صنعت پست
234 subscribers
4.66K photos
920 videos
20 files
3.63K links
ارتباط با مدیر کانال:
@m_sarkheil
Download Telegram
📌شیوه صحیح #آدرس_نویسی بر روی پاکت های پستی

◀️ برای ارسال #نامه حتی المقدور از پاکت های استانداردی که در #دفا‌تر_پستی به فروش می‌رسد استفاده کنید زیرا محل الصاق تمبر و درج آدرس بر روی این پاکت‌ها مشخص شده است. ‌

◀️در صورتی که از پاکت‌های عادی سفید استفاده می‌کنید، گوشه سمت راست بالای پاکت را به الصاق تمبر اختصاص دهید. ‌

◀️ گوشه سمت چپ پایین پاکت، محل انجام عملیات پستی است لذا از نوشتن هرگونه مطلبی در این قسمت خودداری کنید. ‌

◀️ محل درج آدرس #گیرنده، قسمت پایین سمت راست پاکت است، آدرس گیرنده را خوانا و دقیق، همراه با نام شهر/ روستای مورد نظر (در صورت لزوم با ذکر نام استان) و کد پستی مخصوص گیرنده در این قسمت بنویسید. ‌

◀️ آدرس #فرستنده باید در گوشه بالایی سمت چپ پاکت درج گردد. در این مورد نیز آدرس می‌بایست کامل، خوانا، همراه با قید نام شهر و کد پستی منطقه باشد. فرستنده در صورت تمایل می‌تواند، شماره تلفن تماس خود را نیز در این قسمت ذکر کند تا در صورت بروز هرگونه مشکلی طی عملیات پستی، با وی تماس حاصل شود.

#پست #پستچی #پستش_کن #پست_ارتباط_ماندگار #آدرس_نویسی


🆔 @postmedia1
محوطه #نامه_نگاری #پست_آبادان در دهه ۳۰ ه.ش

ارسالی از کاربران

🆔 @postmedia1
#از_گوشه_و_کنار_دنیا

🏷 یک درخت بلوط ۵۰۰ ساله در خارج شهر ائوتینِ آلمان وجود دارد که نزدیک به یک قرن است مجردها را به هم وصل می کند و گزارش شده ازدواج صد زوج را در کارنامه خود دارد.

این درخت بلوط کهنسال که با نام «پل» ازدواج بین مردم مشهور است تاکنون بیش از صد زوج را به هم رسانده و جشن ازدواج شان را بر پا کرده است.
امروز، مردم زیادی از نقاط مختلف دنیا به آدرس این درخت #نامه می نویسند تا همسرمورد نظر خود را پیدا کنند

درخت بلوط عاشق، تنها درختی در جهان است که #کدپستی اختصاصی دارد. #پستچی ۶ روز در هفته نامه های او را برایش می آورد؛ نامه هایی که زیر آفتاب یا باران یا برف به دست او می رسند تا مراقب شان باشد. نامه هایی که قرار است آدم ها را به هم برساند.


🆔 @postmedia1
#تمبر چاپ شده توسط کشور نیوزیلند به مناسبت #عیدفطر

منبع : صفحه اینستاگرام #اتحادیه_جهانی_پست

#کافه_تمبر #تمبر #تمبرشناسی #پست_ارتباط_ماندگار #نامه #پستچی

🆔 @postmedia1
#دلنوشته

مامان میگفت الان که خوبه
تکنولوژی هست تو اون سر دنیا هم باشی راحت میتونی صحبت کنی با هر‌کی هر‌وقت دلت خواست
قبلنا دلمون خوش بود به #پستچی که بعد چند هفته یک نامه ای بیاره بذاره تو صندوق پست
امروز وقتی تو خونه تنها نشسته بودم، بی حال و حوصله، سرگردون و بلاتکلیف ازینکه چی کار باید بکنم و چیکار نباید
برادرم که داشت میرفت کلاس بهم گفت کسی قرار بوده برات #نامه بفرسته؟
رفتم دیدم که بله
ی نامه به اسم منه که شبیه نامه های قبض و اجاره و این چیزا نیست و اسم منو روش نوشته
ی پاکت رنگی و متفاوت با بقیه نامه ها
از طرف دختر عمم بود
و روزمو دگرگون کرد
ی نامه چیه؟ ی تیکه مقوا چطور میتونه انقدر حال ادمو خوب کنه
انگار کلمات نوشته شده تو نامه واقعی تر از توی گوشی هستن
کاش همیشه این #دلخوشی های کوچیک باشه‌

#پست #پستچی #پستش_کن #پست_ارتباط_ماندگار

🆔 @postmedia1
✍🏼 این روزها که می گذرد، هر روز
احساس می کنم که کسی در باد
فریاد می زند
احساس می کنم که مرا
از عمق جاده های مه آلود
یک آشنای دور صدا می زند
آهنگ آشنای صدای او
مثل عبور نور
مثل عبور نوروز
مثل صدای آمدن روز است
آن روز ناگزیر که می آید
روزی که عابران خمیده
یک لحظه وقت داشته باشند
تا سربلند باشند
و آفتاب را
در آسمان ببینند

روزی که #نامه ها همه باز است
روزی که جای #نامه و مهر و #تمبر
بال کبوتری را
امضا کنیم
و مثل نامه ای بفرستیم
#صندوقهای_پستی
آن روز آشیان کبوترهاست
روزی که دست خواهش، کوتاه
روزی که التماس گناه است
و فطرت خدا
در زیر پای رهگذران پیاده رو
بر روی روزنامه نخوابد
و خواب نان تازه نبیند
روزی که روی درها
با خط ساده ای بنویسند :
" تنها ورود گردن کج ، ممنوع ! "
#قیصر_امین_پور

🆔 @postmedia1
«سلام ، حالتان چطور است؟ اگر احوالات ما را خواسته باشید، ملالی نیست جز دوری شما. مراقب خود باشید و زودتر نزد ما بیایید.»

با هر زنگی که به صدا در می آمد، مادر خود را دوان دوان به حیاط خانه می رساند تا در را به روی #پستچی باز کند، لبخندی به او بزند، او هم با تبسمی از خورجین پر از نامه اش نامه ای را درآورد و بگوید: «دیدی حاج خانم، گفتم غصه نخور، نامه سلامتی فرزندت بالاخره می رسه، دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره؟»

#پست #پستچی #پست_ارتباط_ماندگار
#نوستالژی #تمبر #آلبوم_تمبر #نامه

🆔 @postmedia1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قرن ۱۴، قرن نوشتن بود، قرن #نامه ها
من و همکارام در امتداد هزار راه نرفته بخشی از رسیدن ها بودیم

میدونی هر #نامه یه قصه است
قصه عشق های گمشده
قصه مادران دور از فرزند
قصه حرف های تا ابد نگفته

و من همه عمر این حرفا رو بردم و آوردم بدون اینکه قصه ها رو بدونم

در قرن من نوروز بهانه می شد تا کارت تبریک به مقصد برسه...
و من نمی دونم چند لبخند، چند اشک، چند حرف نگفته رو به مقصد رسوندم
اما می دونم #نامه هویت قرن ۱۴ و نوشتن هنر بود.

#پست #پستچی #پستش_کن #پست_امانتدار_مردم #پست_ارتباط_ماندگار #برسد_به_دست_فردا

#برسد_به_دست_فردا

🆔 @postmedia1
با تشکر از #نامه_رسان محترم

همیشه به قدرتِ شگفت انگیزِ «توجه، تشکر و قدردانی» و «جملات ساده ی محبت آمیز»، و اینکه به طریقی به انسانها نشان دهیم که برای ما ارزشمند هستند، اعتقاد داشته ام و دارم.

چه نسبت به یک دوست نزدیک، چه دوستی دور، چه هر کسی در اطرافمان و چه حتی یک غریبه که او را نمیشناسیم و او هم ما را نمیشناسد و هیچگاه او را نخواهیم دید.

سالهاست که یک عادت دیرینه و قدیمی‌دارم و سعی می‌کنم همیشه به آن پایبند باشم و فراموشش نکنم.

اینکه هر وقت میخواهم #نامه ای، هدیه ای یا بسته ای از طریق #پست برای دوستی، ارسال کنم؛ حتما روی پاکت یا بسته یا بر روی جعبه ی آن، زیرِ قسمتهایی که برای نوشتن آدرسهای فرستنده و گیرنده تعبیه شده، با خودکار می‌نویسم:

"با تشکر از #نامه_رسان محترم"

با نوشتن این جمله، همیشه در نظرم، لحظه‌ای را تصور می‌کنم که آن #پستچی یا نامه رسان عزیزی که در حال انتقال این بسته ی پستی به سمت مقصد برای رساندن بسته ی من به دست آن دوست عزیز هست؛ با دیدنِ جمله ای که برای او نوشته شده، لبخندی بر لبانش می‌نشیند و احتمالاً خستگی از تنش بیرون می‌رود و می‌تواند بفهمد که کارش برای فرستنده ی آن بسته، ارزشمند و دوست داشتنی و تشکرآمیز بوده است.

چند روز پیش، بسته ای را برای دوست عزیزی ارسال کردم و مثل همیشه، این جمله را بر روی پاکت آن نوشتم.

دوست عزیزم، در ایمیلی که خبر دریافت این بسته را به من داد، برایم نوشت:
راستی یه خبر خوب هم بهت بدم، نامه رسان پیام تشکرت رو پشت پاکت نامه دید و انگار خیلی خوشش اومد، با خنده بهم گفت: چه خوب که یکی هم از نامه رسان تشکر کرد.با خواندن این جمله، چشمانم از خوشحالی، پرِ اشک شد و یکی از زیباترین حسهای این مدت اخیرم را تجربه کردم.

عکس: #خبرگزاری_ایمنا_اصفهان

منبع: وبلاگ شهرزاد

#گزارش_تصویری

https://www.instagram.com/p/CfuWTUrgvr0/?igshid=YmMyMTA2M2Y=

🆔 @postmedia1
شما شاید یادتان نباشد، اما روزی روزگاری صندوق‌های زردرنگ #پست نگاه‌های ما را به سمت خود می‌کشید و گاهی به سویشان می‌رفتیم و زیرلب می‌گفتیم، پس چرا نامه من نیامد!

شما شاید یادتان نباشد، اما یکی از فانتزی‌های ما این بود که به لوازم‌‌تحریرفروشی یا بقالی سرکوچه برویم و زیباترین #تمبر را انتخاب کنیم تا #پاکت نامه زیباتر شود.

شما شاید یادتان نباشد، اما ما بسیاری از نامه‌هایمان را با این بیت شروع می‌کردیم: ای نامه که می‌روی به سویش/ از جانب من ببوس رویش… و این همه ارادت ما بود به کسی که برایش #نامه‌ می‌نوشتیم.

شما شاید یادتان نباشد، اما ما آن زمان‌ها صبر و حوصله زیادی داشتیم، نامه را می‌نوشتیم بعد پاکنویس می‌کردیم، دور کاغذ را با مدادرنگی گل می‌کشیدیم، قبل از پاکنویس کردن نامه آن را چند بار می‌خواندیم و پیش خودمان کلمات را سبک و سنگین می‌کردیم مبادا چیزی بنویسیم که به دریافت‌کننده نامه خدای‌نکرده بَربخورد یا مکدرش کند. راستش را بخواهید مثل الان نبود که چیزی را با عجله تایپ و سِند کنیم و گاهی اوقات پشیمان شویم از آنچه با عجله نوشته‌ایم.

اصلا همین نامه بود و #صندوق_پست و مرد #پستچی که به ما صبر را آموخت. یاد گرفتیم منتظر بمانیم، یاد گرفتیم شتاب شاید به جای ساختن، خراب کند. همین نامه و طی طریق پاکت و پست بود که یادمان داد باید بمانیم، باید پای هم بمانیم و با صبر و سکوت کارها را پیش ببریم.

راستش دوره‌ای که صندوق‌های زرد پست در خیابان‌ها چشم را به سمت خود می‌کشید و صدای موتور پستچی گوش‌هایمان را تیز می‌کرد، دوره بهتری از امروز بود که همه چیز آسان است و در دسترس. آن زمان دلتنگی، مقدس بود، اما الان حتی دیگر دلتنگی هم دارد وَرمی‌افتد. می‌توان در لحظه فیلم و عکس فرستاد، می‌توان چت آنلاین و ویدئویی کرد و چنین است که آدم‌ها دیگر دلتنگ هم نمی‌شوند!

شما شاید یادتان نباشد، اما برای ما بهترین کارتون تلویزیون، کارتون پَت پستچی بود با آن ماشین و گربه دوست‌داشتنی‌اش! راستی اگر پَت پستچی پخش شود، بچه‌های امروز از شغل این مرد مهربان چیزی درک می‌کنند؟!

شما شاید یادتان نباشد، اما پست و نامه و پستچی به ما صبر کردن و به پای هم ماندن را یاد داد.

🆔 @postmedia1
✍🏼 «سلام ، حالتان چطور است؟ اگر احوالات ما را خواسته باشید، ملالی نیست جز دوری شما. مراقب خود باشید و زودتر نزد ما بیایید.»

با هر زنگی که به صدا در می آمد، مادر خود را دوان دوان به حیاط خانه می رساند تا در را به روی #پستچی باز کند، لبخندی به او بزند، او هم با تبسمی از خورجین پر از نامه اش نامه ای را درآورد و بگوید: «دیدی حاج خانم، گفتم غصه نخور، نامه سلامتی فرزندت بالاخره می رسه، دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره؟»

#پست #پستچی #پستش_كن
#پست_ارتباط_ماندگار
#پست_امانتدار_مردم
#نامه #تمبر #صندوق_پستی


🆔 @postmedia1