Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 دانلود #انیمیشن #مستند
زندگینامه کوروش بزرگ
( #تاریخ_فراموش_شده )
کیفیت : 480p
#جالب
#جذاب
#تاریخ
#باستان
#کوروش
#کورش
@Roshanfkrane
زندگینامه کوروش بزرگ
( #تاریخ_فراموش_شده )
کیفیت : 480p
#جالب
#جذاب
#تاریخ
#باستان
#کوروش
#کورش
@Roshanfkrane
🎋 #ایران- دستانی که کمک میکنند ; پاک ترازدستهایی هستند که روبه آسمان دعا میکنند.
#کورش
@Roshanfkrane
#کورش
@Roshanfkrane
🎋 #ایران -🎼 #ترانه فتح بابل با صدای زیبای بانوی #آواز ایران زنده یاد #مرضیه که از :
#کوروش_بزرگ میخواند
✍️ ترانه #فتح_بابل :
زنجیر بابلیان را از هم گسسته نگر
#زندان خسته دلان را درهم شکسته نگر
از #خنده بر لب ایشان نقشی نشسته نگر
#کورش پیام محبت به جهانیان آرد
منشور او ز #سعادت به خدا نشان دارد
بشنویم از مرضیه هزار دستان ایران که از فتح بابل و #کوروش_بزرگ سخن میگوید👇
#کوروش_بزرگ میخواند
✍️ ترانه #فتح_بابل :
زنجیر بابلیان را از هم گسسته نگر
#زندان خسته دلان را درهم شکسته نگر
از #خنده بر لب ایشان نقشی نشسته نگر
#کورش پیام محبت به جهانیان آرد
منشور او ز #سعادت به خدا نشان دارد
بشنویم از مرضیه هزار دستان ایران که از فتح بابل و #کوروش_بزرگ سخن میگوید👇
🎋 #ایران- دستانی که کمک میکنندپاکتر از ؛ دستهایی هستند که روبه آسمان دعا میکنند. !!
#کورش
@Roshanfkrane
#کورش
@Roshanfkrane
گزنفون در کتاب سایروپدیا از زبان #کوروش ( #کورش ) چنين نوشته است:
"ما این کشوران به بیداد نگشودهایم، ما به ستم دست نینداختیم بر دیگران، و به زور نتاختیم بر آنها، که بر ما تاختند دیگران، و ما به پدافند خویش ایستادیم"
همچنین در بند ۲۴ استوانه کوروش، ترجمه دکتر عبدالمجید الرفعی چنین آمده است:
“و آنگاه که سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام برمیداشتند، من نگذاشتم که کسی در تمامی سرزمینهای سومر و اکد ترساننده باشد”
#تاریخ #فرهنگ #باستان
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
"ما این کشوران به بیداد نگشودهایم، ما به ستم دست نینداختیم بر دیگران، و به زور نتاختیم بر آنها، که بر ما تاختند دیگران، و ما به پدافند خویش ایستادیم"
همچنین در بند ۲۴ استوانه کوروش، ترجمه دکتر عبدالمجید الرفعی چنین آمده است:
“و آنگاه که سربازان بسیار من دوستانه اندر بابل گام برمیداشتند، من نگذاشتم که کسی در تمامی سرزمینهای سومر و اکد ترساننده باشد”
#تاریخ #فرهنگ #باستان
🆔👉 @Roshanfkrane ✍
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره بهدنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانهی جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشهی ماه فرو ریخته در آب
شاخهها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظهای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینهی عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم: حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، نالهی تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
#فریدون_مشیری
با صدای #کورش_یغمایی
@Roshanfkrane
همه تن چشم شدم، خیره بهدنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانهی جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشهی ماه فرو ریخته در آب
شاخهها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید، تو به من گفتی:
از این عشق حذر کن!
لحظهای چند بر این آب نظر کن،
آب، آیینهی عشق گذران است،
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
باش فردا، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
با تو گفتم: حذر از عشق!؟ ندانم!
سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
نتوانم!
روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم، نتوانم!
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب، نالهی تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید،
ماه بر عشق تو خندید!
یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم.
نگسستم، نرمیدم.
رفت در ظلمت غم، آن شب و شبهای دگر هم،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!
#فریدون_مشیری
با صدای #کورش_یغمایی
@Roshanfkrane
Telegram
attach 📎
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بحران #کرونا : فرصت تدوین فلسفه ای جدید برای بشریت
نوشتاری به قلم دکتر #کورش_عرفانی
همچنین میتوانید این مقاله را روی وبسایت #دیدگاه با دنبال کردن لینک زیر بیابید:
https://www.didgah.tv/%d8%a8%d8%ad%d8...
#اندیشه #اجتماعی
@Roshanfkrane
نوشتاری به قلم دکتر #کورش_عرفانی
همچنین میتوانید این مقاله را روی وبسایت #دیدگاه با دنبال کردن لینک زیر بیابید:
https://www.didgah.tv/%d8%a8%d8%ad%d8...
#اندیشه #اجتماعی
@Roshanfkrane
درجامعه ی فاقد آزادی، انسان ها در استبداد به دنیا می آیند، در استبداد می زيند و در استبداد می میرند. زمانی که جامعه بسته است و انسان ها فرصت دیدن واقعیتی دیگر، جز حیات انباشته از دیکتاتوری که آنها را احاطه کرده است، ندارند، هرگز حتی فرصت زیر سوال بردن بقای آغشته به استبداد خویش را نخواهند داشت، نتیجه اینکه درجهل مرکب می مانند و می میرند. چگونه می توان از انسانی که مقصد آزادی را نمی شناسد بخواهیم در مسیر آن حرکت کند. انسان ها باید فرصت شناخت پدیده ای را داشته باشند تا بتوانند خواهان و خواستار آن باشند.
اگر مبتلا به یک بیماری باشیم که ندانيم درمان دارد به دنبال درمان آن هم نخواهیم رفت. تا ندانیم آزادی هست و آزادی چیست، امکانی برای جستجو کردن و یافتن آن نخواهیم داشت. آزادی، گنجی است که باید از وجود آن خبر داشت تا به سراغش رفت، رنج های اکتشاف را بر خود هموار کرد و سرانجام به ثروت ابدی آن دست یافت
#کورش_عرفانی
#آزادی_انسان_ایرانی
@Roshanfkrane
اگر مبتلا به یک بیماری باشیم که ندانيم درمان دارد به دنبال درمان آن هم نخواهیم رفت. تا ندانیم آزادی هست و آزادی چیست، امکانی برای جستجو کردن و یافتن آن نخواهیم داشت. آزادی، گنجی است که باید از وجود آن خبر داشت تا به سراغش رفت، رنج های اکتشاف را بر خود هموار کرد و سرانجام به ثروت ابدی آن دست یافت
#کورش_عرفانی
#آزادی_انسان_ایرانی
@Roshanfkrane
هخامنشیان صاحب 49 میلیون نفر از جمعیت یکصد و دوازده میلیون نفری جهان در زمان خود بودند، که این موضوع باعث راهیابی امپراطوری هخامنشی به کتاب گینس با عنوان "بزرگترین امپراطوری جهان" شد...
#تاریخ_
#کورش
@Roshanfkrane
#تاریخ_
#کورش
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نظر پروفسور ارفعی در مورد مرگ #کورش بزرگ
معتبر و قابل استناد بر پایه دانش
#تاریخ #دانستنی #باستان
@Roshanfkrane
معتبر و قابل استناد بر پایه دانش
#تاریخ #دانستنی #باستان
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
جدایی جنسی زن و مرد، در فرهنگ ایرانی نداریم
ضمیر سوم شخص "او" در گویش پارسی به زن و مرد داده نمی شود.
دگرگون آن در زبانهای لاتین و عربی یافت می شود.
در زبان پارسی، اگر در جایی به جنسیت اشاره شود، برتری با زنان است.
در زبانهای لاتین و اروپایی چنین نیست.
ما می گوییم:
زن و شوهر
به جای:
husband and wife
ما می گوییم:
خواهر و برادر
بجای:
brother and sister
ما می گوییم:
زن و مرد
بجای:
men an women
ما می گوییم:
زن و شوهر،
چون هر مردی نسبت به همسرش، هویت شوهری پیدا میکند. ولی هویت "زن" همچنان پایدار می ماند.
به جای اینکه بگوییم:
man and wife
ما نمی گوییم: mankind،
می گوئیم: مرتوگان بشر)
ما هرگز در تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایرانی؛ جنسیت را برتری ندادهایم.
اگر جایی نیاز بوده، سروری را به زنان واگذار کردهایم.
در گویش پارسی، "زن" یک واژه و گزینه جداگانه است.
نه مثل wo/man (زاده شده ودر کنار مرد).
چنانچه بدون تعصب و غرور ملی نیز بنگریم.
در بیشتر تیره ها(اقوام) ایرانی، زن و مرد دوشادوش هم کار می کنند و نسبت به دیگری برتری ندارند
در اوستا "زن" نمانُو پَتِنی" به چمار(معنی) پادشاه خانه است، همان که در پارسی کدبانو نام گرفته، "کَد وکدَه" در گویش پهلوی به چمار خانه است.
نکته ارزشمند دیگر اینکه در باور دینی نیاکان این سرزمین؛ از شش فروزه(صفت) اهورایی یاد شده که مَرتُو(انسان) نیز می تواند این ویژگی ها را در خویش شکوفا گرداند، نام زیبای هریک ازین امشاسپندان نیز به شکوه هویت زنان را اشاره دارد. سپنته آرمیی تی(اشغ سپند و بی ریا)، هه اوروَتات(خُورداد و رسایی)، اَمِرَتات(جاودانگی).
کورش بزرگ، فردوسی نامدار و اندیشمندان راستین ایرانی نیز زن و بانو را ارج گذاشته جایگاه زن را کمتر از مرد ندانسته اند.
بیگمان به همین روی نام کشور اهورایی ما ایران نام دارد؛ نامی که تنها بر دختران، بانوان و مادران جلوه کرده است.
گزینش ونگرش: #کورش_نیکنام
#ارسالی #اجتماعی #بانوان #فرهنگ
#پارسی
@Roshanfkrane
جدایی جنسی زن و مرد، در فرهنگ ایرانی نداریم
ضمیر سوم شخص "او" در گویش پارسی به زن و مرد داده نمی شود.
دگرگون آن در زبانهای لاتین و عربی یافت می شود.
در زبان پارسی، اگر در جایی به جنسیت اشاره شود، برتری با زنان است.
در زبانهای لاتین و اروپایی چنین نیست.
ما می گوییم:
زن و شوهر
به جای:
husband and wife
ما می گوییم:
خواهر و برادر
بجای:
brother and sister
ما می گوییم:
زن و مرد
بجای:
men an women
ما می گوییم:
زن و شوهر،
چون هر مردی نسبت به همسرش، هویت شوهری پیدا میکند. ولی هویت "زن" همچنان پایدار می ماند.
به جای اینکه بگوییم:
man and wife
ما نمی گوییم: mankind،
می گوئیم: مرتوگان بشر)
ما هرگز در تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایرانی؛ جنسیت را برتری ندادهایم.
اگر جایی نیاز بوده، سروری را به زنان واگذار کردهایم.
در گویش پارسی، "زن" یک واژه و گزینه جداگانه است.
نه مثل wo/man (زاده شده ودر کنار مرد).
چنانچه بدون تعصب و غرور ملی نیز بنگریم.
در بیشتر تیره ها(اقوام) ایرانی، زن و مرد دوشادوش هم کار می کنند و نسبت به دیگری برتری ندارند
در اوستا "زن" نمانُو پَتِنی" به چمار(معنی) پادشاه خانه است، همان که در پارسی کدبانو نام گرفته، "کَد وکدَه" در گویش پهلوی به چمار خانه است.
نکته ارزشمند دیگر اینکه در باور دینی نیاکان این سرزمین؛ از شش فروزه(صفت) اهورایی یاد شده که مَرتُو(انسان) نیز می تواند این ویژگی ها را در خویش شکوفا گرداند، نام زیبای هریک ازین امشاسپندان نیز به شکوه هویت زنان را اشاره دارد. سپنته آرمیی تی(اشغ سپند و بی ریا)، هه اوروَتات(خُورداد و رسایی)، اَمِرَتات(جاودانگی).
کورش بزرگ، فردوسی نامدار و اندیشمندان راستین ایرانی نیز زن و بانو را ارج گذاشته جایگاه زن را کمتر از مرد ندانسته اند.
بیگمان به همین روی نام کشور اهورایی ما ایران نام دارد؛ نامی که تنها بر دختران، بانوان و مادران جلوه کرده است.
گزینش ونگرش: #کورش_نیکنام
#ارسالی #اجتماعی #بانوان #فرهنگ
#پارسی
@Roshanfkrane
Forwarded from روشنفکران (@Kamranmehrban)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زرتشتیان دوگانه پرست نیستند.
کانال روشنفکران
زرتشتیان تنها ستایشگر مزدا اهورا (=دانا و دانش بزرگ هستی بخش) هستند.
دوگانه پرستی که برداشتی نادرست از واژهی «اَنگره مینو» و «سپنت مینو» است، یکی از تهمتهای ناآگاهان و نابخردان است که گاهی به پیروان اشوزرتشت نسبت میدهند و شاید باور بیگانگان بدخواه بوده که با فرهنگ و اندیشه ایرانی دشمنی دارند.
زرتشت باور دارد که «دو گوهر همزاد ولی ناهمگون»، جهان هستی را پدید آوردهاند و پس از آن نیز همچنان در روند زندگی و فرآیند هستی جریان دارند. مانند «مثبت و منفی»،«کنش و واکنش»،«کشش و رانش» و مانند اینها.
او هیچکدام از این گوهرها را بد نمیداند، بلکه آن دو گوهر و دو فروزه را نیاز زندگی مادی مَرتوگان(:بشر) میداند تا شب و روز به ریخت(:شکل) درآید، سیاهی و سپیدی پایدار باشد، گرما و سرما پدید آید و روشنایی از پس تاریکی گسترده شود، گردش روزگار، پویش و جنبش در کهکشان ادامه داشته باشد.
در پی بینش زرتشت که «دوگانگی در جهان مادی» را یادآوری میکند، آموزگار ایرانی اشاره میکند که این دو گوهر همزاد و ناهمگون، هرگاه در نهاد و اندیشه مَرتو(:انسان) پدیدار شود، کسی که از دانش و خرد بهره داشته باشد، از همازوری و پیوستگی این دو گوهر، «سپنت مینو» به چمار(:معنی) منش نیک و سازنده تراوش خواهد شد و آنکه که از خرد و دانایی بهره نگیرد و تنها از احساس ناپاک بهرهمند باشد، پیوستگی این دو گوهر در وجودش «انگره مینو» را پدیدار خواهد کرد.
همانگونه که خواجهی شیراز نیز در سرودهی زیبای خود که در سرآغاز نوشتهایم، به آن اشاره دارد.
انگره مینو (اندیشه ویرانگر)، همان که از مرتو(:انسان) کژاندیش بروز میکند در گویش پارسی به اهریمن تبدیل شدهاست.
کسانیکه از این فلسفه در بینش زرتشت آگاهی نداشتند، «اهریمن» را در برابر اهورامزدا(آگاهی و دانایی بیکران هستیمند) قرار داده و چنین پنداشتند که ایرانیان باستان به دو خدا باور داشتهاند، خدای بدی و خدای نیکی، ولی هیچگاه چنین نبودهاست.
اهریمن چیزی و پدیدهای نیست که از آغاز آفریده شده خداوند باشد بلکه سرشتِ مرتوگان(:بشر) کژاندیش آن را پدید آوردهاست بنابراین اهریمن در برابر سپنت مینو است و نه در برابر اهورامزدا.
مزدیسنان، تنها یک خدا را ستایش کرده و خواهند کرد که «اهورامزدا» نامیده میشود، فروزه(:صفتی) برای پروردگار یگانه (خداوند جان و آفریننده خرد).
#کورش_نیکنام موبد و پژوهشگر #فرهنگ ایران #باستان
#ارسالی #زرتشت
@Roshanfkrane
کانال روشنفکران
زرتشتیان تنها ستایشگر مزدا اهورا (=دانا و دانش بزرگ هستی بخش) هستند.
دوگانه پرستی که برداشتی نادرست از واژهی «اَنگره مینو» و «سپنت مینو» است، یکی از تهمتهای ناآگاهان و نابخردان است که گاهی به پیروان اشوزرتشت نسبت میدهند و شاید باور بیگانگان بدخواه بوده که با فرهنگ و اندیشه ایرانی دشمنی دارند.
زرتشت باور دارد که «دو گوهر همزاد ولی ناهمگون»، جهان هستی را پدید آوردهاند و پس از آن نیز همچنان در روند زندگی و فرآیند هستی جریان دارند. مانند «مثبت و منفی»،«کنش و واکنش»،«کشش و رانش» و مانند اینها.
او هیچکدام از این گوهرها را بد نمیداند، بلکه آن دو گوهر و دو فروزه را نیاز زندگی مادی مَرتوگان(:بشر) میداند تا شب و روز به ریخت(:شکل) درآید، سیاهی و سپیدی پایدار باشد، گرما و سرما پدید آید و روشنایی از پس تاریکی گسترده شود، گردش روزگار، پویش و جنبش در کهکشان ادامه داشته باشد.
در پی بینش زرتشت که «دوگانگی در جهان مادی» را یادآوری میکند، آموزگار ایرانی اشاره میکند که این دو گوهر همزاد و ناهمگون، هرگاه در نهاد و اندیشه مَرتو(:انسان) پدیدار شود، کسی که از دانش و خرد بهره داشته باشد، از همازوری و پیوستگی این دو گوهر، «سپنت مینو» به چمار(:معنی) منش نیک و سازنده تراوش خواهد شد و آنکه که از خرد و دانایی بهره نگیرد و تنها از احساس ناپاک بهرهمند باشد، پیوستگی این دو گوهر در وجودش «انگره مینو» را پدیدار خواهد کرد.
همانگونه که خواجهی شیراز نیز در سرودهی زیبای خود که در سرآغاز نوشتهایم، به آن اشاره دارد.
انگره مینو (اندیشه ویرانگر)، همان که از مرتو(:انسان) کژاندیش بروز میکند در گویش پارسی به اهریمن تبدیل شدهاست.
کسانیکه از این فلسفه در بینش زرتشت آگاهی نداشتند، «اهریمن» را در برابر اهورامزدا(آگاهی و دانایی بیکران هستیمند) قرار داده و چنین پنداشتند که ایرانیان باستان به دو خدا باور داشتهاند، خدای بدی و خدای نیکی، ولی هیچگاه چنین نبودهاست.
اهریمن چیزی و پدیدهای نیست که از آغاز آفریده شده خداوند باشد بلکه سرشتِ مرتوگان(:بشر) کژاندیش آن را پدید آوردهاست بنابراین اهریمن در برابر سپنت مینو است و نه در برابر اهورامزدا.
مزدیسنان، تنها یک خدا را ستایش کرده و خواهند کرد که «اهورامزدا» نامیده میشود، فروزه(:صفتی) برای پروردگار یگانه (خداوند جان و آفریننده خرد).
#کورش_نیکنام موبد و پژوهشگر #فرهنگ ایران #باستان
#ارسالی #زرتشت
@Roshanfkrane
و حالا گفتهاند که تو رفتهای🖤🖤
دریغ و درد ...
یادت تا همیشه با ماست...
دکتر #کورش_صفوی
تیر ۱۳۳۵_ مرداد ۱۴۰۲
#خبر
@Roshanfkrane
دریغ و درد ...
یادت تا همیشه با ماست...
دکتر #کورش_صفوی
تیر ۱۳۳۵_ مرداد ۱۴۰۲
#خبر
@Roshanfkrane
«نوعی فرهنگ عجیب و غریب در ما نهادینه شده که اگر مثلاً حرفی را عبدالقاهر جرجانی، زبانشناس و ادیب ایرانی در سده پنجم هجری گفته باشد یا رومن یاکوبسن، زبانشناس و نظریهپرداز ادبی روس، ما حرف یاکوبسن را بهتر میپذیریم؛ چون خارجیست، چون تصور میکنیم طرحاش بهتر است، چون کالا و صنعتی که آنها تولید میکنند از تولید ما بهتر است، پس فکر میکنیم اندیشههایشان هم بهتر است، اما این به تدریج برای یک ملت مشکلساز میشود. وقتی مدام اندیشیدن یک غیربومی را ملاک قرار دهیم، آرامآرام خود اندیشیدن و چگونه اندیشیدن را هم فراموش میکنیم.»
این را #کورش_صفوی، زبانشناس، مترجم و پژوهشگری میگوید که دیروز از بین ما رفت. کسی که تا ۲۰سالگی فارسی نمیدانست، از دوران نوزادی در اتریش و آلمان و سوییس بزرگ شد و درس خواند، نیمی از عمرش را در اروپا و آمریکا گذراند و تحصیل کرد و چندین کتاب به فارسی ترجمه و تألیف کرد و برای ما گذاشت. مردی که مثل بقیه همنسلانش قدرش دانسته نشد و همیشه قلباش برای زبان و ادبیات فارسی تپید. کسی که ادبیات را یکی از مهمترین مراتب و رکنهای حفظ فرهنگ و ارزشهای یک ملت میدانست: «بسیاری از مردم فکر می کنند ادبیات، هنر است و فقط باید شعری خواند و لغتی را معنی کرد. از نظر من مطالعه ادبی چیزیست در حد فیزیک و شیمی. من اصلا نمیتوانم بگویم این علوم مختصاتی دارند که ادبیات ندارد. کتاب فیزیک و شیمی را که ورق میزنیم، فرمول و تصویرهایی میبینیم که از چند نظام نشانهای شکل گرفتهاند. یک شعر کلاسیک فارسی هم همینطور است؛ همین رشتههای موازی که مصراعها را در برمیگیرد خودش نظام نشانهایست. ویرگول، نقطه، رفتن سر پاراگراف، نقطهویرگول، فرم و حالت حروف، ایتالیک نوشتن و ... از نظامهای نشانهای مختلف گرفته شده و متن را تعریف میکنند. اینها زنجیره منسجم از واحدهای نشانهای هستند. اگر با این دید نگاه کنیم یک غزل حافظ همانقدر متن قابل درک و تعبیر و صنعت میشود که یک پوستر تبلیغاتی، یک سمفونی، یک فیلم سینمایی و یک قالی. با این دید، با این اندیشه تمام اینها برای ما متن میشوند.»
دکتر #کوروش_صفوی (۱۴۰۲-۱۳۳۵)، نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه، پژوشگر و مؤلف در زمینه معناشناسی و نقد ادبی در جلسه معرفی کتاب سبکشناسی ادراکی بودند
یادشان گرامی
#زبانشناسی
@Roshanfkrane
«نوعی فرهنگ عجیب و غریب در ما نهادینه شده که اگر مثلاً حرفی را عبدالقاهر جرجانی، زبانشناس و ادیب ایرانی در سده پنجم هجری گفته باشد یا رومن یاکوبسن، زبانشناس و نظریهپرداز ادبی روس، ما حرف یاکوبسن را بهتر میپذیریم؛ چون خارجیست، چون تصور میکنیم طرحاش بهتر است، چون کالا و صنعتی که آنها تولید میکنند از تولید ما بهتر است، پس فکر میکنیم اندیشههایشان هم بهتر است، اما این به تدریج برای یک ملت مشکلساز میشود. وقتی مدام اندیشیدن یک غیربومی را ملاک قرار دهیم، آرامآرام خود اندیشیدن و چگونه اندیشیدن را هم فراموش میکنیم.»
این را #کورش_صفوی، زبانشناس، مترجم و پژوهشگری میگوید که دیروز از بین ما رفت. کسی که تا ۲۰سالگی فارسی نمیدانست، از دوران نوزادی در اتریش و آلمان و سوییس بزرگ شد و درس خواند، نیمی از عمرش را در اروپا و آمریکا گذراند و تحصیل کرد و چندین کتاب به فارسی ترجمه و تألیف کرد و برای ما گذاشت. مردی که مثل بقیه همنسلانش قدرش دانسته نشد و همیشه قلباش برای زبان و ادبیات فارسی تپید. کسی که ادبیات را یکی از مهمترین مراتب و رکنهای حفظ فرهنگ و ارزشهای یک ملت میدانست: «بسیاری از مردم فکر می کنند ادبیات، هنر است و فقط باید شعری خواند و لغتی را معنی کرد. از نظر من مطالعه ادبی چیزیست در حد فیزیک و شیمی. من اصلا نمیتوانم بگویم این علوم مختصاتی دارند که ادبیات ندارد. کتاب فیزیک و شیمی را که ورق میزنیم، فرمول و تصویرهایی میبینیم که از چند نظام نشانهای شکل گرفتهاند. یک شعر کلاسیک فارسی هم همینطور است؛ همین رشتههای موازی که مصراعها را در برمیگیرد خودش نظام نشانهایست. ویرگول، نقطه، رفتن سر پاراگراف، نقطهویرگول، فرم و حالت حروف، ایتالیک نوشتن و ... از نظامهای نشانهای مختلف گرفته شده و متن را تعریف میکنند. اینها زنجیره منسجم از واحدهای نشانهای هستند. اگر با این دید نگاه کنیم یک غزل حافظ همانقدر متن قابل درک و تعبیر و صنعت میشود که یک پوستر تبلیغاتی، یک سمفونی، یک فیلم سینمایی و یک قالی. با این دید، با این اندیشه تمام اینها برای ما متن میشوند.»
دکتر #کوروش_صفوی (۱۴۰۲-۱۳۳۵)، نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه، پژوشگر و مؤلف در زمینه معناشناسی و نقد ادبی در جلسه معرفی کتاب سبکشناسی ادراکی بودند
یادشان گرامی
#زبانشناسی
@Roshanfkrane