روشنفکران
84.7K subscribers
50K photos
42.1K videos
2.39K files
6.96K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
🎂 صد و هفتاد و چهارمین سالِ تولدِ #نیچه مبارک!‌
#مناسبت
نابغه‌ی تمامیِ دوران، فردریش نیچه در ۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ در شهرِ کوچکِ روکن واقع در لایپزیک پروس به دنیا آمد. به دلیلِ مقارنتِ این روز با روز تولد فریدریش ویلهلم چهارم، پادشاهِ وقتِ پروس، که در روز ِتولدِ نیچه چهل و پنج ساله می‌شد، پدرِ او که معلمِ چند تن از اعضایِ خاندانِ سلطنت بود، نامِ کوچکِ پادشاه را بر فرزندِ خود نهاد (نیچه بعدها بخشِ میانی نامِ خود یعنی ویلهلم را حذف کرد.) [ویکی‌پدیا]

🎂 به مناسبتِ این روز قطعه‌یِ زیرا را انتخاب کردم، تنها از آن جهت که شخصاً آن را بسیار دوست می‌دارم.

الف: ای آواره کیستی؟ می‌بینمت که به راهِ خویش می‌روی، بی نکوهشِ چیزی، بی عشق به چیزی، با چشمانی که چیزی از آن هیچ نمی‌توان خواند؛ خیس و غمناک همچون ژرفاسنجی که از هر ژرفنایی، تشنه‌کام برآمده باشد ــ او در آن تَه به دنبالِ چه چیز بوده است؟ ــ با سینه‌ای تهی از آه، با لبی که تهوّعِ خویش را فرو می‌خورَد، با دستی که به کُندی چیزی را می‌گیرد: تو که‌ای؟ و چه کرده‌ای؟ آرام گیر: اینجا جایی است که هر میهمانی را می‌نوازد ــ خود را تازه کن! هرکه خواهی باش: گو چه خوش داری؟ چه چیز تو را تازه می‌کند؟ تنها نام‌اش را بر زبان ببر: هرچه مرا باشد پیشکش‌ات خواهم کرد!

ب: «تازه شدن؟ تازه شدن؟ آه، ای فضول، این‌ها چیست که می‌گویی؟ امّا خواهش می‌کنم به من...»

الف: چه؟ چه؟ بگو، بگو!

ب: «نقابی دیگر بده! نقابی دیگر.» ___

( #فردریش_نیچه ؛ #فراسوی_نیک_و_بد ؛ ترجمه‌یِ #داریوش_آشوری ؛ قطعۀ 278)
■ مردِ دانا انسان را چنین می‌نامد: جانوری با گونه‌های سرخ.

دوستانِ من! مردِ دانا چنین می‌گوید: شرمساری! شرمساری! شرمساری! این است تاریخ بشر!

از این رو، مردِ بزرگ وار هرگز کسی را شرمسار نمی‌کند و خود از دیدار دردمندان شرمسار می‌شود.

اگر بنا باشد که اهلِ رحم باشم، نخواهم که آن را بر زبان آورم. و رحم آوردن ام همان به که از دور باشد.

همان به که پیش از آن که بشناسند ام، چهره نهان کنم و بگریزم. دوستانِ من! شما را نیز می‌فرمایم که چنین کنید.

به راستی، بهر دردمندان چه‌ها که نکرده ام. اما از آن زمان که آموخته ام خود را شادتر کنم این کار را همیشه به از آن کار یافته ام.

انسان از آغازِ وجود، خود را بسی کم شاد کرده است. برادران، «گناه نخستین» همین است و همین!

هر چه بیش تر خود را شاد کنیم، آزردنِ دیگران و در اندیشه یِ آزار بودن را بیشتر از یاد می‌بریم.

هرگاه که دردمندی را هنگام درد کشیدن دیده ام، از شرم اش شرمسار شده ام، زیرا به یاری برخاستن ام غرور اش را پایمال کرده است.

زیرِ بارِ منت های بزرگ بودن کینه توز می‌کند نه سپاس گزار...

«چیزی را آسان نپذیرید! با پذیرفتنِ تان بر بخشنده منت گذارید!» چنین است اندرزِ من به آنانی که چیزی برایِ بخشیدن ندارند.

اما گدایان را یکسره باید از میان برداشت! به راستی، ایشان را چیزی دادن مایه یِ برآشفتگی ست و چیزی ندادن نیز.

یک وجدان ناراحت به انسان آزار کردن می‌آموزد.
به راستی بهتر است انسان عمل شر انجام دهد تا اینکه اندیشه پست و کوچکی را در خاطرش بگذراند. از آنجا که شرارت خودش اقرار می کند (من بیماری هستم!)، اما اندیشه ی پست خود را پنهان می کند تا اینکه سر تا پای آدمی را تسخیر کند

با آدمیان زیستن دشوار است، زیرا خاموش ماندن بسی دشوار است.

بزرگ ترین بیدادِ ما نه به آن کسی ست که از او بیزار ایم. بل با کسی ست که با او هیچ سر و کارِمان نیست.

و چون دوستی با تو بدی کند، با او بگو: «آنچه با من کرده ای بر تو بخشودم. اما آنچه با خود کرده ای را چه گونه توانم بخشود؟»

دل را نگاه دار! دل چو رفت سر نیز چه زود از پیِ دل می‌رود!

وای بر آن عاشقانی که از رحمِ شان برتر، پایگاهی ندارند.

📚 #چنین_گفت_زرتشت
■ گفتارهای زرتشت بخش دوم
● درباره‌ی رحیمان
#فردریش_نیچه
ترجمه‌ #داریوش_آشوری

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎬 #داریوش_آشوری، زبان‌شناس و مترجم، از اهمیت و نقش #شاهنامه #فردوسی در حفظ فرهنگ و زبان پارسی می‌گوید.

#فرهنگ #ادبیات

@Roshanfkrane