روشنفکران
81.7K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
Audio
همه روزها روز زن است، روز دانایی و عشق.
این هدیه را از من بپذیر، این شعر را؛ که برای توست.
این شعر بخشی از شعرهای زنانه من است که بعدها بیشتر از آنها خواهی شنید.
این شعر را بشنو با قلبت با جانت با زندگی ات...

✍️#عرفان_نظرآهاری

@Roshanfkrane
🌱 دیگر سبزه ای را گره نزن!

سیزدهمین روز که رسید، از خانه که بیرون رفتی، نحسی را که به در کردی، در آب و آینه که نگریستی، هزار و یک آرزو که کردی، این بار اما دیگر سبزه را به سبزه ای گره مزن زیرا ما گره های بسیار داریم تو دیگر گره ای تازه میفکن.
می دانی ! این همه دعا که ما داریم به گره افکنی مستجاب نخواهد شد.
این همه بخت کور که ما داریم به بستن گشوده نخواهد شد.
این همه قفلِ بی کلید که ما داریم به نذر و به نیاز باز نخواهد شد.
این همه درِ بسته که ما داریم به ذکر، مفتوح نخواهد شد.
این همه شدّت که ما داریم و این همه حدّت که در آن داریم به انتظار ، فرج نخواهد یافت.

کاش هر کس به قدر توان دو سرانگشتش ، یا به سر سوزنی گره ای را باز کند که ما گره گشا می خواهیم نه گره ساز.
گره از کار فرو بسته کسی یا گره از ابروان به غم مبتلایی.
اگر بهار است و اگر همذات بهارانی ،
چو غنچه گرچه فروبستگی ست کار جهان
تو همچو باد بهاری گره گشا می باش


✍️#عرفان_نظرآهاری
@Roshanfkrane
☘️ هر روز منجی ظهور می کند

در و دیوار زندگی را چراغان می کنم و هر روز منجی ظهور می کند. شور و شیرین قسمت می کنم و شربت عشق را به رهگذران تعارف می کنم و منجی ظهور می کند.
دینم را به جهان ادا می کنم و انسان بودنم را پاس می دارم و خدا را رعایت می کنم و زمین را رعایت می کنم و زمان را رعایت می کنم و منجی ظهور می کند.
عدالت می ورزم و جوانمردی می ورزم و عشق می ورزم و نور می ورزم و زندگی می ورزم و منجی ظهور می کند.

من دیگر منتظر چیزی نیستم بهترین لحظه همین اکنون است که در آن ایستاده ام.
زمان دارایی من است، آنکه زمانش را درک کند، منجی را ملاقات خواهد کرد.

✍️#عرفان_نظرآهاری

@Roshanfkrane
#معنای_زندگی
#من_خشنود

از زندگی سیر نباش!

مرد سیرفروش گفت : قدری از این سیرها ببر که از سیر به سلامتی راهی ست.

و من به یاد آوردم که از سیری به دلیری هم راهی ست؛ زیرا که مولانا فرموده بود: دیده سیر است مرا ،جان دلیر است مرا،زَهره شیر است مرا...
آدم سیر که باشد دلیر هم می شود، اما نه سیری معده، که سیری جان؛ گرسنگی، ضعف و زبونی می آورد؛ نه فقط گرسنگی تن که گرسنگی «من».
اما « گرسنگیِ من »حتی اگر همه جهان را هم بخورد ،برطرف نمی شود، زیرا که کوزه چشم حریصان به این آسانی ها پر نخواهد شد و سعدی بود که گفت: چشم تنگِ دنیادوست را یا قناعت پر کند یا خاکِ گور...
«آز» تنها اسم یک رذیلت نیست در آدمی که قرن ها پیش در ادب فارسی نام دیوی بوده است که هر چه می خورده، سیر نمی شده است!
حرص و آز و سیری ناپذیری، بیماری سخت و صعب العلاجی ست که دارویی جز خرسندی ندارد و علاجش فهم داشته ها و قدر دانستن دارایی ها و نعمتها و فرصتهای خویش است.

مرد سیرفروش گفت: سیر ببر و سیر بخور و سیر باش،
اما از هر چه سیر شدی از زندگی سیر نباش!

#عرفان_نظرآهاری


🆔👉 @Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔆 تنبور بزن برایمان دختر جان

دخترک تنبورش را که به دست گرفت، آتش بس اعلام شد؛ گلوله ها به تفنگ برگشتند، بمب ها از افتادن باز ایستادند و مین ها از انفجار دست کشیدند.

دخترک که تنبورش را به دست گرفت، دیکتاتورها به تماشای گل ها رفتند، سیاستمداران شاعر شدند و احزاب چپ و راست روی همدیگر را بوسیدند.

دخترک که تنبورش را برداشت کارخانه های اسلحه سازی تعطیل شد، قراردادهای تسلیحاتی فسخ شد و بمبگذاران انتحاری، کمربندهای انفجاریشان را بی درنگ باز کردند.

دخترک که تنبورش را برداشت، مجروحان از بیمارستان به خانه رفتند، مردگان از گورستان به زندگی برگشتند و خدا دوباره به زمین آمد.

دخترک که تنبورش را برداشت، جنگ تمام شد و صلح شهر به شهر و کوچه به کوچه و خانه به خانه و قلب به قلب کودکانه رقصید.

دخترک تنبورش را برداشت، تو هم تنبورت را بردار؛ زیبایی جهان را نجات خواهد داد...

🌱برای آن دخترک کُرد که روی آتش و خون با تنبورش می جنگد.

✍️#عرفان_نظرآهاری

@Roshanfkrane
🔻 ابوبکر بغدادیت کجاست؟

ابوبکر بغدادی یک فرد نیست، یک تفکر است. ابوبکر بغدادی یک اسم نیست، یک رسم است.
بغدادی را می توان کشت اما تفکرش را نه، اسم را می توان عوض کرد، رسم را اما نه.
هر کس در خاورمیانه باید از خودش بپرسد چرا این همه ابوبکر بغدادی روی سلول های مغز من نشسته اند و اینها از کی خلیفه شدند ؟!
هر کس باید از خودش بپرسد من چگونه می توانم بی کُشت و کشتار و بی جنگ و خونریزی این خلفا را معزول کنم؟

هیچ شغلی ندارم جز اینکه هر روز یک بغدادی را از مناطق تحت اشغالِ سلول های مغزم بیرون کنم اما هر بغدادی جانشینی دارد که به سرعت جایش می نشیند.
از من نپرسید به چه کار مشغولم سرم گرم است خلیفه از منبر پایین می کشم...

✍️#عرفان_نظرآهاری

@Roshanfkrane
☀️ من به آسمان رفتم، شما هم بروید

پیامبر گفت: در جهانی که با گریستن آغاز می شود و با گریستن پایان می گیرد، مبعوث شدم تا لبخند را برایتان تلاوت کنم؛ زیرا مومنان، تبسم کنندگانند حتی اگر جگرشان سوخته باشد و دل‌هایشان خون.

پیامبر گفت: مبادا که حیات را به ممات بدل کنید که بر شما واجب است مرگ را نیز زندگی کنید نه آنکه زندگی را مرگ کنید.

پیامبر گفت: حتی اگر صلیبتان را بر دوشتان گذاشتند و سرانجام بر آن مصلوبتان کردند، بر صلیبتان نمانید.
از صلیب خویش بالاتر روید، به آسمان بروید.

پیامبر گفت: من بر صلیب خود نماندم، شما نیز نمانید...
من به آسمان رفتم، شما هم بروید...

✍️#عرفان_نظرآهاری

@Roshanfkrane
#عرفان_نظرآهاری

نامِ من #ایران است..

ایران، اسم مادرم نبود؛
ایران، اسم خودم بود
و هر مصیبت که همه این قرن‌ها
بر ایران رفت، نه بر او که بر من رفت؛
و این همه زخم که بر تنش نشست،
خالکوبی تاریخ بود بر پیکر رنجورم؛
و هر عزا و هر سوگ که شد،
گیسوان مرا بریدند؛
و هرگاه دلش شکست،
اشک از چشمان من افتاد.

بانویی هزاران ساله‌ام
با چهره‌ای از چین و چروکِ
جنگ‌ها و صبوری‌ها،
با جگری سوخته و آهی بلند
و جانی داغدار،
به آینه نگاه می‌کنم،
ایران در آینه است.
خودم را تماشا می‌کنم
و می‌گویم:
چه دردِ تلخی است
وقتی هم دشمن زخمت می‌زند
و هم دوست؛
هم خویش و هم بیگانه.

من اما همچنان بر سرِ همان
عهدِ نخستین با خویشم،
که اگر ایران نباشد،
من بی‌نام و بی‌شناسنامه چه‌کنم؟
من به نامِ خویش محتاجم.
نام من #ایران است . . .!



#شعر


@Roshanfkrane
4_5992220745109866630.ogg
343.9 KB
"من به آسمان رفتم، شما هم بروید"

پیامبر گفت: در جهانی که با گریستن آغاز می شود و با گریستن پایان می گیرد، مبعوث شدم تا لبخند را برایتان تلاوت کنم؛
زیرا مومنان، تبسم کنندگانند
حتی اگر جگرشان سوخته باشد و دل‌هایشان خون.

پیامبر گفت:
مبادا که حیات را به ممات بدل کنید که بر شما واجب است
مرگ را نیز زندگی کنید نه آنکه زندگی را مرگ کنید.

پیامبر گفت: حتی اگر صلیبتان را بر دوشتان گذاشتند و
سرانجام بر آن مصلوبتان کردند، بر صلیبتان نمانید.
از صلیب خویش بالاتر روید، به آسمان بروید.

پیامبر گفت: من بر صلیب خود نماندم، شما نیز نمانید.
من به آسمان رفتم، شما هم بروید...

#عرفان_نظرآهاری
#میلاد_مسیح مبارک
❤️🌿
#ارسالی از :
💽 #بانوسعدامصلحی


@Roshanfkrane
🔹 نفس کشیدن با سعدی

مِنّت خدای را، عزٌ و جلّ، که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت. هر نَفَسی که فرو می رود مُمِدّ حیات است و چون بر می آید مُفرّحِ ذات. پس در هر نَفَسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.

اگر نفس نباشد، زندگی هم نیست. با نفس است که زندگی جان می گیرد. آدمی به نفس هایش زنده است. اگر نفس نباشد دیگر هیچ چیز نیست.
به نفست سلام کن، به نفست خوش آمد بگو، نفست را دعوت کن به کالبدت، به تنت به همان مُشتی گوشت و خون و استخوان.
به نفست درود فرست به آن دمی که در تو می آید تا جان بگیری، تا باشی. نفست، دمِ خداوند است که در تو می وزد. با هر نفس تو هنوز زنده ای، با هر نفس یعنی هنوز خدا در تو جریان دارد. آیا وزیدن خداوند در تو، آیا دمیدن زندگی در کالبدت، شورانگیز نیست؟
آیا نفس که بر می گردد، آیا دم خدا که در پیکرت می گردد و می رقصد و باز می گردد، همان خوشبختی نیست؟
پس تو امروز همچنان خوشبخت‌ترین بودی زیرا که هزاران دَم داشتی و هزاران بازدم.
تو امروز همان خاک بودی که هزاران بار خدا تو را بوسید و قیمتی شدی، هزاران بار در تو وزید و هزاران بار تو را جان بخشید.
نفس هایت را بشمار
نفس هایت را دوست بدار
نفس هایت را قدر بدان
نفس هایت بوسه های خداست
بوسه های خداوند را به شش هایت ببر، به قلبت ببر، به جانت ببر، به زندگی ات....
نفس بکش...

☀️اول اردیبهشت روز نکوداشت #سعدی

#عرفان_نظرآهاری
#مناسبت

@Roshanfkrane
دکان دوستی را نبند

اگر همه مغازه ها تعطیل شد، تو اما دکان دوستی را نبند.

اگر همه بازار ها رو به کسادی رفت و همه سکه ها از رونق افتاد، تو اما بازار عشق را کساد مکن و سکه جوانمردی را از رونق نینداز.
اگر قحطی آب و نان آمد، تو اما نگذار که قحطی انسان نیز بیاید.

اگر محتکران، خورد و خوراک و مال و منال را دریغ کردند تو اما نور و شور و جان و دل را احتکار نکن.
ما ورشکستگان جور روزگاریم اما نباید که برنشستگان کشتی اندوه نیز باشیم.

اگر حتی هوا جیره بندی شده است، تو اما امیدت را حبس نکن، لبخندت را نیز و آرزوهایت را.
دست تنگی را به دلتنگی بدل نکن؛ باشد که فراخی دل، گشادگی ِروز و روزی نیز بیاورد... .

#ارسالی #مهربانی

#عرفان‌_نظرآهاری

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‍ گلی که شاعر است

پارسال گلدان کوچکی داشتم پلاسیده و
پژمرده و خشک ...
می خواستم دورش بیندازم، اما نینداختم
امید بستم به جوانه رنجوری که
روی ساقه اش هنوز مانده بود ...

پرستارش شدم و نور به او دادم و
شور به او دادم و
قصه برایش گفتم و شعر
برایش خوانم ...

نمی دانستم گلدانی که برایش
شعر بخوانی و قصه بگویی،
شاعر می شود و قلم به دست می گیرد و
می نویسد ...

من دیگر قلم را کنار گذاشته ام و
دیگر سکوت کرده ام
زیرا هر چه را که من می خواستم بگویم
او گفت و هر چه را من می خواستم بنویسم
او نوشت ...

#عرفان_نظرآهاری

@Roshanfkrane
لیلی زیر درخت انار نشست.
درخت انار عاشق شد،
گل داد سرخ سرخ...
گلها انار شدند ،
داغ داغ...
هر اناری هزار دانه داشت.
دانه ها عاشق بودند ،
بی تاب بودند.
توی انار جا نمی شدند . 
انار کوچک بود.
دانه ها بی تابی کردند.
انار ترک برداشت.
خون انار روی دست لیلی چکید.
لیلی انار ترک خورده را خورد.
مجنون به لیلی اش رسید.
خدا گفت: راز رسیدن فقط همین است ، کافی است انار دلت ترک بخورد.
لیلی نام تمام دختران زمین است....

#عرفان_نظرآهاری
#ادبیات
@Roshanfkrane
گلستان در گرگستان
کانال روشنفکران
می دانید این مردان که زنان را می ترسانند و این پسران که دختران را می زنند و این برادران که خواهرانشان را می کشند، از کجا آمده اند؟
این مردان و این پسران و این برادران از اقلیم بی عشقی آمده اند. از خانه های خالی از شعر و ترانه، از قحطی بوسه و آغوش آمده اند.
مادرانشان کودک همسرانی قربانی بوده اند که نطفه ای را به انزجار و به اجبار در زهدان خود پرورانده اند.
این پسران، میان خط و نشان و ترکه و توبیخِ هزار حرام و مکروه بزرگ شده اند.
آنها نوزادان مصیبت روزگار و تلخی ایامند.
کسی آنها را در گهواره های ناز ‌و نوازش نخوابانیده. گوششان صدایی موزون لالایی را نشنیده.
شب ها کسی برایشان قصه نگفته.
کسی صورتشان را در ‌گلاب شفقت نشسته.
کسی عسل دوستت دارم، بر لبانشان نچکانده.
کسی مرهم موسیقی بر تنهایی شان نگذاشته،
کسی جراحت زخم هایشان را با ابریشم ادبیات نبسته.

در خانه های توهین و اتاق های تحقیر بالیده اند.
در خانه های  ترس و تنبیه، در خانه های خشم و خشونت، دستور زبان عشق تدریس نمی شود.
آنها لهجه همدلی و الفبای لطافت را نیاموخته اند.
آنها انسانیت را بلد نیستند.

حالا دیگر دیر است، حالا آنها دندان های تیز دارند و چنگال های خونین. حالا هر زنی صیدی است که باید دریده شود.

من شاعرم  از سرزمین زیبایی و عشق می آیم، زورم به تیر و تفنگ و نفرت و خون نمی رسد.

مرا به گهواره ها ببرید، باید کارگاه گلستان را برای نوزادان برگزار کنم. باید سعدی را برای جنین های زاده نشده بخوانم. باید بوی گل را به نطفه های نبسته بیاموزم.

ای سعدی جان!
کاشکی می آمدی  و یادم می دادی در گرگستان چگونه از گلستان بگویم؟

#عرفان_نظرآهاری

#ارسالی #شعر #اجتماعی


@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
خدا به شیطان گفت:
لیلی را سجده کن.
شیطان غرور داشت.
سجده نکرد. گفت:
من از آتشم و لیلی از گِل است.

خدا گفت: سجده کن.
زیرا که من چنین میخواهم.
شیطان سجده نکرد.
سرکشی کرد و رانده شد
و کینه‌ی لیلی را به دل گرفت.

شیطان قسم خورد
تا لیلی را بی‌آبرو کند
و تا واپسین روز حیات،
فرصت خواست. خدا مهلتش داد.
امّا گفت: نمی‌توانی، هرگز نمی‌توانی.
لیلی دُردانهٔ من است.
قلبش چراغ من است
و دستش در دستان من.
گمراهی‌اش را نمی‌توانی
حتی تا واپسین روز حیات.

شیطان می‌داند لیلی همان است
که از فرشته بالاتر می‌رود.
می‌کوشد بال لیلی را زخمی کند.
عمریست شیطان گرداگرد لیلی می‌گردد.
دست‌هایش پر از حقارت و وسوسه است.
او بد نامی لیلی را میخواهد.
بهانهٔ بودنش تنها همین است.
میخواهد قصهٔ لیلی را به بیراهه بکشد.

نام لیلی، رنج شیطان است.
شیطان از انتشار لیلی می‌ترسد.
لیلی عشق است
و شیطان از عشق واهمه دارد...!

#عرفان_نظرآهاری

#ارسالی #عاشقانه #بانوان

@Roshanfkrane
💢 انشاهای ننوشته بسیاری دارید.
هرگز نوشتن ‌را کسی یادتان نداد.
هرگز کسی عطر کلمات را به شما نیاموخت.
هرگز کسی مزمزه کردن طعم کلمات در دهان روح را به شما نچشانید.
هرگز کسی کلمات را در چای صبح شما حل نکرد و‌ نگفت چطور می شود چای کلمات نوشید و سرمست شد.
هرگز کسی نبود که کلمات را روی تنهایی تان بگذارد، یا روی جراحت بی کسی تان.
شما نسل بی کلمه اید، شما را میان سلول های هول انگیز و مربع های سیاه چهار جوابی زندانی کردند، زندگی تان تستی بود، زندگی تان چهار جوابی بود و گریختن از این چهار جوابی ناممکن. شما ناگزیر بودید از سلول الف تا سلول های ب و جیم و دال وحشت زده بدوید و از همدیگر سبقت بگیرید و سرانجام هر که زودتر سلولش را سیاه می کرد، برنده بود.
شما رهایی میان کلمات را ندیدید شما در چمنزار جملات و دشت‌های بی کران جملات نرقصیده اید.
هیچکس به شما  اجازه نداد در اقیانوس واژه ها غرق شوید و در آسمان کلمات رها باشید.
شما گروگان افعال امری و جملات دستوری بودید.
اکنون اما شما از بی شمار کلماتِ در بند و از بی شمار زندانیان قاموس جغرافیا و لغتنامه تاریخ سه کلمه را نجات داده اید.
حالا بروید با همین سه کلمه جمله بسازید. حالا بروید با همین این سه کلمه انشا بنویسید، حالا بروید همین  سه کلمه را بیاموزید.

حالا مدرسه ای داریم به بزرگی ایران و میلیون ها میلیون دانش آموزِ از درس جامانده، از عشق جامانده، از عمر جامانده، از معنا جا مانده.
ما به جز تاریخ آموزگاری نداریم.

دانش آموزان عزیز!
بنویسید: زن، زندگی، آزادی
با زن، زندگی، آزادی جمله بسازید.
از  زن، زندگی، آزادی انشا بنویسید.
زن، زندگی، آزادی را حفظ کنید، یاد بگیرید، بفهمید.

#عرفان_نظرآهاری
#زن_زندگی_آزادی

@Roshanfkrane
دشمنت را درک کن تا از او قوی تر باشی


کینه کینه می آورد؛ خشم خشم می آورد و نفرت نفرت می زاید.
اگر حافظ تفسیر « مروت و مدارا» را آسایش دو گیتی می دانست، نخواست که فقط بیتی گفته باشد لا به لای هزاران هزار بیت بلکه خواست فلسفه ای را به ما گوشزد کند که فهمیدنش و عمل کردن به آن عمری مجاهدت می خواهد و تمرین . فهمیدن این بیت آسان نیست؛ چه رسد به عمل کردن به آن.

برای اینکه از خشم خود بکاهی ناگزیری که از چشم دیگران هم به جهان نگاه کنی. از چشم همان کسانی که از آنها متنفری.
اگر می خواهی قصه جهان را بفهمی ناچاری که روایت های دیگران را هم بشنوی، قصه ای که تنها راویش تو باشی منصفانه نخواهد بود.
برای تماشای زندگی با همه بزرگیش باید از خانه ات از کوچه ات از شهرت از سرزمینت از زمانه ات بیرون بیایی و جایی بالاتر و دورتر از خودت بایستی و تماشا کنی تا از کج فهمی و تعصب هایت کمی فقط کمی کاسته شود.

من با شما تمرین مروت و مدار می کنم در جامعه ای که خشونت در لابه لای سلول های آدم هایش لانه کرده است، اگر از این مسیر نرویم، اگر اینها را با هم تمرین نکنیم، سرنوشتشان همان خواهد شد که در مناطق دیگر خاورمیانه شد ، برادر کشی و مخالف کشی و قبیله کشی و دشمن کشی.


دشمنت را درک کن، تا در نقطه ای بالاتر از دشمنی اش ایستاده باشی. جنگیدن تو را ضعیف می کند، اما فهمیدن است که قدرت می آورد. دشمنت را بفهم تا از او قوی تر باشی.


#اجتماعی ‍ ‍ #عرفان_نظرآهاری

@Roshanfkrane
روز طبیعت بر تمام ایرانیان مبارک باد



سیزدهم فروردین: روز گناهان کبیره!

هر زباله، یک گناه است. با هر زباله که می سازیم گناهی مرتکب می شویم. گناهانمان را در کوه و‌ جنگل و دشت و دمن می ریزم. در کوچه و خیابان و رودخانه و جویخانه.
گناهانمان را می ریزیم در حلق پرندگان در نَفَس آسمان.
گناهانمان را می پاشیم به صورتِ مادرمان زمین و سیلی می زنیم به شفقتِ خاک و به مهربانیِ آب.
🌱
ما به جهنم نمی رویم ما خودمان دوزخیم.
گناهانمان دست و‌ پایمان را گرفته،‌ وبال گردنمان شده است، وبالِ همه چیز.
زندگیِ ما شکنجه ای است برای بی پناهترین و معصوم ترین آفریدگان خدا.

به پشت سرت نگاه کن! ببین چقدر نفرینِ گیاه و پرنده و آب و خاک پشتمان است.
عاق والدینمان، عاق زمین و آسمان، ما را گرفته است...
🌱
سیزدهم فروردین، روز گناهان کبیره ما ایرانیان است.
تو اما در آن روز گناه نکن!
تو اما گناهی را از زمین بردار!
تو می دانی که نیکوکاران به بهشت نمی روند، نیکوکاران بهشت را می سازند.
حتی در جهنم و حتی در میان جماعت دوزخیان تو یک نفر بهشت باش!

✍️#عرفان_نظرآهاری
🌱#تو_یک_نفر_بهشت_باش

@Roshanfkrane
◾️هنرمند از پای در آمد

وقتی تیر به چشم کسی می خورد هنرمند در خانه اش نابینا می شود.
وقتی دخترک در مدرسه مسموم می شود، هنرمند در اتاقش بالا می آورد.
وقتی رنگین کمان پسرک می شکند و قایقش سوراخ می شود، هنرمند در اشک های خودش غرق می شود.
وقتی موهای دختر را می کشند تا او را به بهشت ببرند، هنرمند تمام مسیر جهنم را می دود تا آب ببرد ‌و تا آتش را خاموش کند.
وقتی این جوان و آن جوان از پشت بام می افتد! هنرمند نیز از زندگی می افتد.

وقتی هنر خوار شد، جادویی ارجمند،
وقتی نهان راستی، آشکارا گزند،
وقتی نهان گشت کردار فرزانگان و پراکنده شد کام دیوانگان،
یعنی هنرمند به مرگ خود خواسته نمرده است یعنی هنرمند سرانجام از پای در آمد.
هنرمند کشته شد.

✍️#عرفان_نظرآهاری

#هنرمندان #اجتماعی

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📍من
دختری نیستم با گوشواره های مروارید. به گوشواره هایم خیره نشوید. به گوش هایم نگاه کنید به صدایی که قرن هاست در آن می پیچد.

دختری نیستم با لبخندی معمایی، بر دیوار موزه تان. میخکوبم‌ نکنید، زبان بسته و‌ خاموش. به تماشای لبخندم نیایید. اگر می آیید پس کلماتم را بشنوید.

گمان نکنید که جمجمه ام، کاسه ای خالی است. من این کاسه سر را از شوربای شما پر نمی کنم. ذهنم، بشقاب باورهای شما نیست و تنم تخته بندِ تصورتان.

من می اندیشم. من انتخاب می کنم. من می سازم. من می آفرینم.
من، من، من …زن

این زن که منم در قاب های کوچک شما نمی گنجد…

#عرفان_نظرآهاری

گروه موسیقی #فولکلور_هما تقدیم
می کند

اجرای قطعه‌ی کردی «سنگی هواران»

#موسیقی

@Roshanfkrane