آن زمان كه پرندگانی در آسمان
كشته می شوند
حتا اگر ستاره و ابر
باد و آفتاب هم
جنايتكاران را نبينند،
افق هم خودش را به كری اگر بزند
كوه و آب نيز فراموششان كنند
سرانجام تك درختی پيدا می شود
ببيندشان و نامشان را
بر ريشههای خود بنويسد
#شیرکو_بیکس
برگردان :نیروان رضایی
ئهو مهلانهی به ئاسمانهوه ئهكوژرێن
گهر ئهستێره و پهڵه ههور و
"با" و ههتاويش
تاوانكهران بهدی نهكهن
"ئاسۆ"ش گوێی خۆی كهڕكا لێيان
شاخ و ئاويش له بيريان كهن
هتدد... هتدد
تاقه درهختێ ههر ئهبێ بيانینێ و
ناويان لهسهر
ڕهگهكانی خۆی بنووسێ
#شعر
@Roshanfkrane
كشته می شوند
حتا اگر ستاره و ابر
باد و آفتاب هم
جنايتكاران را نبينند،
افق هم خودش را به كری اگر بزند
كوه و آب نيز فراموششان كنند
سرانجام تك درختی پيدا می شود
ببيندشان و نامشان را
بر ريشههای خود بنويسد
#شیرکو_بیکس
برگردان :نیروان رضایی
ئهو مهلانهی به ئاسمانهوه ئهكوژرێن
گهر ئهستێره و پهڵه ههور و
"با" و ههتاويش
تاوانكهران بهدی نهكهن
"ئاسۆ"ش گوێی خۆی كهڕكا لێيان
شاخ و ئاويش له بيريان كهن
هتدد... هتدد
تاقه درهختێ ههر ئهبێ بيانینێ و
ناويان لهسهر
ڕهگهكانی خۆی بنووسێ
#شعر
@Roshanfkrane
#شعر
بگو برایتان چه بگویم
از خاک و خون کدام سرزمین؟
کدام حکایت و حیات آدمی؟
و من رد کدام اندوه را
به شما نشان دهم؟
و از روزن کدام راز گریه به درآیم؟
و از میان رگبار همه رنگها
کدام پرده را پیش آورم؟
و از روشنایی این همه آوا
چراغ کدام زندگی را برافروزم؟
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
بگو برایتان چه بگویم
از خاک و خون کدام سرزمین؟
کدام حکایت و حیات آدمی؟
و من رد کدام اندوه را
به شما نشان دهم؟
و از روزن کدام راز گریه به درآیم؟
و از میان رگبار همه رنگها
کدام پرده را پیش آورم؟
و از روشنایی این همه آوا
چراغ کدام زندگی را برافروزم؟
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
من از این سرزمین چه خواستم
جدا از تکهای نان
گوشهای سرشار از اطمینان
جیبی سیر و
مُشتی آفتابِ آرام...
بارانی از دوست داشتن و
پنجرهای باز به سوی آزادی و عشق.
من بیش از این چه خواستم
که هرگز نبود.
تا که نیمهشبی
دروازهای را شکستم
رفتم
...برای همیشه رفتم.
#شیرکو_بیکس
ترجمه:علی رسولی
#فرهاد_خسروی #آزاد_خسروی
#شعر #اجتماعی
@Roshanfkrane
جدا از تکهای نان
گوشهای سرشار از اطمینان
جیبی سیر و
مُشتی آفتابِ آرام...
بارانی از دوست داشتن و
پنجرهای باز به سوی آزادی و عشق.
من بیش از این چه خواستم
که هرگز نبود.
تا که نیمهشبی
دروازهای را شکستم
رفتم
...برای همیشه رفتم.
#شیرکو_بیکس
ترجمه:علی رسولی
#فرهاد_خسروی #آزاد_خسروی
#شعر #اجتماعی
@Roshanfkrane
LaLaii
Mazhar Khaleghi
این لالایی حس عجیب و غریبی داره.
خیلی عجیب.....
اگر چشم فرو بستم؛
خاک را بگویید
پیکر کُرد دیگری را در خود جای ندهد
آب را بگویید
سیل اشک به سوی کردستان
روانه نکند
باد را بگویید
تازیانه اش را بر دل مادران کُرد نکوبد
خورشید را بگویید
آتش غضبناکش را از سرِ کردستان بردارد
شب را بگویید
پنجره ی امید را بر روی هیچ پدر کُردی نبندد
و خدا را بگویید
فرود آید و برای چند لحظه هم که شده
کُرد باشد!
شعر از #شیرکو_بیکس
به یادفرهادخسروی وهمه جوانان کردستان
#موسیقی
@Roshanfkrane
خیلی عجیب.....
اگر چشم فرو بستم؛
خاک را بگویید
پیکر کُرد دیگری را در خود جای ندهد
آب را بگویید
سیل اشک به سوی کردستان
روانه نکند
باد را بگویید
تازیانه اش را بر دل مادران کُرد نکوبد
خورشید را بگویید
آتش غضبناکش را از سرِ کردستان بردارد
شب را بگویید
پنجره ی امید را بر روی هیچ پدر کُردی نبندد
و خدا را بگویید
فرود آید و برای چند لحظه هم که شده
کُرد باشد!
شعر از #شیرکو_بیکس
به یادفرهادخسروی وهمه جوانان کردستان
#موسیقی
@Roshanfkrane
▪️صندلی
نامم صندلیست
کسی نداند من می دانم
این همه خنجر خیانت
این همه جویهای جاری خون
دزدی مال و مکنت
این همه سیاهی نفرت
برای نشستن بر من است
ولی نمی گویند
هیچ کدامشان نمی گوید
برای تکیه زدن بر من است
می گویند بخاطر چشمان زیبا و
بالهای بلند آزادیست
می گویند به خاطر شیر نوزادن و
به خاطر آب و به خاطر نان و
آشیانه ی گنجشک و
دفاع بر هجوم درندگان است
ولی نمی گویند
هیچ کدامشان نمی گوید
به خاطر تکیه زدن بر من است.
#شیرکو_بیکس
برگردان : #محمد_مهدی_پور
#شعر
@Roshanfkrane
نامم صندلیست
کسی نداند من می دانم
این همه خنجر خیانت
این همه جویهای جاری خون
دزدی مال و مکنت
این همه سیاهی نفرت
برای نشستن بر من است
ولی نمی گویند
هیچ کدامشان نمی گوید
برای تکیه زدن بر من است
می گویند بخاطر چشمان زیبا و
بالهای بلند آزادیست
می گویند به خاطر شیر نوزادن و
به خاطر آب و به خاطر نان و
آشیانه ی گنجشک و
دفاع بر هجوم درندگان است
ولی نمی گویند
هیچ کدامشان نمی گوید
به خاطر تکیه زدن بر من است.
#شیرکو_بیکس
برگردان : #محمد_مهدی_پور
#شعر
@Roshanfkrane
بعد از کشتار حلبچه
دردنامهای بلندبالا برای خدا نوشتم
قبل از مردم
آن را برای درختی خواندم
درخت گریست
از گوشهای
پرندهای پستچی
گفت نامهات را چه کس برایت میبرد
اگر گمانت به من است
پرِ من توان رسیدن به عرش خدا را ندارد …
در انتهای شب
فرشته سیاهپوشِ شعرم
گفت هیچ نگران نباش
من نامه را تا آن بالا برایت میبرم
تا عرش خدا
ولی بدان، هیچ عهدی نیست
که خدا
نامه را خود بگیرد
تو میدانی
خدای بزرگ را کس نمیبیند…
گفتم: قبول! تو پرواز کن!
پرنده الهام پرواز کرد
و رنجنامهام را با خود برد
روز بعد که برگشت
منشی درجه چهارمِ دفتر خدا
"عبید نامی"
پایین همان نامه
به عربی نوشته بود:
《ابله!
عربی بنویس،
اینجا کسی کُردی نمیداند
و این نامه به دست خدا نمیرسد!》
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
دردنامهای بلندبالا برای خدا نوشتم
قبل از مردم
آن را برای درختی خواندم
درخت گریست
از گوشهای
پرندهای پستچی
گفت نامهات را چه کس برایت میبرد
اگر گمانت به من است
پرِ من توان رسیدن به عرش خدا را ندارد …
در انتهای شب
فرشته سیاهپوشِ شعرم
گفت هیچ نگران نباش
من نامه را تا آن بالا برایت میبرم
تا عرش خدا
ولی بدان، هیچ عهدی نیست
که خدا
نامه را خود بگیرد
تو میدانی
خدای بزرگ را کس نمیبیند…
گفتم: قبول! تو پرواز کن!
پرنده الهام پرواز کرد
و رنجنامهام را با خود برد
روز بعد که برگشت
منشی درجه چهارمِ دفتر خدا
"عبید نامی"
پایین همان نامه
به عربی نوشته بود:
《ابله!
عربی بنویس،
اینجا کسی کُردی نمیداند
و این نامه به دست خدا نمیرسد!》
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
تن فروشی
در خیابان اصلی شهر
دامناش را بالا کشید و فریاد زد
من فقط تن خودم را می فروشم
تنها خودم و بس!
اما در همین خیابان میبینمشان
کسانی هستند که تن کوه و
تن دشت و، تن باغچه
تن خورشید و باران را
فروخته و بدون شرمساری
برروی کرسی شرافت این سرزمین
نشسته اند!
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
در خیابان اصلی شهر
دامناش را بالا کشید و فریاد زد
من فقط تن خودم را می فروشم
تنها خودم و بس!
اما در همین خیابان میبینمشان
کسانی هستند که تن کوه و
تن دشت و، تن باغچه
تن خورشید و باران را
فروخته و بدون شرمساری
برروی کرسی شرافت این سرزمین
نشسته اند!
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
تهران بر درختان حجاب اجباری پوشاند
بر تن آبها عبا پوشاند
بر تن جاده ها جبه پوشاند
بر سر باغچه عمامه پوشاند
آواز را مجبور کرد که ریش بگذارد
بر تنِ شعر، لباس عاشورا پوشاند
موسیقی بیوه شد
و زندگی را تبدیل به عزا کرد
تهران به روی کسی نمیخندد،
غیر از مرگ
تهران از هیچ چیز خوشش نمیآید،
غیر از مرگ
زنانش، پسرانش و دخترانش
نام همه ی آنها مرگ است
چیزی که در آنجا از مادر متولد نمیشود
زندگیست.
#شیرکو_بیکس
-@Roshanfkrane
بر تن آبها عبا پوشاند
بر تن جاده ها جبه پوشاند
بر سر باغچه عمامه پوشاند
آواز را مجبور کرد که ریش بگذارد
بر تنِ شعر، لباس عاشورا پوشاند
موسیقی بیوه شد
و زندگی را تبدیل به عزا کرد
تهران به روی کسی نمیخندد،
غیر از مرگ
تهران از هیچ چیز خوشش نمیآید،
غیر از مرگ
زنانش، پسرانش و دخترانش
نام همه ی آنها مرگ است
چیزی که در آنجا از مادر متولد نمیشود
زندگیست.
#شیرکو_بیکس
-@Roshanfkrane
در این مشرقزمین
هرگاە کوشیدم
تا در برابر آینە
هر دو واژەی "آزادی" و "زن" را
در کنار یکدیگر بر روی دو صندلی بنشانم
بیهودە بود،
هربار نیز
واژەی "تودە" با سبیلی از بناگوش در رفتە میآمد و
بە همراە سجادەای بە زیر بغل
بە جای واژەی "زن" مینشست...
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
هرگاە کوشیدم
تا در برابر آینە
هر دو واژەی "آزادی" و "زن" را
در کنار یکدیگر بر روی دو صندلی بنشانم
بیهودە بود،
هربار نیز
واژەی "تودە" با سبیلی از بناگوش در رفتە میآمد و
بە همراە سجادەای بە زیر بغل
بە جای واژەی "زن" مینشست...
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
مگر چه میخواهم از وطن؟؟
جز لقمهای نان و خیالی آسوده.
چه میخواهم؟؟
جز تکهای آفتاب و بارانی که آهسته ببارد.
جز پنجرهای که رو به عشق و آزادی گشوده شود؟!
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کرد؟؟
#ارسالی
#شیرکو_بیکس
#اجتماعی
@Roshanfkrane
جز لقمهای نان و خیالی آسوده.
چه میخواهم؟؟
جز تکهای آفتاب و بارانی که آهسته ببارد.
جز پنجرهای که رو به عشق و آزادی گشوده شود؟!
مگر چه خواستم از وطن که از من دریغش کرد؟؟
#ارسالی
#شیرکو_بیکس
#اجتماعی
@Roshanfkrane
تهران بر درختان حجاب اجباری پوشاند
بر تن آبها عبا پوشاند
بر تن جاده ها جبه پوشاند
بر سر باغچه عمامه پوشاند
به زور
آواز را مجبور کرد که ریش بگذارد
بر تنِ شعر لباس عاشورا پوشاند
موسیقی بیوه شد
و زندگی را تبدیل به عزا کرد۴
تهران
به روی کسی نمی خندد
غیر از مرگ
تهران از هیچ چیز خوشش نمی آید
غیر از مرگ زنانش، پسرانش، و دخترانش
نام همه ی آنها مرگ است
و چیزی که از مادر متولد نمی شود
زندگی ست
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
بر تن آبها عبا پوشاند
بر تن جاده ها جبه پوشاند
بر سر باغچه عمامه پوشاند
به زور
آواز را مجبور کرد که ریش بگذارد
بر تنِ شعر لباس عاشورا پوشاند
موسیقی بیوه شد
و زندگی را تبدیل به عزا کرد۴
تهران
به روی کسی نمی خندد
غیر از مرگ
تهران از هیچ چیز خوشش نمی آید
غیر از مرگ زنانش، پسرانش، و دخترانش
نام همه ی آنها مرگ است
و چیزی که از مادر متولد نمی شود
زندگی ست
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
باران که آمد
گلی در خانهام رویید
آفتاب که تابید
آیینهای تمام قد به خانهام داد
درخت توی ایوان
شانهای به موهایم بخشید
عزیزکم تو که آمدی
گل و آینه و شانه را بردی و
شعری به من سپردی!
#شیرکو_بیکس
#شعر
@Roshanfkrane
گلی در خانهام رویید
آفتاب که تابید
آیینهای تمام قد به خانهام داد
درخت توی ایوان
شانهای به موهایم بخشید
عزیزکم تو که آمدی
گل و آینه و شانه را بردی و
شعری به من سپردی!
#شیرکو_بیکس
#شعر
@Roshanfkrane
آزادی؟
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می زنند
سرزمین؟
کدامین سرزمین؟
آن سرزمینی که هر روز به غارتش می برند؟
آن دشتی که برهوتش کرده اند
یا آن شاخه ای
که تخته ی تابوت شد؟
کدامین است؟
آن سنگ و آن خاک و آن چشمه و ریگی
که بند و زندان زاییده است؟
نمی دانم میهن کدام است!
آزادی کدام است،
نمی دانم!
آن جویباری که در روز روشن
سرچشمه اش را غارت کردید؟
آن معشوقه ای که در خواب
چشم هایش را دزدیدید؟
آن ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج بردید؟
یا آن ماهی
که شبِ چهارده اش را ربودید؟
آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می زنند
#شیرکو_بیکس
#مناسبت
@Roshanfkrane
کدامین آزادی؟
آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می زنند
سرزمین؟
کدامین سرزمین؟
آن سرزمینی که هر روز به غارتش می برند؟
آن دشتی که برهوتش کرده اند
یا آن شاخه ای
که تخته ی تابوت شد؟
کدامین است؟
آن سنگ و آن خاک و آن چشمه و ریگی
که بند و زندان زاییده است؟
نمی دانم میهن کدام است!
آزادی کدام است،
نمی دانم!
آن جویباری که در روز روشن
سرچشمه اش را غارت کردید؟
آن معشوقه ای که در خواب
چشم هایش را دزدیدید؟
آن ابری که پیش از باریدن
بارانش را به تاراج بردید؟
یا آن ماهی
که شبِ چهارده اش را ربودید؟
آزادی، اسبی ست خسته و لنگان
که هر روز گلوله بارَش می زنند
#شیرکو_بیکس
#مناسبت
@Roshanfkrane
آنگه که تاریخنویسی مینویسد:
صد نفر در جنگی کشته شدند. و به آسانی از آن میگذرد،
تو درنگ کن و بنگر؛
صد نفر، صد روح
صد رودخانه
صد خیابان
صد پنجره
صد زن
و صد برگریزان.
صدها خواب
و صدها کودک.
هزاران بوسه
هزاران باغ.
و آن فقط چشمِ شاعر است که در صد جانِ کشته شده؛
صد شمشال
و صد ترانه
و هزار لبخندِ گل
و هزار انعکاسِ شکسته ی خورشید
و هزار قطره ی اشکِ خدا را
میبیند.
#شیرکو بیکس
#شعر
@Roshanfkrane
صد نفر در جنگی کشته شدند. و به آسانی از آن میگذرد،
تو درنگ کن و بنگر؛
صد نفر، صد روح
صد رودخانه
صد خیابان
صد پنجره
صد زن
و صد برگریزان.
صدها خواب
و صدها کودک.
هزاران بوسه
هزاران باغ.
و آن فقط چشمِ شاعر است که در صد جانِ کشته شده؛
صد شمشال
و صد ترانه
و هزار لبخندِ گل
و هزار انعکاسِ شکسته ی خورشید
و هزار قطره ی اشکِ خدا را
میبیند.
#شیرکو بیکس
#شعر
@Roshanfkrane
اگر دقیقه ای نباشی
ساعت ها از کار می افتند
خانه ها برهوت می شوند
کوچه ها اشک می ریزند
پرندگان، سیَه پوش می شوند
و شعرها هم نیست می شوند
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
ساعت ها از کار می افتند
خانه ها برهوت می شوند
کوچه ها اشک می ریزند
پرندگان، سیَه پوش می شوند
و شعرها هم نیست می شوند
#شیرکو_بیکس
@Roshanfkrane
.
پیش از برافراشتن پرچم
من آزادی رنگ های آن را می خواهم
پیش از سرود
من استقلال واژه هایش را می جویم
پیش از رادیو
من رهایی همه ی صداها را طالبم
پیش از تلویزیون
من خواهان خودمختاری جغرافیای همهی چشم هایم
✍ #شیرکو_بیکس
#اندیشه
@Roshanfkrane
پیش از برافراشتن پرچم
من آزادی رنگ های آن را می خواهم
پیش از سرود
من استقلال واژه هایش را می جویم
پیش از رادیو
من رهایی همه ی صداها را طالبم
پیش از تلویزیون
من خواهان خودمختاری جغرافیای همهی چشم هایم
✍ #شیرکو_بیکس
#اندیشه
@Roshanfkrane