روشنفکران
81K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاش :
روزگار را #خیاط_ها می نوشتند..

روزهای #خوبش را ; #مجلسی
می دوختند..

#دل_تنگیهایش را ; #درز میگرفتند

رویش را #خنده_دوزی می کردند..
و ;
#بغص_هایش را #تو می گذاشتند!!
@Roshanfkrane
‍ در مجلسى از #ژولیده_نیشابوری پرسیدند:
میتوانی فی البداهه #شعری بگویی که ده تا کلمه #دل در آن باشد و هرکدام معانی مختلفی داشته باشند؟
ژولیده رباعی زیر را در همون مجلس سرود:

ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺑﺎ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﺩﻝ ﺍﺯ ﮐﻔﻢ ﺩﺯﺩﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﻫﺮﭼﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﻟﻪ ﺍﺯ ﺩﻝ، ﺳﻨﮕﺪﻝ ﻧﺸﻨﯿﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﮔﻔﺘﻤﺶ ﺍﯼ ﺩﻟﺮﺑﺎ، ﺩﻟﺒﺮ ﺯ ﺩﻝ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﻪ ﺳﻮﺩ؟
ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﻝ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﺭﻓﺖ....
@Roshanfkrane
🕊



...شازده کوچولو رفت تا گل ها را ببیند.

به آنها گفت: «شما یک ذره هم مثل گل من نیستید. هیچ کس شما را اهلی نکرده است. شما هم هیچ کس را اهلی نکرده‌اید. مثل همان هستید که روباه من قبلاً بود. فقط روباهی مثل صد هزار روباه دیگر. اما من او را دوست خودم کردم، و حالا او در همۀ دنیا تک شده است.»

گل ها خیلی بهشان برخورد.

گفت: «زیبایید. اما آدم صاحبتان نیست. نمی شود برایتان مرد. مطمئناَ گل خود من هم در نظر رهگذر عادی چیزی مثل شما خواهد بود. اما او به تنهایی از همۀ شما مهم تر است. چرا که اوست که آبش داده‌ام اوست که زیر حبابش گذاشته‌ام اوست که برایش با تجیر پناهگاه درست کرده‌ام. اوست که کرم هایش را کشته‌ام (جز دو سه تایی که گذاشته‌ام پروانه بشوند). اوست که به شکوه هایش گوش داده‌ام، به خودستایی هایش گوش داده‌ام. گاهی حتی به سکوتش گوش داده‌ام. اوست که گل من است.»

و پیش روباهش برگشت. گفت: خداحافظ.»

روباه گفت: «خداحافظ. و این هم راز من. آدم تا با #دل نبیند خوب نمی بیند. آن چیز که اصلِ کاری است با چشم دیده نمی شود.»

#شازده_کوچولو
#آنتوان_دوسنت_اگزوپری
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
🕊🍁


🔖 #یادداشت_های_دلتنگی


آدم دلتنگ، کم طاقت می شود. دانه های یاد، جمع می شوند از گوشه و کنار سرزمین ذهن، تیغ می شوند به جان رگ های صبوری. نه که حلال نباشد خونت پیش پای خیال یار، نه. طاقت می خواهد سوختن و دم نزدن، که مبادا بشنود حالت خراب است و از نو از تو خسته شود. آدم دلتنگ، درخت خشک بیابان های دور است، بی دعای باران و در التماس صاعقه. فقدان، حقیقت جاری دقایقش می شود و مثل ساعت شنی کم می شود و کم می شود و کم می شود و بعد، یک وقتِ بی وقت، تمام می شود بی آن که کسی خبردار شود. آدم دلتنگ، نه که نخواهد، نمی تواند منفک شود از خیال آن که #دل را #برد و #رفت و وقت وداع به لبخندی آب بر آتش اشتیاق نریخت.
آدم دلتنگ، می شکند چون زورش به غم هایش نمی رسد. مثل نهنگ نشسته به ساحل، که زورش به ازدحام شن ها نمی رسد ...


#حمید_سلیمی

@Roshanfkrane
اگر #دل است به جان می‌خرد هوای تو را
و گر تن است به دل می‌کشد جفای تو را...
#سیف_فرغانی

شبت بخیر.......
💟@Roshanfkrane
Del
Evan Band
اگر #دل است به جان می‌خرد هوای تو را
و گر تن است به دل می‌کشد جفای تو را...
#سیف_فرغانی
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم                       
ما کشته آن مه رخ شیرین کلاهیم
ما از دو جهان غیر تو ای عشق نخواهیم                 
ما از دو جهان غیر تو ای عشق نخواهیم
صد شور نهان با ما تاب و تب جان با ما                   
در این سر بی سامان غمهای جهان با ما
با ساز و نی با جام می با یاد وی                     
شوری دیگر اندازیم در میکده جان
جمع مستان غزلخوانیم همه مستان                
سر اندازیم سر اندازیم سراندازیم
خبر این هنر ندانیم که هر چه می توانیم             
خبر این هنر ندانیم که هر چه می توانیم
غم از دلها بر اندازیم بر اندازیم         
ما دلشدگان خسرو شیرین پناهیم                 
ما از دو جهان غیر تو ای عشق نخواهیم
صد شور نهان با ما تاب و تب جان با ما            
در این سر بی سامان غمهای جهان با ما
                                                                                    #فریدون_مشیری

تصنیف #دل_شدگان
به مناسبت سالروز درگذشت #علی_حاتمی
شاعر سینمای ایران
با صدای #استاد_شجریان

«نام ویادشان همواره گرامی»

#موسیقی

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

عشق واقعی تو رو اسیر خودش نمی‌کنه،‌
اما همیشه برای نگه داشتنت می‌جنگه...!
#هایده
#دل_دیونه
#موسیقی
شبتون بخیرعزیزان همراه

@Roshanfkrane
در زمان جوانی، درویشی پیش من آمد و اثر گرسنگی در من دید.
مرا به خانه خود خواند و گوشتی پخته پیش من نهاد كه بو گرفته بود و مرا از خوردن آن، كراهت می آمد و رنج می رسید.

درویش كه آن حالت را در من دید، شرم زده شد و من نیز خجل گشتم....
برخاستم و همان روز، با جماعتی از یاران، قصد «قادسیه» كردیم.

چون به قادسیه رسیدیم راه گم كردیم و هیچ گوشه ای برای اقامت نیافتیم...
چند روز صبر كردیم تا به شرف هلاك رسیدیم. پس، حال چنان شد كه از فرط گرسنگی، سگی به قیمت گران خریدیم و بریان كردیم ...

و لقمه ای از آن، به من دادند. خواستم تا بخورم، حال آن درویش و طعام گندیده یادم آمد. با خود گفتم؛ این ، جزای آن است كه این درویش، آن روز از من خجل شد .

#تذکره_اولیا
#عطار_نیشابوری
#دل_پاک

@Roshanfkrane