دوستان می گویند ظلمت را به بهای بقا می خریم
می گویم نه چنین نیست چرا که این روشنایی و حیات اند که دوشادوش هم می روند و این ظلمت و مرگند که هم عنان یکدیگرند
وقتی اسم خمینی و انقلاب هست ولی تذکر آرمان خمینی و انقلاب «تبلیغ علیه نظام» آن هم به شکایت «مدعیان پاس داشتن انقلاب» محسوب می شود
یعنی جمهوری دوم مسیر خود را برگزیده است
یعنی ای مصلحین و انقلابیون، ما امروز شما را مرده و خفه می خواهیم. سیاهی لشکر چاکران و نوکران و مقلدان و چاپلوسان امروز ما را کافی است.
ما هم شما را سلام می گوییم. با جمهوری دوم خود خوش باشید.
اما بدانید که جمهوری سوم از آن روشن اندیشان خواهد بود.
به کانال «جمهوری سوم » خوش آمدید.
این کانال تعلق به هیچ کس و هیچ جا ندارد، اما متعلق به همه کسانی خواهد بود که دلسوزانه و مسئولانه درباره آینده ایران می اندیشند.
می گویم نه چنین نیست چرا که این روشنایی و حیات اند که دوشادوش هم می روند و این ظلمت و مرگند که هم عنان یکدیگرند
وقتی اسم خمینی و انقلاب هست ولی تذکر آرمان خمینی و انقلاب «تبلیغ علیه نظام» آن هم به شکایت «مدعیان پاس داشتن انقلاب» محسوب می شود
یعنی جمهوری دوم مسیر خود را برگزیده است
یعنی ای مصلحین و انقلابیون، ما امروز شما را مرده و خفه می خواهیم. سیاهی لشکر چاکران و نوکران و مقلدان و چاپلوسان امروز ما را کافی است.
ما هم شما را سلام می گوییم. با جمهوری دوم خود خوش باشید.
اما بدانید که جمهوری سوم از آن روشن اندیشان خواهد بود.
به کانال «جمهوری سوم » خوش آمدید.
این کانال تعلق به هیچ کس و هیچ جا ندارد، اما متعلق به همه کسانی خواهد بود که دلسوزانه و مسئولانه درباره آینده ایران می اندیشند.
Forwarded from Reza Nassaji
من دعوت میکنم
هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند
ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت
احسان طبری – از میان ریگها و الماسها
اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری بهعنوان مبداء تأملات و تحولات فکری است، کنش عملی نیازمند «وفاق جمعی» بر مبنای نقاط وحدت نظری و مصلحت عمومی است. در این معناست که باید خودمحوریهای مرسوم در جامعه ما – خودمحوری ایدئولوژیک دهه پنجاه و شصت، خودمحوری جناحی دهه هفتاد و هشتاد، و خودمحوری فردی دهه نود – را کنار نهاد تا بر اساس مصالح آنچه ادعایش را داریم – اعم از ایران، اسلام، انقلاب، انسانیت، و... – کاری صورت دهیم؛ آنچنان که بایای جامعه است و شایای تاریخ.
این کار مستلزم نحلهی متفاوتی از فرهنگ سیاسی است که پیشتر از آن سخن گفتم؛ فرهنگ سیاسی - یا بهتر بگویم «فرهنگ اجتماعی» - خالی از عقدههای تاریخی که با قدرتهای داخلی و خارجی علیه رقیب فکری سازش نمیکند. فرهنگی که برای «یوم فتح»ی که از دیگران انتقام بکشد، روزشماری نمیکند و بهجای محاکمه دیگری، از تلاش برای تعامل با او برای نجات ایران کوتاهی ندارد. این فرهنگ اجتماعی مبتنی بر «سوسیالیسم اخلاقی»، غایت را نه عدالت، که «انسان» را بهمثابه غایت بالذات میبیند و بر مبنای اخلاق وظیفهگرا-قاعدهگرا میان فرد و جامعه ارتباط برقرار میکند.
بر اساس این فرهنگ اجتماعی، برای فرار از وظیفه اخلاقی در قبال یکایک دیگران و نیز وظیفه عمومی برای ایران، هزار بیراهه وجود دارد و برای پذیرش وظیفه، تنها یک راه راست و درست؛ آنگونه که کانت مبنای اخلاق را در «سنجش خرد عملی» میگوید: «طوری رفتار کن که هر زمان از بشریت در وجود خود و دیگران بهعنوان هدف بهرهمند شوی و هرگز آن را بهمثابه وسیله صرف به کار نگیری.» پس نمیتوان در هنگام به زندان رفتن دیگری بر مرصاد انتقام نشست؛ از باب کینورزی بر سبیل لذت ملاحظه کرد یا از سر کوتهنگری در سکوت نظاره نمود؛ چرا که غایت انسانی فراتر از عقیدههای شخصی من و شمایی است که مستعد تبدیل به عقدههای سیاسی شدهاند: «کینه ورزی از سوی یاران عذابی هول باشد | زهر قاتل هست با این نیش در راه حقیقت»
این چنین بینشی را نخست در زمان انتشار آن نامهی انتقادی به شخص اول کشور در اینجا مطرح کردم و امروز هم که حسب انتظار آتش نامهی انتقادی دامن آن کسانی را گرفته که سهمی از قدرت نداشتهاند و برعکس، دغدغه ایران و انقلاب دارند، بر آن تأکید میکنم، هرچند که تجربه سالها کار سیاسی در دانشگاه و مطبوعات این تجربه تلخ را برای من داشته که کجفهمان این دفاع از حقوق انسانی و اندیشه مستقل دیگری را حمل بر ذوب در آنان خواهند کرد، اما نباید باکی داشت: «آنکه جانش شد ز تهمت ریش در راه حقیقت | سعی خود را گو نماید بیش در راه حقیقت....»
اکنون نیز که محقق جوان و دغدغهمند جامعهشناسی، دکتر محمدحسین بادامچی به دادسرای رسانه احضار شده است، بار دیگر با تأکید بر اختلافات نظری فیمابین در فهم از «عدالت» و مصادیق آن، بر لزوم دفاع از هر کسی که توجه نظری و کوشش عملی معطوف به عدالت دارد، پای میفشارم و دیگران را به دفاع از این محقق مستقل و مستعد فرا میخوانم: «هر کجا فریاد آزادی منم | من در این فریادها دم میزنم....»
پیگیری پرونده در کانال آقای بادامچی: @IslamicLeft
@RezaNassaji
هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند
ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت
احسان طبری – از میان ریگها و الماسها
اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری بهعنوان مبداء تأملات و تحولات فکری است، کنش عملی نیازمند «وفاق جمعی» بر مبنای نقاط وحدت نظری و مصلحت عمومی است. در این معناست که باید خودمحوریهای مرسوم در جامعه ما – خودمحوری ایدئولوژیک دهه پنجاه و شصت، خودمحوری جناحی دهه هفتاد و هشتاد، و خودمحوری فردی دهه نود – را کنار نهاد تا بر اساس مصالح آنچه ادعایش را داریم – اعم از ایران، اسلام، انقلاب، انسانیت، و... – کاری صورت دهیم؛ آنچنان که بایای جامعه است و شایای تاریخ.
این کار مستلزم نحلهی متفاوتی از فرهنگ سیاسی است که پیشتر از آن سخن گفتم؛ فرهنگ سیاسی - یا بهتر بگویم «فرهنگ اجتماعی» - خالی از عقدههای تاریخی که با قدرتهای داخلی و خارجی علیه رقیب فکری سازش نمیکند. فرهنگی که برای «یوم فتح»ی که از دیگران انتقام بکشد، روزشماری نمیکند و بهجای محاکمه دیگری، از تلاش برای تعامل با او برای نجات ایران کوتاهی ندارد. این فرهنگ اجتماعی مبتنی بر «سوسیالیسم اخلاقی»، غایت را نه عدالت، که «انسان» را بهمثابه غایت بالذات میبیند و بر مبنای اخلاق وظیفهگرا-قاعدهگرا میان فرد و جامعه ارتباط برقرار میکند.
بر اساس این فرهنگ اجتماعی، برای فرار از وظیفه اخلاقی در قبال یکایک دیگران و نیز وظیفه عمومی برای ایران، هزار بیراهه وجود دارد و برای پذیرش وظیفه، تنها یک راه راست و درست؛ آنگونه که کانت مبنای اخلاق را در «سنجش خرد عملی» میگوید: «طوری رفتار کن که هر زمان از بشریت در وجود خود و دیگران بهعنوان هدف بهرهمند شوی و هرگز آن را بهمثابه وسیله صرف به کار نگیری.» پس نمیتوان در هنگام به زندان رفتن دیگری بر مرصاد انتقام نشست؛ از باب کینورزی بر سبیل لذت ملاحظه کرد یا از سر کوتهنگری در سکوت نظاره نمود؛ چرا که غایت انسانی فراتر از عقیدههای شخصی من و شمایی است که مستعد تبدیل به عقدههای سیاسی شدهاند: «کینه ورزی از سوی یاران عذابی هول باشد | زهر قاتل هست با این نیش در راه حقیقت»
این چنین بینشی را نخست در زمان انتشار آن نامهی انتقادی به شخص اول کشور در اینجا مطرح کردم و امروز هم که حسب انتظار آتش نامهی انتقادی دامن آن کسانی را گرفته که سهمی از قدرت نداشتهاند و برعکس، دغدغه ایران و انقلاب دارند، بر آن تأکید میکنم، هرچند که تجربه سالها کار سیاسی در دانشگاه و مطبوعات این تجربه تلخ را برای من داشته که کجفهمان این دفاع از حقوق انسانی و اندیشه مستقل دیگری را حمل بر ذوب در آنان خواهند کرد، اما نباید باکی داشت: «آنکه جانش شد ز تهمت ریش در راه حقیقت | سعی خود را گو نماید بیش در راه حقیقت....»
اکنون نیز که محقق جوان و دغدغهمند جامعهشناسی، دکتر محمدحسین بادامچی به دادسرای رسانه احضار شده است، بار دیگر با تأکید بر اختلافات نظری فیمابین در فهم از «عدالت» و مصادیق آن، بر لزوم دفاع از هر کسی که توجه نظری و کوشش عملی معطوف به عدالت دارد، پای میفشارم و دیگران را به دفاع از این محقق مستقل و مستعد فرا میخوانم: «هر کجا فریاد آزادی منم | من در این فریادها دم میزنم....»
پیگیری پرونده در کانال آقای بادامچی: @IslamicLeft
@RezaNassaji
جمهورى سوم
من دعوت میکنم هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت احسان طبری – از میان ریگها و الماسها اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری…
برادر عزیزم جناب آقای رضا نساجی
🔻از لطف بیکران شما در نوشته اخیرتان (https://t.iss.one/RezaNassaji/1283) سپاسگزام. ابتدائا عرض کنم که کانالی که در انتها ذکر کردید همین امروز به رحمت خدا رفت و از خاکستر آن کانال «جمهوری سوم» متولد شد. آن اسم قبلی متضمن غرض و راهبردی بود که نافرجام ماند و این نام جدید به راهبرد و هدف دیگری می اندیشد.
🔻 تصور می کنم موانع تحقق آنچه به عنوان فرهنگ اجتماعی-سیاسی مبتنی بر نوعی سوسیالیسم اخلاقی معرفی کردید که غایت را «انسان» می داند به تدریج در حال از میان برداشته شدن است. ما جوانانی که تا پیش از این در پیاده نظام جناح اصولگرایی تقسیم بندی می شدیم، در دوسال اخیر توفیق اینرا یافتیم که بت بزرگ اصولگرایی که تمام ارزشهای انقلاب اسلامی را در قبضه خود دراورده بود بشکنیم و به سوی نوعی هویت سیاسی جدید و زنده حرکت کنیم.
🔻امروز که با شما سخن می گویم احکام قضائی سنگینی که برای این جوانان انشعاب یافته صادر می شود در حال ذوب کردن آخرین پاره های یخهای منجمد شده در افکار و خونهای لخته شده در رگهای ماست. تا پیش از این تصور می شد که برخورد با منتقدین مخصوص کسانی است که به لحاظ ایدئولوِژیک و خاستگاه فکری و اجتماعی «دیگری نظام» محسوب می شوند و شاید همین عامل اصلی سکوتهای عجیب جریان ما در مقابل جفاهای رفته در حق «دیگران» می بود. اما امروز که تیغ برخورد در حال خرد کردن خود ماست، ما جوانانی که گوشت و پوستمان در بسیج و دفاع از حیثیت نظام و رهبری روییده، ما جوانانی که آرمانهای انقلاب را از خطبه منای اباعبدالله که رحیم پور ازغدی شرح می کرد و از فرازهای عدالتخواهانه و آزادیخواهانه صحیفه نور می آموختیم، ما که طرح جامعه آزاد و عادلانه و معنوی اسلام را از کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» و جامعه بی طبقه توحیدی آیت الله خامنه ای دهه چهل فرا گرفتیم، ما که جوانیمان را مصروف مبارزه با غربزدگی و لیبرالیسم و سکولاریسم نمودیم و پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتریمان را برای تئوریزه کردن «علوم انسانی اسلامی» و «تمدن اسلامی» و «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» به رغم همه دشواریها و تحقیرهای نظامات آکادمیک پیش بردیم، ما که در یک کلام هر آنچه «آقا خواسته بود کردیم»؛ همگی به خود می آییم و چنین است که افسانه متواتز حزب الله که «این راه رهرو ندارد» و «کوست آنکه برای کمک به ولی و اقامه عدالت و آرمانهای انقلاب اسلامی قیام کند» و روضه عاشورایی «حسین تنهاست واویلا» تماما رنگ می بازد. اینک با فروپاشی جهان دروغین معرفت شناختی و ایدئولوژیک دهه های هفتاد و هشتاد و نود کاملا بر همگان آشکار می گردد که این مطلق «انتقاد» و بویژه «انتقاد سیاسی» است که بدون هیچ پسوند و پیشوندی تحمل نمی شود و این یعنی مهر ابطال کاملی بر تصورات ایده آلیستی از صحنه سیاست ایران.
🔻اما امروز که من با شما سخن می گویم خروج جوانان اصلاح طلب از این دستگاه منحط دوگانه قدری به طول انجامیده است. اخیرا با دیدن سخنان دکتر تاجیک در گفتگوی با حسین دهباشی در مجموعه خشت خام کاملا بر من آشکار شد که شرایط این گسست در جبهه اصلاحات هم به طور کامل فراهم شده است. تاجیک در آن گفتگو سخن خود را با بذل امید نسبت به انشعاب این جوانان آرمانخواه و حقیقتا اصلاح طلب از ساختار دروغین و منحط قدرت اصلاح طلبی فرومرده در اعتدال به پایان برد. فکر می کنم زمان آن رسیده باشد که گفتگوهای سازنده ای میان تمام کسانی که مسئولانه و دلسوزانه به جمهوری سوم می اندیشند آغاز شود.
🔻از لطف بیکران شما در نوشته اخیرتان (https://t.iss.one/RezaNassaji/1283) سپاسگزام. ابتدائا عرض کنم که کانالی که در انتها ذکر کردید همین امروز به رحمت خدا رفت و از خاکستر آن کانال «جمهوری سوم» متولد شد. آن اسم قبلی متضمن غرض و راهبردی بود که نافرجام ماند و این نام جدید به راهبرد و هدف دیگری می اندیشد.
🔻 تصور می کنم موانع تحقق آنچه به عنوان فرهنگ اجتماعی-سیاسی مبتنی بر نوعی سوسیالیسم اخلاقی معرفی کردید که غایت را «انسان» می داند به تدریج در حال از میان برداشته شدن است. ما جوانانی که تا پیش از این در پیاده نظام جناح اصولگرایی تقسیم بندی می شدیم، در دوسال اخیر توفیق اینرا یافتیم که بت بزرگ اصولگرایی که تمام ارزشهای انقلاب اسلامی را در قبضه خود دراورده بود بشکنیم و به سوی نوعی هویت سیاسی جدید و زنده حرکت کنیم.
🔻امروز که با شما سخن می گویم احکام قضائی سنگینی که برای این جوانان انشعاب یافته صادر می شود در حال ذوب کردن آخرین پاره های یخهای منجمد شده در افکار و خونهای لخته شده در رگهای ماست. تا پیش از این تصور می شد که برخورد با منتقدین مخصوص کسانی است که به لحاظ ایدئولوِژیک و خاستگاه فکری و اجتماعی «دیگری نظام» محسوب می شوند و شاید همین عامل اصلی سکوتهای عجیب جریان ما در مقابل جفاهای رفته در حق «دیگران» می بود. اما امروز که تیغ برخورد در حال خرد کردن خود ماست، ما جوانانی که گوشت و پوستمان در بسیج و دفاع از حیثیت نظام و رهبری روییده، ما جوانانی که آرمانهای انقلاب را از خطبه منای اباعبدالله که رحیم پور ازغدی شرح می کرد و از فرازهای عدالتخواهانه و آزادیخواهانه صحیفه نور می آموختیم، ما که طرح جامعه آزاد و عادلانه و معنوی اسلام را از کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» و جامعه بی طبقه توحیدی آیت الله خامنه ای دهه چهل فرا گرفتیم، ما که جوانیمان را مصروف مبارزه با غربزدگی و لیبرالیسم و سکولاریسم نمودیم و پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتریمان را برای تئوریزه کردن «علوم انسانی اسلامی» و «تمدن اسلامی» و «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» به رغم همه دشواریها و تحقیرهای نظامات آکادمیک پیش بردیم، ما که در یک کلام هر آنچه «آقا خواسته بود کردیم»؛ همگی به خود می آییم و چنین است که افسانه متواتز حزب الله که «این راه رهرو ندارد» و «کوست آنکه برای کمک به ولی و اقامه عدالت و آرمانهای انقلاب اسلامی قیام کند» و روضه عاشورایی «حسین تنهاست واویلا» تماما رنگ می بازد. اینک با فروپاشی جهان دروغین معرفت شناختی و ایدئولوژیک دهه های هفتاد و هشتاد و نود کاملا بر همگان آشکار می گردد که این مطلق «انتقاد» و بویژه «انتقاد سیاسی» است که بدون هیچ پسوند و پیشوندی تحمل نمی شود و این یعنی مهر ابطال کاملی بر تصورات ایده آلیستی از صحنه سیاست ایران.
🔻اما امروز که من با شما سخن می گویم خروج جوانان اصلاح طلب از این دستگاه منحط دوگانه قدری به طول انجامیده است. اخیرا با دیدن سخنان دکتر تاجیک در گفتگوی با حسین دهباشی در مجموعه خشت خام کاملا بر من آشکار شد که شرایط این گسست در جبهه اصلاحات هم به طور کامل فراهم شده است. تاجیک در آن گفتگو سخن خود را با بذل امید نسبت به انشعاب این جوانان آرمانخواه و حقیقتا اصلاح طلب از ساختار دروغین و منحط قدرت اصلاح طلبی فرومرده در اعتدال به پایان برد. فکر می کنم زمان آن رسیده باشد که گفتگوهای سازنده ای میان تمام کسانی که مسئولانه و دلسوزانه به جمهوری سوم می اندیشند آغاز شود.
Telegram
Reza Nassaji
من دعوت میکنم
هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند
ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت
احسان طبری – از میان ریگها و الماسها
اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری…
هرچه بوجهلان به کذب خویش راهت را ببندند
ای پیمبر شو به صدق خویش در راه حقیقت
احسان طبری – از میان ریگها و الماسها
اگر کار نظری ابتنا بر شناخت «من» و تلاش برای مواجهی آن با «دیگری» دارد که خود مستلزم توجه به تفاوتها و اختلافهای نظری…
Forwarded from H4E
#روز_اول #دانشگاه
👤 سخنرانان :
🔹 دکتر آندرو پینسنت
🔸 دکتر رضا منصوری
🔹 دکتر علی مقداری
🔸 دکتر سید جواد میری
🔍 @H4E97
📷 instagram.com/h4e97
👤 سخنرانان :
🔹 دکتر آندرو پینسنت
🔸 دکتر رضا منصوری
🔹 دکتر علی مقداری
🔸 دکتر سید جواد میری
🔍 @H4E97
📷 instagram.com/h4e97
جمهورى سوم
🔺 كتاب "نظام آموزشى و ساختن ايران مدرن" نوشته ديويد مناشرى و ترجمه محمدحسين بادامچى و عرفان مصلح بالاخره به همت انتشارات حكمت به نمايشگاه رسيد
🔺 توضيح پشت جلد كتاب نظام آموزشى و ساختن ايران مدرن
ترجمه اين كتاب در سال ٩٤ به سفارش كميسيون تعليم و تربيت شورا انقلاب فرهنگى و با حمايت شخص خانم دكتر علم الهدى محقق شد
ترجمه اين كتاب در سال ٩٤ به سفارش كميسيون تعليم و تربيت شورا انقلاب فرهنگى و با حمايت شخص خانم دكتر علم الهدى محقق شد
جمهورى سوم
🔺 كتاب "ايران اسلامى در مواجهه با تكنولوژى غرب(مجموعه ديدگاه ها)" گردآورى، تدوين و ويرايش محمدحسين بادامچى توسط انتشارات سوره منتشر شد
ایران اسلامی در مواجهه با تکنولوژی غرب (مجموعۀ دیدگاهها)
به اهتمام محمدحسین بادامچی
با مقدمه عبدالحسين خسروپناه
انتشارات سوره
🚩مجموعه مقالاتى از
سیدحسین نصر، رضا داوری اردکانی، حمید پارسانیا، مهدی گلشنی، عبدالحسین خسروپناه، بیژن عبدالکریمی، جمیله علمالهدی، علی پایا، علیرضا شجاعی زند، ابراهیم فیاض، محمدعلی مرادی، محمدرضا اسدی، رضا سلیمان حشمت، علیرضا پیروزمند، عطاءالله رفیعی آتانی، حسن بنیانیان، حبیبالله طباطباییان، مصطفی تقوی، مهدی معینزاده، رضا غلامی، علی فاتح راد، احمد نادری، ابراهیم سوزنچی
👈 اين كتاب مجموعه سخنرانيهاى ارائه شده در همايش "فرهنگ و تكنولوژى؛ درنگى فرهنگى در مسير پرشتاب صنعتى شدن" است كه در ارديبهشت سال ٩٣ به همت انديشكده مهاجر و مساعدت معاونت فرهنگى دانشگاه شريف برگزار شد و طراحى و اجراى آن بر عهده نويسنده بود. اين همايش سنگ بناى همايش دوم "دين ، فرهنگ و فناورى" بود كه چند هفته پيش در دانشگاه شريف برگزار شد اما متأسفانه در مرحله اجرا انديشكده مهاجر توسط تيم دانشگاه باقرالعلوم كنار گذاشته شد.
https://t.iss.one/IslamicLeft/546
به اهتمام محمدحسین بادامچی
با مقدمه عبدالحسين خسروپناه
انتشارات سوره
🚩مجموعه مقالاتى از
سیدحسین نصر، رضا داوری اردکانی، حمید پارسانیا، مهدی گلشنی، عبدالحسین خسروپناه، بیژن عبدالکریمی، جمیله علمالهدی، علی پایا، علیرضا شجاعی زند، ابراهیم فیاض، محمدعلی مرادی، محمدرضا اسدی، رضا سلیمان حشمت، علیرضا پیروزمند، عطاءالله رفیعی آتانی، حسن بنیانیان، حبیبالله طباطباییان، مصطفی تقوی، مهدی معینزاده، رضا غلامی، علی فاتح راد، احمد نادری، ابراهیم سوزنچی
👈 اين كتاب مجموعه سخنرانيهاى ارائه شده در همايش "فرهنگ و تكنولوژى؛ درنگى فرهنگى در مسير پرشتاب صنعتى شدن" است كه در ارديبهشت سال ٩٣ به همت انديشكده مهاجر و مساعدت معاونت فرهنگى دانشگاه شريف برگزار شد و طراحى و اجراى آن بر عهده نويسنده بود. اين همايش سنگ بناى همايش دوم "دين ، فرهنگ و فناورى" بود كه چند هفته پيش در دانشگاه شريف برگزار شد اما متأسفانه در مرحله اجرا انديشكده مهاجر توسط تيم دانشگاه باقرالعلوم كنار گذاشته شد.
https://t.iss.one/IslamicLeft/546
Telegram
جمهورى سوم
🔺 كتاب "ايران اسلامى در مواجهه با تكنولوژى غرب(مجموعه ديدگاه ها)" گردآورى، تدوين و ويرايش محمدحسين بادامچى توسط انتشارات سوره منتشر شد
هانا آرنت تمام عمرش بر ضرورت امر سياسى و اولويت حوزه عمومى بر برآمدن انسان از ظلمت جامعه حيوانى مدرن و دولتهاى توتاليتر بازتوليدكننده آن تأكيد مى كرد
اما در اواخر عمر كه امريكا را بهتر شناخت
و عظمت شر و بى دفاعى حق را در محاكمه آيشمن نازى در قدس ديد
از آرزوى خود منصرف شد و تنها به اين بسنده كرد كه از انسانها بخواهد كه اگر اهل قيام عليه ظلمت نيستند، حداقل چراغى از وجدان در درون خود بيفروزند.
و آنگاه بود كه رابطه عاشقانه ى پيشين خود با هايدگر را هم از سر گرفت.
هميشه با خودم مى گفتم كه اين نصايح اخلاقى و غيرسياسى كه امثال دكتر ملكيان هم در ايران ترويج مى كنند، هرگز زيبنده ايران انقلابى ما نيست
ما از شريعتى و خمينى آموخته ايم كه حياتمان در سياسى بودن است و روح اين دو هنوز در تاريخ و وجود ما جاريست
پس چاره ى ما درراه ماندگان چيست وقتى تاريخ سياسى چند دهه اخير ما پر از بيچارگى ناچارهاست...
اما در اواخر عمر كه امريكا را بهتر شناخت
و عظمت شر و بى دفاعى حق را در محاكمه آيشمن نازى در قدس ديد
از آرزوى خود منصرف شد و تنها به اين بسنده كرد كه از انسانها بخواهد كه اگر اهل قيام عليه ظلمت نيستند، حداقل چراغى از وجدان در درون خود بيفروزند.
و آنگاه بود كه رابطه عاشقانه ى پيشين خود با هايدگر را هم از سر گرفت.
هميشه با خودم مى گفتم كه اين نصايح اخلاقى و غيرسياسى كه امثال دكتر ملكيان هم در ايران ترويج مى كنند، هرگز زيبنده ايران انقلابى ما نيست
ما از شريعتى و خمينى آموخته ايم كه حياتمان در سياسى بودن است و روح اين دو هنوز در تاريخ و وجود ما جاريست
پس چاره ى ما درراه ماندگان چيست وقتى تاريخ سياسى چند دهه اخير ما پر از بيچارگى ناچارهاست...