.
👈از مهمترین آثار مکی میتوان به تاریخ بیستساله و مجموعه نطقهای سیاسیاش اشاره کرده.
#خبر
@Roshanfkrane
#قصه_متنی
#مهمان_های_ناخوانده
قصه گو:یکی بود یکی نبود . غیر از خدا هیچ کس نبود در کلبه کنار جنگل،🌾🌾🌾
خاله پیرزن مهربانی بود👵
که روزها در مزرعه کوچکش به تنهایی کار می کرد و شبها خسته و غمگین می خوابید.💤💤
یکی از شبها🌃 که هوا خیلی سرد بود❄❄❄
و باران تندی می بارید☔
خاله پیرزن شامش را خورده بود و می خواست بخوابد که یکدفعه «تق! تق! تق!»، صدای در بلند شد.🚪🚪🚪
قصه گو:خاله پیرزن پرسید:
خاله پیرزن: « کیه کیه این وقت شب در می زنه تق و تق و تق!»
قصه گو: صدایی از پشت در جواب داد:
مرغ:- یه مرغ زرد پا کوتاه🐥
وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر ، همه تنم شده خیس و تر»☔
قصه گو:
خاله پیرزن👵 در را باز کرد و با دیدین مرغ زرد پاکوتاه🐥 که زیر باران ☔ایستاده بود و از سرما می لزید😖 گفت :
« خیس شدی زیر بارون ، بیا بفرما جونم بشین کنار آتیش 🔥🔥🔥، خوش اومدی به
خونه
قصه گو:اما همین که خانوم مرغه وارد اتاق شد چند تا جوجه کوچولو 🐣🐣🐣🐣🐣🐣هم دویدند و رفتند زیر لحاف خاله پیرزن، که هم گرم بود و هم نرم. خاله پیرزن از دیدن آن ها خندید و رفت کمی دانه 🍚🍚برایشان آورد، همین که می خواست برود زیر لحاف، باز صدای در 🚪🚪🚪بلند شد: «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن👵: « کیه کیه این وقت شب ،در می زنه تق و تق و تق!»
گربه🐱:- «گربه شیطون و بلا ،وا کن در رو تو رو بخدا؛،بارون می باره☔ جر و جر و جر ،همه تنم شده خیس و تر»
قصه گو:
خاله پیرزن👵 با دیدن گربه 🐱که مثل موش🐭 آب کشیده شده بود خندید و گفت:
« خیس شدی زیر بارون ،بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش 🔥🔥🔥،خوش اومدی به
خونه ام🏡
قصه گو:
گربه🐱 دوید و رفت زیر لحاف و خاله پیرزن برای او هم یک کاسه شیر آورد و رفت خوابید.چیزی نگذشته بود که دوباره: «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب ، در می زنه تق و تق و تق!»
کلاغ🐦« کلاغ سیا! کلاغ سیا ، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر ،همه تنم شده خیس و تر»
خاله پیرزن:- « خیس شدی زیر بارون ،بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م»
قصه گو: کلاغ هم رفت زیر لحاف و خاله پیرزن برای او هم کمی پنیر آورد اما هنوز نخوابیده بود که دوباره : «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب،در می زنه تق و تق و تق!»
سگ🐶:- « سگ سیاه پا کوتاه، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر ، همه تنم شده خیس و تر»
خاله پیرزن👵« خیس شدی زیر بارون ،بیا بفرما جونم بشین کنار آتیش ، خوش اومدی به خونه م»
قصه گو: سگ هم دوید زیر لحاف و خاله پیرزن برای او هم کمی غذا آورد و رفت خوابید. تازه خوابشان برده بود که : «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب،در می زنه تق و تق و تق!»
گاو🐄🐄:– « گاوم با شاخای طلا، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر»
خاله پیرزن:- « خیس شدی زیر بارون ،بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م»
قصه گو:خاله پیرزن 👵گاو را هم به کلبه دعوت کرد و برای او هم کمی علف آورد و رفت و خوابید.😴😴😴
اما وقتی گاو که از همه حیوانات بزرگتر بود، رفت زیر لحاف، نصف آن را گرفت. حیوانات دیگر تا آمدند اعتراض کنند دوباره: «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب ، در می زنه تق و تق و تق!»
خروس🐔🐔🐔: – « خروس زری خوش صدا، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر»
خاله پیرزن:- « خیس شدی زیر بارون، بیا بفرما جونم بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م»
قصه گو:خانم مرغه و جوجه ها با دیدن خروس زری خیلی خوشحال شدند و به خاله پیرزن گفتند که او رفته بود تا برای آن ها غذا پیدا کند. خاله پیرزن کمی دانه برای خروس آورد و رفت که بخوابد. سر و صدای آن همه حیوان که به زور خودشان را زیر لحاف جا داده بودند اتاق را پر کرده بود.
خاله پیرزن که نمی تونست در آن شلوغی بخوابد ، داشت با خودش فکر می کرد : « که اگه فقط یه حیوون دیگه بیاد، من باید سرپا بخوابم، چون دیگه جایی نمونده…» که ناگهان : «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب، در می زنه تق و تق و تق!»
گنجشک🐧:- « گنجشک ریزه ی بلا ، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر»
قصه گو:صدای داد و فریاد حیوانات قطع شد. همه ساکت شدند تا ببینند خاله پیرزن چکار می کند او باز هم با مهربانی در را باز کرد و گفت:
خاله پیرزن:- « خیس شدی زیر بارون،☔ بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش 🔥🔥🔥 ،خوش اومدی به خونه م»
ادامه دارد
#قصه
@Roshanfkrane
#مهمان_های_ناخوانده
قصه گو:یکی بود یکی نبود . غیر از خدا هیچ کس نبود در کلبه کنار جنگل،🌾🌾🌾
خاله پیرزن مهربانی بود👵
که روزها در مزرعه کوچکش به تنهایی کار می کرد و شبها خسته و غمگین می خوابید.💤💤
یکی از شبها🌃 که هوا خیلی سرد بود❄❄❄
و باران تندی می بارید☔
خاله پیرزن شامش را خورده بود و می خواست بخوابد که یکدفعه «تق! تق! تق!»، صدای در بلند شد.🚪🚪🚪
قصه گو:خاله پیرزن پرسید:
خاله پیرزن: « کیه کیه این وقت شب در می زنه تق و تق و تق!»
قصه گو: صدایی از پشت در جواب داد:
مرغ:- یه مرغ زرد پا کوتاه🐥
وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر ، همه تنم شده خیس و تر»☔
قصه گو:
خاله پیرزن👵 در را باز کرد و با دیدین مرغ زرد پاکوتاه🐥 که زیر باران ☔ایستاده بود و از سرما می لزید😖 گفت :
« خیس شدی زیر بارون ، بیا بفرما جونم بشین کنار آتیش 🔥🔥🔥، خوش اومدی به
خونه
قصه گو:اما همین که خانوم مرغه وارد اتاق شد چند تا جوجه کوچولو 🐣🐣🐣🐣🐣🐣هم دویدند و رفتند زیر لحاف خاله پیرزن، که هم گرم بود و هم نرم. خاله پیرزن از دیدن آن ها خندید و رفت کمی دانه 🍚🍚برایشان آورد، همین که می خواست برود زیر لحاف، باز صدای در 🚪🚪🚪بلند شد: «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن👵: « کیه کیه این وقت شب ،در می زنه تق و تق و تق!»
گربه🐱:- «گربه شیطون و بلا ،وا کن در رو تو رو بخدا؛،بارون می باره☔ جر و جر و جر ،همه تنم شده خیس و تر»
قصه گو:
خاله پیرزن👵 با دیدن گربه 🐱که مثل موش🐭 آب کشیده شده بود خندید و گفت:
« خیس شدی زیر بارون ،بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش 🔥🔥🔥،خوش اومدی به
خونه ام🏡
قصه گو:
گربه🐱 دوید و رفت زیر لحاف و خاله پیرزن برای او هم یک کاسه شیر آورد و رفت خوابید.چیزی نگذشته بود که دوباره: «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب ، در می زنه تق و تق و تق!»
کلاغ🐦« کلاغ سیا! کلاغ سیا ، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر ،همه تنم شده خیس و تر»
خاله پیرزن:- « خیس شدی زیر بارون ،بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م»
قصه گو: کلاغ هم رفت زیر لحاف و خاله پیرزن برای او هم کمی پنیر آورد اما هنوز نخوابیده بود که دوباره : «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب،در می زنه تق و تق و تق!»
سگ🐶:- « سگ سیاه پا کوتاه، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر ، همه تنم شده خیس و تر»
خاله پیرزن👵« خیس شدی زیر بارون ،بیا بفرما جونم بشین کنار آتیش ، خوش اومدی به خونه م»
قصه گو: سگ هم دوید زیر لحاف و خاله پیرزن برای او هم کمی غذا آورد و رفت خوابید. تازه خوابشان برده بود که : «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب،در می زنه تق و تق و تق!»
گاو🐄🐄:– « گاوم با شاخای طلا، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر»
خاله پیرزن:- « خیس شدی زیر بارون ،بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م»
قصه گو:خاله پیرزن 👵گاو را هم به کلبه دعوت کرد و برای او هم کمی علف آورد و رفت و خوابید.😴😴😴
اما وقتی گاو که از همه حیوانات بزرگتر بود، رفت زیر لحاف، نصف آن را گرفت. حیوانات دیگر تا آمدند اعتراض کنند دوباره: «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب ، در می زنه تق و تق و تق!»
خروس🐔🐔🐔: – « خروس زری خوش صدا، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر»
خاله پیرزن:- « خیس شدی زیر بارون، بیا بفرما جونم بشین کنار آتیش، خوش اومدی به خونه م»
قصه گو:خانم مرغه و جوجه ها با دیدن خروس زری خیلی خوشحال شدند و به خاله پیرزن گفتند که او رفته بود تا برای آن ها غذا پیدا کند. خاله پیرزن کمی دانه برای خروس آورد و رفت که بخوابد. سر و صدای آن همه حیوان که به زور خودشان را زیر لحاف جا داده بودند اتاق را پر کرده بود.
خاله پیرزن که نمی تونست در آن شلوغی بخوابد ، داشت با خودش فکر می کرد : « که اگه فقط یه حیوون دیگه بیاد، من باید سرپا بخوابم، چون دیگه جایی نمونده…» که ناگهان : «تق! تق! تق!»
خاله پیرزن:- « کیه کیه این وقت شب، در می زنه تق و تق و تق!»
گنجشک🐧:- « گنجشک ریزه ی بلا ، وا کن در رو تو رو بخدا، بارون می باره جر و جر و جر، همه تنم شده خیس و تر»
قصه گو:صدای داد و فریاد حیوانات قطع شد. همه ساکت شدند تا ببینند خاله پیرزن چکار می کند او باز هم با مهربانی در را باز کرد و گفت:
خاله پیرزن:- « خیس شدی زیر بارون،☔ بیا بفرما جونم، بشین کنار آتیش 🔥🔥🔥 ،خوش اومدی به خونه م»
ادامه دارد
#قصه
@Roshanfkrane