🔴بزرگترین شایعه در مطبوعات ایران :
👈نامه معروف چارلی چاپلین به دخترش که در دهه ۵۱ و در #مجله_روشنفکر نوشته شده؛
ماجرا برمیگردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر ...
🔻"فرج الله صبا" اینطور میگوید:
سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگیها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشتههای #فانتزی به چاپ برسد. به هر حال میخواستیم طبع آزمایی کنیم. این شد که در ستونی، هر هفته، نامه هایی فانتزی به چاپ میرسید. آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن میکرد.
بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده. یک روز غروب به بچهها گفتم مطالب چرا اینقدر تکراریاند؟؟
گفتند: اگر زرنگی خودت بنویس! خب، ما هم سردبیر بودیم. به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم. رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجلهای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود. همان جا در دم در اتاق را بستم و نامهای از قول چاپلین به دخترش نوشتم! از آن طرف صفحهبند هم مدام فشار میآورد که زود باش باید صفحهها را ببندیم. آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه "فانتزی" از بالای ستون افتاد. همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال!
بعد از چاپ این نامه مصیبت شروع شد؛ آن را نوار کردند، در مراسم مختلف دکلمهاش میکردند، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند، جلوی دانشگاه آن را میفروختند، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد. بدتر آن که به زبان ترکی استانبولی، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد !!
حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من، ریشخندم کردند که چه میگویی؟ ما نسخه انگلیسیاش را هم دیدهایم !!!
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
📡 قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
@GhararGahShayeat
👈نامه معروف چارلی چاپلین به دخترش که در دهه ۵۱ و در #مجله_روشنفکر نوشته شده؛
ماجرا برمیگردد به یک روز غروب در تحریریه مجله روشنفکر ...
🔻"فرج الله صبا" اینطور میگوید:
سی و چند سال پیش در مجله روشنفکر تصمیم گرفتیم به تقلید فرنگیها ما هم ستونی راه بیندازیم که در آن نوشتههای #فانتزی به چاپ برسد. به هر حال میخواستیم طبع آزمایی کنیم. این شد که در ستونی، هر هفته، نامه هایی فانتزی به چاپ میرسید. آن بالا هم سرکلیشه فانتزی تکلیف همه چیز را روشن میکرد.
بعد از گذشت یک سال دیدم مطالب ستون تکراری شده. یک روز غروب به بچهها گفتم مطالب چرا اینقدر تکراریاند؟؟
گفتند: اگر زرنگی خودت بنویس! خب، ما هم سردبیر بودیم. به رگ غیرتمان برخورد و قبول کردیم. رفتم توی اتاق سردبیری و حیران و معطل مانده بودم چه بنویسم که ناگهان چشمم افتاد به مجلهای که روی میزم بود و در آن عکس چارلی چاپلین و دخترش چاپ شده بود. همان جا در دم در اتاق را بستم و نامهای از قول چاپلین به دخترش نوشتم! از آن طرف صفحهبند هم مدام فشار میآورد که زود باش باید صفحهها را ببندیم. آخر سر هم این عجله کار دستش داد و کلمه "فانتزی" از بالای ستون افتاد. همین شد باعث گرفتاری من طی این همه سال!
بعد از چاپ این نامه مصیبت شروع شد؛ آن را نوار کردند، در مراسم مختلف دکلمهاش میکردند، در رادیو و تلویزیون صد بار آن را خواندند، جلوی دانشگاه آن را میفروختند، هر چقدر که ما فریاد کشیدیم آقا جان این نامه را چاپلین ننوشته کسی گوش نکرد. بدتر آن که به زبان ترکی استانبولی، آلمانی و انگلیسی هم منتشر شد !!
حتی در چند جلسه که خودم نیز حضور داشتم باز این نامه را خواندند و وقتی گفتم این نامه جعلی است و زاییده تخیل من، ریشخندم کردند که چه میگویی؟ ما نسخه انگلیسیاش را هم دیدهایم !!!
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
📡 قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات
@GhararGahShayeat