#نادر_نادرپور
#خون_و_خاکستر
آن زلزله ای که خانه را لرزاند،
یک شب، همه چیز را دگرگون کرد
چون شعله، جهانِ خفته را سوزاند،
خاکسترِ صبح را پر از خون کرد
او بود که شیشه های رنگین را،
از پنجره های دل، به خاک انداخت
رخسارِ زنان و رنگِ گلها را،
در پشتِ غبارِ کینه، پنهان ساخت
گهواره ی مرگ را بجنبانید،
چون گور، به خوردنِ کسان پرداخت
در زیرِ رواق کهنه ی تاریخ،
بر سنگِ مزارِ شهریاران تاخت
تندیسِ هنرورانِ پیشین را،
بشکست و بهای کارشان نشناخت
آنگاه، ترانه های فتحش را
با شیونِ شومِ باد، موزون کرد
او، راهِ وصالِ عاشقان را بست،
فانوسِ خیالِ شاعران را کشت
رگهای صدای ساز را بگسست،
پیشانیِ جام را به خون آغشت
گنجینه ی روزهای شیرین را،
در خاکِ غمِ گذشته، مدفون کرد
تالارِ بزرگِ خانه، خالی شد،
از پیکره های مرده و زنده
دیگر نه کبوتری که از بامش،
پرواز کند به سوی آینده
در ذهنِ من از گذشته، یادی ماند،
غمناک و گسسته و پراکنده
با خانه و خاطراتِ من، ای دوست،
آن زلزله، کارِ صد شبیخون کرد
ناگاه، به هر طرف که رو کردم،
دیدم همه وحشت است و ویرانی
عزمِ سفرم به پیشواز آمد،
تا پشت کنم بر آن پریشانی
اما، غمِ ترکِ آشیان گفتن،
چشمانِ مرا که جای خورشید است،
همچون افقِ غروب، گلگون کرد
چون روی به سوی غربت آوردم؛
غم، بار دگر، به دیدنم آمد
من، برده ی پیر آسمان بودم،
زنجیرِ بلا به گردنم آمد
من، خانه ی خود به غیر نسپردم،
تقدیر، مرا ز خانه بیرون کرد
اکنون که دیارِ آشنایی را،
چون سایه ی خویش، در قفا دارم
بینم که هنوز و همچنان با او،
در خواب و خیال، ماجرا دارم
این عشقِ کهن که در دلم باقی است،
بنگر که مرا چگونه مجنون کرد
اینجا که منم، کرانه ی نیلی،
از پنجره ی مقابلم پیداست
خورشیدِ برهنه ی سحرگاهش،
همبسترِ آسمانیِ دریاست
گاهی به دلم امید می بخشم،
کان وادیِ سبز آرزو، اینجاست
افسوس که این امیدِ بی حاصل،
اندوهِ مرا هماره افزون کرد
اینجا که منم، بهشتِ جاوید است،
اما چه کنم که خانه ی من نیست
دریای زلالِ لاجوردینش،
آینه ی بیکرانه ی من نیست
تابِ هوس آفرین امواجش،
گهواره ی کودکانه ی من نیست
ماهی که برین کرانه می تابد،
آن نیست که از بلندیِ البرز،
تابید و مرا همیشه افسون کرد
اینجاست که من، جبینِ پیری را،
در آینه ی پیاله می بینم
اوراقِ کتابِ سرگذشتم را،
در ظرفِ پر از زباله می بینم
خود را به گناهِ کشتنِ ایام،
جلادِ هزار ساله می بینم
اما، به کدام کس توانم گفت،
این بازیِ تازه را که گردون کرد
هربار که رو نهم به کاشانه،
در شهرِ غریب و در شبِ دلگیر
هربار که سایه ی سیاهِ من،
در نورِ چراغِ کوچه ای گمنام
بر پشتِ دری به رنگِ تنهایی،
آوارگیِ مرا کند تصویر
با کهنه کلیدِ خویش می گویم،
کای حلقه به گوشِ مانده در زنجیر
اینجا، نه همان سرای دیرین است،
در این درِ بسته، کی کنی تأثیر؟
کاشانه ی نو، کلیدِ نو خواهد،
در قلبِ جوان، اثر ندارد پیر
از پنجه ی سردِ من چه می خواهی؟
سودی ندهد ستیزه با تقدیر
وقتی که خروسِ مرگ می خواند،
دیرست برای در گشودن، دیر
آن زلزله ای که خانه را لرزاند،
گفتن نتوان، که با دلم چون کرد
#شعر
کلیپ این شعر با صدای شاعر در پست بعدی(در یوتیوب)
@Roshanfkrane
#خون_و_خاکستر
آن زلزله ای که خانه را لرزاند،
یک شب، همه چیز را دگرگون کرد
چون شعله، جهانِ خفته را سوزاند،
خاکسترِ صبح را پر از خون کرد
او بود که شیشه های رنگین را،
از پنجره های دل، به خاک انداخت
رخسارِ زنان و رنگِ گلها را،
در پشتِ غبارِ کینه، پنهان ساخت
گهواره ی مرگ را بجنبانید،
چون گور، به خوردنِ کسان پرداخت
در زیرِ رواق کهنه ی تاریخ،
بر سنگِ مزارِ شهریاران تاخت
تندیسِ هنرورانِ پیشین را،
بشکست و بهای کارشان نشناخت
آنگاه، ترانه های فتحش را
با شیونِ شومِ باد، موزون کرد
او، راهِ وصالِ عاشقان را بست،
فانوسِ خیالِ شاعران را کشت
رگهای صدای ساز را بگسست،
پیشانیِ جام را به خون آغشت
گنجینه ی روزهای شیرین را،
در خاکِ غمِ گذشته، مدفون کرد
تالارِ بزرگِ خانه، خالی شد،
از پیکره های مرده و زنده
دیگر نه کبوتری که از بامش،
پرواز کند به سوی آینده
در ذهنِ من از گذشته، یادی ماند،
غمناک و گسسته و پراکنده
با خانه و خاطراتِ من، ای دوست،
آن زلزله، کارِ صد شبیخون کرد
ناگاه، به هر طرف که رو کردم،
دیدم همه وحشت است و ویرانی
عزمِ سفرم به پیشواز آمد،
تا پشت کنم بر آن پریشانی
اما، غمِ ترکِ آشیان گفتن،
چشمانِ مرا که جای خورشید است،
همچون افقِ غروب، گلگون کرد
چون روی به سوی غربت آوردم؛
غم، بار دگر، به دیدنم آمد
من، برده ی پیر آسمان بودم،
زنجیرِ بلا به گردنم آمد
من، خانه ی خود به غیر نسپردم،
تقدیر، مرا ز خانه بیرون کرد
اکنون که دیارِ آشنایی را،
چون سایه ی خویش، در قفا دارم
بینم که هنوز و همچنان با او،
در خواب و خیال، ماجرا دارم
این عشقِ کهن که در دلم باقی است،
بنگر که مرا چگونه مجنون کرد
اینجا که منم، کرانه ی نیلی،
از پنجره ی مقابلم پیداست
خورشیدِ برهنه ی سحرگاهش،
همبسترِ آسمانیِ دریاست
گاهی به دلم امید می بخشم،
کان وادیِ سبز آرزو، اینجاست
افسوس که این امیدِ بی حاصل،
اندوهِ مرا هماره افزون کرد
اینجا که منم، بهشتِ جاوید است،
اما چه کنم که خانه ی من نیست
دریای زلالِ لاجوردینش،
آینه ی بیکرانه ی من نیست
تابِ هوس آفرین امواجش،
گهواره ی کودکانه ی من نیست
ماهی که برین کرانه می تابد،
آن نیست که از بلندیِ البرز،
تابید و مرا همیشه افسون کرد
اینجاست که من، جبینِ پیری را،
در آینه ی پیاله می بینم
اوراقِ کتابِ سرگذشتم را،
در ظرفِ پر از زباله می بینم
خود را به گناهِ کشتنِ ایام،
جلادِ هزار ساله می بینم
اما، به کدام کس توانم گفت،
این بازیِ تازه را که گردون کرد
هربار که رو نهم به کاشانه،
در شهرِ غریب و در شبِ دلگیر
هربار که سایه ی سیاهِ من،
در نورِ چراغِ کوچه ای گمنام
بر پشتِ دری به رنگِ تنهایی،
آوارگیِ مرا کند تصویر
با کهنه کلیدِ خویش می گویم،
کای حلقه به گوشِ مانده در زنجیر
اینجا، نه همان سرای دیرین است،
در این درِ بسته، کی کنی تأثیر؟
کاشانه ی نو، کلیدِ نو خواهد،
در قلبِ جوان، اثر ندارد پیر
از پنجه ی سردِ من چه می خواهی؟
سودی ندهد ستیزه با تقدیر
وقتی که خروسِ مرگ می خواند،
دیرست برای در گشودن، دیر
آن زلزله ای که خانه را لرزاند،
گفتن نتوان، که با دلم چون کرد
#شعر
کلیپ این شعر با صدای شاعر در پست بعدی(در یوتیوب)
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔵 #شعر خوانی #نادر_نادرپور
#شعر حماسی «خطبهِ زمستانی» و «زیر آسمان باختر»
شعرهایی که گویای اوضاع کنونی ایران است..!!
یادش گرامی🌺
#شعر
@Roshanfkrane
#شعر حماسی «خطبهِ زمستانی» و «زیر آسمان باختر»
شعرهایی که گویای اوضاع کنونی ایران است..!!
یادش گرامی🌺
#شعر
@Roshanfkrane
🕊
زنی چراغ به دست از سپیده دم آمد
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنی ِسرخ شامگاهان داشت،
بر آستانه نشست:
ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم
که از درخت فراتر رفت
به روی گونه ی گلرنگ صبح پنجه کشید،
نگاه روشن زن
خراش پنجه ی خورشید را نشانم داد...
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
#شعر
@Roshanfkrane
زنی چراغ به دست از سپیده دم آمد
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنی ِسرخ شامگاهان داشت،
بر آستانه نشست:
ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم
که از درخت فراتر رفت
به روی گونه ی گلرنگ صبح پنجه کشید،
نگاه روشن زن
خراش پنجه ی خورشید را نشانم داد...
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
#شعر
@Roshanfkrane
Gole_mina
امیدنعمتی-بازگشت
🔘 بازگشت
🔘 اجرا : #امید_نعمتی
🔘 شعر : #نادر_نادرپور
بسویت بازخواهم گشت
توراگم کرده بودم من
تورادرخوابهای کودکی گم کرده بودم من
به سویت بازخواهم گشت
توراباردگرجستم
توراجستم میان خواب وبیداری
ای خورشیدبه سویت بازخواهم گشت......
🔘 اجرا : #امید_نعمتی
🔘 شعر : #نادر_نادرپور
بسویت بازخواهم گشت
توراگم کرده بودم من
تورادرخوابهای کودکی گم کرده بودم من
به سویت بازخواهم گشت
توراباردگرجستم
توراجستم میان خواب وبیداری
ای خورشیدبه سویت بازخواهم گشت......
ای کاش در سیاهی آن شب که با تو رفت
از بوی گیسوان تو
می مردم
کاش آن شب از کرانه ی آغوشت
یکسر به بیکرانی پرتاب می شدم
#نادر_نادرپور
شبتان بهشت.......
@Roshanfkrane
از بوی گیسوان تو
می مردم
کاش آن شب از کرانه ی آغوشت
یکسر به بیکرانی پرتاب می شدم
#نادر_نادرپور
شبتان بهشت.......
@Roshanfkrane
امشب دلم گرفته تر از ابر است
چشمم در آرزوی چراغی نیست
دانم که در چنین شب نافرجام
کس را از آن که رفته، سراغی نیست
در این اطاق کوچک دربسته
می افشرم به سینه خیالش را
بیهوده در دلی که پشیمان است
می پرورم امید وصالش را ...
✍🏻: #نادر_نادرپور
@Roshanfkrane
چشمم در آرزوی چراغی نیست
دانم که در چنین شب نافرجام
کس را از آن که رفته، سراغی نیست
در این اطاق کوچک دربسته
می افشرم به سینه خیالش را
بیهوده در دلی که پشیمان است
می پرورم امید وصالش را ...
✍🏻: #نادر_نادرپور
@Roshanfkrane
ای که در خلوت من
بوی تو پیچیده هنوز
یاد شیرین تو
تا مرگ همآغوشم باد...
#نادر_نادرپور
شبتان بهشت ، نيك انديشان همراه....
💟@Roshanfkrane
ای که در خلوت من
بوی تو پیچیده هنوز
یاد شیرین تو
تا مرگ همآغوشم باد...
#نادر_نادرپور
شبتان بهشت ، نيك انديشان همراه....
💟@Roshanfkrane
✋ سلام و روزتان بهخیر
👈 و اینها همهنکاتیاستکه بهتراست درباره امروز ۲۹بهمن ۱۳۹۹خورشیدی بدانید؛
🌨 در #غرب کشور، از جنوب آذربایجان تا شمال خوزستان و چهارمحال بختیاری؛ و بخشهاییاز البرز، تهران، مرکزی و همدان؛ #باران و بعید نیست برف ببارد.
👈 هواشناسی برای این دوسهروز پیشرو، هشدار داده هوا بدجوری سرد میشود و رودخانه طغیانی میشود و شاید در کوهستانها بهمن بغلتد و پروازها تاخیر داشتهباشد.
▪️#رهبرانقلاب، بهشیوه ویدیویی و بهمناسب سالگرد اعتراضهای ۲۹بهمن ۵۶ در تبریز، برای گروهیاز مردم آذربایجان سخنرانی خواهند کرد.
▪️هیاتدولت جلسه دارد و شاید در این جلسه حرفها و وعدههایی درباره #گرانی فزآینده در بازار مواد خوراکی بشنویم؛ احتمالا وزیر دادگستری حرفهایی درباره وضع #بهنام_محجوبی بزند یا وزیر اطلاعات به بیانیه دیروز ستادکل نیروهای مسلح درباره ترور آقای#فخریزاده پاسخ بدهد.
▪️در مجلس کمیسیون تلفیق بودجه، به بررسی جزییات لایحه اصلاحی بودجه میپردازد- کلیات این لایحه دیروز در صحن علنی تصویب شد.
▪️از بیمارستان لقمان تهران حتما خبرهایی خواهیم شنید از اوضاع زندانی سیاسی، بهنام #محجوبی، که در این بیمارستان در کما است.
▪️سومین دور #یارانه ۱۰۰ تا ۱۲۰هزارتومانی برای کمک به معیشت دهکهای کمدرآمد امشب واریز میشود.
▪️دولت میگوید #عیدی بازنشستگان صندوق بازنشستگان کشوری امروز پرداخت میشود.
▪️در تهران #سعید_جلیلی، عضو مجمعتشخیص مصلحت، در هفتمین دوره همایشی سالانهای که «اقتصاد مقاومتی» نام دارد درباره تجارت منطقهای حرف میزند.
⚽️ در دومینشب از دور یکهشتم پایانی لیگقهرمان #فوتبالاروپا، شبکه سه ساعت ۲۳:۳۰، بازی پورتو با ستاره ایرانیاش مهدی #طارمی و یوونتوس را پخش میکند.
📌امروز در تقویم:
▪️۱۷سال از ترکیدن #قطار_نیشابور در ایستگاه خیام در ۱۷کیلومتری نیشابور که بزرگترین حادثه ریلی ایران است، میگذرد: با نزدیک به ۳۰۰کشته و ۴۶۰ زخمی که بیشترشان برای تماشای تصادف دو قطار باری جمع شده بودند.
👈 شدت انفجار که هیچگاه مقامهای رسمی علت آن را اعلام نکردند، برابر با ترکیدن ۱۸۰تن تیانتی بود و سبب شد خانههای چندروستای اطراف حادثه هم خسارت ببینند.
▪️برابراستبا چهلوششمین سالگرد تیرباران #خسروگلسرخی و #کرامتدانشیان در دوران پهلوی.
👈گلسرخی، شاعر و نویسنده بود و دانشیان فیلمساز اخراجی دانشکده تلویزیون. هردو چپگرا و هوادار چریکفداییها.
👈 گلسرخی و دانشیان به اتهام «برنامهریزی برای گروگانگرفتن ولیعهد پهلوی در ازای آزادی زندانیان سیاسی» اعدام شدند.
👈 گلسرخی با دفاعیهاش از مارکسیسم در دادگاه علنی و دانشیان با سرودن ترانه «بهاران خجسته باد» شناخته میشود.
▪️#شهرام_ناظری، خواننده مشهور است که از شاگردان محمدرضا شجریان بهشمار میرود، هفتادویکساله میشود.
👈از مهمترین کارهایاش میتوان به همکاری در مجموعه «چاووش» در روزهای انقلاب و آلبوم «گلصدبرگ» اشاره کرد.
▪️مصادفاستبا سالمرگ #امیرتیمور_لنگ، بنیانگذار و جهانگشای مشهور سلسله تیموریان ترکستان که در فاصله سالهای ۷۷۱ تا ۸۰۷ هجری قمری، در سهدوره حمله وسیع، آسیای غربی و مرکزی را تسخیر کرد: از ایران و هند تا مسکو و شامات، عثمانی و بغداد.
▪️مصادفاستبا یازدهمین سالمرگ #نادر_نادرپور؛ شاعر نوگرای دهه ۳۰و ۴۰ و ۵۰ خورشیدی و از بانیان کانوننویسندگانایران.
👈شاید شناختهشدهترین شعر او شعر #انگور است: «کجا شهد است این آبی که در هر دانه شیرین انگور است؟/ کجا شهد است؟ این اشک/ اشک باغبان پیر و رنجور است...»
▪️مصادف است با سیوپنجمین سالمرگ #کریشنامورتی، سخنور و نویسنده مشهور هندی.
👈 در تمام سالهای دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، سرکوب و سانسور سخن، کتابهای کریشنامورتی را که بر محور عرفان و مراقبه فکری شخصی نوشته شده بود، به متاعی جذاب در بازار ایران بدل کرد.
#خبر
@Roshanfkrane
👈 و اینها همهنکاتیاستکه بهتراست درباره امروز ۲۹بهمن ۱۳۹۹خورشیدی بدانید؛
🌨 در #غرب کشور، از جنوب آذربایجان تا شمال خوزستان و چهارمحال بختیاری؛ و بخشهاییاز البرز، تهران، مرکزی و همدان؛ #باران و بعید نیست برف ببارد.
👈 هواشناسی برای این دوسهروز پیشرو، هشدار داده هوا بدجوری سرد میشود و رودخانه طغیانی میشود و شاید در کوهستانها بهمن بغلتد و پروازها تاخیر داشتهباشد.
▪️#رهبرانقلاب، بهشیوه ویدیویی و بهمناسب سالگرد اعتراضهای ۲۹بهمن ۵۶ در تبریز، برای گروهیاز مردم آذربایجان سخنرانی خواهند کرد.
▪️هیاتدولت جلسه دارد و شاید در این جلسه حرفها و وعدههایی درباره #گرانی فزآینده در بازار مواد خوراکی بشنویم؛ احتمالا وزیر دادگستری حرفهایی درباره وضع #بهنام_محجوبی بزند یا وزیر اطلاعات به بیانیه دیروز ستادکل نیروهای مسلح درباره ترور آقای#فخریزاده پاسخ بدهد.
▪️در مجلس کمیسیون تلفیق بودجه، به بررسی جزییات لایحه اصلاحی بودجه میپردازد- کلیات این لایحه دیروز در صحن علنی تصویب شد.
▪️از بیمارستان لقمان تهران حتما خبرهایی خواهیم شنید از اوضاع زندانی سیاسی، بهنام #محجوبی، که در این بیمارستان در کما است.
▪️سومین دور #یارانه ۱۰۰ تا ۱۲۰هزارتومانی برای کمک به معیشت دهکهای کمدرآمد امشب واریز میشود.
▪️دولت میگوید #عیدی بازنشستگان صندوق بازنشستگان کشوری امروز پرداخت میشود.
▪️در تهران #سعید_جلیلی، عضو مجمعتشخیص مصلحت، در هفتمین دوره همایشی سالانهای که «اقتصاد مقاومتی» نام دارد درباره تجارت منطقهای حرف میزند.
⚽️ در دومینشب از دور یکهشتم پایانی لیگقهرمان #فوتبالاروپا، شبکه سه ساعت ۲۳:۳۰، بازی پورتو با ستاره ایرانیاش مهدی #طارمی و یوونتوس را پخش میکند.
📌امروز در تقویم:
▪️۱۷سال از ترکیدن #قطار_نیشابور در ایستگاه خیام در ۱۷کیلومتری نیشابور که بزرگترین حادثه ریلی ایران است، میگذرد: با نزدیک به ۳۰۰کشته و ۴۶۰ زخمی که بیشترشان برای تماشای تصادف دو قطار باری جمع شده بودند.
👈 شدت انفجار که هیچگاه مقامهای رسمی علت آن را اعلام نکردند، برابر با ترکیدن ۱۸۰تن تیانتی بود و سبب شد خانههای چندروستای اطراف حادثه هم خسارت ببینند.
▪️برابراستبا چهلوششمین سالگرد تیرباران #خسروگلسرخی و #کرامتدانشیان در دوران پهلوی.
👈گلسرخی، شاعر و نویسنده بود و دانشیان فیلمساز اخراجی دانشکده تلویزیون. هردو چپگرا و هوادار چریکفداییها.
👈 گلسرخی و دانشیان به اتهام «برنامهریزی برای گروگانگرفتن ولیعهد پهلوی در ازای آزادی زندانیان سیاسی» اعدام شدند.
👈 گلسرخی با دفاعیهاش از مارکسیسم در دادگاه علنی و دانشیان با سرودن ترانه «بهاران خجسته باد» شناخته میشود.
▪️#شهرام_ناظری، خواننده مشهور است که از شاگردان محمدرضا شجریان بهشمار میرود، هفتادویکساله میشود.
👈از مهمترین کارهایاش میتوان به همکاری در مجموعه «چاووش» در روزهای انقلاب و آلبوم «گلصدبرگ» اشاره کرد.
▪️مصادفاستبا سالمرگ #امیرتیمور_لنگ، بنیانگذار و جهانگشای مشهور سلسله تیموریان ترکستان که در فاصله سالهای ۷۷۱ تا ۸۰۷ هجری قمری، در سهدوره حمله وسیع، آسیای غربی و مرکزی را تسخیر کرد: از ایران و هند تا مسکو و شامات، عثمانی و بغداد.
▪️مصادفاستبا یازدهمین سالمرگ #نادر_نادرپور؛ شاعر نوگرای دهه ۳۰و ۴۰ و ۵۰ خورشیدی و از بانیان کانوننویسندگانایران.
👈شاید شناختهشدهترین شعر او شعر #انگور است: «کجا شهد است این آبی که در هر دانه شیرین انگور است؟/ کجا شهد است؟ این اشک/ اشک باغبان پیر و رنجور است...»
▪️مصادف است با سیوپنجمین سالمرگ #کریشنامورتی، سخنور و نویسنده مشهور هندی.
👈 در تمام سالهای دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰، سرکوب و سانسور سخن، کتابهای کریشنامورتی را که بر محور عرفان و مراقبه فکری شخصی نوشته شده بود، به متاعی جذاب در بازار ایران بدل کرد.
#خبر
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
در مرگِ عاشقانهی نيلوفرانِ صبح
در رقصِ صوفيانهی اشباح و سايهها
در گیسوان نرم و پریشان بادها
در بامدادها
در سرزمین
گمشدهای بی نشان و نام
در شعلهی شراب
در گریههای مست
درنوشخند روز
در زهرخند جام
رو کن به سوی عشق
رو کن به سوی چهره ی خندان زندگی
#نادر_نادرپور
کانال روشنفکران
@Roshanfkrane
در مرگِ عاشقانهی نيلوفرانِ صبح
در رقصِ صوفيانهی اشباح و سايهها
در گیسوان نرم و پریشان بادها
در بامدادها
در سرزمین
گمشدهای بی نشان و نام
در شعلهی شراب
در گریههای مست
درنوشخند روز
در زهرخند جام
رو کن به سوی عشق
رو کن به سوی چهره ی خندان زندگی
#نادر_نادرپور
کانال روشنفکران
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
#سیاوش_کسرایی
( زاده 5اسفند 1305 هشتبهشت اصفهان_ درگذشت 19 بهمن 1374 وین)
#شاعر، #نقاش و از اعضای کانون #نویسندگان ایران و از #فعالان سیاسی #چپگرای تاریخ معاصر ایران بود
#کسرایی دانشآموخته دانشکده #حقوق_و_علوم_سیاسی دانشگاه تهران و از #بنیانگذاران انجمن ادبی #شمع_سوخته بود.
سیاوش کسرایی سُراینده منظومهٔ #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است.
وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند.
از جمله مجموعه شعرهای بهجای مانده از سیاوش کسرائی، میتوان به مجموعه شعر #آوا، #مهره_سرخ، #در_هوای_مرغ_آمین، #هدیه_برای_خاک، #تراشههای_تبر، #خانگی،
#با_دماوند_خاموش و #خون_سیاوش اشاره کرد.
#کسرایی از خردسالی در #تهران به سر میبرد؛ دوره ابتدایی را در مدرسه #ادب، و بعد در مدرسه #نظام و #دارالفنون مشغول به تحصیل شد.
در 1329 از دانشکده #حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل میشود و برای خدمت سربازی به دانشکده افسری میرود.
در 1331کسرایی در سازمان همکاری بهداشت، وابسته به برنامه اصل چهار ترومن، شروع به کار میکند، و در نشریههای بهداشت همگانی در ناحیه دریای خزر و زندگی و بهداشت نقش دارد. از اواسط دهه 1330 تا اواخر دهه 1350 کسرایی در سازمان های مربوط به #مسکن_عمومی (بانک ساختمانی، وزارت آبادانی و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی) تقریباً بی وقفه مشغول است.
در اوایل تا اواسط دهه 1350 در حالت تعلیق خدمت اداری، کسرایی در بخش تبلیغات گروه صنعتی بهشهر کار میکند. در کنار مشاغل دائمی، در مقاطع مختلف، کسرایی به تدریس #ادبیات در دانشگاههای #تهران و #زاهدان میپردازد.
در دوران دبیرستان، کسرایی به همراه
#محسن_پزشک_پور و #داریوش_فروهردر فعالیت دانش آموزان ملیگرا شرکت دارد.
در 1327 عضو حزب #توده میشود، و از آن وقت تا 40 سال بعد از آن پشتیبانی میکند.
پس از کودتای 1332، مدت کوتاهی #زندانی میشود. در 1347کسرایی از بنیانگذاران #کانون_نویسندگان ایران است، و یکی از دبیران منتخب آن تا سال 1351 خورشیدی.
در سال 1356جزو سخنرانان شبهای شعر #گوته بود. در 1362، همزمان با سرکوبی حزب توده توسط مقامات جمهوری اسلامی، کسرایی ایران را ترک میکند؛ تا 1366 در #کابل،
از 1366 تا 1374 در #مسکو،
و بعد در #وین اقامت دارد.
از 1365تا استعفایش در 1367 کسرایی عضو هیئت سیاسی حزب #توده است، و در 1369 از کمیته مرکزی حزب هم کناره میگیرد.
آخرین مجموع شعر کسرایی، #مهره_سرخ، چاپ 1374، #اعتراضی علنی به سیاست حزب #توده و عواقب آن است.
روابط اجتماعی گسترده، مصاحبت و همیاری از خصوصیات زندگی کسرایی است. در بین چهرههای ادبی، #هوشنگ_ابتهاج، #احمدرضا_احمدی،
#محمود_اعتمادزاده (م.ا. به آذین)،
#ایرج_افشار، #فروغ_فرخزاد، #مرتضی_کیوان، #شاهرخ_مسکوب، #فریدون_مشیری،
#نادر_نادرپور، #نیما_یوشیج،
و #ابراهیم_یونسی از نزدیکان کسرایی هستند.
از اوایل دهه 1340 تا اوایل دهه 1360، تقریباً هر روز، در دفتر و در منزل، کسرایی محیطی باز برای دورهم آیی فراهم میکند.
اخراج از کانون نویسندگان ایران
در سال 1358 خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از
#باقر_پرهام، #احمد_شاملو، #محسن_یلفانی،
#غلامحسین_ساعدی و #اسماعی_خویی تصمیم به اخراج #سیاوش_کسرایی، #بهآذین،
#هوشنگ_ابتهاج، #فریدون_تنکابنی
و #برومند گرفتند.
این تصمیم نهایتاً به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل اعضاء تودهای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.
#سیاوش_کسرایی پس از هجوم نیروهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران به حزب توده ایران در زمستان سال 1361 به همراه خانوادهاش از طریق #زاهدان از ایران خارج شد.
ابتدا در #کابل و سپس در #مسکو و پس از فروپاشی شوروی به #وین مهاجرت کرد.
سیاوش کسرایی پس از خروج از ایران و در طول اقامتش در افغانستان، در رادیو #زحمتکشان که از شهر #کابل پخش میشد، مشغول به فعالیت شد.
#ابوالفضل_محققی از همکاران سابق سیاوش کسرایی در رادیو زحمتکشان، ادعا میکند که در زمان تصدی وی به عنوان «مسئول بخش ادبی رادیو»، هیچگاه شعری از #احمد_شاملو، #مهدی_اخوان_ثالث
یا #فروغ_فرخزاد خوانده و پخش نشد.
سیاوش کسرایی از «نسل چهارم» مهاجران ایرانی به اتحاد جماهیر شوروی بود.
او از سال 1987 تا 1995 در #شوروی زندگی کرد. #سیاوش_کسرایی از زندگی در شوروی رنج میکشید و تجربه درونی و رنج روحی خود را در سروده
#دلم_هوای_آفتاب_میکند وصف کرده است.
وی در سن 69 سالگی پس از عمل جراحی #قلب و ابتلاء به #ذاتالریه در #وین، درگذشت و در «بخش هنرمندان»گورستان شهر وین، اتریش، به خاک سپرده شد.
#ارسالی #تاریخ #اجتماعی
@Roshanfkrane
#سیاوش_کسرایی
( زاده 5اسفند 1305 هشتبهشت اصفهان_ درگذشت 19 بهمن 1374 وین)
#شاعر، #نقاش و از اعضای کانون #نویسندگان ایران و از #فعالان سیاسی #چپگرای تاریخ معاصر ایران بود
#کسرایی دانشآموخته دانشکده #حقوق_و_علوم_سیاسی دانشگاه تهران و از #بنیانگذاران انجمن ادبی #شمع_سوخته بود.
سیاوش کسرایی سُراینده منظومهٔ #آرش_کمانگیر، نخستین منظومه حماسی نیمایی است.
وی یکی از شاگردان #نیما_یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند.
از جمله مجموعه شعرهای بهجای مانده از سیاوش کسرائی، میتوان به مجموعه شعر #آوا، #مهره_سرخ، #در_هوای_مرغ_آمین، #هدیه_برای_خاک، #تراشههای_تبر، #خانگی،
#با_دماوند_خاموش و #خون_سیاوش اشاره کرد.
#کسرایی از خردسالی در #تهران به سر میبرد؛ دوره ابتدایی را در مدرسه #ادب، و بعد در مدرسه #نظام و #دارالفنون مشغول به تحصیل شد.
در 1329 از دانشکده #حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل میشود و برای خدمت سربازی به دانشکده افسری میرود.
در 1331کسرایی در سازمان همکاری بهداشت، وابسته به برنامه اصل چهار ترومن، شروع به کار میکند، و در نشریههای بهداشت همگانی در ناحیه دریای خزر و زندگی و بهداشت نقش دارد. از اواسط دهه 1330 تا اواخر دهه 1350 کسرایی در سازمان های مربوط به #مسکن_عمومی (بانک ساختمانی، وزارت آبادانی و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی) تقریباً بی وقفه مشغول است.
در اوایل تا اواسط دهه 1350 در حالت تعلیق خدمت اداری، کسرایی در بخش تبلیغات گروه صنعتی بهشهر کار میکند. در کنار مشاغل دائمی، در مقاطع مختلف، کسرایی به تدریس #ادبیات در دانشگاههای #تهران و #زاهدان میپردازد.
در دوران دبیرستان، کسرایی به همراه
#محسن_پزشک_پور و #داریوش_فروهردر فعالیت دانش آموزان ملیگرا شرکت دارد.
در 1327 عضو حزب #توده میشود، و از آن وقت تا 40 سال بعد از آن پشتیبانی میکند.
پس از کودتای 1332، مدت کوتاهی #زندانی میشود. در 1347کسرایی از بنیانگذاران #کانون_نویسندگان ایران است، و یکی از دبیران منتخب آن تا سال 1351 خورشیدی.
در سال 1356جزو سخنرانان شبهای شعر #گوته بود. در 1362، همزمان با سرکوبی حزب توده توسط مقامات جمهوری اسلامی، کسرایی ایران را ترک میکند؛ تا 1366 در #کابل،
از 1366 تا 1374 در #مسکو،
و بعد در #وین اقامت دارد.
از 1365تا استعفایش در 1367 کسرایی عضو هیئت سیاسی حزب #توده است، و در 1369 از کمیته مرکزی حزب هم کناره میگیرد.
آخرین مجموع شعر کسرایی، #مهره_سرخ، چاپ 1374، #اعتراضی علنی به سیاست حزب #توده و عواقب آن است.
روابط اجتماعی گسترده، مصاحبت و همیاری از خصوصیات زندگی کسرایی است. در بین چهرههای ادبی، #هوشنگ_ابتهاج، #احمدرضا_احمدی،
#محمود_اعتمادزاده (م.ا. به آذین)،
#ایرج_افشار، #فروغ_فرخزاد، #مرتضی_کیوان، #شاهرخ_مسکوب، #فریدون_مشیری،
#نادر_نادرپور، #نیما_یوشیج،
و #ابراهیم_یونسی از نزدیکان کسرایی هستند.
از اوایل دهه 1340 تا اوایل دهه 1360، تقریباً هر روز، در دفتر و در منزل، کسرایی محیطی باز برای دورهم آیی فراهم میکند.
اخراج از کانون نویسندگان ایران
در سال 1358 خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از
#باقر_پرهام، #احمد_شاملو، #محسن_یلفانی،
#غلامحسین_ساعدی و #اسماعی_خویی تصمیم به اخراج #سیاوش_کسرایی، #بهآذین،
#هوشنگ_ابتهاج، #فریدون_تنکابنی
و #برومند گرفتند.
این تصمیم نهایتاً به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل اعضاء تودهای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.
#سیاوش_کسرایی پس از هجوم نیروهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران به حزب توده ایران در زمستان سال 1361 به همراه خانوادهاش از طریق #زاهدان از ایران خارج شد.
ابتدا در #کابل و سپس در #مسکو و پس از فروپاشی شوروی به #وین مهاجرت کرد.
سیاوش کسرایی پس از خروج از ایران و در طول اقامتش در افغانستان، در رادیو #زحمتکشان که از شهر #کابل پخش میشد، مشغول به فعالیت شد.
#ابوالفضل_محققی از همکاران سابق سیاوش کسرایی در رادیو زحمتکشان، ادعا میکند که در زمان تصدی وی به عنوان «مسئول بخش ادبی رادیو»، هیچگاه شعری از #احمد_شاملو، #مهدی_اخوان_ثالث
یا #فروغ_فرخزاد خوانده و پخش نشد.
سیاوش کسرایی از «نسل چهارم» مهاجران ایرانی به اتحاد جماهیر شوروی بود.
او از سال 1987 تا 1995 در #شوروی زندگی کرد. #سیاوش_کسرایی از زندگی در شوروی رنج میکشید و تجربه درونی و رنج روحی خود را در سروده
#دلم_هوای_آفتاب_میکند وصف کرده است.
وی در سن 69 سالگی پس از عمل جراحی #قلب و ابتلاء به #ذاتالریه در #وین، درگذشت و در «بخش هنرمندان»گورستان شهر وین، اتریش، به خاک سپرده شد.
#ارسالی #تاریخ #اجتماعی
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنی چراغ به دست از سپیده دم آمد
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنی ِسرخ شامگاهان داشت،
بر آستانه نشست:
ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم
که از درخت فراتر رفت
به روی گونه ی گلرنگ صبح پنجه کشید،
نگاه روشن زن
خراش پنجه ی خورشید را نشانم داد...
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
#زن #بانوان
#مناسبت
@Roshanfkrane
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنی ِسرخ شامگاهان داشت،
بر آستانه نشست:
ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم
که از درخت فراتر رفت
به روی گونه ی گلرنگ صبح پنجه کشید،
نگاه روشن زن
خراش پنجه ی خورشید را نشانم داد...
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
#زن #بانوان
#مناسبت
@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#Dariush
🎵کهن دیارا
#داریوش
آهنگساز: #محمد_زمانی
تنظیمکننده: #رامین_زمانی
کهن دیارا ! دیار یارا !
دل از تو کندم، ولی ندانم
که گر گریزم، کجا گریزم؟!
وگر بمانم، کجا بمانم؟!
#نادر_نادرپور
#موسیقی
@Roshanfkrane
🎵کهن دیارا
#داریوش
آهنگساز: #محمد_زمانی
تنظیمکننده: #رامین_زمانی
کهن دیارا ! دیار یارا !
دل از تو کندم، ولی ندانم
که گر گریزم، کجا گریزم؟!
وگر بمانم، کجا بمانم؟!
#نادر_نادرپور
#موسیقی
@Roshanfkrane