شیعه پاسخ
5.54K subscribers
2.05K photos
220 videos
74 files
5.83K links
بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی !!!

🗯پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!!


طرح شبهه و سوال :

@poorseman

تمام کانالهای ما :

https://yek.link/ipasookh
Download Telegram
▫️ادامه 👇

در تفسیر نمونه در مورد واژه الله می خوانیم :

" اللّه" جامعترين نامهاى خدا است، زيرا بررسى نامهاى خدا كه در قرآن مجيد و يا ساير منابع اسلامى آمده نشان مى‏دهد كه هر كدام از آن يك بخش خاص از صفات خدا را منعكس مى‏سازد، تنها نامى كه اشاره به تمام صفات و كمالات الهى، يا به تعبير ديگر جامع صفات جلال و جمال است همان" اللَّه" مى‏باشد.

به همين دليل اسماء ديگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى كلمه" اللَّه" گفته مى‏شود به عنوان نمونه:

" غفور" و" رحيم" كه به جنبه آمرزش خداوند اشاره مى‏كند (فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ- بقره- 226).

" سميع" اشاره به آگاهى او از مسموعات، و" عليم" اشاره به آگاهى او از همه چيز است (فَإِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ- بقره- 227).

" بصير"، علم او را به همه ديدنيها بازگو مى‏كند (وَ اللَّهُ بَصِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ حجرات- 18).

" رزاق"، به جنبه روزى دادن او به همه موجودات اشاره مى‏كند و" ذو القوه" به قدرت او، و" مبين" به استوارى افعال و برنامه‏هاى او (إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِينُ- زاريات- 58).

و بالاخره" خالق" و" بارء" اشاره به آفرينش او و" مصور" حاكى از صورتگريش مى‏باشد (هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ حشر- 24).


آرى تنها" اللَّه" است كه جامعترين نام خدا مى‏باشد، لذا ملاحظه مى‏كنيم در يك آيه بسيارى از اين اسماء، وصف" اللَّه" قرار مى‏گيرند هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ " او است اللَّه كه معبودى جز وى نيست، او است حاكم مطلق، منزه از ناپاكيها، از هر گونه ظلم و بيدادگرى، ايمنى بخش، نگاهبان همه چيز، توانا و شكست ناپذير، قاهر بر همه موجودات و با عظمت".

يكى از شواهد روش جامعيت اين نام آنست كه ابراز ايمان و توحيد تنها با جمله لا اله الا اللَّه مى‏توان كرد، و جمله" لا اله الا العليم، الا الخالق، الا الرازق" و مانند آن به تنهايى دليل بر توحيد و اسلام نيست، و نيز به همين جهت است كه‏ در مذاهب ديگر هنگامى كه مى‏خواهند به معبود مسلمين اشاره كنند" اللَّه" را ذكر مى‏كنند، زيرا توصيف خداوند به اللَّه مخصوص مسلمانان است. "

📚تفسير نمونه، ج‏1، ص: 20


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
شیعه پاسخ
Photo
پاسخ به شبهه معاند در مورد روایت امام علی و امام باقر علیهما السلام در مورد بادها !!!

🤔پرسش :

معاند : چالشی دارم که اعتقادات شیعه در مورد علم امامان را بر باد می دهد . در کتاب الفقیه آمده است که امام باقر می گوید الله اکبر گفتن باد را برطرف می کند . در حالی که باد مامور طبیعت است و با الله اکبر گفتن قطع نمی شود ?! در همان صفحه از امام علی هم نقل می کند که باد دارای یک سر و دو بال است ! آیا این سخنان ترویج خرافات نیست !!!

💠پاسخ : 💠

▫️1 _ بادها ماموران امر الهی هستند که یا از باب رحمت و مثلا نزول باران وزیدن می گیرند یا از باب تخریب و بلا و عذاب : " إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِيَاحَ رَحْمَةٍ وَ رِيَاحَ عَذَاب‏ "

📚الكافي  ج‏8، ص: 92

👌ائمه علیهم السلام می فرمودند که در هنگام بلاها , توجه و تضرع و دعا به درگاه الهی سبب دفع آن بلا از انسان می شود : " مَا مِنْ بَلَاءٍ يَنْزِلُ عَلَى عَبْدٍ مُؤْمِنٍ فَيُلْهِمُهُ اللَّهُ الدُّعَاءَ إِلَّا كَانَ كَشْفُ ذَلِكَ الْبَلَاءِ ... فَإِذَا نَزَلَ الْبَلَاءُ فَعَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ وَ التَّضَرُّعِ إِلَى اللَّهِ " _ " فَإِذَا اشْتَدَّ الْفَزَعُ فَإِلَى اللَّهِ الْمَفْزَعُ. " _  "لَا تُصِيبُ ذَاكِرَ الله"

📚الكافي ج‏2، ص: 471 _ 468 _ 501

قرآن نیز به تاثیر توجه به خداوند در دفع بلاها  تاکید کرده و عدم ذکر خداوند را موجب نزول بلا بر انسان معرفی کرده و می فرماید :

" هر كس از ذكر پروردگارش روى گردان شود او را به عذاب شديد و روز افزونى گرفتار مى‏سازد. " "مَنْ يُعْرِضْ عَنْ ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ عَذاباً صَعَدا " ( جن 17 )

این که در روایت مورد استناد معاند امام باقر علیه السلام فرمود که تکبیر گفتن باد را بر می گرداند : "إِنَّ التَّكْبِيرَ يَرُدُّ الرِّيحَ. "

📚من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 544

👌مقصود برگرداندن شر و بلای باد است یعنی کلمه " شر " در تقدیر است . در اصل بوده است : " یرد شر الریح " که ایجاز حذف اتفاق افتاده است و بخشی از کلام به خاطر جنبه های بلاغی و زیبایی کلام حذف شده است که متاسفانه معاند نسبت به این قواعد بلاغی ادبیات عرب جاهل است :

📚ترجمه و شرح جواهر البلاغه ج 1 ص 402

❗️بنابراین و بر خلاف فهم شبهه افکن ,  مقصود امام باقر علیه السلام آن است که تکبیر گفتن و توجه به خداوند سبب می شود که شر و بلاء و آسیبی از باد به انسان نرسد نه آنکه از اساس باد از عالم طبیعت رفع شود لذا در ادامه همان روایت در کتاب مذکور آمده است که پناه بردن و تضرع به خداوند , شر و بلای باد و طوفان را از انسان برطرف می کند : " وَ نَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّهَا وَ شَرِّ مَا أُرْسِلَتْ لَهُ وَ كَبِّرُوا وَ ارْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ بِالتَّكْبِيرِ فَإِنَّهُ يَكْسِرُهَا. "

📚من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 544

▫️2 _ معاند اشکال دیگری کرد که امام علی علیه السلام گفته است که باد دارای یک سر و دو بال است : "قَالَ عَلِيٌّ ع لِلرِّيحِ رَأْسٌ وَ جَنَاحَان‏ "

📚من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 544

❗️معاند بیسواد توجه ندارد که تعبیر فوق نیز تعبیر تشبیهی و استعاره ای است زیرا چنانچه که علامه مجلسی متذکر می شود در تعبیر مذکور باد به پرنده ای تشبیه شده است که دارای سر و دو بال است و همان گونه که پرنده با دو بال خودش به همه جا می رود و وقتی بال های خود را باز می کند سرعتش زیاد می شود , باد و طوفان نیز همه مکانها را در بر می گیرد و به ماننده پرنده ای که بالهای خود را گشوده به تمام محیطها ورود پیدا می کند : "لعل الكلام مبنيّ على الاستعارة أي يشبه الطائر في أنها تطير إلى كل جانب و في أنها في بدء حدوثها قليلة ثم تنتشر كالطائر الذي بسط جناحه‏ "

📚بحار الأنوار ج‏57، ص: 6

❗️همینطور ممکن است مقصود از بیان مذکور اشاره به فرشتگانی باشند که موکل و مامور بادند و باد تحت تدبیر آنها شروع به وزیدن می کند , چنانچه که در روایتی به این نکته اشاره شده است : "لِكُلِّ رِيحٍ مِنْهَا مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِهَا "

📚الكافي ج‏8، ص: 91

و در قرآن هم به تدبیر امور عالم توسط فرشتگان آن هم به اذن الهی , اشاره شده است : "فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً " ( نازعات 5 )

👌بنابراین اگر امیر مومنان گفته است که باد دارای سر و دو بال است یعنی فرشته موکل و همراه باد دارای سر و دو بال است و بادها به تدبیر فرشتگان میوزند , چنانچه که قرآن به بالهای فرشتگان اشاره کرده و می فرماید :

"ستايش مخصوص خداوندى است كه آفريننده آسمانها و زمين است، خداوندى كه فرشتگان را رسولانى قرار داد كه صاحب بالهاى دو گانه و سه گانه و چهارگانه‏اند او هر چه بخواهد در آفرينش مى‏افزايد، او بر هر چيزى قادر است. " " الْحَمْدُ لِلَّهِ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جاعِلِ الْمَلائِكَةِ رُسُلاً أُولِي أَجْنِحَةٍ مَثْنى‏ وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ " ( سوره فاطر آیه 1 )



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
👇ادامه

▫️3 _ افراد مذکور نوعی کهانت و پیش گویی هم می کنند و با استناد به برخی اذکار غیر مستند و جعلی خبر می دهند که فردی که این اذکار را بخواند در آینده چنین و چنان می شود !!!

👌در تعریف کهانت می خوانیم :

"الكاهن من يتعاطى الخبر عن الكائنات فى مستقبل الزمان " "  يعنى كاهن كسى است كه از وقايع و حوادث آينده خبر دهد." "

📚فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامى، ص: 151


❗️این گونه کهانت و پیش گویی کردن و رفتن به سراغ این افراد که از علم غیب خبر ندارند اما پیش گویی های جعلی می کنند , در روایات مورد نهی قرار گرفته است .

👌امام صادق علیه السلام فرمود :

" كسى كه كهانت و پيشگويى كند و يا نزد پيشگو برود، از آيين اسلام برائت و بيزارى جسته است " "  عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ تَكَهَّنَ أَوْ تُكُهِّنَ لَهُ فَقَدْ بَرِئَ مِنْ دِينِ مُحَمَّد "

📚الخصال، ج‏1، ص: 19

▫️4 _ اساسا می توانیم بگوییم عمل پیج های اینستاگرامی مصداقی از بدعت هم می باشد زیرا اذکار و اورادی که مورد توصیه خاص دین نیست و جعلی است را به عنوان دستورات خاص دینی بیان می کنند و مدعی اند که این اذکار سبب اتفاقات خوشایندی برای انسان می شوند !!!!

👌در تعریف بدعت می خوانیم:


" بدعت عبارت است از نوآورى عقيده يا عملى در حوزه دين بدون استناد به منابع پذيرفته شده در استنباط احكام، همچون قرآن و سنّت معصومان عليهم السّلام كه از آن به تشريع در دين نيز تعبير مى‏شود. مقابل بدعت، «سنّت» قرار دارد كه عبارت است از مجموعه عقايد، اخلاقيات و احكام عملى كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و امامان عليهم السّلام، پايه‏گذارى كرده‏اند. "

📚فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج‏2، ص: 75

در حدیث قدسی آمده است که کسی که خداوند را از طریقی که اهل بدعت برای او ترسیم کرده است بخواند , خداوند به هیچ عنوان او را اجابت نمی کند : " يَا مُوسَى لَوْ دَعَانِي حَتَّى تَسْقُطَ يَدَاهُ أَوْ تَنْقَطِعَ يَدَاهُ أَوْ يَنْقَطِعَ لِسَانُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ حَتَّى يَأْتِيَنِي مِنَ الْبَابِ الَّذِي أَمَرْتُهُ. "

📚بحار الأنوار  ج‏2، ص: 263


❗️امام باقر و امام صادق علیهما السلام فرمودند که هر بدعتی ضلالت است که سبب جهنمی شدن انسان می شود : " عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالا كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ وَ كُلُّ ضَلَالَةٍ سَبِيلُهَا إِلَى النَّارِ. "

📚الكافي ج‏1، ص: 56



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
👇ادامه

▫️3 _ در نقل مذکور نسبت دشنام گویی به امیر مومنان علیه السلام داده شده است در حالی که در نهج البلاغه می خوانیم که وقتی لشگریان امام علی ع در جنگ صفین به لشگریان معاویه فحش و دشنام می دادند , حضرت آنان را نهی کرد و فرمود :

" من دوست ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد؛ ولى اگر اعمال زشتشان را شرح دهيد و احوال آنها را بيان كنيد به گفتار صحيح نزديك‏تر و براى اتمام حجّت رساتر است. " " إنّي أكره لكم أن تكونوا سبّابين، و لكنّكم لو وصفتم أعمالهم، و ذكرتم حالهم، كان أصوب في القول، و أبلغ في العذر "

📚نهج البلاغه خطبه 206


▫️4 _ امیر مومنان در نهج البلاغه هر گونه دفاع عملی از عثمان ( مانند فرستادن حسنین ) را نفی کرده و می فرماید :

" اگر من، به آن (كشتن عثمان) فرمان داده بودم، قاتل محسوب مى‏شدم و اگر از آن نهى مى‏كردم، ياور او به شمار مى‏آمدم (و من نه مى‏خواستم قاتل او باشم و نه ياور او) ...  عثمان استبداد ورزید , استبداد بسیار بدی " " لو أمرت به، لكنت قاتلا، أو نهيت عنه، لكنت ناصرا ... استاثر فاساء الاثره "

📚نهج البلاغه خطبه 30

و در روایات شیعه و سنی آمده است که امام علی علیه السلام می فرمود که از قتل عثمان ناراحت نشده است ( یعنی جریان ناراحتی حضرت از قتل عثمان و کتک زدن حسنین بر خلاف این نصوص تاریخی است ) : " ما سرني قتله و لا ساءني‏ "

📚شرح الأخبار ج‏2، ص: 80 _ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 2 ص 128


▫️5 _ اساسا بر اساس نقلهای اهلسنت , امام علی علیه السلام در هنگام قتل عثمان در مدینه نبوده است تا بخواهد حسنین را بابت دفاع از عثمان بفرستد !!!!

ابن قتیبه نقل می کند : " چون اعتراض‏ها به عثمانْ فزونى گرفت، على عليه السلام از او اجازه خواست تا به يكى از مزرعه‏هاى خود برود و [از آشوب‏ها] كنار بمانَد. عثمانْ اجازه داد. " " لَمَّا اشتَدَّ الطَّعنُ عَلى عُثمانَ، استَأذَنَهُ عَلِيٌّ في بَعضِ بَواديهِ يَنتَحي إلَيها، فَأَذِن لَه‏ "

📚الإمامة والسياسة: ج 1 ص 52، تاريخ الإسلام للذهبي: ج 3 ص 448  العقد الفريد: ج 3 ص 310

لذا ابن حجر عالم برجسته اهلسنت جریان دفاع امام علی از عثمان ( و فرستادن حسنین ) را جعلی میداند با این استدلال که ایشان در هنگام محاصره عثمان در مدینه نبوده اند : "الظاهر أنّ هذا ضعيف لأنّ عليّا لم يكن بالمدينة حين حصر عثمان و لا شهد قتله. "

📚مجمع الزوائد ج 7 ص 230


▫️6 _ راوی جریان مورد استناد معاند , زهری است که علمای رجالی شیعه تصریح کرده اند او دشمن امیر مومنان علیه السلام بوده و نقلش معتبر نیست : " محمد بن شهاب الزهری عدو "

📚رجال طوسی ص 119 _ رجال علامه حلی ص 250


ابن ابی الحدید معتزلی عالم بزرگ اهلسنت , جریان دشنام گویی ابن شهاب زهری به امام علی علیه السلام نقل کرده و نیز نقل می کند که زهری روایت می کرد که ( معاذالله ) امام علی علیه السلام کافر از دنیا می رود  : " عن محمد بن شيبة قال شهدت مسجد المدينة فإذا الزهري و عروة بن الزبير جالسان يذكران عليا ع فنالا منه فبلغ ذلك علي بن الحسين ع فجاء حتى وقف عليهما فقال أما أنت يا عروة فإن أبي حاكم أباك إلى الله فحكم لأبي على أبيك و أما أنت يا زهري فلو كنت بمكة لأريتك كبر؟ أبيك." _ "إن هذين يموتان على غير ملتي أو قال ديني "

📚شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏4، ص: 102 _ ص 64

همینطور در سند روایت مورد استناد معاند از کتاب انساب الاشراف , محمد بن عیسی بن القاسم بن سمیع وجود دارد که علمای اهلسنت گفته است که او از نزدیکان معاویه بوده و نقلش معتبر نیست و روایتی که در جریان کیفیت قتل عثمان و دفاع امام علی و حسنین از عثمان نقل می کند مورد استناد نیست   : " مولی معاویه ... لا یحتج به و قال البخاری انه لم یمسع من ابن ابی ذئب هذا الحدیث یعنی حدیثه عن الزهری فی مقتل عثمان ... جزم ابن حبان بانه دلس حدیث ابن ابی ذئب "

📚تهذیب التهذیب ج 9 ص 390


در کتاب شرح نهج البلاغه مرحوم خویی نیز نقل مذکور به نقل از کتاب مروج الذهب مسعودی سنی آمده است که روایت مسعودی بدون سند بوده لذا ضعیف و غیر قابل استناد است : " قال المسعودي: فبلغ ذلك عليّا و طلحة و الزبير و سعدا و غيرهم من المهاجرين و الأنصار فاسترجع القوم و دخل عليّ عليه السّلام‏ الدار و هو كالواله الحزين فقال لابنيه: كيف قتل أمير المؤمنين و أنتما على الباب و لطم الحسن و ضرب الحسين و شتم محمّد بن طلحة و لعن عبد اللّه بن الزبير. "

📚منهاج البراعه خویی ج 16 ص 332 _ مروج الذهب مسعودی ج 2 ص 345





#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

در رابطه با ظهور امام مهدی علیه السلام یک اصل کلی وجود دارد که به هیچ عنوان نباید برای ظهور زمان تعیین کرد , چه زمان دقیق و چه زمان تقریبی , زیرا روایت از مطلق تعیین وقت کردن نهی می کند , چنانکه وقتی راوی از امام صادق علیه السلام سوال کرد : اين امرى كه انتظارش را مى‏كشيم، كِى رخ مى‏دهد؟ امام علیه السلام پاسخ داد :

«اى مِهزم! تعیین وقت کنندگان ظهور ، دروغ گفتند و عجله كنندگان، هلاك شدند و تسليم شدگان، نجات يافتند و به سوى ما ره‏سپارند». " أخبِرني عَن هذَا الأَمرِ الَّذي نَنتَظِرُهُ، مَتى‏ هُوَ؟ قالَ: يا مِهزَمُ، كَذَبَ الوَقّاتونَ، وهَلَكَ المُستَعجِلونَ، ونَجَا المُسَلِّمونَ، وإلَينا يَصيرونُ. "

📚الإمامة و التبصرة: ص 235 ح 87 ، الغيبة، طوسى: ص 426 ح 413، بحار الأنوار: ج 52 ص 103 ح 7.

❗️تطبیق نشانه های ظهور بر اتفاقات رخ داده نیز باید به گونه ای باشد که منجر به تعیین وقت کردن برای ظهور نشود , یعنی اگر واقعه ای شبیه یکی از علائم ظهور بود باید به نحو غیر قطعی و احتمالی بیان داشت که ممکن است فلان واقعه اشاره به فلان نشانه ظهور باشد , چنانچه که برخی از محققین می نویسند :

"اظهار نظر قطعى در باره تطبيق علائم ظهور، در صورتى كه موجب نوعى تعيين وقت ظهور شود، امكان‏پذير و مجاز نيست. در اين موارد، تنها برداشت‏هايى از احاديث امكان‏پذير است كه به صورت احتمالى و به استناد برداشت شخصى افراد، قابل تطبيق بر وقايع خارجى است. "

📚دانش نامه امام مهدی علیه السلام ج7 ص 456

" تطبيق نشانه‏هاى ظهور بر برخى از وقايع در صورتى كه به تعيين دقيق وقت ظهور منجر نشود و يا بيان اميدها، آرزوها و خواسته‏ها نيز توقيت شمرده نمى‏شود. در دوره صفويه، بسيارى از عالمان آرزو مى‏كردند كه اين دولت به ظهور امام مهدى عليه السلام متّصل شود. در دوره انقلاب اسلامى ايران نيز اين آرزو و خواسته وجود داشته و دارد كه اين نظام، به حكومت جهانى مهدى عليه السلام منجر شود؛ ولى بيان اين آرزوها و خواسته‏ها، توقيت شمرده نمى‏شود. "

📚همان منبع , ج 8 ص 158

در مورد چرایی حرمت تعیین زمان کردن برای ظهور هم می نویسند :

" الف- زمان ظهور، در دامنه علم الهى است و هيچ كس از آن آگاه نيست.
ب- بيان زمان ظهور، گم‏راه كردن مردم، اغواى به جهل و سوق دادن آنان به نادانى است .
ج- زمان ظهور، امرى مقدّس است و به گونه طبيعى، دستاويز كسانى قرار مى‏گيرد كه در صدد سوء استفاده از امور مقدّس براى پيشبرد مقاصد سياسى و اجتماعى خود هستند و لازم است كه از اين آسيب و خلل، پيشگيرى شود.
د- تعيين متعدّد زمان براى ظهور و روشن شدن خطاى آن، سبب نااميدى توده مردمى مى‏شود كه با اميد و آرزو، روزى را به عنوان روز موعود پذيرفته‏اند؛ ولى خطاى چند باره آن را تجربه كرده‏اند. استمرار اين بيان و روشن شدن خطاى آن، ممكن است حتّى اصل باور قيام مهدوى را نيز مخدوش كند. "

📚همان منبع ج 8 ص 159

👌بنابراین نباید به صورت قطعی , اتفاقات خارجی را بر نشانه های ظهور تطبیق داد زیرا منجر به تعیین وقت کردن برای ظهور می شود که این تعیین وقت ممنوع است . بلکه اگر واقعا اتفاقی شبیه به یکی از علائم ظهور بود باید به نحو احتمالی بیان شود تا هم سبب امیدواری به آینده گردد و هم برای ظهور تعیین زمان نشود .

▫️البته از مباحث گذشته روشن شد که تروریستهای سوریه همخوانی با سفیانی معرفی شده ندارند بنابراین تطبیق به نحو احتمالی نیز جایز نیست تا چه رسد کسی بخواهد به نحو قطعی آنها را همان سفیانی بداند !!!


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

❗️متاسفانه در روایات جعلی اهلسنت و نقل علمای بزرگ آنان مانند طبری , عبدالرزاق , ابن ابی حاتم , حاکم نیشابوری , سیوطی و ... وارد شده است که معاذ الله یوسف قصد داشت که با زلیخا زنا کند و حتی لباسهای خودش را هم در آورد و آماده زنا شده بود , در این حال فرشتگان آسمان ندا می دادند و او را نهی می کردند اما یوسف گوش نمی کرد تا آنکه جبرئیل به شبح یعقوب در آمد و انگشت خود را گاز گرفت و بر سینه یوسف هم ضربتی زد تا آنکه یوسف از زنا منصرف شد : " أخرج عبد الرزاق و الفريابي و سعيد بن منصور و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و أبو الشيخ و الحاكم و صححه عن ابن عباس رضى الله عنهما قال لما هَمَّتْ بِهِ تزينت ثم استلقت على فراشها وَ هَمَّ بِها و جلس بين رجليها تبانه نودي من السماء يا ابن يعقوب لا تكن كطائر ينتف فبقى لا ريش له فلم يتعظ على النداء شيأ حتى رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ جبريل عليه السلام في صورة يعقوب عاضا على إصبعيه ففزع فخرجت شهوته من أنامله فوثب إلى الباب فوجده مغلقا فرفع يوسف رجله فضرب لها الباب الأدنى فانفرج له و اتبعته فأدركته فوضعت يديها في قميصه فشقته حتى بلغت عضلة ساقه ف أَلْفَيا سَيِّدَها لَدَى الْبابِ‏ و أخرج ابن جرير و أبو الشيخ و أبو نعيم في الحلية عن ابن عباس رضى الله عنهما انه سئل عن هم يوسف عليه السلام ما بلغ قال حل الهميان يعنى السراويل و جلس منها مجلس الخائن فصيح به يا يوسف لا تكن كالطير له ريش فإذا زنى قعد ليس له ريش . أخرج عبد الرزاق و ابن جرير و ابن المنذر و ابن أبى حاتم و أبو الشيخ عن مجاهد رضى الله عنه في قوله وَ هَمَّ بِها قال حل سراويله حتى بلغ ثنته و جلس منها مجلس الرجل من امرأته فمثل له يعقوب عليه السلام فضرب بيده على صدره فخرجت شهوته من أنامله "

📚الدر المنثور ج 4 ص 13

❗️روایتی هم که معاند از کتاب تفسیر عیاشی مورد استناد قرار داد سند صحیحی ندارد زیرا راوی آن " محمد بن قیس "  است که به این نام راویان متعددی هستند که برخی از آنها از نظر رجالی ضعیف الحدیثند . بنابراین به خاطر جهالت "محمد بن قیس " و این که معلوم نیست کدام " محمد بن قیس " راوی روایت است , روایت می شود مجهول و غیر قابل استناد :

📚تنقیح المقال ج 3 ص 176

❗️اگر از ضعف سندی روایت مورد بحث هم چشم بپوشیم باز هم گفتنی است که روایت مورد بحث معاند از روی تقیه و موافق با روایات اهلسنت صادر شده است , چنانچه که در روایت دیگری که در همان کتاب تفسیر عیاشی نقل شده , تصریح شده است که اهلسنت معتقدند که یوسف نبی تصمیم زنا با زلیخا را داشت که با دیدن شبح یعقوب منصرف شد و امامان اهلبیت علیهم السلام چنین اعتقادی را ندارند !

👌راوی می گوید :

"امام باقر عليه السلام فرمود: «مردم ( یعنی اهلسنت ) درباره اين سخن خداوند عز و جل: «اگر برهان پروردگارش را نديده بود» چه مى‏گويند؟».

👈گفتم: مى‏گويند: يعقوب را ديد كه به انگشتش فشار مى‏دهد. فرمود: «اين طور نيست كه مى‏گويند».👉 گفتم: پس چه چيزى را ديد؟ فرمود: « ... آن زن برخاست و به سمت بتى كه در خانه‏اش بود، رفت و پارچه‏اى را بر روى او انداخت. يوسف به وى گفت: چه كردى؟ او گفت: پارچه‏اى بر روى او انداختم. شرم دارم كه او ما را ببيند. يوسف گفت: تو از بتت كه نه مى‏شنود و نه مى‏بيند، شرم مى‏كنى؛ ولى من از پروردگارم شرم نكنم؟!». " عن أبي جعفر ع قال أي شي‏ء يقول الناس في قول الله جل و عز: «لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ» قلت: يقولون رأى يعقوب عاضا على إصبعه فقال: لا ليس كما يقولون، فقلت: فأي شي‏ء رأى قال: لما همت به و هم بها قامت إلى صنم معها في البيت، فألقت عليه ثوبا فقال لها يوسف: ما صنعت قال: طرحت عليه ثوبا أستحيي أن يرانا، قال: فقال يوسف: فأنت تستحيي من صنمك و هو لا يسمع و لا يبصر و لا أستحي أنا من ربي‏ "

📚تفسير العياشي، ج‏2، ص: 174

در ذیل در مورد فلسفه صدور روایات تقیه ای توضیحات خوبی داده ایم :

https://t.iss.one/Rahnamye_Behesht/13856


❗️در مواردی که روایتی موافق با اهلسنت است و به ظاهر با روایات شیعه هم در تعارض است , روایت مورد بحث از اعتبار ساقط می شود , زیرا ما در هنگام تعارض روایات ماموریم روایتی را که موافق با اهلسنت است را طرد کنیم و بگوییم که تقیه ای صادر شده است , چنان که راوی از امام صادق علیه السلام سوال کرد که ؛

«  دو خبر از شما می بینیم که یکی از آنها موافق اهل سنت و دیگری مخالف اهل سنت است ، کدام خبر را اخذ کنیم ؟ امام علیه السلام فرمود آن خبری را که👈 با اهل سنت مخالف است ،👉 آن را اخذ کنید چرا که رشد و هدایت در آن است » « وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَيْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَيِّ الْخَبَرَيْنِ يُؤْخَذُ  قَالَ مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِيهِ الرَّشَاد »

📚 الکافی  ج 1 ص 68





#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

❗️در روایاتی هم که از معصومین علیهم السلام رسیده است , موارد متعددی یافت می شود که ما مامور شده ایم مستقیما سراغ آن بزرگواران برویم و به خود آنان استغاثه کنیم و از آنها طرف نصرت و یاری و رفع مشکل کنیم و آنان با اذن خداوند مشکل انسان را برطرف می کنند : "  يَا مَوْلَاتِي فَاطِمَةُ أَغِيثِينِي‏ " _ " يَا جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ يَا جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ تُكَرِّرُ ذَلِكَ اكْفِيَانِي مَا أَنَا فِيهِ فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ احْفَظَانِي بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِنَّكُمَا حَافِظَانِ. " _ "يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَايَ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَاي‏ "

📚بحار الأنوار ج‏91، ص: 30 _ الكافي  ج‏2، ص: 559 _  المزار الکبیر ص 591

❗️در زیارت جامعه کبیره هم که از امام هادی علیه السلام صادر شده است , شیعیان مامور شده اند که مستقیما برای رفع مشکلات خود به سراغ امامان علیهم السلام بروند و به آنان پناهنده شوند یعنی رفع مشکلات خود را از امامان بخواهند :

"پناهنده به شما و زيارت‏كننده شمايم، پناهنده به قبرهاى شمايم ... و شما را پيشاپيش‏خواسته‏ها و نيازها و آرزويم در هر حال و در هر كار قرار مى‏دهم " "مُسْتَجِيرٌ بِكُمْ زَائِرٌ لَكُمْ لَائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِكُمْ ... وَ مُقَدِّمُكُمْ أَمَامَ طَلِبَتِي وَ حَوَائِجِي وَ إِرَادَتِي فِي كُلِّ أَحْوَالِي وَ أُمُورِي‏ "

📚من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 614

لذا در همان زیارت کبیره از امامان علیهم السلام با تعبیر " کهف الوری " یعنی پناهگاه بندگان یاد شده است ( من لا یحضره الفقیه ص 610 )  چرا که امامان پناه بندگان در مشکلات و گرفتاری ها هستند و مشکلات آنان را به اذن خداوند برطرف می کنند ,  چنانچه که برخی از شارحین زیارت جامعه کبیره می نویسند :

"در مشكلات دنيوى نيز اهل بيت عليهم السلام، ملجأ و پناهگاه‏اند و چه بسيار مردمان كه در همين دنيا، به امامان عليهم السلام پناه برده‏اند و آنان را «كَهفُ الوَرى‏» يافته‏اند.

پيشوايان معصوم، در همين دنيا، بارها نيازِ نيازمندان را برآورده كرده‏اند. يكى از مكان‏هايى كه حضور معنوى امام عليه السلام بيشتر در آن حس مى‏شود، سرزمين وحى است كه همه زائران، كم و بيش، از آن خاطره‏اى دلنشين دارند. حجّة الإسلام و المسلمين آقاى سيّد جواد علم الهدى، خاطره‏اى براى نگارنده بازگو كرد كه نمونه روشنى از «كَهفُ الوَرى» بودن امامان عليهم السلام است.

ايشان مى‏گفت: «در گذشته، در سفر حج، به طور معمول، چهارْ پنج نفرى به جدّه مى‏آمديم و چون كاروانى وجود نداشت، صبر مى‏كرديم تا تعدادمان به سى، چهل نفر برسد تا كاميونى را كرايه كنيم و به جُحْفه برويم. در سفرى بين سال‏هاى 1335 تا 1340 ش، با گروهى حركت كرديم. راننده،ادّعا مى‏كرد كه راه را بلد است. آن زمان، جاده‏ها بيشتر خاكى بود. كمى كه رفتيم احساس كرديم كه به طور غير متعارف، حركت مى‏كند. پس از طىّ مسافتى، يك‏مرتبه ايستاد و با رنگ پريده گفت: راه را گم كرده‏ايم!
تعدادى از مسافران، خواب و تعدادى هم بيدار بودند. چاره‏اى جز اين كه به ولىّ عصر- أرواحنا فداه- متوسّل شويم، نديديم. هيچ چراغ و نشانى‏اى جز ستاره‏هاى آسمان پيدا نبود. همگى، سه مرتبه گفتيم: «يا صاحب الزمان، أدركنى!». ناگاه، جوان عربى را ديديم كه از ركاب ماشين، بالا آمد و گفت: «أَنَا دَليلُكم». راه افتاديم. پس از چند دقيقه كه تپّه‏هايى را دور زديم، مقصد، نمايان شد. به محض رسيدن، آن جوان از ماشين پياده و غايب شد "

📚شرح زیارت جامعه کبیره یا تفسیر قرآن ناطق , محمدی ری شهری , ص 173

❗️بنابراین و بر اساس آنچه که علمای بزرگ شیعه هم گفته اند , انسان می تواند از سه طریق به امامان علیهم السلام توسل کند :

▫️1_ خداوند را به حق امامان قسم دهد تا خداوند مشکلاتش را برطرف کند .

▫️2 _ از امامان بخواهد که دعا کنند و واسطه شوند تا خداوند مشکلاتش را برطرف کند .

▫️3 _ مستقیما از خود امامان بخواهد که تا با قدرت تکوینی که دارند , به اذن خداوند مشکلات انسان را برطرف کنند .

" لا فرق في ما ذكر بين كون الزائر يحضر المزور و يتوسل و يطلب من اللّه به، و بين كونه يحضر و يطلب من المزور أن يدعو للزائر و يطلب من اللّه و يستشفع له في إنجاز حوائجه، بل لا مانع عقلا و نقلا من أن يطلب من المزور شفاء دائه أو مريضه أو إنجاز حوائجه بإذن اللّه تعالى، و إنما الممنوع هو أن يطلب منه استقلالا من دون أن ينتهي إلى إذنه تعالى و قدرته؛ لأنه شرك في الفاعلية "

📚بداية المعارف الإلهية في شرح عقائد الإمامية، ج‏1، ص: 71



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

❗️با استناد به آیه ای از قرآن نیز می توان امکان جن زدگی را ثابت کرد .

▫️خداوند می فرماید :

" كسانى كه ربا مى‏خورند، (در قيامت) بر نمى‏خيزند مگر مانند كسى كه بر اثر تماس شيطان، ديوانه شده (و نمى‏تواند تعادل خود را حفظ كند، گاهى زمين مى‏خورد، گاهى به پا مى‏خيزد). " " الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلاَّ كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَس‏ " ( بقره 275 )

در روايتى در تفسير آيه مى‏خوانيم كه امام صادق علیه السلام فرمود:" آكل الربا لا يخرج من الدنيا حتى يتخبطه الشيطان‏ " " رباخوار از دنيا بيرون نمى‏رود مگر اين كه به نوعى از جنون از ناحیه شیطان مبتلا خواهد شد "

📚تفسير عياشى، ج1 ص152 حديث 503

در تفسیر نمونه می خوانیم :

"هيچ بعيد نيست كه بعضى از كارهاى شيطانى و اعمال بى‏رويه و نادرست سبب يك نوع جنون شيطانى گردد، يعنى به دنبال آن اعمال، شيطان در شخص اثر بگذارد و تعادل روانى او را بر هم زند "

📚تفسير نمونه، ج‏2، ص: 367

علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان ,  جن زدگی از سوی شیطان را ممکن دانسته و در مورد آیه مورد بحث می گوید :

" مطلب ديگرى كه از اين آيه استفاده مى‏شود اين است كه هر چند دلالت ندارد بر اينكه مس نامبرده به وسيله خود ابليس انجام مى‏شود چون كلمه (شيطان) به معناى ابليس نيست، بلكه به معناى شرور است، چه از جن باشد و چه از انس، و ليكن اين مقدار دلالت دارد كه بعضى از ديوانگى‏ها در اثر مس جن كه ابليس هم فردى از جن است، رخ مى‏دهد... جنون ديوانگان به شيطان، بطور استقلال و بدون واسطه نيست، بلكه شيطان اگر كسى را ديوانه مى‏كند به وسيله اسباب طبيعى است مثلا اختلالى در اعصاب او پديد مى‏آورد، و يا آفتى به مغز او وارد مى‏كند "

📚ترجمه تفسیر الميزان، ج‏ 2، ص 632 _ 633

👌استاد سبحانی نیز در مورد آیه مورد بحث می نویسد :

" در اين آيه رباخوار، به انسانى كه جن با او در تماس بوده تشبيه شده و تلويحا نظريه «جنون افراد معلول جن‌زدگى است» را پذيرا شده است. از آنجا كه پيشرفت علوم، علل طبيعى جنون را به صورت خلل در اعصاب ادراكى پيدا كرده است طبعا يك نوع تعارضى ميان اين حقيقت علمى و مفاد آيه بوجود آمده است. مفسران در رفع اين تعارض وجوهى را ذكر كرده‌اند: مؤلف «منار» مى‌گويد: خدا در اين دنيا به زبان نوع مردم سخن گفته است زيرا آنان معتقد بودند كه جنون ديوانگان مربوط به تصرف جن است. يك چنين سخن گفتن مانعى ندارد زيرا قرآن در مقام تشبيه است بدون اين‌كه نظر مردم آنان زمان را دربارۀ واقعيت جنون بپذيرد.

مرحوم علامه طباطبايى اين نظر را مردود دانسته و مى‌گويد: مفاد آن اين است كه به كلام خدا باطل راه يافته در حالى كه قرآن مى‌گويد: ... لَكِتٰابٌ عَزِيزٌ لاٰ يَأْتِيهِ الْبٰاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لاٰ مِنْ خَلْفِهِ‌... (فصلت/ 41-42). آنگاه خود او از طريق ديگر به تفسير آيه پرداخته و آن اين‌كه تفسير جنون از طريق تصرف جن مانع از پذيرش علل طبيعى نيست زيرا آن علل غيبى در طول اين علل ظاهرى مانند اختلال اعصاب و آفت دماغ قرار گرفته‌اند. اشكال از اينجا پيدا شده است كه تصور كرده‌اند كه علل غيبى در رديف علل مادى است كه اگر دومى را پذيرفتيم ديگر نمى‌توان علل غيبى را پذيرفت در حاليكه اين دو نوع علت در رتبه واحد نداشته است.

در اين آيه تحولات علمى مايۀ تحول در فهم شريعت نشده بلكه با فهم شريعت تعارض را برداشته است، و آن اينكه در مكتب عدليه اعتراف به علل طبيعى مانع از اعتراف به علل غيبى نيست، تعارض از آنجا پديد آمده است كه شريعت را به درستى نفهميده‌اند و خيال كرده‌اند بايد يكى را پذيرفت، با علل طبيعى يا علل غيبى. "

📚مدخل مسائل جدید علم کلام ج 2 ص 266

❗️بنابراین :  اصل و امکان مساله جن زدگی مورد پذیرش است و کسانی هم گرفتار این مشکل می شوند که دنباله روی از شیطان دارند اما این سخن به این معنا نیست که جن زدگی را توسعه داده و به هر بهانه ای افراد را به جن زدگی نسبت دهیم یا هر نوع جنون و دیوانگی را به جنیان نسبت داده و به سراغ افراد سودجویی چون رمال و جن گیر برویم تا این مشکل را حل کنند !!!!

👌در روایات دعاهایی وارد شده است تا اگر در مواردی  احتمال جن زدگی در مورد افرادی داده شود بتوان با خواندن آن دعاها و پناه بردن به خداوند و اصلاح رفتار و اعمال , از شر جنیان شرور نجات پیدا کرد :

📚بحار الانوار ج 92 ص 148 باب 104


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

پيامبر شكر خدا را بجا آورد و اين جمله را فرمود: «الْحَمْدُ للهِ الَّذِي جَعَلَكَ شَبِيهَةً بِسَيِّدَةِ نِساءِ بَنِي اسْرائِيلَ».


" شكر مى‏كنم خدايى را كه تو را شبيه‏] مريم [بانوى زنان بنى اسرائيل قرار داد. "هنگامى كه روزى خوبى نصيب او مى‏شد از او سؤال مى‏كردند: اين از كجاست؟ مى‏گفت: از نزد خداست.سپس پيغمبر به سراغ على  فرستاد، او آمد، و همگى از آن غذا خوردند، و بقيه همسران پيامبر نيز خوردند و همه سير شدند، و هنوز ظرف غذا پر بود!
فاطمه  مى‏گويد: من از آن براى تمام همسايگان فرستادم و خدا در آن بركت و خير زيادى قرار داد. "

📚زمخشرى در «كشاف» و سيوطى در «درّ المنثور» ذيل آيه 37 سوره آل عمران، و ثعلبى در «قصص الانبياء» صفحه 513 آن را نقل كرده‏اند. ( به نقل از زهرا (ع) برترين بانوى جهان، ص: 90 )

با توجه به مقام والا و دست نیافتنی و طهارت و عصمت فاطمه صدیقه بوده است که جهت احترام ایشان , امیر مومنان علیهما السلام اجازه ازدواج با همسر دیگری را در زمان حیات فاطمه  نداشتند , چنانکه به مقتضای روایتی که ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند , امام علیه السلام فرمود :

" خداوند در زمان حیات فاطمه به امام علی اجازه ازدواج با همسر دیگری را نداده بود . "

ابوبصیر از چگونگی و دلیل این مساله سوال می کند که امام علیه السلام پاسخ می دهد :

"به این علت که فاطمه , مطهره و پاکیزه بودند و حیض نمی شدند " " عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: حَرَّمَ اللَّهُ النِّسَاءَ عَلَى عَلِيٍّ ع مَا دَامَتْ فَاطِمَةُ ع حَيَّةً قَالَ قُلْتُ كَيْفَ قَالَ لِأَنَّهَا طَاهِرَةٌ لَا تَحِيضُ. "

📚تهذيب الأحكام ج‏7، ص: 475

بنابراین علتی که امام صادق در مورد ممنوعیت ازدواج امیر مومنان در زمان حیات فاطمه سلام الله علیهم بیان می کنند همان اشاره به مقام والای فاطمه و طهارت و عصمت ایشان از ناپاکی های باطنی و ظاهری مانند گناهان و خون حیض و ... است , یعنی حضرت با اشاره به برخی از صفات اختصاصی فاطمه صدیقه سلام الله علیها از مقام و جلالت حضرتش یاد کرده و این مقام و جلالت را علت حکم مذکور در ممنوعیت ازدواج مجدد امیر مومنان بیان می کند : " و يمكن أن يكون المراد الطهارة من الذنوب و هي العصمة، أي صارت عصمتها و طهارتها من الأدناس الظاهرة و الباطنة سببا لهذا الحكم. " _ " أن يكون المعنى أن جلالتها منعت من ذلك و عبر عن ذلك ببعض ما يلزمه من الصفات التي اختصت بها. "

📚ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، ج‏12، ص: 487 _ بحار الأنوار  ج‏43، ص: 153

❗️اشکال شبهه افکن به تفسیری است که مرحوم مجلسی اول یعنی محمد تقی مجلسی از روایت مورد بحث بیان می کند که متاسفانه معاند با عدم فهم و جهالتی که دارد در این رابطه مطالب بی اساسی بیان کرده است .

▫️مرحوم محمد تقی مجلسی در توضیح روایت می گوید که وقتی امام صادق علیه السلام برای ابوبصیر از ممنوعیت ازدواج مجدد برای امام علی در زمان حیات فاطمه علیهما السلام سخن می گوید , ابوبصیر برایش سوال پیش می آید که چگونه چنین چیزی ممکن است زیرا در روزهایی از ماه همسر انسان مثلا دچار حیض می شود و مرد نمی تواند با او همبستر شود لذا برای برطرف کردن مسائل جنسی خود نیاز به همسر دوم دارد , حال چگونه خداوند این نیاز را نادیده گرفته و به امام علی اجازه ازدواج مجدد را نداده بود ?

امام صادق علیه السلام در پاسخ به سوال ابوبصیر پاسخ می دهد که این سخن تو بجا نیست چرا که فاطمه صدیقه حیض نمی شدند تا بر اساس سخن تو ,  امام علی نیاز به همسر دیگری داشته باشد : " و روى الشيخ في القوي عن أبي بصير عن أبي عبد الله (ع) قال: حرم الله النساء على علي (ع) ما دامت فاطمة (ع) حية قال: قلت:👈 و كيف؟ (أي كيف كان صبره (ع) في بعض الأوقات عنها) 👉 قال: لأنها طاهرة لا تحيض‏ "

📚روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه (ط - القديمة)، ج‏8، ص: 123

متاسفانه معاند شبهه افکن بدون توجه به شرح و تفسیر مرحوم مجلسی اول اشکال تراشی کرده است . البته گفتنی است که محل استناد معاند به خلاصه ای از توضیحات مجلسی اول در مورد روایت مذکور است که پسر مجلسی اول یعنی مجلسی دوم در کتاب ملاذ الاخیار نقل می کند که ما اصل تفسیر مجلسی اول را از کتابش یعنی روضه المتقین بیان داشتیم .


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

❗️بر پايه شمارى از روايات، ياران امام حسين عليه السلام، جايگاه خود در بهشت را مى‏ديدند و بدين جهت، با اشتياق كامل به استقبال شهادت مى‏رفتند. روشن است که اگر ایمان فرد ناقص باشد و مثلا معتقد به ولایت نباشد , نمی تواند به این درجات عالی بهشت برسد .

❗️محمّد بن عُماره مى‏گويد كه از امام صادق عليه السلام پرسيدم: ياران امام حسين عليه السلام، چگونه از مرگ استقبال مى‏كردند؟ فرمود: " پرده از برابرِ آنها كنار رفت تا اين كه جايگاهشان را در بهشت، ديدند." عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنْ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ ع وَ إِقْدَامِهِمْ عَلَى الْمَوْتِ فَقَالَ إِنَّهُمْ كُشِفَ لَهُمُ الْغِطَاءُ حَتَّى رَأَوْا مَنَازِلَهُمْ مِنَ الْجَنَّةِ "

📚علل الشرائع، ج‏1، ص: 229


در روايت ديگرى از امام زين العابدين عليه السلام، آمده است كه شب عاشورا، پس از آن كه امام حسين عليه السلام اجازه داد تا يارانش او را تنها بگذارند و آنها نپذيرفتند، امام عليه السلام تأكيد كرد كه: "شما، فردا چنان كشته مى‏شويد كه هيچ كس از شما، نجات پيدا نمى‏كند. " آنها گفتند: ستايش، خدايى را كه به ما با كشته شدن با تو، شرافت بخشيد! سپس امام عليه السلام، براى آنها دعا كرد و فرمود: "سرتان را بالا بگيريد و نگاه كنيد. " آنان به جايگاه و منزلگاه‏هايشان در بهشت، نگاه كردند، در حالى كه آن امام عليه السلام به ايشان مى‏فرمود: فلانى! اين، جاى توست. فلانى! اين، قصر توست. فلانى! اين درجه توست. پس هر كدام از آنها، با سينه و صورت خود، از تيرها و شمشيرها استقبال مى‏كرد تا در بهشت به جايگاهش برسد. " "فَجَعَلُوا يَنْظُرُونَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ مَنَازِلِهِمْ مِنَ الْجَنَّةِ ...

📚الخرائج و الجرائح، ج‏ 2، ص: 848

❗️بر این اساس می گوییم : توهم برخی افراد در مورد غیر شیعه بودن بعضی از شهدای کربلا بی اساس است به عنوان مثال :

▫️1 _ وهب به وهب و مادرش که مسیحی بودند به دست مبارک امام حسین علیه السلام اسلام حقیقی آوردند و بر اساس این اعتقاد به اسلام و ولایت , وهب جانش را برای امام حسین ع فدا کرد :  "بَرَزَ مِنْ بَعْدِهِ وَهْبُ بْنُ وَهْبٍ وَ كَانَ نَصْرَانِيّاً أَسْلَمَ عَلَى يَدِ الْحُسَيْنِ ع هُوَ وَ أُمُّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَى كَرْبَلَاء "

📚امالی صدوق ص: 161

▫️2 _ زهیر بن قین اگر چه عثمانی و غیر شیعه بود اما با هدایت امام حسین ع شیعه شد و با صراحت امام حسین را امام و هادی خود معرفی می کرد : "أنَّ زُهَيرا لَمّا أرادَ الحَملَةَ وَقَفَ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام وضَرَبَ عَلى كَتِفِهِ، وقالَ: اقدِم حُسَينُ هادِيا مَهدِيّا "

📚مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 2 ص 20 _ الكامل في التاريخ: ج 2 ص 568 _ الفتوح: ج 5 ص 109 _ المناقب لابن شهرآشوب: ج 4 ص 103 _ بحار الأنوار: ج 45 ص 25

در نقلی دیگری زهیر با صراحت بر شیعه بودن خود تاکید می کند . در نقل مذکور آمده است که يكى از سپاهيان كوفه به او گفت: اى زهير! تو در نگاه ما، از شيعيان اين خانواده نبودى؛ [بلكه‏] عثمانى بودى؟ زهير، پاسخ داد: چرا به موقعيّت فعلى من، استدلال نمى‏كنى كه از آنهايم؟! بدان كه به خدا سوگند، من هرگز نامه‏اى براى حسين ننوشتم، پيكى به سويش نفرستادم و قول كمكى نيز به او ندادم؛ ولى راه، مرا با او در يك جا گِرد آورد و همين كه او را ديدم، به ياد پيامبر خدا و منزلتى افتادم كه او در پيش ايشان داشت، و پى بردم كه از سوى دشمنانش و گروه شما، چه بر سرِ او خواهد آمد، ديدم كه براى حفظ حقّ خدا و پيامبرش كه شما آن را ضايع كرده‏ايد، بايد به كمك او بشتابم، در زمره گروه او باشم و جانم را فداى او كنم. " " قالَ: يا زُهَيرُ! ما كُنتَ عِندَنا مِن شيعَةِ أهلِ هذَا البَيتِ. إنَّما كُنتَ عُثمانِيّا! قالَ: أفَلَستَ تَستَدِلُّ بِمَوقِفي هذا أنّي مِنهُم! ... وعَرَفتُ ما يُقدَمُ عَلَيهِ مِن عَدُوِّهِ‏ وحِزبِكُم، فَرَأَيتُ أن أنصُرَهُ، و أن أكونَ في حِزبِهِ، و أن أجعَلَ نَفسي دونَ نَفسِهِ، حِفظا لِما ضَيَّعتُم مِن حَقِّ اللّهِ وحَقِّ رَسولِهِ "

📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 416، أنساب الأشراف: ج 3 ص 391  المنتظم: ج 5 ص 337 _ الكامل في التاريخ: ج 2 ص 558، البداية والنهاية: ج 8 ص 176؛ الإرشاد: ج 2 ص 89، إعلام الورى: ج 1 ص 454

▫️3 _ حر بن یزید ریاحی نیز پس از توبه خود , امام حسین علیه السلام را برترین مردم و امام و هادی خود معرفی می کرد : " أبشِر يا حُرُّ بِخَيرٍ، فَالتَفَتُّ فَلَم أرَ أحَدا. فَقلتُ: وَاللّهِ ما هذِهِ بِشارَةٌ و أنَا أسيرُ إلَى الحُسَينِ عليه السلام! وما احَدِّثُ نَفسي بِاتِّباعِكَ.فَقالَ عليه السلام: لَقَد أصَبتَ أجرا وخَيرا. " _ " عَن خَيرِ مَن حَلَّ مِنىً وَالخَيف‏ "

📚مثير الأحزان: ص 59، بحار الأنوار: ج 45 ص 15 _ تاريخ الطبري: ج 5 ص 440، الكامل في التاريخ: ج 2 ص 567




#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht