روشنفکران
81.9K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
⭕️ روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟
✍🏻 #صالح نیکبخت

« #ادوارد سعید » متفکر و منتقد فلسطینی تبار
کتابی با عنوان #روشنفکر_کیست ؟ روشنفکری چیست؟” نوشته است و وظیفه روشنفکر را “ نقد نهادهای قدرت ” می داند.

🔺یک اصل مهم که در طول تاریخ در عرض جغرافیا به اثبات رسیده است این است که قدرت بدون نقد فساد می آورد.

🔺اخلاقی ترین آدم ها هم وقتی در بالای پلکان قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند، دچار “خودشیفتگی” می شوند و پس از این به باتلاق “ ایدئوکراسی” فرو می غلتند (یعنی “مذهب حافظ قدرت”) و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است، بر “سلطان” مباح می گردد.
به همین دلیل در جامعه، روشنفکر نقد می کند و نقد می کند تا نهادهای قدرت “سالم” بمانند.

🔺یکی از ویژگی هایی که روشنفکر را از “ روشنفکرنما ” یا همان “روشنفکر مآب” جدا می کند این است که روشنفکر مآب “نقد” نمی کند، بلکه “نق می زند”. نقد کردن کار آسانی نیست.

🔺شما برای نقد کردنِ مدیریتِ یک سیستم، لازم است تاریخچه و گردش کار این سیستم را بدانید، آمار و ارقام مربوط به این سیستم را مرور کنید و با فرآیند تجزیه و تحلیل اطلاعات آشنا باشید.
پس نقد کردن تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی می خواهد. اما شما می توانید راجع به هر چیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!

🔺“نق زدن” یک فرایند “هیجان مدار” است. یعنی ما با نق زدن آرام تر می شویم، خشم و غم مان را با دیگران در میان می گذریم و “درد دل” می کنیم، اما “نقد کردن” یک فرایند “مسأله مدار” است، ما هنگام نقد ، خودمان را سبک نمی کنیم، بلکه مساله را “حلّاجی” و زیر و رو می کنیم.

🔺“نق زدن” مخاطب تعریف شده ای ندارد، کافی است گوش مفت بیابی، آن وقت می توانی شروع به نق زدن کنی، ولی نقد کردن، مخاطب تعریف شده ای دارد.
مخاطبِ روشنفکر پیش از همه، خود نهادهای قدرت اند و سپس کارشناسان، گروه های ذی نفع، رسانه ها و سایر نقدکنندگان.

🔺نقد کردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و شجاعت دارد، شجاعت پرداخت هزینه ! شما می توانید در هر مهمانی که می نشینید و هر تاکسی که سوار می شوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد!

🔺ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانه ها ارسال کنید، باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید؛ بنابرین یکی دیگر از ویژگی های روشنفکران که آن ها را از روشنفکرمآبان جدا می کند ،“ شجاعت ” است.

🔺البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سخت تری در پیش می گیرند و آن آگاه سازی توده های مردم است.
کسی که قرار است توده های مردم را آگاه نماید، از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیر تخصصی سخن بگوید.
این کار شبیه “بند بازی”7 است. اگر کمی تخصصی تر سخن بگوید، مخاطبانش سخنش را نمی فهمند و اگر کمی عوامانه تر سخن بگوید، به سرعت دچار “پوپولیسم” - عوام زدگی –می شود!

🔺بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند.
با این حال این قلمرو پر خطر را نباید خالی گذاشت؛ چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو، جا را برای “پوپولیست های واقعی” باز می کنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمه “مار” ،شکل “مار” را طراحی می کنند.

🔺ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکه سازی می کنند، روشنفکر اهل انزوا و در خود فرورفتن نیست.
او از جامعه قهر نمی کند و ناامید نیز نمی شود؛ چرا که از ابتدا هم توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخورده اند.شاید برخی از آن ها روشنفکرهایی بوده اند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشته اند، آن ها به دنبال “اتوپیا” - مدینه فاضل – بوده اند و ناکام مانده اند.
🔺روشنفکر به حرکت دائمی و پله پله اجتماع امیدوار است؛ بنابراین تماسش را با جامعه حفظ می کند و تیم و تشکّل می سازد.
منظورم از تشکل، محفل نیست، بلکه نهادهای مدنی است، نهادهای مدنی شناسنامه دار که به طور دائمی رشد می کنند و با جامعه بیرون از خود ارتباط برقرار می کنند، اثر می گذارند و اثر می پذیرند.
@Roshanfkrane
مشخصه روشنفکر این است که از جانب هیچکس رسالتی ندارد و وضع اجتماعی خود را از هیچ مقامی نگرفته است ...

فی حد ذاته برخلاف پزشکان و آموزگاران که قدرت حاکم با تصمیم قبلی، آنها را به عنوان ماموران خویش ایجاد کرده، محصول هیچ تصمیم قبلی نیست، بلکه ثمره عجیب الخلقه جوامع غول آسا است.

هیچ کس او را نمی خواهد و هیچ کس او را به رسمیت نمی شناسد نه دولت، نه برگزیدگان قدرت حاکم، نه گروه های فشار نه سازمان های طبقات استثمار شده و نه توده ها.

#سارتر / در دفاع از #روشنفکران

#روشنفکر
@Roshanfkrane
#روشنفکر کیست؟

الف- " امانوئل کانت " اعتقاد دارد اگر در جامعه‌ای گزاره غالب این باشد که "فکر نکنید اطاعت کنید" آن جامعه در دوران تاریکی به سر می‌برد و اگر در فردی هم این گزاره غالب باشد آن فرد در دوران کودکی به سر می‌برد. گزاره‌ای که یک جامعه را به دوران روشنایی می‌برد و یک فرد را به بلوغ روانی می‌رساند این است که "جرأت و شهامت آزاداندیشی داشته باش".
بنا بر این از نظر کانت روشنفکر بودن دو ویژگی دارد: اول علم و آگاهی و دوم شجاعت و شهامت.

ب- " کارل مانهایم " اعتقاد دارد که تمام شناخت‌ها به ساختارهای اجتماعی وابسته هستند. از نظر او این منافع طبقات و گروه‌های اجتماعی است که نحوه اندیشیدن آن‌ها را تعیین می‌کند بنا بر این کشیش‌ها شبیه هم فکر می‌کنند، نظامیان شبیه هم و پزشکان شبیه هم. تنها افکار روشنفکران است که وابسته به شرایط و ساختارهای اجتماعی نیست. مانهایم روشنفکران را افرادی بی‌ طبقه می‌دانست که اندیشه‌هایشان تحت‌تأثیر منافع طبقاتی نیست.

ج- " ادوارد سعید " روشنفکر را کسی می‌داند که به نقد "قدرت" و "سنت" می‌پردازد. روشنفکر این نقد را در انظار عموم انجام می‌دهد بنا بر این همه هستی‌اش را موکول به یک تشخیص انتقادی می‌کند. پس می‌توان برای روشنفکران دو ویژگی قائل شد: اول این که تفکر نقاد در آن‌ها فعال است. پس گرفتار تفکر عاطفی - عادتی، جوزدگی و تقلید نیستند، دوم این که این نقد‌ها را با شهامت مطرح می‌کنند و از نگرانی در مورد حاصل عملی کار خویش فاصله گرفته‌اند.
پس ملاحظه می‌فرمایید که هر فرد دانشمند و تحصیلکرده‌ای روشنفکر(Intellectual)محسوب نمی‌شود و هر جامعه‌ای هم که دانشگاه و دانشجو زیاد داشته باشد از دوران تاریکی به عصر خرد نقل مکان نکرده است.

" گونه‌شناسی روشنفکران ایرانی "
" نظام بهرامی کمیل "

@Roshanfkrane
‍ ‍ #روشنفکر_کیست؟ روشنفکری چیست؟
#ادوارد_سعید

وظیفه روشنفکر نقد نهادهای قدرت است.
یک اصل مهم که در طول تاریخ و در عرض جغرافیا به اثبات رسیده، اینست که قدرت بدون نقد فساد می آورد.

اخلاقی ترین آدم ها هم وقتی در بالای پلکان قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و نقد کنترل نشوند، دچار خودشیفتگی می شوند و پس از این به باتلاق ایدئوکراسی فرو می غلتند [مذهب حافظ قدرت] و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است، بر سلطان مباح می گردد!
به همین دلیل در جامعه، روشنفکر نقد می کند و نقد می کند تا نهادهای قدرت سالم بمانند.

یکی از ویژگی هایی که روشنفکر را از روشنفکرنما یاهمان روشنفکر_مآب جدا می کند این است که روشنفکر مآب نقد نمی کند، بلکه نق می زند”.

نقد کردن کار آسانی نیست. نقد کردن تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی می خواهد. اما شما می توانید راجع به هر چیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و پژوهش آن کرده باشید!

نق زدن: یک فرایند "هیجان مدار" است. یعنی ما با نق زدن آرام تر می شویم، خشم و غم مان را با دیگران در میان می گذریم و "درد دل" می کنیم، اما نقد کردن یک فرایند مسأله مدار است، ما هنگام نقد، خودمان را سبک نمی کنیم، بلکه مساله را حلاجی و زیر و رو می کنیم.
"نق زدن” مخاطب تعریف شده ای ندارد، کافی است گوش مفت بیابی، آن وقت می توانی شروع به نق زدن کنی، ولی نقد کردن، مخاطب تعریف شده ای دارد.

مخاطبِ روشنفکر پیش از همه، خود نهادهای قدرت اند و سپس کارشناسان، گروه های ذی نفع، رسانه ها و سایر نقدکنندگان.
نقد کردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و "شجاعت" دارد؛ شجاعت پرداخت هزینه !

شما می توانید در هر مهمانی که می نشینید و هر تاکسی که سوار می شوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد.
ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانه ها ارسال کنید، باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید؛ بنابراين یکی دیگر از ویژگی های روشنفکران که آن ها را از روشنفکرمآبان جدا می کند، شجاعت است.
البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سخت تری در پیش می گیرند و آن آگاه سازی توده های مردم است.

کسی که قرار است توده های مردم را آگاه نماید، از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیر تخصصی سخن بگوید.
این کار شبیه بندبازی است. اگر کمی تخصصی تر سخن بگوید، مخاطبانش سخنش را نمی فهمند و اگر کمی عوامانه تر سخن بگوید، به سرعت دچار پوپولیسم عوام زدگی می شود!
بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند.
با این حال این قلمرو پر خطر را نباید خالی گذاشت؛ چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو، جا را برای پوپولیست های واقعی باز می کنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمه "مار"، شکل "مار"را طراحی می کنند.
ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکه سازی می کنند، روشنفکر اهل انزوا و در خود فرورفتن نیست.
او از جامعه قهر نمی کند و ناامید نیز نمی شود؛ چرا که از ابتدا هم توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخورده اند.

شاید برخی از آن ها روشنفکرهایی بوده اند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشته اند، آن ها به دنبال اتوپیا مدینه فاضل بوده اند و ناکام مانده اند.
روشنفکر به حرکت دائمی و پله پله اجتماع امیدوار است؛ بنابراین تماسش را با جامعه حفظ می کند و تیم و تشکّل می سازد. منظور از تشکل، محفل نیست، بلکه نهادهای مدنی است، نهادهای مدنی شناسنامه دار که به طور دائمی رشد می کنند و با جامعه ی بیرون از خود ارتباط برقرار می کنند، اثر می گذارند و اثر می پذیرند.

#اندیشه
#سیاسی
#اجتماعی

🆔👉 @Roshanfkrane

#روشنفکر_کیست؟


خلاصه مشخصه ی روشنفکر این است که از جانب هیچکس رسالتی ندارد و وضع اجتماعی خود را از هیچ مقامی نگرفته است. فی حد ذاته ـ برخلاف پزشکان و آموزگاران که قدرت حاکم با تصمیم قبلی، آنها را به عنوان ماموران خویش ایجاد کرده٬ محصول هیچ تصمیم قبلی نیست، بلکه ثمره عجیب الخلقه جوامع غول‌آسا است..
هیچکس او را نمی‌خواهد و هیچکس او را به رسمیت نمی‌شناسد نه دولت
نه برگزیدگان قدرت حاکم
نه گروه‌های فشار
نه سازمان‌های طبقات استثمار شده و
نه توده‌ها


#ژان_پل_سارت


@Roshanfkrane
✍️ ادوارد سعید

روشنفکر کیست؟ روشنفکری چیست؟


وظیفه روشنفکر نقد نهادهای قدرت است.
یک اصل مهم که در طول #تاریخ و در عرض جغرافیا به اثبات رسیده، اینست که قدرت بدون نقد فساد می آورد.

اخلاقی ترین آدم ها هم وقتی در بالای پلکان قدرت بنشینند، اگر به طور جدی با نظارت و #نقد کنترل نشوند، دچار خودشیفتگی می شوند و پس از این به باتلاق ایدئوکراسی فرو می غلتند مذهب حافظ قدرت و پس از آن هرچه بر دیگران مکروه و حرام است، بر سلطان مباح می گردد!
به همین دلیل در #جامعه، روشنفکر نقد می کند و نقد می کند تا نهادهای #قدرت سالم بمانند.

یکی از ویژگی هایی که روشنفکر را از روشنفکرنما یاهمان روشنفکر_مآب جدا می کند این است که #روشنفکر مآب نقد نمی کند، بلکه نق می زند”.

نقد کردن کار آسانی نیست. نقد کردن تخصص و مهارت و صرف وقت و انرژی می خواهد. اما شما می توانید راجع به هر چیزی نق بزنید بدون این که کمترین وقتی صرف مطالعه و #پژوهش آن کرده باشید!

نق زدن: یک فرایند "هیجان مدار" است. یعنی ما با نق زدن آرام تر می شویم، خشم و غم مان را با دیگران در میان می گذریم و "درد دل می کنیم، اما نقد کردن یک فرایند مسأله مدار است، ما هنگام نقد، خودمان را سبک نمی کنیم، بلکه مساله را حلاجی و زیر و رو می کنیم.
"نق زدن” مخاطب تعریف شده ای ندارد، کافی است گوش مفت بیابی، آن وقت می توانی شروع به نق زدن کنی، ولی نقد کردن، مخاطب تعریف شده ای دارد.

مخاطبِ روشنفکر پیش از همه، خود نهادهای قدرت اند و سپس #کارشناسان، گروه های ذی نفع، رسانه ها و سایر نقدکنندگان.
نقد کردن علاوه بر نیاز به دانش و مهارت و صرف وقت و انرژی، نیاز به شهامت و "شجاعت" دارد؛ شجاعت پرداخت هزینه !


شما می توانید در هر مهمانی که می نشینید و هر تاکسی که سوار می شوید نق بزنید، کسی کاری به کار شما ندارد.
ولی اگر نقد خود را برای نهادهای قدرت و رسانه ها ارسال کنید، باید آمادگی پرداخت هزینه را هم داشته باشید؛ بنابرین یکی دیگر از ویژگی های #روشنفکران که آن ها را از روشنفکرمآبان جدا می کند، شجاعت است.
البته اینجا لازم است راجع به گروهی از روشنفکران توضیح دهم که کار سخت تری در پیش می گیرند و آن آگاه سازی توده های مردم است.

کسی که قرار است توده های #مردم را آگاه نماید، از یک سو باید دارای دانش و مهارت نقد باشد و از سویی باید بتواند با زبان غیر تخصصی سخن بگوید.
این کار شبیه بندبازی است. اگر کمی تخصصی تر سخن بگوید، مخاطبانش سخنش را نمی فهمند و اگر کمی عوامانه تر سخن بگوید، به سرعت دچار #پوپولیسم عوام زدگی می شود!
بسیاری از روشنفکران که به این قلمرو پا گذاشتند یا از این طرف یا از آن طرف فرو افتادند.
با این حال این قلمرو پر خطر را نباید خالی گذاشت؛ چرا که با خالی گذاشتن این قلمرو، جا را برای پوپولیست های واقعی باز می کنیم، کسانی که به جای نوشتن کلمه "مار"، شکل "مار"را طراحی می کنند.
ویژگی مهم روشنفکران این است که تشکّل و شبکه سازی می کنند، روشنفکر اهل انزوا و در خود فرورفتن نیست.
او از جامعه قهر نمی کند و ناامید نیز نمی شود؛ چرا که از ابتدا هم توقع تغییرات دراماتیک نداشته است. روشنفکرمآب ها ناامید و سرخورده اند.

شاید برخی از آن ها روشنفکرهایی بوده اند که توقع زیادی از مردم و جامعه داشته اند، آن ها به دنبال اتوپیا مدینه فاضل بوده اند و ناکام مانده اند.
روشنفکر به حرکت دائمی و پله پله #اجتماع امیدوار است؛ بنابراین تماسش را با جامعه حفظ می کند و تیم و تشکّل می سازد. منظور از تشکل، محفل نیست، بلکه نهادهای مدنی است، نهادهای مدنی شناسنامه دار که به طور دائمی رشد می کنند و با جامعه ی بیرون از خود ارتباط برقرار می کنند، اثر می گذارند و اثر می پذیرند.

@Roshanfkrane
▪️ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﮐﯿﺴﺖ؟

ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﯼ ‏به ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ Intellectualism ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺗﻔﮑﯿﮏ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﺳﺖ . ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺭﻭﺡ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﮔﺮﺍ ﻭ ﻣﻤﯿﺰ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻭﺍﮊﻩ ﯼ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﯾﺎ ‏« ﺍﯾﻨﺘﻠﮑﺘﻮﺍﻝ ‏» ﺻﻔﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪ، ﺧﺮﺩﮔﺮﺍ ﻭ ﻋﻘﻼﺋﯽ؛ ﺁﺩﻣﻬﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﭘﺪﯾﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺣﺴﺐ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺧﺮﺩ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﯽ ﺳﻨﺠﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﯿﺎﻟﺒﺎﻓﯽ، ﻣﺘﻔﮑﺮ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻭﺭﻧﺪ. ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﯼ ﺍﯾﻦ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﺑﺎ ﺫﻫﻨﯿﺘﻬﺎﯼ ﺗﺨﯿﻠﯽ ﻭ ﺗﻮﻫﻤﯽ، ﺷﻤﺎﺭ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻫﺮﺟﺎﻣﻌﻪ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺭﻗﻤﯽ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌﺎﺩﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺮﮔﯿﺮﺩ.

ﺗﺎﺭﯾﺨﭽﻪ
‏« ﺍﯾﻨﻠﺠﻨﺴﯿﺎ ‏» ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﻫﺎﻟﻨﺪ ﻭ ﺭﻭﺳﯿﻪ ﺩﺭ ﺩﻫﻪ 1820 ﺗﺎ 1840 ﺩﺭ ﺍﺭﺟﺎﻉ ﺑﻪ ﻻﯾﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺕﺡﺻﯿﻼﺕ ﻭ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﺑﻘﯿﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺘﻤﺎﯾﺰ ﺑﻮﺩ .
ﮐﻠﻤﺎﻧﺴﻮ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ‏( 1898 ‏) ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎ ﺭ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﯾﻨﺘﻠﮑﺘﻮﯾﻞ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺍﻓﻌﺎﻥ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺭﯾﻔـﻮﺱ ﺩﺭ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺩﺭﯾﻔﻮﺱ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭﯾﻔـﻮﺱ ﺍﻓﺴﺮ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1894 ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﺑﻪ ﺍﺭﺗﺶ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺑﻪ ﺣﺒﺲ ﺍﺑﺪ ﺷﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﺣﺪﻭﺩ 5 ﺳﺎﻝ ﻣﺪﺍﺭﮐﯽ ﺩﺍﻝ ﺑﺮ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻭﯼ ﯾﺎﻓﺖ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ ﻣﺒﺪﻝ ﮐﺮﺩ . ﺍﻣﯿﻞ ﺯﻭﻻ ﺑﺎ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺳﺮ ﮔﺸﺎﺩﻩ ﺑﺎ ﻋﻨﻮﺍﻥ " ﻣﻦ ﻣﺘﻬﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ " ﺍﺭﺗﺶ ﻭ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ ﺭﺍﺑﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺧﻼﻑ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻣﺘﻬﻢ ﮐﺮﺩ . ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺎﻣﻪ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺷﺪ . ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﯼ ﺑﺎ ﺍﻣﻀﺎﯼ ﺣﺪﻭﺩ ﺳﯿﺼﺪ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎﻥ، ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﺩﺭﯾﻔـﻮﺱ ﺭﺍ ﻏﯿﺮ ﻗﺎﻧﻮﻧﯽ ﺍﻋﻼﻡ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ . ﺍﯾﻦ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﯿﺎﻧﯿﻪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﺷﻬﺮﺕ ﯾﺎﻓﺖ . ﺑﺎ ﻋﻘﺐ ﻧﺸﯿﻨﯽ ﺍﺭﺗﺶ ﻭ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﯼ، ﻧﻘﺶ ﻭ ﻧﻔﻮﺫ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﯼ ﺧﺎﺹ ﯾﺎﻓﺖ . ﺍﻏﻠﺐ ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺩﺭﻳﻔﻮﺱ ﺭﺍ ﻧﻘﻄﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﻛﺎﻣﻞ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ .
ﮔﺮﺍﻣﺸﻲ ﺩﺭ ﭘﮋﻭﻫﺶ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﺻﻠﻲ ﻧﻘﺶ ﺿﺮﻭﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻲ ﺁﻳﺪ، ﻳﻚ ﻳﺎ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻳﻚ ﻗﺸﺮ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮ ﺭﺍ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻧﺴﺠﺎﻡ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﻘﺶ ﺧﻮﺩ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻫﺎﻱ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺁﮔﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ . ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺴﺎﻟﻪ ﺟﻨﻮﺏ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﻣﻴﺎﻧﺠﻴﮕﺮ ﻭ ﻣﺸﺮﻭﻋﻴﺖ ﺑﺨﺶ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﻱ ﺗﻮﺟﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ . ﺍﻭ ﻣﻌﺘﻘﺪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﺍﻥ ﺑﻴﻦ ﻣﺎﻟﻜﺎﻥ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺎﻟﻚ ﻭ ﺳﺎﺯﻧﺪﻩ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﻜﺎﻥ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻣﻲ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪ، ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﻧﺪ . ﺁﻥ ﻫﺎ ﺩﺭ ﻛﺴﻮﺕ ﺩﺍﺭﻭﺳﺎﺯ، ﺣﻘﻮﻗﺪﺍﻥ، ﻣﻌﻠﻢ، ﻛﺸﻴﺶ، ﭘﺰﺷﻚ، ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪ، ﻣﺤﻘﻖ، ﺗﻜﻨﻴﺴﻴﻦ ﻭ ﻣﻬﻨﺪﺱ، ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﻧﻈﺎﻣﻲ، ﻗﺎﺿﻲ ﻭ ﭘﻠﻴﺲ، ﺩﺍﻧﺶ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻨﻀﺒﻂ ﻛﺮﺩﻥ ﺟﺴﻢ ﻭ ﺫﻫﻦ ﺩﺭ ﺧﺪﻣﺖ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺎﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺭﺍ ﻣﻨﺘﺸﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ . ﺁﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﻭ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎﻱ ﺗﺤﺖ ﺳﺘﻢ ﺑﺎ ﻭﺿﻊ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻳﺎﺭﻱ ﻣﻲ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ . ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺿﺎﻣﻦ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻱ ﻫﮋﻣﻮﻧﻲ ﻃﺒﻘﻪ ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﻛﻞ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻧﺪ .
ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺑﺎﻟﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺷﻴﻮﻩ ﺗﻮﻟﻴﺪ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺍﺭﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯﻱ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎﺕ ﺗﻮﻟﻴﺪﻱ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻱ ﻣﻨﺎﺳﺒﺎﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﺧﺎﻟﻲ ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﻃﺒﻘﺎﺗﻲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻧﻴﺰ، ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺍﻧﺪﺍﻣﻮﺍﺭ، ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ . ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﮋﻣﻮﻧﻲ ﻓﻜﺮﻱ ﺣﺎﻛﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺮﺳﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺁﻥ ﺁﻟﺘﺮﻧﺎﺗﻴﻮ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﺑﺎﻟﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ

ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ، ﺳﻪ ﺷﻌﺎﺭ : ﺁﺯﺍﺩﻱ، ﺑﺮﺍﺑﺮﻯ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻯ ﺭﺍ، ﻭﻳﮋﮔﻰ ﻭ ﻧﺸﺎﻥِ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻣﻲﺩﺍﻧﻨﺪ . ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺭﺯﺵﻫﺎﻯ ﺳﻪﮔﺎﻧﻪﻯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﺒﻴﺮ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺗﺠﻠﻰ ﻳﺎﻓﺖ .

ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻣﻔﻬﻮﻣﯽ ﻣﺪﺭﻥ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﺿﺮﻭﺭﺗﺂ ﺗﺎﺑﻊ ﺗﻌﺎﺭیفی ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﺧﺺ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻣﺪﺭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻋﺼﺮ ﺭﻭﺷﻨﮕﺮﯼ ﯾﮏ ﻣﻘﻄﻊ ﻣﺸﺨﺼﯽ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺟﺪﯾﺪ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫﺪ، ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻘﻄﻊ ﺍﺯ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺗﻌﻠﻖ ﺩﺍﺭﺩ . ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺗﺎ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺑﺮﻭﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺪﺭﻥ ﮐﻪ ﺁﺗﺸﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺮ ﺧﺮﻣﻦ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﮔﻢ ﻭ ﮐﻬﻨﻪ ، ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺩﯾﺎﺭﯼ ﺭﻧﮓ ﺍﺳﮑﻮﻻﺭﺳﺘﯿﮑﯽ ﺩﺍﺷﻨﺘﺪ
#روشنفکر
@Roshanfkrane
▪️روشنفکر کیست...!؟

#ایمانوئل_کانت اعتقاد دارد اگر در جامعه ای گزاره غالب این باشد که "فکر نکنید اطاعت کنید" آن جامعه در دوران تاریکی به سر می برد و اگر در فردی هم این گزاره غالب باشد آن فرد در دوران کودکی به سر می برد.

گزاره ای که یک جامعه را به دوران روشنایی می برد و یک فرد را به بلوغ روانی می رساند این است که "جرات و شهامت آزاد اندیشی داشته باش".

بنابراین از نظر کانت روشنفکر بودن دو ویژگی دارد: اول علم و آگاهی و دوم شجاعت و شهامت.

#کارل_مانهایم اعتقاد دارد که تمام شناخت ها به ساختارهای اجتماعی وابسته هستند. از نظر او این منافع طبقات و گروه های اجتماعی است که نحوه اندیشیدن آنها را تعیین می کند بنابراین کشیش ها شبیه هم فکر می کنند، نظامیان شبیه هم و پزشکان شبیه هم. تنها افکار روشنفکران است که وابسته به شرایط و ساختارهای اجتماعی نیست. مانهایم روشنفکران را افرادی بی طبقه می دانست که اندیشه هایشان تحت تاثیر منافع طبقاتی نیست.

#ادوارد_سعید روشنفکر را کسی می داند که به نقد "قدرت" و "سنت" می پردازد. روشنفکر این نقد را در انظار عموم انجام می دهد بنابراین همه هستی اش را موکول به یک تشخیص انتقادی می کند. پس می توان برای روشنفکران دو ویژگی قائل شد.

اول این که تفکر نقاد در آنها فعال است. پس گرفتار تفکر عاطفی -عادتی، جوزدگی و تقلید نیستند،
دوم این که این نقد ها را با شهامت مطرح می کنند و از نگرانی در مورد حاصل عملی کار خویش فاصله گرفته اند.

پس هر فرد دانشمند و تحصیلکرده ای روشنفکر  محسوب نمی شود و هر جامعه ای هم که دانشگاه و دانشجو زیاد داشته باشد از دوران تاریکی به عصر خرد نقل مکان نکرده است.

اما لازم است اضافه کنیم، در هر شرایط تاریخی، ممکن است روشنفکر نمودی متفاوت داشته باشد. در یک‌جامعه با رویکرد های سیاسی و اجتماعی و...وظایف روشنفکر تغییر میکند، پس بهتر می دانم بگویم: روشنفکر مستلزم انعطاف عملکرد و اندیشه است.

#اندیشه #روشنفکر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کانال روشنفکران

روشنفکر کیست؟

نظر دکتر #علی_نیری در مورد #روشنفکر

#اندیشه

@Roshanfkrane
♦️ مدعیان یا موانع گفتگو

روشنفکران

🔻در ایران یکی از بزرگترین موانع اجتماعی شکلگیری گفتگو؛ مدعیان گفتگو هستند. این مدعیان در شش گروه اصلی قرار دارند.

۱.اساتید و روشنفکران: اساتیدی که با استناد به ارجاعاتی از کانت، هوسرل، بوبر، هابرماس، بوهم، رورتی و دیگران در ستایش گفتگو مطلب می‌نویسند در عمل به ندرت تحمل شنیدن نظر دیگری را دارند و با کوچکترین نقدی به هم ریخته و دودمان منتقد را به باد میدهند. رفتار و منش این اساتید به طور طبیعی به پیروان و هواداران منتقل می‌شود و آنها هم فقط مدح مراد خود را میپسندند و کوچکترین نقدی به استاد والامقام را با ناسازا و یا بایکوت پاسخ می‌دهند. اساتید بزرگواری که در نقد رابطه مراد و مریدی مطلب نوشته اند و نوچه پروری را آفت فرهنگ جامعه می‌دانند و از خودبنیادی (autonomy) دم میزنند خودشان تشنه  ستایش کنندگان بیشتر و بیشترند. 

۲.نشریات روشنفکری: متاسفانه در ایران نشریات روشنفکری.... تنها تریبون افراد خاصی هستند. روزنامه نگارانی که دهها مطلب در رسالت و وظیفه روزنامه نگاری نوشته اند و از تبدیل شدن نشریات به تریبون احزاب و باندهای سیاسی نالیده‌اند؛ خودشان تریبون شخصی برخی افراد شده اند. این وضعیت باعث شده کم کم روشنفکران صاحب نام به فکر تاسیس نشریه اختصاصی خود بیافتند.

۳.نشریات علمی: در کشورهای غربی و اساساً در بیشتر دنیای متمدن فصلنامه های علمی- تخصصی به چاپ مقالاتی اقدام میکنند که نویسندگانش از سراسر کشور هستند. در نشریات دانشگاهی کشورهای توسعه‌یافته از چاپ مقالاتی که در نقد همدیگر باشند استقبال میکنند و چه بسا مقاله ای که در یک شماره چاپ میشود در شمارههای بعدی همان نشریه نقد می‌شود. اما در ایران هر دانشگاه و موسسه علمی- پژوهشی برای خود امتیاز فصلنامه ای را کسب کرده و فقط به چاپ مقالات هیأت علمی آن دانشگاه یا موسسه مشغول هستند. اینکه اساتیدی که درس گفتگو میدهند در عمل چقدر به گفتگو پایبنداند از همین مدیریت فصلنامه هایشان معلوم است.

۴.ناشران: اگر از ناشرانی که در ازای دریافت پول کتاب چاپ میکنند بگذریم؛ در سایر موارد روابط مافیای بر چاپ کتاب حاکم است. ناشرانی که گرایش چپ دارند محال است کتابی با گرایش راست را چاپ کنند و بالعکس. همچنین اکثر ناشران دغدغه‌ای برای معرفی افراد نخبه و خلاق ندارند و ترجیح می‌دهند اولویت‌های دیگری را سرمشق خود قرار دهند. چنین عملکردهایی یکی از دلایلی است که باعث می‌شود برخی نویسندگان به دنبال تاسیس انتشاراتی شخصی یا گروهی خود باشند. در نتیجه علاوه بر این که مانعی برای گفتگو و تعامل ایجاد میشود مولفان وقت و انرژی خود را در مسیر امور  اجرایی انتشاراتی صرف میکنند.

۵.شبکه های مجازی: ده سال قبل، راه انداختن وبلاگ به یک اپیدمی اجتماعی تبدیل شده بود؛ زیرا همه می‌خواستند بگویند و کمتر کسی حاضر بود بشنود. اکنون هم در بر همان پاشنه می‌چرخد. استادی که بزرگترین مشکل جامعه را فراموش کردن زندگی روزمره می‌داند حاضر نیست یک یادداشت از فرد دیگری درباره زندگی روزمره به اشتراک گذارد. گروهی که نام صفحه یا کانالشان را «روشنگری»؛ « نقد و نظر »یا «گفتگو» می‌گذارند، راه‌های ارتباطی مخاطبان را بسته‌اند و حاضر به شنیدن نیستند. در یک مدل دیگری چند صاحب کانال فقط پستهای همدیگر را منتشر می‌کنند و بیگانگان شانسی برای منعکس کردن نظراتشان ندارند. در نتیجه این بیگانگان ترغیب می‌شوند که کانال ارتباطی اختصاصی خود را راه بیاندازند که سرانجامش گفتگوی کم و کمتر است.

۶.بنیادها: آخرین مانع گفتگو «بنیادهای فکری و فرهنگی» هستند. قاعدتا این بنیادها برای تولید گفتگو و خلق فکر و اندیشه‌های جدید بنا می‌شوند اما در ایران این بنیادها به تریبونی برای مدح یک فرد و تکرار حرفهای او تبدیل شده‌اند. بنیاد مطهری، آوینی یا شریعتی و .... چه اندازه زمینه را برای گفتگو و نقد افکار این عزیزان فراهم کرده‌اند؟

🔻خلاصه این که آیا بنیاد شریعتی یکبار از سیدجواد طباطبایی برای نقد افکار دکتر دعوت کرده است؟ آیا سید جواد طباطبایی در فصلنامه سیاست‌نامه که حامیانش آن را می‌گردانند یک مقاله از همفکران شریعتی چاپ کرده است؟ آیا فیلسوفان بزرگی مانند علامه جعفری و ابراهیم دینانی(که برخی به او لقب پدر گفتگو داده اند)؛ یک بار از خود پرسیده‌اند حضور پررنگ آن‌ها در تلویزیون به قیمت کمرنگ‌تر کردن دیگران بوده است؟
آیا نشریات؛ شبکه‌های اجتماعی و ناشران کتاب به شکلگیری و گسترش گفتگو کمک میکنند یا در عمل جامعه را به سمت تک گویی سوق میدهند؟بنظر میرسد تمرکز برسانسور سیاسی باعث شده از سانسور فرهنگی و نقش خودمان در بایکوت که بسیار عمیقتر و خطرناکتر است غافل بمانیم.
مدرسه علوم انسانی
🖊نظام بهرامی کمیل
@zistboommedia.

#انتقادات #اجتماعی #روشنفکران #روشنفکر

#اندیشه
@Roshanfkrane