میناوش
472 subscribers
6 photos
1 video
5 files
827 links
یادداشت‌های میثم موسوی
ارتباط با من:
@meysammousavi1363
Download Telegram
📘بحارالانوار

📝هدایت - بهار - مهدوی دامغانی

ملک‌الشعرای بهار و دکتر احمد مهدوی دامغانی به تمجید از محمدباقر مجلسی و بحارالانوارِ او پرداخته‌اند.‌ به‌شکلی‌که ملک‌الشعرای بهار از کتاب بحارالانوار به‌عنوان دایرة‌المعارف شیعه و اثری مهم یاد کرده است (ملک‌الشعرای بهار، ۱۳۵۵: ۳/ ۳۰۴-۳۰۵). و مهدوی دامغانی نیز پس از آن‌که مجلسی را غوّاص دریای معانی می‌شمرد، بحارالانوار را کتاب مستطاب و اقیانوس موّاجِ دُر و گوهر و مایۀ حیات آدمی معرّفی نموده و اذعان می‌کند که خصومت علی شریعتیِ حرّاف با کتاب بحارالانوار به سبب کم‌سوادی و پُرمدّعایی اوست (مهدوی دامغانی، ۱۳۸۸: ۷۷ الی۷۹).

مصطفی فرزانه هم به نقل از صادق هدایت، در هجو بحارالانوار، می‌نویسد:

یک کتاب بزرگ به قطع خشتی چاپ سنگی به دستش بود. صفحه‌ای از این کتاب را به صدای بلند خواند. موضوع فقط دربارۀ چگونگی مستراح رفتن، طهارت گرفتن و کُر دادن ظروف و البسه بود... آنگاه کتاب را بست و به دستم داد: نگاه کن. این مرد، مجلسی، بیست‌وچهار جلد کتاب [۱۱۰ جلد امروزی] نوشته تا خودش از حماقت دربیاید ولی دیگران را احمق بکند. اسمش را هم گذاشته دریاهای نور، بحارالانوار. دریای نورش در حدّ یک آفتابۀ خلاست (فرزانه، ۱۹۸۸: ذیل «قسمت اول»، ۱۲۶-۱۲۷).
منابع:

_ فرزانه، مصطفی، ۱۹۸۸، آشنایی با صادق هدایت، پاریس، بی‌نا.

_ ملک‌الشعرای بهار، محمدتقی، ۱۳۵۵، سبک‌شناسی، تهران، امیرکبیر- کتاب‌های پرستو.

_ مهدوی دامغانی، احمد، ۱۳۸۸، «شاهدخت والاتبار شهربانو»، آینه میراث، ضمیمه شماره ۱۶.
https://t.iss.one/Minavash
👍8
📘کلثوم‌ننه و خرافات

📝خوانساری - هدایت - کسروی

شاید بتوان کتاب «کلثوم‌ننه»، اثر آقاجمال خوانساری را، که یکی از روحانیان عصر صفوی به‌شمار می‌رفت، اولین کتاب طنزگونه در نقد عقاید باطل و آداب‌ورسوم خرافی مردم ایران خواند. کتابی که هرچند برخی از مطالب آن در عصر حاضر منسوخ شده است، اما گویی زمینه‌ساز خلق آثار دیگری در این عرصه گشته است. تا جایی که صادق هدایت کتاب نیرنگستان را منتشر کرد و احمد کسروی هم به نگاشتن دو داستان مختصرِ حاجی‌های انباردار چه دینی دارند»و عطسه به صبر چه ربط دارد»پرداخت.
آقاجمال خوانساری در کلثوم‌ننه، به خرافات مختلفی ازجمله سوزاندن اسپند در جهت دفع چشم زخم (خوانساری، ۱۳۵۵: ۹۰)، مستجاب شدن دعا در وقت ختنه کردن پسران (همان: ۹۸)، انداختن رختخواب داماد و عروس توسط زنی شوهردوست و نیکبخت (همان: ۵۵) و نشان دادن خون زن در شب زفاف به حاضرین اشاره کرده است و می‌نویسد:

واجب است خونی که از بکارت او آمده به سینی گذارند و به نظر حاضرین رسانند تا عروس و منسوبانش سرخ‌رو شوند والّا از لتّۀ حیض کمتر شوند (همان: ۵۷).

احمد کسروی که از او در کنار صادق هدایت به‌عنوان مبارزی سرسخت با خرافات یاد می‌شود، به مانند هدایت که در «نیرنگستان» به خرافات و موهومات متعددی چون تعبیرِخواب، سیزده‌بدر، چهارشنبه‌سوری، سفرۀ هفت‌سین و خواص انگشتری پرداخته است (هدایت، ۱۳۴۲: ۹-۶۶-۱۱۱-۱۵۰-۱۵۲-۱۵۴)، در داستان «حاجی‌های انباردار چه دینی دارند» می‌آورد:

زوار وقتی از حرم خارج می‌شود مثل کودکی است که تازه از مادر زاییده شده، از گناه به‌کلی پاک است. مردک خجالت نمی‌کشید و می‌گفت: هر زواری که زیارت خود را به انجام رسانیده اگر در خود گناهی فرض کند، در صحت نسبت خود شک کند... یعنی ولدالزناست (کسروی، بی‌تا: ۵).
منابع:

_ خوانساری، آقاجمال، ۱۳۵۵، کلثوم‌ننه، تهران، مروارید.
_ هدایت، صادق، ۱۳۴۲، نیرنگستان، تهران، امیرکبیر.
_ کسروی، احمد، بی‌تا، حاجی‌های انباردار چه دینی دارند، بی‌جا، بی‌نا.
https://t.iss.one/Minavash
👍4👏1
📘انجیل‌های من

📝اریک امانوئل اشمیت

داستان «انجیل‌های من»، برداشت‌های ذهنی فیلسوف و نویسندۀ مشهور فرانسوی، اریک امانوئل اشمیت، از انجیل است. کتابی در قالب دو داستان که پایه و اساس آن شک و ایمان است و هدف آن نه حل مسائل که پررنگ کردن پرسش‌هاست.

بخش اول داستان (شب باغ زیتون) سرگذشت عیسی، نجاری جان‌سپرده از فرزندان یوسف نجار است که نمی‌تواند بپذیرد ناجی و برگزیدۀ خداست. از این‌رو پیوسته در رسالت خویش شک می‌ورزد. در بخش دوم داستان (انجیل به روایت پیلاطُس) نیز پیلاطُس، سردار رومی باآن‌که رستاخیز و زنده شدن دوبارۀ عیسی را باور نمی‌کند، اما تردید تمام وجود او را دربر گرفته است؛ چراکه او و عیسی انسان‌های بی‌قیدی نیستند و هردو به دنبال حقیقت می‌گردند.

یهودا از عیسی می‌خواهد که چهرۀ اصلی خود را که یحیی آمدنش را بشارت داده بود نپوشاند. عیسی در پاسخ می‌گوید: یهودا، تو را از بازگو کردن این گفته‌های ابلهانه منع می‌کنم. من پسرِ فردی بشری‌ام نه پسر خدا. اگر من مسیح بودم خودم بر آن آگاهی می‌داشتم... یهودا تمنا می‌کنم این شایعۀ احمقانه را خاموش کن. به‌جز آنچه خدا به من داده، هیچ‌چیز خارق‌العاده‌ای در من نیست (اشمیت، ۱۳۹۰: ۴۴-۴۵). اما کم‌کم اصرار مردم و حواریونِ عیسی سبب شد تا او تصوّر کند که فرستادۀ خداست. چنان‌که یهودا به سبب ایمانی که به کتاب مقدس داشت، از عیسی می‌خواهد دستگیر شود و به او می‌گوید که همۀ نوشته‌ها صراحت دارند که تو باید دستگیر شوی، شکنجه شوی، کشته شوی و بعد از نو زاده شوی (همان: ۵۱).

عیسی چون گمان می‌کند که هرگز مردی را به اندازۀ یهودا اسخریوطی دوست نداشته و با او و تنها با او از خدا سخن می‌گفته است (همان: ۴۴)، در آخرین مهمانی خود به یارانش می‌گوید:

فرزندان کوچک من، جز برای اندک زمانی با شما نیستم. درحقیقت یکی از شما در آیندۀ نزدیک به من خیانت خواهد کرد. لرزشی از عدمِ‌ادراک پیکر یارانم را درنوردید. فقط یهودا خاموش بود. فقط یهودا دریافته بود. چشمان سیاهش را به من دوخت. توجّه او را تحمّل کردم تا به او بفهمانم که این فداکاری را که پیش از فداکاری من صورت خواهد گرفت، جز از او، از مرید برگزیده‌ام، از کسی دیگر نمی‌توانم بخواهم (همان: ۵۶).
منبع:

_ اشمیت، اریک امانوئل، ۱۳۹۰، انجیل‌های من، ترجمه قاسم صنعوی، تهران، ثالث.
https://t.iss.one/Minavash
👍21👌1