#جای_حاج_علیاکرام_خالی
🔸
این روزها برخی از شهرهای اشغالی جمهوری آذربایجان آزاد شدهاند و ارتش جمهوری آذربایجان به نزدیکی #شوشا رسیده است. شوشا یک نماد در #قرهباغ است و نقطه عطف جنگ. سقوط شوشا مشکوک بود و هست. توطئهای برای اخراج ایران از قرهباغ.
بیصبرانه منتظر #آزادی_شوشا هستم و در این روزهای خوش جای مردی را خالی میبینم که تهمت و زندان را به جان خرید ولی دست از اسلام و انقلاب اسلامی برنداشت. سال ۲۰۱۰ در نارداران وقتی کتش را میپوشید که به زیارت رحیمهخاتون برویم و من فیلم بگیرم از زیارت او، زیر لب چیزی گفت که بغضی بیست ساله داشت در آن روز:
- اولکهنی ساتدیلار مهدی!
دل پری داشت از خیانتها. جملهاش چنان صلابت و حسرتی داشت که با شنیدنش اشک در چشمانم بجوشد. و حاجی چشمانش را در زندان برای وطن داده بود.
او صادقترین رهبر حزبی بود که دیدهام. عشق و ارادت به دین را باید در شکستن بغض وآمدن اشک از چشمان حاج علیاکرام میدیدی. زبانی صریح داشت که هردو سوی تیغ کلامش میبرید. همین روزها باید ویدئوی سخنرانی سی سال پیش او در مجلس ملی را بگذارم اینجا که خطاب به رییس مجلس که مرحوم حیدر علیاف بود گفت:
- اگر از خدا دور شوید به فلاکتی اسفناکتر از امروز خواهیم افتاد.
آن روزها هنوز خون شهدای بیست زانویه خشک نشده بود. قارا یانوار.
پدر معنوی خمینیچیلر، در سال ۱۹۷۵ از طریق طلبهای شیعه و یمنی به نام احمد که آمده بوده #نارداران برای زیارت رحیمه خاتون، با نام و مرام امام آشنا میشود و #خمینی میشود مرادش.
#یمن و #آذربایجان در وصف حاج #علیاکرام است که به هم میرسند.
حاجی!
کاش بودی و میدیدی آزادیهای شهرها و طنین اذان در منارههای این شهرها را. و زندانی بودن رهبر و جانشین حزبی را که به نام اسلام تاسیس کردی. تو برای اذان فریاد کشیدی در روزهایی که پخش اذان از منارههای جمهوری تازه استقلال یافتهمان ممنوع شد.
کاش بودی و میدیدی این روزها را.
حاجی!
کاش بودی و میدیدی تشییع شهیدانمان را. کاش شهید حاج واقف هم بود. کاش حاج مایل هم بود و من و تو و کل آذربایجان برایش میخواندیم:
هر کس سوروشا گر منیم عنوانیمی سیزدن
اول شخصه دئیین:
- مایلین عنوانی وطندیر.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۱ آبان ۹۹
@mehdinalbandie
@Nardaran313
https://www.instagram.com/p/CHD4A3xg1qh/?igshid=1o6b0pwsre7mh
🔸
این روزها برخی از شهرهای اشغالی جمهوری آذربایجان آزاد شدهاند و ارتش جمهوری آذربایجان به نزدیکی #شوشا رسیده است. شوشا یک نماد در #قرهباغ است و نقطه عطف جنگ. سقوط شوشا مشکوک بود و هست. توطئهای برای اخراج ایران از قرهباغ.
بیصبرانه منتظر #آزادی_شوشا هستم و در این روزهای خوش جای مردی را خالی میبینم که تهمت و زندان را به جان خرید ولی دست از اسلام و انقلاب اسلامی برنداشت. سال ۲۰۱۰ در نارداران وقتی کتش را میپوشید که به زیارت رحیمهخاتون برویم و من فیلم بگیرم از زیارت او، زیر لب چیزی گفت که بغضی بیست ساله داشت در آن روز:
- اولکهنی ساتدیلار مهدی!
دل پری داشت از خیانتها. جملهاش چنان صلابت و حسرتی داشت که با شنیدنش اشک در چشمانم بجوشد. و حاجی چشمانش را در زندان برای وطن داده بود.
او صادقترین رهبر حزبی بود که دیدهام. عشق و ارادت به دین را باید در شکستن بغض وآمدن اشک از چشمان حاج علیاکرام میدیدی. زبانی صریح داشت که هردو سوی تیغ کلامش میبرید. همین روزها باید ویدئوی سخنرانی سی سال پیش او در مجلس ملی را بگذارم اینجا که خطاب به رییس مجلس که مرحوم حیدر علیاف بود گفت:
- اگر از خدا دور شوید به فلاکتی اسفناکتر از امروز خواهیم افتاد.
آن روزها هنوز خون شهدای بیست زانویه خشک نشده بود. قارا یانوار.
پدر معنوی خمینیچیلر، در سال ۱۹۷۵ از طریق طلبهای شیعه و یمنی به نام احمد که آمده بوده #نارداران برای زیارت رحیمه خاتون، با نام و مرام امام آشنا میشود و #خمینی میشود مرادش.
#یمن و #آذربایجان در وصف حاج #علیاکرام است که به هم میرسند.
حاجی!
کاش بودی و میدیدی آزادیهای شهرها و طنین اذان در منارههای این شهرها را. و زندانی بودن رهبر و جانشین حزبی را که به نام اسلام تاسیس کردی. تو برای اذان فریاد کشیدی در روزهایی که پخش اذان از منارههای جمهوری تازه استقلال یافتهمان ممنوع شد.
کاش بودی و میدیدی این روزها را.
حاجی!
کاش بودی و میدیدی تشییع شهیدانمان را. کاش شهید حاج واقف هم بود. کاش حاج مایل هم بود و من و تو و کل آذربایجان برایش میخواندیم:
هر کس سوروشا گر منیم عنوانیمی سیزدن
اول شخصه دئیین:
- مایلین عنوانی وطندیر.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۱ آبان ۹۹
@mehdinalbandie
@Nardaran313
https://www.instagram.com/p/CHD4A3xg1qh/?igshid=1o6b0pwsre7mh
Instagram
مهدی نعلبندی
#جای_حاج_علیاکرام_خالی 🔸 این روزها برخی از شهرهای اشغالی جمهوری آذربایجان آزاد شدهاند و ارتش جمهوری آذربایجان به نزدیکی #شوشا رسیده است. شوشا یک نماد در #قرهباغ است و نقطه عطف جنگ. سقوط شوشا مشکوک بود و هست. توطئهای برای اخراج ایران از قرهباغ. بیصبرانه…
#چند_کلمه_در_باب_شوشا
🔸
شاید چنین روزهایی در عمر آدمی یک بار بیشتر اتفاق نیفتد. و برای من و همکارانم اتفاق افتاد. #آزادی_شوشا به رویایی غیر قابل باور تبدیل شده بود که امروز محقق شد. از بیست سال پیش که در رادیو برونمزی هستم مدام از آرزوی آزادی شوشا گفته بودیم و شنیده بودیم و شده بود رویا. و چه حالی داشت تحقق این رویا. وصال یار بود و پایان فراق یعقوب. روزهای اول این جنگ گفتم و باز میگویم که منارههای مسجد گوهرآقا قریب بیست و نه سال است که دلتنگ شهادت بر ولایت علیبنابیطالب است.
شوشا فقط یک #شهر در قرهباغ نبود، بلکه #هنر و #تاریخ و #آرزو و #احساس بود و هست.
بسیاری از شنوندگان و کارشناسان رادیو برونمرزی تبریز امروز گریستند و شادیشان را با ما شریک شدند. و بگذارید اعتراف کنم وقتی به برخی از دوستانم در آن سوی ارس پیام صوتی تبریک دادم، صدایم لرزید و بغضم ترکید. عصر در برنامه رادیو یک جمله گفتم که اینجا هم میگویم:
- شوشا با #خیانت از دست رفت و با #شهادت به دست آمد.
باید قدر این فرهنگ را دانست. و من یقین دارم آذربایجان قدر این سرمایهای را که به زحمت به کف آورده خواهد دانست.
🔸
و یک نکته؛
برخی از دوستان در تحلیلهاشان خیال میکنند قرهباغ از توابع شهرستان خداآفرین است. نه برادر. یا رقبای ما حماقت سیاسی دارند. نه عزیزم. مدیریت این جنگ معادل با صدوچهل واحد درس مدیریت بود و هست. از مدیریت صحنه گرفته تا مدیریت افکار و مدیریت رقباء که یکی از آن رقباء، ایران است. و آن چه رخ نموده مبتنی بر حافظه کوتاه مدت نیست بلکه مبتنی بر فرداست. و این جمله آخر بر اهل مداقه روشن است.
شاه سلطان حسین وقتی ایران را وا مینهاد سرمست از ایرانی بود که بر کاغذ نوشته بود و در نونش میشد حرمسرایی از زیبارویان محروسات به راه انداخت. فرق او و شاه اسماعیل در همین بود. یکی ایران را ساخت و یکی ایران را باخت. میرعلی نون کوچک مینوشت و سلطان حسین نون فراخ مینوشت. هر کدام به وسعت سفرهشان. و کشورها بر سفرههای رنگارنگ فروخته میشوند.
🔸
باز گردم به شوشا.
شوشا آزاد شد. آزادی شوشا شیرین است. و کاش این شیرینی تلخ نشود با معامله. نگرانام سندن ساری آی باشی بلالی شوشا.
یک بار باکو را در استانبول فروختند به مسکو. و یک بار شوشا را. و این بار نخجوان را؟
شوشا آزاد شد و باید این روند ادامه یابد تا آزادی سایر شهرها و #خانکندی که بشود آزادی کامل اراضی اشغالی و بازگشت به #مرزهای_بینالمللی. و جشن آزادی #قرهباغ به زودی در خانکندی. انشاءالله.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ آبان ۹۹
@mehdinalbandie
@Nardaran313
🔸
شاید چنین روزهایی در عمر آدمی یک بار بیشتر اتفاق نیفتد. و برای من و همکارانم اتفاق افتاد. #آزادی_شوشا به رویایی غیر قابل باور تبدیل شده بود که امروز محقق شد. از بیست سال پیش که در رادیو برونمزی هستم مدام از آرزوی آزادی شوشا گفته بودیم و شنیده بودیم و شده بود رویا. و چه حالی داشت تحقق این رویا. وصال یار بود و پایان فراق یعقوب. روزهای اول این جنگ گفتم و باز میگویم که منارههای مسجد گوهرآقا قریب بیست و نه سال است که دلتنگ شهادت بر ولایت علیبنابیطالب است.
شوشا فقط یک #شهر در قرهباغ نبود، بلکه #هنر و #تاریخ و #آرزو و #احساس بود و هست.
بسیاری از شنوندگان و کارشناسان رادیو برونمرزی تبریز امروز گریستند و شادیشان را با ما شریک شدند. و بگذارید اعتراف کنم وقتی به برخی از دوستانم در آن سوی ارس پیام صوتی تبریک دادم، صدایم لرزید و بغضم ترکید. عصر در برنامه رادیو یک جمله گفتم که اینجا هم میگویم:
- شوشا با #خیانت از دست رفت و با #شهادت به دست آمد.
باید قدر این فرهنگ را دانست. و من یقین دارم آذربایجان قدر این سرمایهای را که به زحمت به کف آورده خواهد دانست.
🔸
و یک نکته؛
برخی از دوستان در تحلیلهاشان خیال میکنند قرهباغ از توابع شهرستان خداآفرین است. نه برادر. یا رقبای ما حماقت سیاسی دارند. نه عزیزم. مدیریت این جنگ معادل با صدوچهل واحد درس مدیریت بود و هست. از مدیریت صحنه گرفته تا مدیریت افکار و مدیریت رقباء که یکی از آن رقباء، ایران است. و آن چه رخ نموده مبتنی بر حافظه کوتاه مدت نیست بلکه مبتنی بر فرداست. و این جمله آخر بر اهل مداقه روشن است.
شاه سلطان حسین وقتی ایران را وا مینهاد سرمست از ایرانی بود که بر کاغذ نوشته بود و در نونش میشد حرمسرایی از زیبارویان محروسات به راه انداخت. فرق او و شاه اسماعیل در همین بود. یکی ایران را ساخت و یکی ایران را باخت. میرعلی نون کوچک مینوشت و سلطان حسین نون فراخ مینوشت. هر کدام به وسعت سفرهشان. و کشورها بر سفرههای رنگارنگ فروخته میشوند.
🔸
باز گردم به شوشا.
شوشا آزاد شد. آزادی شوشا شیرین است. و کاش این شیرینی تلخ نشود با معامله. نگرانام سندن ساری آی باشی بلالی شوشا.
یک بار باکو را در استانبول فروختند به مسکو. و یک بار شوشا را. و این بار نخجوان را؟
شوشا آزاد شد و باید این روند ادامه یابد تا آزادی سایر شهرها و #خانکندی که بشود آزادی کامل اراضی اشغالی و بازگشت به #مرزهای_بینالمللی. و جشن آزادی #قرهباغ به زودی در خانکندی. انشاءالله.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ آبان ۹۹
@mehdinalbandie
@Nardaran313