استودیو مهدی‌یار
2.45K subscribers
1.17K photos
244 videos
34 files
734 links
استودیو بازی‌سازی مهدی‌یار

📷 اینستاگرام https://www.instagram.com/mahdiyar_studio/

✔️ لینکدین https://www.linkedin.com/company/mahdiyar-studio

ارتباط با ما👇

🗣 [email protected]
Download Telegram
ریشه آسیب‌های روحی

🔹 سه درکی که انسان از خودش پیدا می‌کند، عبارتند از:
▫️ درک مقصر
▫️ درک مظلوم
▫️ درک مسئول

🔸 این سه، درک از خود است. در کنار این‌ها، امنیت، درک از محیط است. انسانی که درک مقصر یا مظلوم از خودش دارد، از محیط هم درک ناامنی دارد؛ و در نتیجه رفتاری می‌کند که ناشی از کمبود امنیت و مقصربودن یا مظلوم‌بودن است.

🔹 مرز بسیار باریکی بین درک و احساس وجود دارد. احساس، سیستمی است که با انسان خلق می‌شود و یک سیستم هشداردهنده است. احساسات به ما می‌گویند که وضع ما چگونه است. مثل اتاق کابین خلبان که پر از درجه و عقربه است و هر کدام نشان می‌دهند که کجا مشکل وجود دارد. وقتی انگشت شما با چاقو خراش برمی‌دارد، چه کار می‌کنید؟ دردتان می‌گیرد. درد را در کجا احساس می‌کنید؟ مغز، پیام را می‌گیرد و به سیستم احساسات، آدرس انگشت را می‌دهد. بعد، ما ضدعفونی و پانسمان می‌کنیم. مغز، همچنان در حال ارسال پیام بهبودی است.

🔸 در سیستم احساس ما، درد یک حس است اما در جسم. عین قضیه در روح ما هم هست: روح وقتی در عذاب است و آسیب می‌بیند، در سیستم احساسی که در مغز ما وجود دارد، منعکس می‌شود. درک، یک وضعیت است و احساس اعلام یک وضعیت.

🔹 در مورد جسم، ما خیلی ملموس متوجه آسیب می‌شویم، چون عینیت دارد؛ ولی در مورد روح چون شناخت نداریم و علم هم در موردش کار نکرده، آدرس‌ها را متوجه نمی‌شویم. در نتیجه، مشکل روحی را مشکل عاطفی می‌بینیم و نیاز روحی را نیاز عاطفی می‌شناسیم. درست مثل این که انگشت دست راست‌مان زخم شده، می‌رویم انگشت پای چپ‌مان را پانسمان می‌کنیم. خب اصلا ربطی ندارد! روح ما، یک جایی عذاب می‌بیند و اذیت می‌شود و درد را منعکس می‌کند؛ ولی ما نمی‌دانیم. بعد ادعا می‌کنیم که خلأ عاطفی داریم و نیازهای عاطفی‌مان را دریافت نکرده‌ایم.

🔸 من درک ناامنی از خود دارم، بعد آدرس اشتباه می‌دهم و می‌گویم «همسرم به من محبت نمی‌کند. مرا درک نمی‌کند». خب چه ربطی دارد؟! انگشت دستت زخم شده؛ چرا انگشت پایت را آدرس می‌دهی؟!

🔹 احساس، منعکس‌کننده حالت‌های روحی است. امنیت را اگر نشناسیم، آدرس اشتباه خواهیم داد. اگر ما احساس ناخوشایند داریم، یعنی یک جایی از روح‌مان در حال اذیت‌شدن است.

🔸 پس، امنیت یک درک است. درک، در ناخودآگاه ما است. احساس، در ذهن آگاه ما است و رفتار هم بر پایه ذهن آگاه است. در حقیقت، درک ناامنی و مقصر و مظلوم، از ناخودآگاه ما که در کودکی شکل گرفته، می‌آید؛ یعنی زمانی در کودکی، ذهن و ناخودآگاه در حال شکل‌گیری است و همزمان دچار ناامنی می‌شویم، بعد در بزرگسالی و در رفتار و بخش آگاه دنبال ناامنی می‌گردیم و اشاعه‌اش می‌دهیم به جامعه و معیشت و ...

📸 yon.ir/Kntqg
💭 #استاد_سلطانی
#آموزشی
منبع: همبازی
@MasafGame
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بچه‌ها و دومینوی پرشی چوب‌بستنی

#بازی_حرکتی
#اسباب_بازی
منبع: همبازی
@MasafGame
‍‍‍‍‍‍‍‍‍ ‍‍‍‍‍ ‍ ‍‍📌 #آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی

💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #ویروس های_آخرالزمانی؟

🎮 نام بازي: بررسی سه گانه "#کلاسیک_رزیدنت_ایول «Resident Evil»" قسمت ۲۷

🔰 نقد بازی #رزیدنت_اویل ۱ تا ۳ :

⭕️ اما آشنایی با نویسنده داستان قسمت دوم بازی

🔰 «نابورو سوجیمورا» (Noboru Sugimura) 

🔺 نابوررو سوجیمورا در سال 1984 میلادی در ژاپن به دنیا آمد. وی یکی از نویسندگان حرفه ای در عرصه بازی های رایانه ای است که عمده شهرت خود را مدیون نوشتن فیلمنامه Biohazard یا همان رزیدنت ایول می داند. 

🔺 در اوایل دهه 1990، وی در نمایش های مختلف تلویزیونی در ژاپن به ایفای نقش پرداخت که از مهم ترین آن ها می توان به Kamen Raidaa Burakku در سال 1987 و مجموعه نمایش های Tokusatsu اشاره کرد. 

🔺 اولین حضور وی به عنوان نویسنده در عرصه بازی های رایانه ای در Biohazard 2 در سال 1998 بود. در خلال توسعه این بازی، وی به همراه یوشیکی اوکاموتو (Yoshiki Okamoto)، یکی از شرکت های تابعه کپ کام به نام Flagship را تأسیس کردند که در زمینه نوشتن داستان و پلات بازی های رایانه ای فعالیت می کرد. 

🔺 از آن پس، او در بازی های مختلفی مانند Dino Crisis 2، Onimusha و... به ایفای نقش پرداخت. وی همچنین وظیفه نویسندگی در بازی های Biohazard Code: Veronica، Biohazard 0 و Gun Survivor را برعهده داشت. بسیاری از منتقدین، سوجیمورا را نویسنده ای فعال در عرصه بازی های رایانه ای می دانند.

⭕️ بررسی بازی Resident Evil 2

🔺 (این بازی در سال 1998 برای کنسول PS1 عرضه شد)

🔺سه ماه پس از ماجرای قسمت اول بازی، ویلیام برکین، دانشمند برجسته شرکت آمبرلا سرانجام موفق به کشف ویروس جی می شود. او و آلبرت وسکر به شدت درتلاش بودند تا از شرکت آمبرلا جدا شده و فعالیت خود را به شکل مستقل از این شرکت پیگیری کنند. برکین مایل بود تا ویروسی اکتشافی خود را، به ارتش ایالات متحده بفروشد ولی وسکر مخالف این کار بود و همین امر موجب بروز اختلاف میان آن دو را فراهم نمود. 

🔺از طرفی زمانی که این خبر به اوزول ای اسپنسر رسید، او تصمیم گرفت تا کریستین هانری را مامور ربودن ویروس جی نماید و با این کار مانع فروش ویروس به ارتش شود. 

🔺هانری نیز با فرستادن هانک (یک نظامی زبده) به شهر راکون و آزمایشگاه زیرزمینی آمبرلای موجود در این شهر، او را مامور بازپس گیری نمونه‌های ویروس جی می کند. 

🔺هانک و تیمش، پس از ورود به آزمایشگاه ویروس را از برکین طلب می کنند اما او مخالفت کرده و پس از یک درگیری شدید، هانک و تیمش مجبور به تیراندازی به برکین شده و پس از آن نمونه‌های ویروس جی و تی را به دست می آوردند. 

🔺 اما برکین بیش از مرگ نمونه ای از ویروس جی را که دراختیار داشت به خودش تزریق کرده و جهش‌های ژنتیکی گسترده‌ای در او ایجاد می شود. جهش‌هایی که ساختار حیاتی او را دچار تغییرات اساسی نموده و او را به هیولایی مخوف و مهار نشدنی تبدیل می نماید. 

🔺 برکین در پی انتقام از هانک و تیم او برآمده و در جریان این کار، به صورت تصادفی، ویروس تی در فاضلاب آزمایشگاه و اندکی بعد در فاضلاب شهر راکون شیوع می یابد. 

🔺 این رخداد سبب می شود تا در مدت زمان بسیار کوتاهی، همه موجودات زنده و شهروندان شهر راکون، به زامبی تبدیل شده و رفته رفته شهر راکون شهر ارواح نام گیرد. البته این موضوع به شدت از طرف رسانه ها سانسور خبری شده و خبر این فاجعه بیولوژیکی کاملا مسکوت می ماند. 

🔺 سکوت خبری تا حدی است که زمانی که پلیس جوان و تازه کاری به نام لیان اسکات کندی، برای آغاز اولین روز کاری خود وارد شهر راکون می شود، از دیدن اوضاع شهر غافلگیر شده و با دردسر های جدی روبرو می شود. 

🔺از سوی دیگر دختر جوانی به نام کلیر ردفیلد (خواهر کریس رد فیلد از اعضای اصلی گروه استارز) غافل از همه جا، برای ملاقات با برادر خود وارد این شهر می شود و او هم همچون لیان درگیر مبارزه با زامبی ها می شود. اما طی اتفاقی غیرمنتظره، لیان و کلیر یکدیگر را ملاقات می کنند و برای رهایی از بحرانی که در آن گرفتار شده اند، با یکدیگر همکاری می کنند. 

🔺 در اثر بحران ایجاد شده، تعداد کمی از مردم شهر سالم مانده اند و خطر هر لحظه آن ها را تهدید می کند. در این بین لیان و کلیر موفق به یافتن دختر بچه ای 12 ساله به نام شری برکین می شوند. شری، دختر ویلیام برکین و آنت برکین، دو تن از دانشمندان اصلی و برجسته شرکت آمبرلاست که در اثر حادثه آزمایشگاه، از خانواده خود دور افتاده و در شهر سرگردان شده است. 

نویسنده: محمود بلالی
@MasafGame
‍‍‍‍‍‍‍‍‍ ‍‍‍‍‍ ‍ ‍‍📌 #آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی

💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #ویروس های_آخرالزمانی؟

🎮 نام بازي: بررسی سه گانه "#کلاسیک_رزیدنت_ایول «Resident Evil»" قسمت ۲۸

🔰 نقد بازی #رزیدنت_اویل ۱ تا ۳ :

⭕️ بررسی بازی Resident Evil 2

🔺 لیان و کلیر مسئولیت حفاظت از شری را به عهده می گیرند و تلاش می کنند تا از شهر فرار کنند،اما بیرکین که حالا به هیولایی وحشتناک تبدیل شده،مانع این کار می شود.درگیری های شدیدی میان لیان و بیرکین رخ می دهد،اما میزان ویروس تزریقی به بدن بیرکن چنان بالاست که مانع نابودی او و جهش های پیاپی او می شود. در این بین ناگهان سر و کله زنی چینی تبار به نام ایدا وانگ هم پیدا می شود. 

🔺 ایدا مامور ویژه ایست که از طرف آلبرت وسکر برای نمونه برداری از ویروس جی و تهیه گزارش از اوضاع شهر و عملکرد ویروس به راکون سیتی اعزام شده است.ایدا پس از نمونه برداری از ویروس،با از خود گذشتگی به لیان کمک می کند تا برکین را نابود کرده و به همراه کلیر و شری شهر راکون را ترک نمایند.این درحالی است که نمونه هایی از ویروس تی و جی قبلا از شهر خارج شده اند. 

📍 مکان وقوع حادثه

⭕️ آشنایی با شهر راکون

🔺 شهر راکون، شهری خیالی در "غرب میانه کشور آمریکا" است که در سری بازی های رزیدنت ایول از آن نام برده شده و کانون اصلی اتفاقات مرگبار چندین قسمت از بازی محسوب می شود. شهر راکون در سال ۱۹۶۸ تاسیس شد.شهری که بیش از ۱۰۰۰۰۰ نفر جمعیت داشت. اقتصاد این شهر در دست شرکتی به نام آمبرلا بود به طوری که ۳۰٪ ساکنین شهر در این شرکت مشغول به این کار بودند.اما اکثر آن‌ها از فعالیت‌های غیر قانونی این شرکت بی اطلاع بودند.

🔺 بعد از ۱۹ سال از تاسیس شهر یعنی در سال ۱۹۸۷ مایکل وارن(Michael Warren)شهردار این شهر انتخاب شد.او در طی مدت کاری خود، کارهایی از قبیل سیستم‌های الکتریکی، ایجاد امکانات رفاهی و قانونمند کردن شهر از طریق تاسیس اداره پلیس بود.اما برای اجرایی کردن چنین کارهایی از شرکت آمبرلا که یک شرکت دارویی بود کمک گرفت.در اکثر پروژه‌های شهر راکون شرکت آمبرلا سهیم بود و به همین خاطر نفوذ خیلی بالایی بین مقامات شهر داشت.این نفوذ تا اداره پلیس هم کشیده شده بود.یکی از کارهای تاسیس اداره پلیس شهر بود که البته با دخالت خود آمبرلا همراه بود.در سال ۱۹۸۰ ساختمان موزه هنر شهر توسط مقامات به ساختمان پلیس تغییر نام کرد و این ساختمان محل فعلیت نیروهای پلیس شد. این ساختمان در قسمت مرکزی شهر واقع در خیابانEnnerdaleقرار گرفته بود.R.P.Dدر واقع مخفف عبارتRaccon City Departmentبه معنی اداره پلیس شهر راکون است.

🔺 شرکت داروسازی آمبرلا با ایجاد آزمایشگاهی پیشرفته و سری در زیر شهر راکون، اقدام به ساخت و تکثیر سربازهای بایو اورگانیکی کرده بود که در اثر اتفاقی پیش بینی نشده،ویروسی مرگبار به بیرون از آزمایشگاه راه پیدا کرد و موجب بروز یک فاجعه انسانی و تبدیل انسان ها به زامبی های وحشی و گوشتخوار شد.پیشرفت آلودگی ویروس در مدت بسیار کوتاه،باعث شد تا مقامات دولتی با اعلام وضعیت فوق العاده،در یک جلسه اضطراری طرح نابودی شهر راکون را به تصویب برسانند.پس از تصویب این طرح،شهر با موشک های اتمی مورد حمله قرار گرفت و به طور کامل نابود شد. 

غرب میانه آمریکا کجاست؟ 

این ناحیه به عنوان محل ملاقات فرهنگ‌های مختلف شناخته می‌شوند.در اوایل قرن نوزدهم مهاجران در جستجوی زمین‌های زراعی پربارتر به ایالات غرب میانه کوچ کردند و به زودی،اروپاییان مستقیما از سواحل شرقی به سمت غرب میانه راهی شدند.در سال‌های اخیر نیز جمعیت مهاجر این ایالات همواره دارای رشد و تنوع زیادی بوده است.هم چنین جمعیت زیادی از سرخ پوستان آمریکایی نیز در این ایالات زندگی می‌کنند.خاک حاصلخیز این مناطق به کشاورزان امکان کشت انواع محصولات زراعی و غلات مانند گندم و جو را می‌دهد و به همین علت این ایالات را با نام "ایالات حاصلخیز آمریکا" می‌شناسند.اکثر زمین‌های ایالات غرب میانه، دشت‌ها و مزارع حاصلخیز هستند و به همین دلیل مزارع گندم زیادی در این ایالات به چشم می‌خورد. 

اهالی غرب میانه به دلیل رفتار دوستانه و صداقت و رک گویی شان معروف می‌باشند.بزرگ‌ترین شهر و مرکز عمده فعالیت‌های ایالات غرب میانه،شهر شیکاگو می‌باشد که دومین شهر بزرگ آمریکا نیز می‌باشد.شیکاگو که شهری بندری در کنار ۵ دریاچه‌های بزرگ آمریکا می‌باشد،به عنوان محل اتصال خطوط راه آهن در منطقه و هم چنین مرکز پروازهای بین‌المللی و سایر پروازها به تمام نقاط آمریکا شناخته می‌شود.در مرکز شهر شیکاگو برج سیرز قرار دارد که با ۴۴۷ متر ارتفاع، از مرتفع‌ترین برج‌های جهان می‌باشد.غرب میانه شهرهای بزرگ و مهم دیگری نیز دارد،اما بیشتر به دلیل شهرک‌های کوچکش،معروف می‌باشد.ایالات غرب میانه را گاهی "منطقه مرکزی و حیاتی" ایالات متحده آمریکا می نامند.

نویسنده:محمود بلالی
@MasafGame
دخترانی که در سنین پایینی مثل ۷سالگی به بلوغ جنسی می‌رسند،در معرض خطر ابتلا به افسردگی و بروز رفتارهایی ضداجتماعی خواهندبود؛که حداقل تا دهه ۲۰ عمرشان ادامه‌خواهدیافت

#آموزشی
منبع: همبازی
@MasafGame
«خوبی‌های پنهان در رفتارها»

🔷 سوال: زمانی که کودکان را به ترک برخی رفتارها تشویق می‌کنیم، آیا احتمال دارد که برخی خوبی‌های این رفتارها از بین برود؟

🔶 پاسخ: هر گاه بخواهیم به کودکی کمک کنیم تا رفتار جدیدی را در پیش بگیرد، باید مطمئن شویم که خوبی‌های قبلی حفظ می‌شود.

▫️ رئیس‌بودن باید به خاطر داشتن کفایت در رهبری حفظ شود.
▫️ انتقادکردن باید به خاطر داشتن قدرت مشاهده و درک باقی باشد.
▫️ سمج‌یودن باید به خاطر اراده و پایداری حفظ شود.
▫️ حساس بودن باید به خاطر عاطفه و دلسوزی بماند.

🔸 لازم است به جوانب مختلف هر رفتار، توجه شود.

#مشاوره
📚منبع: همبازی
@MasafGame
‍‍‍‍‍‍‍‍‍ ‍‍‍‍‍ ‍ ‍‍📌 #آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی

💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #ویروس های_آخرالزمانی؟

🎮 نام بازي: بررسی سه گانه "#کلاسیک_رزیدنت_ایول «Resident Evil»" قسمت ۲۹

🔰 نقد بازی #رزیدنت_اویل ۱ تا ۳ :

🔺 استقبال از نسخه دوم بازی به مراتب بیشتر و چشمگیر تر از نسخه اول آن بود و این موضوع باعث شد تا ساخت قسمت سوم بازی هم در دستور کار شرکت کپ کام قرار گیرد. برای ساخت قسمت سوم بازی کازوهیرو آیاما به عنوان کارگردان و یاسوهیسا کاوامورا به عنوان نویسنده داستان انتخاب شدند. 

🔺 متاسفانه از کارگردان و نویسنده قسمت سوم بازی اطلاعات چندانی در دست نیست و بیوگرافی خاصی از آن ها برای درک دیدگاهشان وجود ندارد. اما طی مصاحبه ای که سایت گیم اسپات با کاوامورا داشت، برخی از نکات تاریک داستان مشخص شد که می تواند کمکی برای درک بیشتر داستان بازی باشد. در ادامه این متن به این مصاحبه توجه نمایید:

من پایان کار شهر راکون بودم

⭕️ مصاحبه با يوسوهيسا كاوامورا نویسنده داستان بازی Resident Evil 3

گیم اسپات: آقاي كاوامورا، ما در داستان شما شاهد بوديم كه شهر راكون به وسيله ماموران نظامي دولت آمريكا محاصره شده بود. آيا ساكنان شهر راكون در آنجا زنداني شده بودند يا همه آن ها شهر را ترك كرده بودند؟

- طبق طرح كلي داستاني كه من نوشته بودم، عده اي از مردم قبل از محاصره كامل شهر آنجا را ترك كرده بودند. اما بقيه مردم به خاطر جلوگيري از شيوع ويروس، به وسيله ماموران نظامي در شهر زنداني شده بودند.

گیم اسپات: الهه انتقام چطور وارد شهر راكون مي شود؟

- الهه انتقام هم درست مانند تايرنت، به وسيله هلي كوپتر وارد شهر راكون مي شود. 

گیم اسپات: هدف واقعي آزمايشگاه آمبرلا از فرستادن الهه انتقام به شهر راكون چه بود؟

- به الهه انتقام دستور داده شده بود كه  "برو و تمام شهر را از وجود اعضاي گروه پليس S.T.A.R.S پاك كن". به همين دليل الهه انتقام كار خودش را در شهر راكون آغاز كرد. آزمايشگاه آمبرلا سعي داشت كه با اين كار ثابت كند كه الهه انتقام به عنوان يك سلاح جاندار هوشمند قادر است تا هر هدف مشخصي را نابود كند. 

گیم اسپات: الهه انتقام به چه شكل اعضاي گروه S.T.A.R.S را تشخيص مي داد؟

- در آزمايشگاه آمبرلا، تيم سازنده الهه انتقام، به كمك عكس ها و فيلم هاي مربوط به اعضاي گروه S.T.A.R.S او را با همه اعضاي اين گروه آشنا كرده بوند. درواقع الهه انتقام موجود بسيار باهوشي بود كه مي توانست با تحليل مسایل و فكر كردن درمورد آن ها به طور مستقل تصميم گيري كند.

گیم اسپات: نام ( الهه انتقام ) از كجا به ذهن شما رسيد؟

- من لقب الهه انتقام را از روي نام مستعاري كه تيم اروپايي توسعه دهنده گرافيك فضاي آزمايشگاه آمبرلا، روي خود گذاشته بودند برداشت كردم. من اين اسم را به اين دليل انتخاب كردم كه الهه انتقام ما، درواقع انتقام بلايي كه افراد گروه S.T.A.R.S بر سر تايرنت آورده بودند را از آن ها مي گرفت.

گیم اسپات: در داستان شما داريو روسو چگونه كشته مي شود؟ مرگ او در بازي از نقاط تاريك به حساب مي آيد.

- يك مرگ اندوهناك... او به شدت ترسيده بود و خودش را در پشت يك كاميون مخفي كرده بود. در طول داستان، زامبي ها با شكستن در انباري وارد آنجا مي شوند و او كه از اين موضوع بي خبر است از مخفيگاهش خارج مي شود. به اين ترتيب او توسط زامبي ها كشته مي شود.

گیم اسپات: شهردار شهر راكون كجا رفته بود؟

- او اولين كسي بود كه قبل از محاصره شهر توسط ماموران نظامي، موفق شد شهر را ترك كند.

گیم اسپات: همه درمورد چگونگي زنده ماندن نيكولا در حادثه هاي پمپ بنزين و اداره سوال مي كنند. كمي در اين مورد توضيح دهيد.

- تعجب مي كنم! همه به وضوح مي دانند كه او چگونه از اين حوادث جان سالم به در برد. به هرحال او عضو گروه ويژه ( اي ـ ايكس ) روسيه بود و در كارش به اندازه كافي مهارت داشت.

گیم اسپات: مي توانيد تاريخ دقيق روزي را كه جيل وارد برج ساعت شد و زنگ آن را به صدا درآورد به ما بگوييد؟

- 28 سپتامبر. البته جيل بعد از بيهوشي مدت يك روز در آنجا ماند.

گیم اسپات: ما در بيمارستان چند شكارچي را درون كپسول هاي ويژه مي بينيم. آيا آن ها توسط افراد خاصي در اين كپسول ها نگهداري مي شدند، يا بيمارستان هم قسمتي از آزمايشگاه آمبرلا بود؟

- آزمايشگاه آمبرلا سهام دار بيمارستان بود. اما بيمارستان به هيچ وجه قسمتي از آمبرلا محسوب نمي شد. شكارچي هايي هم كه درون كپسول ها وجود داشتند، به منظور انجام آزمايش توسط پرسنل بيمارستان در كپسول ها زنداني شده بودند.

ادامه دارد...

نویسنده:محمود بلالی
@MasafGame
‍‍‍‍‍‍‍‍‍ ‍‍‍‍‍ ‍ ‍‍📌 #آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی

💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #ویروس های_آخرالزمانی؟

🎮 نام بازي: بررسی سه گانه "#کلاسیک_رزیدنت_ایول «Resident Evil»" قسمت ۳۰

🔰 نقد بازی #رزیدنت_اویل ۱ تا ۳ :

⭕️ مصاحبه با يوسوهيسا كاوامورا نویسنده داستان بازی Resident Evil 3

گیم اسپات: در طول بازي، كارلوس بعد از ورود به بيمارستان، با استفاده از ويروس تي واكسن درست مي كند. خب، حالا كه امكان ساخت واكسن در اين بيمارستان وجود داشته، چرا خود كارمندان بيمارستان اقدام به ساخت واكسن نكرده بودند؟

- اگر شما دفترچه خاطراتي را كه در بيمارستان افتاده بود مي خوانديد، حتما جواب اين سوال را پيدا مي كرديد. پزشكان بيمارستان تقريبا تا آخرين مرحله ساخت واكسن پيش رفته بودند، اما آن ها فرصتي براي تكميل واكسن نداشتند. همه آن ها به سرعت توسط ويروس آلوده شده بودند.

گیم اسپات: آيا نيكولا از كار همه سرگروه هاي هم رتبه خودش آگاهي داشت؟
- همه سرگروه ها از كار يكديگر خبر داشتند.

گیم اسپات: چرا الهه انتقام نيكولا را كشت؟ مگر ماموريت او تنها نابود كردن افراد گروه S.T.A.R.S نبود؟

- همانطور كه قبلا هم گفتم، الهه انتقام موجود بسيار باهوشي بود. او چندين بار نيكولا را  درحال صحبت كردن با جيل ديده بود. به همين دليل هم او را كشت.

گیم اسپات: براي تخريب شهر راكون از چه نوع موشكي استفاده شد؟

- جزئيات اين موشك ها معلوم نيست. ولي آن ها چيزي شبيه به بمب هاي تبخير شونده بودند.

گیم اسپات: دولت آمريكا چه مقدار اطلاعات راجع به فعاليت هاي آزمايشگاه آمبرلا داشت و چرا آشكارا آن را متهم نمي كرد؟

- سابقا خود دولت آمريكا يكي از خريدان سلاح هاي ميكروبي ساخت شركت آمبرلا بوده و اطلاعات كافي در اين مورد داشته. اما اين اطلاعات فقط به توليد سلاح هاي ميكروبي خلاصه مي شود. آن ها از ساير فعاليت هاي آزمايشگاه آمبرلا بي خبر بودند. درضمن بعضي از افراد درجه بالاي دولت آمريكا هم با آمبرلا ارتباط داشتند، به همين دليل افشاي اين موضوع به ضرر دولت آمريكا تمام مي شد. البته فقط برخي از اعضاي دولت آمريكا در چنين موقعيتي قرار نداشتند، بلكه تمام بنگاه هاي صنعتي آمريكا هم درگير اين موضوع شده بودند.

گیم اسپات: برد چگونه به جيل و كارلوس كمك كرد؟

- برد از كريس و جيل جدا شده بود تا خانواده اش را به جاي امني منتقل كند. بعد از اين كه او خانواده اش را به جاي امني منتقل كرد، فكر كرد كه دوباره با كريس و جيل ارتباط برقرار كند. اما زماني كه موفق به اين كار نشد، تصميم گرفت كه با استفاده از هلي كوپتر، به سراغ جيل و كريس برود. كريس در آن زمان شهر راكون را ترك كرده بود، پس بري به كمك جيل رفت و قبل از برخورد موشك ها به شهر، او و كارلوس را نجات داد.

گیم اسپات: آيا علت ماندن جيل در شهر راكون، نظارت مخفيانه بر كارهاي آزمايشگاه بيركين بود؟

- بله، او چيزي درباره جزئيات كارهاي اين آزمايشگاه نمي دانست. فقط شنيده بود كه بين اين آزمايشگاه و آزمايشگاه آمبرلا رابطه اي وجود دارد.

گیم اسپات: منظور شما از به كار بردن عبارت " آخرين فرار " در بازي چه بود؟

- معناي اين جمله پايان كار شهر راكون است. يعني شهري كه تمام سري ماجراهاي بازي هاي رزیدنت ایول در آنجا رخ داده، در سري هاي بعدي اين بازي ديگر وجود نخواهد داشت.

گیم اسپات: متشكرم.

نویسنده:محمود بلالی
@MasafGame
📌 #بازی_حرکتی

💠 بازی در جهت افزایش هوش منطقی-ریاضی

کانال تلگرامی مصاف گیم👇
@MasafGame
«کنفرانس اروپایی یادگیری مبتنی بر بازی‌ها» (ECGBL) در صدر کنفرانس‌های بین‌المللی برای پذیرش مقالات حوزه بازی‌های جدی قرار می‌گیرد.
اطلاعات بیشتر:
https://goo.gl/XTkpc1

#پژوهش
#کنفرانس
@Masafgame
‍‍‍‍‍‍‍‍‍ ‍‍‍‍‍ ‍ ‍‍📌 #آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی

💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #ویروس های_آخرالزمانی؟

🎮 نام بازي: بررسی سه گانه "#کلاسیک_رزیدنت_ایول «Resident Evil»" قسمت ۳۱

🔰 نقد بازی #رزیدنت_اویل ۱ تا ۳ :

⭕️ بررسی بازی Resident Evil 3

🔺(این بازی در سال 1999 برای کنسول PS1 عرضه شد)

🔺آغاز رخدادهای این بازی، یک روز پیش از رخدادهای بازی رزیدنت ایول ۲ و پایان داستان آن، دو روز پس از رویدادهای بازی رزیدنت ایول ۲ است. شهر راکون درگیر بحران ناشی از انتشار ویروس تی است و جیل که از افسران کهنه کار گروه استارز بود؛ در تلاش است تا از شهر فرار کند. در جریان این تلاش، او با کارلوس اولیویرا که یکی از اعضای تیم U.B.C.S است ملاقات می‌کند. (U.B.C.S نام یک واحد نظامی و امنیتی در سری بازی رزیدنت ایول است. این واحد در حقیقت یک نیروی انجام عملیا های ویژه بود که توسط شرکت آمبرلا و شخص سرگئی ولادیمیر، برای مقابله با خطرهای احتمالی آزمایش های غیر قانونی خود آن ها، پایه گذاری شده بود. افراد این واحد امنیتی دارای مهارت های فراوانی بودند و در انجام ماموریت هایشان بسیار آگاهانه رفتار می کردند.)

🔺 آمبرلا، برای مهار انتشار و نجات بازماندگان و پژوهشگران خود در شهر راکون، تیمی از U.B.C.S را در این شهر مستقر نمود. این تیم در رسیدن به هدف‌های خود ناکام ماند و بیشتر اعضای آن (۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر)، به نوعی نابود شدند. کارلوس به همراه چند هم‌رسته دیگر خود، همچون نیکولای گینوائیف و میخائیل ویکتور به پیشبرد ماموریت خود در شهر می‌پرداخت، اما در این بین نیکولای به عنوان سردسته تیم، اهداف خودخواهانه‌ای در سر می‌پروراند. 

🔺در این‌میان، شرکت آمبرلا با فرستادن موجودی مخوف و قاتل به نام نمسیس تصمیم داشت تا تمامی افسران گروه استارز را نابود کند. از دیدگاه آمبرلا، استارز بانی اصلی رسوایی شرکت آمبرلا بود و تمامی اعضای آن باید نابود می شدند. 
نمسیس برای اولین بار در اداره پلیس شهر راکون با جیل روبه‌رو می شود و این آغازی برای یک تعقیب و گریز طولانی مدت می شود. جیل در چند قسمت از بازی مجبور می شود می شود تا دست از فرار کشیده و با نمسیس مبارزه کند، اما نمسیس به این سادگی ها شکست پذیر نبود و با هر شکست دوباره خودش را ترمیم می نمود. 

🔺 در ادامه جیل متوجه می‌شود که می‌تواند با خبر کردن هلیکوپتر از طریق برج ساعت کلیسا، از شهر فرار کند. او به کمک نیکولای متوجه می شود که قطاری در شهر وجود دارد که می‌تواند آن ها را به برج ساعت برساند. اما نیکولای برای ممانعت از فرار جیل قطار را دست‌کاری کرده ‌بود به همین دلیل به جای رسیدن به برج ساعت در جایی نزدیک آن، به دیوار برخورد می‌کند و نابود می شود. 

🔺 جیل با تلاش‌های فراوان خودش را به برج ساعت می‌رساند و هلیکوپتر را خبر می‌کند، اما با شلیک موشکی توسط نمسیس، هلیکوپتر از بین رفته و جیل به ویروس آلوده می‌شود. دراین میان کارلوس برای درمان جیل دست به کار می شود و به دنبال پادزهر خودش را به بیمارستان شهر می رساند. سرانجام پس از درگیری های متعدد، کارلوس پادزهر را یافته و جیل را نجات می‌دهد. 

🔺 در ادامه کارلوس متوجه موضوعی وحشتناک می شود. دولت آمریکا، برای پاک‌سازی شهر راکون، یک موشک هسته‌ای به سمت شهر فرستاده ‌است. کارلوس این موضوع را به جیل اطلاع می دهد. با شنیدن این خبر، جیل تلاش بیشتری برای خروج از شهر می کند اما همچنان نمسیس در تعقیب اوست. کارلوس موفق می شود هلیکوپتری برای گریز از شهر فراهم کند. سرانجام جیل پیش از وارد شدن به بالگرد، آخرین مبارزه خود با نمسیس را انجام می دهد و او را با کمک اسلحه لیزری نابود می کند. درپایان، جیل و کارلوس موفق می شوند، به همراه بری بارتون و با کمک هلیکوپتری که او هدایت می کرد از شهر بگریزند. پس از فرار این سه نفر، شهر راکون، توسط بمب هسته‌ای از نقشه جغرافیایی ایالات متحده پاک می شود!

نویسنده:محمود بلالی
@MasafGame
‍‍‍‍‍‍‍‍‍ ‍‍‍‍‍ ‍ ‍‍📌 #آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی

💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #ویروس های_آخرالزمانی؟

🎮 نام بازي: بررسی سه گانه "#کلاسیک_رزیدنت_ایول «Resident Evil»" قسمت پایانی

🔰 نقد بازی #رزیدنت_اویل ۱ تا ۳ :

⭕️ بررسی بازی Resident Evil 3

🔴 نمسیس چیست؟

🔰 الهه انتقام (Nemesis) 

🔺 الهه انتقام سلاحی ویژه است که توسط مؤسسه آمبرلا به صورت یک سرباز شکست ناپذیر طراحی شده است. او توانایی فکر کردن داشته و می تواند به طور کامل بر موانع سر راه خود غلبه کرده و مأموریت خود را به انجام برساند. پس از آزادی وی از زندان شهر راکون، او مأموریت می یابد تا تمام اعضای S.T.A.R.S را به قتل برساند. 

🔺 از زمان ابداع الهه انتقام، این کاراکتر با استقبال مثبت عمومی روبرو شد و به عنوان یکی از متداول ترین کاراکترها مورد توجه قرار گرفته است. بسیاری از شرکت های فعال در عرصه بازی های رایانه ای، این کاراکتر را بسیار وحشتناک و ترسناک توصیف می کنند.

⭕️ مفهوم و طرح:

🔺 نمسیس در اساطیر یونانی، دومین الهه پیشدادی یونانی است که از آتیک برخاست. در اساطیر یونانی، نمسیس به عنوان الهه خشم و انتقام شناخته می‌شد. در باور یونانیان باستان، نمسیس خدای مجازات‌گری بود که بر گناه‌کاران خشم گرفته و از آن‌ها انتقام می‌گرفت. در باور مردم آن دوران، این الهه زن، با مردان ریاکار، متجاوز و جنایت‌کار برخورد می‌کرد و آن‌ها را به سزای کارهایشان می‌رسانید. انتخاب چنین نامی برای هیولایی که به منظور کشتن و انتقام گیری از اعضای گروه S.T.A.R.S برنامه ریزی شده است، نشان از خشم و کینه اعضای آمبرلا از این گروه دارد.

⭕️ ویژگی ها:

🔺 توانایی الهه انتقام در فکر کردن و استفاده از سلاح های مخصوص، یکی از ویژگی های بارز این کاراکتر محسوب می شود. همانگونه که گفته شد این کاراکتر برای اولین بار در RE3 به عنوان یک کاراکتر بازی و یک رقیب اولیه مطرح گردید. نتیجه سال ها تحقیق توسط شرکت آمبرلا به خلق کاراکتری منجر شد که وظیفه آن کشتن و از بین بردن تمام اعضای S.T.A.R.S است. 

🔴 نکته بسیار مهم:

🔺 یکی از نکات بسیار مهم و حائز اهمیت در قسمت سوم بازی، حضور نظامیان روس به عنوان قطبی تاثیرگذار در کنار آزمایشگاه آمبرلا است. در این بازی به وضوح به نقش کشور روسیه در بحران ایجاد شده در شهر راکون اشاره می شود. داستان بازی حضور روس ها در کنار آمبرلا را اینگونه توضیح می دهد:

🔺 کلنل سرگئی ولادیمیر (Sergei Vladimir)‏ یکی از بلندپایه ترین شخصیت‌های شرکت آمبرلا بود. ولادیمیر فرمانده کل نیروهای نظامی این شرکت در سرتاسر جهان و همچنین وفادارترین و وظیفه‌شناس‌ترین افراد اوزول ای اسپنسر بود. 

🔺 او مدارج پیشرفت را به سرعت گذراند و درجه کلنل را دریافت کرد. ولادیمیر چشم راست خود را در جنگ از دست داده بود. پس از فروپاشی شوروی و با نابودی پناهگاهی که وی در شوروی داشت، ولادیمیر تمام افتخاراتش را از دست داد و مجبور به ترک کشورش شد. اسپنسر از این فرصت به خوبی استفاده نمود و او را مورد توجه ویژه خود قرار داد و این سبب شد تا او به اسپنسر بسیار وفادار شود. 

🔺 او وارد پروژه تایرانت گشت و تمرکز خود را در گسترش این پروژه گذاشت. توانایی‌های نظامی او سبب شد تا برای حفاظت و مقابله با خطرات احتمالی B.O.W های شرکت، سازمانی به نام U.B.C.S را بنیانگذاری کند. ولادیمیر به پروژه تایرانت علاقمند بود و فعالیتش را در این پروژه دنبال می‌کرد. با مدیریت او، در سال ۱۹۹۸ گونه‌ای جدید از مخلوق تایرانت، با نام T-a.l.o.s خلق شد. T-a.l.o.s کوتاه شده عبارت Tyrant-Armored Lethal Organic System به معنی تایرانت زنده، کشنده و زره‌دار است. 

🔺 این مخلوق به سلاح گرم مجهز بوده و بسیار هوشمند تر از تایرانت‌های پیشین بود. T-a.l.o.s به منظور حفاظت از رایانه‌ی مرکزی Red Queen خلق شده بود. سرگئی ولادیمیر همواره از دو تایرانت به نام Ivan برای حفاظت از خود استفاده می‌کرد که بسیار قدرتمند و باهوش بودند. سرگئی ولادیمیر با یک مامور نامشخص در پیشبرد نقشه‌هایش همکاری می‌کرد. در سال ۲۰۰۳، کریس و جیل با نفوذ در مقر آمبرلا در روسیه، T-a.l.o.s را نابود کردند. ولادیمیر نیز پس از آنکه خود را به نوع ویژه‌ای از ویروس تی مبتلا کرد؛ دچار تغییر در ساختار بدنش شد و به یک هیولا تبدیل شد که توسط آلبرت وسکر کشته شد.

🔺 پس از پایان قسمت سوم بازی، سه گانه موسوم به سه گانه کلاسیک (1،2،3) به پایان می رسد و سه گانه جدیدی از این سری بازی ها موسوم به سه گانه نوین (4،5،6) آغاز می شود. به علت پیچیدگی های موجود در این سه گانه و وجود نمادهای سیاسی و مذهبی در آن ها، سه گانه دوم به صورت مجزا بررسی شد.

نویسنده:محمود بلالی
@MasafGame
لحن و تن صدا و منش صحبت با کودک

🔹 وقتی با کودک صحبت می‌کنیم، لحن و تن صدایمان، به همان اندازه حرفی که می‌زنیم اهمیت دارد. حتی ماهرانه‌ترین واکنش‌ها و عکس‌العمل‌ها و سنجیده‌ترین سخنان، زمانی که با نفرت و بیزاری اظهار شوند، می‌توانند مسموم‌کننده باشند: «دوباره تکرار کردی ... هرگز یاد نمی‌گیری.»

🔸 علاوه بر عبارت‌های محترمانه، منش محترمانه نیز ضروری است. منش محترمانه، می‌تواند چنین پیامی به کودک بدهند: «به توانایی و قضاوت تو اطمینان دارم، زمانی که به یک مشکل اشاره می‌کنم، می‌دانی چگونه باید با آن برخورد کنی»

#آموزشی
منبع: همبازی
@MasafGame
‍‍‍‍‍‍ ‍‍‍‍‍ ‍ ‍‍📌#آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی

💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #گشت_و_گذاری_در_برزخ؟

🎮 نام بازي: " #سایلنت_هیل۲ «  Silent Hill2»" قسمت ۱

🏷 سبک: سورویوال هارور

🔫 ژانر: اکشن

👥 رده سنی: +۱۸ (usk) ,+۱۶(Pegi)

📆 سال انتشار: ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۲

💻 پلاتفرم: پلی‌استیشن۳،مایکروسافت ویندوز، ایکس باکس

👤 طراح و کارگردان: Masashi Tsuboyama

ناشر:   Konami ژاپن

🔰 داستان بازی #سایلنت_هیل۲:

⭕️ مقدمه

🔺 به راستی ماساشی سوبویاما (Masashi Tsuboyama) را باید کارگردانی نوگرا با افکاری ویژه دانست. او که پس از تویاما، کارگردانی قسمت دوم سری بازی های سایلنت هیل را عهده دار شد، تصمیم گرفت تا برخلاف وی (و سایر کارگردانان پس از خود) منطق حاکم بر شهر سایلنت هیل را تغییر داده و از این شهر مضمونی جدید به وجود آورد. در قسمت دوم بازی، شهر سایلنت هیل برخلاف تعاریف ارایه شده از آن، کابوسی سیاه برای انتقام کشی شخصی یا محلی برای قربانی کردن انسان نیست و اینبار این شهر در شمایل برزخ خودنمایی می کند.

 ⚠️ نکته: برای درک بیشتر موضوع داستانی قسمت دوم بازی، سعی شده تا با استفاده از دیالوگ های خود بازی، داستانی آن مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد. لذا در پایان بخش بررسی دیالوگ ها، فایل ها و سایر فاکتورهای مورد نظر، داستان اصلی بازی در قالب نوشتاری خلاصه شده شرح داده خواهد شد.

⭕️ آغاز داستان

🔺 داستان قسمت دوم بازی به روایت سرگذشت عجیب جیمز ساندرلند اختصاص دارد. طبق شواهد ارایه شده در بازی جیمز 3 سال پیش همسر خود را در اثر بیماری از دست داده و حالا با دریافت نامه عجیبی، از طرف همسر مرحومش به شهر سایلنت هیل فراخوانده شده است!! 

🔺مری همسر جیمز، از وی خواسته تا در یکی از خاطره انگیز ترین مکان های این شهر سایلنت هیل او را ملاقات کند. نمادگرایی در بازی دقیقا از همین نقطه آغاز می شود. نامه در این داستان نمادی از دعوت به خودشناسی است. یعنی قرار است که جیمز در این داستان به خودشناسی برسد (البته به این موضوع در قالب های مختلف اشاره می شود).  
این موضوع در بازی اینطور نمایش داده می شود.

⭕️ بخشی از نامه مری به جیمز:

🔺 توی رویاهای آشفتم، من اون شهر رو دیدم؛ سایلنت هیل. تو قول دادی که منو باز هم به اون شهر ببری، اما هیچوقت این کارو نکردی. خب، الان من اینجا تنهام... منتظر تو...
جیمز برای دیدن مری و پی بردن به راز نامه، سردرگم و پریشان وارد سایلنت هیل می شود و تازه آنجاست که با حوادث عجیب و غریبی روبرو می گردد...
برای شرح دقیق داستان و اتفاق های درون آن، لازم است که جزء به جزء بخش های داستان را با حقایق و احتمالات موجود مورد بررسی قرار دهیم.

نویسنده: محمود بلالی

کانال تلگرامی مصاف گیم👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENBOfyDljq2gzGjEQ
تجربیات کودکی و اضطراب

🔹 در شصت هفتاد سال پیش، جامعه ما بسیار فقیرتر از امروز بود و اصلا قابل مقایسه با زندگی امروزی نیست. زندگی آباء و اجداد ما، از نظر مالی و مادی اصلا با زندگی امروز ما قابل مقایسه نیست. امروز، ما مرفه ولی ناامن هستیم. امنیت نداریم؛ چون امنیت ذهنی ربطی به قضایای بیرون ندارد. قضایای بیرون می‌تواند یک محرک باشد.

🔸 یک موقع، ترس ذهنی است. وقتی ترس ذهنی باشد، دیگر ترس نیست؛ بلکه اضطراب است. در روانشناسی، اضطراب یعنی ترس از موهومات؛ یعنی منشأ آن مشخص نیست و این ناامنی یک تصور ذهنی است و اصلا در بیرون وجود ندارد؛ ولی من ناامن هستم. این ناامنی‌ها، از کودکی و گذشته می‌آیند. من ذهنا ناامن هستم و دلیلی عینی برای آن وجود ندارد.

🔹 اجداد ما، امن بودند و ایمان داشتند و با درآمد یک‌روزه‌ای که در جیب داشتند، شکر می‌کردند و بدون دغدغه به خانه می‌رفتند؛ اما ما امروز توی حسابمان پر از پول است و می‌دانیم که تا دو سال آینده هم داریم که بخوریم؛ اما باز هم نگران هستیم.

🔸 یکی از دلایلی که ناامنی ذهنی شکل می‌گیرد، تجربه دوران کودکی است. کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم این است که سعی کنیم تجربه‌ای که فرزندان‌مان از کودکی‌شان کسب می‌کنند، تجربه مطلوبی باشد.

📸 l1l.ir/37e6
💭 #استاد_سلطانی
#آموزشی
📚منبع: همبازی
@MasafGame
🔆 امام على(ع) : مَن سَأَلَ فى صِغَرِهِ أَجابَ فى كِبَرِهِ

🔅 هر كس در خردسالى سئوال كند، در بزرگ‏سالى‌اش پاسخ مى‌دهد.

📚 تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 60 ، ح 662
#حدیث
@MasafGame
در بزرگترین تعدیل صورت گرفته در پیش‌بینی‌های نیوزو تا کنون، درآمد تخمینی کل صنعت در سال 2020، 143.5 میلیارد دلار اعلام شد.
این عدد پیش از این 128.5 میلیارد دلار پیش‌بینی شده بود.

@MasafGame
‍‍‍‍‍‍ ‍‍‍‍‍ ‍ ‍‍📌#آسیب_شناسی_بازیها_تخصصی

💠 نقد #بازیهای_رایانه ای #گشت_و_گذاری_در_برزخ؟

🎮 نام بازي: " #سایلنت_هیل۲ «  Silent Hill2»" قسمت ۲

🔰 داستان بازی #سایلنت_هیل۲:

⭕️ آنچه گذشت...

🔺 در سکانس ابتدایی بازی، جیمز را درون دستشویی و روبروی آینه ای می بینیم. او کنجکاوانه به تصویر خود خیره شده و درحال بررسی ظاهر خود است. در برداشت کلی، شاید این تصور ایجاد شود که جیمز برای ملاقات با مری ظاهر خود را بررسی می کند. اما از لحاظ نمادشناسی، این مفهوم در ذهن ایجاد می شود که جیمز درحال خودشناسی مجدد است و با نگاه در آینه سعی دارد خود واقعیش را بشناسد (تاکید دیگری به موضوع خودشناسی) 

🔺 دلیل روشن برای اثبات این موضوع هم استفاده از زاویه خاص دوربین در این صحنه است (دوربین به صورت اوریب و گردشی جیمز را در نمایی باز به تصویر می کشد. اینطور به نظر می رسد که فردی درحالت دراز کش درحال تماشای جیمز است- درمورد این موضوع در ادامه بیشتر توضیح داده خواهد شد.)

🔺 سپس جیمز وارد محوطه بیرونی شده و راه خود را به سمت شهر سایلنت هیل پیش می گیرد. در اولین برخورد، جیمز وارد قبرستانی شده و در آنجا با دختری عجیب روبرو می شود. دختر بدون توجه به جیمز درحال بررسی اسامی روی مقبره هاست که به یکباره متوجه حضور جیمز می شود:

جیمز: ببخشید، من...
دختر: من، متاسفم... من، من... من فقط
جیمز: نه چیزی نیست. نمی خواستم شما رو بترسونم. من یه جورایی گم شدم.
دختر: گم شدی؟!
جیمز: بله، من دنبال سایلنت هیل می گردم. از همین مسیر باید برم؟
دختر: هوم، بله... دیدنش توی این مه سخته، اما فقط یه راه برای رسیدن به اون وجود داره. ممکن نیست گمش کنی. اما...
جیمز: بله...
دختر: فکر می کنم بهتره اینجا بمونی. این... این شهر... یه چیزای عجیبی درمورد این شهر وجود داره. توضیح دادنش کمی سخته، اما...
جیمز: خطرناکه؟!
دختر: شاید... اما فقط درمورد این مه نیست... 
جیمز: باشه، فهمیدم. مراقبم.
دختر: دروغ نمی گم.
جیمز: نه، باور می کنم. فقط... برام مهم نیست که خطرناک باشه یا نه. به هرحال باید به شهر برم.
دختر: چرا؟
جیمز: دنبال کسی می گردم.
دختر: کی، اون کیه؟
جیمز: یکی که... خیلی برام مهمه. حاضرم هر کاری بکنم که دوباره با اون باشم.
دختر: منم همینطور. منم دنبال مامیم می گردم... منظورم مادرمه. از آخرین باری که دیدمش زمان زیادی می گذره. فکر می کردم مادر و برادرم هم اینجا باشن، اما نمی تونم اون ها رو اینجا پیدا کنم... متاسفم... این مشکل به تو ارتباطی نداره.
جیمز: امیدوارم بتونی پیداشون کنی.

♦️ اگر خوب به دیالوگ های بالا توجه کنید متوجه چندین نکته کلیدی خواهید شد:

🔺نکات مهم این بخش:
1- زمانی که جیمز درمورد گم شدنش به دختر می گوید او بسیار تعجب می کند. دختر تاکید می کند که فقط یک راه برای رسیدن به شهر وجود دارد و امکان گم شدن وجود ندارد. باز هم تاکیدی دیگر به خودشناسی و مشخص بودن راه در این مسیر.
2- جیمز و دختر، هر دو به دنبال کسی می گردند.
3- دختر به جیمز می گوید که گمان می کرده می تواند مادر و برادرش را در اینجا بیابد. توجه داشته باشید که او در قبرستان در این باره صحبت می کند و با توجه به حالتی که از او در ابتدای برخورد دیدیم، می توان حدس زد که او به دنبال قبر مادر و برادرش می گردد. حال سوال این است که، آیا مادر و برادر او در این شهر زندگی می کردند؟ و در این شهر مرده اند؟ اگر اینطور است، پس چرا دختر نمی گوید که نمی توانم قبر آن ها را پیدا کنم؟ (برای پاسخ به ادامه متن توجه کنید.)

نویسنده: محمود بلالی

کانال تلگرامی مصاف گیم👇
https://t.iss.one/joinchat/AAAAAENBOfyDljq2gzGjEQ
بازیکنان آفریقای جنوبی بیشترین سهم را در بازی ARK: Survival Evolved در آخرین ماه از سال 2017 داشته‌اند.
منبع: Newzoo
#آمارک_خارجی

@MasafGame
باید اثر ناامنی تاریخی را خنثی کرد

🔹 یکی از دلایلی که ناامنی ذهنی شکل می‌گیرد، بستر تاریخی کشور ماست. تاریخ ما بسیار تاریخ ناامنی است که در قالب خصوصیات به ما و فرزندان ما منتقل شده است.

🔸 ما تنها کشوری در دنیا هستیم که 1200 جنگ را پشت سر گذاشته‌ایم؛ که آخرینش جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است. ما در حال حاضر تاوان ناامنی‌های جنگ را می‌دهیم. و در این حالت هیچ چیزش را شما مقصر نیستید. هر جامعه‌ای که این مراحل را می‌گذراند، جامعه‌شناسان و متفکرینش باید در مورد مسائل و تبعات آن کار کنند؛ که متأسفانه ما اصلا به جامعه‌شناسی نمی‌پردازیم و همه مسائل را از روان‌شناسی می‌خواهیم و نمی‌دانیم که در مسئله امنیت، روانشناسی حرفی برای گفتن ندارد. می‌تواند اثرات ناامنی در ذهن را بررسی کند و آسیب‌های ذهنی ناشی از آن را درمان کند، ولی در ایجاد امنیت و سلب امنیت هیچ نقشی ندارد. امنیت، در حوزه روانشناسی نیست؛ اما ما برای هر اتقاقی می‌رویم سراغ روانشناسی.

🔹 رفتار والدین با کودک هم می‌تواند از عوامل شکل‌گیری ناامنی باشد. اولین پدیده‌ای که در کودک آسیب می‌بیند، امنیت اوست. در نتیجه، همه آباء و اجداد ما بدون اینکه مقصر باشند، قربانی هستند. قربانی ناامنی تاریخی، که همراه ما آمده است. و حالا امروز ما می‌خواهیم به بچه‌های‌مان امنیت بدهیم.

📸 yon.ir/tDefz
💭 #استاد_سلطانی
#آموزشی
📚منبع: همبازی
@MasafGame
🔆 پيامبر اکرم (ص) : فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربيت كنيد. پرسیدند: چگونه، اى رسول خدا؟ فرمودند: با خوراندن غذاى حلال (به مادرانشان)

📚 جُنگ مهدوى، ص 132
#حدیث
@MasafGame