خون خواهِ کدام حسین؟
نقدی بر واکنشهای پیرامون دستگیری عضو #حسینیون:
پس از فاجعه کربلا، سه گروه مدعی خونخواهی امام حسین ع شدند:
۱) قدرت پرستانِ فاسد و سنی مذهبِ آل زبیر در حجاز
۲) شیعیانِ جامانده از کربلا در کوفه موسوم به توابین
۳) و گروهی از شیعیان کوفه به رهبری مختار ثقفی
هر کدام از این خونخواهان، اهداف، روش و سرنوشت متفاوتی داشتند. آل زبیر به دنبال مهار شیعه در عراق و ایجاد موازنه با امویان بود. توابین اگرچه پرشور و پاک نیت، اما فاقد یک روش عملگرایانه برای اقامه حق بودند. و مختار یا به تعبیر امام علی ع پسرِ زیرکِ ثقفی، عملکرد درخشان تری داشت
مختار به تَبعِ درایت سیاسی و نظامی اهل تعجیل نبود و راهبردی می اندیشید.چه بسا از توابین حمایت کرد اما قیام آنانرا به نفع ۲قطبِ قدرت در حجاز و شام میدید. او استقرار حاکمیت شیعه در عراق را مُتضمنِ هدف میدانست و اگر فتنه زبیری و خیانت نزدیکان نبود، طومار امویان را درهم می پیچید
در حاشیه بازداشت یکی از رهبران حسینیون، شاهد کشمکش بین چند گروهیم:
یک گروه، کاسه های داغتر از آشِ ایرانشهریِ لیبرال اند که بدونِ هیچ قرابت ایدئولوژیکی با حسینیون، دایه مهربانتر از مادر شده، رجز میخوانند و کباده میکشند. حال آنکه در پارادوکسی آشکار از سازش با اسرائیل میگویند!
دسته دوم دوستان مصاف اند که سالهاست منتقد نفوذ لابیِ باکو در جناحِ راست حاکمیت اند که صدالبته شایان توجه است. اما بازداشت را نیز برهمین مبنا و با تعبیرِ #دیپلماسی_خاویار حقارت بار تفسیر میکنند. مع الاسف این واکنش مصافی ها بدون بیان جزئیاتی دقیق و فاقد یک پیوست تحلیلی کلان ست
واکنشی که کاتالیزورِ روایت سازیِ سیاه و مغشوش جریان ایرانشهری نیز هست. جریانی که در قائله خروج آمریکا از افغانستان عملاً پروپاگاندای مکملِ غرب در طالبانی نمایی ج.ا. بود و در بوقِ نفرت قومی و تجزیه افغانستان می دمید و حالا در پرونده باکو با یکسونگری و برجسته سازیِ لابی پانترک در جناح راست،در حال پرداختِ این مطلب است که حزب اللهی ها با رژیم علیف زد و بند کردند و منافع ملی را به روسها فروختند. اشتباه نشود، نگارنده مُنکرِ لابی ها نیست. بلکه مساله در برساخت یک خطِ مسموم و مخدوش رسانه ای با سواستفاده از حس ناسیونالیستی و عجیبتر همراه با خودتحقیری است.
در ثانی در تحلیل مصافی ها، سایر سناریوها نیز بدون ذکر دلیل مشخصی بررسی نشده. پروپاگاندای علیف از خیانت ایران به متحدین اش، و نیز گلایه یکی از رهبران جنبش، یحتمل در تقویت احتمالِ فشارِ ذینفعان و لابی ها بی تاثیر نبوده. اما در هر حال نباید فراموش کرد که یک تحلیل کلان باید شامل بررسی سایر سناریوها نیز باشد. به تعبیرِ مسوول رسانه ای حسینیون، «دوستانِ ما میهمان سربازان امام زمان اند». البته او گلایه ای مبهم را نیز مطرح کرده. نگارنده معتقدست چنین کُنشی در سطح سرویس امنیتی ج.ا. نمیتواند دالِ بر فشار لابی ها برای پایین کشیدن فتیله باشد و یحتمل سناریوهای دیگری مغفول مانده. سیاست ج.ا. در پرونده قفقاز مهارِ کم هزینه و بدون خونریزیِ بحران است. پیچیدگی و درهم تنیدگی منافع در قفقاز و نیز احتمال اوکراینیزه کردن آن برای ایران، یک بازی پیچیده تر را نیز می طلبد. چرا باید ایران راهبرد کلان خود را در تله ای قربانی کند؟ این به معنای مماشات نیست. بالعکس، به نظر میرسد طی چندسال اخیر نگاه ایران به قفقاز دچار تحولاتی جدی شده. از طرفی مقایسه قفقاز با عراق، سوریه و لبنان نیز ساده انگارانه است.
حالا فرض کن به هر دلیلی یک تهدید بالقوه امنیتی وجود داشته. مثلاً حسینیون بدون هماهنگیِ سازمانی اقدامی خلافِ سیاستهای نظام انجام داده. خب نهاد امنیتی برای مهار تهدید بالقوه چه باید کند؟ این احتمال صفر است؟ آیا این به معنای تحویل اپوزیسیون علیفو خیانت است؟ یا به معنای مماشات و حقارت؟ و یا لزومن به معنایِ فشار لابیها؟
ثالثاً احتمال سواستفاده پروپاگاندای علیف، توجیه گرِ انفعال ایران در مهار تهدید نیست. من گوی شیشه ای و دسترسی به اطلاعات محرمانه ندارم. اما فکر میکنم علیرغمِ دغدغه مندی گروه دوم، ایشان باید جای بیشتری برای سناریوخوانی بگذارند تا نیت خوانی. چه بسا ساحتِ سیاست مستلزم نگاهی عملگرایانه، کلان و به دور از شور و هیجانات است. بدیهی است که این مطلب نافیِ احتمالِ دخالت و فشار لابی ها نیست. اما نکته کلیدی اینست که هیجانات و نگاه دوقطبی و نیز برجسته سازی و غُلو در قدرتِ لابی پانترکیستی در ایران، عملاً طرحِ سناریوهای جایگزین را مسدود میکند و در کفِ جامعه به روایتهای مشوش و مخدوش دامن میزند.
به تعبیر دیپلماتِ مقاومت زهره وند: «مشکل علی اف برای ایران، کارِ ۷۲ ساعت است». فلذا به نظر میرسد مماشات ایران از روی ضعف نیست، بلکه تاکتیکی است و قدرتِ تاثیر لابی پانترکیستی در آن غلوآمیز است.
پینوشت: طبعاً نگارنده وجود جریان پانترکی را انکار نمیکند. اما آنچه طرح بحث شد
نقدی بر واکنشهای پیرامون دستگیری عضو #حسینیون:
پس از فاجعه کربلا، سه گروه مدعی خونخواهی امام حسین ع شدند:
۱) قدرت پرستانِ فاسد و سنی مذهبِ آل زبیر در حجاز
۲) شیعیانِ جامانده از کربلا در کوفه موسوم به توابین
۳) و گروهی از شیعیان کوفه به رهبری مختار ثقفی
هر کدام از این خونخواهان، اهداف، روش و سرنوشت متفاوتی داشتند. آل زبیر به دنبال مهار شیعه در عراق و ایجاد موازنه با امویان بود. توابین اگرچه پرشور و پاک نیت، اما فاقد یک روش عملگرایانه برای اقامه حق بودند. و مختار یا به تعبیر امام علی ع پسرِ زیرکِ ثقفی، عملکرد درخشان تری داشت
مختار به تَبعِ درایت سیاسی و نظامی اهل تعجیل نبود و راهبردی می اندیشید.چه بسا از توابین حمایت کرد اما قیام آنانرا به نفع ۲قطبِ قدرت در حجاز و شام میدید. او استقرار حاکمیت شیعه در عراق را مُتضمنِ هدف میدانست و اگر فتنه زبیری و خیانت نزدیکان نبود، طومار امویان را درهم می پیچید
در حاشیه بازداشت یکی از رهبران حسینیون، شاهد کشمکش بین چند گروهیم:
یک گروه، کاسه های داغتر از آشِ ایرانشهریِ لیبرال اند که بدونِ هیچ قرابت ایدئولوژیکی با حسینیون، دایه مهربانتر از مادر شده، رجز میخوانند و کباده میکشند. حال آنکه در پارادوکسی آشکار از سازش با اسرائیل میگویند!
دسته دوم دوستان مصاف اند که سالهاست منتقد نفوذ لابیِ باکو در جناحِ راست حاکمیت اند که صدالبته شایان توجه است. اما بازداشت را نیز برهمین مبنا و با تعبیرِ #دیپلماسی_خاویار حقارت بار تفسیر میکنند. مع الاسف این واکنش مصافی ها بدون بیان جزئیاتی دقیق و فاقد یک پیوست تحلیلی کلان ست
واکنشی که کاتالیزورِ روایت سازیِ سیاه و مغشوش جریان ایرانشهری نیز هست. جریانی که در قائله خروج آمریکا از افغانستان عملاً پروپاگاندای مکملِ غرب در طالبانی نمایی ج.ا. بود و در بوقِ نفرت قومی و تجزیه افغانستان می دمید و حالا در پرونده باکو با یکسونگری و برجسته سازیِ لابی پانترک در جناح راست،در حال پرداختِ این مطلب است که حزب اللهی ها با رژیم علیف زد و بند کردند و منافع ملی را به روسها فروختند. اشتباه نشود، نگارنده مُنکرِ لابی ها نیست. بلکه مساله در برساخت یک خطِ مسموم و مخدوش رسانه ای با سواستفاده از حس ناسیونالیستی و عجیبتر همراه با خودتحقیری است.
در ثانی در تحلیل مصافی ها، سایر سناریوها نیز بدون ذکر دلیل مشخصی بررسی نشده. پروپاگاندای علیف از خیانت ایران به متحدین اش، و نیز گلایه یکی از رهبران جنبش، یحتمل در تقویت احتمالِ فشارِ ذینفعان و لابی ها بی تاثیر نبوده. اما در هر حال نباید فراموش کرد که یک تحلیل کلان باید شامل بررسی سایر سناریوها نیز باشد. به تعبیرِ مسوول رسانه ای حسینیون، «دوستانِ ما میهمان سربازان امام زمان اند». البته او گلایه ای مبهم را نیز مطرح کرده. نگارنده معتقدست چنین کُنشی در سطح سرویس امنیتی ج.ا. نمیتواند دالِ بر فشار لابی ها برای پایین کشیدن فتیله باشد و یحتمل سناریوهای دیگری مغفول مانده. سیاست ج.ا. در پرونده قفقاز مهارِ کم هزینه و بدون خونریزیِ بحران است. پیچیدگی و درهم تنیدگی منافع در قفقاز و نیز احتمال اوکراینیزه کردن آن برای ایران، یک بازی پیچیده تر را نیز می طلبد. چرا باید ایران راهبرد کلان خود را در تله ای قربانی کند؟ این به معنای مماشات نیست. بالعکس، به نظر میرسد طی چندسال اخیر نگاه ایران به قفقاز دچار تحولاتی جدی شده. از طرفی مقایسه قفقاز با عراق، سوریه و لبنان نیز ساده انگارانه است.
حالا فرض کن به هر دلیلی یک تهدید بالقوه امنیتی وجود داشته. مثلاً حسینیون بدون هماهنگیِ سازمانی اقدامی خلافِ سیاستهای نظام انجام داده. خب نهاد امنیتی برای مهار تهدید بالقوه چه باید کند؟ این احتمال صفر است؟ آیا این به معنای تحویل اپوزیسیون علیفو خیانت است؟ یا به معنای مماشات و حقارت؟ و یا لزومن به معنایِ فشار لابیها؟
ثالثاً احتمال سواستفاده پروپاگاندای علیف، توجیه گرِ انفعال ایران در مهار تهدید نیست. من گوی شیشه ای و دسترسی به اطلاعات محرمانه ندارم. اما فکر میکنم علیرغمِ دغدغه مندی گروه دوم، ایشان باید جای بیشتری برای سناریوخوانی بگذارند تا نیت خوانی. چه بسا ساحتِ سیاست مستلزم نگاهی عملگرایانه، کلان و به دور از شور و هیجانات است. بدیهی است که این مطلب نافیِ احتمالِ دخالت و فشار لابی ها نیست. اما نکته کلیدی اینست که هیجانات و نگاه دوقطبی و نیز برجسته سازی و غُلو در قدرتِ لابی پانترکیستی در ایران، عملاً طرحِ سناریوهای جایگزین را مسدود میکند و در کفِ جامعه به روایتهای مشوش و مخدوش دامن میزند.
به تعبیر دیپلماتِ مقاومت زهره وند: «مشکل علی اف برای ایران، کارِ ۷۲ ساعت است». فلذا به نظر میرسد مماشات ایران از روی ضعف نیست، بلکه تاکتیکی است و قدرتِ تاثیر لابی پانترکیستی در آن غلوآمیز است.
پینوشت: طبعاً نگارنده وجود جریان پانترکی را انکار نمیکند. اما آنچه طرح بحث شد