روشنفکران
82K subscribers
49.9K photos
41.9K videos
2.39K files
6.92K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
ارتشهای آلمان، بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک باهم ميجنگيدن.
هفته منتهی به کریسمس شماری از سربازان آلمانی و انگلیسی با سلام و دست تکان دادن از پشت خاکریز،به ‌همدیگر نزدیک شدند و گویی با هم دشمنی نداشتند.

شب کریسمس جنگ را تعطیل کردند
و عملا یک آتش بس نانوشته را به اجرا گذاشتند
تا دستکم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند.

در ارتش آلمان یکی از سربازان که سابقه خواندن در اپرا را نیز داشت شروع به خواندن ترانه کریسمس مبارک می کند.

صدای خواننده آلمانی را سربازان جبهه های دیگر می شنوند و با پرچمهای سفید به نشانه صلح از خاکریز بالا می آیند و بسوی ارتش آلمان می روند.

آن شب سربازان 3 ارتش در کنار هم شام خوردند،آواز خواندند و کریسمس را جشن گرفتند،ولی هر ۳ فرمانده توافق می کنند که از روز بعد صلح شکسته شود و جنگ را از سر بگیرند!

صبح روز بعد دست و دل سربازان برای جنگ نمی رفت.
چند ساعت که گذشت باز هم پرچمهای سفید بالا رفت و پس از گفتگوی 3 نماینده ارتش ها تصمیم بر این گرفته شد که برای سرگرم شدن با هم فوتبال بازی کنند.

آنها آنقدر با هم رفیق می شوند که با هم عکس می گیرند و هدیه رد و بدل میکنند و حتی آدرس خانه های خود را به همدیگر می دهند تا بعد از جنگ به کشور های هم سفر کنند!

دیداری که به دلیل کشته شدن بسیاری از آنها در ادامه جنگ شاید هیچگاه پیش نیامد.

این اتفاق تاریخی با نام Christmas Truce شناخته می شود.

سال ها بعد کریس دی برگ متن یکی از این نامه های سربازان را در یک حراجی به قیمت 27 هزار دلار می خرد.
پل مک کارتنی هم در ویدیوی یکی از کارهایش به این اتفاق ادای احترام کرده و سال 2005 هم کریستین کاریون با استناد به مدارک این اتفاق فیلمی بنام "کریسمس مبارک" می سازد که اسکار بهترین فیلم خارجی را گرفت و حتی در جشنواره فیلم فجر نیز به نمایش در آمد.

تمام حقایق در این جمله مستور است؛

در جنگ کسانی کشته می‌شوند
که نه همدیگر را می‌شناسند و نه می‌دانند چرا؟
اما کسانی آنرا راه می‌اندازند که هم همدیگر را می‌شناسند و هم می‌دانند چرا.
آتش‌بس زیبا در کریسمس ۱۹۱۴ لحظه‌ای نمادین از صلح و انسانیت را در میان یکی از خشن‌ترین وقایع تاریخ مدرن به نمایش گذاشت.

یاد این سربازان بی گناه گرامی
و لعنت ابدی بر جنگ افروزان گناهکار
#جالب
#خاطرات
#تاریخ
@Roshanfkrane
خاطرات جلیل بزرگمهر از دکتر مصدق:

از پزشک دکتر مصدق سوال کردم که آیا شما با آقـا (دکتر مصدق) مطرح کردید که شاه با اعزام ایشان به خارج برای درمان موافقت کرده است ؟

گفت بله با اینکه امکان بستری کردن ایشان در بیمارستان ‌های سوئیس به سهولت امکان ‌پذیر است معذالک وقتی موضوع را با ایشان مطرح کردم با پرخاش گفتند :
چرا به خارج بروم ، مگر من با این مردم چه فرقی دارم مگر آنها زمانی که بیمار می‌شوند برای معالجه به خارج می‌روند؟
حتی در مورد آوردن پزشک از خارج هم با این وجود که اجازۀ آن را از شاه گرفته بودیم گفتند :
لعنت خدا بر هر کسی که در این زمان بخواهد مخارج زندگی چند خانوادۀ فقیر این مملکت را صرف آوردن دکتر برای معالجه‌ام از خارج کند...!!
#خاطرات
دکتر #محمد_مصدق
#تاریخ
@Roshanfkrane
یک #خاطره از نلسون ماندلا !

یک روز که ریاست جمهوری آفریقای جنوبي بود برای نهار خوردن با همراهان به یک رستوران میرود. روی میز بزرگی که نشسته اند نگاه میکند به گوشه رستوران میبینید یک نفر نشسته و رو از آنها میگیرد.
به یکی از محافظین میگوید بروید او را به میز ما دعوت کنید.
طرف‌ می آید با شرمندگی عرض ادب میکند و نهار را با رییس جمهوری صرف میکند.

پس از آنکه از رستوران خارج میشوند یکی از دوستان به ماندلا اصرار میکند که این شخص کی بود که شما فقط او را دعوت کرده
در جواب گفت این نگهبان زندان سلول من بود که هر گاه زیاد تشنه بوده و درخواست آب میکردم بجای آب ، شلوار خود را پایین آورده و از پنجره سلول بر من ادرار میکرد.
آن همراه خیلی عصبانی میشود.
وقتی میگوید چرا او را دعوت کرده.
نلسون جواب میدهد دیدم ما وقتی به رستوران وارد شدیم آن شخص بسیار شرمنده و با ترس نشسته ودر ذهن خود فکر کرد حالا که او را دیده شاید بفکر انتقام از کارهای گذشته او باشم.
خواستم به او اطمینان دهم که انقلاب ما به قصد انتقام ‌جویی نیامده نفرین و آرزوی مرگ برای دیگران داشتن بذر سیاه ناآرامی و آشفتگی را در وجودمان پرورش میدهد و آسودگی را برایمان بیرنگ میکند ما به دعای هم محتاجیم، نه به نفرین و لعن!

#خاطرات
#اجتماعی
@Roshanfkrane
♦️ﺧﺎﻃﺮﻩ ای از رضا ﮐﯿﺎﻧﯿﺎﻥ ﺍﺯ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ دکتر ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻧﻘﻼﺏ :
ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ . ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﺎﻧﺘﻮ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﭘﻮﺷﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻻﺍﻗﻞ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺍﻣﺮﯼ ﻋﺠﯿﺐ ﻭ ﺧﻼﻑ ﻣﻌﻤﻮﻝﺍﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ .
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﮐﯿﺎﻧﯿﺎﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﭘﻞ ﺭﻭﻣﯽ ﻭ ﻣﻨﺰﻝ ﺩﮐﺘﺮ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺭﻓﺖ :
ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻣﺮﺗﺐ، ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ، ﻣﺒﻞ ﻭ ﻓﺮﺵ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ، ﺧﻮﺩﺵﻫﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺩﮐﻠﻦ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭ ...ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻣﻈﺎﻫﺮ ﺑﻮﮊﻭﺍﺯﯼ ﺑﻮﺩ .
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﮔﻔﺘﻢ « ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ! ﺗﻮ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯽﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﻣﺴﺘﻀﻌﻔﺎﻥ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﻣﺎ ﻓﺮﺵ ﺧﻮﺏ ﻭ ﯾﺨﭽﺎﻝ ﭘﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪﺑﺎﺷﯽ ﻭ ﺍﺩﮐﻠﻦﺑﺰﻧﯽ ﻭ ﺳﯿﺮﺑﺎﺷﯽ؟
ﮔﻔﺖ؛ « ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ، ‌ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺸﻖ " ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ " ﮐﻨﯿﻢ ﻧﻪ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ .
***ﭼﻮﻥ ﺍﮔﺮ ﺑﻔﻬﻤﯿﻢ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﭼﯿﺴﺖ،ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﯿﻢ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﮐﻨﯿﻢ . ﺗﺎﺯﻩﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﯾﮏ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺳﻌﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﻪﺧﺎﻃﺮ ﻫﻢﺻﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺑﺎ ﻓﻘﺮﺍ، ﺩﺭ ﻓﻘﺮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺑﺮﺳﻨﺪ، ﻣﯽﮐﻮﺷﻨﺪ ﻓﻘﺮ ﺭﺍ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﻨﺪ، ﻧﻪ ﺭﻓﺎﻩ ﺭﺍ

#خاطرات
@Roshanfkrane
ابتهاج تعریف میکرد: در مراسم کفن ودفن شخصی شرکت کردم ، دیدم قبل از اینکه بذارنش تو قبر ، چیزی حدود یک وجب سرگین و فضولات تر گوسفند ، توی کف قبر ریختن،از یک نفر که اینکار رو داشت انجام میداد، سوال کردم که: این چه رسمی ست که شما دارید؟
گفت: توی رساله نوشته که این کار برای فرد مسلمان مستحبه و ما مدت هاست برا مرده هامون اینکار رو انجام میدیم!

میگفت که چون برام تعجب آور بود،سریع گشتم یه رساله پیدا کردم و رفتم سراغ طرف و بهش گفتم: کجاش نوشته؟

طرف هم میره تو بخش آیین کفن و دفن میت، آورد که بفرما دیدم نوشته کف قبر مسلمان ، مستحب است یک وجب پهن تر باشد!
#خاطرات
#التماس_تفکر
@Roshanfkrane
لباس مشکی تنم کردم و رفتم سمت مسجد برای مراسم احیا...
نیم ساعتی بود از مراسم گذشته بود....
انقدر شلوغ بود که حتی تو حیاط مسجدم نشسته بودن...
صدای الهی العفو،الهی العفو مردم،صدای خلصنا من النارشون تو کل محل پیچیده بود...
اومدم برم تو مسجد
دیدم یه دختر بچه جلوی در مسجد نشسته،به دیوار تکیه داده و یه بسته آدامس و چند تا فال دستشه....
یه چند دقیقه ای وایسادم و نگاهش کردم
هیچکی ازش حتی یه فالم نمیخرید ...
بی اعتنا از کنارش رد میشدن....
رفتم جلو
گفتم خوبی: گفت مرسی...
گفت عمو یه آدامس ازم میخری؟؟؟
دست کردم تو جیبم
فهمیدم کیف پولم رو تو خونه جا گذاشتم.‌‌...
گفتم چشم میرم خونه کیفم رو میارم ازت میخرم...
گفت عمو تو میدونی الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب یعنی چی؟؟؟
آخه امشب همه همین جمله رو میگن...
گفتم یعنی خدایا پناهم باش و من رو از آتیش جهنم دور کن...
گفت یعنی جهنم گرمه؟؟؟
گفتم آره خیلی...
گفت یعنی از تو چادر ما هم گرم تره؟؟؟
گفتم چادر؟؟؟
گفت آره من و مادرم و خواهرم تو چادر زندگی میکنیم،ظهرا که آفتاب میزنه میسوزیم خیلی گرمه،خیلی ....
مادرم قلبش درد میکنه،گرمش که میشه بیشتر قلبش دردش میگیره...
سرم رو انداختم پایین...
اشکم دراومد....
گفت عمو یعنی من الان بگم خلصنا من النار
خدا فقط من رو از آتیش جهنم دور میکنه؟؟
از گرما تو چادر دور نمیکنه؟؟؟
آخه من مامانم رو خیلی دوست دارم
چیزیش بشه من میمیرم...
میخواستم داد بزنم آهای ملت بی معرفت
این بچه اینجا نشسته شما یه بسته از آدامس ازش بخرید از گرمای تو چادر خلاص شه
بعد شما قران بالا سرتون گرفتید و خلصنا من النار میگید
آهای ملت بی معرفت...
خلصنا من النار اینجاست،الهی العفو اینجا نشسته..‌‌
یه بسته آدامس بهم داد گفت بیا عمو این آدامس رو من بهت میدم چون تنها کسی بودی که حاضر شدی باهام صحبت کنی..‌
همینجوری اشک ریختم و رفتم سمت خونه و کیف پولم رو برداشتم و دوباره رفتم سمت مسجد....
اما هر چی گشتم دختر بچه نبود...
به آسمون نگاه کردم
چشام پر اشک شد...
گفتم الهی العفو...
الهی العفو...
الهی العفو..‌‌
خدایا من بی معرفت رو ببخش....
آدامس رو باز کردم و گذاشتم دهنم...
مزه درد میداد....
مزه بغض میداد....
مزه اشک میداد...





اما حیف که مردم ایران زمین ریاکارند

فقط بلد هستند جملات آقاابن ملجم مرادی یا آقاشمر جوشن را که وقتی امامان علی و حسین را کشتند و گفتند: "" تو را دوست میدارم اما خودم را بیشتر از تو دوست دارم ""

حیف که عدالت علی ع در مغز شیعیان ایرانی نیست

حیف که عدالت علی ع در پشت ساختمانهای دادگستری مانده ....

حیف
#خاطرات
#اجتماعی
#تفکر
@Roshanfkrane
#تاریخ

زمانی که استالین فوت کرد، نیکیتا خروشچف جانشین او در کنگره حزب کمونیست شروع به بازگویی جنایات استالین کرد. همه حاضرین تعجب کرده بودند که چگونه یک رهبر از رهبر پیشین این چنین تند انتقاد میکند، در حین سخنرانی که سالن مملو از جمعیت بود ناگهان فردی خطاب به خروشچف فریاد زد: پس تو آن زمان کجا بودی؟

سالن ساکت شد خروشچف رو به جمعیت گفت: چه کسی این سوال را پرسید؟ هیچکس جواب نداد دوباره گفت: کسی که این سوال را کرد بایستد اما هیچ کس بلند نشد. خروشچف در حالی که لبخند بر لب داشت گفت: در آن زمان من جای تو نشسته بودم!

#خروشچف
📖 #خاطرات_من
خروشچف رهبر شوروی بعد از استالین، و همزمان از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۴ نخست وزیر ‌هم بود.
@Roshanfkrane
«نامه مهم آیت الله منتظری به آیت الله خمینی در مورد ضعف عملكرد شورایعالی قضایی و ایجاد گروه گرایی در سپاه پاسداران»
۵ مهر ۱۳۶۰


«بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک آیت الله العظمی امام خمینی مدظله العالی

پس از سلام، با اینكه مدتی است موفق به زیارت حضرتعالی نشده ام و تصمیم داشتم برای امور جاریه كشور كه طبعا هر كدام مسئولی دارد مزاحم اوقات شریف نشوم ولی بر حسب احساس وظیفه شرعی لازم دانستم به نحو اجمال خاطر حضرتعالی را به جریاناتی كه در مهمترین ارگان‌های ضامن بقاء انقلاب و كشور می گذرد جلب كنم:

۱. ضعف شورایعالی قضایی و بالنتیجه دادگاه‌های انقلاب به حدی است كه افراد صادق و متعهدی كه خود در متن آن‌ها هستند می گویند اوضاع جاری زندان اوین و بسیاری از زندان‌های شهرستان‌ها از قبیل اعدام‌های بی رویه و احیاناً بدون حكم قضات شرع یا بدون اطلاع آن‌ها و گاهی به رغم مخالفت با آن‌ها و ناهمآهنگی بین دادگاه‌ها و احكام صادره و تاثیر جوها و احساسات و عصبانیت‌ها در احكام صادره و حتی اعدام دختران سیزده چهارده ساله به صرف تندزبانی بدون اینكه اسلحه در دست گرفته یا در تظاهرات شركت كرده باشند كاملا ناراحت كننده و وحشتناک است، فشارها و تعزیرات و شكنجه‌های طاقت فرسا رو به افزایش است. آمار زندانیان به حدی است كه بسا در یک سلول انفرادی پنج نفر باید با وضع غیر انسانی بمانند حتی به آن‌ها نوعاً امكانات نماز خواندن هم داده نمی شود، و به تعبیر یكی از قضات شرع هرج و مرج و خود مختاری مسئولین بازجویی و بازپرسی سخت نگران كننده است. اعدام‌های اخیر معمولا از مهره‌های رده سوم و چهارم و سمپات‌ها می باشد و مهره‌های اصلی كاملا به كار مشغولند و از اعدام شدگان قهرمان سازی كرده و افراد دیگری را به دام انداخته و به میدان می فرستند. اگر مهره‌های اصلی و موثر اعدام می شدند و كار توجیهی روی اغفال شدگان انجام می شد -نظیر آنچه با گروه فرقان انجام شد- امید بود كه ریشه این گروه‌ها و فكر آن‌ها كنده شود، ولی با زیادشدن آمار معدومین ممكن است در كوتاه مدت جریان ترور ضعیف گردد ولی بالاخره با شكل و تجربیات پیچیده تری جوانه می زنند و مشكل همچنان باقی است. زمزمه‌هایی حتی از خانواده‌های متعبد و مذهبی شروع شده كه معلوم نیست گسترش نیابد، چون خون طبعا تحریک كننده عواطف و احساسات است، و بالاخره اموری در زندان‌ها می گذرد كه اگر حضرتعالی اطلاع داشتید قطعاً به آن‌ها رضایت نمی دادید. البته این مطالب را كسی به حضرتعالی می نگارد كه از اول مخالف گروه‌ها بوده و از آن‌ها هم ضربه خورده و سعی دارد عقل و فكر را حكم قرار دهد و تحت تاثیر احساسات آنی واقع نشود.

۲. سپاه پاسداران تقریبا به صورت اهرم گروه‌ها و افراد درآمده، در برخوردها و تصفیه‌ها و عزل و نصب‌ها كمتر تقوی و خط اسلام و رهبر مطرح است، و بسا احیاناً به جای تصفیه افراد مشكوک یا مظنون افراد صالح و مفید تصفیه و حقوق آنان قطع می شود، و پیش بینی می شود اگر سپاه به این وضع پیش برود در آینده نزدیكی این ارگان انقلابی متلاشی یا به صورت یك ارگان انتظامی بی خاصیتی درآید. لازم است به هر نحو ممكن سپاه از گروه بازی نجات یابد و نمایندگی حضرتعالی در آن به شكل فعال و موثر در آید.

والسلام علیكم و ادام الله ظلكم
۲۸ ذی القعده ۱۴۰۱ - حسینعلی منتظری»

کتاب « #خاطرات آیت الله منتظری» جلد دوم، صفحه ۱۰۶۵، پیوست ۱۲۸

منبع :
کانال تلگرام آیت الله منتظری

#اجتماعی
@Roshanfkrane
#خاطرات دوران کودکی را بازگو کنیم ..
این #قصه های ما بود. الان که بزرگ شدیم قصه های ما دیگه فرق کرده کشور مارا آفت ها زده اند......

گاو ما ما مي کرد
گوسفند بع بع مي کرد

سگ واق واق مي کرد
و همه با هم فرياد مي زدند #حسنک کجايي…؟

شب شده بود اما حسنک به خانه نيامده بود.
حسنک مدت هاي زيادي است
که به خانه نمي آيد.
او به شهر رفته و در آنجا شلوار
جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي کند

او هر روز صبح به جاي غذا دادن به
حيوانات جلوي آينه به موهاي خود
چسب مو مي زند
موهاي حسنک ديگر مثل پشم گوسفند
نيست چون او موهاي خود را اتو ميکند

ديروز که حسنک با #کبري چت مي کرد
کبري گفت:تصميم بزرگي گرفته است.
کبري تصميم داشت حسنک را رها کند
و ديگر با او چت نکند چون او
با #پتروس آشنا شده بود.

پتروس هميشه پاي کامپيوترش
نشسته بود و چت مي کرد.
پتروس ديد که سد سوراخ شده اما انگشت
او درد مي کرد چون زياد چت کرده بود.

او نمي دانست که #سد تا چند لحظه ي ديگر
مي شکند. پتروس در حال چت کردن غرق شد...

براي مراسم دفن او کبري تصميم گرفت
با قطار به آن سرزمين برود
اما کوه روي ريل ريزش کرده بود.

#ريزعلي ديد که کوه ريزش کرده
اما حوصله نداشت.
ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست
لباسش را در آورد.

ريزعلي چراغ قوه داشت اما
حوصله درد سر نداشت.

قطار به سنگ ها برخورد کرد و منفجر شد.
کبري و مسافران قطار مردند

اما ريزعلي بدون توجه به خانه رفت.
خانه مثل هميشه سوت و کور بود.

الان چند سالي است که #کوکب خانم
مهمان ناخوانده ندارد

او حتي مهمان خوانده هم ندارد.
او حوصله ي مهمان ندارد.
او پول ندارد تا شکم مهمان ها را سير کند

ديگر تخم مرغ و پنير ندارد
چون همه چيز گران شده است
او گوشت ندارد
او آخرين بار که گوشت قرمز خريد
#چوپان_دروغگو به او گوشت خر فروخت

اما او از چوپان دروغگو گله ندارد
چون کشور ما خيلي چوپان دروغگو دارد

به همين دليل است که ديگر در کتاب هاي
دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد..
@Roshanfkrane
📕 خاطرات روسپیان سودا زده من

✍🏻 گابریل گارسیا مارکز

🔃 امیرحسین فطانت
💫

کتاب خاطرات روسپیان سودازده من ( دلبرکان غمگین ) نوشته گابریل گارسیا مارکز نویسنده پر آوازه کلمبیایی که در ایران به آن اجازه انتشار نداده اند به فارسی ترجمه و منتشر شد. این کتاب که شاید به علت بیماری و کهولت مارکز اخرین کتاب او باشد ، در اکتبر 2004 به بازار آمد و چاپ اول آن در یک میلیون نسخه منتشر شد. روسپیان سودازده من موجب سر و صدای زیادی در مطبوعات و محافل هنری شده است.
فرازی از کتاب که در پشت جلد آمده است دریچه ایست به رمان آخر مارکز:
« در سالگرد نود سالگی ام خواستم شب عشق دیوانه وار را با نوجوانی باکره به خودم هدیه دهم. به یاد رزا کابارکاس افتادم؛ مالک یک خانه مخفی که عادت داشت هروقت خبر تازه ای به دستش میرسید آنرا به مشتریان خوبش اطلاع دهد. هچ وقت به او و به هیچکدام از پیشنهادهای وسوسه انگیز و بی شرمانه اش تن در نداده بودم، اما او اصولی را که من به آنها اعتقاد داشتم قبول نداشت و با لبخندی موذیانه میگفت: اخلاقیات هم بستگی به زمان داره، خواهی دید. »

#خاطرات_روسپیان_سودا_زده_من
#گابریل_گارسیا_مارکز
#امیرحسین_فطان
#کتاب
@Roshanfkrane
به ياد نمى‌آورم چه كسى گفته «انسان در نخستين روزهاى حياتش حرف زدن ياد مى‌گيرد، اما در بقيه‌ى عمرش مؤسسات و دستگاه‌هاى حكومتى به او سكوت مى‌آموزند».



#خاطرات_تن
#احلام_مستغانمى


@Roshanfkrane
🔸پرکارترین آدم‌هایی که در زندگی دیده‌ام همیشه وقت کافی برای انجام هر کاری داشته‌اند.

🔸کسانی که هیچ کاری نمی‌کنند، اغلب خسته‌اند و هیچ توجهی به اندک کاری که لازم است ندارند. مدام شکایت می‌کنند که روز بسیار کوتاه است. حقیقت این است که از جنگیدن می‌ترسند...


#خاطرات_یک_مغ
#پائولو_کوئیلو


@Roshanfkrane
من تصور می‌کنم بهترین تعریفی که می‌توان از انسان کرد این است:

انسان عبارت است از موجودی که به همه چیز عادت می‌کند.

#فئودور_داستایوفسکی
#خاطرات_خانه‌ی_مردگان

@Roshanfkrane
.

🔻 میرزا محمد علی محلاتی ملقب به حاج سیاح متولد ۱۸۳۶ میلادی، جهانگرد و نخستین ایرانی است که رسما تابعیت ایالات متحده آمریکا را پذیرفت.

بخشی از كتاب #خاطرات_حاج_سياح_محلاتی که معاصر با ناصرالدین شاه بود :

جماعتِ عمامه به‌سر همه جا را پر کرده‌اند و همه مقامات را صاحب شده‌اند. کسی نمی‌داند کداميک از آنها فهم و سواد دارد و کدام ندارد. همه نام آيت‌الله و حجت‌الاسلام و شيخ و ملا دارند، و کارشان اين است که به اسم شريعت هر چه می‌خواهند بکنند و جلوِ هر چه را که نمی‌خواهند بگيرند. تکفير می‌کنند. معامله بهشت و جهنم می‌کنند. کسی جرئت ندارد بگويد آقا دروغ می‌گويد، زيرا بيرقِ واشريعتا بلند می‌شود. به آنها ايراد می‌گيری، می‌‌گويند ايراد به مجتهد جايز نيست. تکذيب می‌کنی، مثل اين است که خدا و پيغمبر را تکذيب کرده‌ای. به هيچ آخوند گردن كلفتی نمی‌توان گفت که مجتهد نيست يا عادل نيست، زيرا جمعی قلچماق پشت سرش دارد که هرچه بگويد می‌کنند.

و اما مردم، گرد اندوه بر روی همه نشسته. رنگ‌ها زرد، بدن‌ها لاغر، لباس‌ها کثيف، لب‌ها آويخته، چشم‌ها بر زمين. گويا خرمی و نشاط از اين مملکت بار بسته است و به غير از نوحه و گريه چيزی نمانده است. آنچه از اسلام باقی است زيارت رفتن و نماز جمعه خواندن و نعش‌کشی است.»
کانال روشنفکران
#ارسالی #تاریخ #اجتماعی #مذهبی

@Roshanfkrane
#خاطرات_دکتر_مصدق

مادرم همیشه میگفت که محمد ای کاش بجای حقوق در اروپا طب می‌خواندی چون که هرکس به سیاست وارد شود باید خود را برای هرگونه تهمت حاضر کند و هر ناگواری را تحمل نماید ...
این سخنان مادرم آنقدر بر من تاثیر گذاشت که هرگاه برای ایران از کسی تهمت یا ناسزا شنیدم خود را برای خدمت به کشورم آماده‌تر کردم !!


@Roshanfkrane


نامِ بزرگِ تو
در برگ برگِ یادِ درختانِ این دیار
در قصه‌ها و زمزمه‌ها و سرودها

در هر کجا و هر جا
تا جاودان به گیتی خواهد ماند.

.29 اردیبهشت زادروز فرزند خلف ایران، پیشوای نهضت ملی، مصدق بزرگ، گرامی باد


روحش شاد و یادش جاودان

#مناسبت

@Roshanfkrane
✒️ . . .

انسان‌های احمق نه از کتاب خوششان می‌آيد نه از فيلمهای مفهومی  و نه از هر چيز که آنها را وادار به تفکر کند.

انسان‌های کمی احمق تا حدودی کتاب خوانده‌اند،البته به دليل اينکه بتوانند مدارک تحصيلی خود را تکميل کنند

انسانهای رمانتيک شعر مي‌خوانند،رمان‌های عاشقانه را دنبال مي‌کنند

انسان‌های باهوش با معادلات سر و کار دارند، رياضيات و فيزيک و از اين دست..

انسان‌های پيشرو اما درگير فلسفه می‌شوند،هميشه در ذهنشان پر از سوالات بی‌پاسخ تجمع کرده است،آنها را از نوجوانی‌شان می‌توانی بشناسی،گاه سوالاتی مي‌پرسند که شما را به چالش می‌کشند و پرده‌هايی را کنار می‌زنند که وحشت زده می‌شويد.

اگر تويی که اين را خواندی نخست وزير يا رييس جمهور کشورت هستی،
فرهنگسراها را به انسان‌های احساساتی
سياست را به باهوش‌ها
و آينده‌ی ميهنت را به فيلسوفانت بسپار...

آندره ژيد
مصاحبه با روزنامه‌ی ديلی تلگرام
سال ١٩٢۵

و اما
بی‌شعور ها حتی حسود هم نیستند که خودشان را کمی به تکاپو در آوردند
انگار می‌خواهند مغزشان دست نخورده بماند،
نه فکری از مغزشان عبور می‌کند و نه راه حلی برای مشکلی ارائه می دهند
آنها فقط، فقط، بدون تلاش، توکل را میشناسند.

و اگر تو جمله آخر را خواندی از آن ها دوری کن زیرا زندگی بدون تلاش و فقط با توکل تنها از نظر دیگران احمقی بیش نیستی

#طاهره_باقری_اردکانی
📚#خاطرات_پنهان
#اندیشه
@Roshanfkrane
🔸آنانی که زندگی و آرزوهای‌مان را بر باد داده‌اند، بر باد خواهند رفت!

🔸
#ایرانیان حداقل ۲۵۰۰ سال تاریخ دارند. پس حق‌ دارند مدرن زندگی کنند سراپا اگر #زرد و پژمرده‌ایم- ولی دل به #پاییز نسپرده‌ایم. چو گلدان خالی لب پنجره- پر از #خاطرات تَرک خورده‌ایم. اگر #داغ دل بود ما دیده‌ایم- اگر #خون دل بود ما خورده‌ایم! آنانی که #زندگی و #آرزوها‌مان را برباد داده‌اند، بر باد خواهند رفت!

#امید‌فراغت روزنامه‌نگار

@Roshanfkrane