✍️#باور_هایی که #رسانه_ها برای ما می سازند
♨️امروزه در جهانی رسانه ای شده، بسر می بریم. جهانی که ما بخش اعظمی از آنچه می دانیم را از رسانه ها کسب کردیم و در واقع از دید رسانه ها به مسائل نگریسته ایم. نکته ای که مطرح می شود این است که آیا #جهان_رسانه_ای شده، همان جهان واقعی است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که جهان رسانه ای شده در بسیاری از مواقع ممکن است جهان واقعی نباشد! چرا که جهان رسانه ای شده، جهانی است که در آن اطلاعات را از رسانه ها دریافت می کنیم و اطلاعاتی که رسانه ها در اختیار ما می گذارند، با قضاوت همراه شده اند.
♨️مثلا شناختی که ما از افراد در سایر فرهنگ ها داریم، اغلب اوقات حاصل اطلاعات رسانه ای شده است. هر چند ممکن است برخی از ما، خود با یک فرد آمریکایی ملاقات کرده باشیم؛ اما در غیر این صورت، هر تصوری که ما از یک فرد آمریکایی خواهیم داشت، محصول ارتباطات رسانه ای خواهد بود. ارتباطی که همان طور که بیان شد، در آن قضاوت هایی صورت گرفته است. در واقع آنچه ما از یک فرد آمریکایی در ذهن داریم، بیش از هر چیز از کلیشه ها به دست آمده است.
♨️در جهان رسانه ای شده، ما با کلیشه های فراوانی روبرو هستیم. #کلیشه یعنی هرگونه تصوری که آن را براساس تجربه شخصی به دست نیاورده ایم. کلیشه ها تحت تاثیر مسائل فرهنگی، انگیزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار می گیرند.
♨️مثلا یکی از رایج ترین کلیشه ها #خود_و_دیگری است. کلیشه ای که سعی در القای باور "#من_خوبم، #تو_بدی" دارد. برای مثال می توان به کلیشه هایی که در رابطه با ایرانیان و مسلمانان، در رسانه های غربی وجود دارد، اشاره کرد. کلیشه هایی که در اغلب آن ها مسلمان و عرب، هویت یکسان پیدا کرده و این طور به نظر می رسد که همه مسلمانان به نحوی عرب هستند یا همه عرب ها مسلمانند. همچنین در این کلیشه ها همه اعراب و مسلمانان، بدون استثنا، آدم های بد و تروریست معرفی می شوند. یا همه آمریکایی ها بزه کار و ایتالیایی ها اعضای باند مافیا و .....
♨️در جهان رسانه ای شده، ما اغلب اطلاعاتمان را از کلیشه ها به دست می آوریم. کلیشه هایی که واقعیت را دست کاری کرده و با تفسیر های شخصی همراه شده اند. در حال حاضر، برخلاف گذشته، ما با استفاده از رسانه ها، حتی می توانیم از ساکنان جزایر دور افتاده نیز اطلاعاتی را به دست آوریم. اما اینکه این اطلاعات چقدر با واقعیت زندگی آن ها، مطابقت داشته باشد، مشخص نیست. در حقیقت در دورانی که اطلاعات ما از جهان پیرامون مان، به واسطه رسانه ها، بسیار بیشتر از گذشته است، واقعیت بسیاری از آن چه را که گمان می کنیم، می دانیم، نمی دانیم.
#آموزش_عمومی_سواد_رسانه
#انجمن_سواد_رسانه_ای_ایران
🆔@MLiteracy
♨️امروزه در جهانی رسانه ای شده، بسر می بریم. جهانی که ما بخش اعظمی از آنچه می دانیم را از رسانه ها کسب کردیم و در واقع از دید رسانه ها به مسائل نگریسته ایم. نکته ای که مطرح می شود این است که آیا #جهان_رسانه_ای شده، همان جهان واقعی است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که جهان رسانه ای شده در بسیاری از مواقع ممکن است جهان واقعی نباشد! چرا که جهان رسانه ای شده، جهانی است که در آن اطلاعات را از رسانه ها دریافت می کنیم و اطلاعاتی که رسانه ها در اختیار ما می گذارند، با قضاوت همراه شده اند.
♨️مثلا شناختی که ما از افراد در سایر فرهنگ ها داریم، اغلب اوقات حاصل اطلاعات رسانه ای شده است. هر چند ممکن است برخی از ما، خود با یک فرد آمریکایی ملاقات کرده باشیم؛ اما در غیر این صورت، هر تصوری که ما از یک فرد آمریکایی خواهیم داشت، محصول ارتباطات رسانه ای خواهد بود. ارتباطی که همان طور که بیان شد، در آن قضاوت هایی صورت گرفته است. در واقع آنچه ما از یک فرد آمریکایی در ذهن داریم، بیش از هر چیز از کلیشه ها به دست آمده است.
♨️در جهان رسانه ای شده، ما با کلیشه های فراوانی روبرو هستیم. #کلیشه یعنی هرگونه تصوری که آن را براساس تجربه شخصی به دست نیاورده ایم. کلیشه ها تحت تاثیر مسائل فرهنگی، انگیزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قرار می گیرند.
♨️مثلا یکی از رایج ترین کلیشه ها #خود_و_دیگری است. کلیشه ای که سعی در القای باور "#من_خوبم، #تو_بدی" دارد. برای مثال می توان به کلیشه هایی که در رابطه با ایرانیان و مسلمانان، در رسانه های غربی وجود دارد، اشاره کرد. کلیشه هایی که در اغلب آن ها مسلمان و عرب، هویت یکسان پیدا کرده و این طور به نظر می رسد که همه مسلمانان به نحوی عرب هستند یا همه عرب ها مسلمانند. همچنین در این کلیشه ها همه اعراب و مسلمانان، بدون استثنا، آدم های بد و تروریست معرفی می شوند. یا همه آمریکایی ها بزه کار و ایتالیایی ها اعضای باند مافیا و .....
♨️در جهان رسانه ای شده، ما اغلب اطلاعاتمان را از کلیشه ها به دست می آوریم. کلیشه هایی که واقعیت را دست کاری کرده و با تفسیر های شخصی همراه شده اند. در حال حاضر، برخلاف گذشته، ما با استفاده از رسانه ها، حتی می توانیم از ساکنان جزایر دور افتاده نیز اطلاعاتی را به دست آوریم. اما اینکه این اطلاعات چقدر با واقعیت زندگی آن ها، مطابقت داشته باشد، مشخص نیست. در حقیقت در دورانی که اطلاعات ما از جهان پیرامون مان، به واسطه رسانه ها، بسیار بیشتر از گذشته است، واقعیت بسیاری از آن چه را که گمان می کنیم، می دانیم، نمی دانیم.
#آموزش_عمومی_سواد_رسانه
#انجمن_سواد_رسانه_ای_ایران
🆔@MLiteracy
♨️«#کلیشه_سازی_رسانهای» و جفاهایی که ناخواسته مرتکب میشویم
💢سیستان و بلوچستان؛ آنچه فکر میکنیم و آنچه هست
کلیشه سازی بهعنوان یکی از فنون خلق پیام رسانهای است که بر اساس آن اگر رسانه یا رسانهها در بازنمایی واقعیت به شکل خاص اصرار بورزند، در طول زمان و به کلیشه تبدیل خواهد شد.
تعریف کلی کلیشه در رسانههای خبری؛ بازنمایی ناقص، نادرست یا منفی از موضوع خاصی، باهدف غایی، دستکاری در افکار عمومی و سمتوسو دادن به آن است. بهبیاندیگر رسانه راههای مجسم کردن گروه، طیف، قومیت، نژاد یا مذهب و.... را به ما میآموزد. کلیشه سازی نوعی بازنمایی است که در آن هر بار به یاد فرد یا گروه و... میافتیم بلافاصله کلیشه ساختهشده توسط رسانهها در ذهنمان تداعی میشود.
البته کلیشه سازی، فرایندی دائمی و ضروری در ذهن انسان است. زیرا جهان پیرامون ما بزرگتر و پیچیدهتر از آن است که بتوانیم بهتنهایی نسبت بهتمامی مسائل، اتفاقات و شگفتیهایش اطلاعات کسب کنیم. همهی ما بهطور روزانه با حجم زیادی از اطلاعات طبقهبندیشده مواجه میشویم که حاصل دیدهها و شنیدههای دیگران است.
نکته قابلتوجه در شکلگیری کلیشه، عنصر «#تکرار» است. تکرار باعث میشود گیرنده پیام بهطور ناخودآگاه دست به تعمیم بزند. «تعمیم در ذهن مخاطب، هدف اصلی رسانه در کلیشه سازی است». رسانهها با تکرار و ایجاد تعمیم در ذهن مخاطب، همه اعضای یک جمع را به یکگونه در ذهن گیرندگان پیام، قالب میزنند.
اریک ژیویان روانپزشک و مدیر پروژههای ارتباطی دانشگاه هاروارد معتقد است، همهی انسانها نیاز دارند در ذهن خود طرحوارهها و تصاویری را نسبت به اشیاء، افراد و حتی موقعیتهای جغرافیایی گوناگون ترسیم کنند، این کار کمک میکند تا افراد احساس کنند در زمینههای مختلف قابلیت سخنرانی و نظر دهی دارند و جهان اطراف خود را بهخوبی میشناسند. با توجه به آنکه عمده اطلاعات لازم برای خلق این طرحها و تصاویر در هر فرد از طریق رسانهها به دست میآید، بنابراین طبیعی است که ذهن ما مرتب در دام کلیشههای رسانهها بیفتد. (پاکسرشت 1393)
البته کلیشههای رسانهای مثبت و منفی هستند. کلیشههای مثبت همچون احترام به افراد، وطنپرستی و .... و کلیشههای منفی رسانهای همچون تروریست بودن مسلمانان یا بیفرهنگ خواندن یک ملت و ..... اما نکته دارای اهمیت مواجهه انتقادی با کلیشهها و پرسشگری از صحت و دقت آنها است.
آنچه باعث شد به کلیشه و اقسام آن بپردازم سفر اخیرم به استان سیستان و بلوچستان و معاشرت با مردمی بود که از کلیشه ساختهشده توسط رسانهها درباره استان، لباس و جغرافیای خود گله داشتند. واقعیت این است ذهنیت بسیاری از مردم درباره قومیتها و مناطق جغرافیایی ایران و جهان ردی از #بازنمایی آنها در رسانهها دارد.
کلیشه ساختهشده از بلوچها در آثار سینمایی و تلویزیونی ما چگونه است؟ سهم استان سیستان و بلوچستان در اخبار سراسر و برنامههای مستند و آموزشی چه میزان و به چه ترتیب است؟ آیا رسانه ملی و اساساً رسانههای کشور جز اخبار انجام عملیات انتحاری و تروریستی، گروگانگیری سربازان و مرزبانان و .... تصویر دیگری از این استان به افکار عمومی مخابره کرده است؟ آیا کلیشه ناز بخشی از جغرافیای ایران در رسانههای جریان اصلی تبعیضآمیز نبوده است؟ چقدر این کلیشه موجب کاهش گردشگری و تعامل سازنده با مردم این منطقه شده است؟
واقعیت این است همه رسانهها در ساختن کلیشه ناامنی، فقر، ترس و.... از استان سیستان و بلوچستان نقش داشتهاند. شاید وقت آن باشد که با تغییر در رویکرد و استراتژی رسانهای، به ارائه تصویری دقیق و حسابشدهتری از سیستان و بلوچستان پرداخته شود. لازم است رسانهها تنها بر ارزش خبری «تضاد و درگیری» تمرکز نکرده و در تولیدات رسانهای خود به زیباییهای طبیعی ویژه این استان، صنایعدستی زیبا، غذاها و سبک زندگی متفاوت، جایگاه ویژه ادبیات در بین مردم این منطقه و .... بپردازند.
سیستان و بلوچستان را همهجانبه ببینیم و منعکس کنیم. کلیشهای که از این منطقه در افکار عمومی ساختهایم جفا در حق فرهنگ و سنن فاخر این منطقه و مردمان مهربانش است.
معصومه نصیری ـ قائممقام انجمن سواد رسانهای ایران
https://mliteracy.ir/کلیشه-سازی-رسانه%e2%80%8cای-و-جفاهایی-که-نا/
@MLiteracy
💢سیستان و بلوچستان؛ آنچه فکر میکنیم و آنچه هست
کلیشه سازی بهعنوان یکی از فنون خلق پیام رسانهای است که بر اساس آن اگر رسانه یا رسانهها در بازنمایی واقعیت به شکل خاص اصرار بورزند، در طول زمان و به کلیشه تبدیل خواهد شد.
تعریف کلی کلیشه در رسانههای خبری؛ بازنمایی ناقص، نادرست یا منفی از موضوع خاصی، باهدف غایی، دستکاری در افکار عمومی و سمتوسو دادن به آن است. بهبیاندیگر رسانه راههای مجسم کردن گروه، طیف، قومیت، نژاد یا مذهب و.... را به ما میآموزد. کلیشه سازی نوعی بازنمایی است که در آن هر بار به یاد فرد یا گروه و... میافتیم بلافاصله کلیشه ساختهشده توسط رسانهها در ذهنمان تداعی میشود.
البته کلیشه سازی، فرایندی دائمی و ضروری در ذهن انسان است. زیرا جهان پیرامون ما بزرگتر و پیچیدهتر از آن است که بتوانیم بهتنهایی نسبت بهتمامی مسائل، اتفاقات و شگفتیهایش اطلاعات کسب کنیم. همهی ما بهطور روزانه با حجم زیادی از اطلاعات طبقهبندیشده مواجه میشویم که حاصل دیدهها و شنیدههای دیگران است.
نکته قابلتوجه در شکلگیری کلیشه، عنصر «#تکرار» است. تکرار باعث میشود گیرنده پیام بهطور ناخودآگاه دست به تعمیم بزند. «تعمیم در ذهن مخاطب، هدف اصلی رسانه در کلیشه سازی است». رسانهها با تکرار و ایجاد تعمیم در ذهن مخاطب، همه اعضای یک جمع را به یکگونه در ذهن گیرندگان پیام، قالب میزنند.
اریک ژیویان روانپزشک و مدیر پروژههای ارتباطی دانشگاه هاروارد معتقد است، همهی انسانها نیاز دارند در ذهن خود طرحوارهها و تصاویری را نسبت به اشیاء، افراد و حتی موقعیتهای جغرافیایی گوناگون ترسیم کنند، این کار کمک میکند تا افراد احساس کنند در زمینههای مختلف قابلیت سخنرانی و نظر دهی دارند و جهان اطراف خود را بهخوبی میشناسند. با توجه به آنکه عمده اطلاعات لازم برای خلق این طرحها و تصاویر در هر فرد از طریق رسانهها به دست میآید، بنابراین طبیعی است که ذهن ما مرتب در دام کلیشههای رسانهها بیفتد. (پاکسرشت 1393)
البته کلیشههای رسانهای مثبت و منفی هستند. کلیشههای مثبت همچون احترام به افراد، وطنپرستی و .... و کلیشههای منفی رسانهای همچون تروریست بودن مسلمانان یا بیفرهنگ خواندن یک ملت و ..... اما نکته دارای اهمیت مواجهه انتقادی با کلیشهها و پرسشگری از صحت و دقت آنها است.
آنچه باعث شد به کلیشه و اقسام آن بپردازم سفر اخیرم به استان سیستان و بلوچستان و معاشرت با مردمی بود که از کلیشه ساختهشده توسط رسانهها درباره استان، لباس و جغرافیای خود گله داشتند. واقعیت این است ذهنیت بسیاری از مردم درباره قومیتها و مناطق جغرافیایی ایران و جهان ردی از #بازنمایی آنها در رسانهها دارد.
کلیشه ساختهشده از بلوچها در آثار سینمایی و تلویزیونی ما چگونه است؟ سهم استان سیستان و بلوچستان در اخبار سراسر و برنامههای مستند و آموزشی چه میزان و به چه ترتیب است؟ آیا رسانه ملی و اساساً رسانههای کشور جز اخبار انجام عملیات انتحاری و تروریستی، گروگانگیری سربازان و مرزبانان و .... تصویر دیگری از این استان به افکار عمومی مخابره کرده است؟ آیا کلیشه ناز بخشی از جغرافیای ایران در رسانههای جریان اصلی تبعیضآمیز نبوده است؟ چقدر این کلیشه موجب کاهش گردشگری و تعامل سازنده با مردم این منطقه شده است؟
واقعیت این است همه رسانهها در ساختن کلیشه ناامنی، فقر، ترس و.... از استان سیستان و بلوچستان نقش داشتهاند. شاید وقت آن باشد که با تغییر در رویکرد و استراتژی رسانهای، به ارائه تصویری دقیق و حسابشدهتری از سیستان و بلوچستان پرداخته شود. لازم است رسانهها تنها بر ارزش خبری «تضاد و درگیری» تمرکز نکرده و در تولیدات رسانهای خود به زیباییهای طبیعی ویژه این استان، صنایعدستی زیبا، غذاها و سبک زندگی متفاوت، جایگاه ویژه ادبیات در بین مردم این منطقه و .... بپردازند.
سیستان و بلوچستان را همهجانبه ببینیم و منعکس کنیم. کلیشهای که از این منطقه در افکار عمومی ساختهایم جفا در حق فرهنگ و سنن فاخر این منطقه و مردمان مهربانش است.
معصومه نصیری ـ قائممقام انجمن سواد رسانهای ایران
https://mliteracy.ir/کلیشه-سازی-رسانه%e2%80%8cای-و-جفاهایی-که-نا/
@MLiteracy
Forwarded from عصر هوشمندی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ببینید نتایج تکنیک رسانه ای #کلیشه_سازی چه می کند...
همه ما نیاز به بازبینی انگاره های ذهنیمان داریم، شاید اشتباه باشند.
@asrehooshmandi
همه ما نیاز به بازبینی انگاره های ذهنیمان داریم، شاید اشتباه باشند.
@asrehooshmandi
🔴 دلسوزی برای #کودک_کار یا #انگاره_ایران_ستیزی؟!
حتما این چندروزه انواع پستها وکلیپهای مرتبط با دختربچهای که در حال خوردن فلفل تند، اشک ازچشمانش جاری میشود باموسیقی سوزناکی که روی کلیپ قرار داده شده را دیدهاید... کودکی که گفته میشود کودک کار است و در ازای دریافت مبلغی ناچیز، خوردن فلفلی تند را پذیرفته است.
مردم ما هم با توجه به #کلیشه_ذهنی_منفی که از قبل با #شگردهای_مختلف_رسانه_ای در ذهن آنها جا داده شده،اولین برداشت و تصورشان درباره این کلیپ تصویری که #اطلاعات_درستی نیز از آن نداشتهاند، این شد که حتما این کودک، یتیم بوده که با او چنین رفتاری شده وباتوجه به سر و وضعش باز حدس زدهاند که حتما باید کودک کار باشد!!
بر اساس همین تصورات، متنها نوشته، شعرها سروده وکلیپهای وامصیبتا ساخته شد،درحالی که این، یک شوخی احمقانه و از سر بی فکری بوده است که یک #دایی با خواهرزاده خودش در یک #کشور_عربی کرده است!
حال این کودک هم مانند هر کودک دیگری، میتواند گاهی مواقع، تمیز باشد و زمانهایی هم به فراخور کودکیاش، سر و رویی ژولیده وکثیف داشته باشد وجالب این که وقتی تصویر این کودک با سر و وضع آشفته دیده میشود، به او کودک کار گفته میشود، اما همین که تمیز ومرتب دیده میشود تصور میشود حتما فردثروتمندی او را به فرزندی پذیرفته است!
وهربار به شکلی بااحساسات مخاطب بازی میشود،به خصوص باهمراه کردن یک موسیقی اثرگذار و افکتهای تصویری. و این گونه است که روی ماچنین حساب میشود که ما،هم داستان سرایان خوبی هستیم و هم زودباورانی خوب!
نکتهی مهم ماجرا این است که ما به خاطر داشتنِ احساسات رقیق، بدون هیچ مکث وتردید و تحقیق وتأملی، هرچیزی را میپذیریم و اجازه میدهیم با احساسات ما بازی شود وبدتر از همه آن که هر چیز بدی که میبینیم را به کشور ومردم خودمان نسبت میدهیم!
زوداحساساتی شدن وداشتن احساسات رقیق،نشان دهنده زنده بودن حس نوع دوستی وانسانیت افراد است،اما زمانی که از آن به عنوان ابزاری برای ایجاد حماقت و رفتاری نابخردانه، نتیجهگیری نادرست وقرار دادن وطن وهموطن در سیبل اتهام بیفرهنگی وبدبینی استفاده شود،یک نقطه ضعف محسوب میشود که به عنوان یک نقطه تحریک پذیرو یک تکنیک برای اقناع سریع ما ازآن استفاده میشود.
درواقع اینجا مسئله این است که این فیلم برای جریان سازی گرفته نشده اما از آن برای #جریان_سازی علیه ایران و #ایران_ستیزی بهرهبرداری شده است ومانیز به طور پیشفرض، هررفتار دور از انسانیت، بیفرهنگی ... و هر اتفاق ناگواری را به مردم خودمان نسبت میدهیم چرا که سالهاست رسانههای معاندِ در تلاشند تا ما را نسبت به ایران و ایرانی، وطن و هموطنانمان بدبین کنند وتاحدودی تونستهاند این #انگاره_منفی را در ذهن ما ایجاد کنند.
در حالی که مگر ایرانی چه کسی جز من و شماست؟؟
ماهم درکشور خود مثل هر کشور دیگر دنیا و شاید بیش از هر جای دیگر، انسانهای خوب بسیاری داریم که ممکن است گاهی مرتکب اشتباه هم بشوند!
انسانهای دانشمند و ارزشمند بسیاری داریم و مسلما ممکن است استثنائاتی از آدمهای بیخرد و جانی هم داشته باشیم.
اما مهم اینجاست که کلیت یک جامعه را با استثنائاتش نمیسنجند و حتی رفتارهای غلط مدیریتی یا اختلاس عدهای در بدنه یک دولت را به مردم آن کشور تعمیم نمیدهند.
وقتی میگوییم "این کار فقط ازیک ایرانی بر میآید" گویا این کاری است که خود ما هر روز آن را انجام میدهیم و یادر اعضای خانواده ودوستان و اقواممان مدام شاهدش هستیم!
این نوع تفکر و جملاتِ پیروِ آن، ناشی شده از انگاره ذهنی منفی است که با پروژههای کلان #ایران_هراسی و در قالب فیلم و سریال، خبروگزارش ومصاحبه، برنامههای طنز و توهین و تمسخر و سایر قالبهای رسانهای به طور مداوم به خورد ما دادهاند به گونهای که ما هم نسبت به خود چنین تصوراتی پیدا کردهایم و بدون هیچ تحقیقی بدترین کارها را به خودمان، وطن و هموطنانمان نسبت میدهیم و هر چه رسانههای بیگانه خواستهاند را باور کردهایم تا کمکم چیزی از غرور ملی ما باقی نماند و به خود تحقیری مزمن گرفتار شویم و با ترک وطن به خیال مقصدی که دیگر این گونه در آن حقیر تلقی نشویم، وطن خود را از وجود اندیشمندانی که در دامان خود پروریده است خالی کنیم تا خودمان راه ورود اجانب به کشوری که در آن اندیشهها صرفا به خودتحقیری درگیر و گرفتارند را باز کرده باشیم...
با تأمل پیش از پذیرش و بازنشر هرپیام، تحقیق درباره درستی یا نادرستی آن پیام، رجوع به منابع معتبر ودستکم، خودداری از بازنشر پیامی که از درستی یا نادرستی آن آگاهی نداریم، در نشر آگاهی و افزایش سواد رسانهای بکوشیم و از میهن وهموطنان خود و غرور ملی فرزندان این سرزمین محافظت کنیم.
#لیلا_وصالی
معاون #انجمن_سوادرسانه_ای_ایران
@MLiteracy
حتما این چندروزه انواع پستها وکلیپهای مرتبط با دختربچهای که در حال خوردن فلفل تند، اشک ازچشمانش جاری میشود باموسیقی سوزناکی که روی کلیپ قرار داده شده را دیدهاید... کودکی که گفته میشود کودک کار است و در ازای دریافت مبلغی ناچیز، خوردن فلفلی تند را پذیرفته است.
مردم ما هم با توجه به #کلیشه_ذهنی_منفی که از قبل با #شگردهای_مختلف_رسانه_ای در ذهن آنها جا داده شده،اولین برداشت و تصورشان درباره این کلیپ تصویری که #اطلاعات_درستی نیز از آن نداشتهاند، این شد که حتما این کودک، یتیم بوده که با او چنین رفتاری شده وباتوجه به سر و وضعش باز حدس زدهاند که حتما باید کودک کار باشد!!
بر اساس همین تصورات، متنها نوشته، شعرها سروده وکلیپهای وامصیبتا ساخته شد،درحالی که این، یک شوخی احمقانه و از سر بی فکری بوده است که یک #دایی با خواهرزاده خودش در یک #کشور_عربی کرده است!
حال این کودک هم مانند هر کودک دیگری، میتواند گاهی مواقع، تمیز باشد و زمانهایی هم به فراخور کودکیاش، سر و رویی ژولیده وکثیف داشته باشد وجالب این که وقتی تصویر این کودک با سر و وضع آشفته دیده میشود، به او کودک کار گفته میشود، اما همین که تمیز ومرتب دیده میشود تصور میشود حتما فردثروتمندی او را به فرزندی پذیرفته است!
وهربار به شکلی بااحساسات مخاطب بازی میشود،به خصوص باهمراه کردن یک موسیقی اثرگذار و افکتهای تصویری. و این گونه است که روی ماچنین حساب میشود که ما،هم داستان سرایان خوبی هستیم و هم زودباورانی خوب!
نکتهی مهم ماجرا این است که ما به خاطر داشتنِ احساسات رقیق، بدون هیچ مکث وتردید و تحقیق وتأملی، هرچیزی را میپذیریم و اجازه میدهیم با احساسات ما بازی شود وبدتر از همه آن که هر چیز بدی که میبینیم را به کشور ومردم خودمان نسبت میدهیم!
زوداحساساتی شدن وداشتن احساسات رقیق،نشان دهنده زنده بودن حس نوع دوستی وانسانیت افراد است،اما زمانی که از آن به عنوان ابزاری برای ایجاد حماقت و رفتاری نابخردانه، نتیجهگیری نادرست وقرار دادن وطن وهموطن در سیبل اتهام بیفرهنگی وبدبینی استفاده شود،یک نقطه ضعف محسوب میشود که به عنوان یک نقطه تحریک پذیرو یک تکنیک برای اقناع سریع ما ازآن استفاده میشود.
درواقع اینجا مسئله این است که این فیلم برای جریان سازی گرفته نشده اما از آن برای #جریان_سازی علیه ایران و #ایران_ستیزی بهرهبرداری شده است ومانیز به طور پیشفرض، هررفتار دور از انسانیت، بیفرهنگی ... و هر اتفاق ناگواری را به مردم خودمان نسبت میدهیم چرا که سالهاست رسانههای معاندِ در تلاشند تا ما را نسبت به ایران و ایرانی، وطن و هموطنانمان بدبین کنند وتاحدودی تونستهاند این #انگاره_منفی را در ذهن ما ایجاد کنند.
در حالی که مگر ایرانی چه کسی جز من و شماست؟؟
ماهم درکشور خود مثل هر کشور دیگر دنیا و شاید بیش از هر جای دیگر، انسانهای خوب بسیاری داریم که ممکن است گاهی مرتکب اشتباه هم بشوند!
انسانهای دانشمند و ارزشمند بسیاری داریم و مسلما ممکن است استثنائاتی از آدمهای بیخرد و جانی هم داشته باشیم.
اما مهم اینجاست که کلیت یک جامعه را با استثنائاتش نمیسنجند و حتی رفتارهای غلط مدیریتی یا اختلاس عدهای در بدنه یک دولت را به مردم آن کشور تعمیم نمیدهند.
وقتی میگوییم "این کار فقط ازیک ایرانی بر میآید" گویا این کاری است که خود ما هر روز آن را انجام میدهیم و یادر اعضای خانواده ودوستان و اقواممان مدام شاهدش هستیم!
این نوع تفکر و جملاتِ پیروِ آن، ناشی شده از انگاره ذهنی منفی است که با پروژههای کلان #ایران_هراسی و در قالب فیلم و سریال، خبروگزارش ومصاحبه، برنامههای طنز و توهین و تمسخر و سایر قالبهای رسانهای به طور مداوم به خورد ما دادهاند به گونهای که ما هم نسبت به خود چنین تصوراتی پیدا کردهایم و بدون هیچ تحقیقی بدترین کارها را به خودمان، وطن و هموطنانمان نسبت میدهیم و هر چه رسانههای بیگانه خواستهاند را باور کردهایم تا کمکم چیزی از غرور ملی ما باقی نماند و به خود تحقیری مزمن گرفتار شویم و با ترک وطن به خیال مقصدی که دیگر این گونه در آن حقیر تلقی نشویم، وطن خود را از وجود اندیشمندانی که در دامان خود پروریده است خالی کنیم تا خودمان راه ورود اجانب به کشوری که در آن اندیشهها صرفا به خودتحقیری درگیر و گرفتارند را باز کرده باشیم...
با تأمل پیش از پذیرش و بازنشر هرپیام، تحقیق درباره درستی یا نادرستی آن پیام، رجوع به منابع معتبر ودستکم، خودداری از بازنشر پیامی که از درستی یا نادرستی آن آگاهی نداریم، در نشر آگاهی و افزایش سواد رسانهای بکوشیم و از میهن وهموطنان خود و غرور ملی فرزندان این سرزمین محافظت کنیم.
#لیلا_وصالی
معاون #انجمن_سوادرسانه_ای_ایران
@MLiteracy