Forwarded from اتچ بات
«من درخواست عفو نمیکنم!»
در حیاط زندان گودالی کندند و اجساد اعدامیها را دفن کردند. یک گور جمعی ساده برای چال کردن اجساد مردان مزاحم. همیشه چند سرباز وظیفه هم پیدا میشوند که بیل دستشان بگیرند و بدون عذاب وجدانی بر اجساد خاک بریزند. تمام شد. مردی که امید یک کشور بود، اینجا در حیاط زندان، با دستوپای بسته با سیمخاردار، به تاریخ پیوست. دیگر نبود تا سلطۀ مسکو را به چالش بکشد. او مرده بود و خبر به کرملین مخابره شد: «نادی اکنون زیر خاک است». در دادگاهی مخفیانه در بوداپست محاکمهاش کردند، زیرا هنوز هواداران پرشماری داشت که به زور سرنیزۀ نظامیان شوروی خاموش بودند. تنها چیزی که از دادگاه او مانده، نوار ضبطشدۀ محاکمۀ اوست و آخرین جملۀ ضبط شده صدای اوست که میگوید: «من درخواست عفو نمیکنم.» حکم اعدام او و همرزمانش همان روز بر چوبۀ دار اجرا شد.
یکی از غمانگیزترین رخدادهای اروپا پس از جنگ جهانی دوم، «انقلاب مجارستان» است. مردی که در این گور جمعی، با صورت بر خاک و دستوپای بسته مدفون بود، رهبر این انقلاب بود: ایمره نادی. اعدام او باید درس عبرتی میشد برای بقیۀ دولتمردان بلوک شرق تا هوس نکنند از مدار شوروی خارج شوند. البته همۀ این رخدادها چند سال پس از مرگ استالین بود و دیگر نمیشود این جنایت را هم پای استالین نوشت! از قضا در سرکوب خونین مردم مجارستان خروشچوف نقش داشت، هماو که با انتقاد از استالین، روند استالینزدایی را در شوروی کلید زده بود، اما خود او زندگی سیاسیاش را مدیون استالین بود. اما برویم سراغ داستان تلخ انقلاب مردمی که نمیخواستند کشوری اقماری زیر سایۀ کرملین باشند...
ایمره نادی خود از بیستسالگی کمونیست بود و از نسل اول کمونیستهای اروپای شرقی بود. پس از جنگ جهانی اول، مدت کوتاهی در مجارستان اعلام جمهوری شوروی شد: جمهوری شوروی مجارستان (مانند روسیۀ شوروی). نادی در این حکومت کمونیستی حضور داشت، وقتی فقط ۲۳ سال داشت. جمهوری شوروی مجارستان سرنگون شد و نادی به روسیه رفت. آنجا در امور زراعی فعالیت میکرد و همزمان نمایندۀ کمونیستهای مجار در شوروی بود و همینکه پاکسازیهای استالین گریبانش را نگرفت، نشان میدهد کمونیست سربهراهی بود. باری، جنگ جهانی دوم شد و زور ارتش سرخ شوروی بر آلمان چربید و اروپای شرقی به قلمرو اقماری شوروی بدل شد.
نادی پس از جنگ در حکومتی کمونیستی وزیر کشاورزی شد، اما پس از مرگ استالین در ۱۹۵۳ کوشید فضای استالینیستی را در مجارستان نیز عوض کند. نخستوزیر شد و اصلاحات گستردهای انجام داد. اما جناح استالینیست رقیب او در حزب کمونیست مجارستان پس از دو سال او را حذف کرد، هم از مقامش و هم از حزب. سال بعد، ۱۹۵۶، خروشچوف در روسیه آن سخنرانی معروف علیه استالین را انجام داد و پسلرزههای آن به کشورهای اروپای شرقی هم رسید، اول در لهستان و بعد در مجارستان. دانشجویان و روشنفکران مجار اعتراضات را به خیابان کشاندند و حزب کمونیست اواخر اکتبر ۱۹۵۶ مجبور شد نادی را به مقام خود بازگرداند. نادی بیدرنگ اعلام انقلاب کرد و تصمیم گرفت از فرصت استفاده کند و مجارستان را از مدار شوروی خارج کند. گناهی نابخشودنی!
کرملین چند روزی تحمل کرد، اما وقتی نادی اعلام کرد در مجارستان دموکراسی پارلمانی برقرار میشود و این کشور از پیمان ورشو (اتحاد نظامی زیر امر شوروی) خارج میشود، تانکهای شوروی به مجارستان سرازیر شدند. از این پس حرف آخر را غرش تانکها میزد. دو تا سه هزار نفر کشته شدند و بیش از دویست هزار نفر از مجارستان گریختند. نادی به سفارت یوگسلاوی رفت و تانکهای شوروی آنجا را محاصره کردند. یانوش کادار، رقیب شورویدوست نادی که همدست با شوروی این خیزش را سرکوب میکرد، به نادی قول مصونیت قضایی داد تا از سفارت یوگسلاوی بیرون بیاید. نادی و یارانش بیرون آمدند، اما کاگب آنها را بازداشت کرد و به رومانی برد. کادار که از همان ۱۹۵۶ تا ۱۹۸۸ قدرتمندترین مرد مجارستان کمونیست ماند، این خیزش را «ضدانقلاب» نامید و هزاران نفر را بازداشت، شکنجه و بسیاری را اعدام کرد. وقتی آب از آسیاب افتاد، شوروی نادی را تحویل مجارستان داد و یک سال و نیم بعد، در دادگاهی مخفی نادی محاکمه و اعدام شد.
نادی قربانی کمونیسمی شد که خود چهل سال سینهچاکش بود، اما در نهایت قهرمانانه مُرد. چهل سال بعد در ۱۹۸۹، وقتی بلوک شرق فروریخت، جسد او را از گور جمعی درآوردند و به شکل باشکوهی به خاک سپردند. در آن روز، دشمن قدیمی و عامل اعدام او، یانوش کادار، هنوز زنده بود و دید که نمیتوان با چند سرباز و چند بیل، تاریخ را دفن کرد...
در ویدئوی پیوست خیزش مجارستان را ببینید، نادی را هم ابتدای ویدئو در حال سخنرانی میبینید.
مهدی تدینی
#شوروی #بلوک_شرق
#تاریخ
@Roshanfkrane
در حیاط زندان گودالی کندند و اجساد اعدامیها را دفن کردند. یک گور جمعی ساده برای چال کردن اجساد مردان مزاحم. همیشه چند سرباز وظیفه هم پیدا میشوند که بیل دستشان بگیرند و بدون عذاب وجدانی بر اجساد خاک بریزند. تمام شد. مردی که امید یک کشور بود، اینجا در حیاط زندان، با دستوپای بسته با سیمخاردار، به تاریخ پیوست. دیگر نبود تا سلطۀ مسکو را به چالش بکشد. او مرده بود و خبر به کرملین مخابره شد: «نادی اکنون زیر خاک است». در دادگاهی مخفیانه در بوداپست محاکمهاش کردند، زیرا هنوز هواداران پرشماری داشت که به زور سرنیزۀ نظامیان شوروی خاموش بودند. تنها چیزی که از دادگاه او مانده، نوار ضبطشدۀ محاکمۀ اوست و آخرین جملۀ ضبط شده صدای اوست که میگوید: «من درخواست عفو نمیکنم.» حکم اعدام او و همرزمانش همان روز بر چوبۀ دار اجرا شد.
یکی از غمانگیزترین رخدادهای اروپا پس از جنگ جهانی دوم، «انقلاب مجارستان» است. مردی که در این گور جمعی، با صورت بر خاک و دستوپای بسته مدفون بود، رهبر این انقلاب بود: ایمره نادی. اعدام او باید درس عبرتی میشد برای بقیۀ دولتمردان بلوک شرق تا هوس نکنند از مدار شوروی خارج شوند. البته همۀ این رخدادها چند سال پس از مرگ استالین بود و دیگر نمیشود این جنایت را هم پای استالین نوشت! از قضا در سرکوب خونین مردم مجارستان خروشچوف نقش داشت، هماو که با انتقاد از استالین، روند استالینزدایی را در شوروی کلید زده بود، اما خود او زندگی سیاسیاش را مدیون استالین بود. اما برویم سراغ داستان تلخ انقلاب مردمی که نمیخواستند کشوری اقماری زیر سایۀ کرملین باشند...
ایمره نادی خود از بیستسالگی کمونیست بود و از نسل اول کمونیستهای اروپای شرقی بود. پس از جنگ جهانی اول، مدت کوتاهی در مجارستان اعلام جمهوری شوروی شد: جمهوری شوروی مجارستان (مانند روسیۀ شوروی). نادی در این حکومت کمونیستی حضور داشت، وقتی فقط ۲۳ سال داشت. جمهوری شوروی مجارستان سرنگون شد و نادی به روسیه رفت. آنجا در امور زراعی فعالیت میکرد و همزمان نمایندۀ کمونیستهای مجار در شوروی بود و همینکه پاکسازیهای استالین گریبانش را نگرفت، نشان میدهد کمونیست سربهراهی بود. باری، جنگ جهانی دوم شد و زور ارتش سرخ شوروی بر آلمان چربید و اروپای شرقی به قلمرو اقماری شوروی بدل شد.
نادی پس از جنگ در حکومتی کمونیستی وزیر کشاورزی شد، اما پس از مرگ استالین در ۱۹۵۳ کوشید فضای استالینیستی را در مجارستان نیز عوض کند. نخستوزیر شد و اصلاحات گستردهای انجام داد. اما جناح استالینیست رقیب او در حزب کمونیست مجارستان پس از دو سال او را حذف کرد، هم از مقامش و هم از حزب. سال بعد، ۱۹۵۶، خروشچوف در روسیه آن سخنرانی معروف علیه استالین را انجام داد و پسلرزههای آن به کشورهای اروپای شرقی هم رسید، اول در لهستان و بعد در مجارستان. دانشجویان و روشنفکران مجار اعتراضات را به خیابان کشاندند و حزب کمونیست اواخر اکتبر ۱۹۵۶ مجبور شد نادی را به مقام خود بازگرداند. نادی بیدرنگ اعلام انقلاب کرد و تصمیم گرفت از فرصت استفاده کند و مجارستان را از مدار شوروی خارج کند. گناهی نابخشودنی!
کرملین چند روزی تحمل کرد، اما وقتی نادی اعلام کرد در مجارستان دموکراسی پارلمانی برقرار میشود و این کشور از پیمان ورشو (اتحاد نظامی زیر امر شوروی) خارج میشود، تانکهای شوروی به مجارستان سرازیر شدند. از این پس حرف آخر را غرش تانکها میزد. دو تا سه هزار نفر کشته شدند و بیش از دویست هزار نفر از مجارستان گریختند. نادی به سفارت یوگسلاوی رفت و تانکهای شوروی آنجا را محاصره کردند. یانوش کادار، رقیب شورویدوست نادی که همدست با شوروی این خیزش را سرکوب میکرد، به نادی قول مصونیت قضایی داد تا از سفارت یوگسلاوی بیرون بیاید. نادی و یارانش بیرون آمدند، اما کاگب آنها را بازداشت کرد و به رومانی برد. کادار که از همان ۱۹۵۶ تا ۱۹۸۸ قدرتمندترین مرد مجارستان کمونیست ماند، این خیزش را «ضدانقلاب» نامید و هزاران نفر را بازداشت، شکنجه و بسیاری را اعدام کرد. وقتی آب از آسیاب افتاد، شوروی نادی را تحویل مجارستان داد و یک سال و نیم بعد، در دادگاهی مخفی نادی محاکمه و اعدام شد.
نادی قربانی کمونیسمی شد که خود چهل سال سینهچاکش بود، اما در نهایت قهرمانانه مُرد. چهل سال بعد در ۱۹۸۹، وقتی بلوک شرق فروریخت، جسد او را از گور جمعی درآوردند و به شکل باشکوهی به خاک سپردند. در آن روز، دشمن قدیمی و عامل اعدام او، یانوش کادار، هنوز زنده بود و دید که نمیتوان با چند سرباز و چند بیل، تاریخ را دفن کرد...
در ویدئوی پیوست خیزش مجارستان را ببینید، نادی را هم ابتدای ویدئو در حال سخنرانی میبینید.
مهدی تدینی
#شوروی #بلوک_شرق
#تاریخ
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎