#یک_تکه_شعر
از مجموعه شعرِ #معشوق_مجازی
غاده #السمان
ترجمه دکتر #عبدالحسین_فرزاد
جوانان ساک ها و تابوت هاشان را حمل میکنند
و از بامداد در برابر کنسولگری ها صف می کشند،
تا برای سفر به قاره ای دیگر ویزا بگیرند،
آنان برای عروسی به نام ویزا،رقابت می کنند،
در رویاهاشان با او سفر می کنند
در جست و جوی زمانی دیگر
نانی دیگر...
مرگی دیگر...
و جلادی دیگر ! ...
#شعر
@Roshanfkrane
از مجموعه شعرِ #معشوق_مجازی
غاده #السمان
ترجمه دکتر #عبدالحسین_فرزاد
جوانان ساک ها و تابوت هاشان را حمل میکنند
و از بامداد در برابر کنسولگری ها صف می کشند،
تا برای سفر به قاره ای دیگر ویزا بگیرند،
آنان برای عروسی به نام ویزا،رقابت می کنند،
در رویاهاشان با او سفر می کنند
در جست و جوی زمانی دیگر
نانی دیگر...
مرگی دیگر...
و جلادی دیگر ! ...
#شعر
@Roshanfkrane
هزار سال است که دوستات میدارم!
من، چونان تو،
از نخستین گزش، به عشق ایمان نمیآورم،
اما میدانم که ما پیشتر،
یکدیگر را دیدار کردهایم،
به روزگاران، در میان افسانهای راستین.
و ما دو چهره، یکدیگر را در آغوش فشردیم،
بر گسترهی آبهای ابدی.
سایهات، پیوسته، به سایهی من میپیوندد
در گذر روزگاران
در میان آینههای ازلی و مرموز عشق
من همواره از تو سرشارم،
در خلوت قرنهای پیاپی...
#غادة_السمان / #عبدالحسین_فرزاد / "زنی عاشق در میان دوات"
@Roshanfkrane
من، چونان تو،
از نخستین گزش، به عشق ایمان نمیآورم،
اما میدانم که ما پیشتر،
یکدیگر را دیدار کردهایم،
به روزگاران، در میان افسانهای راستین.
و ما دو چهره، یکدیگر را در آغوش فشردیم،
بر گسترهی آبهای ابدی.
سایهات، پیوسته، به سایهی من میپیوندد
در گذر روزگاران
در میان آینههای ازلی و مرموز عشق
من همواره از تو سرشارم،
در خلوت قرنهای پیاپی...
#غادة_السمان / #عبدالحسین_فرزاد / "زنی عاشق در میان دوات"
@Roshanfkrane