■ مردِ دانا انسان را چنین مینامد: جانوری با گونههای سرخ.
دوستانِ من! مردِ دانا چنین میگوید: شرمساری! شرمساری! شرمساری! این است تاریخ بشر!
از این رو، مردِ بزرگ وار هرگز کسی را شرمسار نمیکند و خود از دیدار دردمندان شرمسار میشود.
اگر بنا باشد که اهلِ رحم باشم، نخواهم که آن را بر زبان آورم. و رحم آوردن ام همان به که از دور باشد.
همان به که پیش از آن که بشناسند ام، چهره نهان کنم و بگریزم. دوستانِ من! شما را نیز میفرمایم که چنین کنید.
به راستی، بهر دردمندان چهها که نکرده ام. اما از آن زمان که آموخته ام خود را شادتر کنم این کار را همیشه به از آن کار یافته ام.
انسان از آغازِ وجود، خود را بسی کم شاد کرده است. برادران، «گناه نخستین» همین است و همین!
هر چه بیش تر خود را شاد کنیم، آزردنِ دیگران و در اندیشه یِ آزار بودن را بیشتر از یاد میبریم.
هرگاه که دردمندی را هنگام درد کشیدن دیده ام، از شرم اش شرمسار شده ام، زیرا به یاری برخاستن ام غرور اش را پایمال کرده است.
زیرِ بارِ منت های بزرگ بودن کینه توز میکند نه سپاس گزار...
«چیزی را آسان نپذیرید! با پذیرفتنِ تان بر بخشنده منت گذارید!» چنین است اندرزِ من به آنانی که چیزی برایِ بخشیدن ندارند.
اما گدایان را یکسره باید از میان برداشت! به راستی، ایشان را چیزی دادن مایه یِ برآشفتگی ست و چیزی ندادن نیز.
یک وجدان ناراحت به انسان آزار کردن میآموزد.
به راستی بهتر است انسان عمل شر انجام دهد تا اینکه اندیشه پست و کوچکی را در خاطرش بگذراند. از آنجا که شرارت خودش اقرار می کند (من بیماری هستم!)، اما اندیشه ی پست خود را پنهان می کند تا اینکه سر تا پای آدمی را تسخیر کند
با آدمیان زیستن دشوار است، زیرا خاموش ماندن بسی دشوار است.
بزرگ ترین بیدادِ ما نه به آن کسی ست که از او بیزار ایم. بل با کسی ست که با او هیچ سر و کارِمان نیست.
و چون دوستی با تو بدی کند، با او بگو: «آنچه با من کرده ای بر تو بخشودم. اما آنچه با خود کرده ای را چه گونه توانم بخشود؟»
دل را نگاه دار! دل چو رفت سر نیز چه زود از پیِ دل میرود!
وای بر آن عاشقانی که از رحمِ شان برتر، پایگاهی ندارند.
📚 #چنین_گفت_زرتشت
■ گفتارهای زرتشت بخش دوم
● دربارهی رحیمان
#فردریش_نیچه
ترجمه #داریوش_آشوری
@Roshanfkrane
دوستانِ من! مردِ دانا چنین میگوید: شرمساری! شرمساری! شرمساری! این است تاریخ بشر!
از این رو، مردِ بزرگ وار هرگز کسی را شرمسار نمیکند و خود از دیدار دردمندان شرمسار میشود.
اگر بنا باشد که اهلِ رحم باشم، نخواهم که آن را بر زبان آورم. و رحم آوردن ام همان به که از دور باشد.
همان به که پیش از آن که بشناسند ام، چهره نهان کنم و بگریزم. دوستانِ من! شما را نیز میفرمایم که چنین کنید.
به راستی، بهر دردمندان چهها که نکرده ام. اما از آن زمان که آموخته ام خود را شادتر کنم این کار را همیشه به از آن کار یافته ام.
انسان از آغازِ وجود، خود را بسی کم شاد کرده است. برادران، «گناه نخستین» همین است و همین!
هر چه بیش تر خود را شاد کنیم، آزردنِ دیگران و در اندیشه یِ آزار بودن را بیشتر از یاد میبریم.
هرگاه که دردمندی را هنگام درد کشیدن دیده ام، از شرم اش شرمسار شده ام، زیرا به یاری برخاستن ام غرور اش را پایمال کرده است.
زیرِ بارِ منت های بزرگ بودن کینه توز میکند نه سپاس گزار...
«چیزی را آسان نپذیرید! با پذیرفتنِ تان بر بخشنده منت گذارید!» چنین است اندرزِ من به آنانی که چیزی برایِ بخشیدن ندارند.
اما گدایان را یکسره باید از میان برداشت! به راستی، ایشان را چیزی دادن مایه یِ برآشفتگی ست و چیزی ندادن نیز.
یک وجدان ناراحت به انسان آزار کردن میآموزد.
به راستی بهتر است انسان عمل شر انجام دهد تا اینکه اندیشه پست و کوچکی را در خاطرش بگذراند. از آنجا که شرارت خودش اقرار می کند (من بیماری هستم!)، اما اندیشه ی پست خود را پنهان می کند تا اینکه سر تا پای آدمی را تسخیر کند
با آدمیان زیستن دشوار است، زیرا خاموش ماندن بسی دشوار است.
بزرگ ترین بیدادِ ما نه به آن کسی ست که از او بیزار ایم. بل با کسی ست که با او هیچ سر و کارِمان نیست.
و چون دوستی با تو بدی کند، با او بگو: «آنچه با من کرده ای بر تو بخشودم. اما آنچه با خود کرده ای را چه گونه توانم بخشود؟»
دل را نگاه دار! دل چو رفت سر نیز چه زود از پیِ دل میرود!
وای بر آن عاشقانی که از رحمِ شان برتر، پایگاهی ندارند.
📚 #چنین_گفت_زرتشت
■ گفتارهای زرتشت بخش دوم
● دربارهی رحیمان
#فردریش_نیچه
ترجمه #داریوش_آشوری
@Roshanfkrane
افسردگی...
این است دلیلِ خلقِ تمامِ خدایان و دنیاهایِ آنسو. آخرین جهشِ خطرناکِ یک افسردگیِ فقیر و نادان که دیگر توان ارادهی چیزی را نمیدارد.
#چنین_گفت_زرتشت
#فریدریش_نیچه
@Roshanfkrane
این است دلیلِ خلقِ تمامِ خدایان و دنیاهایِ آنسو. آخرین جهشِ خطرناکِ یک افسردگیِ فقیر و نادان که دیگر توان ارادهی چیزی را نمیدارد.
#چنین_گفت_زرتشت
#فریدریش_نیچه
@Roshanfkrane
زندگی چشمهی لذت است. اما آنجا كه فرومايه نيز آب مینوشد، چاهها همه زهرآگيناند.
من دوستار پاكیهایام. باری خوش نمیدارم ديدار پوزههای گشاده به نيشخند را و تشنگی ناپاكان را.
آنان در چاه نگاه انداختهاند و اكنون لبخند نفرتانگیزشان از ته چاه به سوی من بَرمیتابد.
آب مقدس را با شهوتبارگی خويش زهرآلود كردهاند و چون روياهای پليدشان را «لذت» ناميدند، واژهها را نیز به زهر آلودند.
#چنین_گفت_زرتشت
#فردریش_نیچه
@Roshanfkrane
من دوستار پاكیهایام. باری خوش نمیدارم ديدار پوزههای گشاده به نيشخند را و تشنگی ناپاكان را.
آنان در چاه نگاه انداختهاند و اكنون لبخند نفرتانگیزشان از ته چاه به سوی من بَرمیتابد.
آب مقدس را با شهوتبارگی خويش زهرآلود كردهاند و چون روياهای پليدشان را «لذت» ناميدند، واژهها را نیز به زهر آلودند.
#چنین_گفت_زرتشت
#فردریش_نیچه
@Roshanfkrane
Staat nenne ich's, wo Alle Gifttrinker sind, Gute und Schlimme: Staat, wo Alle sich selber verlieren, Gute und Schlimme: Staat, wo der langsame Selbstmord Aller - "das Leben" heisst.
Seht mir doch diese Überflüssigen! Sie stehlen sich die Werke der Erfinder und die Schätze der Weisen: Bildung nennen sie ihren Diebstahl - und Alles wird ihnen zu Krankheit und Ungemach!
Seht mir doch diese Überflüssigen! Krank sind sie immer, sie erbrechen ihre Galle und nennen es Zeitung. Sie verschlingen einander und können sich nicht einmal verdauen.
Seht mir doch diese Überflüssigen! Reichthümer erwerben sie und werden ärmer damit. Macht wollen sie und zuerst das Brecheisen der Macht,
viel Geld, - diese Unvermögenden!
#Friedrich_Nietzsche
#Also_Sprach_Zarathustra
دولت آن جا ست که همگان، از نیک و بد، زهرنوش اند: دولت آن جا ست که همگان، از نیک و بد، خود را بر باد میدهند: دولت آن جا ست که خودکشیِ اندک-اندکِ همگان «زندگی» نام گرفته است.
بنگرید این زایدان را! اینان آفریدههایِ سازندگان و گنجینههایِ فرزانگان را میدزدند و دزدیدههایِ خود را «فرهنگ» مینامند و همهچیز در دستِشان به بیماری و بلا بدل میشود.
بنگرید این زایدان را! همیشه بیمار اند. زردابِ خود را بالا میآورند و روزنامهاش میخوانند. یکدیگر را میبلعند، امّا یکدیگر را نیز نمیتوانند بگورانند.
بنگرید این زایدان را! هرچه بیش ثروت گِرد میکُنند مسکینتر میشوند. در پیِ قدرت اند، این ناتوانان، و نخست اهرمِ قدرت، پولِ بسیار!
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ دربارهیِ بُتِ نو
ترجمهیِ داریوشِ آشوری
@Roshanfkrane
Seht mir doch diese Überflüssigen! Sie stehlen sich die Werke der Erfinder und die Schätze der Weisen: Bildung nennen sie ihren Diebstahl - und Alles wird ihnen zu Krankheit und Ungemach!
Seht mir doch diese Überflüssigen! Krank sind sie immer, sie erbrechen ihre Galle und nennen es Zeitung. Sie verschlingen einander und können sich nicht einmal verdauen.
Seht mir doch diese Überflüssigen! Reichthümer erwerben sie und werden ärmer damit. Macht wollen sie und zuerst das Brecheisen der Macht,
viel Geld, - diese Unvermögenden!
#Friedrich_Nietzsche
#Also_Sprach_Zarathustra
دولت آن جا ست که همگان، از نیک و بد، زهرنوش اند: دولت آن جا ست که همگان، از نیک و بد، خود را بر باد میدهند: دولت آن جا ست که خودکشیِ اندک-اندکِ همگان «زندگی» نام گرفته است.
بنگرید این زایدان را! اینان آفریدههایِ سازندگان و گنجینههایِ فرزانگان را میدزدند و دزدیدههایِ خود را «فرهنگ» مینامند و همهچیز در دستِشان به بیماری و بلا بدل میشود.
بنگرید این زایدان را! همیشه بیمار اند. زردابِ خود را بالا میآورند و روزنامهاش میخوانند. یکدیگر را میبلعند، امّا یکدیگر را نیز نمیتوانند بگورانند.
بنگرید این زایدان را! هرچه بیش ثروت گِرد میکُنند مسکینتر میشوند. در پیِ قدرت اند، این ناتوانان، و نخست اهرمِ قدرت، پولِ بسیار!
#فریدریش_نیچه
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
بخشِ دربارهیِ بُتِ نو
ترجمهیِ داریوشِ آشوری
@Roshanfkrane
دولت؟ دولت چیست؟... دولت نامِ سردترینِ همهی هیولاهایِ سرد است و به سردی دروغ میگوید. و این دروغ از دهاناش برون میخزد که «منِ دولت، همان ملّتام.»
دولت به همهی زبانهایِ «نیک و بد» دروغ میگوید و هرچه بگوید دروغ است و هرچه دارد دزدی است!
در هم کردنِ زبانِ «نیک و بد»: من این نشانه را چون نشانهی دولت به دستِ شما میدهم. بهراستی، این نشانِ خواستِ مرگ است! بهراستی این اشارتی است واعظانِ مرگ را!
دولت آنجاست که همگان، از نیک و بد، زهرنوشاند: دولت آنجاست که خودکشیِ اندک-اندکِ همگان «زندگی» نام گرفته است.
بنگرید این زائدان را! هرچه بیشتر ثروت گِرد میکُنند مسکینتر میشوند. در پیِ قدرتاند این ناتوانان، و نخستْ اهرمِ قدرت: پولِ بسیار!
بنگرید بالا خزیدنِ این بوزینگانِ چالاک را! ببینید که چگونه از بَر-و-رویِ یکدیگر بالا میروند و اینگونه یکدیگر را به لای و لجن و گودال فرو میکشند.
همگی در پیِ نزدیکی به تاجوتختاند: این است جنونشان! چنانکه گویی نیکبختی بر تاجوتخت تکیه زده است! ای بسا لای و لجن بر تاجوتخت تکیه میزند و ایبسا تاجوتخت بر لای و لجن!
درهایِ زندگیِ آزاد هنوز به رویِ جانهایِ بزرگ گشاده است. به راستی، هرچه کمتر داشته باشی، تو را کمتر دارند: خوشا اندک تهیدستی!
آنجا، جایی که دولت پایان میگیرد، انسانی آغاز میکند که زائد نیست؛ آنجا سرآغازِ سرودِ انسانِ بایسته است، سرآغازِ آن نغمهی یگانه و بیهمتا.
👤 #فردریش_نیچه
در #چنین_گفت_زرتشت ، دربارهی بتِ نو
@Roshanfkrane
دولت به همهی زبانهایِ «نیک و بد» دروغ میگوید و هرچه بگوید دروغ است و هرچه دارد دزدی است!
در هم کردنِ زبانِ «نیک و بد»: من این نشانه را چون نشانهی دولت به دستِ شما میدهم. بهراستی، این نشانِ خواستِ مرگ است! بهراستی این اشارتی است واعظانِ مرگ را!
دولت آنجاست که همگان، از نیک و بد، زهرنوشاند: دولت آنجاست که خودکشیِ اندک-اندکِ همگان «زندگی» نام گرفته است.
بنگرید این زائدان را! هرچه بیشتر ثروت گِرد میکُنند مسکینتر میشوند. در پیِ قدرتاند این ناتوانان، و نخستْ اهرمِ قدرت: پولِ بسیار!
بنگرید بالا خزیدنِ این بوزینگانِ چالاک را! ببینید که چگونه از بَر-و-رویِ یکدیگر بالا میروند و اینگونه یکدیگر را به لای و لجن و گودال فرو میکشند.
همگی در پیِ نزدیکی به تاجوتختاند: این است جنونشان! چنانکه گویی نیکبختی بر تاجوتخت تکیه زده است! ای بسا لای و لجن بر تاجوتخت تکیه میزند و ایبسا تاجوتخت بر لای و لجن!
درهایِ زندگیِ آزاد هنوز به رویِ جانهایِ بزرگ گشاده است. به راستی، هرچه کمتر داشته باشی، تو را کمتر دارند: خوشا اندک تهیدستی!
آنجا، جایی که دولت پایان میگیرد، انسانی آغاز میکند که زائد نیست؛ آنجا سرآغازِ سرودِ انسانِ بایسته است، سرآغازِ آن نغمهی یگانه و بیهمتا.
👤 #فردریش_نیچه
در #چنین_گفت_زرتشت ، دربارهی بتِ نو
@Roshanfkrane
.
برادران! شما را سوگند می دهم که به زمین وفادار بمانید و باور ندارید آنانی را که با شما از امیدهای ابر زمینی سخن می گویند؛ اینان زهر پالای اند که خود دانند یا ندانند. اینان خوار شمارندگان زندگی اند و خود زهر نوشیده و رو به زوال که زمین از ایشان به ستوه است.
🖋 #فردریش_نیچه
📗 #چنین_گفت_زرتشت
@Roshanfkrane
برادران! شما را سوگند می دهم که به زمین وفادار بمانید و باور ندارید آنانی را که با شما از امیدهای ابر زمینی سخن می گویند؛ اینان زهر پالای اند که خود دانند یا ندانند. اینان خوار شمارندگان زندگی اند و خود زهر نوشیده و رو به زوال که زمین از ایشان به ستوه است.
🖋 #فردریش_نیچه
📗 #چنین_گفت_زرتشت
@Roshanfkrane
برشی از کتاب « چنین گفت زرتشت»
درباره پاکدامنی؛
من جنگل را دوست دارم. زندگی در شهر زیانبخش است زیرا شهوت رانان بی شماری در آنجا به سر میبرند.
آیا بهتر نیست انسان، گرفتار قاتل و جانی شود تا در رؤیاهای یک زن شهوتپرست وارد شود ؟
و این مردان را بنگرید!
چشمان آنان گواه بر آن است که چیزی بهتر از خفتن در آغوش زنان نمیشناشند.
بنیاد روح آنان پلید است. دریغا! کاش در این پلیدی و کثافت دماغ انان،عقلی هم یافت میشد! ایکاش لاقل اینها مانند وحوش کامل و تمام عیار بودند! ولی وحوش، بی گناه و معصوم اند.
گمان مبرید که شما را به سوی کشتن غریزه هایتان رهبری میکنم !!!
من تنها شما را به معصوم نگاه داشتن آن غریزه ها میخوانم.
گمان نبرید شما را به پاکدامنی رهبری می کنم!
#عفت، برای عده معدودی "حسن" و برای عده بیشماری "عیب" است.
بسیاری از مردمان پاکدامن، واقعا پرهیزکارند ولی ماده سگ شهوت، از کلیه ی حرکات و سکنات آنان سر در می آورد.
این حیوان ناراحت ، بیشتر در تعقیب آنان است و در منتهای پرهیزکاری و خلود فکری هم، دست از آنان بر نمیدارد؟
چون جسم از این ماده سگ شهوت مضایقه شود روح را تسخیر میکند.
شما از تراژدی و آنچه قلب را جریحه دار و متاثر میسازد لذت مبرید؟ باشد، ولی محرک واقعی شما چیزی جز شهوت نیست.
بنظر من شما دارای چشمانی ظالم هستید و با میل به رنج دیدگان و داغداران نگاه میکنید، آیا تصور نمیکنید که #شهوت شما تغییر شکل داده و خود را به صورت #ترحم جلوه گر ساخته باشد ؟
من این تمثیل را برای شما میاورم؛ بسیارند کسانی که به منظور راندن پلیدی از خود، یکباره خود را به پلیدی تسلیم نمودند. کسی که برای او عفیف بودن مشکل است، بهتر است که بپرهیزد مباداکه این عفت بی جا، او را به سوی جهنم راهبری کند؛ یعنی روح او را پلید و آلوده سازد. هنگامی که از پلیدی ها سخن میگویم آنها را بدترین آفات نمیدانم. اشخاص عاقل، آنقدر از حقیقتی آلوده و کثیف نمی پرهیزند که از حقیقت سطحی فرار میکنند.
براستی اشخاصی یافت میشوند که واقعا پاکدامن و منزه هستند. آنان را قلوبی رئوف و مهربان است و هم بیشتر و هم مهربان تر از شما میخندند، اینان که حتی به عفت هم میخندند و از خود میپرسند: « عفت چیست؟»
آیا عفت و پاکدامنی نوعی از جنون نیست ؟؟؟ ولی این جنونی است که بر ما عارض شده است نه ما بر آن.
ماییم که دل و روح خود را
به او داده ایم و اکنون او با ما به سر میبرد. بگذار تا زمانی که میخواهد با ما به سر برد!
#چنین_گفت_زرتشت
#فریدریش_نیچه
@Roshanfkrane
درباره پاکدامنی؛
من جنگل را دوست دارم. زندگی در شهر زیانبخش است زیرا شهوت رانان بی شماری در آنجا به سر میبرند.
آیا بهتر نیست انسان، گرفتار قاتل و جانی شود تا در رؤیاهای یک زن شهوتپرست وارد شود ؟
و این مردان را بنگرید!
چشمان آنان گواه بر آن است که چیزی بهتر از خفتن در آغوش زنان نمیشناشند.
بنیاد روح آنان پلید است. دریغا! کاش در این پلیدی و کثافت دماغ انان،عقلی هم یافت میشد! ایکاش لاقل اینها مانند وحوش کامل و تمام عیار بودند! ولی وحوش، بی گناه و معصوم اند.
گمان مبرید که شما را به سوی کشتن غریزه هایتان رهبری میکنم !!!
من تنها شما را به معصوم نگاه داشتن آن غریزه ها میخوانم.
گمان نبرید شما را به پاکدامنی رهبری می کنم!
#عفت، برای عده معدودی "حسن" و برای عده بیشماری "عیب" است.
بسیاری از مردمان پاکدامن، واقعا پرهیزکارند ولی ماده سگ شهوت، از کلیه ی حرکات و سکنات آنان سر در می آورد.
این حیوان ناراحت ، بیشتر در تعقیب آنان است و در منتهای پرهیزکاری و خلود فکری هم، دست از آنان بر نمیدارد؟
چون جسم از این ماده سگ شهوت مضایقه شود روح را تسخیر میکند.
شما از تراژدی و آنچه قلب را جریحه دار و متاثر میسازد لذت مبرید؟ باشد، ولی محرک واقعی شما چیزی جز شهوت نیست.
بنظر من شما دارای چشمانی ظالم هستید و با میل به رنج دیدگان و داغداران نگاه میکنید، آیا تصور نمیکنید که #شهوت شما تغییر شکل داده و خود را به صورت #ترحم جلوه گر ساخته باشد ؟
من این تمثیل را برای شما میاورم؛ بسیارند کسانی که به منظور راندن پلیدی از خود، یکباره خود را به پلیدی تسلیم نمودند. کسی که برای او عفیف بودن مشکل است، بهتر است که بپرهیزد مباداکه این عفت بی جا، او را به سوی جهنم راهبری کند؛ یعنی روح او را پلید و آلوده سازد. هنگامی که از پلیدی ها سخن میگویم آنها را بدترین آفات نمیدانم. اشخاص عاقل، آنقدر از حقیقتی آلوده و کثیف نمی پرهیزند که از حقیقت سطحی فرار میکنند.
براستی اشخاصی یافت میشوند که واقعا پاکدامن و منزه هستند. آنان را قلوبی رئوف و مهربان است و هم بیشتر و هم مهربان تر از شما میخندند، اینان که حتی به عفت هم میخندند و از خود میپرسند: « عفت چیست؟»
آیا عفت و پاکدامنی نوعی از جنون نیست ؟؟؟ ولی این جنونی است که بر ما عارض شده است نه ما بر آن.
ماییم که دل و روح خود را
به او داده ایم و اکنون او با ما به سر میبرد. بگذار تا زمانی که میخواهد با ما به سر برد!
#چنین_گفت_زرتشت
#فریدریش_نیچه
@Roshanfkrane
.
انسان از آغازِ وجود، خود را بسی کم شاد کرده است... «گناهِ نخستین» همین است و همین! هرچه بیشتر خود را شاد کنیم، آزردن دیگران و در اندیشهی آزار بودن را بیشتر از یاد میبریم.
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
#فریدریش_نیچه
.
#اندیشه #تربیتی
@Roshanfkrane
انسان از آغازِ وجود، خود را بسی کم شاد کرده است... «گناهِ نخستین» همین است و همین! هرچه بیشتر خود را شاد کنیم، آزردن دیگران و در اندیشهی آزار بودن را بیشتر از یاد میبریم.
از کتابِ #چنین_گفت_زرتشت
#فریدریش_نیچه
.
#اندیشه #تربیتی
@Roshanfkrane
کاسه لیسان، در نظر من از همه نفرتآورتر هستند؛
بطوریکه نفرتانگیزترین جانورانی هستند که تاکنون در میان افرادِ بشر شناختهام، نام آنان را انگل گذاشتهام. آنان نمیخواهند عشق بورزند ولی دوست دارند با عشق زندگی کنند.
#چنین_گفت_زرتشت
#فریدریش_نیچه
@Roshanfkrane
بطوریکه نفرتانگیزترین جانورانی هستند که تاکنون در میان افرادِ بشر شناختهام، نام آنان را انگل گذاشتهام. آنان نمیخواهند عشق بورزند ولی دوست دارند با عشق زندگی کنند.
#چنین_گفت_زرتشت
#فریدریش_نیچه
@Roshanfkrane