📕: The Spinoza Problem
✍🏻: #Irvin_D_Yalom
مطمئنا شما موافقید که سعادت در عشق است. عشق بالاترین چیزهاست و پیام اصلى کل کتاب مقدس ما و کتاب مقدس مسیحیان. ما باید میان آنچه کتاب مقدس گفته است و آنچه متخصصان دینى مى گویند، تمایز قایل شویم. بیشتر خاخام ها و کشیشان، با خوانش هاى منحرفشان، علایق خودشان را ترویج مى دهند، خوانش هایى که ادعای شان به این معناست که کلید حقیقت فقط در دست آنان است.
📕: #مسئله_ى_اسپینوزا
✍🏻: #اروین_د_یالوم
🔁: #حسین_کاظمى_یزدى
#درباره_ی_کتاب
📌 #باروخ_اسپینوزا ، فیلسوف هلندى، یکى از بزرگترین خردگرایان غرب همچنین زمینه ساز ظهور نقد مذهبى بود.
📌 پدرش در کودکى او را به کنیسه می سپارد تا آداب و دانش یهودى را بیاموزد. در حالیکه همه گمان می کنند، ذهن درخشان و هوش سرشار او، آینده اى ناب در قالب یک خاخام را برایش رقم مى زند او شروع به قضاوت فلسفى آموزه هاى یهود مى کند.
📌 این حرکت او سبب سست شدن بنیان هاى قدرت خاخام ها در جامعه ى یهود مى شود، بنابراین بلافاصله از سوى جامعه ى یهود تکفیر و طرد مى شود.
📌 از نحوه ى زندگى و گذران عمرِ بسیار کوتاه این فیلسوف بزرگ که به “شاهزاده ى فلسفه” مشهور است، مستندات بسیار کمى باقى است، اما اروین یالوم با دقتى بسیار، با همان اندک اطلاعات موجود توانسته به زیبایى گوشه هایى از زندگى و فلسفه ى اسپینوزا را به تصویر بکشد.
📌 صفحات نخست كتاب خواننده را به يكی از خيابان های آمستردام سال ۱۶۵۶ می برد كه مرد جوانی در مسير خلاف هموطنانش كه به سوی كنيسه برای عبادت می روند، قدم می زند. وی در برهه ای به سر میبرد كه پرسش های اساسی جهان بينی خود را رودرروی اساتيدش مطرح كرده است؛ پرسش هايی كه سنت ديرينه غرب را به چالش كشيدند و ايده های نوينی را به منظور بازسازی آن پيشنهاد دادند.
📌 رمان دو ماجرای موازی را در دو دوره متفاوت دنبال می كند. اولی زندگی اسپينوزا و ديگری هم ماجرای يك نظريه پرداز نازی است كه در جريان جنگ جهانی دوم در پی محو آثار اسپينوزاست. اين رمان به زندگی اسپينوزا و تاثيرپذيری هايی كه «آلفرد روزنبرگ»، تئوريسين حزب نازی از زندگی و شخصيت وی داشته، پرداخته است.
📌 اکثر کتابهاى یالوم زمینه اى روانشناسانه دارند، اگر بخش اگزیستانسیال آنها را نادیده بگیریم، به ندرت تا این حد صریح به روایت یک داستان فلسفى مى پردازند.
اما زبان شیرین و فصیح یالوم، توانسته خشکى را از فلسفه بزداید و از زندگى هاى موازى روایتى به غایت دلچسب بیافریند.
#فرازهایی_از_کتاب
📌 انسان ها به نحو متناقض نمایى، وقتى به دنبال منافع خودشان اند، براى یکدیگر مفیدترند. البته به شرط آن که از عقلشان تبعیت کنند. خودانگارى هدایت شده به منفعت دوسویه منتهى مى شود. ما همگى به یک اندازه از عقل بهره مندیم؛ و بهشت زمینىِ حقیقى زمانى محقق مى شود که تعهد ما به فهمیدنِ طبیعت یا خدا، جایگزینِ دیگر وابستگى ها، مثلا وابستگى هاى مذهبى، فرهنگى یا ملّى شود.
📌 من معتقدم که همه ى ادیان_کاتولیک، پرتستان و یهود_جلوى دیدنِ حقایقِ اصلىِ دین را مى گیرند. من آرزو مى کنم که روزى جهان خالى از دین شود، جهانى با یک دینِ جهانى که در آن همه ى اشخاص براى تجربه و ستایش خداوند از عقل شان استفاده مى کنند.
📌 ما باید به چیزها به سبب درستى شان، و نه به علت قِدمت شان احترام بگذاریم. ادیان قدیمى با پافشارى بر این که اگر ما سنت ها را رها کنیم، آن گاه به همه ى مقدساتِ گذشته اهانت کرده ایم، ما را به دام مى اندازند. و اگر یکى از نیاکان ما شهید شده باشد، ما بیشتر به دام مى افتیم؛ زیرا ما احساس احترامى دائمى به عقاید آن شهید مى کنیم، حتى اگر بدانیم که آن عقاید پر از غلط و خرافه است.
📌 شما فکر مى کنید که خدا مثل ما فکر مى کند و نیازمند چاپلوسى است و اگر از دستورهایش پیروى نکنیم از ما انتقام مى گیرد؟ چنین عیب و نقصى چگونه مى تواند در وجودى کامل موجود باشد؟ این صرفا نحوه ى حرف زدن کسانى است که کتاب مقدس را نوشته اند.
✅ این کتاب فلسفی - روان شناختی با ترجمه ی روان #حسین_کاظمی_یزدی ، قطعا توقع بسیاری از مخاطبان جهت آشنایی با شخصیت این فیلسوف بت شکن و تاثیر گذار را برآورده خواهد ساخت.
#فلسفه
@Roshanfkrane
✍🏻: #Irvin_D_Yalom
مطمئنا شما موافقید که سعادت در عشق است. عشق بالاترین چیزهاست و پیام اصلى کل کتاب مقدس ما و کتاب مقدس مسیحیان. ما باید میان آنچه کتاب مقدس گفته است و آنچه متخصصان دینى مى گویند، تمایز قایل شویم. بیشتر خاخام ها و کشیشان، با خوانش هاى منحرفشان، علایق خودشان را ترویج مى دهند، خوانش هایى که ادعای شان به این معناست که کلید حقیقت فقط در دست آنان است.
📕: #مسئله_ى_اسپینوزا
✍🏻: #اروین_د_یالوم
🔁: #حسین_کاظمى_یزدى
#درباره_ی_کتاب
📌 #باروخ_اسپینوزا ، فیلسوف هلندى، یکى از بزرگترین خردگرایان غرب همچنین زمینه ساز ظهور نقد مذهبى بود.
📌 پدرش در کودکى او را به کنیسه می سپارد تا آداب و دانش یهودى را بیاموزد. در حالیکه همه گمان می کنند، ذهن درخشان و هوش سرشار او، آینده اى ناب در قالب یک خاخام را برایش رقم مى زند او شروع به قضاوت فلسفى آموزه هاى یهود مى کند.
📌 این حرکت او سبب سست شدن بنیان هاى قدرت خاخام ها در جامعه ى یهود مى شود، بنابراین بلافاصله از سوى جامعه ى یهود تکفیر و طرد مى شود.
📌 از نحوه ى زندگى و گذران عمرِ بسیار کوتاه این فیلسوف بزرگ که به “شاهزاده ى فلسفه” مشهور است، مستندات بسیار کمى باقى است، اما اروین یالوم با دقتى بسیار، با همان اندک اطلاعات موجود توانسته به زیبایى گوشه هایى از زندگى و فلسفه ى اسپینوزا را به تصویر بکشد.
📌 صفحات نخست كتاب خواننده را به يكی از خيابان های آمستردام سال ۱۶۵۶ می برد كه مرد جوانی در مسير خلاف هموطنانش كه به سوی كنيسه برای عبادت می روند، قدم می زند. وی در برهه ای به سر میبرد كه پرسش های اساسی جهان بينی خود را رودرروی اساتيدش مطرح كرده است؛ پرسش هايی كه سنت ديرينه غرب را به چالش كشيدند و ايده های نوينی را به منظور بازسازی آن پيشنهاد دادند.
📌 رمان دو ماجرای موازی را در دو دوره متفاوت دنبال می كند. اولی زندگی اسپينوزا و ديگری هم ماجرای يك نظريه پرداز نازی است كه در جريان جنگ جهانی دوم در پی محو آثار اسپينوزاست. اين رمان به زندگی اسپينوزا و تاثيرپذيری هايی كه «آلفرد روزنبرگ»، تئوريسين حزب نازی از زندگی و شخصيت وی داشته، پرداخته است.
📌 اکثر کتابهاى یالوم زمینه اى روانشناسانه دارند، اگر بخش اگزیستانسیال آنها را نادیده بگیریم، به ندرت تا این حد صریح به روایت یک داستان فلسفى مى پردازند.
اما زبان شیرین و فصیح یالوم، توانسته خشکى را از فلسفه بزداید و از زندگى هاى موازى روایتى به غایت دلچسب بیافریند.
#فرازهایی_از_کتاب
📌 انسان ها به نحو متناقض نمایى، وقتى به دنبال منافع خودشان اند، براى یکدیگر مفیدترند. البته به شرط آن که از عقلشان تبعیت کنند. خودانگارى هدایت شده به منفعت دوسویه منتهى مى شود. ما همگى به یک اندازه از عقل بهره مندیم؛ و بهشت زمینىِ حقیقى زمانى محقق مى شود که تعهد ما به فهمیدنِ طبیعت یا خدا، جایگزینِ دیگر وابستگى ها، مثلا وابستگى هاى مذهبى، فرهنگى یا ملّى شود.
📌 من معتقدم که همه ى ادیان_کاتولیک، پرتستان و یهود_جلوى دیدنِ حقایقِ اصلىِ دین را مى گیرند. من آرزو مى کنم که روزى جهان خالى از دین شود، جهانى با یک دینِ جهانى که در آن همه ى اشخاص براى تجربه و ستایش خداوند از عقل شان استفاده مى کنند.
📌 ما باید به چیزها به سبب درستى شان، و نه به علت قِدمت شان احترام بگذاریم. ادیان قدیمى با پافشارى بر این که اگر ما سنت ها را رها کنیم، آن گاه به همه ى مقدساتِ گذشته اهانت کرده ایم، ما را به دام مى اندازند. و اگر یکى از نیاکان ما شهید شده باشد، ما بیشتر به دام مى افتیم؛ زیرا ما احساس احترامى دائمى به عقاید آن شهید مى کنیم، حتى اگر بدانیم که آن عقاید پر از غلط و خرافه است.
📌 شما فکر مى کنید که خدا مثل ما فکر مى کند و نیازمند چاپلوسى است و اگر از دستورهایش پیروى نکنیم از ما انتقام مى گیرد؟ چنین عیب و نقصى چگونه مى تواند در وجودى کامل موجود باشد؟ این صرفا نحوه ى حرف زدن کسانى است که کتاب مقدس را نوشته اند.
✅ این کتاب فلسفی - روان شناختی با ترجمه ی روان #حسین_کاظمی_یزدی ، قطعا توقع بسیاری از مخاطبان جهت آشنایی با شخصیت این فیلسوف بت شکن و تاثیر گذار را برآورده خواهد ساخت.
#فلسفه
@Roshanfkrane
📕: Liquid Love
✍🏻: Book by #Zygmunt_Bauman
در باب ناپایداری پیوندهای انسانی
📕: #عشق_سیال
✍🏻: #زیگمونت_باومن
🔁: #عرفان_ثابتی
📌 عشق سیال نام کتابی از #زیگمونت_باومن است که به ناپایداری روابط عاطفی در عصر مدرن پرداخته است. از دید او روانشناسی مدرن و مشاورهای روانشناسی تاثیر سویی بر تدوام روابط عاشقانه و عاطفی داشتهاند زیرا فرد را مجاب میکند که برقراری روابط کوتاهمدت و ناپایدار، بار مسئولیت وی را کاهش داده و آزادی عمل بیشتری به افراد میبخشد: «از دید مشاوران وعده تعهد در بلندمدت بیمعنی است. مثل دیگر سرمایهگذاریها، تعهدات هم طلوع و افول دارند.»
- باومن معتقد است زنان و مردان امروز «نگرانند که این ارتباط همیشگی(For Good) ، آنها را مجبور به تحمل فشارهایی کند که آزادی آنها را در ایجاد روابط دیگر سلب نماید» و به همین سبب به سمت عشقهای سیال روی میآورند.
- عشق سیال به این موضوع اشاره دارد که فرد به جای ترمیم و جایگزینی منافع دگرخواهانه بر منافع فردی به دنبال روابط کوتاهی است که در کوتاهترین زمان ممکن به نیازهای عاطفی و جسمی وی پاسخ دهد ولی او را از عشقهای احتمالی و بهتر در آینده محروم نکند. تنهایی مضاعف، افسردگی، نگرانی و عدم لذت از برقراری روابط عاطفی را میتوان سیالیت عشق در بین افراد مختلف به عنوان ابژه عشق قلمداد کرد.
🔎 #فرازهایی_از_کتاب
« شکنندگی شگرف عشق، دست در دست امتناع منحوس آن از سرسری گرفتن این آسیب پذیری وشکنندگی، در همین امر نهفته است. عشق می خواهد سلب مالکیت کند، ولی در لحظه پیروزی با بدترین شکست خود رو به رو می شود. عشق تلاش می کند منابع تزلزل و تعلیقش را مدفون سازد؛ ولی اگر به انجام دادن این کار موفق گردد، به سرعت شروع به پژمردگی می کند- و از میان می رود...مبارزه طلبی، جاذبه و فریبندگی دیگری هرگونه فاصله ای را، هر قدر کوچک و ناچیز، به نحو تحمل ناپذیری زیاد می کند...عشق مادامی که زندگی می کند، در آستانه شکست پرسه می زند. در حالی که پیش می رود، گذشته اش را زایل می کند؛ پشت سر خود هیچ سنگر مستحکمی باقی نمی گذارد، یعنی سنگری که در هنگام دشواری و گرفتاری بتواند به جانب آن عقب نشینی کند و در آن پناه گیرد. عشق از آینده و رخدادهای آن آگاه نیست. عشق هرگز آن قدر اعتماد به نفس نخواهد داشت که ابرها را پراکنده سازد و اضطراب را فرو نشاند. عشق وامی است که از آینده ای نا معلوم و مبهم می گیریم. عشق ممکن است به اندازه مرگ هراسناک باشد، و اغلب نیز چنین است؛ تنها تفاوتی که دارد این است که، بر خلاف مرگ، این حقیقت را با تب و تاب میل و هیجان می پوشاند. معقول است که تفاوت میان عشق و مرگ را مثل تفاوت جاذبه و دافعه بدانیم. گرچه، در صورت تامل بیش تر، نمی توانیم تا این اندازه مطمئن باشیم. بنا به قاعده، وعده های عشق از عطایای آن ابهام کمتری دارند. بنابراین، وسوسه عاشق شدن، شدید و مقاومت ناپذیر است، ولی جاذبه فرار از عشق نیز همین طور است. وسوسه جستجوی گل بی خار همیشه با ماست و مقاومت در برابر آن همیشه دشوار است.»
📄: صص۳۰/۲۹
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
📕: Liquid Love
✍🏻: Book by #Zygmunt_Bauman
در باب ناپایداری پیوندهای انسانی
📕: #عشق_سیال
✍🏻: #زیگمونت_باومن
🔁: #عرفان_ثابتی
📌 عشق سیال نام کتابی از #زیگمونت_باومن است که به ناپایداری روابط عاطفی در عصر مدرن پرداخته است. از دید او روانشناسی مدرن و مشاورهای روانشناسی تاثیر سویی بر تدوام روابط عاشقانه و عاطفی داشتهاند زیرا فرد را مجاب میکند که برقراری روابط کوتاهمدت و ناپایدار، بار مسئولیت وی را کاهش داده و آزادی عمل بیشتری به افراد میبخشد: «از دید مشاوران وعده تعهد در بلندمدت بیمعنی است. مثل دیگر سرمایهگذاریها، تعهدات هم طلوع و افول دارند.»
- باومن معتقد است زنان و مردان امروز «نگرانند که این ارتباط همیشگی(For Good) ، آنها را مجبور به تحمل فشارهایی کند که آزادی آنها را در ایجاد روابط دیگر سلب نماید» و به همین سبب به سمت عشقهای سیال روی میآورند.
- عشق سیال به این موضوع اشاره دارد که فرد به جای ترمیم و جایگزینی منافع دگرخواهانه بر منافع فردی به دنبال روابط کوتاهی است که در کوتاهترین زمان ممکن به نیازهای عاطفی و جسمی وی پاسخ دهد ولی او را از عشقهای احتمالی و بهتر در آینده محروم نکند. تنهایی مضاعف، افسردگی، نگرانی و عدم لذت از برقراری روابط عاطفی را میتوان سیالیت عشق در بین افراد مختلف به عنوان ابژه عشق قلمداد کرد.
🔎 #فرازهایی_از_کتاب
« شکنندگی شگرف عشق، دست در دست امتناع منحوس آن از سرسری گرفتن این آسیب پذیری وشکنندگی، در همین امر نهفته است. عشق می خواهد سلب مالکیت کند، ولی در لحظه پیروزی با بدترین شکست خود رو به رو می شود. عشق تلاش می کند منابع تزلزل و تعلیقش را مدفون سازد؛ ولی اگر به انجام دادن این کار موفق گردد، به سرعت شروع به پژمردگی می کند- و از میان می رود...مبارزه طلبی، جاذبه و فریبندگی دیگری هرگونه فاصله ای را، هر قدر کوچک و ناچیز، به نحو تحمل ناپذیری زیاد می کند...عشق مادامی که زندگی می کند، در آستانه شکست پرسه می زند. در حالی که پیش می رود، گذشته اش را زایل می کند؛ پشت سر خود هیچ سنگر مستحکمی باقی نمی گذارد، یعنی سنگری که در هنگام دشواری و گرفتاری بتواند به جانب آن عقب نشینی کند و در آن پناه گیرد. عشق از آینده و رخدادهای آن آگاه نیست. عشق هرگز آن قدر اعتماد به نفس نخواهد داشت که ابرها را پراکنده سازد و اضطراب را فرو نشاند. عشق وامی است که از آینده ای نا معلوم و مبهم می گیریم. عشق ممکن است به اندازه مرگ هراسناک باشد، و اغلب نیز چنین است؛ تنها تفاوتی که دارد این است که، بر خلاف مرگ، این حقیقت را با تب و تاب میل و هیجان می پوشاند. معقول است که تفاوت میان عشق و مرگ را مثل تفاوت جاذبه و دافعه بدانیم. گرچه، در صورت تامل بیش تر، نمی توانیم تا این اندازه مطمئن باشیم. بنا به قاعده، وعده های عشق از عطایای آن ابهام کمتری دارند. بنابراین، وسوسه عاشق شدن، شدید و مقاومت ناپذیر است، ولی جاذبه فرار از عشق نیز همین طور است. وسوسه جستجوی گل بی خار همیشه با ماست و مقاومت در برابر آن همیشه دشوار است.»
📄: صص۳۰/۲۹
#بریده_ای_ازکتاب
@Roshanfkrane
☀🕊
📕: Une mort très douce
✍🏻: #Simone_de_Beauvoir
📚 #معرفی_کتاب
عنوان: مرگی بسیار آرام
نویسنده: #سیمون_دوبووار
برگردان: سیروس ذکاء
انتشارات: #ماهی
📌 مرگ بسیار آرام هر چند که میتواند فصلی از خاطرات نویسنده باشد، نوعی تفکر و تامل فلسفی درباره مرگ است، معمایی که همیشه ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است.
ماجراهای این داستان بلند بر اساس زندگی واقعی و تجربهی شخصی او نگاشته شده است. راوی این کتاب خود دوبووار است. مادر سیمون دوبووار در اثر حادثه ای دچار شکستگی در ران پا می شود و در آن جا پزشکان به طور تصادفی متوجه می شوند که مادر به بیماری سرطان مبتلا است. حال او کم کم وخیم می شود و بعد از چهار هفته که در بستر احتضار است می میرد. تجربهی این چهار هفته و تاثیر آن بر زندگی، افکار و روحیهی دوبووار داستان این کتاب است.
🌑 #فرازهایی_از_کتاب
- مذهب چه برای مادرم چه برای من، چیزی نبود جز امید به کامیابی پس از مرگ. ابدیت، خواه ملکوتی، خواه زمینی، نمیتواند تسلیبخش انسانی باشد که زندگی را دوست دارد اما مرگ را پیش روی خود میبینید...
- اندیشیدن علیه خویش اغلب مفید و ثمربخش است. اما داستان مادر من داستان دیگری بود: او علیه خود زندگی کرد.
سرشار از شور و شوق بود، اما تمام نیرویش را به کار میبست تا آن را پس بزند. و این رد و انکار را بهزور به خود میقبولاند.
در ایام کودکی، تن و جان و روحش او را زیر آوار مقدسات و منهيات و محرمات مچاله کردهبودند.
به او یاد دادهبودند به خودش سخت بگیرد. در درونش زنی خونگرم و آتشینمزاج، نفس میکشید، اما کج روییده و مثلهشده و بیگانه با خویشتن...
@Roshanfkrane
📕: Une mort très douce
✍🏻: #Simone_de_Beauvoir
📚 #معرفی_کتاب
عنوان: مرگی بسیار آرام
نویسنده: #سیمون_دوبووار
برگردان: سیروس ذکاء
انتشارات: #ماهی
📌 مرگ بسیار آرام هر چند که میتواند فصلی از خاطرات نویسنده باشد، نوعی تفکر و تامل فلسفی درباره مرگ است، معمایی که همیشه ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است.
ماجراهای این داستان بلند بر اساس زندگی واقعی و تجربهی شخصی او نگاشته شده است. راوی این کتاب خود دوبووار است. مادر سیمون دوبووار در اثر حادثه ای دچار شکستگی در ران پا می شود و در آن جا پزشکان به طور تصادفی متوجه می شوند که مادر به بیماری سرطان مبتلا است. حال او کم کم وخیم می شود و بعد از چهار هفته که در بستر احتضار است می میرد. تجربهی این چهار هفته و تاثیر آن بر زندگی، افکار و روحیهی دوبووار داستان این کتاب است.
🌑 #فرازهایی_از_کتاب
- مذهب چه برای مادرم چه برای من، چیزی نبود جز امید به کامیابی پس از مرگ. ابدیت، خواه ملکوتی، خواه زمینی، نمیتواند تسلیبخش انسانی باشد که زندگی را دوست دارد اما مرگ را پیش روی خود میبینید...
- اندیشیدن علیه خویش اغلب مفید و ثمربخش است. اما داستان مادر من داستان دیگری بود: او علیه خود زندگی کرد.
سرشار از شور و شوق بود، اما تمام نیرویش را به کار میبست تا آن را پس بزند. و این رد و انکار را بهزور به خود میقبولاند.
در ایام کودکی، تن و جان و روحش او را زیر آوار مقدسات و منهيات و محرمات مچاله کردهبودند.
به او یاد دادهبودند به خودش سخت بگیرد. در درونش زنی خونگرم و آتشینمزاج، نفس میکشید، اما کج روییده و مثلهشده و بیگانه با خویشتن...
@Roshanfkrane