نویسا - واحد نگارش مؤسسه مصاف
7.93K subscribers
2.71K photos
344 videos
451 files
3.66K links
🔷 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا)

📝 تهیه و انتشار محتوای متنی از سخنرانی‌های استاد رائفی‌پور از جمله:

✔️ کتاب دیجیتال
✔️ خلاصه سخنرانی
✔️ پاورپوینت
✔️ عکس‌نوشته
✔️ متن کوتاه
✔️ و ...



ارتباط با ما👇

my.masaf.ir/r/Telegram
Download Telegram
ماجرای شیخ فضل‌الله نوری (بخش اول)

🔹مال حرام دل را عوض می‌کند. نمازت را می‌خوانی و حرام‌خواری و جلوی حق می‌ایستی. با خودت می‌گویی: «آن‌ها یک‌مشت آدم احمق بودند، ما که آن‌طور نمی‌شویم.» صد سال پیش در همین مملکت خودمان اتفاق افتاده؛ شیخ ‌فضل‌الله نوری گفت: «این مشروطه درست نیست، این مشروعه نیست، این کار انگلیس و روس و این‌هاست، می‌خواهند پدرمان را دربیاورند.»

🔸شایعه کردند که این آقا با پادشاه‌های قاجار ساخت‌وپاخت کرده و پول گرفته است. شیخ‌ فضل‌الله نوری در خیابان راه که می‌رفت، فحشش می‌دادند. از سفارت انگلیس و روس برایش پیغام فرستادند که شما هم بیا و پرچم انگلیس و روس را درِ خانه‌ات بزن. خیلی‌ها پرچم‌های انگلیس و روس را در خانه‌شان زدند که جان سالم به در ببرند. این پیشنهاد را به او هم دادند؛ دنبال این بودند که جذبش کنند.

🔹ایشان گفت: «من زیر بار این ذلت نمی‌رومایستاد و این پیرمرد را به دار کشیدند. می‌گویند وقتی می‌خواستند او را ببرند، با قنداق تفنگ این‌قدر زدند که بازوهایش را خرد کردند. اینکه دیگر در کافرستان نبوده، مردم تهران شیعه بودند.

🌀 ادامه دارد...

برگرفته از سخنرانی استاد رائفی‌پور با موضوع:

شرح زیارت اربعین- جلسۀ هفتم
📅 ۷ آبان ۹۷
📍موکب مع امامٍ منصور

#شیخ_فضل‌الله‌_نوری
#مال_حرام
#مشروطه
#دشمن_شناسی

#متن_کوتاه

📥 لینک دانلود سخنرانی

📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا)
🆔️ @Masaf_Nevis
ماجرای شیخ فضل‌الله نوری (بخش دوم)

🔹می‌گویند وقتی اعدامش کردند، پسرش آن پایین ایستاده بود و به پدر فحش می‌داد. جنازه را پایین آوردند، آن مردک ارمنی او را کنار کشید و شلوارش را درآورد و سرپا روی ریش و صورت شیخ ادرار کرد؛ صدا از کسی درنیامد!

🔸جنازه را در خرابه‌ای انداختند و بعد به یک سری بچۀ پنج‌شش ساله پول دادند، این‌ها می‌رفتند و می‌ایستادند و سرپا روی صورت شیخ ادرار می‌کردند. انگارنه‌انگار! یک‌لحظه دین‌داری‌شان پرید.

🔹گفتند که او با شاه بسته، گفت: «با کدام شاه بستم؟ من که خودم از اول با مشروطه‌خواهان بودم، این مشروطه مشروعه نیست، کلاه سرتان دارند می‌گذارند، تقی‌زاده و این‌ها می‌آیند و سوار کار می‌شوند.»

🔸بعدها حرفش هم درست درآمد. بعد‌ها همه‌شان پشت دست‌هایشان را گاز می‌گرفتند و می‌گفتند: «خاک بر سر ما، خدایا ما را ببخش.» چرا؟ چون شیخ باید خون می‌داد تا بگوید حرفم درست است. یک‌ جایی فقط باید خون بِدهی تا اثبات کنی حرفت درست است وگرنه می‌گفتند: «چی به او می‌رسد؟»


برگرفته از سخنرانی استاد رائفی‌پور با موضوع:

شرح زیارت اربعین- جلسۀ هفتم
📅 ۷ آبان ۹۷
📍موکب مع امامٍ منصور

#شیخ_فضل‌الله‌_نوری
#مشروطه
#دشمن_شناسی

#متن_کوتاه

📥 لینک دانلود سخنرانی

📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا)
🆔 @Masaf_Nevis