🔴 آیا مردم سوریه میتوانند حامیان این هیولای سفاک را ببخشند؟
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در حال مرور بعضی از بخشهای کتاب قدیمی «گروگانگیری در ایران و مذاکرات محرمانه تهران» از «پیر سالینجر» بودم، کتابی که در سال ۱۹۸۲ توسط «جعفر ثقة الاسلامی» در «پاریس» ترجمه شده است. چند سال پیش این کتاب را به طور کامل مطالعه کرده بودم و امشب دوباره به سراغ آن رفتم تا بخش هایی از کنشگری انقلابیون در «ایران» را در تقابل با کشوری که بر این باور بودند، سالها حامی حکومتی بوده که با آن مبارزه میکردند، یک بار دیگر مرور کنم.
⬅️ پس از اینکه خبر سفر «شاه» به «آمریکا» برای درمان به ایران میرسد، دانشجویان انقلابی به سفارت آمریکا حمله میکنند و اعضای سفارت را به گروگان میگیرند؛ و چهار شرط اولیه را برای آزادی آنها تعیین میکنند. این چهار شرط شامل این موارد بود: «۱- شاه به دولت ایران تحویل داده شود؛ ۲- ثروت شاه به ایران مسترد گردد؛ ۳- ایالات متحده آمریکا کلیه لطماتی که به ایران وارد کرده است، تایید و اعتراف کند؛ ۴- ایالات متحده آمریکا متعهد شود که دیگر در امور داخلی ایران مداخله نکند».
⬅️ اما بعدها این شروط، حقوقی تر شده و اعلام می شود، آمریکا در تمام اتهاماتی که در مورد اختناق و زجر و شکنجهها به ساواک وارد است، شریک است. باید پس از تشکیل پرونده بین المللی بدانها رسیدگی و آمریکا رسماً عذرخواهی کند و خسارت شرافتمندانهای پرداخت نماید. همچنین آزادی پولهای بلوکه شده ایران توسط آمریکا و تعیین تجاوزات اقتصادی آمریکا به امور اقتصادی ایران، توسط کمیسیون تحقیقی سازمان ملل، درخواست می شود.
⬅️ وقتی دبیرکل وقت سازمان ملل «کورت والدهایم» برای بررسی اوضاع حقوقی آسیب دیدگان وارد ایران میشود، به روایت سالینجر «ایرانیها که توسط «صادق قطبزاده» وزیر امور خارجه، رهبری و هدایت میشدند، آنچنان استقبال خشک و اهانت آمیزی از دبیرکل سازمان ملل به عمل آوردند که مشارالیه هرگز خاطره تلخ آن را فراموش نخواهد کرد». «صدها معلول و ناقص العضو را در برابر او عبور دادند، دبیرکل، یکه خورد و منقلب و متاثر شده بود و آنها نیز مرتباً چوبهای زیر بغل و اعضای مصنوعی بدن خود را به علامت اعتراض حرکت داده و به دادن شعارهایی به نفع آیت الله خمینی میپرداختند».
⬅️ «وقتی والدهایم با هلیکوپتر به محل گورستانی برای گذاردن دسته گلی بر روی قبرها به نشانه همدردی که میزان علاقه و دلبستگی او را به اثبات برساند، عزیمت کرد، در آنجا نیز دسته جاتی از زنان با چادرهای سیاه و تعدادی کفن پوش مشغول رژه بودند و به زبان انگلیسی و فریاد، شعار میدادند، مرگ بر «کارتر» مرگ بر شاه». صدها نفر نیز به آنجا آورده بودند که فریادکنان به طرف خودرویی که والدهایم را از هلیکوپتر به سوی قبرها میبرد، هجوم آوردند. «او بعدها در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت، بالاخره نتوانسته بود، بفهمد که نیروهای انتظامی ایران برای حفظ جان او یا حمله و تهدید او در آن محل حضور یافته بودند».
⬅️ پس از مرور دوباره این سطور از خودم پرسیدم، با توجه به آنچه که از زندان که نمیتوان گفت، شکنجهگاه و سیاهچال «صیدنایا» و ... خواندهایم و دیدهایم و با توجه به آمار ۵۰۰ هزار نفری که در مورد تلفات انسانی مخالفان «بشار اسد» وجود دارد، آیا مردم «سوریه» میتوانند، گروهها و کشورهای حامی بشار اسد، این هیولای سفاک را ببخشند؟ و به آسانی این زجر و زخم عمیق بر پیکره این ملت و از حافظه تاریخی آنها زدوده خواهد شد؟
⬅️ شکنجه به هر میزان، غیر انسانی و به شدت محکوم است؛ ولو در حد سیلی زدن به صورت متهم دست بسته به ویژه با جرم سیاسی؛ اما به عنوان یک پژوهشگر انقلاب ها که انقلابهای مختلف در جهان و همچنین در ایران را مطالعه و مقایسه کرده است، به لحاظ کمیت و کیفیت هول انگیزی آنچه این روزها تا اینجا در مورد جنایتهای رژیم اسد در سوریه میدانیم، مانند پرس کردن، سوزاندن و ذوب در اسید نمودن حتی اجساد به دلیل انبوه بالای آنها، قابل مقایسه با جنایتهای ساواک نیست، با این مقایسه چه کنشگری از مردم سوریه مورد انتظار است؟
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در حال مرور بعضی از بخشهای کتاب قدیمی «گروگانگیری در ایران و مذاکرات محرمانه تهران» از «پیر سالینجر» بودم، کتابی که در سال ۱۹۸۲ توسط «جعفر ثقة الاسلامی» در «پاریس» ترجمه شده است. چند سال پیش این کتاب را به طور کامل مطالعه کرده بودم و امشب دوباره به سراغ آن رفتم تا بخش هایی از کنشگری انقلابیون در «ایران» را در تقابل با کشوری که بر این باور بودند، سالها حامی حکومتی بوده که با آن مبارزه میکردند، یک بار دیگر مرور کنم.
⬅️ پس از اینکه خبر سفر «شاه» به «آمریکا» برای درمان به ایران میرسد، دانشجویان انقلابی به سفارت آمریکا حمله میکنند و اعضای سفارت را به گروگان میگیرند؛ و چهار شرط اولیه را برای آزادی آنها تعیین میکنند. این چهار شرط شامل این موارد بود: «۱- شاه به دولت ایران تحویل داده شود؛ ۲- ثروت شاه به ایران مسترد گردد؛ ۳- ایالات متحده آمریکا کلیه لطماتی که به ایران وارد کرده است، تایید و اعتراف کند؛ ۴- ایالات متحده آمریکا متعهد شود که دیگر در امور داخلی ایران مداخله نکند».
⬅️ اما بعدها این شروط، حقوقی تر شده و اعلام می شود، آمریکا در تمام اتهاماتی که در مورد اختناق و زجر و شکنجهها به ساواک وارد است، شریک است. باید پس از تشکیل پرونده بین المللی بدانها رسیدگی و آمریکا رسماً عذرخواهی کند و خسارت شرافتمندانهای پرداخت نماید. همچنین آزادی پولهای بلوکه شده ایران توسط آمریکا و تعیین تجاوزات اقتصادی آمریکا به امور اقتصادی ایران، توسط کمیسیون تحقیقی سازمان ملل، درخواست می شود.
⬅️ وقتی دبیرکل وقت سازمان ملل «کورت والدهایم» برای بررسی اوضاع حقوقی آسیب دیدگان وارد ایران میشود، به روایت سالینجر «ایرانیها که توسط «صادق قطبزاده» وزیر امور خارجه، رهبری و هدایت میشدند، آنچنان استقبال خشک و اهانت آمیزی از دبیرکل سازمان ملل به عمل آوردند که مشارالیه هرگز خاطره تلخ آن را فراموش نخواهد کرد». «صدها معلول و ناقص العضو را در برابر او عبور دادند، دبیرکل، یکه خورد و منقلب و متاثر شده بود و آنها نیز مرتباً چوبهای زیر بغل و اعضای مصنوعی بدن خود را به علامت اعتراض حرکت داده و به دادن شعارهایی به نفع آیت الله خمینی میپرداختند».
⬅️ «وقتی والدهایم با هلیکوپتر به محل گورستانی برای گذاردن دسته گلی بر روی قبرها به نشانه همدردی که میزان علاقه و دلبستگی او را به اثبات برساند، عزیمت کرد، در آنجا نیز دسته جاتی از زنان با چادرهای سیاه و تعدادی کفن پوش مشغول رژه بودند و به زبان انگلیسی و فریاد، شعار میدادند، مرگ بر «کارتر» مرگ بر شاه». صدها نفر نیز به آنجا آورده بودند که فریادکنان به طرف خودرویی که والدهایم را از هلیکوپتر به سوی قبرها میبرد، هجوم آوردند. «او بعدها در یک کنفرانس مطبوعاتی گفت، بالاخره نتوانسته بود، بفهمد که نیروهای انتظامی ایران برای حفظ جان او یا حمله و تهدید او در آن محل حضور یافته بودند».
⬅️ پس از مرور دوباره این سطور از خودم پرسیدم، با توجه به آنچه که از زندان که نمیتوان گفت، شکنجهگاه و سیاهچال «صیدنایا» و ... خواندهایم و دیدهایم و با توجه به آمار ۵۰۰ هزار نفری که در مورد تلفات انسانی مخالفان «بشار اسد» وجود دارد، آیا مردم «سوریه» میتوانند، گروهها و کشورهای حامی بشار اسد، این هیولای سفاک را ببخشند؟ و به آسانی این زجر و زخم عمیق بر پیکره این ملت و از حافظه تاریخی آنها زدوده خواهد شد؟
⬅️ شکنجه به هر میزان، غیر انسانی و به شدت محکوم است؛ ولو در حد سیلی زدن به صورت متهم دست بسته به ویژه با جرم سیاسی؛ اما به عنوان یک پژوهشگر انقلاب ها که انقلابهای مختلف در جهان و همچنین در ایران را مطالعه و مقایسه کرده است، به لحاظ کمیت و کیفیت هول انگیزی آنچه این روزها تا اینجا در مورد جنایتهای رژیم اسد در سوریه میدانیم، مانند پرس کردن، سوزاندن و ذوب در اسید نمودن حتی اجساد به دلیل انبوه بالای آنها، قابل مقایسه با جنایتهای ساواک نیست، با این مقایسه چه کنشگری از مردم سوریه مورد انتظار است؟
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
Roozhaye Bi Gharar
Alireza Ghorbani
فریاد این غمخانه خاموشی نخواهد داشت
امروز در حالی که چند روزی از دیدن تصاویر و اخبار دهشتناک صیدنایا روحم دچار آزردگی شدیدی بود و خبر پرواز غریبانه و در تنهایی مادر یکی از عزیزانم (که هنوز زن جوانی بود و به جز یک عارضه ارثی کنترل شده تنفسی در سلامت کامل بود)، به دلیل آلودگی وحشتناک این روزهای هوا، بسیار غمزده ام کرده بود، برق هم بدون اطلاع قبلی بیش از سه ساعت قطع شد! در تاریکی معمول آپارتمان های تهران نه می توانستم مطالعه کنم، نه بنویسم و نه هیچ فعالیت دیگری. به دلیل وضعیت آلودگی هوا نیز توصیه شده بود تا حد امکان از خانه خارج نشوید. حتی به دلیل عدم اطلاع قبلی، گوشی همراهم نیز شارژ نداشت و خاموش شد. با پاور بانک فقط توانستم آن را 15 درصد شارژ کنم و این آهنگ علیرضا قربانی را نیوش کنم و در خاموشی خانه آرام آرام اشک بریزم و با او زمزمه کنم:
ما وارثان دردهای بیشماریم
ما گریه های چشم های انتظاریم
ما سرزمینی ....
مرضیه حاجی هاشمی، 22 آذرماه 1403
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
امروز در حالی که چند روزی از دیدن تصاویر و اخبار دهشتناک صیدنایا روحم دچار آزردگی شدیدی بود و خبر پرواز غریبانه و در تنهایی مادر یکی از عزیزانم (که هنوز زن جوانی بود و به جز یک عارضه ارثی کنترل شده تنفسی در سلامت کامل بود)، به دلیل آلودگی وحشتناک این روزهای هوا، بسیار غمزده ام کرده بود، برق هم بدون اطلاع قبلی بیش از سه ساعت قطع شد! در تاریکی معمول آپارتمان های تهران نه می توانستم مطالعه کنم، نه بنویسم و نه هیچ فعالیت دیگری. به دلیل وضعیت آلودگی هوا نیز توصیه شده بود تا حد امکان از خانه خارج نشوید. حتی به دلیل عدم اطلاع قبلی، گوشی همراهم نیز شارژ نداشت و خاموش شد. با پاور بانک فقط توانستم آن را 15 درصد شارژ کنم و این آهنگ علیرضا قربانی را نیوش کنم و در خاموشی خانه آرام آرام اشک بریزم و با او زمزمه کنم:
ما وارثان دردهای بیشماریم
ما گریه های چشم های انتظاریم
ما سرزمینی ....
مرضیه حاجی هاشمی، 22 آذرماه 1403
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
🔴 جنگ برای نفس خدا تا نفس آخر ملت
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 او بی مدد اطرافیان و حامیانش نمیتوانست، خود را نماینده خدا و حتی دم خدا بنامد که بر مردم کشورش جاری شده است. این الهیدانان اطرافش بودند که نطقهایش را برایش آماده میکردند و تردید حامیان را به باور فرا میخواندند که شک نکنید! «باور کنید که این جنگ را تا آخر میجنگیم». «قیصر ویلهلم» اگر این حلقه اطراف خود را نداشت، هرگز نمیتوانست تا این اندازه نظامیگری و جنگ جهانی اول را آغاز کند و ادامه دهد.
⬅️ اینان نه تنها نظامی گری را تقدیس می کردند که ادعا می کردند، «بدون نظامیگری آلمان، فرهنگ آلمان، مدتها پیش از کره زمین پاک شده بود» و بدون این جنگ طلبیها تمام کشور در معرض نابودی قرار می گیرد. خونریزی و کشتار، مقدس شده بود و در حالی که سنگرها از اجساد انباشته شده بود، کاری که به افرادی چون «هرمان کوهن» الهی دان بزرگ واگذار شده بود، «تنظیم عالمانه ترین، خونسردترین و رقت انگیزترین دفاع از تلاش آلمان برای جنگ بود»، گویی این صحنههای هولناک بخشی از مسیر مقدس بود!
⬅️ چه وحشتناک است، وقتی برخی چشم و گوششان بر روی واقعیتهای اطراف کور و کر است و آنچه میخواهند، میبینند و آنچه میطلبند، میشنوند. جایی که کفر را ایمان و ایمان را جرم میانگارند، ایمانی که مقابل کفر آنها میایستد، وقتی فریاد برمیآورند، «نه تنها قیصر و رایش را داریم و احساس میکنیم، بلکه نفس زنده خدا را نیز داریم». وقتی مجیز، مدح، قدسیت و تحمیق را با هم گره میزنند و مدعیاند که «آمیزهای از احترام و امید، مراقبت و ایمان، احساس قدرت مطلق خدا در میان ما جاری است». اینها سخنان «ارنست ترلچ» متأله آلمانی است که به جنون ویرانگر کشیده شده است و قیصر را خدا میانگارد.
⬅️ فقط شکستی تلخ و نابود کننده باید رخ میداد تا اینها را به خود آرد، بندگان خدایی خودساخته که گرچه همگی ظاهر ایمان را به تصویر میکشیدند؛ اما تجلی باطنی بتپرستی بودند. قیصر و رایش را خود تا خدایی برکشیدند و سپس بنده و مطیع او شدند و در این فرمانبری، تا آخر جنگیدند و ضمن دو جنگ ویرانگر جهانی و کشتارهای میلیونی انسانها، کشور و ناموسشان، جولانگه فاتحان و خاک تجزیه شدهشان غنیمت جنگی آنها شد، جنگی برای نفس خدا تا نفس آخر یک ملت.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 او بی مدد اطرافیان و حامیانش نمیتوانست، خود را نماینده خدا و حتی دم خدا بنامد که بر مردم کشورش جاری شده است. این الهیدانان اطرافش بودند که نطقهایش را برایش آماده میکردند و تردید حامیان را به باور فرا میخواندند که شک نکنید! «باور کنید که این جنگ را تا آخر میجنگیم». «قیصر ویلهلم» اگر این حلقه اطراف خود را نداشت، هرگز نمیتوانست تا این اندازه نظامیگری و جنگ جهانی اول را آغاز کند و ادامه دهد.
⬅️ اینان نه تنها نظامی گری را تقدیس می کردند که ادعا می کردند، «بدون نظامیگری آلمان، فرهنگ آلمان، مدتها پیش از کره زمین پاک شده بود» و بدون این جنگ طلبیها تمام کشور در معرض نابودی قرار می گیرد. خونریزی و کشتار، مقدس شده بود و در حالی که سنگرها از اجساد انباشته شده بود، کاری که به افرادی چون «هرمان کوهن» الهی دان بزرگ واگذار شده بود، «تنظیم عالمانه ترین، خونسردترین و رقت انگیزترین دفاع از تلاش آلمان برای جنگ بود»، گویی این صحنههای هولناک بخشی از مسیر مقدس بود!
⬅️ چه وحشتناک است، وقتی برخی چشم و گوششان بر روی واقعیتهای اطراف کور و کر است و آنچه میخواهند، میبینند و آنچه میطلبند، میشنوند. جایی که کفر را ایمان و ایمان را جرم میانگارند، ایمانی که مقابل کفر آنها میایستد، وقتی فریاد برمیآورند، «نه تنها قیصر و رایش را داریم و احساس میکنیم، بلکه نفس زنده خدا را نیز داریم». وقتی مجیز، مدح، قدسیت و تحمیق را با هم گره میزنند و مدعیاند که «آمیزهای از احترام و امید، مراقبت و ایمان، احساس قدرت مطلق خدا در میان ما جاری است». اینها سخنان «ارنست ترلچ» متأله آلمانی است که به جنون ویرانگر کشیده شده است و قیصر را خدا میانگارد.
⬅️ فقط شکستی تلخ و نابود کننده باید رخ میداد تا اینها را به خود آرد، بندگان خدایی خودساخته که گرچه همگی ظاهر ایمان را به تصویر میکشیدند؛ اما تجلی باطنی بتپرستی بودند. قیصر و رایش را خود تا خدایی برکشیدند و سپس بنده و مطیع او شدند و در این فرمانبری، تا آخر جنگیدند و ضمن دو جنگ ویرانگر جهانی و کشتارهای میلیونی انسانها، کشور و ناموسشان، جولانگه فاتحان و خاک تجزیه شدهشان غنیمت جنگی آنها شد، جنگی برای نفس خدا تا نفس آخر یک ملت.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 تمامیت خواهی و ابطال ناپذیری
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 «بشار اسد» در اولین واکنش خود پس از سقوط و فرارش، طی بیانیهای تاکید کرده است که «سوریه بار دیگر آزاد و مستقل خواهد شد»! و همین روز، «پوتین» در یک نشست با مقامات دفاعی «روسیه» اعلام کرده است که «تنها امسال ۱۸۹ شهر و روستا [از اوکراین] آزاد شده است»! چقدر این جملات در یک ویژگی شبیه هم هستند، قلب معانی، توسط گوینده آن، قلب معنای «آزاد». یک توتالیتر ساقط شده با کارنامه جنایتهایش در حق ملتش، از آزاد شدن دوباره آنها سخن میگوید و توتالیتری متجاوز که فقط در یک سال به ادعای خودش، ۱۸۹ شهر و روستای یک کشور مستقل را اشغال کرده، مدعی آزاد کردن آنهاست. دو جنایتکار علیه بشریت و جنایتکار جنگی که یکی به دیگری به دلایل انسان دوستانه پناهندگی داده است!
⬅️ تمامیت خواهان، ویژگیهای مشترک و هماهنگی دارند، گویی که همه از یک خانواده یا تحت یک تربیت افلاطونی بوده اند. بنیادیترین ویژگی آنها، همین قلب معانیست. معنای واژهها را به طور کامل واژگون می کنند و بهتر بگوییم، واژگان را از معانی تهی و معنای تقلبی خود را به درون آن تزریق میکنند، به ویژه، واژگانی را که آنها علی رغم ماهیت فکری اقتدارگرایانه و استبدادی خود برای حیات سیاسی و اجتماعی در دنیای مدرن بدان نیاز دارند؛ مانند واژگان «مردم»، «آزاد»، «آزادی»، «استقلال»، «امنیت» اعم از امنیت روانی و ...
⬅️ ویژگی دیگر آنها در دنیای مدرن این است که این «اقتدارگرایان قدرتمند، از اطلاعات عصبانی میشوند و میترسند». آنها به انواع توجیهات متکی بر همان معانی تقلبی، به دنبال محدود کردن جریان آزاد اطلاعات و ارتباطات هستند. از سویی برای افزایش اقتدار خود به این فناوری نیاز مبرم دارند و از سویی از این جریان آزاد به شدت هراس. از این روست، گاهی از درک خطرناکترین تحرکات استراتژیکی و ژئوپلیتیکی که به واقع، منافع آنها و منافع ملی کشورشان را به خطر میاندازد، عاجزند؛ ولی فعالیت یک بلاگر بیقدرت بیعقبه را یک خطر بزرگ، ادراک می کنند.
⬅️ اقتدارگرایان تمامیت خواه، معمولاً متکی به یک ایدئولوژی اعم از ناسیونالیستی، کمونیستی، دینی و ... هستند تا با آن عموم را پشتوانه خود و سیاستهای تمامیت خواهانه خود قرار دهند و حتی زمانی که این ایدئولوژی در بین عموم، رنگ میبازد، متکی بر همان ویژگی بنیادین قلب معانی، مردم را همان اقلیت رادیکال ایدئولوژیک یا منتفع در نظر گرفته و این گونه تظاهر میکنند که این سیاستها در جهت منافع مردم و مطالبات آنهاست. به طور مثال: مردم، مطالبهگر جنگ، صلح، انتقام، حبس، حصر، محدودیتها و ... هستند. قانونی را که به واقع امنیت روانی جامعه را به هم میریزد، مطالبه مردم و آنچه را که موجب بیان حرف دل مردم است، دلهره آور، جرم یا برهم زننده امنیت روانی مردم معرفی میکنند.
⬅️ تمامیت خواهان یک ویژگی مشترک دیگر نیز دارند و آن هم ابطال ناپذیری گزاره پیروزی آنهاست. آنها در اوج شکست نیز ادعای پیروزی میکنند. هیچ وضعیت یا گزارهای وجود ندارد که آنها را شکست خورده معرفی کند. میدانیم، مطابق اصل ابطال پذیری «پوپر»، فرضیه ها یا ادعاها، گزارهها یا نظریاتی که تحت هر شرایطی درست باشند و فرضی برای ابطال آنها وجود نداشته باشد، در موضوعات علمی و قابل سنجش در دنیای واقعی، همچون موضوعات سیاسی، اجتماعی، مدیریتی و ... قابل قبول نیستند. مثلاً یک نفر که ادعا میکند، پیروز شده است، باید بگوید، چه اتفاقی اگر بیفتد، این ادعا باطل میشود و او شکست خورده است. این ادعاها فقط در موضوعات ماورای طبیعی که امکان ابطال ندارند، قابل طرح است؛ نه در مورد مسائل جاری زیست طبیعی و اجتماعی بشر.
⬅️ اینجاست که افرادی چون بشار اسد و پوتین و ... در دنیایی زیست میکنند و از گزارههای در مورد آزاد بودن و آزاد کردن ملت خود و دیگر ملتها سخن میگویند که مخاطبان را حیرت زده میکند و از خود میپرسند این دیوانه است یا دروغگو!؟
او فقط یک تمامیت خواه است که خودش هم واژگان جعلی و دنیای متوهمانه خویش را باور کرده است و تمامیت خواهی او نیز مانند ادعاهایش، تا پای مرگ ابطال ناپذیر است.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 «بشار اسد» در اولین واکنش خود پس از سقوط و فرارش، طی بیانیهای تاکید کرده است که «سوریه بار دیگر آزاد و مستقل خواهد شد»! و همین روز، «پوتین» در یک نشست با مقامات دفاعی «روسیه» اعلام کرده است که «تنها امسال ۱۸۹ شهر و روستا [از اوکراین] آزاد شده است»! چقدر این جملات در یک ویژگی شبیه هم هستند، قلب معانی، توسط گوینده آن، قلب معنای «آزاد». یک توتالیتر ساقط شده با کارنامه جنایتهایش در حق ملتش، از آزاد شدن دوباره آنها سخن میگوید و توتالیتری متجاوز که فقط در یک سال به ادعای خودش، ۱۸۹ شهر و روستای یک کشور مستقل را اشغال کرده، مدعی آزاد کردن آنهاست. دو جنایتکار علیه بشریت و جنایتکار جنگی که یکی به دیگری به دلایل انسان دوستانه پناهندگی داده است!
⬅️ تمامیت خواهان، ویژگیهای مشترک و هماهنگی دارند، گویی که همه از یک خانواده یا تحت یک تربیت افلاطونی بوده اند. بنیادیترین ویژگی آنها، همین قلب معانیست. معنای واژهها را به طور کامل واژگون می کنند و بهتر بگوییم، واژگان را از معانی تهی و معنای تقلبی خود را به درون آن تزریق میکنند، به ویژه، واژگانی را که آنها علی رغم ماهیت فکری اقتدارگرایانه و استبدادی خود برای حیات سیاسی و اجتماعی در دنیای مدرن بدان نیاز دارند؛ مانند واژگان «مردم»، «آزاد»، «آزادی»، «استقلال»، «امنیت» اعم از امنیت روانی و ...
⬅️ ویژگی دیگر آنها در دنیای مدرن این است که این «اقتدارگرایان قدرتمند، از اطلاعات عصبانی میشوند و میترسند». آنها به انواع توجیهات متکی بر همان معانی تقلبی، به دنبال محدود کردن جریان آزاد اطلاعات و ارتباطات هستند. از سویی برای افزایش اقتدار خود به این فناوری نیاز مبرم دارند و از سویی از این جریان آزاد به شدت هراس. از این روست، گاهی از درک خطرناکترین تحرکات استراتژیکی و ژئوپلیتیکی که به واقع، منافع آنها و منافع ملی کشورشان را به خطر میاندازد، عاجزند؛ ولی فعالیت یک بلاگر بیقدرت بیعقبه را یک خطر بزرگ، ادراک می کنند.
⬅️ اقتدارگرایان تمامیت خواه، معمولاً متکی به یک ایدئولوژی اعم از ناسیونالیستی، کمونیستی، دینی و ... هستند تا با آن عموم را پشتوانه خود و سیاستهای تمامیت خواهانه خود قرار دهند و حتی زمانی که این ایدئولوژی در بین عموم، رنگ میبازد، متکی بر همان ویژگی بنیادین قلب معانی، مردم را همان اقلیت رادیکال ایدئولوژیک یا منتفع در نظر گرفته و این گونه تظاهر میکنند که این سیاستها در جهت منافع مردم و مطالبات آنهاست. به طور مثال: مردم، مطالبهگر جنگ، صلح، انتقام، حبس، حصر، محدودیتها و ... هستند. قانونی را که به واقع امنیت روانی جامعه را به هم میریزد، مطالبه مردم و آنچه را که موجب بیان حرف دل مردم است، دلهره آور، جرم یا برهم زننده امنیت روانی مردم معرفی میکنند.
⬅️ تمامیت خواهان یک ویژگی مشترک دیگر نیز دارند و آن هم ابطال ناپذیری گزاره پیروزی آنهاست. آنها در اوج شکست نیز ادعای پیروزی میکنند. هیچ وضعیت یا گزارهای وجود ندارد که آنها را شکست خورده معرفی کند. میدانیم، مطابق اصل ابطال پذیری «پوپر»، فرضیه ها یا ادعاها، گزارهها یا نظریاتی که تحت هر شرایطی درست باشند و فرضی برای ابطال آنها وجود نداشته باشد، در موضوعات علمی و قابل سنجش در دنیای واقعی، همچون موضوعات سیاسی، اجتماعی، مدیریتی و ... قابل قبول نیستند. مثلاً یک نفر که ادعا میکند، پیروز شده است، باید بگوید، چه اتفاقی اگر بیفتد، این ادعا باطل میشود و او شکست خورده است. این ادعاها فقط در موضوعات ماورای طبیعی که امکان ابطال ندارند، قابل طرح است؛ نه در مورد مسائل جاری زیست طبیعی و اجتماعی بشر.
⬅️ اینجاست که افرادی چون بشار اسد و پوتین و ... در دنیایی زیست میکنند و از گزارههای در مورد آزاد بودن و آزاد کردن ملت خود و دیگر ملتها سخن میگویند که مخاطبان را حیرت زده میکند و از خود میپرسند این دیوانه است یا دروغگو!؟
او فقط یک تمامیت خواه است که خودش هم واژگان جعلی و دنیای متوهمانه خویش را باور کرده است و تمامیت خواهی او نیز مانند ادعاهایش، تا پای مرگ ابطال ناپذیر است.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 ضرورت جنبشی باورمندانه از نهادهای دینی
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 میدان مرکزی «دمشق» شاهد تظاهرات صدها نفر برای دموکراسی، حقوق زنان و یک دولت سکولار بود. آنها خواستار جدایی دین از دولت شدند و همچنین بر وحدت ملی سوریه تاکید کردند. آنها نگرانند که یک استبداد سکولار جای خود را به یک استبداد دینی بدهد که نه تنها حقوق و آزادیهای سیاسی آنها به رسمیت شناخته نشود که حتی برخی از حقوق و آزادیهای اجتماعی آنها اعم از حقوق زنان و آزادی پوشش و ... نیز از دست برود. تظاهر کنندگان فریاد میزدند: «ما دموکراسی میخواهیم نه یک نظام دینی».
⬅️ هیچ تفاوتی بین استبداد سکولار با استبداد دینی به لحاظ به رسمیت نشناختن انسان به عنوان موجودی آزاد و صاحب اختیار وجود ندارد؛ زیرا هر دو حق انتخاب انسان را محدود میبینند. آنها بنیادیترین حق را که حق تعیین سرنوشت در حیات سیاسی- اجتماعی است، به رسمیت نمیشناسند و این آزادی اساسی را سلب میکنند؛ چرا که بنیان فکری هر دو بر ابتنای یک دوگانه «عبد - مولا» یا «فرمانروا - فرمانبر» استوار است؛ لذا در جوامعی که هنوز توسعه فکری- فرهنگی، رخ نداده است و ساختار اندیشهای جامعه، دچار تحول نشده است، میتوانند مدام بین این دو نوع استبداد، حرکتی رفت و برگشتی داشته باشند، از استبداد سکولار به استبداد دینی و بالعکس.
⬅️ جوامعی نیز که سیر تحولات اندیشهای را طی کردهاند و به لحاظ فلسفی و انسان شناختی، حقوق و آزادیهای انسان، بنیان فرهنگ سیاسی جامعه شده است، سکولاریسم همیشه در دل خویش با یک خطر روبروست، خطری که جدایی بزرگ (جدایی دین و سیاست) تنها با اتکا بر نهادهای پرقدرت سیاسی- اجتماعی و قوانین، توانسته از آن در امان بماند و اصول خود را نهادینه کند. این خطر همان «امیال مفرط دینی» و شکل سیاسی گرفتن آنهاست.
⬅️ «مارک لیلا» مینویسد، «در توصیف این امیال مفرط دینی و اینکه چگونه شکل سیاسی به خود میگیرند، عنوانهای زیادی وجود دارد: موعودباوری، اندیشه آخرالزمانی، هزارهگرایی و آخرت شناسی سیاسی». این امیال مفرط، هنگامی که شکل سیاسی میگیرند، مدام باورمندان را به مقایسه نشانههای آخرالزمان با رویدادهای سیاسی- اجتماعی جاری وا میدارد و از درک واقعیتهای موجود محروم میکند. «آنها یا خود را با اضطراب، آماده آخرالزمان میکنند یا میکوشند، این آخرالزمان را از طریق فعالیت خود تسریع بخشند»؛ لذا اگر در قدرت باشند، چنان دچار تصمیمات و سیاست ورزیهای دور از واقعیت و پیامدهای آن میشوند که شاهدان را به تحیر وا میدارند.
⬅️ در هر کدام از ادیان، افراد و گروههایی که گرفتار چنین شورهایی با الهامی الهیاتی می شوند، «به قدرتهای موجود اعتبار میدهند» و صاحبان قدرت روحانی و سیاسی را «به مثابه واپسین حاکمی که انسانها به آنان نیاز خواهند داشت، تجلیل میکنند». انتظار دارند آنان «نظم شیطانی موجود را ویران کنند» یا حتی با استقبال از برخی جنایات، جنگها و خونریزیها «آخرالزمان را رقم بزنند».
⬅️ در مورد آنچه شرح آن رفت، میتوان اذعان داشت:
نخست اینکه هر جامعهای که راه را بر تعقل و اندیشه ورزی سد کند و یک بار برای همیشه به انقلابی فکری دست نزند، حتی اگر بارها و بارها دست به انقلاب سیاسی بزند، نمیتواند، آینده مطلوب خویش را تضمین کند. شورهای سیاسی، بدون پشتوانه فکری و نظری و ابتنای نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر آن فقط با هدف ساقط کردن یک نظام سیاسی، منجر به سلسله رویدادها و برساختههایی از آن رویدادهای ناخواسته میشود که به چرخه مداوم کنشگریهای احساسی چه از سوی جامعه و چه از جانب صاحبان قدرت ختم میشود و به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
⬅️ دوم اینکه حتی در سکولارترین و لائیکترین جوامع نیز دین و نمادهای دینی، هنوز امری پویا و بخشی از فرهنگ و تمدن جوامع محسوب می شود، همانگونه که دیدیم، حتی در جامعهای چون «فرانسه» که نماد استقرار یک دموکراسی لائیسیته است، رئیس جمهور برای بازگشایی مجدد کلیسای معروف «نوتردام» پس از حادثه آتشسوزی با حضور مهمانان سیاسی زیادی شرکت میکند. یک قدرت سیاسی در زمینه دین باید، بازتابی از خواست و کشش مردم باشد، نه درصدد دهن کجی به باورهای دینی جامعه برآید و نه به زور مردم را به باورهای دینی و دین ورزی اجبار کند؛ چون هر دو موجب پرورش ضد خود به گونهای افراطی میشود.
⬅️ و در نهایت اینکه در جوامعی که قدرت به دست افراد و گروههایی با باور به الهامات الهیاتی و شورهای آخرالزمانی است، قدم اول متوقف کردن حرکت ویرانگر آنها، بلند شدن صداهای اعتراض جدی و جنبشی باورمندانه از خود نهادهای دینی و روحانیان است، وگرنه بالاترین ویرانی سهم همین نهادها خواهد شد.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 میدان مرکزی «دمشق» شاهد تظاهرات صدها نفر برای دموکراسی، حقوق زنان و یک دولت سکولار بود. آنها خواستار جدایی دین از دولت شدند و همچنین بر وحدت ملی سوریه تاکید کردند. آنها نگرانند که یک استبداد سکولار جای خود را به یک استبداد دینی بدهد که نه تنها حقوق و آزادیهای سیاسی آنها به رسمیت شناخته نشود که حتی برخی از حقوق و آزادیهای اجتماعی آنها اعم از حقوق زنان و آزادی پوشش و ... نیز از دست برود. تظاهر کنندگان فریاد میزدند: «ما دموکراسی میخواهیم نه یک نظام دینی».
⬅️ هیچ تفاوتی بین استبداد سکولار با استبداد دینی به لحاظ به رسمیت نشناختن انسان به عنوان موجودی آزاد و صاحب اختیار وجود ندارد؛ زیرا هر دو حق انتخاب انسان را محدود میبینند. آنها بنیادیترین حق را که حق تعیین سرنوشت در حیات سیاسی- اجتماعی است، به رسمیت نمیشناسند و این آزادی اساسی را سلب میکنند؛ چرا که بنیان فکری هر دو بر ابتنای یک دوگانه «عبد - مولا» یا «فرمانروا - فرمانبر» استوار است؛ لذا در جوامعی که هنوز توسعه فکری- فرهنگی، رخ نداده است و ساختار اندیشهای جامعه، دچار تحول نشده است، میتوانند مدام بین این دو نوع استبداد، حرکتی رفت و برگشتی داشته باشند، از استبداد سکولار به استبداد دینی و بالعکس.
⬅️ جوامعی نیز که سیر تحولات اندیشهای را طی کردهاند و به لحاظ فلسفی و انسان شناختی، حقوق و آزادیهای انسان، بنیان فرهنگ سیاسی جامعه شده است، سکولاریسم همیشه در دل خویش با یک خطر روبروست، خطری که جدایی بزرگ (جدایی دین و سیاست) تنها با اتکا بر نهادهای پرقدرت سیاسی- اجتماعی و قوانین، توانسته از آن در امان بماند و اصول خود را نهادینه کند. این خطر همان «امیال مفرط دینی» و شکل سیاسی گرفتن آنهاست.
⬅️ «مارک لیلا» مینویسد، «در توصیف این امیال مفرط دینی و اینکه چگونه شکل سیاسی به خود میگیرند، عنوانهای زیادی وجود دارد: موعودباوری، اندیشه آخرالزمانی، هزارهگرایی و آخرت شناسی سیاسی». این امیال مفرط، هنگامی که شکل سیاسی میگیرند، مدام باورمندان را به مقایسه نشانههای آخرالزمان با رویدادهای سیاسی- اجتماعی جاری وا میدارد و از درک واقعیتهای موجود محروم میکند. «آنها یا خود را با اضطراب، آماده آخرالزمان میکنند یا میکوشند، این آخرالزمان را از طریق فعالیت خود تسریع بخشند»؛ لذا اگر در قدرت باشند، چنان دچار تصمیمات و سیاست ورزیهای دور از واقعیت و پیامدهای آن میشوند که شاهدان را به تحیر وا میدارند.
⬅️ در هر کدام از ادیان، افراد و گروههایی که گرفتار چنین شورهایی با الهامی الهیاتی می شوند، «به قدرتهای موجود اعتبار میدهند» و صاحبان قدرت روحانی و سیاسی را «به مثابه واپسین حاکمی که انسانها به آنان نیاز خواهند داشت، تجلیل میکنند». انتظار دارند آنان «نظم شیطانی موجود را ویران کنند» یا حتی با استقبال از برخی جنایات، جنگها و خونریزیها «آخرالزمان را رقم بزنند».
⬅️ در مورد آنچه شرح آن رفت، میتوان اذعان داشت:
نخست اینکه هر جامعهای که راه را بر تعقل و اندیشه ورزی سد کند و یک بار برای همیشه به انقلابی فکری دست نزند، حتی اگر بارها و بارها دست به انقلاب سیاسی بزند، نمیتواند، آینده مطلوب خویش را تضمین کند. شورهای سیاسی، بدون پشتوانه فکری و نظری و ابتنای نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر آن فقط با هدف ساقط کردن یک نظام سیاسی، منجر به سلسله رویدادها و برساختههایی از آن رویدادهای ناخواسته میشود که به چرخه مداوم کنشگریهای احساسی چه از سوی جامعه و چه از جانب صاحبان قدرت ختم میشود و به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
⬅️ دوم اینکه حتی در سکولارترین و لائیکترین جوامع نیز دین و نمادهای دینی، هنوز امری پویا و بخشی از فرهنگ و تمدن جوامع محسوب می شود، همانگونه که دیدیم، حتی در جامعهای چون «فرانسه» که نماد استقرار یک دموکراسی لائیسیته است، رئیس جمهور برای بازگشایی مجدد کلیسای معروف «نوتردام» پس از حادثه آتشسوزی با حضور مهمانان سیاسی زیادی شرکت میکند. یک قدرت سیاسی در زمینه دین باید، بازتابی از خواست و کشش مردم باشد، نه درصدد دهن کجی به باورهای دینی جامعه برآید و نه به زور مردم را به باورهای دینی و دین ورزی اجبار کند؛ چون هر دو موجب پرورش ضد خود به گونهای افراطی میشود.
⬅️ و در نهایت اینکه در جوامعی که قدرت به دست افراد و گروههایی با باور به الهامات الهیاتی و شورهای آخرالزمانی است، قدم اول متوقف کردن حرکت ویرانگر آنها، بلند شدن صداهای اعتراض جدی و جنبشی باورمندانه از خود نهادهای دینی و روحانیان است، وگرنه بالاترین ویرانی سهم همین نهادها خواهد شد.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 آنچه که ایرانی آن را بر نمیتابد
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 رویدادهای اخیر در منطقه، از هر منظری که مورد واکاوی قرار گیرد، به طور حتم در یک نتیجه مشترک هستند و آن نیز کاهش نفوذ «ایران» در منطقه است. ایران صرف نظر از نوع حکومتش، به دلیل ویژگیهای سرزمینی، جمعیتی، فرهنگی - تمدنی و ...، هماره خود را واجد تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای و نفوذ در منطقه میداند؛ اما این کشور ذاتاً قدرتمند، باید مروج کدام اصول و هنجارها باشد تا بتواند به جایگاه درخور منطقهای خود دست یابد؟
⬅️ با یک نگاه واقع بینانه و خالی از ملاحظات گوناگون، باید گفت، خاورمیانه، منطقهای است که ایران با تاکید بر ویژگیهای نژادی و مذهبی اش کاملا در بین کشورهای عربی، متمایز و تنهاست. «مارتین گوری» اصطلاح جالبی را در مورد ایران در خاورمیانه به کار میگیرد و مینویسد: «ایران، آدم حسابی خاورمیانه است؛ هرچند به دلایل نژادی و مذهبی، نفوذ آن، هیچگاه به اندازه قدرتش نبوده است. دیواری از خصومت و نفرت دو طرفه فارس و عرب را از هم جدا میکند».
⬅️ صرف نظر از باور به این دیوار بین فارس و عرب؛ اما پر واضح است که در چنین موقعیت منطقهای به لحاظ ویژگیهای فرهنگی - اجتماعی، نمیتوان دقیقاً بر این ویژگیها برای نفوذ در منطقه و تبدیل شدن به قدرت منطقهای اتکا کرد. «قدرت منطقهای باید مروج و حامی اصول، قواعد و هنجارهایی باشد که هم در سطح منطقه ای مقبولیت دارند و هم در سطح سیستم بین المللی متعارف شمرده میشوند».
⬅️ تا پیش از انقلاب بر ظرفیتهای تاریخی، فرهنگی و حتی اخلاقی «امپراتوری های پارسی» تاکید میشد که بر کل منطقه حکومت میکردند؛ گرچه ممکن است، این تاکیدها حائز برخی اصول عام اخلاقی باشد که به لحاظ بین المللی نیز پذیرفته شده است؛ اما واقعیت این است که این عامل، شاید تنها بتواند، موجب تقویت «غرور ملی» و انسجام بخشی در گستره ملی بین اقوام و نژادها، ادیان و مذاهب در درون مرزهای ایران شود؛ اما در منطقه، تداعی نوعی «غرور قدرت» است و همسایگان را به واکنش در برابر آنچه وا دارد که میتواند ایجاد کننده نوعی «هژمونی مقدر» بر آنها برداشت شود.
⬅️ پس از انقلاب و پس از گذشت یک دهه و فارغ شدن ایران از جنگ با عراق، کم کم عنصر «مذهب» برای ایجاد نفوذ ایران در منطقه مورد بهرهبرداری قرار گرفت، عاملی که آن نیز نمیتواند، از اصول، قواعد و هنجارهایی باشد که یک قدرت منطقهای به ترویج آنها نیازمند است؛ چرا که نه تنها در سطح بین المللی فاکتور متعارفی نبود؛ بلکه در سطح منطقهای نیز عامل تفرقه و انزوا محسوب میشد.
⬅️ در منطقهای که اکثریت آن را کشورهای عرب با مذهب سنی و دولتهای توسعه گرا در ابعاد اقتصادی تشکیل میدهند، برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای دارای نفوذ بین همسایگان، نمیتوان بر دو عاملی تاکید کرد که بر خصومتهای تاریخی دامن میزند. به نظر میرسد، مخرج مشترک تمام این کشورها توسعه اقتصادی است. توسعه، بهترین هنجار مقبول و متعارف منطقه ای و بین المللی است.
⬅️ بهترین زمینه برای همکاری، کسب منافع مشترک، روابط دوستانه و حتی نفوذ و تبدیل شدن به قدرت منطقهای، همین عامل اقتصادی است. سرمایه گذاری های متقابل، همکاری های وسیع در سازمان های اقتصادی منطقه ای و مشارکت در طرح های بزرگ تجاری، ژئوپلیتیکی، نفتی و گازی منطقه ای و هر گونه همکاری که موجب صلح و ثبات در منطقه برای رونق اقتصادی و جذب سرمایه های خارجی شود، ایران را به جایگاه اصلی خود باز می گرداند.
⬅️ ایران میتواند، از همه ظرفیتهای فرهنگی و تمدنی خود نیز بهره گیرد؛ اگر به قدرت برتر اقتصادی منطقه تبدیل شود و در مرکز تمام معادلات منطقهای قرار گیرد؛ در غیر این صورت در خوشبینانهترین حالت، چونان کشوری حاشیهای، ضعیف و منزوی به موجودیت خود ادامه خواهد داد؛ آنچه که ایرانی آن را بر نمیتابد.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 رویدادهای اخیر در منطقه، از هر منظری که مورد واکاوی قرار گیرد، به طور حتم در یک نتیجه مشترک هستند و آن نیز کاهش نفوذ «ایران» در منطقه است. ایران صرف نظر از نوع حکومتش، به دلیل ویژگیهای سرزمینی، جمعیتی، فرهنگی - تمدنی و ...، هماره خود را واجد تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای و نفوذ در منطقه میداند؛ اما این کشور ذاتاً قدرتمند، باید مروج کدام اصول و هنجارها باشد تا بتواند به جایگاه درخور منطقهای خود دست یابد؟
⬅️ با یک نگاه واقع بینانه و خالی از ملاحظات گوناگون، باید گفت، خاورمیانه، منطقهای است که ایران با تاکید بر ویژگیهای نژادی و مذهبی اش کاملا در بین کشورهای عربی، متمایز و تنهاست. «مارتین گوری» اصطلاح جالبی را در مورد ایران در خاورمیانه به کار میگیرد و مینویسد: «ایران، آدم حسابی خاورمیانه است؛ هرچند به دلایل نژادی و مذهبی، نفوذ آن، هیچگاه به اندازه قدرتش نبوده است. دیواری از خصومت و نفرت دو طرفه فارس و عرب را از هم جدا میکند».
⬅️ صرف نظر از باور به این دیوار بین فارس و عرب؛ اما پر واضح است که در چنین موقعیت منطقهای به لحاظ ویژگیهای فرهنگی - اجتماعی، نمیتوان دقیقاً بر این ویژگیها برای نفوذ در منطقه و تبدیل شدن به قدرت منطقهای اتکا کرد. «قدرت منطقهای باید مروج و حامی اصول، قواعد و هنجارهایی باشد که هم در سطح منطقه ای مقبولیت دارند و هم در سطح سیستم بین المللی متعارف شمرده میشوند».
⬅️ تا پیش از انقلاب بر ظرفیتهای تاریخی، فرهنگی و حتی اخلاقی «امپراتوری های پارسی» تاکید میشد که بر کل منطقه حکومت میکردند؛ گرچه ممکن است، این تاکیدها حائز برخی اصول عام اخلاقی باشد که به لحاظ بین المللی نیز پذیرفته شده است؛ اما واقعیت این است که این عامل، شاید تنها بتواند، موجب تقویت «غرور ملی» و انسجام بخشی در گستره ملی بین اقوام و نژادها، ادیان و مذاهب در درون مرزهای ایران شود؛ اما در منطقه، تداعی نوعی «غرور قدرت» است و همسایگان را به واکنش در برابر آنچه وا دارد که میتواند ایجاد کننده نوعی «هژمونی مقدر» بر آنها برداشت شود.
⬅️ پس از انقلاب و پس از گذشت یک دهه و فارغ شدن ایران از جنگ با عراق، کم کم عنصر «مذهب» برای ایجاد نفوذ ایران در منطقه مورد بهرهبرداری قرار گرفت، عاملی که آن نیز نمیتواند، از اصول، قواعد و هنجارهایی باشد که یک قدرت منطقهای به ترویج آنها نیازمند است؛ چرا که نه تنها در سطح بین المللی فاکتور متعارفی نبود؛ بلکه در سطح منطقهای نیز عامل تفرقه و انزوا محسوب میشد.
⬅️ در منطقهای که اکثریت آن را کشورهای عرب با مذهب سنی و دولتهای توسعه گرا در ابعاد اقتصادی تشکیل میدهند، برای تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای دارای نفوذ بین همسایگان، نمیتوان بر دو عاملی تاکید کرد که بر خصومتهای تاریخی دامن میزند. به نظر میرسد، مخرج مشترک تمام این کشورها توسعه اقتصادی است. توسعه، بهترین هنجار مقبول و متعارف منطقه ای و بین المللی است.
⬅️ بهترین زمینه برای همکاری، کسب منافع مشترک، روابط دوستانه و حتی نفوذ و تبدیل شدن به قدرت منطقهای، همین عامل اقتصادی است. سرمایه گذاری های متقابل، همکاری های وسیع در سازمان های اقتصادی منطقه ای و مشارکت در طرح های بزرگ تجاری، ژئوپلیتیکی، نفتی و گازی منطقه ای و هر گونه همکاری که موجب صلح و ثبات در منطقه برای رونق اقتصادی و جذب سرمایه های خارجی شود، ایران را به جایگاه اصلی خود باز می گرداند.
⬅️ ایران میتواند، از همه ظرفیتهای فرهنگی و تمدنی خود نیز بهره گیرد؛ اگر به قدرت برتر اقتصادی منطقه تبدیل شود و در مرکز تمام معادلات منطقهای قرار گیرد؛ در غیر این صورت در خوشبینانهترین حالت، چونان کشوری حاشیهای، ضعیف و منزوی به موجودیت خود ادامه خواهد داد؛ آنچه که ایرانی آن را بر نمیتابد.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 حرص محبوبیت و نظامیگری تا سقوط
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در طول تاریخ بسیار هستند، نخبگانی که حذف آنها به دنبال ترس و رشک نسبت به وجودشان به نتیجهای ختم شده است که هرگز حضور آنها در عرصه سیاست، چنین برای قدرتی که آنها را حذف کرد، بنیادافکانه نمی شد که حتی به سبب وجود اصلاحات تدریجی به موقع، فساد قدرت به سقوط نمیانجامید. وقتی یک شخصیت فرهمند، دارای ویژگیهای شخصیتی است که مورد توجه و رغبت بخشهای عظیمی از جامعه قرار میگیرد و یک دوره موفقیت مورد رضایت مردم را نیز در کارنامه خویش دارد، عموماً نمیتواند توسط یک خلق و خوی استبدادی و غیر فرهمند که بیش از هر چیز تشنه و حریص محبوبیت نیز هست تحمل شود.
⬅️ این نخبگان فرهمند، غالباً به هر بهانهای حذف، حصر و محدود میشوند تا برای همیشه از نظر عموم جامعه دور بمانند و به حاشیه رفتن فرهمندیشان، خلاء محبوبیت مستبدان را پر کند و ظاهراً رشک سیاسی آنها را برای همیشه تسکین دهد. «بیسمارک» صدراعظم نامدار آلمانی، شخصیتی فرهمند داشت و در افکار عمومی، تصویر یک دوره موفق از مدیریت جامعه را از خود به جای گذاشته بود، دورهای که همه مردم تحت یک وحدت ملی، اصلاحات و نوسازی اجتماعی زیادی را تجربه کرده بودند.
⬅️ اما قیصر مغرور، بیسمارک را به چشم یک رقیب برای محبوبیتش میدید و نمیتوانست، او را در کنار خود در قدرت تحمل کند؛ هرچند از حذف او نیز هرگز نتوانست، خلأ او را پر کند و به هیچ وجه شخصیت فرهمند و محبوبی نشد. در چنین مواقعی عموماً کنار زدن شخصیت محبوب مردم، موجب ایجاد یک تنفر عمومی میشود؛ هرچند خفته باشد و مردم در برابر این حذف، حصر و تحدید، سکوت کنند؛ ولی در طول زمان، نتیجه عکس آن به دلایل متعددی ظاهر میشود؛ زیرا در هر صورت حذف نخبگان موثر و کارآمد، باعث تضعیف کل ساختار قدرت است.
⬅️ «قیصر تصوراتی کهنه پرستانه داشت و در جامعهای که با شتاب در حال مدرنیزه و در تلاش دموکراتیزه شدن بود و به اصلاحات مداوم نیاز داشت، میخواست به روش یک پادشاه خودکامه حکومت کند». او علاقه زیادی هم به رژه و مانورهای نظامی بروز می داد و در سخنرانی هایش نیز «غالباً لحنی میلیتاریستی داشت و اصطلاحات جنگی به کار می برد». نظامیان نیز متناسب با این علایق و لحن قیصر از جایگاه کانونی برخوردار بودند و در راس دیگر نخبگان جامعه قرار داشتند.
⬅️ تصویر بیرونی از چنین جامعه، رهبر و نخبگانش نیز برای کشورهای منطقه، چیزی جز «کانون نظامیگری» نبود؛ در صورتی که در لایههای واقعیت اجتماعی، بخشهای بزرگی از جامعه، خواستار اصلاحات اساسی در نظام سیاسی بودند و کار به جایی رسیده بود که حتی محافظهکاران نیز به قیصر فشار میآوردند و خواهان این بودند که پارلمان از این وضعیت بی قدرتی و ضعف خارج شود و قدرت نمایندگان مردم گسترش پیدا کند. احزابی چون «سوسیال دموکرات» و «میانه» نیز خواستار «تقویت عنصر دموکراتیک در تصمیمگیریهای سیاسی بودند».
⬅️ حرص محبوبیت و قدرت، تمامیت خواهی و یکهتازیهای سیاسی به قیصر اجازه نمیداد، مجالی به قدرت گرفتن دولتهای قوی و کارآمد بدهد و دولت ها را صرفا کارگزار خود می خواست؛ لذا همیشه هر دولتی از دولت قبل خود، ناکارآمدتر بود و نارضایتی قشرهای مختلف جامعه، به طور فزایندهای گسترش یافت و اکثریت جامعه با سیاستهای اجتماعی دولتها موافق نبودند. این ناتوانی پیاپی دولتها به «تشکیل گروهبندیهای سیاسی در محافل قدرت انجامیده بود که هر یک به سهم خود بر سیاست و تصمیم گیریهای قیصر تاثیر میگذاشتند و خط مشی دولت را در جهتی که می خواستند، سوق می دادند».
⬅️ طبعا فرماندهان نظامی «در بازی های سیاسی پشت پرده نقش اصلی را داشتند». نظامی گری ها و دخالت های مستقیم و غیر مستقیم نظامیان در تمام عرصههای مدیریتی کشور و تصمیمگیریهای کلان سیاسی، در کنار حمایتهای نظری و توجیهات الهیاتی متألهان، کشور را وارد جنگی نمود که در ماههای آخر آن منتهی به یک انقلاب شد، انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ که علت نهایی آن را فشارهای طاقت فرسای جنگ و نیز شوک ناشی از شکست سخت نظامی در آن عنوان کردند.
⬅️ گرچه در اکتبر همان سال، صدراعظم، دولتی ائتلافی از احزاب مختلف تشکیل داد و تغییراتی در قانون اساسی وارد شد؛ «اما برای تغییرات قانونی و رفورم از بالا دیگر خیلی دیر شده بود و چند روز پس از آن، امواج انقلاب از پایین امپراتوری را فرا گرفت»، انقلابی که منتهی به «جمهوری وایمار» شد؛ آنچه که قیصر را برای همیشه به تاریخ سپرد، همو که با حرص محبوبیت و نظامیگری تا سقوط پیش رفت.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در طول تاریخ بسیار هستند، نخبگانی که حذف آنها به دنبال ترس و رشک نسبت به وجودشان به نتیجهای ختم شده است که هرگز حضور آنها در عرصه سیاست، چنین برای قدرتی که آنها را حذف کرد، بنیادافکانه نمی شد که حتی به سبب وجود اصلاحات تدریجی به موقع، فساد قدرت به سقوط نمیانجامید. وقتی یک شخصیت فرهمند، دارای ویژگیهای شخصیتی است که مورد توجه و رغبت بخشهای عظیمی از جامعه قرار میگیرد و یک دوره موفقیت مورد رضایت مردم را نیز در کارنامه خویش دارد، عموماً نمیتواند توسط یک خلق و خوی استبدادی و غیر فرهمند که بیش از هر چیز تشنه و حریص محبوبیت نیز هست تحمل شود.
⬅️ این نخبگان فرهمند، غالباً به هر بهانهای حذف، حصر و محدود میشوند تا برای همیشه از نظر عموم جامعه دور بمانند و به حاشیه رفتن فرهمندیشان، خلاء محبوبیت مستبدان را پر کند و ظاهراً رشک سیاسی آنها را برای همیشه تسکین دهد. «بیسمارک» صدراعظم نامدار آلمانی، شخصیتی فرهمند داشت و در افکار عمومی، تصویر یک دوره موفق از مدیریت جامعه را از خود به جای گذاشته بود، دورهای که همه مردم تحت یک وحدت ملی، اصلاحات و نوسازی اجتماعی زیادی را تجربه کرده بودند.
⬅️ اما قیصر مغرور، بیسمارک را به چشم یک رقیب برای محبوبیتش میدید و نمیتوانست، او را در کنار خود در قدرت تحمل کند؛ هرچند از حذف او نیز هرگز نتوانست، خلأ او را پر کند و به هیچ وجه شخصیت فرهمند و محبوبی نشد. در چنین مواقعی عموماً کنار زدن شخصیت محبوب مردم، موجب ایجاد یک تنفر عمومی میشود؛ هرچند خفته باشد و مردم در برابر این حذف، حصر و تحدید، سکوت کنند؛ ولی در طول زمان، نتیجه عکس آن به دلایل متعددی ظاهر میشود؛ زیرا در هر صورت حذف نخبگان موثر و کارآمد، باعث تضعیف کل ساختار قدرت است.
⬅️ «قیصر تصوراتی کهنه پرستانه داشت و در جامعهای که با شتاب در حال مدرنیزه و در تلاش دموکراتیزه شدن بود و به اصلاحات مداوم نیاز داشت، میخواست به روش یک پادشاه خودکامه حکومت کند». او علاقه زیادی هم به رژه و مانورهای نظامی بروز می داد و در سخنرانی هایش نیز «غالباً لحنی میلیتاریستی داشت و اصطلاحات جنگی به کار می برد». نظامیان نیز متناسب با این علایق و لحن قیصر از جایگاه کانونی برخوردار بودند و در راس دیگر نخبگان جامعه قرار داشتند.
⬅️ تصویر بیرونی از چنین جامعه، رهبر و نخبگانش نیز برای کشورهای منطقه، چیزی جز «کانون نظامیگری» نبود؛ در صورتی که در لایههای واقعیت اجتماعی، بخشهای بزرگی از جامعه، خواستار اصلاحات اساسی در نظام سیاسی بودند و کار به جایی رسیده بود که حتی محافظهکاران نیز به قیصر فشار میآوردند و خواهان این بودند که پارلمان از این وضعیت بی قدرتی و ضعف خارج شود و قدرت نمایندگان مردم گسترش پیدا کند. احزابی چون «سوسیال دموکرات» و «میانه» نیز خواستار «تقویت عنصر دموکراتیک در تصمیمگیریهای سیاسی بودند».
⬅️ حرص محبوبیت و قدرت، تمامیت خواهی و یکهتازیهای سیاسی به قیصر اجازه نمیداد، مجالی به قدرت گرفتن دولتهای قوی و کارآمد بدهد و دولت ها را صرفا کارگزار خود می خواست؛ لذا همیشه هر دولتی از دولت قبل خود، ناکارآمدتر بود و نارضایتی قشرهای مختلف جامعه، به طور فزایندهای گسترش یافت و اکثریت جامعه با سیاستهای اجتماعی دولتها موافق نبودند. این ناتوانی پیاپی دولتها به «تشکیل گروهبندیهای سیاسی در محافل قدرت انجامیده بود که هر یک به سهم خود بر سیاست و تصمیم گیریهای قیصر تاثیر میگذاشتند و خط مشی دولت را در جهتی که می خواستند، سوق می دادند».
⬅️ طبعا فرماندهان نظامی «در بازی های سیاسی پشت پرده نقش اصلی را داشتند». نظامی گری ها و دخالت های مستقیم و غیر مستقیم نظامیان در تمام عرصههای مدیریتی کشور و تصمیمگیریهای کلان سیاسی، در کنار حمایتهای نظری و توجیهات الهیاتی متألهان، کشور را وارد جنگی نمود که در ماههای آخر آن منتهی به یک انقلاب شد، انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ که علت نهایی آن را فشارهای طاقت فرسای جنگ و نیز شوک ناشی از شکست سخت نظامی در آن عنوان کردند.
⬅️ گرچه در اکتبر همان سال، صدراعظم، دولتی ائتلافی از احزاب مختلف تشکیل داد و تغییراتی در قانون اساسی وارد شد؛ «اما برای تغییرات قانونی و رفورم از بالا دیگر خیلی دیر شده بود و چند روز پس از آن، امواج انقلاب از پایین امپراتوری را فرا گرفت»، انقلابی که منتهی به «جمهوری وایمار» شد؛ آنچه که قیصر را برای همیشه به تاریخ سپرد، همو که با حرص محبوبیت و نظامیگری تا سقوط پیش رفت.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 جمهوری اسلامی روابط دوستانهای با آمریکا خواهد داشت
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 «کارتر» در ۱۰۰ سالگی درگذشت و دوباره مباحث مربوط به مواجهه او با انقلابیون و «شاه» در ایران در سال ۱۳۵۷ مورد توجه قرار گرفت؛ ولی آیا به واقع کارتر، شاه را تنها گذاشت و جانب مخالفانش را گرفت؟ او که به دلیل اجازه ورود شاه به ایالات متحده برای درمان، هزینه بالایی را به اندازه خروجش از قدرت و تک دورهای شدن دوران ریاست جمهوری اش پرداخت کرد. کارتر تا آخر عمر، خود را یک مدافع تمام عیار «حقوق بشر» نمایاند و به همین نام در خاطره آمریکاییها بر جا ماند؛ لذا توصیههای حقوق بشری وی به شاه نیز که برخی آن را منجر به گشایش فضای سیاسی و قدرت گرفتن انقلابیون میدانند، به نظر نمیتواند، چیزی جز آنی باشد که بدان باور داشت و عمل کرد.
⬅️ گفته شده است، کارتر مغلوب سیاست دوگانه ناشی از دو جناح متضاد در دولتش در نسبت با شاه شد. «برژینسکی» مشاور امنیت ملی او بر حمایت و حفظ حکومت شاه تاکید داشت و «ونس» وزیر امور خارجهاش بر تعامل با انقلابیون و گذار از سلطنت پهلوی؛ اما آنچه که در دو ماه منتهی به پیروزی انقلاب بر اساس اسناد محرمانه خارج شده از طبقه بندی CIA در سالهای اخیر، قابل تشخیص میباشد، این است که تقریباً تمام تیم کارتر در ارزیابی واقعیات جامعه و گزارش های موجود به این نتیجه رسیده بودند که حفظ «سلطنت پهلوی» دیگر امکانپذیر نیست.
⬅️ اسناد حاکیست که عدهای از مقامات ارشد کاخ سفید آنقدر نسبت به «بختیار» ناامید بودند که سرنگونی دولتش در کودتای ارتش را توصیه میکردند؛ حتی «دیوید آرون» معاون برژینسکی نیز روز ۱۹ دی ۱۳۵۷ به وی مینویسد: «به نظر من بهترین سناریو کودتای نظامی علیه بختیار و بعدش حصول توافق بین ارتش و خمینی است که شاه را از قدرت کنار بزند».
⬅️ گزارشهای «سالیوان» سفیر ایالات متحده در ایران و «پارسونز» سفیر «بریتانیا» در ایران هم نشان دهنده ارزیابی آنها در مورد اجتناب ناپذیر بودن انقلاب است. سالیوان در ۱۸ آبان ۵۷ به کارتر نوشت: «کار شاه تمام است» و پارسونز در مورخ ۳۰ دی ۵۷ مینویسد: «بختیار در طنین شعارهای «مرگ بر شاه» و «خمینی رهبر» مردم گم شده است». وی جمهوری شدن ایران را اجتناب ناپذیر و تغییر حکومت را تنها راه بازگرداندن ثبات ارزیابی میکند. بر اساس اسناد ذکر شده، «ارزیابی سفیر بریتانیا یک هفته بعد، هفتم بهمن روی میز معاون کارتر بود»، همان روز که مطابق این سندها «آیت الله خمینی برای کنار زدن بختیار و تسلیم شدن ارتش، نامهای به کارتر مینویسد».
⬅️ قبل از آن بنابر یک سند مورخ دوم بهمن ۱۳۵۷ دولت کارتر از طریق «ژنرال هایزر» به امرای ارتش توصیه کرده بود که «ما معتقدیم بازگشت خمینی به نفس خود نباید، به اجرای گزینه کودتا منجر شود» و در ۲۸ دی بر اساس اسناد موجود به رهبر انقلاب اعلام کردند که «در سیاست آمریکا انعطاف وجود دارد و امرای ارتش هم که از ناشناختهها هراس دارند، نجات خود را بر دفاع از شاه و سلطنت ترجیح میدهند». یک روز قبل از خروج شاه از ایران نیز وزیر امور خارجه آمریکا به کاخ سفید میگوید: «بختیار نمیتواند، دولت ماندگاری تشکیل دهد» و از آن روز برای آغاز روند مذاکرات بین ارتش و انقلابیون تماسهای محرمانه با «نوفل لوشاتو» آغاز میشود.
⬅️ به طور کلی میتوان گفت، محاسبه نهایی نه کارتر؛ بلکه تیم کارتر این بود که برای حفظ منافع آمریکا و ممانعت از در غلطیدن ایران به اردوگاه شرق باید تلاش کنند، تودهایها و مارکسیستها نتوانند، پس از انقلاب، قدرت را در دست بگیرند، آنها یک «جمهوری اسلامی» را ترجیح میدادند؛ چرا که از نظر آنها جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت دینی خود، هرگز به شرق و کشورهای کمونیستی که در تضاد با دین و باورهای دینی هستند، متمایل نخواهد شد؛ لذا پس از گزارشهای سفیر آمریکا و سفیر بریتانیا و مصاحبههای رهبر انقلاب در «فرانسه» و ... بهترین راه حل را اتحاد ارتش سلطنتی با انقلابیون اسلامگرا و رهبرشان تشخیص می دهند و حاکم شدن ثبات و حفظ منافع آمریکا را منوط به استقرار یک جمهوری اسلامی متمایل به غرب میدانند و ارزیابی نهایی آنها مطابق آنچه سالیوان نوشت این بود: «جمهوری اسلامی روابط دوستانهای با آمریکا خواهد داشت».
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 «کارتر» در ۱۰۰ سالگی درگذشت و دوباره مباحث مربوط به مواجهه او با انقلابیون و «شاه» در ایران در سال ۱۳۵۷ مورد توجه قرار گرفت؛ ولی آیا به واقع کارتر، شاه را تنها گذاشت و جانب مخالفانش را گرفت؟ او که به دلیل اجازه ورود شاه به ایالات متحده برای درمان، هزینه بالایی را به اندازه خروجش از قدرت و تک دورهای شدن دوران ریاست جمهوری اش پرداخت کرد. کارتر تا آخر عمر، خود را یک مدافع تمام عیار «حقوق بشر» نمایاند و به همین نام در خاطره آمریکاییها بر جا ماند؛ لذا توصیههای حقوق بشری وی به شاه نیز که برخی آن را منجر به گشایش فضای سیاسی و قدرت گرفتن انقلابیون میدانند، به نظر نمیتواند، چیزی جز آنی باشد که بدان باور داشت و عمل کرد.
⬅️ گفته شده است، کارتر مغلوب سیاست دوگانه ناشی از دو جناح متضاد در دولتش در نسبت با شاه شد. «برژینسکی» مشاور امنیت ملی او بر حمایت و حفظ حکومت شاه تاکید داشت و «ونس» وزیر امور خارجهاش بر تعامل با انقلابیون و گذار از سلطنت پهلوی؛ اما آنچه که در دو ماه منتهی به پیروزی انقلاب بر اساس اسناد محرمانه خارج شده از طبقه بندی CIA در سالهای اخیر، قابل تشخیص میباشد، این است که تقریباً تمام تیم کارتر در ارزیابی واقعیات جامعه و گزارش های موجود به این نتیجه رسیده بودند که حفظ «سلطنت پهلوی» دیگر امکانپذیر نیست.
⬅️ اسناد حاکیست که عدهای از مقامات ارشد کاخ سفید آنقدر نسبت به «بختیار» ناامید بودند که سرنگونی دولتش در کودتای ارتش را توصیه میکردند؛ حتی «دیوید آرون» معاون برژینسکی نیز روز ۱۹ دی ۱۳۵۷ به وی مینویسد: «به نظر من بهترین سناریو کودتای نظامی علیه بختیار و بعدش حصول توافق بین ارتش و خمینی است که شاه را از قدرت کنار بزند».
⬅️ گزارشهای «سالیوان» سفیر ایالات متحده در ایران و «پارسونز» سفیر «بریتانیا» در ایران هم نشان دهنده ارزیابی آنها در مورد اجتناب ناپذیر بودن انقلاب است. سالیوان در ۱۸ آبان ۵۷ به کارتر نوشت: «کار شاه تمام است» و پارسونز در مورخ ۳۰ دی ۵۷ مینویسد: «بختیار در طنین شعارهای «مرگ بر شاه» و «خمینی رهبر» مردم گم شده است». وی جمهوری شدن ایران را اجتناب ناپذیر و تغییر حکومت را تنها راه بازگرداندن ثبات ارزیابی میکند. بر اساس اسناد ذکر شده، «ارزیابی سفیر بریتانیا یک هفته بعد، هفتم بهمن روی میز معاون کارتر بود»، همان روز که مطابق این سندها «آیت الله خمینی برای کنار زدن بختیار و تسلیم شدن ارتش، نامهای به کارتر مینویسد».
⬅️ قبل از آن بنابر یک سند مورخ دوم بهمن ۱۳۵۷ دولت کارتر از طریق «ژنرال هایزر» به امرای ارتش توصیه کرده بود که «ما معتقدیم بازگشت خمینی به نفس خود نباید، به اجرای گزینه کودتا منجر شود» و در ۲۸ دی بر اساس اسناد موجود به رهبر انقلاب اعلام کردند که «در سیاست آمریکا انعطاف وجود دارد و امرای ارتش هم که از ناشناختهها هراس دارند، نجات خود را بر دفاع از شاه و سلطنت ترجیح میدهند». یک روز قبل از خروج شاه از ایران نیز وزیر امور خارجه آمریکا به کاخ سفید میگوید: «بختیار نمیتواند، دولت ماندگاری تشکیل دهد» و از آن روز برای آغاز روند مذاکرات بین ارتش و انقلابیون تماسهای محرمانه با «نوفل لوشاتو» آغاز میشود.
⬅️ به طور کلی میتوان گفت، محاسبه نهایی نه کارتر؛ بلکه تیم کارتر این بود که برای حفظ منافع آمریکا و ممانعت از در غلطیدن ایران به اردوگاه شرق باید تلاش کنند، تودهایها و مارکسیستها نتوانند، پس از انقلاب، قدرت را در دست بگیرند، آنها یک «جمهوری اسلامی» را ترجیح میدادند؛ چرا که از نظر آنها جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت دینی خود، هرگز به شرق و کشورهای کمونیستی که در تضاد با دین و باورهای دینی هستند، متمایل نخواهد شد؛ لذا پس از گزارشهای سفیر آمریکا و سفیر بریتانیا و مصاحبههای رهبر انقلاب در «فرانسه» و ... بهترین راه حل را اتحاد ارتش سلطنتی با انقلابیون اسلامگرا و رهبرشان تشخیص می دهند و حاکم شدن ثبات و حفظ منافع آمریکا را منوط به استقرار یک جمهوری اسلامی متمایل به غرب میدانند و ارزیابی نهایی آنها مطابق آنچه سالیوان نوشت این بود: «جمهوری اسلامی روابط دوستانهای با آمریکا خواهد داشت».
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 پایان رادیکالیسم اسلامی؟
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 آنچه تاکنون از حاکمیت جدید سوریه به نمایش گذاشته شده، از ژست های الجولانی گرفته تا سیاست ورزیهای داخلی و خارجی، تصمیم سازیهای اجتماعی و اقتصادی و انتصابهای حکومتی، نوعی واقعیت اجتماعی را به تصویر میکشد که یک گروه رادیکال بنیادگرای اسلامی، به ظاهر پس از تجدید نظر در بنیان های فکری خود به یک اسلامگرایی معتدل در قدرت تبدیل شده است. توازن و اعتدالی که الجولانی تلاش کرده، حتی در ظاهر خویش نیز به نمایش بگذارد، پوشش رسمی دیپلماتیک مطابق عرف بینالمللی؛ اما با آرایشی در سر و صورت و دست ندادن با زنان که تابلویی از اسلام گرایی است.
⬅️ این ژستهای جولانی و سیاستهای معتدلی که تاکنون پیش گرفته، نسخه و راه حل پیشنهادی انتهای کتاب «خدای مرده زاد» را به یاد می آورد، آنجا که اشاره دارد، در جهانی زندگی میکنیم که این واقعیت وجود دارد، هنوز «میلیونها مسلمان معتقدند که خدا شریعتی را بر آنان نازل کرده که حاکم بر کل امور انسانی است. شریعت اسلامی مثل شریعت راست کیش یهودی (هلاخا) میخواهد، کل زندگی را پوشش دهد» و سپس این سوال را مطرح میکند که «آیا بدیلی برای این قدرتمندترین الهیات سیاسی موعود باورانه زمان ما وجود دارد؟» و سپس پاسخ میدهد: «این بدیل را شاید بتوان در تجدید الهیات سیاسی معتدل، درون اسلام راست کیش پیدا کرد».
⬅️ اگر باور نکنیم که الجولانی، خواب نما یا دچار انقلاب درونی شده، باید بپذیریم که با بالا گرفتن گرایشات اسلام گرایی سیاسی رادیکال سنی و همچنین تحرکات وسیع منطقهای اسلامگرایی شیعی موعود باورانه و نظامگریهای هر دو گروه، تلاش شده است، توصیههای نظری این چنینی متفکران سیاسی؛ مانند آنچه در بالا از یک اندیشمند سیاسی آمریکایی بدان اشاره شد، به راه حل عملی برای پایان دادن به خشونتها و نظامیگریهایی با گرایشات رادیکال اسلام گرایی سیاسی بدل شود.
⬅️ از این روست، فردی از رهبری یک گروهی چون «جبهه النصره» و بعداً «تحریرالشام» که هنوز هم در لیست تروریستی «آمریکا» و «اتحادیه اروپا» است، با حفظ ظواهر فردی شریعت و همچنین ظواهر اجتماعی غیراجباری آن مانند برگزاری مناسک عبادی جمعی و تاکید بر رعایت حقوق بشر و حق اقلیتها، مذاهب، قومیتها و زنان با وجود باور به یک الهیات سیاسی؛ اما کاملاً با «دگردیسیهای معتدل در الهیات سیاسی اسلامی»، بر عرصه سیاست سوریه - جولانگه گروه های رادیکال اسلام گرای سیاسی شیعه و سنی- برکشیده میشود.
⬅️ به نظر میرسد، از رویکردی اندیشهای نیز در کنار دیگر جنبههای ژئوپلیتیکی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار است، شاهد تحولی عظیم در سوریه باشیم. الگویی برای یک الهیات سیاسی معتدل و اسلامگرایی سیاسی توسعهگرا و متمایل به غرب، الگویی که هم پاسخی باشد، بر خواست و گرایشات میلیونها مسلمان با باور به اینکه اسلام، چنان شریعت کاملی است که باید قدرت سیاسی را نیز در دست داشته باشد و هم ممانعت از تبدیل شدن به حکومت اسلامی از نوع سنی آن مانند «امارت اسلامی طالبان» در «افغانستان» و نوع شیعی آن مانند «جمهوری اسلامی» در «ایران». آیا چنین الگویی استقرار و استمرار خواهد یافت؟ آیا سوریه، پایان رادیکالیسم اسلامی خواهد بود؟
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 آنچه تاکنون از حاکمیت جدید سوریه به نمایش گذاشته شده، از ژست های الجولانی گرفته تا سیاست ورزیهای داخلی و خارجی، تصمیم سازیهای اجتماعی و اقتصادی و انتصابهای حکومتی، نوعی واقعیت اجتماعی را به تصویر میکشد که یک گروه رادیکال بنیادگرای اسلامی، به ظاهر پس از تجدید نظر در بنیان های فکری خود به یک اسلامگرایی معتدل در قدرت تبدیل شده است. توازن و اعتدالی که الجولانی تلاش کرده، حتی در ظاهر خویش نیز به نمایش بگذارد، پوشش رسمی دیپلماتیک مطابق عرف بینالمللی؛ اما با آرایشی در سر و صورت و دست ندادن با زنان که تابلویی از اسلام گرایی است.
⬅️ این ژستهای جولانی و سیاستهای معتدلی که تاکنون پیش گرفته، نسخه و راه حل پیشنهادی انتهای کتاب «خدای مرده زاد» را به یاد می آورد، آنجا که اشاره دارد، در جهانی زندگی میکنیم که این واقعیت وجود دارد، هنوز «میلیونها مسلمان معتقدند که خدا شریعتی را بر آنان نازل کرده که حاکم بر کل امور انسانی است. شریعت اسلامی مثل شریعت راست کیش یهودی (هلاخا) میخواهد، کل زندگی را پوشش دهد» و سپس این سوال را مطرح میکند که «آیا بدیلی برای این قدرتمندترین الهیات سیاسی موعود باورانه زمان ما وجود دارد؟» و سپس پاسخ میدهد: «این بدیل را شاید بتوان در تجدید الهیات سیاسی معتدل، درون اسلام راست کیش پیدا کرد».
⬅️ اگر باور نکنیم که الجولانی، خواب نما یا دچار انقلاب درونی شده، باید بپذیریم که با بالا گرفتن گرایشات اسلام گرایی سیاسی رادیکال سنی و همچنین تحرکات وسیع منطقهای اسلامگرایی شیعی موعود باورانه و نظامگریهای هر دو گروه، تلاش شده است، توصیههای نظری این چنینی متفکران سیاسی؛ مانند آنچه در بالا از یک اندیشمند سیاسی آمریکایی بدان اشاره شد، به راه حل عملی برای پایان دادن به خشونتها و نظامیگریهایی با گرایشات رادیکال اسلام گرایی سیاسی بدل شود.
⬅️ از این روست، فردی از رهبری یک گروهی چون «جبهه النصره» و بعداً «تحریرالشام» که هنوز هم در لیست تروریستی «آمریکا» و «اتحادیه اروپا» است، با حفظ ظواهر فردی شریعت و همچنین ظواهر اجتماعی غیراجباری آن مانند برگزاری مناسک عبادی جمعی و تاکید بر رعایت حقوق بشر و حق اقلیتها، مذاهب، قومیتها و زنان با وجود باور به یک الهیات سیاسی؛ اما کاملاً با «دگردیسیهای معتدل در الهیات سیاسی اسلامی»، بر عرصه سیاست سوریه - جولانگه گروه های رادیکال اسلام گرای سیاسی شیعه و سنی- برکشیده میشود.
⬅️ به نظر میرسد، از رویکردی اندیشهای نیز در کنار دیگر جنبههای ژئوپلیتیکی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قرار است، شاهد تحولی عظیم در سوریه باشیم. الگویی برای یک الهیات سیاسی معتدل و اسلامگرایی سیاسی توسعهگرا و متمایل به غرب، الگویی که هم پاسخی باشد، بر خواست و گرایشات میلیونها مسلمان با باور به اینکه اسلام، چنان شریعت کاملی است که باید قدرت سیاسی را نیز در دست داشته باشد و هم ممانعت از تبدیل شدن به حکومت اسلامی از نوع سنی آن مانند «امارت اسلامی طالبان» در «افغانستان» و نوع شیعی آن مانند «جمهوری اسلامی» در «ایران». آیا چنین الگویی استقرار و استمرار خواهد یافت؟ آیا سوریه، پایان رادیکالیسم اسلامی خواهد بود؟
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 وارونه کردن؛ نه وارونه نمایی سقوط
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 آغاز سقوط یک ساختار سیاسی از زمانیست که اعتماد مردم بدان شروع به سقوط میکند، آنگاه که با دروغ و پنهانکاری و پاسخگو نبودن، مردم و اعتمادشان را نادیده می گیرد، به این گمان که این مصلحتی است تا بقایش را تضمین کند، غافل از اینکه بالاترین عنصر بقای خود را نادیده گرفته است و سقوط خویش را تضمین کرده است.
⬅️ «جرمی بنتام» میگوید: «دولت اعتماد است و هر شاخهای از دولت نیز اعتماد است.» ماهیتاً دولت و اعتماد اجتماعی به هم گره خورده اند، «به عبارتی، اعتماد اجتماعی، نتیجه کنش آزاد و مسئولانه شهروندان یک جامعه و شفافیت و پاسخگویی نهادهای منتخب آنهاست»؛ لذا اگر قرار باشد، فرد یا نهادی را به جرم «تبلیغ علیه نظام» مجازات کنند، باید همان فرد یا نهادهایی را از درون ساختار سیاسی قدرت و دولت نشانه روند که هم راه را بر کنش آزاد جامعه بستهاند و هم نسبت به جامعه، شفافیت و پاسخگویی نداشتند و نه تنها دولت را از معنا ساقط که اعتماد اجتماعی را نیز نابود کردهاند.
⬅️ «در جوامعی که نهادهای سیاسی در ترویج و ترغیب اعتماد اجتماعی کوشا نیستند، سوءظن عمومی، نسبت به دستاندرکاران سیاسی و اقتصادی به تدریج تبدیل به بدگمانی و بیاعتمادی میان شهروندان جامعه نیز میشود» و مهمترین مؤلفه سرمایه اجتماعی، برای همدلی و همکاری در مسیر توسعه نیز از بین میرود و عملاً یک جامعه دچار بی اعتمادی اجتماعی را سال ها به عقب میراند.
⬅️ آنهایی که برای بازگرداندن اعتماد جامعه نسبت به دولت توصیه میکنند، باید فضای رسانهای را به دست گرفت و به بیان خودشان در جنگ رسانهای شکست نخورد، درد را به درستی تشخیص داده اند و درمان را کاملا اشتباه.
وقتی یک جامعه نسبت به ساختار سیاسی، بی اعتماد می شود، این به معنی شکست این ساختار در جنگ رسانهای نیز هست؛ ولی این شکست به دلیل عدم اعتبار منبع و بیاعتمادی بدان است و قرار نیست با گسترش بیشتر رسانههای دولتی ناشفاف و غیر پاسخگو و ایجاد لشکرهای سایبری یا محدود کردن شبکههای اطلاع رسانی آزاد، این شکست جبران شود؛ چرا که جامعه بیاعتماد شده نسبت به دولت، دقیقاً معیار کذب یا حقیقی بودن اطلاعات را نیز دولتی یا غیر دولتی بودن منبع آن میانگارد و حتی دیگر، حقایق را هم از رسانههای حکومتی یا حامیان حکومت نخواهد پذیرفت.
⬅️ به طور نمونه، آنانی که پس از ساقط شدن «هواپیمای اوکراینی» سه شبانه روز به مردم، وارونه نمایی کردند، اگر میدانستند در حال ساقط کردن و وارونه کردن چه چیزی هستند، شاید هرگز دست به چنین جهالتی نمیزدند. آنانی که در جایگاه قضا به جای شفافیت و پاسخگو کردن عاملان، بر بیاعتمادی هرچه بیشتر جامعه، دامن زدند، هرگز و هرگز با بگیر و ببندهایی در راستای محدود کردن فضای اطلاع رسانی و انتقادی، موفق به بازگرداندن این اعتماد نخواهند شد که بالعکس هرچه بیشتر در عرصه رسانهای بازنده خواهند بود.
⬅️ برای جبران این شکست، تنها و تنها با شفافیت، صداقت، پاسخگو بودن، توجه به هشدارهای منتقدان دلسوز، اعتراف به اشتباه، عذرخواهی از جامعه و ... میتوان قدمی برداشت و شاید بتوان این اعتماد از دست رفته را بازگرداند؛ البته اگر با آن بتوان روند سقوط را نیز وارونه کرد، وارونه کردن؛ نه وارونه نمایی سقوط.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 آغاز سقوط یک ساختار سیاسی از زمانیست که اعتماد مردم بدان شروع به سقوط میکند، آنگاه که با دروغ و پنهانکاری و پاسخگو نبودن، مردم و اعتمادشان را نادیده می گیرد، به این گمان که این مصلحتی است تا بقایش را تضمین کند، غافل از اینکه بالاترین عنصر بقای خود را نادیده گرفته است و سقوط خویش را تضمین کرده است.
⬅️ «جرمی بنتام» میگوید: «دولت اعتماد است و هر شاخهای از دولت نیز اعتماد است.» ماهیتاً دولت و اعتماد اجتماعی به هم گره خورده اند، «به عبارتی، اعتماد اجتماعی، نتیجه کنش آزاد و مسئولانه شهروندان یک جامعه و شفافیت و پاسخگویی نهادهای منتخب آنهاست»؛ لذا اگر قرار باشد، فرد یا نهادی را به جرم «تبلیغ علیه نظام» مجازات کنند، باید همان فرد یا نهادهایی را از درون ساختار سیاسی قدرت و دولت نشانه روند که هم راه را بر کنش آزاد جامعه بستهاند و هم نسبت به جامعه، شفافیت و پاسخگویی نداشتند و نه تنها دولت را از معنا ساقط که اعتماد اجتماعی را نیز نابود کردهاند.
⬅️ «در جوامعی که نهادهای سیاسی در ترویج و ترغیب اعتماد اجتماعی کوشا نیستند، سوءظن عمومی، نسبت به دستاندرکاران سیاسی و اقتصادی به تدریج تبدیل به بدگمانی و بیاعتمادی میان شهروندان جامعه نیز میشود» و مهمترین مؤلفه سرمایه اجتماعی، برای همدلی و همکاری در مسیر توسعه نیز از بین میرود و عملاً یک جامعه دچار بی اعتمادی اجتماعی را سال ها به عقب میراند.
⬅️ آنهایی که برای بازگرداندن اعتماد جامعه نسبت به دولت توصیه میکنند، باید فضای رسانهای را به دست گرفت و به بیان خودشان در جنگ رسانهای شکست نخورد، درد را به درستی تشخیص داده اند و درمان را کاملا اشتباه.
وقتی یک جامعه نسبت به ساختار سیاسی، بی اعتماد می شود، این به معنی شکست این ساختار در جنگ رسانهای نیز هست؛ ولی این شکست به دلیل عدم اعتبار منبع و بیاعتمادی بدان است و قرار نیست با گسترش بیشتر رسانههای دولتی ناشفاف و غیر پاسخگو و ایجاد لشکرهای سایبری یا محدود کردن شبکههای اطلاع رسانی آزاد، این شکست جبران شود؛ چرا که جامعه بیاعتماد شده نسبت به دولت، دقیقاً معیار کذب یا حقیقی بودن اطلاعات را نیز دولتی یا غیر دولتی بودن منبع آن میانگارد و حتی دیگر، حقایق را هم از رسانههای حکومتی یا حامیان حکومت نخواهد پذیرفت.
⬅️ به طور نمونه، آنانی که پس از ساقط شدن «هواپیمای اوکراینی» سه شبانه روز به مردم، وارونه نمایی کردند، اگر میدانستند در حال ساقط کردن و وارونه کردن چه چیزی هستند، شاید هرگز دست به چنین جهالتی نمیزدند. آنانی که در جایگاه قضا به جای شفافیت و پاسخگو کردن عاملان، بر بیاعتمادی هرچه بیشتر جامعه، دامن زدند، هرگز و هرگز با بگیر و ببندهایی در راستای محدود کردن فضای اطلاع رسانی و انتقادی، موفق به بازگرداندن این اعتماد نخواهند شد که بالعکس هرچه بیشتر در عرصه رسانهای بازنده خواهند بود.
⬅️ برای جبران این شکست، تنها و تنها با شفافیت، صداقت، پاسخگو بودن، توجه به هشدارهای منتقدان دلسوز، اعتراف به اشتباه، عذرخواهی از جامعه و ... میتوان قدمی برداشت و شاید بتوان این اعتماد از دست رفته را بازگرداند؛ البته اگر با آن بتوان روند سقوط را نیز وارونه کرد، وارونه کردن؛ نه وارونه نمایی سقوط.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 دست خدا بر سر ماست
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 مسأله جدایی یا پیوند دین و سیاست یا بهتر بگوییم، مرجعیت دین به عنوان امری قدسی و مرجعیت سیاست به عنوان امری زمینی، از دیر زمانی که ادیان ابراهیمی با ادعای سعادت بشر، وارد عرصه اجتماعی شد، مسأله مورد تأمل بوده است و بشر در پی پاسخی بر این مسأله یا توجیهاتی برای آن برآمده -هرچند به شکل مدرن آن و تحت مباحثی چون «سکولاریسم» یا رد آن، مطرح نبوده است- چرا که هر کدام از این دو مرجع، واجد امر «طاعت» هستند و در این زمینه تداخل ایجاد میکنند.
⬅️ از زمانی که ادیان ابراهیمی، وعده سعادتی عظیم را به بشر دادهاند، فقط همین ادعای آگاهی از سعادت انسان، «خصوصاً سعادتی چنین خوش منظر، قدرت سیاسی زیادی آزاد میکند؛ چرا که مردم از کسی که آنها را به سمت والاترین خوشبختی هدایت میکند، به هر نحوی پیروی خواهند کرد»؛ لذا میتوان اذعان نمود که امر الهیاتی، ذات سیاسی دارد و دینداران هیچگاه از این مباحث گریزی نداشتند. «این خصیصه عامه تمام ادیان است» و تا زمانی که پیامبران یا حلقه واسطه اولیه آنها با مردم، حال، تحت نام جانشین، حواری، خلیفه، ولی و ... حضور داشتند، کمتر منازعهای در این زمینه بود.
⬅️ دعوای نهان و آشکار در این زمینه از زمانی به طور جدی مطرح شده که عدهای خود را رهبران بعدی ادیان معرفی میکردند و حائز این قدرت ذاتی سیاسی میشدند. «مارسیلیوس پادوآیی» حتی در قرون وسطی به لحاظ نظری عمیقاً به این مسئله میپردازد، همان زمان که «نزاع مخالفان و موافقان ولایت مطلقه کلیسایی» بالا گرفته بود. مارسیلیوس معتقد است، پاپها فریبکارانه، مردم را وادار به اطاعت میکنند، آنها فرامین خودشان را به قدرت انگیزشی عظیم رستگاری ابدی آغشته میکنند تا پیروانشان گمان برند که اطاعت از امر آنها، اطاعت امر الهی و موجب رستگاری است.
⬅️ این قویترین انگیزه بشری برای اطاعت از فرامین فردی، موجب تضمین بقای قدرت سیاسی آنها میشود. مارسیلیوس این عمل روحانیان برای ایجاد الزام اطاعت را «ذیل خیانت به کشور و مستوجب اشد مجازات میداند»؛ لذا او بر این باور است که روحانیان که ذاتاً میتوانند، چنین طاعت محضی را برانگیزند، باید فاقد «فرمانفرمایی» یا قدرت سیاسی باشند؛ «یعنی فاقد قدرت مجازات بر جان و تن اشخاص و اموال آنها باشند»، در غیر این صورت، با انگیزهای که او برای پیروانش در طاعت ایجاد میکند، میتواند، بسیار خطرناک و کشنده برای منتقدان یا به طور کلی غیر پیروان باشد.
⬅️ مارسیلیوس با بیان صریح این نظرات و پیش از همه ارائه الگویی که «سکولاریسم نهادی» نام گرفت، از سوی «پاپ کلمنت ششم» چنین عنوان شد: «به جرأت میگویم که تا به حال با مرتدی بدتر از او روبرو نبودهایم». سکولاریسم نهادی مارسیلیوس به طور کامل، نهاد دین و نهاد سیاست را از هم جدا میبیند، به گونهای که باید از مرجع امر الهیاتی، سیاست زدایی شود؛ بدین معنا که مرجع دینی نمیتواند، به مثابه مرجع دینی، در حوزه سیاست حضور داشته باشد و تنها میتواند، به عنوان فردی عادی وارد این حوزه شود.
⬅️ از سویی حکومت و مرجع سیاست، بدون اینکه داعیه مرجعیت دینی داشته باشد، همانطور که در بقیه قوانین، مشروعیت اجبار دارد، میتواند، اگر مطالبه و خواست اکثریت مردم بود، در مورد امر دین نیز قوانینی وضع کند، بدون اینکه دست پیروان فراقانونی مرجع دینی با انگیزه قوی انجام تکلیف الهی و دستیابی به رستگاری، خود را محق بداند، برای اجبار مردم و حتی اعمال خشونت، از آستین بیرون آید، با این سودا در سر که با این طاعت «دست خدا بر سر ماست».
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 مسأله جدایی یا پیوند دین و سیاست یا بهتر بگوییم، مرجعیت دین به عنوان امری قدسی و مرجعیت سیاست به عنوان امری زمینی، از دیر زمانی که ادیان ابراهیمی با ادعای سعادت بشر، وارد عرصه اجتماعی شد، مسأله مورد تأمل بوده است و بشر در پی پاسخی بر این مسأله یا توجیهاتی برای آن برآمده -هرچند به شکل مدرن آن و تحت مباحثی چون «سکولاریسم» یا رد آن، مطرح نبوده است- چرا که هر کدام از این دو مرجع، واجد امر «طاعت» هستند و در این زمینه تداخل ایجاد میکنند.
⬅️ از زمانی که ادیان ابراهیمی، وعده سعادتی عظیم را به بشر دادهاند، فقط همین ادعای آگاهی از سعادت انسان، «خصوصاً سعادتی چنین خوش منظر، قدرت سیاسی زیادی آزاد میکند؛ چرا که مردم از کسی که آنها را به سمت والاترین خوشبختی هدایت میکند، به هر نحوی پیروی خواهند کرد»؛ لذا میتوان اذعان نمود که امر الهیاتی، ذات سیاسی دارد و دینداران هیچگاه از این مباحث گریزی نداشتند. «این خصیصه عامه تمام ادیان است» و تا زمانی که پیامبران یا حلقه واسطه اولیه آنها با مردم، حال، تحت نام جانشین، حواری، خلیفه، ولی و ... حضور داشتند، کمتر منازعهای در این زمینه بود.
⬅️ دعوای نهان و آشکار در این زمینه از زمانی به طور جدی مطرح شده که عدهای خود را رهبران بعدی ادیان معرفی میکردند و حائز این قدرت ذاتی سیاسی میشدند. «مارسیلیوس پادوآیی» حتی در قرون وسطی به لحاظ نظری عمیقاً به این مسئله میپردازد، همان زمان که «نزاع مخالفان و موافقان ولایت مطلقه کلیسایی» بالا گرفته بود. مارسیلیوس معتقد است، پاپها فریبکارانه، مردم را وادار به اطاعت میکنند، آنها فرامین خودشان را به قدرت انگیزشی عظیم رستگاری ابدی آغشته میکنند تا پیروانشان گمان برند که اطاعت از امر آنها، اطاعت امر الهی و موجب رستگاری است.
⬅️ این قویترین انگیزه بشری برای اطاعت از فرامین فردی، موجب تضمین بقای قدرت سیاسی آنها میشود. مارسیلیوس این عمل روحانیان برای ایجاد الزام اطاعت را «ذیل خیانت به کشور و مستوجب اشد مجازات میداند»؛ لذا او بر این باور است که روحانیان که ذاتاً میتوانند، چنین طاعت محضی را برانگیزند، باید فاقد «فرمانفرمایی» یا قدرت سیاسی باشند؛ «یعنی فاقد قدرت مجازات بر جان و تن اشخاص و اموال آنها باشند»، در غیر این صورت، با انگیزهای که او برای پیروانش در طاعت ایجاد میکند، میتواند، بسیار خطرناک و کشنده برای منتقدان یا به طور کلی غیر پیروان باشد.
⬅️ مارسیلیوس با بیان صریح این نظرات و پیش از همه ارائه الگویی که «سکولاریسم نهادی» نام گرفت، از سوی «پاپ کلمنت ششم» چنین عنوان شد: «به جرأت میگویم که تا به حال با مرتدی بدتر از او روبرو نبودهایم». سکولاریسم نهادی مارسیلیوس به طور کامل، نهاد دین و نهاد سیاست را از هم جدا میبیند، به گونهای که باید از مرجع امر الهیاتی، سیاست زدایی شود؛ بدین معنا که مرجع دینی نمیتواند، به مثابه مرجع دینی، در حوزه سیاست حضور داشته باشد و تنها میتواند، به عنوان فردی عادی وارد این حوزه شود.
⬅️ از سویی حکومت و مرجع سیاست، بدون اینکه داعیه مرجعیت دینی داشته باشد، همانطور که در بقیه قوانین، مشروعیت اجبار دارد، میتواند، اگر مطالبه و خواست اکثریت مردم بود، در مورد امر دین نیز قوانینی وضع کند، بدون اینکه دست پیروان فراقانونی مرجع دینی با انگیزه قوی انجام تکلیف الهی و دستیابی به رستگاری، خود را محق بداند، برای اجبار مردم و حتی اعمال خشونت، از آستین بیرون آید، با این سودا در سر که با این طاعت «دست خدا بر سر ماست».
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 مطلوب مرد محصور
✍مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در تاریخ ثبت شده است، «گالیله» ۸ سال در حبس خانگی (حصر) به سر برد و در همان وضعیت از دنیا رفت. اگر ۸۰ سال هم حقیقت را در حصر میکردند، باز هم هیچ تغییری نمیکرد، چهره حقیقت، چنان روشن است که حتی در پس سالهای طولانی و تاریک حصر میدرخشد. بسیاری از حبسهای خانگی مثل آنچه برای گالیله رخ داد، پس از محاکمه در دادگاه و اقرار یا اعترافی؛ ولو اجباری و به عنوان مجازات در نظر گرفته شده است.
⬅️ میدانیم که گالیله پس از حکم تکفیر دادگاه، به اجبار، به کفرآمیز بودن افکار و خطای خود اعتراف کرد و توبه نامهاش را مکتوب و قرائت نمود و سپس به حبس خانگی محکوم شد. در تاریخچه حصر، نمونههای این چنینی حتی در تاریخ معاصر ایران نیز وجود داشته است که پس از اعتراف، اقرار و توبه و برای تخفیف در مجازات، حکم حصر یا حبس خانگی اجرا شده است. نمونه آن «آیت الله شریعتمداری» که پس از پخش اعترافاتش در تلویزیون و طلب استغفار، توسط «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» از مرجعیت عزل شد و ۴ سال در حصر خانگی بود تا فوت کرد و حتی به نقل از «محسن کدیور» برای درمان سرطان وخیم خود نیز اجازه خروج از حصر نیافت.
⬅️ اما نمونههایی از حبس خانگی نیز وجود دارد که بدون تشکیل دادگاه یا وجود اقرار، اعتراف و توبه نامه حبس خانگی یا حصر اجرا شده است. چرا؟ دو دلیل بیش از همه رخ مینماید: ۱- فرد محصور و محبوس در خانه، تحت هیچ شرایطی و در ازای هیچ امتیازی، حاضر به اقرار، اعتراف و قرائت توبه نامه نیست؛ ۲- حقایقی وجود دارد که بیم شدیدی از افشای آنها به طور رسمی متصور است، حقایقی که از جنس چرخش زمین به دور خورشید هم نیست که توبه از اذعان به آن، تغییری در اصالت آن ایجاد نکند؛ اما به طور حتم حقیقتی است که بیانش، مشروعیت بسیاری را نامشروع و تشکیک زیادی را حداقل برای پیروان می انگیزد؛ همچنان که نسبت به کلیسای کاتولیک و مشروعیتش.
⬅️ لذا آشکار شدن این حقیقت به طور رسمی، حتی اهمیتش از فرد محصور شده نیز بسیار گرانتر است؛ چنانکه فرد محصور نیز همه خودش را به پای آن هزینه کرده است؛ از این روست که میتوان تأکید کرد، مطالبه برای برگزاری دادگاه علنی از مطالبه رفع حصر، بسیار ضروریتر و حتی به نظر، مطلوب مرد محصور است.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در تاریخ ثبت شده است، «گالیله» ۸ سال در حبس خانگی (حصر) به سر برد و در همان وضعیت از دنیا رفت. اگر ۸۰ سال هم حقیقت را در حصر میکردند، باز هم هیچ تغییری نمیکرد، چهره حقیقت، چنان روشن است که حتی در پس سالهای طولانی و تاریک حصر میدرخشد. بسیاری از حبسهای خانگی مثل آنچه برای گالیله رخ داد، پس از محاکمه در دادگاه و اقرار یا اعترافی؛ ولو اجباری و به عنوان مجازات در نظر گرفته شده است.
⬅️ میدانیم که گالیله پس از حکم تکفیر دادگاه، به اجبار، به کفرآمیز بودن افکار و خطای خود اعتراف کرد و توبه نامهاش را مکتوب و قرائت نمود و سپس به حبس خانگی محکوم شد. در تاریخچه حصر، نمونههای این چنینی حتی در تاریخ معاصر ایران نیز وجود داشته است که پس از اعتراف، اقرار و توبه و برای تخفیف در مجازات، حکم حصر یا حبس خانگی اجرا شده است. نمونه آن «آیت الله شریعتمداری» که پس از پخش اعترافاتش در تلویزیون و طلب استغفار، توسط «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» از مرجعیت عزل شد و ۴ سال در حصر خانگی بود تا فوت کرد و حتی به نقل از «محسن کدیور» برای درمان سرطان وخیم خود نیز اجازه خروج از حصر نیافت.
⬅️ اما نمونههایی از حبس خانگی نیز وجود دارد که بدون تشکیل دادگاه یا وجود اقرار، اعتراف و توبه نامه حبس خانگی یا حصر اجرا شده است. چرا؟ دو دلیل بیش از همه رخ مینماید: ۱- فرد محصور و محبوس در خانه، تحت هیچ شرایطی و در ازای هیچ امتیازی، حاضر به اقرار، اعتراف و قرائت توبه نامه نیست؛ ۲- حقایقی وجود دارد که بیم شدیدی از افشای آنها به طور رسمی متصور است، حقایقی که از جنس چرخش زمین به دور خورشید هم نیست که توبه از اذعان به آن، تغییری در اصالت آن ایجاد نکند؛ اما به طور حتم حقیقتی است که بیانش، مشروعیت بسیاری را نامشروع و تشکیک زیادی را حداقل برای پیروان می انگیزد؛ همچنان که نسبت به کلیسای کاتولیک و مشروعیتش.
⬅️ لذا آشکار شدن این حقیقت به طور رسمی، حتی اهمیتش از فرد محصور شده نیز بسیار گرانتر است؛ چنانکه فرد محصور نیز همه خودش را به پای آن هزینه کرده است؛ از این روست که میتوان تأکید کرد، مطالبه برای برگزاری دادگاه علنی از مطالبه رفع حصر، بسیار ضروریتر و حتی به نظر، مطلوب مرد محصور است.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 زندان های حکومت دینی و ولایی
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 امروز دو چهره شاخص دستگاه قضا که از دهه ۶۰ حضور پررنگ و نافذی در آن داشتند، ترور شدند، دهه ۶۰ دورانی است که برای پژوهشگران، جای مطالعه و بررسی فراوان دارد؛ چرا که نقاط کور و مبهم بسیاری در آن مسکوت مانده است، حتی از سوی بسیاری از منتقدان وضع موجود که خود را محافظان و عاملان دهه ۶۰ میبینند و به دفاع از آن دوران میپردازند، اصلاح طلبان قدیمی که گویی رسالت توجیه رویدادهای دهه اول پس از انقلاب را بر دوش خود احساس میکنند.
⬅️ یکی از نقاط بحث برانگیز و پیچیده دهه ۶۰ که هنوز پژوهشگران به دلیل ملاحظات بسیار نتوانستند، آنگونه که شایسته است، بدان بپردازند، نظام قضایی، زندانها، زندانیان و حواشی بسیار و رویدادهای سرنوشت ساز پیرامون آن برای ساختار قدرت جمهوری اسلامی و همچنین شخصیتهای بسیار تاثیرگذار و کلیدی چون «سید احمد خمینی»، «آیت الله منتظری» و... و پیچیدگی مناسبات بین آنهاست، نهادی که امروزه بسیاری از اصلاح طلبان، منتقد آن و نواخته از حبس و حصر آن هستند؛ ولی در دهه ۶۰ توسط یکی از چهرههای شاخص آنها یعنی «آیت الله موسوی اردبیلی» اداره میشد.
⬅️ ماجرای ترور امروز، دوباره این روایت «علی رازینی» از آیت الله منتظری را به ذهن آورد که نقل کرد: آیت الله منتظری بر این باور بود، بعد از اینکه من جانشین «لاجوردی» شدم در این فاصله کوتاه ۳۰۰ فک در زندانها شکسته شده است، زندانها جایی که موجب شد، بزرگترین صدای منتقد در بالاترین مراتب ساختار قدرت جمهوری اسلامی، نسبت به خودش بلند شود و معادلات بعدی قدرت آنگونه که بازیگران پشت پرده آن روزها میخواستند، بر وفق مرادشان شکل نگیرد و با نقش آفرینی «نخبه نفوذ»، پیچیدگی و آرایش جدیدی به خود بگیرد.
⬅️ زندانها جایی که قائم مقام رهبری را فروکشاند یا به تعبیر بهتر، قائم مقام رهبری دل از این مقام فرونشاند تا صدای آنها باشد. از آیت الله منتظری، چنین سطوری در مورد زندانهای دهه ۶۰ به جای مانده است که ذهن هر پژوهشگری را چه امروز و چه در آیندگان، آن هم از سوی کسی که به صداقت و صراحت، معروف و در جایگاه قائم مقام رهبری جمهوری اسلامی؛ یعنی ولی فقیه بالقوه بوده است، به شدت جلب خواهد کرد.
⬅️ وی مینویسد: «میدانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟ آیا میدانید عده زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟ آیا میدانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانیهای دختر جوان، بعداً ناچار شدند، ۲۵ نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟ آیا میدانید در زندان شیراز دختری روزهدار را با جرمی مختصر، بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟ آیا می دانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی، دختران جوان را با زور تصرف کردند؟ آیا میدانید هنگام بازجویی دختران، استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟»
⬅️ نقل است، بیشترین حساسیت آیت الله منتظری به عنوان جانشین رهبری بر روی زندان ها و آنچه بوده که در نظام قضایی رخ داده و حتی ماموران ویژهای برای سرکشی تعیین میکرد؛ اما چرا؟ چرا در میان بخشهای مختلف ساختار قدرت که میتواند، مورد نقادیهای زیادی هم باشد، این بخش، تا حدی مورد تاکید بوده که حتی از بالاترین مقام، با گستردگی حوزه قدرت کم نظیر آن در دنیا در درون حوزه سرزمینی، چشم پوشی میشود؟ به نظر به دلیل اوج بیدفاعی و قابلیت ظلم پذیری افراد محبوس و محصور و آسیب پذیری بسیار دین در این نقطه است که پیشوای اول شیعیان، در نامه خود به منصوبش هشدار میدهد، از آمیختن ظلم با دیانت پرهیز کن و دقیقاً جایی که این خطر بسیار برجسته است، زندان های حکومت دینی و ولایی است.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 امروز دو چهره شاخص دستگاه قضا که از دهه ۶۰ حضور پررنگ و نافذی در آن داشتند، ترور شدند، دهه ۶۰ دورانی است که برای پژوهشگران، جای مطالعه و بررسی فراوان دارد؛ چرا که نقاط کور و مبهم بسیاری در آن مسکوت مانده است، حتی از سوی بسیاری از منتقدان وضع موجود که خود را محافظان و عاملان دهه ۶۰ میبینند و به دفاع از آن دوران میپردازند، اصلاح طلبان قدیمی که گویی رسالت توجیه رویدادهای دهه اول پس از انقلاب را بر دوش خود احساس میکنند.
⬅️ یکی از نقاط بحث برانگیز و پیچیده دهه ۶۰ که هنوز پژوهشگران به دلیل ملاحظات بسیار نتوانستند، آنگونه که شایسته است، بدان بپردازند، نظام قضایی، زندانها، زندانیان و حواشی بسیار و رویدادهای سرنوشت ساز پیرامون آن برای ساختار قدرت جمهوری اسلامی و همچنین شخصیتهای بسیار تاثیرگذار و کلیدی چون «سید احمد خمینی»، «آیت الله منتظری» و... و پیچیدگی مناسبات بین آنهاست، نهادی که امروزه بسیاری از اصلاح طلبان، منتقد آن و نواخته از حبس و حصر آن هستند؛ ولی در دهه ۶۰ توسط یکی از چهرههای شاخص آنها یعنی «آیت الله موسوی اردبیلی» اداره میشد.
⬅️ ماجرای ترور امروز، دوباره این روایت «علی رازینی» از آیت الله منتظری را به ذهن آورد که نقل کرد: آیت الله منتظری بر این باور بود، بعد از اینکه من جانشین «لاجوردی» شدم در این فاصله کوتاه ۳۰۰ فک در زندانها شکسته شده است، زندانها جایی که موجب شد، بزرگترین صدای منتقد در بالاترین مراتب ساختار قدرت جمهوری اسلامی، نسبت به خودش بلند شود و معادلات بعدی قدرت آنگونه که بازیگران پشت پرده آن روزها میخواستند، بر وفق مرادشان شکل نگیرد و با نقش آفرینی «نخبه نفوذ»، پیچیدگی و آرایش جدیدی به خود بگیرد.
⬅️ زندانها جایی که قائم مقام رهبری را فروکشاند یا به تعبیر بهتر، قائم مقام رهبری دل از این مقام فرونشاند تا صدای آنها باشد. از آیت الله منتظری، چنین سطوری در مورد زندانهای دهه ۶۰ به جای مانده است که ذهن هر پژوهشگری را چه امروز و چه در آیندگان، آن هم از سوی کسی که به صداقت و صراحت، معروف و در جایگاه قائم مقام رهبری جمهوری اسلامی؛ یعنی ولی فقیه بالقوه بوده است، به شدت جلب خواهد کرد.
⬅️ وی مینویسد: «میدانید در زندانهای جمهوری اسلامی به نام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟ آیا میدانید عده زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟ آیا میدانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانیهای دختر جوان، بعداً ناچار شدند، ۲۵ نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟ آیا میدانید در زندان شیراز دختری روزهدار را با جرمی مختصر، بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟ آیا می دانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامی، دختران جوان را با زور تصرف کردند؟ آیا میدانید هنگام بازجویی دختران، استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟»
⬅️ نقل است، بیشترین حساسیت آیت الله منتظری به عنوان جانشین رهبری بر روی زندان ها و آنچه بوده که در نظام قضایی رخ داده و حتی ماموران ویژهای برای سرکشی تعیین میکرد؛ اما چرا؟ چرا در میان بخشهای مختلف ساختار قدرت که میتواند، مورد نقادیهای زیادی هم باشد، این بخش، تا حدی مورد تاکید بوده که حتی از بالاترین مقام، با گستردگی حوزه قدرت کم نظیر آن در دنیا در درون حوزه سرزمینی، چشم پوشی میشود؟ به نظر به دلیل اوج بیدفاعی و قابلیت ظلم پذیری افراد محبوس و محصور و آسیب پذیری بسیار دین در این نقطه است که پیشوای اول شیعیان، در نامه خود به منصوبش هشدار میدهد، از آمیختن ظلم با دیانت پرهیز کن و دقیقاً جایی که این خطر بسیار برجسته است، زندان های حکومت دینی و ولایی است.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 ضرورت دستگاه قضایی مستقل
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 بالاخره بیستم ژانویه از راه رسید و مراسم تحلیف ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» برگزار شد. سخنان ترامپ در این مراسم، تکرار وعدههای انتخاباتیش بود که مثل همیشه حد متعادل و میانهای نداشت. به طور مثال وعدههایی چون خروج از «پیمان سبز» و «پیمان تغییرات آب و هوایی» فقط برای رضایت کارگران آمریکایی به اندازهای که میتواند، برای کشورهای دیگر به ویژه حامیان محیط زیست، تنفر برانگیز باشد، برای منتفعان از این وعده، شوق انگیز است یا وعده تغییر نام «خلیج مکزیک» به خلیج آمریکا و ...، سیاستهایی که موافقان و مخالفان را به بالاترین میزان میانگیزند.
⬅️ اما آنچه که بیش از همه این وعدهها مورد توجه متخصصان است، نظم سیاسی دموکراتیک و ساختار تقسیم قدرت در قوای سه گانه «ایالات متحده» است که احتمال میرود، دستخوش تغییرات جدی در این دوره ریاست جمهوری ترامپ قرار گیرد. یک سند محرمانه که از سوی سفیر آلمان در آمریکا برای دولت فدرال «آلمان» در روزهای اخیر، تهیه شده است و خبرگزاری «رویترز» بدان دسترسی یافته، بیانگر ابراز نگرانی «آندریاس میشائلیس» سفیر آلمان از تغییرات بنیادی در نظم سیاسی ایالات متحده توسط دونالد ترامپ و دولت اوست.
⬅️ در این سند محرمانه آمده است که برنامههای ترامپ، «تمرکز حداکثری قدرت در دست رئیس جمهوری به بهای تضعیف کنگره و ایالت ها» را تعقیب میکند. ساختار سیاسی آمریکا نیز مانند همه دموکراسیهای مدرن، دارای یک هسته اصلی است که به آن Checks and Balances گفته میشود. این هسته اصلی، مکانیسمهای کنترل و موازنه ای هستند که قدرت را در سراسر یک نظام سیاسی توزیع میکنند و مانع اعمال کنترل کامل هر فرد یا نهادی بر همه نظام سیاسی و دیکتاتوری در تصمیمگیریها میشود.
⬅️ میشائلیس در سند محرمانه خود مینویسد: «ترامپ یک دستور کار جدی برای برهم زدن حداکثری را دنبال میکند. اصول دموکراتیک و نظام تقسیم قدرت در آمریکا (Checks and Balances) به طور گستردهای تضعیف خواهد شد. قوه قانونگذاری، مجریه و رسانهها از استقلال خود محروم شده و مورد سوء استفاده سیاسی قرار خواهند گرفت».
⬅️ مسأله مهم دیگر که حضور ابر سرمایهدارانی چون «ایلان ماسک» به عنوان مشاور در کنار ترامپ می تواند، وجود آن را تایید کند، قدرت گرفتن «بیگ تک» در ساختار قدرت سیاسی ایالات متحده است. در سند مذکور هم آمده است که در دولت ترامپ، شرکتهای بزرگ فناوری نیز قدرت مشترک، در حکومت به دست خواهند آورد. بازوی بسیار پرتوانی برای بهره گرفتن از روشهای نامطلوب، علیه منتقدان و شرکتهای رسانهای.
⬅️ در این سند همچنین آمده است که «کنترل بر وزارت دادگستری و «اف بی آی» برای اهداف ترامپ از جمله اخراجهای دسته جمعی، اقدامات تلافی جویانه و تضمین مصونیت قانونی او نقش محوری دارد و حتی استفاده از ارتش در داخل کشور برای انجام وظایف پلیسی ممکن است، عملی شود»؛ با این وجود، این ساختار سیاسی به گونهای است که دستگاه قضایی به ویژه «دادگاه عالی» قادر خواهد بود، در مواقع اضطراری که به ضرر منافع ملی است، مداخله جدی نموده و جلوی خودکامگی و تصمیمگیری فردی تنش زا را بگیرد. اینجاست که ضرورت دستگاه قضایی مستقل بیش از پیش آشکار میشود.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 بالاخره بیستم ژانویه از راه رسید و مراسم تحلیف ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» برگزار شد. سخنان ترامپ در این مراسم، تکرار وعدههای انتخاباتیش بود که مثل همیشه حد متعادل و میانهای نداشت. به طور مثال وعدههایی چون خروج از «پیمان سبز» و «پیمان تغییرات آب و هوایی» فقط برای رضایت کارگران آمریکایی به اندازهای که میتواند، برای کشورهای دیگر به ویژه حامیان محیط زیست، تنفر برانگیز باشد، برای منتفعان از این وعده، شوق انگیز است یا وعده تغییر نام «خلیج مکزیک» به خلیج آمریکا و ...، سیاستهایی که موافقان و مخالفان را به بالاترین میزان میانگیزند.
⬅️ اما آنچه که بیش از همه این وعدهها مورد توجه متخصصان است، نظم سیاسی دموکراتیک و ساختار تقسیم قدرت در قوای سه گانه «ایالات متحده» است که احتمال میرود، دستخوش تغییرات جدی در این دوره ریاست جمهوری ترامپ قرار گیرد. یک سند محرمانه که از سوی سفیر آلمان در آمریکا برای دولت فدرال «آلمان» در روزهای اخیر، تهیه شده است و خبرگزاری «رویترز» بدان دسترسی یافته، بیانگر ابراز نگرانی «آندریاس میشائلیس» سفیر آلمان از تغییرات بنیادی در نظم سیاسی ایالات متحده توسط دونالد ترامپ و دولت اوست.
⬅️ در این سند محرمانه آمده است که برنامههای ترامپ، «تمرکز حداکثری قدرت در دست رئیس جمهوری به بهای تضعیف کنگره و ایالت ها» را تعقیب میکند. ساختار سیاسی آمریکا نیز مانند همه دموکراسیهای مدرن، دارای یک هسته اصلی است که به آن Checks and Balances گفته میشود. این هسته اصلی، مکانیسمهای کنترل و موازنه ای هستند که قدرت را در سراسر یک نظام سیاسی توزیع میکنند و مانع اعمال کنترل کامل هر فرد یا نهادی بر همه نظام سیاسی و دیکتاتوری در تصمیمگیریها میشود.
⬅️ میشائلیس در سند محرمانه خود مینویسد: «ترامپ یک دستور کار جدی برای برهم زدن حداکثری را دنبال میکند. اصول دموکراتیک و نظام تقسیم قدرت در آمریکا (Checks and Balances) به طور گستردهای تضعیف خواهد شد. قوه قانونگذاری، مجریه و رسانهها از استقلال خود محروم شده و مورد سوء استفاده سیاسی قرار خواهند گرفت».
⬅️ مسأله مهم دیگر که حضور ابر سرمایهدارانی چون «ایلان ماسک» به عنوان مشاور در کنار ترامپ می تواند، وجود آن را تایید کند، قدرت گرفتن «بیگ تک» در ساختار قدرت سیاسی ایالات متحده است. در سند مذکور هم آمده است که در دولت ترامپ، شرکتهای بزرگ فناوری نیز قدرت مشترک، در حکومت به دست خواهند آورد. بازوی بسیار پرتوانی برای بهره گرفتن از روشهای نامطلوب، علیه منتقدان و شرکتهای رسانهای.
⬅️ در این سند همچنین آمده است که «کنترل بر وزارت دادگستری و «اف بی آی» برای اهداف ترامپ از جمله اخراجهای دسته جمعی، اقدامات تلافی جویانه و تضمین مصونیت قانونی او نقش محوری دارد و حتی استفاده از ارتش در داخل کشور برای انجام وظایف پلیسی ممکن است، عملی شود»؛ با این وجود، این ساختار سیاسی به گونهای است که دستگاه قضایی به ویژه «دادگاه عالی» قادر خواهد بود، در مواقع اضطراری که به ضرر منافع ملی است، مداخله جدی نموده و جلوی خودکامگی و تصمیمگیری فردی تنش زا را بگیرد. اینجاست که ضرورت دستگاه قضایی مستقل بیش از پیش آشکار میشود.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 ایرانی با سرنوشتی دیگر
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 ۶۲ سال از رفراندوم ششم بهمن، برای اصول ششگانه «انقلاب سفید» شاه و مردم میگذرد، اصولی که ظاهراً بعدها شاه ۱۱ اصل دیگر نیز بدان اضافه کرد و گرچه برخی از آنها مانند اصلاحات ارضی و تقسیم زمینهای کشاورزی باید، به شیوهای دیگر اجرا و مدیریت میشد؛ اما به طور کلی همه آنها به واقع اصولی مترقی و تأمین کننده یک اصلاحات جدی اجتماعی- اقتصادی در ایران دهه ۴۰ بودند؛ اما بدیهی است که بستر جامعه هنوز چنان سنتی بود و همچنین تضاد منافع برخی گروهها با اجرای این اصول چنان مشهود بود که این انقلاب از بالا، زمینه ساز انقلابی تودهای و از پایین پس از سالها شود.
⬅️ تکلیف چپها که با این اصلاحات مشخص بود، هرگز برای آنها بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه، بدون یک انقلاب کمونیستی، آن هم در حالی که از سوی آمریکا حمایت میشد، قابل قبول نبود. ملیگراها نیز حتی اگر تشخیص میدادند، این اصول، موجب ترقی ملی است، باز به دلیل زخمی که از کودتای ۲۸ مرداد برداشته بودند، قرار نبود، حمایت کنند و ترجیح میدادند، حداقل سکوت کنند. روحانیانی هم که این اصول را مدرن و در تقابل با سنت میدیدند و نیز به دلایلی که بسط ید آنها را کاهش میداد، میتوانستند، در کنار زمینداران از مخالفان اصلی باشند.
⬅️ اما گروهی دیگر نیز پس از مشروطه به ویژه در دهه ۲۰ در صحنه سیاسی- اجتماعی ایران معاصر، ظهور فکری و عینی قابل ملاحظهای داشت و آن نوگرایان دینی بودند. آنها کاملاً از نگاهی دینی در تقابل با سنت بودند و دههها پیش با یک معرفت دینی پویا به توجیه امکان انطباق مدرنیته با اسلام پرداخته بودند. مسأله آنها نه از جنس سنت بود، نه از جنس مسأله ای که ملیگراها یا چپها با حکومت شاه و اصول مدرن انقلابش داشتند؛ پس مسأله آنها با شاه و حکومت او چه بود که به میدان نیامدند و در مقابل سنت و مخالفتهای سنتی مثلاً با حق رأی زنان و ... نایستادند؟
⬅️ اصول ششگانه را که همه از آن مطلعاند؛ اما از دیگر اصولی نیز که بعدها به اصول اولیه اضافه شدند، کدام آنها میتواند، مطلوب نوگرایان دینی نباشد؟ برخی از آنها شامل: انقلاب اداری و انقلاب آموزشی و تحصیلات رایگان و اجباری، سپاه بهداشت و سپاه ترویج و آبادانی و نوسازی شهرها و روستاها، ملی کردن آبهای کشور، فروش سهام به کارکنان واحدهای صنعتی، بیمههای اجتماعی برای همه ایرانیان و ... اینکه آیا اینها به طور کامل به اجرا درآمدند یا نه بحثی دیگر است؛ اما این اصول در ابتدا کاملاً اصولی توسعه گرایانه بودند.
⬅️ به نظر می رسد، نوگرایان دینی، دارای ریشههای فکری- سیاسی مخالفت عمیق با تفکر «پاتریمونیالیستی» و «مونارشی» ( پادشاهی) هستند و برخلاف گرایشات سنتی دینی که تنها با زیر پا گذاشته شدن مظاهر دینی یا تزلزل جایگاه سنتی مشروعیت بخشی خود، از در تقابل با پادشاه در میآیند، نوگرایان دینی، پادشاهی را نماد بارز تفکرات سنتی مانع آزادی واقعی میدانند.
⬅️ نوگرایان دینی در ایران که شاید بتوان پدر فکری آنها در دوره مشروطه را «میرزای نایینی» دانست، در تقسیم بندیهای جریانات فکری سیاسی ایران معاصر، همان روشنفکران دینی قلمداد نمیشوند. آنها معمولاً چهرههایی دینی و بسیاری از آنها روحانی هستند که مدرنیته را قابل انطباق با اسلام یافته و توانسته بودند، در فضای آزادی کامل سالهای اولیه دهه ۲۰ اندیشههای خود را آشکار نمایند.
⬅️ نوگرایان دینی سالها پیش از انقلاب سفید، از آزادی های سیاسی و امکان دموکراسی و جمهوری در ایران سخن گفته بودند و می توان گفت، همراهی نکردن آنها با شاه و اصلاحات اقتصادی- اجتماعی او، جای خالی اصلاحات سیاسی و همین دموکراسی و حق رای مردم در تعیین سرنوشت سیاسیشان بود. به نظر میرسد، اگر نوگرایان دینی با شاه یا همان تفکر قائل به پادشاهی و حکومت موروثی در آن دوره تاریخ هر دو کمی به هم نزدیک شده بودند، ایرانی با سرنوشتی دیگر داشتیم، اگری که ممکن است، ۶۲ سال دیگر هم تکرار شود.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 ۶۲ سال از رفراندوم ششم بهمن، برای اصول ششگانه «انقلاب سفید» شاه و مردم میگذرد، اصولی که ظاهراً بعدها شاه ۱۱ اصل دیگر نیز بدان اضافه کرد و گرچه برخی از آنها مانند اصلاحات ارضی و تقسیم زمینهای کشاورزی باید، به شیوهای دیگر اجرا و مدیریت میشد؛ اما به طور کلی همه آنها به واقع اصولی مترقی و تأمین کننده یک اصلاحات جدی اجتماعی- اقتصادی در ایران دهه ۴۰ بودند؛ اما بدیهی است که بستر جامعه هنوز چنان سنتی بود و همچنین تضاد منافع برخی گروهها با اجرای این اصول چنان مشهود بود که این انقلاب از بالا، زمینه ساز انقلابی تودهای و از پایین پس از سالها شود.
⬅️ تکلیف چپها که با این اصلاحات مشخص بود، هرگز برای آنها بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه، بدون یک انقلاب کمونیستی، آن هم در حالی که از سوی آمریکا حمایت میشد، قابل قبول نبود. ملیگراها نیز حتی اگر تشخیص میدادند، این اصول، موجب ترقی ملی است، باز به دلیل زخمی که از کودتای ۲۸ مرداد برداشته بودند، قرار نبود، حمایت کنند و ترجیح میدادند، حداقل سکوت کنند. روحانیانی هم که این اصول را مدرن و در تقابل با سنت میدیدند و نیز به دلایلی که بسط ید آنها را کاهش میداد، میتوانستند، در کنار زمینداران از مخالفان اصلی باشند.
⬅️ اما گروهی دیگر نیز پس از مشروطه به ویژه در دهه ۲۰ در صحنه سیاسی- اجتماعی ایران معاصر، ظهور فکری و عینی قابل ملاحظهای داشت و آن نوگرایان دینی بودند. آنها کاملاً از نگاهی دینی در تقابل با سنت بودند و دههها پیش با یک معرفت دینی پویا به توجیه امکان انطباق مدرنیته با اسلام پرداخته بودند. مسأله آنها نه از جنس سنت بود، نه از جنس مسأله ای که ملیگراها یا چپها با حکومت شاه و اصول مدرن انقلابش داشتند؛ پس مسأله آنها با شاه و حکومت او چه بود که به میدان نیامدند و در مقابل سنت و مخالفتهای سنتی مثلاً با حق رأی زنان و ... نایستادند؟
⬅️ اصول ششگانه را که همه از آن مطلعاند؛ اما از دیگر اصولی نیز که بعدها به اصول اولیه اضافه شدند، کدام آنها میتواند، مطلوب نوگرایان دینی نباشد؟ برخی از آنها شامل: انقلاب اداری و انقلاب آموزشی و تحصیلات رایگان و اجباری، سپاه بهداشت و سپاه ترویج و آبادانی و نوسازی شهرها و روستاها، ملی کردن آبهای کشور، فروش سهام به کارکنان واحدهای صنعتی، بیمههای اجتماعی برای همه ایرانیان و ... اینکه آیا اینها به طور کامل به اجرا درآمدند یا نه بحثی دیگر است؛ اما این اصول در ابتدا کاملاً اصولی توسعه گرایانه بودند.
⬅️ به نظر می رسد، نوگرایان دینی، دارای ریشههای فکری- سیاسی مخالفت عمیق با تفکر «پاتریمونیالیستی» و «مونارشی» ( پادشاهی) هستند و برخلاف گرایشات سنتی دینی که تنها با زیر پا گذاشته شدن مظاهر دینی یا تزلزل جایگاه سنتی مشروعیت بخشی خود، از در تقابل با پادشاه در میآیند، نوگرایان دینی، پادشاهی را نماد بارز تفکرات سنتی مانع آزادی واقعی میدانند.
⬅️ نوگرایان دینی در ایران که شاید بتوان پدر فکری آنها در دوره مشروطه را «میرزای نایینی» دانست، در تقسیم بندیهای جریانات فکری سیاسی ایران معاصر، همان روشنفکران دینی قلمداد نمیشوند. آنها معمولاً چهرههایی دینی و بسیاری از آنها روحانی هستند که مدرنیته را قابل انطباق با اسلام یافته و توانسته بودند، در فضای آزادی کامل سالهای اولیه دهه ۲۰ اندیشههای خود را آشکار نمایند.
⬅️ نوگرایان دینی سالها پیش از انقلاب سفید، از آزادی های سیاسی و امکان دموکراسی و جمهوری در ایران سخن گفته بودند و می توان گفت، همراهی نکردن آنها با شاه و اصلاحات اقتصادی- اجتماعی او، جای خالی اصلاحات سیاسی و همین دموکراسی و حق رای مردم در تعیین سرنوشت سیاسیشان بود. به نظر میرسد، اگر نوگرایان دینی با شاه یا همان تفکر قائل به پادشاهی و حکومت موروثی در آن دوره تاریخ هر دو کمی به هم نزدیک شده بودند، ایرانی با سرنوشتی دیگر داشتیم، اگری که ممکن است، ۶۲ سال دیگر هم تکرار شود.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 ابزار توجیه ابتذال سیاسی
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 همچنان که پیامبری «عیسی مسیح» تاثیر شگرفی بر تمدن بشریت داشت، بعثت پیامبر اسلام و ظهور یک دین ابراهیمی دیگر تقریباً ۶۰۰ سال پس از میلاد مسیح و در حالی که مسیحیت به دین رسمی جهان رومی تبدیل شده بود، آثار عمیقی بر تمدن امروزی بشر داشته است. این رویداد مربوط به دورهای در اروپاست که «ویل دورانت» آن را «دوره استیلای وحشیان و عصر تنزل و انحطاط» میخواند؛ چرا که ملل وحشی بر ممالک متمدنه اروپای مسیحی هجوم برده بودند و تا حدود زیادی بر آن چیره شده بودند.
⬅️ ویل دورانت تاکید میکند، «جنگهای صلیبی» بین پیروان دو آیین مسیحی و اسلام موجب شد که جاهلان مغرب زمین به تمدن مشرق جلب شوند و «یکی از مشوقین ایشان برای قدم گذاردن در دایره مدنیت گردید». «روسو» حتی انقلاب «فرانسه» را که مبنای تاریخ دموکراسی و برابری غربی است، متأثر از جوامع اسلامی میداند. روسو در کتاب «امیل» خود به این اشاره دارد که در سرزمینهای شرق اسلامی ( قلمرو امپراتوری «عثمانی» در آن زمان)، تحرک اجتماعی بین طبقات وجود دارد و حتی این تصور برای یک ثروتمند منتفی نیست که به طبقات پایین نزول کند؛ ولی در فرانسه آن دوره این گونه نبوده است.
⬅️ روسو بر این باور است، این ویژگی اجتماعی جوامع اسلامی بر انقلاب فرانسه و برداشت مدرن غربی از عدالت اجتماعی تاثیرگذار بوده است، اینکه همه میتوانند، به بالاترین درجات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه صعود کنند و این مختص طبقه خاصی نیست یا برعکس برتری در این عرصه، ویژگی مادام العمری این طبقه نبوده و امکان تنزل نیز مانند تحرک اجتماعی عمودی و صعودی وجود دارد.
⬅️ روسو در مورد پیامبر اسلام نیز بر این باور است که وی «نظریه بهتری داشت و توانست سیستم سیاسی خود را به خوبی متحد کند» که «داود فیرحی» این توانایی را مبتنی بر قرارداد میداند، نه قوانین ثابت شریعت، قراردادی که ویژگی اصلی آن نیز میتواند، ابتنا بر اقتضائات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خاص در زمان انعقاد آن قرارداد باشد؛ نه بر پایه جنگ و این نیز دقیقا در عصری که نظمها مبتنی بر اصول نظامی حاکم میشد. وی بر این باور است، جایی پیامبر، ناگزیر به جنگ بود که امکان عقد قرارداد و مصالحه وجود نداشت.
⬅️ «جورج برناوشاو» درباره پیامبر اسلام مینویسد: «وی مردم را از جنگ و نزاعهای قبیلهای رهانید و به اتحاد و همبستگی ملی رسانید. او در این مدت، مردم را از هرزگی و مستی به اعتدال و پرهیزگاری و از بیقانونی به زندگی نظامند و از تباهی به بالاترین معیارهای تعالی اخلاقی هدایت کرد». پایه اصلی این نظم، توافق و قرارداد اجتماعی بوده است، آنچه قرنها بعد، تمدن دنیای مدرن و نظم سیاسی اجتماعی آن بر آن مبتنی میشود؛ ولی پیروان همین پیامبر در رادیکالترین شکل ممکن بر برقراری نظم سیاسی و اجتماعی مبتنی بر قوانین ثابت مکتوب در متون مقدس اصرار دارند.
⬅️ اصرار برچه؟ بر الهیات سیاسی ساخت بشر و ویرانگری که در طول تاریخ، تباهی اجتماعی، هرزگی و فساد سیاسی، زیر پا گذاردن معیارهای تعالی اخلاقی، تفرقه و خونریزی و همچنین مستی قدرت را به ارمغان آورده است. این در حالیست که متفکرانی چون «کارل بارت» و «فرانتس روزنسوایگ» نیز استدلال میکنند، «هیچ الهیات سیاسی سازندهای در کار نیست و هیچ طرح کلی اجتماعی را نمیتوان به صورت مکتوب در متن مقدس یا در جهان مخلوق خدا یافت»، الهیاتی که تنها ابزار توجیه ابتذال سیاسی است؛ نه اسباب توزیع اعتدال اجتماعی.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 همچنان که پیامبری «عیسی مسیح» تاثیر شگرفی بر تمدن بشریت داشت، بعثت پیامبر اسلام و ظهور یک دین ابراهیمی دیگر تقریباً ۶۰۰ سال پس از میلاد مسیح و در حالی که مسیحیت به دین رسمی جهان رومی تبدیل شده بود، آثار عمیقی بر تمدن امروزی بشر داشته است. این رویداد مربوط به دورهای در اروپاست که «ویل دورانت» آن را «دوره استیلای وحشیان و عصر تنزل و انحطاط» میخواند؛ چرا که ملل وحشی بر ممالک متمدنه اروپای مسیحی هجوم برده بودند و تا حدود زیادی بر آن چیره شده بودند.
⬅️ ویل دورانت تاکید میکند، «جنگهای صلیبی» بین پیروان دو آیین مسیحی و اسلام موجب شد که جاهلان مغرب زمین به تمدن مشرق جلب شوند و «یکی از مشوقین ایشان برای قدم گذاردن در دایره مدنیت گردید». «روسو» حتی انقلاب «فرانسه» را که مبنای تاریخ دموکراسی و برابری غربی است، متأثر از جوامع اسلامی میداند. روسو در کتاب «امیل» خود به این اشاره دارد که در سرزمینهای شرق اسلامی ( قلمرو امپراتوری «عثمانی» در آن زمان)، تحرک اجتماعی بین طبقات وجود دارد و حتی این تصور برای یک ثروتمند منتفی نیست که به طبقات پایین نزول کند؛ ولی در فرانسه آن دوره این گونه نبوده است.
⬅️ روسو بر این باور است، این ویژگی اجتماعی جوامع اسلامی بر انقلاب فرانسه و برداشت مدرن غربی از عدالت اجتماعی تاثیرگذار بوده است، اینکه همه میتوانند، به بالاترین درجات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه صعود کنند و این مختص طبقه خاصی نیست یا برعکس برتری در این عرصه، ویژگی مادام العمری این طبقه نبوده و امکان تنزل نیز مانند تحرک اجتماعی عمودی و صعودی وجود دارد.
⬅️ روسو در مورد پیامبر اسلام نیز بر این باور است که وی «نظریه بهتری داشت و توانست سیستم سیاسی خود را به خوبی متحد کند» که «داود فیرحی» این توانایی را مبتنی بر قرارداد میداند، نه قوانین ثابت شریعت، قراردادی که ویژگی اصلی آن نیز میتواند، ابتنا بر اقتضائات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خاص در زمان انعقاد آن قرارداد باشد؛ نه بر پایه جنگ و این نیز دقیقا در عصری که نظمها مبتنی بر اصول نظامی حاکم میشد. وی بر این باور است، جایی پیامبر، ناگزیر به جنگ بود که امکان عقد قرارداد و مصالحه وجود نداشت.
⬅️ «جورج برناوشاو» درباره پیامبر اسلام مینویسد: «وی مردم را از جنگ و نزاعهای قبیلهای رهانید و به اتحاد و همبستگی ملی رسانید. او در این مدت، مردم را از هرزگی و مستی به اعتدال و پرهیزگاری و از بیقانونی به زندگی نظامند و از تباهی به بالاترین معیارهای تعالی اخلاقی هدایت کرد». پایه اصلی این نظم، توافق و قرارداد اجتماعی بوده است، آنچه قرنها بعد، تمدن دنیای مدرن و نظم سیاسی اجتماعی آن بر آن مبتنی میشود؛ ولی پیروان همین پیامبر در رادیکالترین شکل ممکن بر برقراری نظم سیاسی و اجتماعی مبتنی بر قوانین ثابت مکتوب در متون مقدس اصرار دارند.
⬅️ اصرار برچه؟ بر الهیات سیاسی ساخت بشر و ویرانگری که در طول تاریخ، تباهی اجتماعی، هرزگی و فساد سیاسی، زیر پا گذاردن معیارهای تعالی اخلاقی، تفرقه و خونریزی و همچنین مستی قدرت را به ارمغان آورده است. این در حالیست که متفکرانی چون «کارل بارت» و «فرانتس روزنسوایگ» نیز استدلال میکنند، «هیچ الهیات سیاسی سازندهای در کار نیست و هیچ طرح کلی اجتماعی را نمیتوان به صورت مکتوب در متن مقدس یا در جهان مخلوق خدا یافت»، الهیاتی که تنها ابزار توجیه ابتذال سیاسی است؛ نه اسباب توزیع اعتدال اجتماعی.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 گرفتار در غل و زنجیر مشکلات اقتصادی
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 اگر سوال شود، خطرناکترین پدیده بشری که میتوان آن را آفت بشریت قلمداد نمود، چیست؟ میتوان پاسخ داد، «دگماتیسم»، خطر آن نیز در مطلق انگاشتن آن است. «دگما» «به معنی باور به عقیدهای است که پیرو و پذیرندهاش آن را بی هیچ شکی پذیرفته و چون اصل یقینی به آن مینگرد» و خصلت مطلق انگاشتن آن است که هر راه دیگری را ناممکن میسازد و هر اندیشه دیگری را نفی میکند و در برابر اندیشههای متفاوت و مخالف بسیار نابردبار است.
⬅️ دگماتیسم به هیچ وجه تنها منحصر به باورهای دینی نیست که حتی در مورد عقایدی از جنس فلسفه که خود نقطه مقابل دگماتیسم و قائل به اندیشیدن آزاد از هر تعصبی است، نیز دیده میشود. مانند حمایت «کلیسا» از دستگاه فلسفه ارسطویی و رواج فلسفه «اسکولاستیک» یا «مدرسی» در قرنهای انتهایی قرون وسطی که مطلق انگاشته میشد و خود مانعی بزرگ بر سر راه اندیشیدن آزاد بود یا «حمایت دولت «پروس» از سیستم «هگل» و حمایت کشورهای سوسیالیستی از مارکسیسم» که تاریخ گواه آن است، چه جنایتها و خونریزیهایی بر سر دگماتیسم شدن این اندیشههای فلسفی! بر بشر تحمیل شده است.
⬅️ دگماتیسم موجب تصلب ذهن، تعصب و مانع اصلی بر سر راه آزاداندیشی و گفتگو و مذاکره با موجودیتهای متفاوت و مخالف است. اینکه سالهاست، از گفتگوی مستقیم با سیاستمداران «ایالات متحده آمریکا» حذر شده است، یک دگم سیاسی است، دگمی که ویرانگری اش، اقتصاد کشور را به نابودی کشانده است و جامعه را به انواع آسیبها و بحرانها گرفتار کرده است. اینکه مسأله حجاب را به یک مسأله امنیتی کشور تبدیل کرد، یک دگم است که هیچ راه حلی جز شکستن تعصب و تصلب پیرامون آن وجود ندارد.
⬅️ یا نمونه دیگر اینکه طرح ایده گفتگویی «از شاهزاده تا تاجزاده» «مهدی نصیری» به عنوان گشودن درهایی برای امکان راه حل مسالمت آمیز بحرانهای احتمالی آینده و گزینه بدون خشونت بهرهبرداری از تمام سرمایههای اجتماعی داخلی و خارجی برای بقای ایران در صورت لزوم، چنان از سوی برخی «اصلاح طلبان» و «سلطنت طلبان» ناممکن تصور می شود و حتی مورد هجمه یکدیگر قرار میگیرند، یک دگم است.
⬅️ متاسفانه در جوامعی که شیوه اندیشیدن در ساختار آموزشی و تربیتی آموزش داده نمیشود و مبنای غالب موضعگیریهای فردی و اجتماعی، عدم عقلانیت و احساسات یا زاویه تنگ اندیشهای است، در سطوح مختلف جامعه و حتی در سطح مدیریتی کلان سیاسی- اجتماعی نیز انواع دگماتیسم دیده میشود و هیچ تفاوتی نمیکند که حکومت دینی بر سر کار باشد یا سکولار، جمهوری باشد یا سلطنتی. در چنین جوامعی، جامعه همیشه درگیر نوعی دیدگاههای رادیکال و جانبداریهای افراطی مطلق صفر و صدی است.
⬅️ چنین جوامعی همیشه بستر مناسبی است، برای تودهای شدن و خلق «کاریزما» و منجی و در مرحله بعد، پرورش یک مستبد دیکتاتور که جز دیکته کردن و تبعیت محض چیزی عطش خودکامگیاش را فرو نمینشاند، حال میتواند خود را در پناه «فرّه ایزدی» ببیند یا «معصومیت اکتسابی»؛ هر چند در ابتدا هیچ قصدی بر دیکتاتوری نداشته باشد؛ ولی دگماتیسم، مطلق گرایی و منجی پروری، او را منتهی به مسیری میکند که انتهای آن شوریدن همین تودهها علیه اوست و ادامه این چرخه ...
⬅️ تنها راه نجات این جوامع، آموزش «تفکر فلسفی» و چنانچه «یاسپرس» می گوید، رها شدن از تنگ نظری و جزم اندیشی در گوناگونی فلسفه هایی است که هیچ کدام مطلق و تنها رمز رهایی برشمرده نمیشوند. منظور از تفکر فلسفی، اندیشیدن آزاد از قیود است، اینکه فرد، توان اندیشیدن در گستره ای بی انتها، نگاه کردن از منظر دیدگاههای مخالف، گفتگو کردن، مذاکره کردن و رها شدن از دگم های اعتقادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را داشته باشد؛ ولی حیف و صد حیف که این جوامع اغلب با دست خویش، گرفتار ساختارهای سیاسی میشود که بر ساختار آموزشی چنبره زده و اجازه تفکر آزاد را نمیدهد و یا گرفتار در غل و زنجیر مشکلات اقتصادی، تنها پی یک ناجی است و از اساس، مجال اندیشیدن را نخواهد داشت.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 اگر سوال شود، خطرناکترین پدیده بشری که میتوان آن را آفت بشریت قلمداد نمود، چیست؟ میتوان پاسخ داد، «دگماتیسم»، خطر آن نیز در مطلق انگاشتن آن است. «دگما» «به معنی باور به عقیدهای است که پیرو و پذیرندهاش آن را بی هیچ شکی پذیرفته و چون اصل یقینی به آن مینگرد» و خصلت مطلق انگاشتن آن است که هر راه دیگری را ناممکن میسازد و هر اندیشه دیگری را نفی میکند و در برابر اندیشههای متفاوت و مخالف بسیار نابردبار است.
⬅️ دگماتیسم به هیچ وجه تنها منحصر به باورهای دینی نیست که حتی در مورد عقایدی از جنس فلسفه که خود نقطه مقابل دگماتیسم و قائل به اندیشیدن آزاد از هر تعصبی است، نیز دیده میشود. مانند حمایت «کلیسا» از دستگاه فلسفه ارسطویی و رواج فلسفه «اسکولاستیک» یا «مدرسی» در قرنهای انتهایی قرون وسطی که مطلق انگاشته میشد و خود مانعی بزرگ بر سر راه اندیشیدن آزاد بود یا «حمایت دولت «پروس» از سیستم «هگل» و حمایت کشورهای سوسیالیستی از مارکسیسم» که تاریخ گواه آن است، چه جنایتها و خونریزیهایی بر سر دگماتیسم شدن این اندیشههای فلسفی! بر بشر تحمیل شده است.
⬅️ دگماتیسم موجب تصلب ذهن، تعصب و مانع اصلی بر سر راه آزاداندیشی و گفتگو و مذاکره با موجودیتهای متفاوت و مخالف است. اینکه سالهاست، از گفتگوی مستقیم با سیاستمداران «ایالات متحده آمریکا» حذر شده است، یک دگم سیاسی است، دگمی که ویرانگری اش، اقتصاد کشور را به نابودی کشانده است و جامعه را به انواع آسیبها و بحرانها گرفتار کرده است. اینکه مسأله حجاب را به یک مسأله امنیتی کشور تبدیل کرد، یک دگم است که هیچ راه حلی جز شکستن تعصب و تصلب پیرامون آن وجود ندارد.
⬅️ یا نمونه دیگر اینکه طرح ایده گفتگویی «از شاهزاده تا تاجزاده» «مهدی نصیری» به عنوان گشودن درهایی برای امکان راه حل مسالمت آمیز بحرانهای احتمالی آینده و گزینه بدون خشونت بهرهبرداری از تمام سرمایههای اجتماعی داخلی و خارجی برای بقای ایران در صورت لزوم، چنان از سوی برخی «اصلاح طلبان» و «سلطنت طلبان» ناممکن تصور می شود و حتی مورد هجمه یکدیگر قرار میگیرند، یک دگم است.
⬅️ متاسفانه در جوامعی که شیوه اندیشیدن در ساختار آموزشی و تربیتی آموزش داده نمیشود و مبنای غالب موضعگیریهای فردی و اجتماعی، عدم عقلانیت و احساسات یا زاویه تنگ اندیشهای است، در سطوح مختلف جامعه و حتی در سطح مدیریتی کلان سیاسی- اجتماعی نیز انواع دگماتیسم دیده میشود و هیچ تفاوتی نمیکند که حکومت دینی بر سر کار باشد یا سکولار، جمهوری باشد یا سلطنتی. در چنین جوامعی، جامعه همیشه درگیر نوعی دیدگاههای رادیکال و جانبداریهای افراطی مطلق صفر و صدی است.
⬅️ چنین جوامعی همیشه بستر مناسبی است، برای تودهای شدن و خلق «کاریزما» و منجی و در مرحله بعد، پرورش یک مستبد دیکتاتور که جز دیکته کردن و تبعیت محض چیزی عطش خودکامگیاش را فرو نمینشاند، حال میتواند خود را در پناه «فرّه ایزدی» ببیند یا «معصومیت اکتسابی»؛ هر چند در ابتدا هیچ قصدی بر دیکتاتوری نداشته باشد؛ ولی دگماتیسم، مطلق گرایی و منجی پروری، او را منتهی به مسیری میکند که انتهای آن شوریدن همین تودهها علیه اوست و ادامه این چرخه ...
⬅️ تنها راه نجات این جوامع، آموزش «تفکر فلسفی» و چنانچه «یاسپرس» می گوید، رها شدن از تنگ نظری و جزم اندیشی در گوناگونی فلسفه هایی است که هیچ کدام مطلق و تنها رمز رهایی برشمرده نمیشوند. منظور از تفکر فلسفی، اندیشیدن آزاد از قیود است، اینکه فرد، توان اندیشیدن در گستره ای بی انتها، نگاه کردن از منظر دیدگاههای مخالف، گفتگو کردن، مذاکره کردن و رها شدن از دگم های اعتقادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را داشته باشد؛ ولی حیف و صد حیف که این جوامع اغلب با دست خویش، گرفتار ساختارهای سیاسی میشود که بر ساختار آموزشی چنبره زده و اجازه تفکر آزاد را نمیدهد و یا گرفتار در غل و زنجیر مشکلات اقتصادی، تنها پی یک ناجی است و از اساس، مجال اندیشیدن را نخواهد داشت.
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 رهبری کاریزما و مسیحایی
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در دورههای مختلف تاریخ، جوامع در شرایطی قرار میگیرند که آماده بهرهبرداریهای سیاسی شورانگیز الهیاتی میشوند و درست در دوره زمانی پس از آن که پیامدهای این وضعیت متناسب با میزان و شدت این شورهای الهیاتی آشکار شد، دوره افول چنین گرایشاتی از راه میرسد، گرایشاتی که ناباورانه حتی «هیتلر» را مسیح میانگارد! مسیحیان آلمانی باور داشتند، «مسیح از رهگذر هیتلر به ما بازگشته است، از رهگذر قدرت او، صداقتش، ایمانش و ایدئالیستش، منجی ما را بنا نهاد».
⬅️ در جهت مخالف چنین شورهای سیل آسایی، عقل مدارانه یا تجربه ورزانه حرکت کردن، بسیار سخت مینماید و میتواند، حتی عواقب دردناکی در پی داشته باشد، موجهای اکثریتی سهمگین انقلابی که دست خدا را در هدایتش آشکار مییابد و ظرفیت بالای اجتماعی را در جامعه مؤمنان برای خشونت، مجازات و تنبیه مخالفان خود حمل میکند؛ اما اگرچه مخالفتها پر پیامد و بیفایده مینماید، می تواند، به عنوان سندی تاریخی باقی بماند که در شورانگیزترین دوران مه آلوده تاریخ که باطل به لباس حق در میآید، نیز بودهاند کسانی که از عمق شجاعت و درایت خویش، نوری بتابانند، قبل از رسیدن به عصر تاریک بیبازگشت.
⬅️ در آن واویلای مسیح نامیدن هیتلر «اعلامیه بارمن» «به مثابه سندی تاریخی، پوشاندن لباس الهیات به ایدئولوژی نفرت انگیز نازی را محکوم کرد و هشدار داد که نباید، در برابر هیچ حاکم زمینی زانو زد» و این در حالی بود که حتی «امانوئل هریش» در جایگاه رئیس دانشکده الهیات در زمان به قدرت رسیدن نازیها که جنگ جهانی اول را نیز آخرالزمانی میفهمید، قبضه قدرت از سوی نازیها را جلوهای از اراده تعیین کننده الهی و طوفانی مقدس تعبیر می کرد و «گوگارتن» معتقد بود، «برنامه نازی، تجدید مدعیات تام اقتدار الهی بود»؛ اگر چه چند ماه بعد پشیمان شد.
⬅️ به لحاظ جامعه شناختی چگونه میتوان فراهم شدن بستر اجتماعی این پذیرش و گرایش عمومی به الهیات سیاسی و شورمندیهای آن را درک کرد؟ میتوان سادهتر بیان کرد، چرا نخبگان، متفکران، متألهان و عموم جامعه تقریباً به طور اکثریتی، حداقل برای دورهای کوتاه نیز به این باور میرسند که راه ترقی و تعالی یک جامعه از مسیر رهبری مسیح گونهای میگذرد که انواع توجیهات دینی و باورهای الهی، او را مشروع و محبوب میکند؟
⬅️ میتوان پاسخ داد، پروپاگاندا، تبلیغات و وعده و وعیدها بسیار مؤثر است؛ اما این بیشتر بر تودهها کارساز است. آنچه که بستر این تأثیرپذیری را به لحاظ اجتماعی فراهم میکند و بخش نخبگی جامعه را نیز همراه میسازد که الهیات سیاسی میتواند، راه حل باشد، مواجهه ادراکی با انواع تجربههای ملی یا حتی جهانی از اندیشههای مختلف فلسفی، ایدئولوژیها و نظریهها و گرایشهای سیاسی و تلخکامی ناشی از ناکارآمدی آنها و یا ناکامی آنها در فراهم ساختن جامعه آرمانی بشری به لحاظ مادی، معنوی و اخلاقی است.
⬅️ در مورد جامعه آلمان، بخش زیادی از این تجربه، ملی است؛ اما چنانچه گفته شد، این تجربه میتواند، فراتر و جهانی باشد. در آلمان پس از دورههای شکوفایی اندیشه ورزی و انواع فلسفههای بشری، باورهای هگلی و اخلاق و خردورزی کانتی و سپس دوره «الهیات لیبرال» منتهی به جنگ جهانی اول و «فروپاشی تمدن اروپایی» در جنگ که به «شوک بزرگ» تعبیر و انقلاب روسیه که «طغیان» تورمی نامیده میشد و پس از دلخوش کردن به انقلاب منتهی به «جمهوری وایمار» و رکودی اقتصادی که «بحران» خوانده میشد، همه و همه باعث شد که جامعه به لحاظ ادراکی و اعتقادی، آماده ظهور «منجی ۱۹۳۳» شود که عدهای از متألهان و روحانیان، عوام فریبانه یا باورمندانه، تنها راه رستگاری را آرمان شهری معرفی کنند که رهبری کاریزما و مسیحایی هیتلر هدایتش میکند!
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در دورههای مختلف تاریخ، جوامع در شرایطی قرار میگیرند که آماده بهرهبرداریهای سیاسی شورانگیز الهیاتی میشوند و درست در دوره زمانی پس از آن که پیامدهای این وضعیت متناسب با میزان و شدت این شورهای الهیاتی آشکار شد، دوره افول چنین گرایشاتی از راه میرسد، گرایشاتی که ناباورانه حتی «هیتلر» را مسیح میانگارد! مسیحیان آلمانی باور داشتند، «مسیح از رهگذر هیتلر به ما بازگشته است، از رهگذر قدرت او، صداقتش، ایمانش و ایدئالیستش، منجی ما را بنا نهاد».
⬅️ در جهت مخالف چنین شورهای سیل آسایی، عقل مدارانه یا تجربه ورزانه حرکت کردن، بسیار سخت مینماید و میتواند، حتی عواقب دردناکی در پی داشته باشد، موجهای اکثریتی سهمگین انقلابی که دست خدا را در هدایتش آشکار مییابد و ظرفیت بالای اجتماعی را در جامعه مؤمنان برای خشونت، مجازات و تنبیه مخالفان خود حمل میکند؛ اما اگرچه مخالفتها پر پیامد و بیفایده مینماید، می تواند، به عنوان سندی تاریخی باقی بماند که در شورانگیزترین دوران مه آلوده تاریخ که باطل به لباس حق در میآید، نیز بودهاند کسانی که از عمق شجاعت و درایت خویش، نوری بتابانند، قبل از رسیدن به عصر تاریک بیبازگشت.
⬅️ در آن واویلای مسیح نامیدن هیتلر «اعلامیه بارمن» «به مثابه سندی تاریخی، پوشاندن لباس الهیات به ایدئولوژی نفرت انگیز نازی را محکوم کرد و هشدار داد که نباید، در برابر هیچ حاکم زمینی زانو زد» و این در حالی بود که حتی «امانوئل هریش» در جایگاه رئیس دانشکده الهیات در زمان به قدرت رسیدن نازیها که جنگ جهانی اول را نیز آخرالزمانی میفهمید، قبضه قدرت از سوی نازیها را جلوهای از اراده تعیین کننده الهی و طوفانی مقدس تعبیر می کرد و «گوگارتن» معتقد بود، «برنامه نازی، تجدید مدعیات تام اقتدار الهی بود»؛ اگر چه چند ماه بعد پشیمان شد.
⬅️ به لحاظ جامعه شناختی چگونه میتوان فراهم شدن بستر اجتماعی این پذیرش و گرایش عمومی به الهیات سیاسی و شورمندیهای آن را درک کرد؟ میتوان سادهتر بیان کرد، چرا نخبگان، متفکران، متألهان و عموم جامعه تقریباً به طور اکثریتی، حداقل برای دورهای کوتاه نیز به این باور میرسند که راه ترقی و تعالی یک جامعه از مسیر رهبری مسیح گونهای میگذرد که انواع توجیهات دینی و باورهای الهی، او را مشروع و محبوب میکند؟
⬅️ میتوان پاسخ داد، پروپاگاندا، تبلیغات و وعده و وعیدها بسیار مؤثر است؛ اما این بیشتر بر تودهها کارساز است. آنچه که بستر این تأثیرپذیری را به لحاظ اجتماعی فراهم میکند و بخش نخبگی جامعه را نیز همراه میسازد که الهیات سیاسی میتواند، راه حل باشد، مواجهه ادراکی با انواع تجربههای ملی یا حتی جهانی از اندیشههای مختلف فلسفی، ایدئولوژیها و نظریهها و گرایشهای سیاسی و تلخکامی ناشی از ناکارآمدی آنها و یا ناکامی آنها در فراهم ساختن جامعه آرمانی بشری به لحاظ مادی، معنوی و اخلاقی است.
⬅️ در مورد جامعه آلمان، بخش زیادی از این تجربه، ملی است؛ اما چنانچه گفته شد، این تجربه میتواند، فراتر و جهانی باشد. در آلمان پس از دورههای شکوفایی اندیشه ورزی و انواع فلسفههای بشری، باورهای هگلی و اخلاق و خردورزی کانتی و سپس دوره «الهیات لیبرال» منتهی به جنگ جهانی اول و «فروپاشی تمدن اروپایی» در جنگ که به «شوک بزرگ» تعبیر و انقلاب روسیه که «طغیان» تورمی نامیده میشد و پس از دلخوش کردن به انقلاب منتهی به «جمهوری وایمار» و رکودی اقتصادی که «بحران» خوانده میشد، همه و همه باعث شد که جامعه به لحاظ ادراکی و اعتقادی، آماده ظهور «منجی ۱۹۳۳» شود که عدهای از متألهان و روحانیان، عوام فریبانه یا باورمندانه، تنها راه رستگاری را آرمان شهری معرفی کنند که رهبری کاریزما و مسیحایی هیتلر هدایتش میکند!
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 پیوستن به کارزار رفع حصر کمترین قدمی است که می توان برای آزادی برداشت
⬅️ با اینکه رفع حصر بدون آشکار شدن حقیقت را ظلمی بزرگ بر مقاومت و آزادگی محصورین می دانم؛ ولی ماندن در حصر، بدون آشکار شدن حقیقت را جفایی بس بزرگتر می پندارم، جفایی که سهم جریان حامی میرحسین موسوی در انتخابات ۱۳۸۸ در آن را بیشتر از مخالفان او و عاملان و مجریان حصر می بینم، آن جریانی که چندین دوره بعد از ۱۳۸۸ پای در رقابت های انتخاباتی گذاشت؛ ولی آزادی محصورین را شرط ورود خود به انتخابات نکرد، تنها نقطه ای که حاکمیت، برای رونق انتخاباتی که مشروعیت بین المللی اش را وابسته بدان می دید، ممکن بود، این شرط را بپذیرد؛ ولی اصلاح طلبان دریغ کردند و متأسفانه فقط از نام محصورین برای جلب آرای مردم بهره بردند و بعد از ورود به قدرت که دیگر اهرم فشار را نیز از دست داده بودند، نخواستند یا نتوانستند، گام مؤثری در این راستا بردارند.
⬅️ لذا پیوستن به کارزار رفع حصر را برای رئیس جمهور و احزاب حامی ایشان در به قدرت رسیدن، وظیفه تاریخی آنان دانسته و انتظار می رود در یک هفته باقی مانده محقق شود. کارزاری که خود نیز بدان پیوسته ام.
مرضیه حاجی هاشمی
۱۸ بهمن ۱۴۰۳
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
⬅️ با اینکه رفع حصر بدون آشکار شدن حقیقت را ظلمی بزرگ بر مقاومت و آزادگی محصورین می دانم؛ ولی ماندن در حصر، بدون آشکار شدن حقیقت را جفایی بس بزرگتر می پندارم، جفایی که سهم جریان حامی میرحسین موسوی در انتخابات ۱۳۸۸ در آن را بیشتر از مخالفان او و عاملان و مجریان حصر می بینم، آن جریانی که چندین دوره بعد از ۱۳۸۸ پای در رقابت های انتخاباتی گذاشت؛ ولی آزادی محصورین را شرط ورود خود به انتخابات نکرد، تنها نقطه ای که حاکمیت، برای رونق انتخاباتی که مشروعیت بین المللی اش را وابسته بدان می دید، ممکن بود، این شرط را بپذیرد؛ ولی اصلاح طلبان دریغ کردند و متأسفانه فقط از نام محصورین برای جلب آرای مردم بهره بردند و بعد از ورود به قدرت که دیگر اهرم فشار را نیز از دست داده بودند، نخواستند یا نتوانستند، گام مؤثری در این راستا بردارند.
⬅️ لذا پیوستن به کارزار رفع حصر را برای رئیس جمهور و احزاب حامی ایشان در به قدرت رسیدن، وظیفه تاریخی آنان دانسته و انتظار می رود در یک هفته باقی مانده محقق شود. کارزاری که خود نیز بدان پیوسته ام.
مرضیه حاجی هاشمی
۱۸ بهمن ۱۴۰۳
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی
🔴 خوب پس چگونه مشکل حل میشود؟
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در این روزهایی که امید میکاهد و صعود قیمتها و فزونی نارضایتیها نگرانی میافزاید، چنان برخی نگرشها، واقعیت گریز و سرگردان به نظر میرسند که نتیجهای جز نگاهی سطحی و تحلیلهای غیر واقع گرایانه و مخرب برای جامعه در پی ندارند. این همه خطای دید و ندیدن واقعیتها هر متفکری را به تفکر وا میدارد که مگر میشود ندید و نشنید و درک نکرد که به چه سمت و سویی در حال حرکتیم؟! ریشه این همه کج فهمی ویرانگر که همه چیز و همگان را با هم به تباهی میکشاند کجاست؟
⬅️ «ارنست بلوخ» بر این باور است، وقتی پیاپی امیدها به یأس تبدیل میشود و واقعیتها مطابق تمایلات، در جریان نیست؛ چون نمیتوان بدون امید ادامه داد؛ بنابراین به جای امیدهای مشخص منطبق با واقعیتهای موجود، امیدهای واهی در سر پرورانده میشود؛ لذا تودههایی نیز از پی رهبر خویش، در چنین شرایطی، اسیر ایدئولوژیهایی میشوند که امیدواری را برای ادامه، تزریق میکند؛ «اما به جای هدایت به سوی بهشت موعود، جامعه و حتی جهان را به جهنم تبدیل میکنند، بنیادگرایی دینی چنین ایدئولوژی است».
⬅️ بلوخ تاکید میکند، هرگاه مردمانی خود را در شرایطی قرار میدهند که بین گزینههای موجود برای انتخاب، «امید مشخص به تغییر را از دست بدهند، آن آمادگی را مییابند که به دام این ایدئولوژی بیفتند» که خود، آنها را دچار کج فهمی توهم گونه و دور شدن از واقعیتهای موجود میکند و کنشگری بر اساس واقعیتهای تلخ موجود را بیفایده مییابند و مینامند؛ زیرا درک آنها از فایده، آن است که خواست و میل همان گروه را تأمین کند؛ نه نفع عمومی یا منافع ملی.
⬅️ می توان دریافت، ارنست بلوخ، «بنیادگرایی اسلامی» را نیز از بدو پیدایش، در نسبت با همین واقعیت مینگرد. وی بنیادگرایی اسلامی را حاصل خط فکری و گرایشی در جهان اسلام میبیند که امکان نظری نگرش نقاد به واقعیت را از انسانها گرفته است، آنها که به باور او در تقابل با فیلسوفانی چون «ابن سینا» فلسفه را در جهان اسلام کُشتند. کُشتن تفکر مبتنی بر واقعیت و کِشتن توهم مبتنی بر اتوپیایی پوچ که از طریق بنیادگرایی، مقابل چشم مسلمانان به جلوه درآمد.
⬅️ اکنون نیز بنیادگرایان، درگیر این آرمان شهری هستند که آنها را از درک واقعیتهای موجود عاجز کرده است، واقعیتهای داخلی، منطقهای و بین المللی و همچنین نظم جهانی موجود که با پنداری توهم گونه گمان میبرند، میتوانند، نادیدهاش انگارند. آنها مدام قلههای آرمان شهری را نشان میدهند که هیچ برنامه و ساز و کار مدیریتی و راهکار عملی، برای تحقق آن، منطبق بر واقعیتهای موجود، ارائه نمیدهند، اینکه خوب پس چگونه مشکل حل میشود؟
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
✍ مرضیه حاجی هاشمی
🗒 در این روزهایی که امید میکاهد و صعود قیمتها و فزونی نارضایتیها نگرانی میافزاید، چنان برخی نگرشها، واقعیت گریز و سرگردان به نظر میرسند که نتیجهای جز نگاهی سطحی و تحلیلهای غیر واقع گرایانه و مخرب برای جامعه در پی ندارند. این همه خطای دید و ندیدن واقعیتها هر متفکری را به تفکر وا میدارد که مگر میشود ندید و نشنید و درک نکرد که به چه سمت و سویی در حال حرکتیم؟! ریشه این همه کج فهمی ویرانگر که همه چیز و همگان را با هم به تباهی میکشاند کجاست؟
⬅️ «ارنست بلوخ» بر این باور است، وقتی پیاپی امیدها به یأس تبدیل میشود و واقعیتها مطابق تمایلات، در جریان نیست؛ چون نمیتوان بدون امید ادامه داد؛ بنابراین به جای امیدهای مشخص منطبق با واقعیتهای موجود، امیدهای واهی در سر پرورانده میشود؛ لذا تودههایی نیز از پی رهبر خویش، در چنین شرایطی، اسیر ایدئولوژیهایی میشوند که امیدواری را برای ادامه، تزریق میکند؛ «اما به جای هدایت به سوی بهشت موعود، جامعه و حتی جهان را به جهنم تبدیل میکنند، بنیادگرایی دینی چنین ایدئولوژی است».
⬅️ بلوخ تاکید میکند، هرگاه مردمانی خود را در شرایطی قرار میدهند که بین گزینههای موجود برای انتخاب، «امید مشخص به تغییر را از دست بدهند، آن آمادگی را مییابند که به دام این ایدئولوژی بیفتند» که خود، آنها را دچار کج فهمی توهم گونه و دور شدن از واقعیتهای موجود میکند و کنشگری بر اساس واقعیتهای تلخ موجود را بیفایده مییابند و مینامند؛ زیرا درک آنها از فایده، آن است که خواست و میل همان گروه را تأمین کند؛ نه نفع عمومی یا منافع ملی.
⬅️ می توان دریافت، ارنست بلوخ، «بنیادگرایی اسلامی» را نیز از بدو پیدایش، در نسبت با همین واقعیت مینگرد. وی بنیادگرایی اسلامی را حاصل خط فکری و گرایشی در جهان اسلام میبیند که امکان نظری نگرش نقاد به واقعیت را از انسانها گرفته است، آنها که به باور او در تقابل با فیلسوفانی چون «ابن سینا» فلسفه را در جهان اسلام کُشتند. کُشتن تفکر مبتنی بر واقعیت و کِشتن توهم مبتنی بر اتوپیایی پوچ که از طریق بنیادگرایی، مقابل چشم مسلمانان به جلوه درآمد.
⬅️ اکنون نیز بنیادگرایان، درگیر این آرمان شهری هستند که آنها را از درک واقعیتهای موجود عاجز کرده است، واقعیتهای داخلی، منطقهای و بین المللی و همچنین نظم جهانی موجود که با پنداری توهم گونه گمان میبرند، میتوانند، نادیدهاش انگارند. آنها مدام قلههای آرمان شهری را نشان میدهند که هیچ برنامه و ساز و کار مدیریتی و راهکار عملی، برای تحقق آن، منطبق بر واقعیتهای موجود، ارائه نمیدهند، اینکه خوب پس چگونه مشکل حل میشود؟
https://t.iss.one/M_Hajihashemi_iran1
Telegram
مرضیه حاجی هاشمی
جامعه شناسی انقلاب، جامعه شناسی سیاسی، جامعه شناسی تاریخی، تاریخ عقاید سیاسی، اندیشه سیاسی و اندیشه های الهیاتی