شماره شبهه: 2384
🔆 متن شبهه:
پرسش های بی پاسخ:
1. چرا محمد به سه قبیله یهودی بنی نضیر بنی قریظه و بنی قینقاع که در حالت جنگی نبودند حمله کرد و مردان را کشت یا برده کرد؟و وزنان را کنیز و بعنوان غنیمت و خمس و سهم رسول برداشت؟ اما ابوسفیان و قریش را با این همه جنگ و حمله بخشید کسی از قریش کنیز یا برده نشده سری هم بریده نشد؟ابوسفیان دشمن محمد بخشیده شد.
2. در قرآن هست درباره بهشت..لا شمسا ولا زمهریرا. پست اگر خورشید نیست بهشتیان زیر سایه درختان چگونه توانند نشست؟
🔆 پاسخ شبهه:
1⃣ بنی نضیر، از قبیله های یهودی همسایه پیامبر بودند که با پیامبر صلحنامه بستند تا بر علیه اسلام عملی انجام ندهند، اما به پیمان خود وفادار نماندند، و قصد ترور پیامبر را کردند.[1] بعد از این ماجرا، پیامبر اکرم، با جمعی از مسلمانان، آنها را محاصره کردند؛ و بعداز مدتی، ماجرا بدون خونریزی، و با مصالحه ای دیگر، به پایان رسید، بنی نضیر، پذیرفتند تا مدینه را ترک کنند و به شام بروند. اموال خود را نیز، جز سلاح، با خود ببرند.
بنی قینقاع قبیله ای یهودی بودند که در مدینه یا اطراف آن زندگی می کردند، این قبیله نیز مانند سایر قبایل یهودی مدینه، با پیامبر پیمان صلح بستند؛ اما بنی قینقاع قبل از قبیله بنی نضیر، خلاف عهد و پیمان عمل کردند. آنها علاوه بر دفاع از شورشیان و قتل برخی مسلمانان در مدینه، به دستور مستقیم خداوند در آیه 58 انفال، به عهدشکنی، متهم شدند. پیامبر این گروه را محاصره کرد، و به شام تبعید شدند.
اما ماجرای #بنی_نضیر و #بنی_قینقاع به اینجا ختم نشد، آنها بعد از خروج از مدینه؛ با تحریک و تجهیز قریش، آنها را به وادار به دو جنگ احد و خندق کردند. این ماجرا باعث شد تا در مساله قبیله بنی قریظه، پیامبر قاطعانه با #یهودیان برخورد کند.
@GhararGahShayeat
به همین جهت، چون #بنی_قریظه بعد از پیمان بستن با پیامبر، برخلاف عهد خود به قریش در جمگ خندق کمک مالی، غذایی و سلاح کردند؛ پیامبر اکرم بعد از پایان قائله #خندق، به سمت بنی قریظه حرکت کردند، آنها را محاصره کردند؛ یهودیان بنی قریظه، سعد بن معاذ را حاکم و قاضی مشخص کردند که هر چه او حکم کند، می پذیرد؛ سعد نیز، به فتوا و سنت خود یهودیان، حکم کرد که همه مردان کشته شوند و زنان و فرزندان به اسیری گرفته شوند. و پیامبر نیز با تجربه اخراج بنی نضیر و بنی قینقاع، حکم سعد را پذیرفت. این ماجرا، تنها جنگ پیامبر بود که تعدد نفرات کشتگان آن، بیش از 100 نفر بود.
نتیجه اینکه، پیامبر اکرم، سنتشان در جنگ ها، بر کشته نشدن دشمن است؛ اما در ماجرای بنی قریظه پیامبر اکرم، مجبور به از بین بردن دشمنانی شد، که در صورت زنده ماندن، جنگی دیگر را به اسلام تحمیل می کرد؛ و در اینصورت، با اوضاع مسلمانان در آن دوران سخت، احتمال شکست قطعی و کامل اسلام بسیار قوی بود. اما ماجرا در مکه متفاوت بود؛ بعد از فتح مکه، پیامبر اکرم همه را بخشیدند، حتی یهودیان ساکن مکه نیز، در مکه با روال سابق زندگی خود را ادامه دادند. طبق گفته شخص پیامبر اکرم، شهادت حمزه سیدالشهدا، برای ایشان سخت ترین واقعه تاریخ بود، که پیامبر اکرم بعد از فتح مکه، هند همسر ابوسفیان، قاتل حمزه را، امان دادند...
2⃣خداوند متعال در قران کریم، در تعریف بهشت عبارتی را به کار می برند که: «مُتَّکِئينَ فيها عَلَي الْأَرائِکِ لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَ لا زَمْهَريراً»[2] که ترجمه آن چنین می شود: «در آن [بهشت] بر تختها [ی خویش] تکیه زنند. در آنجا نه آفتابی بینند و نه سرمایی.»
با ترجمه فوق، کاملا واضح است که ایراد شبهه وارد نیست، چرا که آنها وقتی بر تخت ها تکیه دارند، آفتابی را نمی بینند؛ نه آنکه آفتابی وجود نداشته باشد. در دنیای ما نیز چنین است، اگر کسی بر زیر درختی تکیه زند، و #سایه درخت بر سر او باشد، او خورشید را نمی بیند. و هر چند خورشید به او و درخت می تابد. بنابراین قرآن نگفته است که خورشیدی وجود ندارد، بلکه خورشیدی (بلکه بهتر است بگوییم آفتابی) دیده نمی شود. چرا که #آفتاب و #خورشید، برای چشم خوشایند نیست.
همچنین، با توجه به کلمه، زمهریر که در آیه بیان شده است، کلمه شمس باید مناسب با آن ترجمه شود؛ بنابراین، #شمس، در مقابل سرما، معنایی جز گرما و یا آفتاب سوزان نمی تواند داشته باشد.
به امید روزی که تعصب و جهل، از بین بشریت، رخت برکند...
پی نوشت__________
[1] السيرةالنبوية: ج2،ص:190.
[2] آیه 13 سوره انسان.
نشر این پیام صدقه جاریه است.
✒️ 📋 ✒️ 📋 ✒️ 📋 ✒️ 📋 ✒️ 📋
نشر مطلب با ذکر منبع بلامانع و نشانه پایبندی به اخلاق اسلامی است
👈قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات👉
https://telegram.me/joinchat/A9RIwjvuaKGX3QS979_J_w
🔆 متن شبهه:
پرسش های بی پاسخ:
1. چرا محمد به سه قبیله یهودی بنی نضیر بنی قریظه و بنی قینقاع که در حالت جنگی نبودند حمله کرد و مردان را کشت یا برده کرد؟و وزنان را کنیز و بعنوان غنیمت و خمس و سهم رسول برداشت؟ اما ابوسفیان و قریش را با این همه جنگ و حمله بخشید کسی از قریش کنیز یا برده نشده سری هم بریده نشد؟ابوسفیان دشمن محمد بخشیده شد.
2. در قرآن هست درباره بهشت..لا شمسا ولا زمهریرا. پست اگر خورشید نیست بهشتیان زیر سایه درختان چگونه توانند نشست؟
🔆 پاسخ شبهه:
1⃣ بنی نضیر، از قبیله های یهودی همسایه پیامبر بودند که با پیامبر صلحنامه بستند تا بر علیه اسلام عملی انجام ندهند، اما به پیمان خود وفادار نماندند، و قصد ترور پیامبر را کردند.[1] بعد از این ماجرا، پیامبر اکرم، با جمعی از مسلمانان، آنها را محاصره کردند؛ و بعداز مدتی، ماجرا بدون خونریزی، و با مصالحه ای دیگر، به پایان رسید، بنی نضیر، پذیرفتند تا مدینه را ترک کنند و به شام بروند. اموال خود را نیز، جز سلاح، با خود ببرند.
بنی قینقاع قبیله ای یهودی بودند که در مدینه یا اطراف آن زندگی می کردند، این قبیله نیز مانند سایر قبایل یهودی مدینه، با پیامبر پیمان صلح بستند؛ اما بنی قینقاع قبل از قبیله بنی نضیر، خلاف عهد و پیمان عمل کردند. آنها علاوه بر دفاع از شورشیان و قتل برخی مسلمانان در مدینه، به دستور مستقیم خداوند در آیه 58 انفال، به عهدشکنی، متهم شدند. پیامبر این گروه را محاصره کرد، و به شام تبعید شدند.
اما ماجرای #بنی_نضیر و #بنی_قینقاع به اینجا ختم نشد، آنها بعد از خروج از مدینه؛ با تحریک و تجهیز قریش، آنها را به وادار به دو جنگ احد و خندق کردند. این ماجرا باعث شد تا در مساله قبیله بنی قریظه، پیامبر قاطعانه با #یهودیان برخورد کند.
@GhararGahShayeat
به همین جهت، چون #بنی_قریظه بعد از پیمان بستن با پیامبر، برخلاف عهد خود به قریش در جمگ خندق کمک مالی، غذایی و سلاح کردند؛ پیامبر اکرم بعد از پایان قائله #خندق، به سمت بنی قریظه حرکت کردند، آنها را محاصره کردند؛ یهودیان بنی قریظه، سعد بن معاذ را حاکم و قاضی مشخص کردند که هر چه او حکم کند، می پذیرد؛ سعد نیز، به فتوا و سنت خود یهودیان، حکم کرد که همه مردان کشته شوند و زنان و فرزندان به اسیری گرفته شوند. و پیامبر نیز با تجربه اخراج بنی نضیر و بنی قینقاع، حکم سعد را پذیرفت. این ماجرا، تنها جنگ پیامبر بود که تعدد نفرات کشتگان آن، بیش از 100 نفر بود.
نتیجه اینکه، پیامبر اکرم، سنتشان در جنگ ها، بر کشته نشدن دشمن است؛ اما در ماجرای بنی قریظه پیامبر اکرم، مجبور به از بین بردن دشمنانی شد، که در صورت زنده ماندن، جنگی دیگر را به اسلام تحمیل می کرد؛ و در اینصورت، با اوضاع مسلمانان در آن دوران سخت، احتمال شکست قطعی و کامل اسلام بسیار قوی بود. اما ماجرا در مکه متفاوت بود؛ بعد از فتح مکه، پیامبر اکرم همه را بخشیدند، حتی یهودیان ساکن مکه نیز، در مکه با روال سابق زندگی خود را ادامه دادند. طبق گفته شخص پیامبر اکرم، شهادت حمزه سیدالشهدا، برای ایشان سخت ترین واقعه تاریخ بود، که پیامبر اکرم بعد از فتح مکه، هند همسر ابوسفیان، قاتل حمزه را، امان دادند...
2⃣خداوند متعال در قران کریم، در تعریف بهشت عبارتی را به کار می برند که: «مُتَّکِئينَ فيها عَلَي الْأَرائِکِ لا يَرَوْنَ فيها شَمْساً وَ لا زَمْهَريراً»[2] که ترجمه آن چنین می شود: «در آن [بهشت] بر تختها [ی خویش] تکیه زنند. در آنجا نه آفتابی بینند و نه سرمایی.»
با ترجمه فوق، کاملا واضح است که ایراد شبهه وارد نیست، چرا که آنها وقتی بر تخت ها تکیه دارند، آفتابی را نمی بینند؛ نه آنکه آفتابی وجود نداشته باشد. در دنیای ما نیز چنین است، اگر کسی بر زیر درختی تکیه زند، و #سایه درخت بر سر او باشد، او خورشید را نمی بیند. و هر چند خورشید به او و درخت می تابد. بنابراین قرآن نگفته است که خورشیدی وجود ندارد، بلکه خورشیدی (بلکه بهتر است بگوییم آفتابی) دیده نمی شود. چرا که #آفتاب و #خورشید، برای چشم خوشایند نیست.
همچنین، با توجه به کلمه، زمهریر که در آیه بیان شده است، کلمه شمس باید مناسب با آن ترجمه شود؛ بنابراین، #شمس، در مقابل سرما، معنایی جز گرما و یا آفتاب سوزان نمی تواند داشته باشد.
به امید روزی که تعصب و جهل، از بین بشریت، رخت برکند...
پی نوشت__________
[1] السيرةالنبوية: ج2،ص:190.
[2] آیه 13 سوره انسان.
نشر این پیام صدقه جاریه است.
✒️ 📋 ✒️ 📋 ✒️ 📋 ✒️ 📋 ✒️ 📋
نشر مطلب با ذکر منبع بلامانع و نشانه پایبندی به اخلاق اسلامی است
👈قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات👉
https://telegram.me/joinchat/A9RIwjvuaKGX3QS979_J_w
Telegram
🔆 درسهایی از رفتار سیاسی پیامبر(ص)
🕋 از همان ابتدایی که حکومت پیامبر(ص) در جامعهی نوپای مدینه شکل گرفت، دشمنان آن هم شروع به کار کردند. پیامبر(ص) در دوران حکومت خود، حداقل با سه گروه دشمن مواجه بود:
1️⃣ دشمن اول، قبایل نیمه وحشی: که اطراف مدینه زندگی میکردند «و تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است.» ۸۰/۲/۲۸؛
پیامبر «در هر کدام از آنها اگر نشانهی صلاح و هدایت بود، #پیمان بست ... و بر #عهد و پیمان خودش، بسیار پافشاری میکرد و پایدار بود.» اما آنهایی که شریر و #غیرقابل_اعتماد بودند، «پیغمبر سراغ آنها رفت و آنها را منکوب کرد و سر جای خودشان نشاند..»
2️⃣ دشمن دوم، #اشراف_مکه و اهل قریش: «پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانىِ آنها از نزدیکی مدینه عبور میکرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع کرد، که جنگ بدر، مهمترینِ این تعرّضها در اوّلِ کار بود. پیغمبر تعرّض را شروع کرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع اینگونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمیکرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید - یعنی نظام اسلامی - را که از آن احساس خطر میکردند، ریشه کن کنند. #جنگ_اُحد و جنگهای متعدّد دیگری که اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود.» آخرین جنگ پیامبر(ص) با این دشمنان، جنگ خندق بود و پس از آن، ماجرای صلح حدیبیه پیش آمد و پیامبر(ص) با آنان پیمان صلح امضا کرد. اما سال هشتم بعثت، «که کفّار نقض عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود.»
3️⃣ دشمن سوم، یهودیها: «یعنی بیگانگانِ نامطمئنی که علیالعجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمیداشتند... پیغمبر تا آنجایی که میتوانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد. هرکدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اوّل، بنیقینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آنجا بروید؛ اینها را کوچ داد و از آن منطقه بیرون کرد و تمام امکاناتشان برای مسلمانها ماند. دستهی دوم، #بنینضیر بودند. اینها هم خیانت کردند لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند.
🔹دستهی سوم #بنی_قریظه بودند که پیغمبر امان و اجازهشان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند!... بعد که قریش و همپیمانانشان شکست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مکه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت. همان روزی که برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوِ قلعههای بنیقریظه میخوانیم؛ راه بیفتیم به آنجا برویم؛ یعنی حتّی یک شب هم معطل نکرد؛ رفت و آنها را محاصره کرد. بیستوپنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همهی مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانتشان بزرگتر بود و قابل اصلاح نبودند.» بنابراین در هیچکدام از این قضایا، پیغمبر نقض عهد نکرد اما در مقابل نقض عهد آنان، ساکت نماند و پاسخ خیانتشان را با #اقتدار کامل داد.
#مبعث_رسول_اکرم_ص_بر_همه_مسلمین_مبارک
📌 بازنشرکلیه مطالب جهت اطلاع دیگران بدون ذکر منبع مجاز است.
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
📡 #قرارگاه_پاسخ_به_شبهات_و_شایعات
@GhararGahShayeat
🕋 از همان ابتدایی که حکومت پیامبر(ص) در جامعهی نوپای مدینه شکل گرفت، دشمنان آن هم شروع به کار کردند. پیامبر(ص) در دوران حکومت خود، حداقل با سه گروه دشمن مواجه بود:
1️⃣ دشمن اول، قبایل نیمه وحشی: که اطراف مدینه زندگی میکردند «و تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است.» ۸۰/۲/۲۸؛
پیامبر «در هر کدام از آنها اگر نشانهی صلاح و هدایت بود، #پیمان بست ... و بر #عهد و پیمان خودش، بسیار پافشاری میکرد و پایدار بود.» اما آنهایی که شریر و #غیرقابل_اعتماد بودند، «پیغمبر سراغ آنها رفت و آنها را منکوب کرد و سر جای خودشان نشاند..»
2️⃣ دشمن دوم، #اشراف_مکه و اهل قریش: «پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانىِ آنها از نزدیکی مدینه عبور میکرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع کرد، که جنگ بدر، مهمترینِ این تعرّضها در اوّلِ کار بود. پیغمبر تعرّض را شروع کرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع اینگونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمیکرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید - یعنی نظام اسلامی - را که از آن احساس خطر میکردند، ریشه کن کنند. #جنگ_اُحد و جنگهای متعدّد دیگری که اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود.» آخرین جنگ پیامبر(ص) با این دشمنان، جنگ خندق بود و پس از آن، ماجرای صلح حدیبیه پیش آمد و پیامبر(ص) با آنان پیمان صلح امضا کرد. اما سال هشتم بعثت، «که کفّار نقض عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود.»
3️⃣ دشمن سوم، یهودیها: «یعنی بیگانگانِ نامطمئنی که علیالعجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمیداشتند... پیغمبر تا آنجایی که میتوانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد. هرکدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اوّل، بنیقینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آنجا بروید؛ اینها را کوچ داد و از آن منطقه بیرون کرد و تمام امکاناتشان برای مسلمانها ماند. دستهی دوم، #بنینضیر بودند. اینها هم خیانت کردند لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند.
🔹دستهی سوم #بنی_قریظه بودند که پیغمبر امان و اجازهشان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند!... بعد که قریش و همپیمانانشان شکست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مکه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت. همان روزی که برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوِ قلعههای بنیقریظه میخوانیم؛ راه بیفتیم به آنجا برویم؛ یعنی حتّی یک شب هم معطل نکرد؛ رفت و آنها را محاصره کرد. بیستوپنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همهی مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانتشان بزرگتر بود و قابل اصلاح نبودند.» بنابراین در هیچکدام از این قضایا، پیغمبر نقض عهد نکرد اما در مقابل نقض عهد آنان، ساکت نماند و پاسخ خیانتشان را با #اقتدار کامل داد.
#مبعث_رسول_اکرم_ص_بر_همه_مسلمین_مبارک
📌 بازنشرکلیه مطالب جهت اطلاع دیگران بدون ذکر منبع مجاز است.
👥💬🗣 رسانه باشید و این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
📡 #قرارگاه_پاسخ_به_شبهات_و_شایعات
@GhararGahShayeat