میناوش
467 subscribers
5 photos
1 video
4 files
795 links
یادداشت‌های میثم موسوی
ارتباط با من:
@meysammousavi1363
Download Telegram
Channel created
این نکته روشن است که راه های متعددی برای سوزانیدن کتاب وجود دارد. [مانند آتش زدن، سانسور کردن و تشویق به کتاب نخواندن] دنیا پر از سبک مغزهایی است که کبریت روشن کرده دنبال سوزانیدن چیزی می گردند. (بردبری، 1362: 196-197)

کتاب علمی تخیّلی «451 فارنهایت» مشهورترین اثر رِی داگلاس بِرَدبِری (2012-1920) داستان آتش نشان های کشوری توتالیتر است که در آن به سوزاندن کتاب ها مشغول هستند. این رمان پیش بینی می کند که در آینده ای نزدیک یعنی قرن بیست و یکم، آتش نشان ها به جای خاموش کردن آتش، به افروختن آتش خواهند پرداخت. (همان: 11) چنان که تفکّر و خواندن کتاب را ممنوع کرده و افراد جامعه در جهل مرکّب خواهند زیست!

بردبری در داستان 451 فارنهایت که دمایی در حدود 232 درجه ی سانتیگراد بوده و دمایی است که کاغذ در آن می سوزد، آتش نشان جوانی به نام مونتاگ را به تصویر می کشد که پس از یک دهه سوزاندن کتاب های مختلف، از شغل خود نادم و شرمنده می گردد و در تقابل با حکومت متوجه می شود که چرا حاکمان و مسئولین کشور از کتاب ها می ترسند و از آن نفرت دارند. چون کتاب ها منافذی را که در چهره ی زندگی است، نشان می دهند و ناگزیرند که به یاد ما بیندازند که ما چه ابله هایی هستیم! (همان: 97-101)

این شاعر و نویسنده ی آمریکایی در ادامه ی این رمان خود نشان می دهد که نمی خواهند مردم با کتاب آشنا شوند، چرا که کتاب خواندن سبب اندیشه ورزی انسان می گردد. در عوض مردم را به سمت اموری مانند حل کردن جدول و یا هر آنچه باعث پر شدن فایل های ذهنیشان شود، سوق می دهند!
برای نام بردن پایتخت های ایالات مختلف آمریکا یا اینکه سال گذشته ایالت ایووا چقدر گندم تولید کرد، مسابقه درست کنید تا آن مسابقات را ببرند. ذهن مردم را پر از اطلاعاتی که قابل اشتعال نیست بکنید! آن ها را از حرکت بازداشته پر از اطلاعاتی بکنید که احساس کنند انباشته معلومات شده اند؛ به طور محض از سرشاری معلومات می درخشند. سپس آن ها احساس می کنند که دارند تفکر می کنند. (همان: 72)

بردبری، ری (1362). 451 فارنهایت، ترجمه علاءالدین بهشتی، تهران: آشتیانی.

https://t.iss.one/khandanihayeminavash
نوزده سال دارم

در سه سالگی مادرم کتکم می‌زد

در شش سالگی پدرم

از پنج سالگی کار می‌کردم

در هشت سالگی پسر شانزده ساله‌ی صاحبخانه خواست به من تجاوز کند

موفق نشد

چون هر چیز اندازه‌ای دارد

درخت توت بار هندوانه را نمی‌تواند بکشد

و مورچه برای حمل الوار آفریده نشده

کیر پسر شانزده ساله‌ای که شبانه‌روز کره و عسل و تخم‌مرغ و کباب و جوجه و بوقلمون می‌خورد

در کون پسر کارگری که هیچکدام از این‌ها را نمی‌ریند فرو نمی‌رود

در دوازده سالگی مالکی موفق شد انتقام پسر صاحبخانه را از من بگیرد... (براهنی، 1358: ذیل «زندگی خصوصی ف. م» 71-72)

دکتر رضا براهنی (1401-1314) مترجم، شاعر، نویسنده و منتقد ادبی نامدار ایرانی است که در کارنامه‌ی ادبی او آثار متعدّدی از جمله کتاب ستایش شده‌ی «طلا در مس» و رمان زیبای «روزگار دوزخی آقای ایاز» مشاهده می‌شود. هرچند نباید فراموش کرد که عقاید براهنی مصون از نقد نبوده و قلم او را نمی‌توان عاری از لغزش و ترّهات دانست.

و اما کتاب «ظِلّ الله: شعرهای زندان» یکی دیگر از آثار رضا براهنی است که حاوی مقدّمه‌ای مفصّل درباره‌ی ادبیات انقلابی و چندین شعر می‌باشد. اساس این کتاب با آن‌که در ایّام حبس براهنی در زندان شکل گرفته است، اما نطفه‌ی برخی از اشعار آن مربوط به دوران پیش از زندان و بقیه‌ی شعرها محصول بعد از زندان است. (همان: 38-39)

رضا براهنی در قسمتی از مقدّمه‌ی خود بر ظلّ الله، سلطنت محمدرضا شاه پهلوی را احلیلی افراشته توسّط پنتاگون و سیا برای تجاوز به ملّت ایران خوانده است. و در ادامه ضمن اشاره به شکنجه‌های ساواک و مأموران شاه اذعان می‌کند که سازمان امنیّت پهلوی قوّادانی هستند که ناخن و دندان نویسندگان را می‌کشند و آب داغ در ماتحتشان اماله می‌کنند. چنان‌که در زندان با بیشرمی شلوار زندانی‌ها را پایین کشیده و به مردان و زنان تجاوز می‌نمایند. (همان: 10-22)

این نویسنده‌ی تبریزی در قسمتی دیگر از این کتاب ذیل شعر «مرگ شاعر» که آن را در رثای خسرو گلسرخی سروده است، ضمن هجو محمدرضا پهلوی و شهبانو، این پادشاه ایران و همسرش را ولدالزنا خوانده است و دکتر پرویز ناتل خانلری را لَلِه‌ی مادرزاد آن دو معرّفی می‌کند. (همان: 65)

او معتقد است که سید حسین نصر، مسلمان سلطنت طلبی است که کتاب به زبان انگلیسی می‌نویسد، ولی فارسی که حرف می‌زند و یا می‌نویسد، فقط به اندازه‌ی یک بچه‌ی شش ماهه جا تر می‌کند و جلوی شاه و شهبانو به مانند نوجوان تازه‌کاری که جلوی والدینش به حالت نعوظ رسیده است دولا دولای فلسفی می‌رود. (همان: 16-17) چنان‌که رعدی آذرخشی، دکتر خانلری، دکتر صادق کیا و دکتر ذبیح الله صفا را خایه مال‌های شاه ایران می‌شمرَد. (همان: 10)

براهنی، رضا (1358). ظل الله: شعرهای زندان، تهران: امیرکبیر.

https://t.iss.one/khandanihayeminavash
📘لا اله الا أنا

📝حجت هاشمی خراسانی

آیت‌الله سید حجت هاشمی خراسانی، نوۀ عارف نامی، شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی، در نوشتاری عجیب گفتن صدبار ذکر «لا اله الّا أَنا» را توصیه کرده (هاشمی خراسانی، ۱۳۸۳: ۵۷) و در ادامه می‌نویسد:
    
و چون ما مرد کار و درد در این روزگار بسیار اندک است جز یکی نادرة‌الاعصار و جوهرة‌الامصار حکیم الهی و مرد غیرمتناهی آقای حسن‌زاده آملی است که او را من می‌شناسم و مرا او می‌شناسد و هر دو مجهول‌القدر و از نوادر آخرالزمان و می‌گویم چنان‌چه حکیم سنائی گفته (همان: ۶۱-۶۲):

مرد هشیار درین عصر کم است                                                                     
ور یکی هست بدین متهم است

منبع:

_ هاشمی خراسانی، ابومعین حمدالدین حجت، ۱۳۸۳، دوازده امام حکیم خواجه نصیرالدین طوسی و مناقب محیی‌الدین عربی و اذکار و اوراد حجت هاشمی خراسانی، مشهد، وحید نگار.
https://t.iss.one/Minavash