#در_خدمت_و_خیانت_رسانه
#اَبَرواقعیت به چه معناست؟؟
اَبَرواقعیت (hyperreality) بهمعنای ناتوانی فرد در تمیز دادن #واقعیت از شبیهسازی واقعیت علیالخصوص در جوامع پیشرفته از لحاظ تکنولوژی است. اَبَرواقعیت به وضعیتی اطلاق میشود که در آن #امر_واقعی و #امر_خیالی آنچنان در هم میآمیزند که هیچ تمایز و مرز روشنی وجود ندارد که یکی در کجا به پایان میرسد و دیگری در کجا آغاز میگردد.
اصولاً برخلاف #مدرنیسم که #گفتمان_ها، #فرهنگ، #زبان و #رسانهها را بازتاب واقعیات بیرونی میانگارد، از دیدگاه پسامدرن، زبان، گفتمان و فرهنگی که در عصر جدید در #رسانهها تجلی مییابند، تعریف کننده و سازنده واقعیات و شیوه زندگی و صورت بخش همه اشکال، روابط و کردارهای اجتماعی هستند.
در دوران کنونی رسانهها در نقش حلقه واسط میان #امر_واقع و #ذهن_انسان عمل میکنند. به عبارت دیگر انسانها از دریچهایی که رسانهها فرارویشان گشودهاند به جهان پیرامون مینگرند و فرصت مواجهه مستقیم با واقعیات را در موارد بسیاری از دست دادهاند. یعنی بهخاطر گستردگی محیط پیرامونِ انسان متعاقب تحولات شگرفِ مجاری ارتباطی، افراد دیگر نمیتوانند شخصاً در جریان وقوع انبوهی از پدیدههای حادث در دنیای وسیعی قرار گیرند که شبانه روز در حال ارتباط و تعامل با آن هستند بلکه ناگزیرند شرح ماوقع را از زبان رسانهها بشنوند. بدین ترتیب رسانهها به مرجع روایتگری واقعیات برای انسان امروز تبدیل شدند و تصویری بازنمایی شده از امر واقع را بر صفحه ذهن انسانها منعکس میکنند.
در نتیجه، امروز رسانهها نقشی محوری در ساختن #هویت ما و #معنابخشی به جهان پیرامونمان برعهده دارند. مردم عمدتاً از طریق رسانهها به فکر کردن دربارة این موضوع که میخواهند چه کسی باشند یا چه کسی بشوند اشتیاق مییابند. همچنین رسانهها هستند که دستورکاری برای چیزهایی که باید به آنها بیاندیشیم در اختیار ما قرار میدهند.
رسانهها به کمک ابزارهای نافذ خود میتوانند خلاّق معانی باشند و این معانی را خصوصاً با زبان گویای تصویر برای همه مخاطبان از هر ملیت، نژاد و فرهنگی قابل فهم نمایند. رسانهها به ایدهها، تصورات و ادراکات بیناذهنی انسانها شکل میدهند و لذا قادرند است هر مفهومی را که بخواهند، بسازند و بهعنوان مفهوم استعلایی با کارکردی جهانشمول به سراسر دنیا صادر کنند.
▪️مجله عصر اندیشه
@hod8hod 🕊🕊🕊
#اَبَرواقعیت به چه معناست؟؟
اَبَرواقعیت (hyperreality) بهمعنای ناتوانی فرد در تمیز دادن #واقعیت از شبیهسازی واقعیت علیالخصوص در جوامع پیشرفته از لحاظ تکنولوژی است. اَبَرواقعیت به وضعیتی اطلاق میشود که در آن #امر_واقعی و #امر_خیالی آنچنان در هم میآمیزند که هیچ تمایز و مرز روشنی وجود ندارد که یکی در کجا به پایان میرسد و دیگری در کجا آغاز میگردد.
اصولاً برخلاف #مدرنیسم که #گفتمان_ها، #فرهنگ، #زبان و #رسانهها را بازتاب واقعیات بیرونی میانگارد، از دیدگاه پسامدرن، زبان، گفتمان و فرهنگی که در عصر جدید در #رسانهها تجلی مییابند، تعریف کننده و سازنده واقعیات و شیوه زندگی و صورت بخش همه اشکال، روابط و کردارهای اجتماعی هستند.
در دوران کنونی رسانهها در نقش حلقه واسط میان #امر_واقع و #ذهن_انسان عمل میکنند. به عبارت دیگر انسانها از دریچهایی که رسانهها فرارویشان گشودهاند به جهان پیرامون مینگرند و فرصت مواجهه مستقیم با واقعیات را در موارد بسیاری از دست دادهاند. یعنی بهخاطر گستردگی محیط پیرامونِ انسان متعاقب تحولات شگرفِ مجاری ارتباطی، افراد دیگر نمیتوانند شخصاً در جریان وقوع انبوهی از پدیدههای حادث در دنیای وسیعی قرار گیرند که شبانه روز در حال ارتباط و تعامل با آن هستند بلکه ناگزیرند شرح ماوقع را از زبان رسانهها بشنوند. بدین ترتیب رسانهها به مرجع روایتگری واقعیات برای انسان امروز تبدیل شدند و تصویری بازنمایی شده از امر واقع را بر صفحه ذهن انسانها منعکس میکنند.
در نتیجه، امروز رسانهها نقشی محوری در ساختن #هویت ما و #معنابخشی به جهان پیرامونمان برعهده دارند. مردم عمدتاً از طریق رسانهها به فکر کردن دربارة این موضوع که میخواهند چه کسی باشند یا چه کسی بشوند اشتیاق مییابند. همچنین رسانهها هستند که دستورکاری برای چیزهایی که باید به آنها بیاندیشیم در اختیار ما قرار میدهند.
رسانهها به کمک ابزارهای نافذ خود میتوانند خلاّق معانی باشند و این معانی را خصوصاً با زبان گویای تصویر برای همه مخاطبان از هر ملیت، نژاد و فرهنگی قابل فهم نمایند. رسانهها به ایدهها، تصورات و ادراکات بیناذهنی انسانها شکل میدهند و لذا قادرند است هر مفهومی را که بخواهند، بسازند و بهعنوان مفهوم استعلایی با کارکردی جهانشمول به سراسر دنیا صادر کنند.
▪️مجله عصر اندیشه
@hod8hod 🕊🕊🕊
🔴 برای یکبار هم که شده بیاین متحد باشیم و…
#معرفی_کتاب
📚 صنعت پروپاگاندا
✍ سجاد سجودی
📘 احتمالاً گاهی در زمانهای خاص، جملهی بالا را در شبکههای اجتماعی دیده باشید. چرا هیچوقت جمعِ خواستِ تک-تکِ ما انسانها تبدیل به یک خواستِ جمعی نمیشود؟ به این دلیل ساده که فیلسوف یونان باستان، #ارسطو، حدود سههزار سال پیش گفت: «کُل، بیشتر از جمع اجزاء خویش است.»
📙 رفتار و احساس ما انسانها در میان جمع از قوانین دیگری پیروی میکند. جامعهشناسان، روانشناسان اجتماعی، دانشمندان شناخت اجتماعی و اقتصاددانان در پی کشف این قوانین، سالهای زیادی است که مشغول پژوهش هستند. با دانستن این قوانین, رهبران یک جامعه میتوانند چنان عمل کنند که رفتار جامعه منجر به بیشینهی خوبیها برای بیشینهی افراد شود.
📗 اولین کسی که موفق شد با استفاده از این قوانین, رفتار جمعی را به طوری هدفمند (و نه الزماً مطابق منافع همگانی) جهت بدهد، ادوارد #برنایز، خواهرزادهی زیگموند #فروید بنیانگذار علم #روانکاوی است. مشهورترین کتاب او، #پروپاگاندا در سالِ ۱۹۲۸ نوشته و چاپ اول ترجمهی فارسی آن سال ۱۳۹۶ (۸۹ سال پس از تألیف) منتشر شد. برنایز تا سال ۱۹۹۵ یعنی حدود ۷۰ سال پس از نگارش کتاب در قید حیات بود، اما ویرایش یا تغییری در کتاب پروپاگاندا ایجاد نکرده است.
📕 در این کتاب ۱۳۹صفحهای، نویسنده توضیح میدهد که چگونه بهوسیلهی #تبلیغات، از #آشوب، #نظم استخراج میکند. زیرا بر این باور است که «تقریباً در تمامِ کنشهای زندگیمان تحتِ سلطهی تعداد نسبتاً کمی از انسانهایی هستیم که پردازشهای ذهنی را میفهمند و الگوهای اجتماعی [رفتاِ] تودهها را میدانند. آنها هستند که دکمهها را فشار میدهند و #ذهن #جامعه را #کنترل میکنند.» با مطالعهی این کتاب میتوان اندکی از تفاوت «خواستِ جامعه» با «خواست تک-تک افراد جامعه» آگاه شد.
@HOD8HOD
#معرفی_کتاب
📚 صنعت پروپاگاندا
✍ سجاد سجودی
📘 احتمالاً گاهی در زمانهای خاص، جملهی بالا را در شبکههای اجتماعی دیده باشید. چرا هیچوقت جمعِ خواستِ تک-تکِ ما انسانها تبدیل به یک خواستِ جمعی نمیشود؟ به این دلیل ساده که فیلسوف یونان باستان، #ارسطو، حدود سههزار سال پیش گفت: «کُل، بیشتر از جمع اجزاء خویش است.»
📙 رفتار و احساس ما انسانها در میان جمع از قوانین دیگری پیروی میکند. جامعهشناسان، روانشناسان اجتماعی، دانشمندان شناخت اجتماعی و اقتصاددانان در پی کشف این قوانین، سالهای زیادی است که مشغول پژوهش هستند. با دانستن این قوانین, رهبران یک جامعه میتوانند چنان عمل کنند که رفتار جامعه منجر به بیشینهی خوبیها برای بیشینهی افراد شود.
📗 اولین کسی که موفق شد با استفاده از این قوانین, رفتار جمعی را به طوری هدفمند (و نه الزماً مطابق منافع همگانی) جهت بدهد، ادوارد #برنایز، خواهرزادهی زیگموند #فروید بنیانگذار علم #روانکاوی است. مشهورترین کتاب او، #پروپاگاندا در سالِ ۱۹۲۸ نوشته و چاپ اول ترجمهی فارسی آن سال ۱۳۹۶ (۸۹ سال پس از تألیف) منتشر شد. برنایز تا سال ۱۹۹۵ یعنی حدود ۷۰ سال پس از نگارش کتاب در قید حیات بود، اما ویرایش یا تغییری در کتاب پروپاگاندا ایجاد نکرده است.
📕 در این کتاب ۱۳۹صفحهای، نویسنده توضیح میدهد که چگونه بهوسیلهی #تبلیغات، از #آشوب، #نظم استخراج میکند. زیرا بر این باور است که «تقریباً در تمامِ کنشهای زندگیمان تحتِ سلطهی تعداد نسبتاً کمی از انسانهایی هستیم که پردازشهای ذهنی را میفهمند و الگوهای اجتماعی [رفتاِ] تودهها را میدانند. آنها هستند که دکمهها را فشار میدهند و #ذهن #جامعه را #کنترل میکنند.» با مطالعهی این کتاب میتوان اندکی از تفاوت «خواستِ جامعه» با «خواست تک-تک افراد جامعه» آگاه شد.
@HOD8HOD
🔴 شناخت اجتماعی چیست؟
#شناخت_اجتماعی ( #social_cognition ) توانایی شناسایی، پردازش و ارائۀ پاسخ مناسب به محرکهای اجتماعی است. محرکهای اجتماعی کلیۀ محرکهای مربوط به خود و دیگری هستند (نجاتی، ذبیحزاده، نیکفرجام، پورنقدعلی، نادری و ریاحی، 2012). لازم است یک نظام مغزی این تعامل با خود و دیگران را مدیریت نماید که به عنوان #مغز_اجتماعی شناخته میشود. مغز اجتماعی چهار جزء دارد و هر کدام از این اجزا احتمالاً ویژگیهای عصبی مجزایی دارند. جزء اول، #خودآگاهی است. یعنی آگاهی از رفتار خود برای این که آن را با هنجارهای گروه تطبیق دهیم. دوم، آگاهی از حالات ذهنی دیگران یا #ذهن_خوانی است. فرد باید بداند دیگران چطور به او واکنش نشان میدهند تا بتواند پاسخهای آنها را در آینده پیشبینی کند. به عبارت دیگر، هر فرد به « #تئوری_ذهن » یا توانایی نسبت دادن حالات ذهنی به دیگران نیاز دارد. نیاز سوم، تشخیص تهدیدها به خصوص در موقعیتهای پیچیدۀ حل تضاد بین دانش قبلی خود و انتظارات و هنجارهای اجتماعی است. بدون شناسایی تهدیدها امکان مقابله با آنها وجود ندارد. چهارم، #خودتنظیمی است. توانایی اصلاح رفتار اشتباه یا نامتناسب با بافتار، توانایی خودتنظیمی است (ن.ک. نجاتی و تاجمیر ریاحی، 1397).
علاوه بر این چهار بعد، تواناییهای پایهای دیگر مانند #تقلید ، بازشناسی حالات هیجانی چهره و #توجه_اشتراکی به عنوان کارکردهای زیربنایی شناخت اجتماعی [در افراد مبتلا به اتیسم] دچار نقص است.
منبع: دستنامه جامع توانبخشی شناختی در اختلالات تحولی، وحید نجاتی، انتشارات رشد فرهنگ، 1397. ص 377.
#نظریه_ذهن
#علوم_شناختی_و_رسانه
#توانبخشی_شناختی
@HOD8HOD
#شناخت_اجتماعی ( #social_cognition ) توانایی شناسایی، پردازش و ارائۀ پاسخ مناسب به محرکهای اجتماعی است. محرکهای اجتماعی کلیۀ محرکهای مربوط به خود و دیگری هستند (نجاتی، ذبیحزاده، نیکفرجام، پورنقدعلی، نادری و ریاحی، 2012). لازم است یک نظام مغزی این تعامل با خود و دیگران را مدیریت نماید که به عنوان #مغز_اجتماعی شناخته میشود. مغز اجتماعی چهار جزء دارد و هر کدام از این اجزا احتمالاً ویژگیهای عصبی مجزایی دارند. جزء اول، #خودآگاهی است. یعنی آگاهی از رفتار خود برای این که آن را با هنجارهای گروه تطبیق دهیم. دوم، آگاهی از حالات ذهنی دیگران یا #ذهن_خوانی است. فرد باید بداند دیگران چطور به او واکنش نشان میدهند تا بتواند پاسخهای آنها را در آینده پیشبینی کند. به عبارت دیگر، هر فرد به « #تئوری_ذهن » یا توانایی نسبت دادن حالات ذهنی به دیگران نیاز دارد. نیاز سوم، تشخیص تهدیدها به خصوص در موقعیتهای پیچیدۀ حل تضاد بین دانش قبلی خود و انتظارات و هنجارهای اجتماعی است. بدون شناسایی تهدیدها امکان مقابله با آنها وجود ندارد. چهارم، #خودتنظیمی است. توانایی اصلاح رفتار اشتباه یا نامتناسب با بافتار، توانایی خودتنظیمی است (ن.ک. نجاتی و تاجمیر ریاحی، 1397).
علاوه بر این چهار بعد، تواناییهای پایهای دیگر مانند #تقلید ، بازشناسی حالات هیجانی چهره و #توجه_اشتراکی به عنوان کارکردهای زیربنایی شناخت اجتماعی [در افراد مبتلا به اتیسم] دچار نقص است.
منبع: دستنامه جامع توانبخشی شناختی در اختلالات تحولی، وحید نجاتی، انتشارات رشد فرهنگ، 1397. ص 377.
#نظریه_ذهن
#علوم_شناختی_و_رسانه
#توانبخشی_شناختی
@HOD8HOD