📘تفسیر کشفالاسرار
📝محمدرضا شفیعی کدکنی
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در صفحات مفصّلی از کتاب «در هرگز و همیشۀ انسان»، دربارۀ تفسیر «کشفالاسرارِ» میبدی سخن گفته و معتقد است که خواجه عبدالله انصاری تفسیری نداشته است تا اساس تفسیر میبدی قرار گیرد. آن پیر هَرِی، ابو احمد عمر بن عبدالله هروی، که میبدی از تفسیر او در نگارش تفسیرش استفاده نموده است، سالها قبل از خواجه عبداالله میزیسته و یا در روزگار خردسالی و نوجوانی او درگذشته است (شفیعی کدکنی، ۱۳۹۴: ۴۷).
البته نکتۀ بسیارمهم محمدرضا شفیعی کدکنی، اثبات این مطلب است که میبدی در نوشتن کتاب خود دست به سرقتی بزرگ زده و تفسیر کشفالاسرار، در بخش اساسی و عمدهاش، یعنی بخش النوبةالثانیه، عیناً رونویسی از تفسیر معتبر الکشف و البیانِ ثعالبی است و بخش النوبةالثالثه آن هم انتحال از کتاب روحالارواحِ سمعانی مروزی است (همان: ۱۲۶).
منبع:
_ شفیعی کدکنی، محمدرضا، ۱۳۹۴، در هرگز و همیشۀ انسان: از میراث عرفانی خواجه عبدالله انصاری، تهران، سخن.
https://t.iss.one/Minavash
📝محمدرضا شفیعی کدکنی
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در صفحات مفصّلی از کتاب «در هرگز و همیشۀ انسان»، دربارۀ تفسیر «کشفالاسرارِ» میبدی سخن گفته و معتقد است که خواجه عبدالله انصاری تفسیری نداشته است تا اساس تفسیر میبدی قرار گیرد. آن پیر هَرِی، ابو احمد عمر بن عبدالله هروی، که میبدی از تفسیر او در نگارش تفسیرش استفاده نموده است، سالها قبل از خواجه عبداالله میزیسته و یا در روزگار خردسالی و نوجوانی او درگذشته است (شفیعی کدکنی، ۱۳۹۴: ۴۷).
البته نکتۀ بسیارمهم محمدرضا شفیعی کدکنی، اثبات این مطلب است که میبدی در نوشتن کتاب خود دست به سرقتی بزرگ زده و تفسیر کشفالاسرار، در بخش اساسی و عمدهاش، یعنی بخش النوبةالثانیه، عیناً رونویسی از تفسیر معتبر الکشف و البیانِ ثعالبی است و بخش النوبةالثالثه آن هم انتحال از کتاب روحالارواحِ سمعانی مروزی است (همان: ۱۲۶).
منبع:
_ شفیعی کدکنی، محمدرضا، ۱۳۹۴، در هرگز و همیشۀ انسان: از میراث عرفانی خواجه عبدالله انصاری، تهران، سخن.
https://t.iss.one/Minavash
Telegram
میناوش
یادداشتهای میثم موسوی
ارتباط با من:
@meysammousavi1363
ارتباط با من:
@meysammousavi1363
👏2👍1👎1
📘نویسندهٔ رستمالتواریخ کیست؟
📝جلیل نوذری
در سال ۱۳۴۸ کتابی با عنوان رستمالتواریخ به بازار نشر ایران راه یافت که پیش از آن تنها گروه اندکی موفق به خواندن اندک نسخههای خطی آن شده بودند. گمنامتر از کتاب، نام نویسندۀ آن بود که در هیچکجا نشانی از او وجود نداشت و تا کنون نیز یافت نشده است؛ چراکه فردی با مشخصات محمدهاشم موسوی صفوی متخلّص به آصف و شهیر به رستمالحکما وجود خارجی نداشته و این نام جز پوششی برای پنهان نگاه داشتن هویت حقیقی نویسندۀ چیرهدست و شناختهشدۀ کتاب نبوده است (نوذری، ۱۳۹۶: ۱۱-۶۹).
جلیل نوذری در کتاب «نویسندۀ رستمالتواریخ کیست؟» اذعان کرده است که حاصل یافتههای او این است که بر پایۀ اطلاعات موجود، رستمالحکما نمیتواند کسی بهغیر از رضاقلیخان هدایت باشد و این ادعایی است که در اینجا و برای نخستینبار شده است (همان: ۷۷).
نوذری بر آن اعتقاد است که چگونه ممکن است کسی چون رضاقلیخان هدایت سی سال به جمعآوری تذکره بپردازد و از شاعران میانمایه و کممایه یاد کند، اما رستمالتواریخ و تاریخ دارالعرفان خمسه و گلشن و دیوان اشعار رستمالحکما را ندیده باشد (همان: ۷۶)؟ رستمالحکما علاوه بر زبان فارسی، عربی و ترکی هم میدانست و رضاقلیخان هدایت نیز در کنار فارسی، با عربی و ترکی آشنا بود (همان: ۱۸۵). چنانکه در میان نوادری که میتوانند تاریخدان، سیاستمدار، کتابشناس و طنزپرداز باشند، تنها رضاقلیخان هدایت است که این مشخصات را یکجا دارد (همان: ۱۱۴).
رستمالحکما در رستمالتواریخ، که آیینۀ تمامنمای آن چیزی است که طی ۵۷ سال در ایران گذشته است، مدعی شده است که این کتاب گزارشهایی از دیدهها و خواندهها و شنیدههای اوست که تاریخ بیست پادشاه و حکمران ایران را دربر گرفته است (همان: ۱۱-۵۰). کتابی که هرچند تاریخ پادشاهان ایران از آغاز سلطنت شاهسلطانحسین صفوی تا پادشاهی فتحعلیشاه قاجار را شامل میشود، اما گویی این فتحعلیشاه است که در مرکز حملات و رسوایی کتاب نشسته و اوست که در عصر ملنگی، رستمالتواریخ است (همان: ۲۳۴).
دکتر جواد طباطبایی در دیباچهای بر نظریه انحطاط، نکات مورد اشاره شده در رستمالتواریخ را روشنگر و جالب توجه میخواند و معتقد است که در این کتاب صبغهای از فلسفۀ تاریخ و رگههایی از اندیشۀ سیاسی دیده میشود (همان: ۵۹). چنانکه شاهرخ مسکوب متذکر شده است که رستمالحکما شوخی و جدی خیلی حرفهای نگفته را گفته است (همان: ۱۱۲-۱۱۳). و رسول جعفریان هم اذعان کرده است بااینکه نمیتوان به رستمالتواریخ اعتماد کرد، اما میتوان بین شوخیها و جدیهای ذکر شده در آن برخی از واقعیات را که هیچگاه مورخان رسمی به آن نمیپردازند، از قلم او خواند (همان: ۶۵).
منبع:
_ نوذری، جلیل، ۱۳۹۶، نویسندۀ رستمالتواریخ کیست: و پژوهشی در نگاه او به ایران، تهران، میراث مکتوب.
https://t.iss.one/Minavash
📝جلیل نوذری
در سال ۱۳۴۸ کتابی با عنوان رستمالتواریخ به بازار نشر ایران راه یافت که پیش از آن تنها گروه اندکی موفق به خواندن اندک نسخههای خطی آن شده بودند. گمنامتر از کتاب، نام نویسندۀ آن بود که در هیچکجا نشانی از او وجود نداشت و تا کنون نیز یافت نشده است؛ چراکه فردی با مشخصات محمدهاشم موسوی صفوی متخلّص به آصف و شهیر به رستمالحکما وجود خارجی نداشته و این نام جز پوششی برای پنهان نگاه داشتن هویت حقیقی نویسندۀ چیرهدست و شناختهشدۀ کتاب نبوده است (نوذری، ۱۳۹۶: ۱۱-۶۹).
جلیل نوذری در کتاب «نویسندۀ رستمالتواریخ کیست؟» اذعان کرده است که حاصل یافتههای او این است که بر پایۀ اطلاعات موجود، رستمالحکما نمیتواند کسی بهغیر از رضاقلیخان هدایت باشد و این ادعایی است که در اینجا و برای نخستینبار شده است (همان: ۷۷).
نوذری بر آن اعتقاد است که چگونه ممکن است کسی چون رضاقلیخان هدایت سی سال به جمعآوری تذکره بپردازد و از شاعران میانمایه و کممایه یاد کند، اما رستمالتواریخ و تاریخ دارالعرفان خمسه و گلشن و دیوان اشعار رستمالحکما را ندیده باشد (همان: ۷۶)؟ رستمالحکما علاوه بر زبان فارسی، عربی و ترکی هم میدانست و رضاقلیخان هدایت نیز در کنار فارسی، با عربی و ترکی آشنا بود (همان: ۱۸۵). چنانکه در میان نوادری که میتوانند تاریخدان، سیاستمدار، کتابشناس و طنزپرداز باشند، تنها رضاقلیخان هدایت است که این مشخصات را یکجا دارد (همان: ۱۱۴).
رستمالحکما در رستمالتواریخ، که آیینۀ تمامنمای آن چیزی است که طی ۵۷ سال در ایران گذشته است، مدعی شده است که این کتاب گزارشهایی از دیدهها و خواندهها و شنیدههای اوست که تاریخ بیست پادشاه و حکمران ایران را دربر گرفته است (همان: ۱۱-۵۰). کتابی که هرچند تاریخ پادشاهان ایران از آغاز سلطنت شاهسلطانحسین صفوی تا پادشاهی فتحعلیشاه قاجار را شامل میشود، اما گویی این فتحعلیشاه است که در مرکز حملات و رسوایی کتاب نشسته و اوست که در عصر ملنگی، رستمالتواریخ است (همان: ۲۳۴).
دکتر جواد طباطبایی در دیباچهای بر نظریه انحطاط، نکات مورد اشاره شده در رستمالتواریخ را روشنگر و جالب توجه میخواند و معتقد است که در این کتاب صبغهای از فلسفۀ تاریخ و رگههایی از اندیشۀ سیاسی دیده میشود (همان: ۵۹). چنانکه شاهرخ مسکوب متذکر شده است که رستمالحکما شوخی و جدی خیلی حرفهای نگفته را گفته است (همان: ۱۱۲-۱۱۳). و رسول جعفریان هم اذعان کرده است بااینکه نمیتوان به رستمالتواریخ اعتماد کرد، اما میتوان بین شوخیها و جدیهای ذکر شده در آن برخی از واقعیات را که هیچگاه مورخان رسمی به آن نمیپردازند، از قلم او خواند (همان: ۶۵).
منبع:
_ نوذری، جلیل، ۱۳۹۶، نویسندۀ رستمالتواریخ کیست: و پژوهشی در نگاه او به ایران، تهران، میراث مکتوب.
https://t.iss.one/Minavash
Telegram
میناوش
یادداشتهای میثم موسوی
ارتباط با من:
@meysammousavi1363
ارتباط با من:
@meysammousavi1363
👍3🙏1