Forwarded from سیاسیون_اندیشه سیاسی غرب (Mostafa)
ریشههای نظم سیاسی: از دوران پیشاانسانی تا انقلاب فرانسه(بخش اول)
#فرانسیس_فوکویاما
ترجمه: محمد حسین باقی
نقش کاربردی مذهب [دیانت] در تقویت هنجارها و حمایت از اجتماعات مدتهاست که به رسمیت شناخته شده است. «مقابله به مثل»، یا دادن لطف در برابر لطف و ضرر در برابر ضرر، فقط پیامد منطقی تعامل تکراری نیست بلکه مبنای اخلاق کتاب مقدس بوده و تقریبا یک قاعده اخلاقی جهانشمول در میان جوامع بشری است. «قانون طلایی» که الزام میدارد با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند، به وضوح تغییری در «مقابله به مثل» است؛ تغییری که بر نفع بیش از آسیب رساندن به دیگری تاکید دارد. درک این موضوع دشوار است که چگونه انسانها توانستند بدون مذهب از جوامع ساده شبانی به جوامع پیچیدهتر تحول یابند.
جانورانی با گونههای سرخ
چنانکه اقتصاددانان میگویند مدلها و هنجارهای ذهنی که به انسانها کمک میکند تا همکاری کنند و به این ترتیب زنده بمانند ممکن است به شکل منطقی تولید شوند. اما اعتقادات مذهبی از سوی هوادارانش هرگز نظریههایی ساده تلقی نمیشوند که در صورت اثبات خلاف آن، بتوانند دور ریخته شوند؛ آنها [اعتقادات مذهبی] بهطور بیقید و شرطی درست هستند و معمولا در صورت دروغ بستن به آنها، مجازاتهای سنگین اجتماعی و روانی منضم به آن وجود دارد. یکی از پیشرفتهای شناختی بزرگی که علم طبیعی مدرن بهدست میدهد این است که به ما ابزارهای تجربی نظاممندی برای آزمودن تئوریها میدهد و اجازه میدهد محیطمان را به شکل موفقیتآمیزی دستکاری کنیم (بهطور مثال، با استفاده از سیستمهای آبیاری بهجای قربانی انسان برای ارتقای بهرهوری کشاورزی). این مساله سپس این پرسش را مطرح میسازد که چرا انسانها خود را به سازههای نظری که بسیار سخت بوده و تغییرشان دشوار است مسلح میکنند.
یک پاسخ نزدیک به این سوال این است که دنبالهروی از قانون برای انسانها عمدتا فرآیندی عقلانی نیست بلکه فرآیندی است که ریشه در عواطف [emotions] دارد. مغز انسان پاسخهای عاطفی خاصی را ایجاد کرده که موجب سازوکارهای خودکار [autopilot mechanisms] در ترویج رفتار اجتماعی شده است. وقتی یک مادر شیرده [nursing mother]، نوزادی را میبیند، غدد درونیاش شیر ترشح میکند نه به این خاطر که او آگاهانه تصور میکند کودکش به غذا نیاز دارد بلکه به این دلیل که میبیند کودکش به شکلی غیرارادی مغز او را برمیانگیزد تا دستور تولید هورمونهای خاصی را بدهد که موجب ترشح شیر میشود.
قدردانی از مهربانی یک غریبه و عصبانیت از یک ضرر ناخواسته نه پاسخهایی حسابشده و نه عواطفی هستند که ضرورتا آموخته میشوند (اگرچه میتوانند از طریق اقدام و عمل تقویت یا سرکوب شوند). به همین ترتیب، وقتی کسی با تحقیر ما در مقابل دوستانمان ما را بیاحترام میکند یا اظهارنظراتی سخیف در مورد شخصیت مادر و خواهرمان بر زبان میآورد، ما دست به محاسبه ذهنی در مورد درستی آن اظهارنظر یا چگونگی نیازمان به دفاع از حیثیتمان بهخاطر تعاملات آینده نمیزنیم. ما در لحظه عصبانی میشویم و میکوشیم ضربهای به آن فردی بزنیم که ما را بیاعتبار کرده است.
این اقدامات- نوعدوستی در قبال خویشاوندی ژنتیک، دفاع از ناموس و حیثیت فرد- میتواند بر حسب نفع شخصی منطقی تبیین شوند اما آنها به منزله وضعیتهای عاطفی وجود دارند و زنده هستند. در شرایط معمولی، واکنش عاطفی موجب پاسخ درست منطقی میشود و آن پاسخ همان چرایی فرآیند تکاملی است که باعث شده انسانها به این شکل واکنش نشان دهند. اما از آنجا که اقدام اغلب محصول عواطف است تا محاسبات [عقلانی]، ما اغلب بد متوجه چیزها میشویم و به آن فرد ضربه میزنیم هرچند او بزرگتر باشد و احتمال این برود که دست به تلافی بزند
🔸️سیاسیون اندیشه سیاسی در غرب
🌏@PoliticalSt🌎
📚@PoliticalTheorySt 📰
#فرانسیس_فوکویاما
ترجمه: محمد حسین باقی
نقش کاربردی مذهب [دیانت] در تقویت هنجارها و حمایت از اجتماعات مدتهاست که به رسمیت شناخته شده است. «مقابله به مثل»، یا دادن لطف در برابر لطف و ضرر در برابر ضرر، فقط پیامد منطقی تعامل تکراری نیست بلکه مبنای اخلاق کتاب مقدس بوده و تقریبا یک قاعده اخلاقی جهانشمول در میان جوامع بشری است. «قانون طلایی» که الزام میدارد با دیگران چنان کن که خواهی با تو آنچنان کنند، به وضوح تغییری در «مقابله به مثل» است؛ تغییری که بر نفع بیش از آسیب رساندن به دیگری تاکید دارد. درک این موضوع دشوار است که چگونه انسانها توانستند بدون مذهب از جوامع ساده شبانی به جوامع پیچیدهتر تحول یابند.
جانورانی با گونههای سرخ
چنانکه اقتصاددانان میگویند مدلها و هنجارهای ذهنی که به انسانها کمک میکند تا همکاری کنند و به این ترتیب زنده بمانند ممکن است به شکل منطقی تولید شوند. اما اعتقادات مذهبی از سوی هوادارانش هرگز نظریههایی ساده تلقی نمیشوند که در صورت اثبات خلاف آن، بتوانند دور ریخته شوند؛ آنها [اعتقادات مذهبی] بهطور بیقید و شرطی درست هستند و معمولا در صورت دروغ بستن به آنها، مجازاتهای سنگین اجتماعی و روانی منضم به آن وجود دارد. یکی از پیشرفتهای شناختی بزرگی که علم طبیعی مدرن بهدست میدهد این است که به ما ابزارهای تجربی نظاممندی برای آزمودن تئوریها میدهد و اجازه میدهد محیطمان را به شکل موفقیتآمیزی دستکاری کنیم (بهطور مثال، با استفاده از سیستمهای آبیاری بهجای قربانی انسان برای ارتقای بهرهوری کشاورزی). این مساله سپس این پرسش را مطرح میسازد که چرا انسانها خود را به سازههای نظری که بسیار سخت بوده و تغییرشان دشوار است مسلح میکنند.
یک پاسخ نزدیک به این سوال این است که دنبالهروی از قانون برای انسانها عمدتا فرآیندی عقلانی نیست بلکه فرآیندی است که ریشه در عواطف [emotions] دارد. مغز انسان پاسخهای عاطفی خاصی را ایجاد کرده که موجب سازوکارهای خودکار [autopilot mechanisms] در ترویج رفتار اجتماعی شده است. وقتی یک مادر شیرده [nursing mother]، نوزادی را میبیند، غدد درونیاش شیر ترشح میکند نه به این خاطر که او آگاهانه تصور میکند کودکش به غذا نیاز دارد بلکه به این دلیل که میبیند کودکش به شکلی غیرارادی مغز او را برمیانگیزد تا دستور تولید هورمونهای خاصی را بدهد که موجب ترشح شیر میشود.
قدردانی از مهربانی یک غریبه و عصبانیت از یک ضرر ناخواسته نه پاسخهایی حسابشده و نه عواطفی هستند که ضرورتا آموخته میشوند (اگرچه میتوانند از طریق اقدام و عمل تقویت یا سرکوب شوند). به همین ترتیب، وقتی کسی با تحقیر ما در مقابل دوستانمان ما را بیاحترام میکند یا اظهارنظراتی سخیف در مورد شخصیت مادر و خواهرمان بر زبان میآورد، ما دست به محاسبه ذهنی در مورد درستی آن اظهارنظر یا چگونگی نیازمان به دفاع از حیثیتمان بهخاطر تعاملات آینده نمیزنیم. ما در لحظه عصبانی میشویم و میکوشیم ضربهای به آن فردی بزنیم که ما را بیاعتبار کرده است.
این اقدامات- نوعدوستی در قبال خویشاوندی ژنتیک، دفاع از ناموس و حیثیت فرد- میتواند بر حسب نفع شخصی منطقی تبیین شوند اما آنها به منزله وضعیتهای عاطفی وجود دارند و زنده هستند. در شرایط معمولی، واکنش عاطفی موجب پاسخ درست منطقی میشود و آن پاسخ همان چرایی فرآیند تکاملی است که باعث شده انسانها به این شکل واکنش نشان دهند. اما از آنجا که اقدام اغلب محصول عواطف است تا محاسبات [عقلانی]، ما اغلب بد متوجه چیزها میشویم و به آن فرد ضربه میزنیم هرچند او بزرگتر باشد و احتمال این برود که دست به تلافی بزند
🔸️سیاسیون اندیشه سیاسی در غرب
🌏@PoliticalSt🌎
📚@PoliticalTheorySt 📰