ماجرای آقای جان جیمز

🔹آقای منتظمی یک آقایی به اسم «جان جیمز» را به دفتر ما آورد. او از یک خانوادۀ متمول و ثروتمند آمریکایی بود. شش سال است که ایران است. کسی حمایت نمی‌کرد، خانۀ آقای منتظمی زندگی می‌کرد. تعبیر آقای دکتر منتظمی در مورد ایشان این است که او عماد مغنیۀ غرب است.

🔸زمانی که این آدم در هتل بود، آمریکایی‌ها ازطریق سوئیس هماهنگی‌های لازم را انجام دادند که ایشان دستگیر و برگردانده بشود. یعنی وسط مذاکرات، یکی از شروط آمریکا برگرداندن این آدم بود! وزارت خارجۀ ما هم در دولت آقای دکتر روحانی گفت: «اشکال ندارد، ایشان برگردانده بشود.» پلیس خود ما برای دستگیری این آدم به هتل رفت.

🔹فکر می‌کنید این آدم برای‌اینکه از ایران برنگردد چه‌کار کرد؟ جلوی دوربین هتل، رگ گردن خودش را زد! جلوی دوربین این کار را کرد که فردا اگر مُرد نگویند جمهوری اسلامی او را کشت. یعنی او نگران جمهوری اسلامی بود. بعد اینجا یک‌مشت احمق هیچ نگرانی‌ ندارند.

🔸در راه بیمارستان، ایشان فرصت پیدا کرد که به چند نفر زنگ بزند، به این زنگ بزن، به آن زنگ بزن. آقا این نمی‌خواهد برود! آدم عاقل، بالغ، پنجاه سال سنش است و می‌گوید: «من حقیقت را کشف کردم، من می‌خواهم در ایران باشم.» یک جا نبود بگوید که این آدم به ایران آمده، جا ندارد بخوابد و باید برود خانۀ آقای منتظمی. اگر می‌بینید امروز کنشگری داریم می‌کنیم، والله خون‌دل‌ها خوردیم.


برگرفته از سخنرانی استاد رائفی‌پور با موضوع:

✅ «ظرفیت‌های ایران برای رهبری دنیا» و «پاسخ به دروغ‌های پیرامون مسائل مالی مصاف»
📅 ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
📍نمایشگاه کتاب

#جان_جیمز
#ایران
#آمریکا
#دشمن_شناسی

#متن_کوتاه

📥 لینک دانلود سخنرانی

📚 واحد نگارش مؤسسه مصاف (نویسا)
🆔️ @Masaf_Nevis