🔶️ قاعده چهاردهم
از چهل قاعده شمس تبریزی
به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو.
نگران این نباش که زندگیات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگیات بهتر از رویش نباشد.
#اندیشه
@Roshanfkrane
از چهل قاعده شمس تبریزی
به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو.
نگران این نباش که زندگیات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگیات بهتر از رویش نباشد.
#اندیشه
@Roshanfkrane
#محمود_دولتآبادی :
اگر جوانی تاریخ بیهقی را بخواند که بیخود نمیرود در خیابان فریاد بکشد، او میفهمد که این نظام سه، چهارهزار ساله است که بر ما حاکم است و راهحل تاریخی طلب میکند که باید جستوجو و یافته شود در روزگار کنونی، اگر نمیخواهد بخواند، خب نخواند. وظیفهی من چیست؛ این است که بگویم این آثار خواندنی است.
من نمیفهمم کجای ناصرخسرو را نمیشود فهمید. چطور میشود مدنیت باستانی و در عین حال توحش بادیهنشینی را در ناصرخسرو پیدا نکنید. میگوید ما رفتیم جایی ماندیم که هیچچیز در آنجا نبود، اسمش فلج بود. اینها فقط خرما داشتند و شبی یکبار غذا میخوردند. ما هیچ نداشتیم، فکر کردیم چه کنیم. من کمی لاجورد داشتم، رفتم در مسجدی کوچک گل مرغی کشیدم. تمام این جماعت آمدند و به چشم معجزه به آن نگاه کردند. بابت این کار به ما ۱۰۰من خرما دادند. یک عده آمدند گفتند ۵۰۰ من خرما به ما بدهید، گفتند که ما نمیدهیم. بین اینها جنگ شد و ۱۰ نفر از اینطرف و ۱۰ نفر از آنطرف کشته شدند.
اما به ما بابت کاری که کرده بودیم ۱۰۰من خرما دادند. و بعد جوانمردیهایی که در این مسیر مطرح میشوند. این جوانمردیها و در عین توحش، چطور فهمیدنی نیست؛ اگر در این عالم اهل این باشید که چه گذشتهای داریم و ما چه و که هستیم. قصد من از انتخاب این قصهها بهگونهای ادامهی کار بزرگان ادب ماست در همین گذشتهی نزدیک مثل دکتر خانلری، دکتر روشن و... که با این کار باب آشنایی با گذشتهی خودمان، گذشتهی منطقه و نظامهای حاکم را باز کنیم. یکی از مقتدرترین شخصیتهای حکومتی که زیر سیطرهی بغداد بوده، مسعود غزنوی بود. او یکی از باهوشترین آدمهایی است که در تاریخ با او آشنا میشویم. این فرد بسیار داناست.
اما بهاندازهی لازم جرّار هم هست ولی همین آدم را به تملق، تملق و تملق دچار میکنند تا نابودش میکنند. یعنی اثر تملق نسبت به مسعود غزنوی شدت مییابد که به نظر من عقلش را گم میکند. چرا؟ چون سلجوقیان دارند حمله میکنند و کرنشگران او را وادار میکنند که بیا برویم در آمل مالیات بگیریم، این میشود که میروند آنجا مردم را لت و پار میکنند و طایفه سلجوق هجوم را شدیدتر میکند. اینطور حکومت غزنوی با سلطان مسعود ساقط میشود؛ آن هم بهواسطه تملق، کرنش کردن تا آنجا که مسعود انگار دچار جنون میشود و به همانها که منعاش میکنند برای حرکت در بیابانهای بیآب و علف، نعره میزند که میروم و همگیتان را به دوزخ میفرستم!
یک فیلسوف پیشتر گفته است، ملتی که تاریخ خود را نشناسد، مجبور است آن را تکرار کند. خب اگر نمیخواهند آن را بشناسند، خب نشناسند. من معلم اخلاق نیستم، نظرم را گفتهام. مردم هرچه بیشتر با خود آشنا شوند، اعتمادبهنفس بیشتری مییابند و آنچه ما کم داریم، اعتمادبهنفس است. متأسفانه یکی از تلاشهای حکومتها در ایران این بوده است که اعتمادبهنفس را از مردم بگیرند. چون از مردم بیم دارند. و این وحشتناک است که چرا حکومتی باید از مردم بیم داشته باشد که آگاه شود، بداند و سطحی بار نیاید!
#اجتماعی #اندیشه #انتقادات
@Roshanfkrane
اگر جوانی تاریخ بیهقی را بخواند که بیخود نمیرود در خیابان فریاد بکشد، او میفهمد که این نظام سه، چهارهزار ساله است که بر ما حاکم است و راهحل تاریخی طلب میکند که باید جستوجو و یافته شود در روزگار کنونی، اگر نمیخواهد بخواند، خب نخواند. وظیفهی من چیست؛ این است که بگویم این آثار خواندنی است.
من نمیفهمم کجای ناصرخسرو را نمیشود فهمید. چطور میشود مدنیت باستانی و در عین حال توحش بادیهنشینی را در ناصرخسرو پیدا نکنید. میگوید ما رفتیم جایی ماندیم که هیچچیز در آنجا نبود، اسمش فلج بود. اینها فقط خرما داشتند و شبی یکبار غذا میخوردند. ما هیچ نداشتیم، فکر کردیم چه کنیم. من کمی لاجورد داشتم، رفتم در مسجدی کوچک گل مرغی کشیدم. تمام این جماعت آمدند و به چشم معجزه به آن نگاه کردند. بابت این کار به ما ۱۰۰من خرما دادند. یک عده آمدند گفتند ۵۰۰ من خرما به ما بدهید، گفتند که ما نمیدهیم. بین اینها جنگ شد و ۱۰ نفر از اینطرف و ۱۰ نفر از آنطرف کشته شدند.
اما به ما بابت کاری که کرده بودیم ۱۰۰من خرما دادند. و بعد جوانمردیهایی که در این مسیر مطرح میشوند. این جوانمردیها و در عین توحش، چطور فهمیدنی نیست؛ اگر در این عالم اهل این باشید که چه گذشتهای داریم و ما چه و که هستیم. قصد من از انتخاب این قصهها بهگونهای ادامهی کار بزرگان ادب ماست در همین گذشتهی نزدیک مثل دکتر خانلری، دکتر روشن و... که با این کار باب آشنایی با گذشتهی خودمان، گذشتهی منطقه و نظامهای حاکم را باز کنیم. یکی از مقتدرترین شخصیتهای حکومتی که زیر سیطرهی بغداد بوده، مسعود غزنوی بود. او یکی از باهوشترین آدمهایی است که در تاریخ با او آشنا میشویم. این فرد بسیار داناست.
اما بهاندازهی لازم جرّار هم هست ولی همین آدم را به تملق، تملق و تملق دچار میکنند تا نابودش میکنند. یعنی اثر تملق نسبت به مسعود غزنوی شدت مییابد که به نظر من عقلش را گم میکند. چرا؟ چون سلجوقیان دارند حمله میکنند و کرنشگران او را وادار میکنند که بیا برویم در آمل مالیات بگیریم، این میشود که میروند آنجا مردم را لت و پار میکنند و طایفه سلجوق هجوم را شدیدتر میکند. اینطور حکومت غزنوی با سلطان مسعود ساقط میشود؛ آن هم بهواسطه تملق، کرنش کردن تا آنجا که مسعود انگار دچار جنون میشود و به همانها که منعاش میکنند برای حرکت در بیابانهای بیآب و علف، نعره میزند که میروم و همگیتان را به دوزخ میفرستم!
یک فیلسوف پیشتر گفته است، ملتی که تاریخ خود را نشناسد، مجبور است آن را تکرار کند. خب اگر نمیخواهند آن را بشناسند، خب نشناسند. من معلم اخلاق نیستم، نظرم را گفتهام. مردم هرچه بیشتر با خود آشنا شوند، اعتمادبهنفس بیشتری مییابند و آنچه ما کم داریم، اعتمادبهنفس است. متأسفانه یکی از تلاشهای حکومتها در ایران این بوده است که اعتمادبهنفس را از مردم بگیرند. چون از مردم بیم دارند. و این وحشتناک است که چرا حکومتی باید از مردم بیم داشته باشد که آگاه شود، بداند و سطحی بار نیاید!
#اجتماعی #اندیشه #انتقادات
@Roshanfkrane
افسوس که تمام روابط انسانی
نیاز به نوعی نقاب دارد
و تنهایی؛
آخرین گریزگاه انسان های صادق است
#اندیشه
@Roshanfkrane
نیاز به نوعی نقاب دارد
و تنهایی؛
آخرین گریزگاه انسان های صادق است
#اندیشه
@Roshanfkrane
"هزینهها" افزایش پیدا میکنند
و "درآمدها" کاهش؛
تا جایی که یکدیگر را
در "نقطهی آغازِ سقوطِ یک حکومت"
ملاقات کنند.
سیریل_نورثکوت_پارکینسون(۱۹۹۳-۱۹۰۹)
نویسنده و تاریخنگار نامدار بریتانیایی
#اندیشه
نظر مخاطب مهمه 🙏🙏
@Roshanfkrane
و "درآمدها" کاهش؛
تا جایی که یکدیگر را
در "نقطهی آغازِ سقوطِ یک حکومت"
ملاقات کنند.
سیریل_نورثکوت_پارکینسون(۱۹۹۳-۱۹۰۹)
نویسنده و تاریخنگار نامدار بریتانیایی
#اندیشه
نظر مخاطب مهمه 🙏🙏
@Roshanfkrane
🍃 میدانم بالآخره این اندوه تمام میشود، این زخم خوب میشود و این روزهای سخت به پایان خواهند رسید. میدانم که شب باقی نمیماند و بالآخره خورشید از جایی که انتظار نمیرود طلوع خواهد کرد، میدانم و ایمان دارم, ولی میترسم... میترسم به روزهای شاد برسم اما شاد زیستن را از یاد بردهباشم. میترسم دیر شدهباشد برای با شوق به تماشا ایستادن و کیف کردن! میترسم به مقصود برسم، اما خستهتر از آنی باشم که برای خواستن و داشتنش ذوق کنم. من الآن میخواهم، نه بعد! الآن ذوق دارم، الآن و طبق جهانبینی و نیازی که همین حالا دارم!
کاش همه به موقع برسند، به هر آن چیز و هر آن خواستهای که شوق داشتنش را دارند. در درون آدمها چیزی وجود دارد به نام ذوق، که اگر از زمانش گذشت و اگر کور شد، دیگر هیچ داشتن و رسیدنی به کار نمیآید!
کاش همه چیز حتی معجزهها، به وقتش اتفاق بیفتند، وقتی که آدمها هنوز ناامید نشدهاند و بساط ذوق و خواستنشان را برنچیدهاند، که اگر برچیدند، همه چیز تمام شده.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#اندیشه
@Roshanfkrane
کاش همه به موقع برسند، به هر آن چیز و هر آن خواستهای که شوق داشتنش را دارند. در درون آدمها چیزی وجود دارد به نام ذوق، که اگر از زمانش گذشت و اگر کور شد، دیگر هیچ داشتن و رسیدنی به کار نمیآید!
کاش همه چیز حتی معجزهها، به وقتش اتفاق بیفتند، وقتی که آدمها هنوز ناامید نشدهاند و بساط ذوق و خواستنشان را برنچیدهاند، که اگر برچیدند، همه چیز تمام شده.
#نرگس_صرافیان_طوفان
#اندیشه
@Roshanfkrane
.
بعضیها هیچ وقت دیوانه نمیشوند،
چه زندگی وحشتناکی را ادامه میدهند.
#چارلز_بوکوفسکی
#اندیشه
@Roshanfkrane
بعضیها هیچ وقت دیوانه نمیشوند،
چه زندگی وحشتناکی را ادامه میدهند.
#چارلز_بوکوفسکی
#اندیشه
@Roshanfkrane
خدایی که چهار پنج دین جداگانه برای مردم میفرستد همچون فروشنده ایست که زمینی را به چهار پنج نفر جداگانه میفروشد
و در آخر از آنها میخواهد که بدون جنگ و خونریزی در صلح و دوستی با هم سازش کنند !!!
📚قانونهای نانوشته
#شهرام_شریف_پیران
#اندیشه #مذهبی
@Roshanfkrane
و در آخر از آنها میخواهد که بدون جنگ و خونریزی در صلح و دوستی با هم سازش کنند !!!
📚قانونهای نانوشته
#شهرام_شریف_پیران
#اندیشه #مذهبی
@Roshanfkrane