Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🖇 جغرافیای خاکی و تاریخ خدایی
ایران مجموعۀ هویتی مبتنی بر دین است، نهفقط قطعهای از خاک. روشنفکران به دنبال این هستند که ایران را از هویت دینی اش جدا کنند.
مهدی جمشیدی؛ پژوهشگر انقلاب اسلامی در برنامه نصرالله
شبکه چهار سیما
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
ایران مجموعۀ هویتی مبتنی بر دین است، نهفقط قطعهای از خاک. روشنفکران به دنبال این هستند که ایران را از هویت دینی اش جدا کنند.
مهدی جمشیدی؛ پژوهشگر انقلاب اسلامی در برنامه نصرالله
شبکه چهار سیما
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👏12👌3👎1
🗒 از نسخۀ سکولار به نسخۀ دینی:
کدام «ای ایران»؟!
مهدی جمشیدی
۱. روشنفکریِ سکولار در گفتارِ تلویزیونیِ برنامۀ نصرالله، ضربۀ کاری خورد و چند روزی، در گیجیِ پس از ضربه به سر برد. اینک، قدری به خود آمده و میخواهد برای علاجِ طشتِ رسواییِ از بام افتاده، دستی بجنباند. اما دیر است و کار از کار گذشته. آن گفتارِ تلویزیونی، سخنِ جامعۀ ایران بود که شنیده نشده بود. من زبانِ این حس درونیِ اجتماعِ مؤمنانه بودم و دردها و استدلالهایش را بازگفتم. ازاینرو، اینچنین با استقبال اجتماعی مواجه شد. در فاصلۀ پس از این برنامه، حجم فراوانِ حمایتهای نخبگانی و خشنودیهای مردمی را مشاهده کردم. بازخورد، عالی و چشمگیر بود. البته من در میان، واسطه و میانجی بودم و فقط تفکّرِ مکتومِ جامعۀ دینی را مطرح کردم و به دفاع از حقایق اسلامی و انقلابی پرداختم. آنچهکه دیدید و شنیدند، قدرتِ معرفتیِ تفکّرِ انقلابی بود که با مهارتهای رسانهای و خطابی و ادبیاتِ نو، آمیخته شده بود. پس شخص من، طریقیّت داشت، نه موضوعیّت.
۲. من در آن برنامه گفتم که در دورۀ دفاع مقدّس، رزمندگان در شبهای عملیات، «زیارت عاشورا» میخواندند و نه سرود «ای ایران ای مرز پُرگهر». این سخن را از بزرگی نقل کردم و همچنان به آن معتقدم؛ چون واقعیّتِ دفاع مقدّسِ هشتسالۀ ما، چیزی جز این نبود. به روایتِ فتحِ آوینی بنگرید و صحت این ادّعا را بسنجید. نهفقط دفاع مقدّس، بلکه همۀ ساحات حیاتِ ایرانیانِ مسلمان، یکیشدۀ با اسلام و تشیّع است. حتی در واقعۀ انقلاب اسلامی نیز ارادۀ جمعی، معطوف به برپایی حکومت اسلامی بود و روح و ماهیّت این انقلاب، اسلام بود. این نظریهای که علامه مطهری در گفتارهای دورۀ کوتاهِ پساانقلابیاش مطرح کرد و همچنین بعدها نیز علامه مصباح. آن پاره از فرهنگِ جمعیِ ما که مولّد و بسیجگر و جنبشخیز است، اسلام است. ایران بهمثابه کالبد است که روح اسلامی در آن دمیده شده است.
۳. نوشتهاند این روایت من، کنایه به سخن رهبر معظّم انقلاب دربارۀ جملۀ «ای ایران بخوان» است. زهی خیال باطل. هرگز چنین نیست. من در روزِ پس از خواندهشدن این شعر در محضر رهبر معظّم انقلاب، مطلبی با عنوان «تاریخِ دینی در جغرافیای ایرانی: مایۀ هویّت ملّیِ ایرانیان» نگاشتم و در آن تصریح به حمایت از نسخۀ دوم این شعر کردم:
«شعرِ ای ایران، دو نسخه دارد. نسخۀ نخست، ایدئولوژیزداییشده است که فقط از مطلقِ ایران سخن میگوید و هیچ نماد و نشانۀ هویّتی در آن به چشم نمیخورد. این نسخه، عام و مطلق است؛ چنانکه هر ملّیّتی میتواند گسترۀ خاکیِ خویش را مبنا قرار بدهد و از همبستگیِ معطوف به آن سخن بگوید. اما نسخۀ دوم شعرِ ای ایران، ایدئولوژیک است؛ یعنی تمامیّتِ هویّتِ اسلامیِ ایرانیان در آن برجسته و آشکار شده است و خنثی و بیطرف نیست. ایران در روایت شعر دوم، هویّت خاص دارد؛ بهطوریکه در ایرانِ جغرافیایی، یک روح دینیِ مشترک پدید آمده است که مبنای همبستگی اجتماعی شده است. میان این دو روایت از ایران، تفاوت بسیار وجود دارد. شعر نخست، نشانهزداییِ هویّتی شده و به قدری عام است که چیزی جز جغرافیایِ خاکیِ مشترک را مبنا قرار نداده است؛ چنانکه گویا این جغرافیا، فاقد تاریخ است، چه رسد به تاریخِ معنوی و دینی. اما در شعر دوم و تجدیدنظرشده، نشانههای هویّتی، بیان شدهاند: میهنِ خدایی، صحنِ امام رضایی، ایرانِ ذوالفقار، ایرانِ عاشورایی، بوی کربلا، بیرقِ سرخِ سقّا، خطِ سرخ شهدا، دستِ خدا و غیرتِ حسینی. این ترکیب یعنی در این جغرافیا، تاریخِ دینی حاکم است و غلبه دارد و اینچنین نیست که معنا و مفاهیم دینی در آن، حاشیهنشین و فرعی باشند. در این روایت، ایران به اعتبار اسلام، هویّتمند شده و منزلت معنایی یافته و ارزش و فضیلت پیدا کرده است. این ایران، فقط ایرانِ جغرافیایی نیست، بلکه ایرانِ تاریخی است؛ آن هم تاریخِ دینی، نه تاریخِ سکولار.»
۴. لیبرالهای ایرانی و تکنوکراتهای شبهانقلابی که دچار غرض و حسد هستند، با نیرنگ و موذیگری، سخن مرا از بافت اصلیاش که نقد بیانیۀ روشنفکران بود، جدا کردهاند و با تفسیربهرأی و تحریف، جنبۀ انتقادیِ آن را به رهبر معظّم انقلاب نسبت دادهاند. طریقتشان اغوا و فریبکاری است؛ وگرنه ممکن است من در هفتۀ پیش، در مدح و تمجید نسخۀ دومِ شعرِ ای ایران که در حسینیه خوانده شد، بنویسم و اینک آن را نفی کنم؟! مسأله، کدام «ای ایران» است؛ ای ایرانِ سکولار و دینزدوده و خاکبسنده، یا ای ایرانِ معنوی و دینی و هویّتاندیش؟! رهبر معظّم انقلاب، از کدامیک از این دو دفاع کردند؟! ایشان پاسخ دادهاند: «خدای متعال، نصرت را برای ملّت ایران در ذیل نظام اسلامی و زیر چتر اسلام تضمین کرده.»
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
کدام «ای ایران»؟!
مهدی جمشیدی
۱. روشنفکریِ سکولار در گفتارِ تلویزیونیِ برنامۀ نصرالله، ضربۀ کاری خورد و چند روزی، در گیجیِ پس از ضربه به سر برد. اینک، قدری به خود آمده و میخواهد برای علاجِ طشتِ رسواییِ از بام افتاده، دستی بجنباند. اما دیر است و کار از کار گذشته. آن گفتارِ تلویزیونی، سخنِ جامعۀ ایران بود که شنیده نشده بود. من زبانِ این حس درونیِ اجتماعِ مؤمنانه بودم و دردها و استدلالهایش را بازگفتم. ازاینرو، اینچنین با استقبال اجتماعی مواجه شد. در فاصلۀ پس از این برنامه، حجم فراوانِ حمایتهای نخبگانی و خشنودیهای مردمی را مشاهده کردم. بازخورد، عالی و چشمگیر بود. البته من در میان، واسطه و میانجی بودم و فقط تفکّرِ مکتومِ جامعۀ دینی را مطرح کردم و به دفاع از حقایق اسلامی و انقلابی پرداختم. آنچهکه دیدید و شنیدند، قدرتِ معرفتیِ تفکّرِ انقلابی بود که با مهارتهای رسانهای و خطابی و ادبیاتِ نو، آمیخته شده بود. پس شخص من، طریقیّت داشت، نه موضوعیّت.
۲. من در آن برنامه گفتم که در دورۀ دفاع مقدّس، رزمندگان در شبهای عملیات، «زیارت عاشورا» میخواندند و نه سرود «ای ایران ای مرز پُرگهر». این سخن را از بزرگی نقل کردم و همچنان به آن معتقدم؛ چون واقعیّتِ دفاع مقدّسِ هشتسالۀ ما، چیزی جز این نبود. به روایتِ فتحِ آوینی بنگرید و صحت این ادّعا را بسنجید. نهفقط دفاع مقدّس، بلکه همۀ ساحات حیاتِ ایرانیانِ مسلمان، یکیشدۀ با اسلام و تشیّع است. حتی در واقعۀ انقلاب اسلامی نیز ارادۀ جمعی، معطوف به برپایی حکومت اسلامی بود و روح و ماهیّت این انقلاب، اسلام بود. این نظریهای که علامه مطهری در گفتارهای دورۀ کوتاهِ پساانقلابیاش مطرح کرد و همچنین بعدها نیز علامه مصباح. آن پاره از فرهنگِ جمعیِ ما که مولّد و بسیجگر و جنبشخیز است، اسلام است. ایران بهمثابه کالبد است که روح اسلامی در آن دمیده شده است.
۳. نوشتهاند این روایت من، کنایه به سخن رهبر معظّم انقلاب دربارۀ جملۀ «ای ایران بخوان» است. زهی خیال باطل. هرگز چنین نیست. من در روزِ پس از خواندهشدن این شعر در محضر رهبر معظّم انقلاب، مطلبی با عنوان «تاریخِ دینی در جغرافیای ایرانی: مایۀ هویّت ملّیِ ایرانیان» نگاشتم و در آن تصریح به حمایت از نسخۀ دوم این شعر کردم:
«شعرِ ای ایران، دو نسخه دارد. نسخۀ نخست، ایدئولوژیزداییشده است که فقط از مطلقِ ایران سخن میگوید و هیچ نماد و نشانۀ هویّتی در آن به چشم نمیخورد. این نسخه، عام و مطلق است؛ چنانکه هر ملّیّتی میتواند گسترۀ خاکیِ خویش را مبنا قرار بدهد و از همبستگیِ معطوف به آن سخن بگوید. اما نسخۀ دوم شعرِ ای ایران، ایدئولوژیک است؛ یعنی تمامیّتِ هویّتِ اسلامیِ ایرانیان در آن برجسته و آشکار شده است و خنثی و بیطرف نیست. ایران در روایت شعر دوم، هویّت خاص دارد؛ بهطوریکه در ایرانِ جغرافیایی، یک روح دینیِ مشترک پدید آمده است که مبنای همبستگی اجتماعی شده است. میان این دو روایت از ایران، تفاوت بسیار وجود دارد. شعر نخست، نشانهزداییِ هویّتی شده و به قدری عام است که چیزی جز جغرافیایِ خاکیِ مشترک را مبنا قرار نداده است؛ چنانکه گویا این جغرافیا، فاقد تاریخ است، چه رسد به تاریخِ معنوی و دینی. اما در شعر دوم و تجدیدنظرشده، نشانههای هویّتی، بیان شدهاند: میهنِ خدایی، صحنِ امام رضایی، ایرانِ ذوالفقار، ایرانِ عاشورایی، بوی کربلا، بیرقِ سرخِ سقّا، خطِ سرخ شهدا، دستِ خدا و غیرتِ حسینی. این ترکیب یعنی در این جغرافیا، تاریخِ دینی حاکم است و غلبه دارد و اینچنین نیست که معنا و مفاهیم دینی در آن، حاشیهنشین و فرعی باشند. در این روایت، ایران به اعتبار اسلام، هویّتمند شده و منزلت معنایی یافته و ارزش و فضیلت پیدا کرده است. این ایران، فقط ایرانِ جغرافیایی نیست، بلکه ایرانِ تاریخی است؛ آن هم تاریخِ دینی، نه تاریخِ سکولار.»
۴. لیبرالهای ایرانی و تکنوکراتهای شبهانقلابی که دچار غرض و حسد هستند، با نیرنگ و موذیگری، سخن مرا از بافت اصلیاش که نقد بیانیۀ روشنفکران بود، جدا کردهاند و با تفسیربهرأی و تحریف، جنبۀ انتقادیِ آن را به رهبر معظّم انقلاب نسبت دادهاند. طریقتشان اغوا و فریبکاری است؛ وگرنه ممکن است من در هفتۀ پیش، در مدح و تمجید نسخۀ دومِ شعرِ ای ایران که در حسینیه خوانده شد، بنویسم و اینک آن را نفی کنم؟! مسأله، کدام «ای ایران» است؛ ای ایرانِ سکولار و دینزدوده و خاکبسنده، یا ای ایرانِ معنوی و دینی و هویّتاندیش؟! رهبر معظّم انقلاب، از کدامیک از این دو دفاع کردند؟! ایشان پاسخ دادهاند: «خدای متعال، نصرت را برای ملّت ایران در ذیل نظام اسلامی و زیر چتر اسلام تضمین کرده.»
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
Telegram
نوشتههای مهدی جمشیدی
این کانال از سوی جمعی از علاقهمندان به نوشتههای مهدی جمشیدی و به منظور بازنشر مطالب ایتایی ایشان، راهاندازی شده است.
نشانی کانال ایتا:
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
نشانی کانال ایتا:
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👏13❤1👎1
نوشتههای مهدی جمشیدی
Photo
🗒 این بیانیه، در شأن جبهۀ فکری انقلاب اسلامی است و بضاعت معرفتی و علمی آن را نشان میدهد. در این بیانیه به تفصیل، جنبهها و سویههای اصلی جنگ تحمیلی اخیر و مسألههای دورۀ پس از آن، تحلیل شدهاند. یک فهم فاخر و معرفتی از داستان جنگ و عناصر بنیادین آن است که در قالب علوم انسانی اسلامی، روایت شده است. متنی است که بر تولید مفهوم و ادبیات خلاقانه استوار است، اما در امتداد انگارۀ رهبر معظم انقلاب قرار دارد. از توصیف آغاز کرده و به تجویز رسیده است. هم به نقد دیگری پرداخته و هم منطق اثباتی و مستقل خودش را بازگفته است. منسجم و همگون است و روح واحد بر آن حاکم است. عقل مقاومت، زیرساخت اصلی این بیانیه است. بهواقع، بیانیه است و قدرت بیان واقعیتها و آرمانها را دارد و دچار لکنت و پریشانی زبانی نشده است. از مبادی و کلیات عبور کرده و به راهبردهای عینی رسیده است. نظرورزانه است اما انتزاعی نیست. بر انقلاب و نظام، اصرار میورزد و بر هویت دینی جامعه، تأکید دارد. در عمل نشان داده که علوم انسانی اسلامی به عنوان یک انگارۀ معرفتی، چه دلالتها و نتایج عینیای دارد و چگونه در مقابل علوم انسانی تجددی میایستد.
🔻در اینجا بخوانید:
https://iict.ac.ir/pf9t
🔻در اینجا بخوانید:
https://iict.ac.ir/pf9t
iict.ac.ir
بیانیۀ جمعی از صاحبنظران علوم انسانیِ اسلامی دربارۀ جنگ تحمیلی اخیر و مسائل پس از آن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی - اخبار ویژه - بیانیۀ جمعی از صاحبنظران علوم انسانیِ اسلامی دربارۀ جنگ تحمیلی اخیر و مسائل پس از آن
❤6👍1👎1
🗒 هویّتزدایی از گفتمانِ ایرانیان:
اسلام بهمثابه منِ جمعیِ ما
مهدی جمشیدی
۱. رهبر انقلاب در چند سال اخیر، بهطور خاص و محسوس، از کلمات «هویّت» و «آرمان» استفاده میکنند و نسبت به چالش «هویّتزدایی» و «آرمانزدایی»، هشدار میدهند. ایشان در بسیاری از گفتارهایی که این مسأله را مطرح کردهاند، اصحاب فکر و اندیشه را خطاب قرار دادهاند و تصریح کردهاند که باید در برابر این روند ایستاد و اجازه نداد نظام و جامعه، از ارزشهای اسلامی و انقلابی تهی شوند. از نظر ایشان، اولین خصوصیّت انقلابیگری، حسّاسیّت نسبت به «آرمانهای انقلابی» است؛ یعنی نباید اجازه داد که عملگرایی و میل به تواضع در برابر هنجارهای تجدّدی، آرمانهای انقلاب را کمرنگ و رقیق کنند. برایناساس، من معتقدم که تلاش لیبرالهای شبهمذهبی در دورۀ جنگ و پساجنگ در راستای اینکه مفاهیم «ایران» و «امر ملّی» و «منافع ملّی» و «وطن» و «میهن» را جایگزین «اسلام» و «انقلاب» و «نظام» و «هویّت» و «ارزشها» کنند، ریشه در سکولاریسمِ تحلیلی دارد و حاصلش، تبدّلِ گفتمانی خواهد بود.
۲. من در برابر این «دیگریِ فکری»، موضعگیری میکنم و به نقد روایت سکولارِ اینان از ایران میپردازم، نه اینکه خود نیز معتقد باشم میان ایران و اسلام، شکاف وجود دارد و بهناچار باید یکی را از این دو انتخاب کرد. ایران از نظر تاریخی، آمیختۀ با اسلام شده و اسلام، عنصرِ مرکزیِ هویّتِ ملّیِ ایرانیان است. همۀ متفکّرانِ اصیلِ انقلاب، چنین باوری داشتهاند؛ از جمله علامه مرتضی مطهری نیز همین روایت را داشت. در کتاب «نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری»، برداشت ایشان از نسبتِ میان ایران و اسلام را بهتفصیل نگاشتهام. این یعنی من بیش از یک دهه است که چنین نظری دارم. در کتاب «اندیشۀ فرهنگیِ آیتالله خامنهای» نیز در همین مدار قرار داشتم و این روایت را بازسازی کردم. در دورۀ جنگ تحمیلیِ اخیر نیز، یادداشتهایی در اینباره نوشتم و تعابیر زیبایی دربارۀ این ارتباط و اتصال به کار بردم، از جمله «روح اسلامی در کالبد ایرانی»، «تاریخ دینی در جغرافیای ایرانی»، «انسجام اجتماعی در آئینۀ باطنِ دینیِ جامعه»، «حیات دینی بهمثابه مقوّمِ هویّت ملّی» و ... . بااینحال، همۀ این روایتهای خلّاقانه و همگرایانه، نادیده گرفته میشود و عجولانه و ناآگاهانه، بر اساس یک بُرش موذیانه و فاقد صدر و ذیل از یک گفتار تلویزیونی، قضاوت میشود. دستکم انتظار میرفت که همان گفتار تلویزیونی، مشاهده و شنیده میشد، نه اینکه تکههای گزینشی و قطعههای بُرشخورده، مبنای قضاوت قرار بگیرند. گذشته از جریانِ فاسد اصلاحات و رسانههای آلودهشان، عدهای در این سو نیز بر من تاختهاند. اغلب آنها، سیاسیکار و سیاستباز هستند و یا دچار نقصان فهم و فکر هستند. اما باید از برخی دیگر، که وجه معرفتی دارند تعجب کرد، از جملۀ آقای میثم مهدیار.
۳. آنچه ایشان به اشارت گفته، امر مغفولی برای من نیست؛ زیرا چنانکه نوشتم، پانزده سال پیش آن را تقریر کردم. بنابراین، اعتنای به نوشتههای من، گویای این حقیقت است که سخن دوستان، امر تازهای برای من نیست و تضادی نیز با موضع من ندارد. سخن من در نقد بیانیۀ روشنفکریِ سکولار بود که در آن تصریح کرده بودند که خودِ ایران، مستقل از هر هویّتی، مبنای انسجام اجتماعی قرار گرفته و به این واسطه، «اسلام» را از دایرۀ هویّتیِ ایرانیان خارج کرده بودند. این ایران، «ایرانِ سکولار» است، درحالیکه واقعیّت اجتماعی در ایران، بر آن دلالت ندارد. سخن من، معطوف به «مقام اثبات» بود، نه «مقام ثبوت»؛ یعنی روایت روشنفکرانِ سکولار را نقد کردم، نه اینکه خودم معتقد باشم که در عینیّتِ جامعۀ ایران، چنین شکاف و تمایزی در میان باشد. در مقام ثبوت و از نظر تاریخی و عینی، اسلام در همۀ ساحاتِ حیاتِ جمعیِ ایرانیان رسوخ یافته و مقوّم هویّت آنهاست، اما مسأله این است که روشنفکریِ سکولار، میخواهد ایران را بهمثابه یک «جغرافیای محض» و «خاکِ بیهویّت» بنگرد و «تاریخِ دینی»اش را حذف کند. من در پی نفیِ این «اثباتِ لیبرالی» بودم، نه نفیِ ثبوتِ تاریخی.
۴. بنابراین، محل نزاع، دو روایتِ سکولار و دینی از ایران است؛ دو «روایت از ایران» و نه «خودِ ایران». من روایتِ سکولار را برنتابیدم و آن «ای ایران» را که هیچ نشانۀ دینی در آن به چشم نمیخورد و ایران را جز خاک و مرز جغرافیایی و قوم نمیبیند، نقد و نفی کردم. شعر «ای ایران، ای مرز پُرگهر» که مربوط به دورۀ پیش از انقلاب است، فاقد نماد دینی است؛ چنانکه «ای ایرانِ» محمد نوری نیز اینگونه است. ازاینرو، آیتالله خامنهای به نسخۀ «بازنویسیشده» و «دینیشدۀ» این شعر، روی خوش نشان دادند و خواندن آن را طلب کردند. این «ای ایران»، ترجمان و تعیّنِ معاصرِ «زیارت عاشورا» است.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
اسلام بهمثابه منِ جمعیِ ما
مهدی جمشیدی
۱. رهبر انقلاب در چند سال اخیر، بهطور خاص و محسوس، از کلمات «هویّت» و «آرمان» استفاده میکنند و نسبت به چالش «هویّتزدایی» و «آرمانزدایی»، هشدار میدهند. ایشان در بسیاری از گفتارهایی که این مسأله را مطرح کردهاند، اصحاب فکر و اندیشه را خطاب قرار دادهاند و تصریح کردهاند که باید در برابر این روند ایستاد و اجازه نداد نظام و جامعه، از ارزشهای اسلامی و انقلابی تهی شوند. از نظر ایشان، اولین خصوصیّت انقلابیگری، حسّاسیّت نسبت به «آرمانهای انقلابی» است؛ یعنی نباید اجازه داد که عملگرایی و میل به تواضع در برابر هنجارهای تجدّدی، آرمانهای انقلاب را کمرنگ و رقیق کنند. برایناساس، من معتقدم که تلاش لیبرالهای شبهمذهبی در دورۀ جنگ و پساجنگ در راستای اینکه مفاهیم «ایران» و «امر ملّی» و «منافع ملّی» و «وطن» و «میهن» را جایگزین «اسلام» و «انقلاب» و «نظام» و «هویّت» و «ارزشها» کنند، ریشه در سکولاریسمِ تحلیلی دارد و حاصلش، تبدّلِ گفتمانی خواهد بود.
۲. من در برابر این «دیگریِ فکری»، موضعگیری میکنم و به نقد روایت سکولارِ اینان از ایران میپردازم، نه اینکه خود نیز معتقد باشم میان ایران و اسلام، شکاف وجود دارد و بهناچار باید یکی را از این دو انتخاب کرد. ایران از نظر تاریخی، آمیختۀ با اسلام شده و اسلام، عنصرِ مرکزیِ هویّتِ ملّیِ ایرانیان است. همۀ متفکّرانِ اصیلِ انقلاب، چنین باوری داشتهاند؛ از جمله علامه مرتضی مطهری نیز همین روایت را داشت. در کتاب «نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری»، برداشت ایشان از نسبتِ میان ایران و اسلام را بهتفصیل نگاشتهام. این یعنی من بیش از یک دهه است که چنین نظری دارم. در کتاب «اندیشۀ فرهنگیِ آیتالله خامنهای» نیز در همین مدار قرار داشتم و این روایت را بازسازی کردم. در دورۀ جنگ تحمیلیِ اخیر نیز، یادداشتهایی در اینباره نوشتم و تعابیر زیبایی دربارۀ این ارتباط و اتصال به کار بردم، از جمله «روح اسلامی در کالبد ایرانی»، «تاریخ دینی در جغرافیای ایرانی»، «انسجام اجتماعی در آئینۀ باطنِ دینیِ جامعه»، «حیات دینی بهمثابه مقوّمِ هویّت ملّی» و ... . بااینحال، همۀ این روایتهای خلّاقانه و همگرایانه، نادیده گرفته میشود و عجولانه و ناآگاهانه، بر اساس یک بُرش موذیانه و فاقد صدر و ذیل از یک گفتار تلویزیونی، قضاوت میشود. دستکم انتظار میرفت که همان گفتار تلویزیونی، مشاهده و شنیده میشد، نه اینکه تکههای گزینشی و قطعههای بُرشخورده، مبنای قضاوت قرار بگیرند. گذشته از جریانِ فاسد اصلاحات و رسانههای آلودهشان، عدهای در این سو نیز بر من تاختهاند. اغلب آنها، سیاسیکار و سیاستباز هستند و یا دچار نقصان فهم و فکر هستند. اما باید از برخی دیگر، که وجه معرفتی دارند تعجب کرد، از جملۀ آقای میثم مهدیار.
۳. آنچه ایشان به اشارت گفته، امر مغفولی برای من نیست؛ زیرا چنانکه نوشتم، پانزده سال پیش آن را تقریر کردم. بنابراین، اعتنای به نوشتههای من، گویای این حقیقت است که سخن دوستان، امر تازهای برای من نیست و تضادی نیز با موضع من ندارد. سخن من در نقد بیانیۀ روشنفکریِ سکولار بود که در آن تصریح کرده بودند که خودِ ایران، مستقل از هر هویّتی، مبنای انسجام اجتماعی قرار گرفته و به این واسطه، «اسلام» را از دایرۀ هویّتیِ ایرانیان خارج کرده بودند. این ایران، «ایرانِ سکولار» است، درحالیکه واقعیّت اجتماعی در ایران، بر آن دلالت ندارد. سخن من، معطوف به «مقام اثبات» بود، نه «مقام ثبوت»؛ یعنی روایت روشنفکرانِ سکولار را نقد کردم، نه اینکه خودم معتقد باشم که در عینیّتِ جامعۀ ایران، چنین شکاف و تمایزی در میان باشد. در مقام ثبوت و از نظر تاریخی و عینی، اسلام در همۀ ساحاتِ حیاتِ جمعیِ ایرانیان رسوخ یافته و مقوّم هویّت آنهاست، اما مسأله این است که روشنفکریِ سکولار، میخواهد ایران را بهمثابه یک «جغرافیای محض» و «خاکِ بیهویّت» بنگرد و «تاریخِ دینی»اش را حذف کند. من در پی نفیِ این «اثباتِ لیبرالی» بودم، نه نفیِ ثبوتِ تاریخی.
۴. بنابراین، محل نزاع، دو روایتِ سکولار و دینی از ایران است؛ دو «روایت از ایران» و نه «خودِ ایران». من روایتِ سکولار را برنتابیدم و آن «ای ایران» را که هیچ نشانۀ دینی در آن به چشم نمیخورد و ایران را جز خاک و مرز جغرافیایی و قوم نمیبیند، نقد و نفی کردم. شعر «ای ایران، ای مرز پُرگهر» که مربوط به دورۀ پیش از انقلاب است، فاقد نماد دینی است؛ چنانکه «ای ایرانِ» محمد نوری نیز اینگونه است. ازاینرو، آیتالله خامنهای به نسخۀ «بازنویسیشده» و «دینیشدۀ» این شعر، روی خوش نشان دادند و خواندن آن را طلب کردند. این «ای ایران»، ترجمان و تعیّنِ معاصرِ «زیارت عاشورا» است.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
❤5👎3🤝1
،،،،،
عراقچی به فاکسنیوز گفت: ما هیچوقت قصد محو اسرائیل از نقشۀ جهان را نداشتیم.
امام خمینی گفته بود: اسرائیل باید از صفحۀ روزگار، محو شود(صحیفۀ امام، ج۱۶، ص۴۹۰)، و ما درصدد خشکانیدن ریشۀ فاسد صهیونیزم هستیم و تصمیم گرفتهایم نظامهایی را که بر این پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم(صحیفۀ امام، ج۲۱، ص۸۱).
#آرمانزدایی
https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1753184315722173353
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
عراقچی به فاکسنیوز گفت: ما هیچوقت قصد محو اسرائیل از نقشۀ جهان را نداشتیم.
امام خمینی گفته بود: اسرائیل باید از صفحۀ روزگار، محو شود(صحیفۀ امام، ج۱۶، ص۴۹۰)، و ما درصدد خشکانیدن ریشۀ فاسد صهیونیزم هستیم و تصمیم گرفتهایم نظامهایی را که بر این پایه استوار گردیدهاند نابود کنیم(صحیفۀ امام، ج۲۱، ص۸۱).
#آرمانزدایی
https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1753184315722173353
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
🤯11👍5❤1👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗒 لیبرالهای ایرانی میخواهند ما را مطیع و تابع هنجارهای جهانیشدۀ غربی کنند؛ از سیاست خارجی تا فرهنگ، از مذاکره با آمریکا تا گشودن شبکههای اجتماعی غربی، از دموکراسیسازی تا کشف حجاب، از نفی امتاندیشی تا ملتاندیشی سکولار، از تکنوکراسی تا سبک زندگی، از انقلابزدایی از نظام تا تکثر اباحهگرایانه.
#هویتزدایی
https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1753290950758037815
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
#هویتزدایی
https://virasty.com/Mehdi_jamshidi/1753290950758037815
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👏5👎2
نوشتههای مهدی جمشیدی
🗒 لیبرالهای ایرانی میخواهند ما را مطیع و تابع هنجارهای جهانیشدۀ غربی کنند؛ از سیاست خارجی تا فرهنگ، از مذاکره با آمریکا تا گشودن شبکههای اجتماعی غربی، از دموکراسیسازی تا کشف حجاب، از نفی امتاندیشی تا ملتاندیشی سکولار، از تکنوکراسی تا سبک زندگی، از انقلابزدایی…
🖇 تعلیقه:
طرح روشنفکری سکولار، «ایران منهای اسلام» است؛ یعنی اسلام، معیار وحدت و صلاحیت نیست؛ یعنی ملیت، اصل است نه عقیده؛ یعنی انقلابیگری، شاخص و معیار نیست؛ یعنی شناسنامۀ کاغذی مهم است نه شناسنامۀ هویتی. این همان ایدۀ ملت سکولار است؛ یعنی ساقط کردن رسمیت و حجیت اسلام؛ یعنی دین در عرصۀ عمومی و رسمی، حضور ندارد و تعیینکننده نیست.
این مسیر، بسیار بهتر و سهلتر و مقبولتر از مسیر سروش برای توجیه سکولاریسم است. سکولاریسم سروش، معرفتی و نظری بود اما سکولاریسم اینان، عملی و سیاستی است و بهشدت نامحسوس. شما در برابر این منطق، حس مقاومت تئوریک نخواهید داشت و به راحتی آن را میپذیرید. این طرح، ترجمۀ ایدۀ «ایران برای همۀ ایرانیان» است که جبهۀ مشارکت در دهۀ هفتاد مطرح کرد. آن ایده، اکنون به بار نشسته و سکولاریسم، ممکن شده است. با این حال، کسی احساس نمیکند که به سوی سکولاریسم میرویم. ارجاع به امر اجتماعی، لیبرالها را از استدلالپردازی، بینیاز کرده است. همبستگی اجتماعی در نگاه اینان، فراتر از هر امر مقدسی شده است؛ با امیل دورکیم یهودی، به خدای مشترک رسیدهاند که جامعه است.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
طرح روشنفکری سکولار، «ایران منهای اسلام» است؛ یعنی اسلام، معیار وحدت و صلاحیت نیست؛ یعنی ملیت، اصل است نه عقیده؛ یعنی انقلابیگری، شاخص و معیار نیست؛ یعنی شناسنامۀ کاغذی مهم است نه شناسنامۀ هویتی. این همان ایدۀ ملت سکولار است؛ یعنی ساقط کردن رسمیت و حجیت اسلام؛ یعنی دین در عرصۀ عمومی و رسمی، حضور ندارد و تعیینکننده نیست.
این مسیر، بسیار بهتر و سهلتر و مقبولتر از مسیر سروش برای توجیه سکولاریسم است. سکولاریسم سروش، معرفتی و نظری بود اما سکولاریسم اینان، عملی و سیاستی است و بهشدت نامحسوس. شما در برابر این منطق، حس مقاومت تئوریک نخواهید داشت و به راحتی آن را میپذیرید. این طرح، ترجمۀ ایدۀ «ایران برای همۀ ایرانیان» است که جبهۀ مشارکت در دهۀ هفتاد مطرح کرد. آن ایده، اکنون به بار نشسته و سکولاریسم، ممکن شده است. با این حال، کسی احساس نمیکند که به سوی سکولاریسم میرویم. ارجاع به امر اجتماعی، لیبرالها را از استدلالپردازی، بینیاز کرده است. همبستگی اجتماعی در نگاه اینان، فراتر از هر امر مقدسی شده است؛ با امیل دورکیم یهودی، به خدای مشترک رسیدهاند که جامعه است.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👍7❤1👎1
۱. از زمانی که سایۀ اسلام بر این مملکت گسترده شده است، هر خطری که برای این مملکت پیش آمده، به وسیلۀ «اسلام» دفع شده است. اسلام بود که مغول را در خود هضم ساخت و از آدمکشانی آدمخوار، انسانهایی دانشدوست و دانشپرور ساخت، از دودۀ چنگیزی، محمد خدابنده تحویل داد و از نسل تیمور، بایسنقر و امیرحسین بایقرا به وجود آورد(مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۱۸).
،،،،،
نگاه کنید به فصل چهارم این کتاب:
جمشیدی، مهدی(۱۳۹۳)، نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
،،،،،
نگاه کنید به فصل چهارم این کتاب:
جمشیدی، مهدی(۱۳۹۳)، نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👍17👎1
برای خاک یا خدا -۱
حضرت آیتالله مصباح یزدی (ره)
🚩 برای خاک یا خدا؟ -۱
(نظریۀ جهاد و شهادت در اسلام)
علامه محمدتقی مصباحیزدی
۵ مهر ۱۳۹۰
🖇 متن و صوت کامل در اینجاست:
https://share.google/ihVIuYJquqUHzLjfB
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
(نظریۀ جهاد و شهادت در اسلام)
علامه محمدتقی مصباحیزدی
۵ مهر ۱۳۹۰
🖇 متن و صوت کامل در اینجاست:
https://share.google/ihVIuYJquqUHzLjfB
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👍6❤3
۲. امروز، «اسلام» است که در مقابل فلسفههای مخرّبِ بیگانه، ایستادگی کرده و مایۀ احساس شرف و عزّت و استقلال این مردم است. آنچه امروز، ملّت ایران میتواند به آن افتخار کند و به رخ دیگران بکشد، «قرآن» و «نهجالبلاغه» است، نه اوستا و زند(مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۱۸ـ۳۱۹).
،،،،
🖇 نگاه کنید به فصل چهارم این کتاب:
جمشیدی، مهدی(۱۳۹۳)، نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
،،،،
🖇 نگاه کنید به فصل چهارم این کتاب:
جمشیدی، مهدی(۱۳۹۳)، نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
❤10👍1👎1
Audio
🚩 برای خاک یا خدا؟ -۲
(نظریۀ جهاد و شهادت در اسلام)
علامه محمدتقی مصباحیزدی
۱۱ آذر ۱۳۹۱
🖇 درخواست مؤکد این حقیر، شنیدن این گفتار کوتاه با دقت فراوان است. باید بفهمیم که ذهنیت ما، چقدر با معارف و حقایق اصیل اسلام، فاصله دارد. لیبرالهای ایرانی، دست تعدی و تصرف به سوی عناصر و مقومات گفتمان انقلاب دراز کردهاند و احتمال چرخش گفتمانی و استحالۀ هویتی وجود دارد.
🖇 علامه در دقیقۀ 17:50 میگوید از این جهت که ایران، «وطنِ اسلامی» و جایگاهی است که مردمش با خدا ارتباط دارند و دین خدا را میخواهند رواج بدهند، این وطن ارزش دارد، اما «بالطبع»، نه «بالاصاله»؛ اصل ارزش، برای خدا و دین خداست.
🖇 چکیده در اینجاست:
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3099
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3100
🖇 متن و صوت کامل در اینجاست:
https://share.google/9vCOxY75t5bs4wDKf
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
(نظریۀ جهاد و شهادت در اسلام)
علامه محمدتقی مصباحیزدی
۱۱ آذر ۱۳۹۱
🖇 درخواست مؤکد این حقیر، شنیدن این گفتار کوتاه با دقت فراوان است. باید بفهمیم که ذهنیت ما، چقدر با معارف و حقایق اصیل اسلام، فاصله دارد. لیبرالهای ایرانی، دست تعدی و تصرف به سوی عناصر و مقومات گفتمان انقلاب دراز کردهاند و احتمال چرخش گفتمانی و استحالۀ هویتی وجود دارد.
🖇 علامه در دقیقۀ 17:50 میگوید از این جهت که ایران، «وطنِ اسلامی» و جایگاهی است که مردمش با خدا ارتباط دارند و دین خدا را میخواهند رواج بدهند، این وطن ارزش دارد، اما «بالطبع»، نه «بالاصاله»؛ اصل ارزش، برای خدا و دین خداست.
🖇 چکیده در اینجاست:
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3099
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60/3100
🖇 متن و صوت کامل در اینجاست:
https://share.google/9vCOxY75t5bs4wDKf
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👍7👎1
۳. هویّت یک ملّت، آن فرهنگی است که در جانش ریشه دوانیده است. هویّت ملّیِ این مردم، «اسلام» است. بریدگان از اسلام، اگرچه در داخل این ملّت و تحت حمایت این ملّتند اما در حقیقت، از این ملّت بریدهاند؛ زیرا خود را از فرهنگ و جان و روح این ملّت، جدا کردهاند(مرتضی مطهری، یادداشتها، ج۱۰، ص۳۹).
،،،،،
🖇 نگاه کنید به فصل چهارم این کتاب:
جمشیدی، مهدی(۱۳۹۳)، نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
@MahdiJamshidiFans
،،،،،
🖇 نگاه کنید به فصل چهارم این کتاب:
جمشیدی، مهدی(۱۳۹۳)، نظریۀ فرهنگیِ استاد مطهری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی.
@MahdiJamshidiFans
❤6👍1
حکمرانی_فرهنگی_در_خوانش_دینی_آیتالله_مصباحیزدی.pdf
1.7 MB
🗒 مقالۀ پژوهشی:
حکمرانی فرهنگی در خوانش دینی آیتالله مصباحیزدی
جمشیدی، مهدی (۱۴۰۳)، «حکمرانی فرهنگی در خوانش دینیِ آیتالله مصباحیزدی»، دوفصلنامۀ آیین حکمرانی، دورۀ ۲، شمارۀ ۳، صفحۀ ۲۵۵-۲۸۶.
🖇 در اینجا بخوانید:
https://aeinehokmrani.iict.ac.ir/article_719484.html
@MahdiJamshidiFans
حکمرانی فرهنگی در خوانش دینی آیتالله مصباحیزدی
جمشیدی، مهدی (۱۴۰۳)، «حکمرانی فرهنگی در خوانش دینیِ آیتالله مصباحیزدی»، دوفصلنامۀ آیین حکمرانی، دورۀ ۲، شمارۀ ۳، صفحۀ ۲۵۵-۲۸۶.
🖇 در اینجا بخوانید:
https://aeinehokmrani.iict.ac.ir/article_719484.html
@MahdiJamshidiFans
❤7👍1
📄 برچیدن چهرهها، تداوم ساختار:
منطق درونیِ حیات انقلاب
مهدی جمشیدی
۱. سخنم را با یک روایت تاریخی آغاز میکنم. در ماجرای ورود امام خمینی به ایران در سال پنجاهوهفت، علامه مرتضی مطهری، رئیس کمیتۀ استقبال از ایشان بود. یک دغدغه، ذهن مطهری را به خود مشغول کرده بود و آن، احتمال ترور امام خمینی بود. این فرضیه، دور از ذهن نبود؛ چنانکه بعدها آشکار شد طرحهایی نیز برای ترور امام خمینی، وجود داشت. وقتی امام خمینی به بهشت زهرا وارد شد، درحالیکه چرخبال بر زمین نشسته بود، موج مردم به سوی ایشان حرکت کردند و امام در موقعیّت خطرناکی قرار گرفت. میان محل فرود چرخبال و محل سخنرانی، فاصله وجود داشت. در این میان، مطهری در جایی که برای سخنرانی امام در نظر گرفته شده بود، به پُشت سخنگاه رفت و چند جملهای را بیان کرد. او گفت: جانِ آقا، معادل جانِ صد میلیون نفر است و امروز باید شما مردم، در عمل نشان بدهید که رشد تاریخی دارید و قدر و قیمت امام خمینی را میدانید. اینکه مطهری میگوید جانِ امام خمینی، چونان جانِ صدمیلیون نفر است، منطبق بر نظریۀ «مردانِ بزرگِ تاریخی» است که در فلسفۀ تاریخ، مطرح شده است. در این نگاه، گاهی در تاریخ، انسانهایی ظهور میکنند که میتوانند به تاریخ، جهت بدهند و حتی تاریخِ جدید به وجود بیاورند؛ بهطوریکه اگر اینان نباشند، تحوّل تاریخی رقم نخواهد خورد. آری، تاریخ، گرهخورده با چنین عاملان و فاعلانی است. در ادبیات دینی نیز گاهی گفته میشود که کسی، همچون یک امّت است؛ یعنی آنچنان سعۀ وجودی یافته که به اندازۀ یک امّت، مؤثّر و مولّد و جریانساز شده است.
۲. در دهۀ شصت، یک اتّفاق تلخ رخ داد و آن، عبارت از این بود که بضاعت انسانیِ انقلاب، بهشدّت ضربه خورد و «آدمهای تاریخساز»، یکی پس از دیگری، حذف شدند. هم موج ترورها و هم جنگ تحمیلی، با انقلاب اسلامی چنین کرد. این شهادتها و رفتنها، البته برکات و حَسناتی را به همراه داشت، اما تردیدی وجود ندارد که انسانهای تاریخی را از انقلاب گرفت. هر تاریخ، توان مشخص و معیّنی برای پروردن چنین عناصری دارد و اینگونه نیست که ظرفیّت، بیحساب و نامحدود باشد. از این جهت بود که تمدّن غربی و دنبالههای بومیاش، چهرههای تاریخی و امّتگونۀ انقلاب را حذف کردند و خاطرۀ انقلاب را در دهۀ شصت، با خون و شهادت آمیختند. فرض بر این بود که این ساختار، مبتنی بر آدمهای متناسبِ با خودش صورتبندی شده و به این ترتیب، «حذف آدمها» به «فروپاشی ساختار» خواهد انجامید. این ربط علّی، درونمایۀ فکری و تحلیلیِ جریان ترور در دهۀ شصت بود. با این حال، هرچه طرح ترور و حذف پیش رفت، انقلاب دچار اضمحلال نشد و امتداد یافت. البته عامل تعیینکننده و اصلی در این میان، حضور و حیات شخص امام خمینی بود که گرانیگاه انقلاب به شمار میآمد و هیچکس در عرض ایشان نبود. همۀ شخصیّتهای انقلاب، فرع بر ایشان و در سایۀ ایشان بودند و فاصلۀ وجودیِ ایشان از دیگران، فراوان بود. بههرحال، ساختار سیاسی ادامه یافت و برچیدن چهرهها، به زوال نظم سیاسی منجر نگردید.
۳. اینک پس از تجربۀ فراموشنشدنیِ دهۀ شصت، در جنگ تحمیلیِ اخیر نیز همان طرح، دوباره در دستورکار قرار گرفت و از آستین رژیم صهیونی، طرح حذف چهرههای اصلی و کلیدی، بهعنوان مقدّمۀ جنگ و متغیّر تسهیلکنندۀ طرح فروپاشی بیرون آمد. در این دوره نیز گمان بر این بود که زدن چهرهها، ساختار را «بیسر» و «سرگردان» خواهد کرد و فروپاشی را در پی خواهد داشت. این طرح به صورت محدود و موردی، به اجرا درآمد و شماری از چهرهها به شهادت رسیدند. البته پیش از ایران، این طرح در مواجهه با حزبالله لبنان و جنبش حماس به اجرا درآمد و در ایران، بازتولید شد. ایران، به تجربۀ سوّم رژیم صهیونی تبدیل شد و گمان بر این بود که در این تهاجم ترکیبی و چندلایه، حذف چهرههای کلیدی میتواند طرف مقابل را فلج و بیدفاع و پریشان کند و حملۀ نظامی را به یک حرکت نهایی و تمامکننده تبدیل نماید. بر اساس چنین درکی از صحنۀ جنگ بود که آیتالله خامنهای، بیدرنگ و در همان لحظههای آغازین، فرایند جایگزینی را عملی کرد و خلاء انسانی را برطرف نمود. این روند، مؤثّر افتاد و در مدّت بسیار کوتاهی، ورق برگشت و رژیم صهیونی در موقعیّت ضعف قرار گرفت. این سازوکار نشان میدهد که در عالَم انقلاب اسلامی، چهرهها همچنان متولّد میشوند و حرکت ساختار با حذف چهرهها، متوقف نمیشود. این ساختار، مبتنی بر منطق درونیِ مستقل از چهرههاست و آدمهای متناسب با ماهیّت خودش را بازآفرینی میکند.
🖇 در اینجاست:
https://eitaa.com/iictchannel/23458
@MahdiJamshidiFans
منطق درونیِ حیات انقلاب
مهدی جمشیدی
۱. سخنم را با یک روایت تاریخی آغاز میکنم. در ماجرای ورود امام خمینی به ایران در سال پنجاهوهفت، علامه مرتضی مطهری، رئیس کمیتۀ استقبال از ایشان بود. یک دغدغه، ذهن مطهری را به خود مشغول کرده بود و آن، احتمال ترور امام خمینی بود. این فرضیه، دور از ذهن نبود؛ چنانکه بعدها آشکار شد طرحهایی نیز برای ترور امام خمینی، وجود داشت. وقتی امام خمینی به بهشت زهرا وارد شد، درحالیکه چرخبال بر زمین نشسته بود، موج مردم به سوی ایشان حرکت کردند و امام در موقعیّت خطرناکی قرار گرفت. میان محل فرود چرخبال و محل سخنرانی، فاصله وجود داشت. در این میان، مطهری در جایی که برای سخنرانی امام در نظر گرفته شده بود، به پُشت سخنگاه رفت و چند جملهای را بیان کرد. او گفت: جانِ آقا، معادل جانِ صد میلیون نفر است و امروز باید شما مردم، در عمل نشان بدهید که رشد تاریخی دارید و قدر و قیمت امام خمینی را میدانید. اینکه مطهری میگوید جانِ امام خمینی، چونان جانِ صدمیلیون نفر است، منطبق بر نظریۀ «مردانِ بزرگِ تاریخی» است که در فلسفۀ تاریخ، مطرح شده است. در این نگاه، گاهی در تاریخ، انسانهایی ظهور میکنند که میتوانند به تاریخ، جهت بدهند و حتی تاریخِ جدید به وجود بیاورند؛ بهطوریکه اگر اینان نباشند، تحوّل تاریخی رقم نخواهد خورد. آری، تاریخ، گرهخورده با چنین عاملان و فاعلانی است. در ادبیات دینی نیز گاهی گفته میشود که کسی، همچون یک امّت است؛ یعنی آنچنان سعۀ وجودی یافته که به اندازۀ یک امّت، مؤثّر و مولّد و جریانساز شده است.
۲. در دهۀ شصت، یک اتّفاق تلخ رخ داد و آن، عبارت از این بود که بضاعت انسانیِ انقلاب، بهشدّت ضربه خورد و «آدمهای تاریخساز»، یکی پس از دیگری، حذف شدند. هم موج ترورها و هم جنگ تحمیلی، با انقلاب اسلامی چنین کرد. این شهادتها و رفتنها، البته برکات و حَسناتی را به همراه داشت، اما تردیدی وجود ندارد که انسانهای تاریخی را از انقلاب گرفت. هر تاریخ، توان مشخص و معیّنی برای پروردن چنین عناصری دارد و اینگونه نیست که ظرفیّت، بیحساب و نامحدود باشد. از این جهت بود که تمدّن غربی و دنبالههای بومیاش، چهرههای تاریخی و امّتگونۀ انقلاب را حذف کردند و خاطرۀ انقلاب را در دهۀ شصت، با خون و شهادت آمیختند. فرض بر این بود که این ساختار، مبتنی بر آدمهای متناسبِ با خودش صورتبندی شده و به این ترتیب، «حذف آدمها» به «فروپاشی ساختار» خواهد انجامید. این ربط علّی، درونمایۀ فکری و تحلیلیِ جریان ترور در دهۀ شصت بود. با این حال، هرچه طرح ترور و حذف پیش رفت، انقلاب دچار اضمحلال نشد و امتداد یافت. البته عامل تعیینکننده و اصلی در این میان، حضور و حیات شخص امام خمینی بود که گرانیگاه انقلاب به شمار میآمد و هیچکس در عرض ایشان نبود. همۀ شخصیّتهای انقلاب، فرع بر ایشان و در سایۀ ایشان بودند و فاصلۀ وجودیِ ایشان از دیگران، فراوان بود. بههرحال، ساختار سیاسی ادامه یافت و برچیدن چهرهها، به زوال نظم سیاسی منجر نگردید.
۳. اینک پس از تجربۀ فراموشنشدنیِ دهۀ شصت، در جنگ تحمیلیِ اخیر نیز همان طرح، دوباره در دستورکار قرار گرفت و از آستین رژیم صهیونی، طرح حذف چهرههای اصلی و کلیدی، بهعنوان مقدّمۀ جنگ و متغیّر تسهیلکنندۀ طرح فروپاشی بیرون آمد. در این دوره نیز گمان بر این بود که زدن چهرهها، ساختار را «بیسر» و «سرگردان» خواهد کرد و فروپاشی را در پی خواهد داشت. این طرح به صورت محدود و موردی، به اجرا درآمد و شماری از چهرهها به شهادت رسیدند. البته پیش از ایران، این طرح در مواجهه با حزبالله لبنان و جنبش حماس به اجرا درآمد و در ایران، بازتولید شد. ایران، به تجربۀ سوّم رژیم صهیونی تبدیل شد و گمان بر این بود که در این تهاجم ترکیبی و چندلایه، حذف چهرههای کلیدی میتواند طرف مقابل را فلج و بیدفاع و پریشان کند و حملۀ نظامی را به یک حرکت نهایی و تمامکننده تبدیل نماید. بر اساس چنین درکی از صحنۀ جنگ بود که آیتالله خامنهای، بیدرنگ و در همان لحظههای آغازین، فرایند جایگزینی را عملی کرد و خلاء انسانی را برطرف نمود. این روند، مؤثّر افتاد و در مدّت بسیار کوتاهی، ورق برگشت و رژیم صهیونی در موقعیّت ضعف قرار گرفت. این سازوکار نشان میدهد که در عالَم انقلاب اسلامی، چهرهها همچنان متولّد میشوند و حرکت ساختار با حذف چهرهها، متوقف نمیشود. این ساختار، مبتنی بر منطق درونیِ مستقل از چهرههاست و آدمهای متناسب با ماهیّت خودش را بازآفرینی میکند.
🖇 در اینجاست:
https://eitaa.com/iictchannel/23458
@MahdiJamshidiFans
Eitaa
ایتا - پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
👍7❤1👎1
برای خاک یا خدا-۳
حضرت آیتالله مصباح یزدی(ره)
🚩 برای خاک یا خدا؟ -۳
(نظریۀ جهاد و شهادت در اسلام)
علامه محمدتقی مصباحیزدی
۱۰ دی ۱۳۹۶
🖇 متن و صوت کامل در اینجاست:
https://share.google/nBdaefSB9iyapItEW
▪️درخواست مؤکد این حقیر، شنیدن این گفتار کوتاه با دقت فراوان است. باید بفهمیم که ذهنیت ما، چقدر با معارف و حقایق اصیل اسلام، فاصله دارد. لیبرالهای ایرانی، دست تعدی و تصرف به سوی عناصر و مقومات گفتمان انقلاب دراز کردهاند و احتمال چرخش گفتمانی و استحالۀ هویتی وجود دارد.
@MahdiJamshidiFans
(نظریۀ جهاد و شهادت در اسلام)
علامه محمدتقی مصباحیزدی
۱۰ دی ۱۳۹۶
🖇 متن و صوت کامل در اینجاست:
https://share.google/nBdaefSB9iyapItEW
▪️درخواست مؤکد این حقیر، شنیدن این گفتار کوتاه با دقت فراوان است. باید بفهمیم که ذهنیت ما، چقدر با معارف و حقایق اصیل اسلام، فاصله دارد. لیبرالهای ایرانی، دست تعدی و تصرف به سوی عناصر و مقومات گفتمان انقلاب دراز کردهاند و احتمال چرخش گفتمانی و استحالۀ هویتی وجود دارد.
@MahdiJamshidiFans
❤8
🗒 «ایرانِ سکولار» به مثابۀ نقطۀ تقاطع:
ائتلاف بر مبنای سکولاریسم
مهدی جمشیدی
۱. کشمکش و مسألۀ ما با جریان اصلاحات و دگراندیش، فقط در عرصۀ «سیاست» نیست که بتوان به اقتضای زمانه، اختلافات و تعارضات را کنار نهاد، بلکه عرصۀ اصلی و بنیادیِ این شکاف، عرصۀ «تفکّر» است، و تفکّر، با ملاحظات عملگرایانه، سازگاری ندارد. اصلاحات، «دنبالۀ تجدّد» است و به تعبیر دیگر، «لیبرالیسمِ شبهمذهبی» است. این نزاع، حلشدنی نیست و ما با جریانی که ماهیّت تجدّدی دارد و در پی رخنۀ سکولاریسم در قدرت سیاسی است، سرِ سازگاری نداریم. در هیچ مسألهای، نباید با اینان در «یک جبهه» قرار گرفت و همصدا شد؛ باید با اینان «مرزبندی» کرد و نسبت به این مرزها، بهشدّت حسّاس بود. اینان «دیگریِ انقلاب» هستند و به تعبیر شهید لاجوردی، «منافقان انقلاب» هستند؛ از این جهت که تظاهر میکنند و با تزویر، همان طرح تجدّد را به درون ساختار، نفوذ میدهند.
۲. ادبیات و گفتار در سطح نخبگانی، در حال «سکولارشدن» است؛ چنانکه نهفقط روح و معانی و جهتگیریها، بلکه حتی الفاظ ظاهری نیز در مسیر سکولاریسم و دینزدایی قرار گرفته است. در اغلب مواضع و بیانیهها، حتی تعابیر «اسلامی» و «انقلابی» نیز به چشم نمیخورد، چه رسد افقِ فکریِ متناسب با انقلاب اسلامی. سکولاریسم، جلوه و جنبۀ زبانی یافته و از «زبان»، به «تفکّر» نیز راه خواهد یافت و اگر چنین شود، انقلاب از انقلاب، تهی خواهد شد. این زبانِ آلوده و ارزشزدوده، نقطۀ آغاز هویّتزدایی است که با ارجاع به ضرورت همبستگی اجتماعی و نخبگانی، توجیه میشود، اما در باطن، بازتولید «طرح ایدئولوژیزدایی» است. همگرایی و وحدت و انسجام، پوشش و بهانهای برای «سکولاریسم گفتاری» است. پس ما برای ائتلاف با اینان، حتی در حد یک بیانیه، چارهای جز انتخاب گزینۀ سکولاریسم نداریم؛ یعنی گذار از «دفاع هویّتی» به «دفاع خاکی»، گذار از «دفاع میهنیِ دینی» به «دفاع میهنیِ محض»، گذار از «ایرانِ اسلامی» به «ایرانِ بیقید».
۳. سخنگفتن از «توسعه»، برخاسته از نشناختن ماهیّت عالَم تجدّد است. گمان میکنند که توسعه، تنها وجه تکنیکی دارد و فاقد تاریخ و فرهنگ و هویّت و مبادی فلسفی است و به این ترتیب، اخذ و اقتباس آن رواست؛ حالآنکه توسعه، یک «طرح تجدّدی» است که میخواهد دیگریهای بیرون از عالَم تجدّد را تجدّدی کند. توسعه، بیطرف و فاقد روح و غایت ایدئولوژیک نیست و هرگز نمیتوان آن را در وجوه سختافزاری و تکنیکی و مادّی خلاصه کرد. انگارۀ انقلاب اسلامی، «پیشرفت» است و نه «توسعه»، و پیشرفت نیز روح اسلامی و ایرانی دارد. اگر جمهوری اسلامی بخواهد به سوی توسعه حرکت کند، باید با آرمانهای خودش وداع نماید و از خودِ آغازینش تهی شود و در نظمِ لیبرالیِ جهانیشده، هضم گردد.
۴. برخی بیانیهها، به تعبیر مصطلح، بیانیه (مانیفست) نیستند؛ یعنی قادر نیستند یک گفتمان را روایت کنند، بلکه چیزی در حد یک یادداشتِ مشترکِ متوسط هستند. این بیانیهها، فقیر و کممایهاند و از نظر معرفتی، نمیتوانند افقگشایی کنند؛ چند نکته را در کنار هم مینشانند و نام آن را بیانیه میگذارند، درحالیکه بیانیه، باید فاخر و معرفتی و غنی باشد و حتی ادبیاتش، سخن نغز و پُرمغز داشته باشد. بیانیههای اینچنینی، ماهیّت سیاسی دارند نه نظری، و بر این اساس، چشمانداز فکری ندارند و در سطح کلّیّات و مشهورات رسانهای، متوقف میمانند. بیانیه، باید دربردارندۀ خلاقیّت مفهومی باشد و افق بگشاید و ناگفتهها را بگوید و به مسألهها پاسخ بدهد و مسیر جدید باز کند. افاضاتِ بیمایه و عام و قشری، نیاز جامعه نیست و به حاکمیّت نیز کمکی نخواهد کرد، اما شاید برای اظهار وجود در عرصۀ رسانه، خوشایند باشد.
۵. پرستشِ «حد وسط»، خطایی است که ریشه در نظریۀ اعتدال دارد و اعتدال را در میانۀ دو امر، معنا میکند؛ حالآنکه چنین نیست و همواره «حقیقت» و «خیر» و «صدق»، در جغرافیای میانه ننشسته است. در مذمّت رادیکالیسم مینویسند و انقلابیهای اصیل را تندرو و افراطی و سوپرانقلابی میخوانند. همۀ این تعابیر، از نوعی «خودمرکزبینی» برمیخیزند و برخاسته از «امانیسمِ معرفتی» هستند. حقیقت و خیر و صدق، انتخاب جغرافیای اینان نیستند که بتوان آنها را معیار تصوّر کرد. باید به بیرون از خویش ارجاع داد و ذهنیّت خویش را سنگمحک قلمداد نکرد. از این گذشته، رادیکالیسم در همهجا مذموم نیست؛ چنانکه خودِ «انقلاب»، یک گزینۀ رادیکال است و اگر بنا بود رادیکالیسم نفی شود، باید خودِ انقلاب نیز نفی میشد. حتی نظریۀ «نظامِ انقلابی» نیز در جهان تجدّدیِ کنونی، بهحتم نوعی رادیکالیسم است، اما ناروا و نابجا نیست. پس نباید به میانهنشینی، مباحات کرد.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
ائتلاف بر مبنای سکولاریسم
مهدی جمشیدی
۱. کشمکش و مسألۀ ما با جریان اصلاحات و دگراندیش، فقط در عرصۀ «سیاست» نیست که بتوان به اقتضای زمانه، اختلافات و تعارضات را کنار نهاد، بلکه عرصۀ اصلی و بنیادیِ این شکاف، عرصۀ «تفکّر» است، و تفکّر، با ملاحظات عملگرایانه، سازگاری ندارد. اصلاحات، «دنبالۀ تجدّد» است و به تعبیر دیگر، «لیبرالیسمِ شبهمذهبی» است. این نزاع، حلشدنی نیست و ما با جریانی که ماهیّت تجدّدی دارد و در پی رخنۀ سکولاریسم در قدرت سیاسی است، سرِ سازگاری نداریم. در هیچ مسألهای، نباید با اینان در «یک جبهه» قرار گرفت و همصدا شد؛ باید با اینان «مرزبندی» کرد و نسبت به این مرزها، بهشدّت حسّاس بود. اینان «دیگریِ انقلاب» هستند و به تعبیر شهید لاجوردی، «منافقان انقلاب» هستند؛ از این جهت که تظاهر میکنند و با تزویر، همان طرح تجدّد را به درون ساختار، نفوذ میدهند.
۲. ادبیات و گفتار در سطح نخبگانی، در حال «سکولارشدن» است؛ چنانکه نهفقط روح و معانی و جهتگیریها، بلکه حتی الفاظ ظاهری نیز در مسیر سکولاریسم و دینزدایی قرار گرفته است. در اغلب مواضع و بیانیهها، حتی تعابیر «اسلامی» و «انقلابی» نیز به چشم نمیخورد، چه رسد افقِ فکریِ متناسب با انقلاب اسلامی. سکولاریسم، جلوه و جنبۀ زبانی یافته و از «زبان»، به «تفکّر» نیز راه خواهد یافت و اگر چنین شود، انقلاب از انقلاب، تهی خواهد شد. این زبانِ آلوده و ارزشزدوده، نقطۀ آغاز هویّتزدایی است که با ارجاع به ضرورت همبستگی اجتماعی و نخبگانی، توجیه میشود، اما در باطن، بازتولید «طرح ایدئولوژیزدایی» است. همگرایی و وحدت و انسجام، پوشش و بهانهای برای «سکولاریسم گفتاری» است. پس ما برای ائتلاف با اینان، حتی در حد یک بیانیه، چارهای جز انتخاب گزینۀ سکولاریسم نداریم؛ یعنی گذار از «دفاع هویّتی» به «دفاع خاکی»، گذار از «دفاع میهنیِ دینی» به «دفاع میهنیِ محض»، گذار از «ایرانِ اسلامی» به «ایرانِ بیقید».
۳. سخنگفتن از «توسعه»، برخاسته از نشناختن ماهیّت عالَم تجدّد است. گمان میکنند که توسعه، تنها وجه تکنیکی دارد و فاقد تاریخ و فرهنگ و هویّت و مبادی فلسفی است و به این ترتیب، اخذ و اقتباس آن رواست؛ حالآنکه توسعه، یک «طرح تجدّدی» است که میخواهد دیگریهای بیرون از عالَم تجدّد را تجدّدی کند. توسعه، بیطرف و فاقد روح و غایت ایدئولوژیک نیست و هرگز نمیتوان آن را در وجوه سختافزاری و تکنیکی و مادّی خلاصه کرد. انگارۀ انقلاب اسلامی، «پیشرفت» است و نه «توسعه»، و پیشرفت نیز روح اسلامی و ایرانی دارد. اگر جمهوری اسلامی بخواهد به سوی توسعه حرکت کند، باید با آرمانهای خودش وداع نماید و از خودِ آغازینش تهی شود و در نظمِ لیبرالیِ جهانیشده، هضم گردد.
۴. برخی بیانیهها، به تعبیر مصطلح، بیانیه (مانیفست) نیستند؛ یعنی قادر نیستند یک گفتمان را روایت کنند، بلکه چیزی در حد یک یادداشتِ مشترکِ متوسط هستند. این بیانیهها، فقیر و کممایهاند و از نظر معرفتی، نمیتوانند افقگشایی کنند؛ چند نکته را در کنار هم مینشانند و نام آن را بیانیه میگذارند، درحالیکه بیانیه، باید فاخر و معرفتی و غنی باشد و حتی ادبیاتش، سخن نغز و پُرمغز داشته باشد. بیانیههای اینچنینی، ماهیّت سیاسی دارند نه نظری، و بر این اساس، چشمانداز فکری ندارند و در سطح کلّیّات و مشهورات رسانهای، متوقف میمانند. بیانیه، باید دربردارندۀ خلاقیّت مفهومی باشد و افق بگشاید و ناگفتهها را بگوید و به مسألهها پاسخ بدهد و مسیر جدید باز کند. افاضاتِ بیمایه و عام و قشری، نیاز جامعه نیست و به حاکمیّت نیز کمکی نخواهد کرد، اما شاید برای اظهار وجود در عرصۀ رسانه، خوشایند باشد.
۵. پرستشِ «حد وسط»، خطایی است که ریشه در نظریۀ اعتدال دارد و اعتدال را در میانۀ دو امر، معنا میکند؛ حالآنکه چنین نیست و همواره «حقیقت» و «خیر» و «صدق»، در جغرافیای میانه ننشسته است. در مذمّت رادیکالیسم مینویسند و انقلابیهای اصیل را تندرو و افراطی و سوپرانقلابی میخوانند. همۀ این تعابیر، از نوعی «خودمرکزبینی» برمیخیزند و برخاسته از «امانیسمِ معرفتی» هستند. حقیقت و خیر و صدق، انتخاب جغرافیای اینان نیستند که بتوان آنها را معیار تصوّر کرد. باید به بیرون از خویش ارجاع داد و ذهنیّت خویش را سنگمحک قلمداد نکرد. از این گذشته، رادیکالیسم در همهجا مذموم نیست؛ چنانکه خودِ «انقلاب»، یک گزینۀ رادیکال است و اگر بنا بود رادیکالیسم نفی شود، باید خودِ انقلاب نیز نفی میشد. حتی نظریۀ «نظامِ انقلابی» نیز در جهان تجدّدیِ کنونی، بهحتم نوعی رادیکالیسم است، اما ناروا و نابجا نیست. پس نباید به میانهنشینی، مباحات کرد.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
Telegram
نوشتههای مهدی جمشیدی
این کانال از سوی جمعی از علاقهمندان به نوشتههای مهدی جمشیدی و به منظور بازنشر مطالب ایتایی ایشان، راهاندازی شده است.
نشانی کانال ایتا:
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
نشانی کانال ایتا:
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👍12❤2👎1
بازسازیِ اجتماعی در برهۀ پساجنگ.pdf
97.3 KB
🗒 چکیدۀ درسگفتار
بازسازیِ اجتماعی در برهۀ پساجنگ:
(فهمِ روایتهای انقلابی و لیبرالی)
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
بازسازیِ اجتماعی در برهۀ پساجنگ:
(فهمِ روایتهای انقلابی و لیبرالی)
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👍9
این قسمت از برنامۀ تلویزیونی نصرالله، «هشت برابر» بیشتر از میانگین قسمتهای دیگر، بازدیدکننده در تلوبیون داشت. معنی هشتهزار بازدید از یک برنامۀ تخصصی این است که باید استدلال را با صراحت، معرفت را با نقادی، و انقلابیگری را با علم درآمیخت.
#مرجعیترسانهای
https://telewebion.com/episode/0x13a6724c
#مرجعیترسانهای
https://telewebion.com/episode/0x13a6724c
❤16👎2👏1🤷1
🗒 مواجهۀ نظری با تجربۀ جنگی -۱
مهدی جمشیدی
۱. جریان سکولار میگوید ملّت ایران، معطوف به مطلقِ ایران شده است؛ بیهیچ قید و ماهیّتی، چنانکه مکتب و تفکّر و سبک زندگی و ... را حذف و مطلقِ ایران را اراده کردهاند. اما حقیقت این است که ایران، ارزش و اعتبار خود را از ماهیّت دینیاش میگیرد و همین ماهیّت هم ایران را محفوظ نگاه داشته است. در اینجا، بحث دربارۀ اصالت است و روشن است که نگاه دینی، ثنویّت را برنمیتابد. در فلسفۀ اخلاق و ارزشها هم بحث شده که ملاک حُسن فاعلی و اتّصال فعل به کمال انسان، صبغۀ الهی آن است و نه هیچ امر دیگری. کشته شدن برای وطن، شهادت نام ندارد، مگر آن وطن، ربط به امر قدسی داشته باشد، از جمله اینکه بستر و محمل تحقّق دین شده باشد. پس اعتبار وطن، تبعی و عَرَضی است. جریان سکولار که من علیهشان نوشتم، هیچیک از این گزارهها را برنمیتابد، اما کسانی بهجای همراهی با من، گفتن این حقایق را خلاف تدبیر دانستند. تفاوت من این است که نگاه فرهنگی و هویّتی و حقیقتی دارم و فقط به سیاست نمینگرم. سیاستِ محض، انسان را دچار عملگرایی و عبور از ارزشها میکند. در این نگاه، فرهنگ هیچگاه اولویت ندارد: قبل از جنگ، حین جنگ، پس از جنگ. هیچ تردیدی وجود ندارد که ایدۀ ایران بهعنوان امر محض و مطلق در ذهن امام خمینی، راه نداشت و پذیرفتی نبود، بلکه ایشان آشکارا در برابر آن موضع منفی داشت و اسلام را اصل و اساس و همچون روح حاکم میانگاشت. امام به معنا میاندیشید نه خاک.
۲. معنی برخی نوشتهها این است که بر سر همهچیز توافق کنیم جز فرهنگ و هویّت و سبک زندگی. حاصل میشود یک حاکمیّتِ عادیسازیشده که حداکثر مانند چپها، ضداستعماری است و ولیّفقیه هم در آن، فقط کارکرد سیاسی دارد؛ یعنی سکولاریسمِ تعدیلشده با طعم ضدّسلطه. در واقع، از جمهوری اسلامی، هویّتزدایی میشود. و فقط جنبههای عام و مادّی و اینجهانیاش میماند. شبیه نظریۀ واتیکانیزهکردن ولیّفقیه است. آنقدر به حداقلها تنازل کردهاند که دیگر چیز خاصی از ایدئولوژیِ انقلاب باقی نمانده است. از انقلاب اسلامی، یک دولتِ سکولارِ چپگرا ساختهاند. یعنی ماهیّتِ ما، سلبی و نفیی است، در برابر دشمن است، ضدّ است، اما اثباتی و ایجابی نیست؛ چون هیچ اشتراکِ معنایی و فکریای در میان نیست. البته نمیدانم چرا وقتی رهبر انقلاب میگوید کشف حجاب، چالش تحمیلی است و از سوی غرب به ما القا شده، برخی این را جزو مقوّماتِ هویّتِ سلبیِ ما نمیشمارند؟! دشمن نسبت به حجاب، بیطرف است؟! اگر قرار است به دشمن نه بگوییم، باید به همۀ خواستههای او نه بگوییم.
۳. افزون بر این، لیبرالهای ایرانی میخواهند بگویند جامعه، نه با رژیم صهیونی است و نه با جمهوری اسلامی. راه جامعه از جمهوری اسلامی هم جداست. جامعه، برای خودش شده و پس از دهۀ شصت، از جمهوری اسلامی بریده است. همبستگی جامعه، از این جهت، مدنی است؛ یعنی سیاسی نیست و یعنی مبتنی بر حمایت از جمهوری اسلامی نیست. جامعه برای خودش احساس خطر میکند و نه برای جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی برای جامعه، مهم نیست. جامعه، جمهوری اسلامی را از خودش و با خودش و در کنار خودش نمیشمارد. جامعه، تنها شده و از این جهت، فقط خودِ مردم باید به داد مردم برسند و بس.
۴. برخی تصوّر کردهاند که وحدت بهطور مطلق، ارزش ذاتی است. چنین نیست؛ وحدت در این برهه، ارزشی تبعی است و باید معطوف به جنگ باشد. ازاینرو، هر ائتلاف و سکوتی که جنگ را از معنا، تهی کند و نیروهای اجتماعی را مایل به سوی دیگری کند، اختلال ایجاد خواهد کرد و بدینجهت، باید آن را نفی کرد. جریان روشنفکریِ سکولار به بهانۀ جنگ، در پی «گذارِ ایدئولوژیک از اسلام و انقلاب» است و میخواهد از این موقعیّت به نفع ایدۀ «ایرانِ سکولار» بهره ببرد. جانبداری رسانهای و هویّتی از این لایۀ اجتماعی، به بهانۀ همراهی آنها با ایدۀ وطن، به معنی عبور از ارزشهای قطعیِ دینی و نشانگر رویکرد عملگرایانه است که بیاعتنا به حقیقتهای روشی و غایتی، میخواهد یک چتر فراگیر و جبهۀ فاقد هویّتِ ارزشی بسازد. دوستانی اما گفتند اکنون زمانۀ این سخن نیست. به مطهری هم در دورۀ نهضت گفتند اکنون وقت مبارزۀ سیاسی است و نباید نسبت به گرایشهای مبتنی بر ماتریالیسمِ دیالکتیک، حسّاس باشی، اما او اعتنا نکرد. به همین دلیل، رهبر انقلاب گفت مطهری در «حراست از مرزهای ایدئولوژیکِ نهضت»، بینظیر بود. تلاشم این است که قطعاتِ کنش نظریام، مبتنی بر تاریخِ حیاتِ فکریِ علامه مطهری باشد.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
مهدی جمشیدی
۱. جریان سکولار میگوید ملّت ایران، معطوف به مطلقِ ایران شده است؛ بیهیچ قید و ماهیّتی، چنانکه مکتب و تفکّر و سبک زندگی و ... را حذف و مطلقِ ایران را اراده کردهاند. اما حقیقت این است که ایران، ارزش و اعتبار خود را از ماهیّت دینیاش میگیرد و همین ماهیّت هم ایران را محفوظ نگاه داشته است. در اینجا، بحث دربارۀ اصالت است و روشن است که نگاه دینی، ثنویّت را برنمیتابد. در فلسفۀ اخلاق و ارزشها هم بحث شده که ملاک حُسن فاعلی و اتّصال فعل به کمال انسان، صبغۀ الهی آن است و نه هیچ امر دیگری. کشته شدن برای وطن، شهادت نام ندارد، مگر آن وطن، ربط به امر قدسی داشته باشد، از جمله اینکه بستر و محمل تحقّق دین شده باشد. پس اعتبار وطن، تبعی و عَرَضی است. جریان سکولار که من علیهشان نوشتم، هیچیک از این گزارهها را برنمیتابد، اما کسانی بهجای همراهی با من، گفتن این حقایق را خلاف تدبیر دانستند. تفاوت من این است که نگاه فرهنگی و هویّتی و حقیقتی دارم و فقط به سیاست نمینگرم. سیاستِ محض، انسان را دچار عملگرایی و عبور از ارزشها میکند. در این نگاه، فرهنگ هیچگاه اولویت ندارد: قبل از جنگ، حین جنگ، پس از جنگ. هیچ تردیدی وجود ندارد که ایدۀ ایران بهعنوان امر محض و مطلق در ذهن امام خمینی، راه نداشت و پذیرفتی نبود، بلکه ایشان آشکارا در برابر آن موضع منفی داشت و اسلام را اصل و اساس و همچون روح حاکم میانگاشت. امام به معنا میاندیشید نه خاک.
۲. معنی برخی نوشتهها این است که بر سر همهچیز توافق کنیم جز فرهنگ و هویّت و سبک زندگی. حاصل میشود یک حاکمیّتِ عادیسازیشده که حداکثر مانند چپها، ضداستعماری است و ولیّفقیه هم در آن، فقط کارکرد سیاسی دارد؛ یعنی سکولاریسمِ تعدیلشده با طعم ضدّسلطه. در واقع، از جمهوری اسلامی، هویّتزدایی میشود. و فقط جنبههای عام و مادّی و اینجهانیاش میماند. شبیه نظریۀ واتیکانیزهکردن ولیّفقیه است. آنقدر به حداقلها تنازل کردهاند که دیگر چیز خاصی از ایدئولوژیِ انقلاب باقی نمانده است. از انقلاب اسلامی، یک دولتِ سکولارِ چپگرا ساختهاند. یعنی ماهیّتِ ما، سلبی و نفیی است، در برابر دشمن است، ضدّ است، اما اثباتی و ایجابی نیست؛ چون هیچ اشتراکِ معنایی و فکریای در میان نیست. البته نمیدانم چرا وقتی رهبر انقلاب میگوید کشف حجاب، چالش تحمیلی است و از سوی غرب به ما القا شده، برخی این را جزو مقوّماتِ هویّتِ سلبیِ ما نمیشمارند؟! دشمن نسبت به حجاب، بیطرف است؟! اگر قرار است به دشمن نه بگوییم، باید به همۀ خواستههای او نه بگوییم.
۳. افزون بر این، لیبرالهای ایرانی میخواهند بگویند جامعه، نه با رژیم صهیونی است و نه با جمهوری اسلامی. راه جامعه از جمهوری اسلامی هم جداست. جامعه، برای خودش شده و پس از دهۀ شصت، از جمهوری اسلامی بریده است. همبستگی جامعه، از این جهت، مدنی است؛ یعنی سیاسی نیست و یعنی مبتنی بر حمایت از جمهوری اسلامی نیست. جامعه برای خودش احساس خطر میکند و نه برای جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی برای جامعه، مهم نیست. جامعه، جمهوری اسلامی را از خودش و با خودش و در کنار خودش نمیشمارد. جامعه، تنها شده و از این جهت، فقط خودِ مردم باید به داد مردم برسند و بس.
۴. برخی تصوّر کردهاند که وحدت بهطور مطلق، ارزش ذاتی است. چنین نیست؛ وحدت در این برهه، ارزشی تبعی است و باید معطوف به جنگ باشد. ازاینرو، هر ائتلاف و سکوتی که جنگ را از معنا، تهی کند و نیروهای اجتماعی را مایل به سوی دیگری کند، اختلال ایجاد خواهد کرد و بدینجهت، باید آن را نفی کرد. جریان روشنفکریِ سکولار به بهانۀ جنگ، در پی «گذارِ ایدئولوژیک از اسلام و انقلاب» است و میخواهد از این موقعیّت به نفع ایدۀ «ایرانِ سکولار» بهره ببرد. جانبداری رسانهای و هویّتی از این لایۀ اجتماعی، به بهانۀ همراهی آنها با ایدۀ وطن، به معنی عبور از ارزشهای قطعیِ دینی و نشانگر رویکرد عملگرایانه است که بیاعتنا به حقیقتهای روشی و غایتی، میخواهد یک چتر فراگیر و جبهۀ فاقد هویّتِ ارزشی بسازد. دوستانی اما گفتند اکنون زمانۀ این سخن نیست. به مطهری هم در دورۀ نهضت گفتند اکنون وقت مبارزۀ سیاسی است و نباید نسبت به گرایشهای مبتنی بر ماتریالیسمِ دیالکتیک، حسّاس باشی، اما او اعتنا نکرد. به همین دلیل، رهبر انقلاب گفت مطهری در «حراست از مرزهای ایدئولوژیکِ نهضت»، بینظیر بود. تلاشم این است که قطعاتِ کنش نظریام، مبتنی بر تاریخِ حیاتِ فکریِ علامه مطهری باشد.
https://t.iss.one/MahdiJamshidiFans
👍6