عنوان : 3 کاری که باعث استخدام بهتر توسعه دهندگان میشود!
مدت : 7 دقیقه
زبان : انگلیسی
https://youtu.be/VIfuvSTbzDc
#advice
مدت : 7 دقیقه
زبان : انگلیسی
https://youtu.be/VIfuvSTbzDc
#advice
YouTube
3 Things Great Developers Do That Make Them More Hireable
Learning how to program is hard, and learning how to be a great programmer is even harder. One of the biggest reasons for this is because most people don’t actually realize what it takes to be a good programmer. They think speed and knowledge are what make…
چندتا ترفند یاد بگیری بد نیست :
پشت string هایی که مینویسی
$@
قرار بده تا خیلی از کدهات خلاصه بشه ( دقیقا به همین ترتیب، جا به جا بنویسی ارور میده )!! مثال :
string test = $@"";
خب اول بگم $ چیکار میکنه؟! میتونی متغیر رو خیلی خواناتر توی string خودت قرار بدی! مثلا :
string name = Console.ReadLine();
string test = $"hello { name}";
داخل curly bracket هرچقدر فاصله بزاری تاثیری نداره، ولی بیرون curly bracket داخل string قطعا تاثیر گذاره!!!
امیدوارم سرت درد نیومده باشه
خب حالا میرسیم به @ که خیلی کاربردی تر از قبلیه!! حالا میگم چرا:)
دوتا از فایده های @ که میدونم رو میگم :
اول که باعث میشه توی absolute path های فایل ویندوز به مشکل نخوری!! مثلا ببین :
string test = $@"C:\windows\system";
اگر توی کد بالا @ رو برداری خطا میده و این به خاطر اینه که \ رو به عنوان کاراکتر کنترلی میشناسه و بعدش باید یه کاراکتر های خاص بیاد ولی وقتی @ میزاری این خطا رفع میشه!!
خب هنوز دومی مونده، صبر کن و یه اسپرین بنداز بالا تا سردردت بهتر بشه:)
دومین فایده @ پشت string اینه که میتونی یک string رو تقسیم کنی و توی چندین خط بنویسی، در حالی که string واحد داری ( اصلی ترین جا توی نوشتن sql query بدردت میخوره!!) مثلا :
string test = $@"select * from [table]
where [column] = {someData}";
قبلا برنامه نویسا باید کلی
""+
""+
.
.
.
مینوشتن، ولی خب @ اومد و کار برنامه نویسا رو راحت تر کرد:)))
مورد سومی که میخوام بگم تقریبا همه جا کاربردی هست، و شاید در نگاه اول تاثیرگذار نباشه ولی به خودت میای و میفهمی داری نصف وقتت رو ازش استفاده میکنی:)
برای اینکه به اول یه کلمه یا اخر کلمه بری میتونی دکمه Ctrl رو نگه داری! اره، میدونم خیلی ساده هست ولی کاربردی تر از اونیه که فکرش رو بکنی ( چمیدونم مثلا داری نام متغیر یا فایل رو تغییر میدی و یا توی مرورگرت یه کلمه رو اشتباه نوشتی و...)
مورد چهارم خلاصه بگم :
میتونی توی سی شارپ توابع تک خطی داشته باشی، حالا چه بدردت میخوره، خب معلومه! کدت رو خواناتر میکنه!!! مثلا :
if(data != null)
{
//codes
}
خواناتر هست یا
private bool CheckNotNull(data) => data != null;
.
.
if(CheckNotNull())
{
//codes
}
یادت باشه مهم تر از این که کد قابل اجرا بنویسی، باید کد maintainable یا قابل توسعه و خوانا بنویسی!! یعنی بعد یه ماه برگشتی سر کدت چشمت از حدقه نزنه بیرون :))
یه نام درست و حسابی برای متغیر، توابع، کلاس ها، اینترفیس ها و... انتخاب کن، شاید الان متوجه نشی ولی قطعا بعدا متوجه اهمیتش میشی!!
به جای اینکه زیر کدت یه کامنت برای توضیح کدت قرار بدی، کدت رو خواناتر کن و کامنت رو پاک کن
چمیدونم، یه خرده معماری و design pattern بخون، کدهات رو بیشتر دسته بندی کن، کار با Version Control System و یا docker رو یاد بگیر، سمت لینوکس برو
خلاصه اینکه یکجا نشین! یه عمر اشتباه کردن بهتر از نشستن و هیچ کاری نکردن هست!!
میدونم، شاید به حرفام بخندی، اما خب به وقتش میفهمی چقدر مهم هستن!
همیشه یادت باشه :
" اشک هایی که به خاطر باگ امروز ریختی، عرق هایی هستن که برای نوشتن کد تمیز نریختی "
#advice
پشت string هایی که مینویسی
$@
قرار بده تا خیلی از کدهات خلاصه بشه ( دقیقا به همین ترتیب، جا به جا بنویسی ارور میده )!! مثال :
string test = $@"";
خب اول بگم $ چیکار میکنه؟! میتونی متغیر رو خیلی خواناتر توی string خودت قرار بدی! مثلا :
string name = Console.ReadLine();
string test = $"hello { name}";
داخل curly bracket هرچقدر فاصله بزاری تاثیری نداره، ولی بیرون curly bracket داخل string قطعا تاثیر گذاره!!!
امیدوارم سرت درد نیومده باشه
خب حالا میرسیم به @ که خیلی کاربردی تر از قبلیه!! حالا میگم چرا:)
دوتا از فایده های @ که میدونم رو میگم :
اول که باعث میشه توی absolute path های فایل ویندوز به مشکل نخوری!! مثلا ببین :
string test = $@"C:\windows\system";
اگر توی کد بالا @ رو برداری خطا میده و این به خاطر اینه که \ رو به عنوان کاراکتر کنترلی میشناسه و بعدش باید یه کاراکتر های خاص بیاد ولی وقتی @ میزاری این خطا رفع میشه!!
خب هنوز دومی مونده، صبر کن و یه اسپرین بنداز بالا تا سردردت بهتر بشه:)
دومین فایده @ پشت string اینه که میتونی یک string رو تقسیم کنی و توی چندین خط بنویسی، در حالی که string واحد داری ( اصلی ترین جا توی نوشتن sql query بدردت میخوره!!) مثلا :
string test = $@"select * from [table]
where [column] = {someData}";
قبلا برنامه نویسا باید کلی
""+
""+
.
.
.
مینوشتن، ولی خب @ اومد و کار برنامه نویسا رو راحت تر کرد:)))
مورد سومی که میخوام بگم تقریبا همه جا کاربردی هست، و شاید در نگاه اول تاثیرگذار نباشه ولی به خودت میای و میفهمی داری نصف وقتت رو ازش استفاده میکنی:)
برای اینکه به اول یه کلمه یا اخر کلمه بری میتونی دکمه Ctrl رو نگه داری! اره، میدونم خیلی ساده هست ولی کاربردی تر از اونیه که فکرش رو بکنی ( چمیدونم مثلا داری نام متغیر یا فایل رو تغییر میدی و یا توی مرورگرت یه کلمه رو اشتباه نوشتی و...)
مورد چهارم خلاصه بگم :
میتونی توی سی شارپ توابع تک خطی داشته باشی، حالا چه بدردت میخوره، خب معلومه! کدت رو خواناتر میکنه!!! مثلا :
if(data != null)
{
//codes
}
خواناتر هست یا
private bool CheckNotNull(data) => data != null;
.
.
if(CheckNotNull())
{
//codes
}
یادت باشه مهم تر از این که کد قابل اجرا بنویسی، باید کد maintainable یا قابل توسعه و خوانا بنویسی!! یعنی بعد یه ماه برگشتی سر کدت چشمت از حدقه نزنه بیرون :))
یه نام درست و حسابی برای متغیر، توابع، کلاس ها، اینترفیس ها و... انتخاب کن، شاید الان متوجه نشی ولی قطعا بعدا متوجه اهمیتش میشی!!
به جای اینکه زیر کدت یه کامنت برای توضیح کدت قرار بدی، کدت رو خواناتر کن و کامنت رو پاک کن
چمیدونم، یه خرده معماری و design pattern بخون، کدهات رو بیشتر دسته بندی کن، کار با Version Control System و یا docker رو یاد بگیر، سمت لینوکس برو
خلاصه اینکه یکجا نشین! یه عمر اشتباه کردن بهتر از نشستن و هیچ کاری نکردن هست!!
میدونم، شاید به حرفام بخندی، اما خب به وقتش میفهمی چقدر مهم هستن!
همیشه یادت باشه :
" اشک هایی که به خاطر باگ امروز ریختی، عرق هایی هستن که برای نوشتن کد تمیز نریختی "
#advice
👍3
عنوان : چگونه بدون دانشگاه رفتن برنامه نویسی یاد بگیرم؟
مدت : 18 دقیقه
زبان : پارسی
https://youtu.be/VC1eErs2b1c
#advice
مدت : 18 دقیقه
زبان : پارسی
https://youtu.be/VC1eErs2b1c
#advice
YouTube
برنامه نویسی را از اینجا شروع کنید - یادگیری برنامه نویسی به صورت خودآموز و بدون دانشگاه
خیلی از علاقهمندان حوزهی برنامه نویسی امکان رفتن به #دانشگاه را ندارند. هرچند همیشه میگم که دانشگاه برای بچه های حوزهی #برنامه_نویسی لازم هست ولی قطعا کافی نیست. حالا سوالی که مطرح میشه اینه که اگر شخصی دانشگاه نرفت و رشته مهندسی نرم افزار یا رشتهای…
Abbaz channel
💢 هرچی هوش مصنوعی تا حالا دیدین درمقابل این سوتفاهم بوده 🔸هوش مصنوعی poe که رایگان هم هست بخشهای متنوعی داره که به سئوالات پاسخ میده... ⭕️ترکیب ChatGPT، GPT-4، Sage، Claude و سایر هوش مصنوعی ها در یک رابط واحد رایگان 👉🏻https://poe.com/ 👈🏻 شما در هرزمینه…
به +Claude گفتم که :
به برنامه نویسان تازه کار چه توصیه ای در حوزه سلامتی و شغلی و اجتماعی آنها میکنی؟
=============================================
پاسخ او :
من به برنامه نویسان تازه کار توصیه های زیر را در حوزه های مختلف می کنم:
سلامتی:
•داشتن برنامه استراحت منظم و کافی خواب. برنامه نویسی نیازمند ذهنی سالم و بیدار است.
•تغذیه مناسب و ورزش کردن. اینها به حفظ سلامت جسمی و روانی کمک می کنند.
•مدیریت استرس. یاد بگیرید استرس ها را شناسایی کنید و با تکنیک هایی مثل مدیتیشن، یوگا و ... مدیریت کنید.
شغلی:
•همیشه در حال یادگیری باشید. تکنولوژی ها و زبان های برنامه نویسی مدام در حال تغییر هستند.
•برای پیشرفت شغلی خود برنامه داشته باشید. از مدیران و همکاران خود بخواهید کمکتان کنند.
اجتماعی:
•شبکه سازی کنید. با برنامه نویسان دیگر ارتباط برقرار کنید. این به رشد شغلی شما کمک می کند.
•در کنفرانس ها و رویدادهای برنامه نویسی شرکت کنید. این بهترین جا برای یادگیری و شبکه سازی است.
•سعی کنید در پروژه های متن باز همکاری کنید. این یک فرصت عالی برای یادگیری از برنامه نویسان با تجربه تر است.
#advice
به برنامه نویسان تازه کار چه توصیه ای در حوزه سلامتی و شغلی و اجتماعی آنها میکنی؟
=============================================
پاسخ او :
من به برنامه نویسان تازه کار توصیه های زیر را در حوزه های مختلف می کنم:
سلامتی:
•داشتن برنامه استراحت منظم و کافی خواب. برنامه نویسی نیازمند ذهنی سالم و بیدار است.
•تغذیه مناسب و ورزش کردن. اینها به حفظ سلامت جسمی و روانی کمک می کنند.
•مدیریت استرس. یاد بگیرید استرس ها را شناسایی کنید و با تکنیک هایی مثل مدیتیشن، یوگا و ... مدیریت کنید.
شغلی:
•همیشه در حال یادگیری باشید. تکنولوژی ها و زبان های برنامه نویسی مدام در حال تغییر هستند.
•برای پیشرفت شغلی خود برنامه داشته باشید. از مدیران و همکاران خود بخواهید کمکتان کنند.
اجتماعی:
•شبکه سازی کنید. با برنامه نویسان دیگر ارتباط برقرار کنید. این به رشد شغلی شما کمک می کند.
•در کنفرانس ها و رویدادهای برنامه نویسی شرکت کنید. این بهترین جا برای یادگیری و شبکه سازی است.
•سعی کنید در پروژه های متن باز همکاری کنید. این یک فرصت عالی برای یادگیری از برنامه نویسان با تجربه تر است.
#advice
👍5🌚1
از یه بنده خدا پرسیدم :
اگه یه نفر بخواد برنامه نویسی رو شروع کنه، چه توصیه هایی داری براش؟!
مثلا به چه دلایلی نباید بیاد سراغ این حرفه،
یا برای حرفه ای شدن چه کارهایی انجام بده بهتره،
یا چه کارهایی باعث پیشرفتش یا چه کارهایی باعث پسرفتش توی این کار میشه،
و...
هر تجربه ای که به دست اوردی و فکر میکنی به دردمون میخوره رو لطفا برام بفرست🍺
پاسخ شنیدم :
می گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد.
این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود می رفت و ساعتها به تکه سنگ مرمر بزرگی که در حیاط کلیسا قرار داشت خیره می شد و هیچ نمی گفت.
روزی شاهزاده ای از کنار کلیسا عبور کرد و پسرک را دید که به این تکه سنگ خیره شده است و هیچ نمی گوید. از اطرافیان در مورد پسر پرسید. به او گفتند که او چهار ماه است هر روز به حیاط کلیسا می آید و به این تکه سنگ خیره می شود و هیچ نمی گوید.
شاهزاده دلش برای پسرک سوخت. کنار او آمد و آهسته به او گفت: «جوان، به جای بیکار نشسستن و زل زدن به این تخته سنگ، بهتر است برای خود کاری دست و پا کنی و آینده خود را بسازی.»
پسرک در مقابل چشمان حیرت زده شاهزاده، مصمم و جدی به سوی او برگشت و در چشمانش خیره شد و محکم و متین پاسخ داد: «من همین الان در حال کار کردن هستم!» و بعد دوباره به تخته سنگ خیره شد.
شاهزاده از جا برخاست و رفت.
چند سال بعد به او خبر دادند که آن پسرک از آن تخته سنگ یک مجسمه با شکوه از حضرت داوود ساخته است.
مجسمه ای که جزو شاهکارهای مجسمهسازی دنیا به شمار می آید.
نام آن پسر «میکل آنژ» بود
#advice
اگه یه نفر بخواد برنامه نویسی رو شروع کنه، چه توصیه هایی داری براش؟!
مثلا به چه دلایلی نباید بیاد سراغ این حرفه،
یا برای حرفه ای شدن چه کارهایی انجام بده بهتره،
یا چه کارهایی باعث پیشرفتش یا چه کارهایی باعث پسرفتش توی این کار میشه،
و...
هر تجربه ای که به دست اوردی و فکر میکنی به دردمون میخوره رو لطفا برام بفرست🍺
پاسخ شنیدم :
می گویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمی توانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد.
این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود می رفت و ساعتها به تکه سنگ مرمر بزرگی که در حیاط کلیسا قرار داشت خیره می شد و هیچ نمی گفت.
روزی شاهزاده ای از کنار کلیسا عبور کرد و پسرک را دید که به این تکه سنگ خیره شده است و هیچ نمی گوید. از اطرافیان در مورد پسر پرسید. به او گفتند که او چهار ماه است هر روز به حیاط کلیسا می آید و به این تکه سنگ خیره می شود و هیچ نمی گوید.
شاهزاده دلش برای پسرک سوخت. کنار او آمد و آهسته به او گفت: «جوان، به جای بیکار نشسستن و زل زدن به این تخته سنگ، بهتر است برای خود کاری دست و پا کنی و آینده خود را بسازی.»
پسرک در مقابل چشمان حیرت زده شاهزاده، مصمم و جدی به سوی او برگشت و در چشمانش خیره شد و محکم و متین پاسخ داد: «من همین الان در حال کار کردن هستم!» و بعد دوباره به تخته سنگ خیره شد.
شاهزاده از جا برخاست و رفت.
چند سال بعد به او خبر دادند که آن پسرک از آن تخته سنگ یک مجسمه با شکوه از حضرت داوود ساخته است.
مجسمه ای که جزو شاهکارهای مجسمهسازی دنیا به شمار می آید.
نام آن پسر «میکل آنژ» بود
#advice
😍7🤯2🥴1
@zhuanchannel
نقل قولی از محمد علی به جا مونده که میگه:
«از تک تک دقایق تمرین متنفر بودم، اما میگفتم جا نزن، الان رنج بکش و بقیه عمرت رو به عنوان یک قهرمان زندگی کن».
آدمایی که اونا رو موفق میدونیم همه در یک چیز مشترکن: اونا دیسیپلین دارن.
این دیسیپلین رو میشه مابین نظامیها، ورزشکاران تاپ و آدمای موفق در هر حوزهای پیدا کرد.
تو وقتی میخوای در کار خودت تاپ باشی، اینطوریه که یا دیسیپلین داری یا حذف میشی.
دیسیپلین همون چیزیه که در دراز مدت تو رو پیش میبره و انگیزه و اشتیاق چیزیه که باهاش استارت کار رو میزنی.
اغلب ما اینطور تصور میکنیم که آدمای موفق، آدمای خستهناپذیری هستن که همیشه انرژی انجام هرکاری رو دارن و خستگی براشون معنی نداره. اما اینطور نیست:
همهی این آدما هم خسته میشن، هم دچار ملال میشن و هم خیلی وقتا بیزارن از کاری که انجام میدن.
این آدما زمانی یک هدفی در ذهن داشتن و اون هدف رو به دیسیپلین و روتینی تبدیل کردن که تونسته اونها رو اینطوری بالا بکشه. انرژی و اشتیاق بعد از مدتی ته میکشه اما اگه نقشهی راه داشته باشی و برنامهی مشخصی برای مسیر، چیزی نمیتونه مانع کارت بشه.
خیلی وقتا انرژی و اشتیاق زیادی برای شروع کاری داریم اما بعد از مدتی میبینیم که هیچی از اون انرژيه نمونده.
مثلا میخوایم زبانی رو یاد بگیریم، یک ماه اول سخت کار میکنیم اما از ماه دوم به بعد خسته میشیم و کلا میذاریمش کنار. اما برنامهای اگه داشته باشیم
و خودمون رو متعهد به انجام دادنش کنیم، به اون چیزی که میخوایم میرسیم. تو مدرسه این برنامه رو معلما به ما میدادن. تو زندگی تا سن مشخصی، پدر و مادر مسیر رو به ما نشون میدادن. اما تو بزرگسالی کسی رو نداریم که ما رو هدایت کنه یا حتی ما رو مجبور به انجام کاری بکنه.
بخاطر همینه که اون نقش هدایتگر رو باید خودمون انجام بدیم. این حس تنبلی و کرختی که داریم یکی از فیچرهای مغزه.
یکی از کارهای عمدهی مغز، تخصیص انرژیه. یعنی حواسش هست که انرژي رو به چه ارگانهایی بده و اینکه تا جای ممکن اجازه نده تو انرژی زیادی مصرف کنی.
آدما قدیما برای پیدا کردن یک ریشهی خوراکی کیلومترها راه میرفتن و بخاطر کمبود و نایاب بودن غذا، مغز طوری تکامل پیدا کرده که انرژی بدن رو درست هزینه کنه و اجازه نده انرژی هدر بره.
خیلی وقتا که کاری رو به تعویق میندازیم، به این خاطره که مغز اون کار رو تهدیدی
برای مصرف انرژی میبینه و سعی میکنه تو رو عقب نگهداره که انجامش ندی. مثلا یک پایاننامه داری که باید نوشته بشه، و میبینی که کلی تحقیق باید انجام بدی، ده تا استاد رو ببینی، ده جلد کتاب بخونی و ... قد یه کوه بزرگ میشه. مغز اینجا میگه خب چه کاریه این همه انرژی مصرف کنیم.
بگیر بخواب! و گوشی رو دست میگیریم خودمون رو برای مدتها مشغولش میکنیم. در حالی که میدونیم باید کاری رو انجام بدیم اما هی به تعویقش میندازیم. مغز ما یک ارگان قدیمیه که نمیدونه اینترنت اختراع شده که میشه راحت غذا سفارش داد، فکر میکنه باید کیلومترها راه بریم برای یه میوهی شیرین.
پس در کل، تلاش کردن در هر فرمتی، یک کار انرژیبره و برای هر آدمی صادقه.
چون داری روندی رو میری که خلاف جهت سیستم بدنته. اینکه همهی آدمها بطور دیفالت در سطح مشخصی باقی میمونن و همه مثل هم هستن، همینه.
اینکه آدمی در کاری تاپ میشه، بخاطر اینه که میاد بر این عملکرد مغزش غلبه میکنه.
دقیقا همونطور که ورزش کردن یک کار عبث و بیهوده و خلاف تکامل بدنه، کار فکری بیش از حد هم همینه. همهی این کارا آدم رو خسته میکنن و بدن خیلی دوست داره بیخیالش بشه و کاری که راحته رو انجام بده. دیسیپلین اما همچون یک ریل میاد مسیری جلو پات میذاره
که باید اون رو طی کنی. شما باید خودت رو متعهد بدونی که هر اتفاقی هم که پیش بیاد، از مسیرت منحرف نشی. اینجا دیگه هیچ بهونهای قبول نیست: من باهوش نیستم و دوستام رو ندیدم و سفر نرفتم و انگیزه ندارم و ... باید کنار گذاشته بشه.
کسی هم نیست که مجبورت کنه و دشواری کار هم همینه که خودت باید این اجبار رو روی خودت بذاری
اگه هدف و مسیرت درست باشه، قطعا به اون نتیجهای که میخوای میرسی. من مستندی دیدم درباره علیزاده و مشکاتیان و لطفی و مابقی. این آدما بطور جنونآمیزی روزها و هفتهها و ماهها تمرین میکردن. علیزاده جایی گفت صبحونه میخوریم ساز دستمون بود، نهار همین بود و شام همین بود.
و این قضیه برای هر آدمی که در کارش شهره شده صادقه. انگیزه و اشتیاق تو رو تا جایی پیش میبره بعد ولت میکنه، اما دیسیپلین میتونه تو رو تا دوردستها ببره
#advice
نقل قولی از محمد علی به جا مونده که میگه:
«از تک تک دقایق تمرین متنفر بودم، اما میگفتم جا نزن، الان رنج بکش و بقیه عمرت رو به عنوان یک قهرمان زندگی کن».
آدمایی که اونا رو موفق میدونیم همه در یک چیز مشترکن: اونا دیسیپلین دارن.
این دیسیپلین رو میشه مابین نظامیها، ورزشکاران تاپ و آدمای موفق در هر حوزهای پیدا کرد.
تو وقتی میخوای در کار خودت تاپ باشی، اینطوریه که یا دیسیپلین داری یا حذف میشی.
دیسیپلین همون چیزیه که در دراز مدت تو رو پیش میبره و انگیزه و اشتیاق چیزیه که باهاش استارت کار رو میزنی.
اغلب ما اینطور تصور میکنیم که آدمای موفق، آدمای خستهناپذیری هستن که همیشه انرژی انجام هرکاری رو دارن و خستگی براشون معنی نداره. اما اینطور نیست:
همهی این آدما هم خسته میشن، هم دچار ملال میشن و هم خیلی وقتا بیزارن از کاری که انجام میدن.
این آدما زمانی یک هدفی در ذهن داشتن و اون هدف رو به دیسیپلین و روتینی تبدیل کردن که تونسته اونها رو اینطوری بالا بکشه. انرژی و اشتیاق بعد از مدتی ته میکشه اما اگه نقشهی راه داشته باشی و برنامهی مشخصی برای مسیر، چیزی نمیتونه مانع کارت بشه.
خیلی وقتا انرژی و اشتیاق زیادی برای شروع کاری داریم اما بعد از مدتی میبینیم که هیچی از اون انرژيه نمونده.
مثلا میخوایم زبانی رو یاد بگیریم، یک ماه اول سخت کار میکنیم اما از ماه دوم به بعد خسته میشیم و کلا میذاریمش کنار. اما برنامهای اگه داشته باشیم
و خودمون رو متعهد به انجام دادنش کنیم، به اون چیزی که میخوایم میرسیم. تو مدرسه این برنامه رو معلما به ما میدادن. تو زندگی تا سن مشخصی، پدر و مادر مسیر رو به ما نشون میدادن. اما تو بزرگسالی کسی رو نداریم که ما رو هدایت کنه یا حتی ما رو مجبور به انجام کاری بکنه.
بخاطر همینه که اون نقش هدایتگر رو باید خودمون انجام بدیم. این حس تنبلی و کرختی که داریم یکی از فیچرهای مغزه.
یکی از کارهای عمدهی مغز، تخصیص انرژیه. یعنی حواسش هست که انرژي رو به چه ارگانهایی بده و اینکه تا جای ممکن اجازه نده تو انرژی زیادی مصرف کنی.
آدما قدیما برای پیدا کردن یک ریشهی خوراکی کیلومترها راه میرفتن و بخاطر کمبود و نایاب بودن غذا، مغز طوری تکامل پیدا کرده که انرژی بدن رو درست هزینه کنه و اجازه نده انرژی هدر بره.
خیلی وقتا که کاری رو به تعویق میندازیم، به این خاطره که مغز اون کار رو تهدیدی
برای مصرف انرژی میبینه و سعی میکنه تو رو عقب نگهداره که انجامش ندی. مثلا یک پایاننامه داری که باید نوشته بشه، و میبینی که کلی تحقیق باید انجام بدی، ده تا استاد رو ببینی، ده جلد کتاب بخونی و ... قد یه کوه بزرگ میشه. مغز اینجا میگه خب چه کاریه این همه انرژی مصرف کنیم.
بگیر بخواب! و گوشی رو دست میگیریم خودمون رو برای مدتها مشغولش میکنیم. در حالی که میدونیم باید کاری رو انجام بدیم اما هی به تعویقش میندازیم. مغز ما یک ارگان قدیمیه که نمیدونه اینترنت اختراع شده که میشه راحت غذا سفارش داد، فکر میکنه باید کیلومترها راه بریم برای یه میوهی شیرین.
پس در کل، تلاش کردن در هر فرمتی، یک کار انرژیبره و برای هر آدمی صادقه.
چون داری روندی رو میری که خلاف جهت سیستم بدنته. اینکه همهی آدمها بطور دیفالت در سطح مشخصی باقی میمونن و همه مثل هم هستن، همینه.
اینکه آدمی در کاری تاپ میشه، بخاطر اینه که میاد بر این عملکرد مغزش غلبه میکنه.
دقیقا همونطور که ورزش کردن یک کار عبث و بیهوده و خلاف تکامل بدنه، کار فکری بیش از حد هم همینه. همهی این کارا آدم رو خسته میکنن و بدن خیلی دوست داره بیخیالش بشه و کاری که راحته رو انجام بده. دیسیپلین اما همچون یک ریل میاد مسیری جلو پات میذاره
که باید اون رو طی کنی. شما باید خودت رو متعهد بدونی که هر اتفاقی هم که پیش بیاد، از مسیرت منحرف نشی. اینجا دیگه هیچ بهونهای قبول نیست: من باهوش نیستم و دوستام رو ندیدم و سفر نرفتم و انگیزه ندارم و ... باید کنار گذاشته بشه.
کسی هم نیست که مجبورت کنه و دشواری کار هم همینه که خودت باید این اجبار رو روی خودت بذاری
اگه هدف و مسیرت درست باشه، قطعا به اون نتیجهای که میخوای میرسی. من مستندی دیدم درباره علیزاده و مشکاتیان و لطفی و مابقی. این آدما بطور جنونآمیزی روزها و هفتهها و ماهها تمرین میکردن. علیزاده جایی گفت صبحونه میخوریم ساز دستمون بود، نهار همین بود و شام همین بود.
و این قضیه برای هر آدمی که در کارش شهره شده صادقه. انگیزه و اشتیاق تو رو تا جایی پیش میبره بعد ولت میکنه، اما دیسیپلین میتونه تو رو تا دوردستها ببره
#advice
👍5❤1
Ten_Arguments_For_Deleting_Your_Social_Media_Accounts_Right_Now.epub
912.1 KB
ببینید چی پیدا کردم:)
البته امیدوارم قبل از اینکه تلگرام پاکش کنه، به دستتون رسیده باشه:)))
نام کتاب : ده دلیل برای حذف کردن اکانت خود در فضای مجازی، همین الان
زبان : انگلیسی
تعداد صفحه : 154
نویسنده : Jaron Lanier
#advice
البته امیدوارم قبل از اینکه تلگرام پاکش کنه، به دستتون رسیده باشه:)))
نام کتاب : ده دلیل برای حذف کردن اکانت خود در فضای مجازی، همین الان
زبان : انگلیسی
تعداد صفحه : 154
نویسنده : Jaron Lanier
#advice
🔥3
عنوان : چگونه هرچیزی را یاد بگیریم؟
مدت : 1 دقیقه
زبان : انگلیسی
https://youtube.com/shorts/hQSevuaOf6M?feature=share4
پ.ن : خلاصه اش میشه که از خود بپرسید :
چرا باید این رو یاد بگیرم؟!
#advice
مدت : 1 دقیقه
زبان : انگلیسی
https://youtube.com/shorts/hQSevuaOf6M?feature=share4
پ.ن : خلاصه اش میشه که از خود بپرسید :
چرا باید این رو یاد بگیرم؟!
#advice
From @d3vn8ll :
چرا زبان های برنامه نویسی C و ++C را یادبگیریم ؟
در ابتدا باید به این نکته توجه کنیم که این دو زبان باهم تفاوت دارند
سی توسط دنیس ریچ در سال 1972 در آزمایشگاه بل ابداع شد که یک زبان سطح میانی در نظر گرفته میشود این زبان با هدف توسعه نرم افزار های سیستمی مثل یونیکس و میان افزار ها Middleware و توسعه پیدا کرد
زبان C++ زبان تعمیم یافته از سی است که ویژگی های زبان سی را همراه با شی گرایی ارائه میدهد
موارد استفاده از زبان های قدرتمند C++ / C بسایر گسترده میباشد
1- برنامه نویسی امبدد سیستم ها Embedded Systems
2 - توسعه سیستم های عامل
3 - بازی سازی
4 - توسعه دیتابیس ها
5- برنامه نویسی دسکتاپ و کراس پلتفرم ( فریمورک Qt )
6- توسعه بدافزارها
7- هوش مصنوعی و یادگیری ماشین
مزایای یادگیری C/C++
1- بهبود تفکر برنامه نویسی
بر خلاف زبان های سطح بالا در C باید برای دستکاری آرایه ها و stacks , queues و ... خودتان توابعی را پیاده سازی کنید
این باعث میشود که در سطح سیستم تفکر بهتری شکل بگیرد
درک نحوه ذخیره متغییر ها آرایه ها و ... در حافظه و نحوه دستکاری آن ها نیز ضروری است
پیاده سازی الگوریتم ها و دیتا استراکچر در C شما را به تفکر عمیق وا میدارد
2- درک بهتر مفاهیم مقدماتی
توسعه نرم افزار به زبان C این امکان را میدهد که مفاهیم علوم کامپیوتر را پیاده سازی و بهتر درک کنید
3- فرصتی برای تعامل با سخت افزار
سی به طور گسترده در دنیای نرم افزار های Embedded استفاده میشود
از آن در توسعه Frimware و Middleware و حتی برای توسعه سیستم عامل ها استفاده میشود
در سطح پایین در مقایسه با زبان اسمبلی که برنامه نویسی در آن زمان و تلاش زیادی میخواهد سی ساده تر است
اگر میخواهید از میکروکنترلرها برای خودکار کردن کارها استفاده کنید سی انتخاب مناسبی است
4- کمک به درک مدیریت حافظه
مدیریت حافظه تخصیص فضا مواردی هستند که باید هنگام نوشتن کد C به آنها توجه کنیم
5- سوییچ کردن به زبان های برنامه نویسی دیگر را ساده میکند
به دلیل پیچیدگی هایی که در برنامه نویسی C/C++ وجود دارد و همچنین درک بهتری که از عملکرد هایی که در پشت کد ها در لایه پایین تر اتفاق میافتد دارید یادگیری سینتکس زبان های سطح بالا در اینده ساده تر خواهد بود
#advice
چرا زبان های برنامه نویسی C و ++C را یادبگیریم ؟
در ابتدا باید به این نکته توجه کنیم که این دو زبان باهم تفاوت دارند
سی توسط دنیس ریچ در سال 1972 در آزمایشگاه بل ابداع شد که یک زبان سطح میانی در نظر گرفته میشود این زبان با هدف توسعه نرم افزار های سیستمی مثل یونیکس و میان افزار ها Middleware و توسعه پیدا کرد
زبان C++ زبان تعمیم یافته از سی است که ویژگی های زبان سی را همراه با شی گرایی ارائه میدهد
موارد استفاده از زبان های قدرتمند C++ / C بسایر گسترده میباشد
1- برنامه نویسی امبدد سیستم ها Embedded Systems
2 - توسعه سیستم های عامل
3 - بازی سازی
4 - توسعه دیتابیس ها
5- برنامه نویسی دسکتاپ و کراس پلتفرم ( فریمورک Qt )
6- توسعه بدافزارها
7- هوش مصنوعی و یادگیری ماشین
مزایای یادگیری C/C++
1- بهبود تفکر برنامه نویسی
بر خلاف زبان های سطح بالا در C باید برای دستکاری آرایه ها و stacks , queues و ... خودتان توابعی را پیاده سازی کنید
این باعث میشود که در سطح سیستم تفکر بهتری شکل بگیرد
درک نحوه ذخیره متغییر ها آرایه ها و ... در حافظه و نحوه دستکاری آن ها نیز ضروری است
پیاده سازی الگوریتم ها و دیتا استراکچر در C شما را به تفکر عمیق وا میدارد
2- درک بهتر مفاهیم مقدماتی
توسعه نرم افزار به زبان C این امکان را میدهد که مفاهیم علوم کامپیوتر را پیاده سازی و بهتر درک کنید
3- فرصتی برای تعامل با سخت افزار
سی به طور گسترده در دنیای نرم افزار های Embedded استفاده میشود
از آن در توسعه Frimware و Middleware و حتی برای توسعه سیستم عامل ها استفاده میشود
در سطح پایین در مقایسه با زبان اسمبلی که برنامه نویسی در آن زمان و تلاش زیادی میخواهد سی ساده تر است
اگر میخواهید از میکروکنترلرها برای خودکار کردن کارها استفاده کنید سی انتخاب مناسبی است
4- کمک به درک مدیریت حافظه
مدیریت حافظه تخصیص فضا مواردی هستند که باید هنگام نوشتن کد C به آنها توجه کنیم
5- سوییچ کردن به زبان های برنامه نویسی دیگر را ساده میکند
به دلیل پیچیدگی هایی که در برنامه نویسی C/C++ وجود دارد و همچنین درک بهتری که از عملکرد هایی که در پشت کد ها در لایه پایین تر اتفاق میافتد دارید یادگیری سینتکس زبان های سطح بالا در اینده ساده تر خواهد بود
#advice
👍9
From @DevTwitter :
اونچه که به شما راجع به استخدام در big tech نمیگن:
1) در کانادا و آمریکا، استخدام در این شرکت ها برای برنامه نویس ها کار دشوار و عجیب غریبی نیست. از دور به نظر میاد کسی که استخدام میشه باید آدم مجرب و باهوش و با دانشی باشه ولی فرایند مصاحبه جوری طراحی شده که این چیزها اهمیتی نداره.
2) مصاحبه ها در مایکروسافت، گوگل، آمازون، فیس بوک و ... جوری طراحی شده اند که تفاوتی بین کسی که سال ها در تخصصی استخوان خرد کرده و صاحب تجربه است با یک تاره فارغ التحصیل نیست. مصاحبه ها آنچنان به دانش و مهارتی که فرد در طی سال ها کسب کرده اهمیتی نمی دهند.
3) مصاحبه ها عمدتا تمرکز بر حل مسائل الگوریتمی دارن. مسئله هایی مرتبط با آرایه ها، ماتریکس، رشته ها، گراف، مرتب سازی و برنامه نویسی پویا. گاهی هم مسائل طراحی کلان سیستم پرسیده میشه. مثلا از شما می خوان که سیستمی شبیه توییتر رو طراحی کنید واسشون. می تونه همینقدر تخیلی باشه.
4) مصاحبه ها در همه این کمپانی ها شکل تقریبا ثابت دارند. برای موفقیت چندان نیاز به تجربه نیست. کافیه که برای مصاحبه "درس" بخونید و "نمونه سوال" ببینید. شبیه کنکور. شبیه تافل. بسته به آشنایی تون با الگوریتم ها شاید یکی دو ماه بیشتر لازم نباشه تا دست تون برای مصاحبه گرم بشه.
5) برای همین، سایت هایی که نمونه سوال الگوریتمی دارن، مثل LeetCode به شدت پرطرفدار شده اند و تنها ابزار لازم اند برای تضمین موفقیت شما برای استخدام در این کمپانی ها. فروم هایی هم در این سایت ها هست که مردم میان میگن تو مصاحبه ها چه سوال هایی ازشون پرسیده شده و تقلب می رسونن.
6) کمپانی ها معتقدند که هر کس بتونه سوال های الگوریتمی رو حل بکنه می تونه از پس هر کاری بربیاد. پتانسیل داره. مهم نیست چقدر تجربه داره و یا تخصص اش چی هست. خب ادعای مزخرفی هست چون پاس شدن این مصاحبه یه مهارتی هست که طی چند هفته میشه بهش رسید با دیدن نمونه سوال و جواب.
7) نتیجه اینه که من به وفور آدم هایی رو می بینم که بدون تجربه چندانی، با مدتی درس خوندن، پوزیشن های خیلی خوب گرفتند و حقوق خوب. ولی خروجی کارشون چیزی جز کد کثیف و غیر قابل نگهداری نیست. از دور آدم فکر می کنه همه در این شرکت ها خدای نرم افزار هستند ولی اینطور نیست.
8) به عقیده من فرایند مصاحبه ای که اخیرا در همه جا باب شده، باعث شده که شرکت ها Leet-Coder استخدام کنند و نه مهندس نرم افزار. برتری دادن به سوال های الگوریتمی، منجر به کنار گذاشته شدن آدم های مجرب و حرفه ای میشه چون تجربه و مهارت چندان ارزیابی نمیشه.
9) یه نکته خنده دار تر هم اینه که در مایکروسافت اگه بخواید تیم تون رو عوض کنید، دوباره مجبورید از سد همین سوال های الگوریتمی بگذرید. امروز برای استخدام در تیم دات نت مصاحبه دادم. دریغ از یک سوال مرتبط با طراحی کد و دات نت. سه تا سوال ازم پرسیدن. هر سه الگورتیم های leetcode ایی.
10) فرض کن 50 ساله ات شده با دو تا بچه و هزار تا بدبختی ولی کلی تجربه، باید بری بشینی دوباره درس بخونی که برای اینا الگوریتم حل کنی تا بگی "پتانسیل" داری. ولی خب آخرش یه جوجه فارغ التخصیل الگوریتم رو ازت بهتر حل می کنه.
این فرایند که بیشتر و بیشتر داره باب میشه "احمقانه" است.
#advice
اونچه که به شما راجع به استخدام در big tech نمیگن:
1) در کانادا و آمریکا، استخدام در این شرکت ها برای برنامه نویس ها کار دشوار و عجیب غریبی نیست. از دور به نظر میاد کسی که استخدام میشه باید آدم مجرب و باهوش و با دانشی باشه ولی فرایند مصاحبه جوری طراحی شده که این چیزها اهمیتی نداره.
2) مصاحبه ها در مایکروسافت، گوگل، آمازون، فیس بوک و ... جوری طراحی شده اند که تفاوتی بین کسی که سال ها در تخصصی استخوان خرد کرده و صاحب تجربه است با یک تاره فارغ التحصیل نیست. مصاحبه ها آنچنان به دانش و مهارتی که فرد در طی سال ها کسب کرده اهمیتی نمی دهند.
3) مصاحبه ها عمدتا تمرکز بر حل مسائل الگوریتمی دارن. مسئله هایی مرتبط با آرایه ها، ماتریکس، رشته ها، گراف، مرتب سازی و برنامه نویسی پویا. گاهی هم مسائل طراحی کلان سیستم پرسیده میشه. مثلا از شما می خوان که سیستمی شبیه توییتر رو طراحی کنید واسشون. می تونه همینقدر تخیلی باشه.
4) مصاحبه ها در همه این کمپانی ها شکل تقریبا ثابت دارند. برای موفقیت چندان نیاز به تجربه نیست. کافیه که برای مصاحبه "درس" بخونید و "نمونه سوال" ببینید. شبیه کنکور. شبیه تافل. بسته به آشنایی تون با الگوریتم ها شاید یکی دو ماه بیشتر لازم نباشه تا دست تون برای مصاحبه گرم بشه.
5) برای همین، سایت هایی که نمونه سوال الگوریتمی دارن، مثل LeetCode به شدت پرطرفدار شده اند و تنها ابزار لازم اند برای تضمین موفقیت شما برای استخدام در این کمپانی ها. فروم هایی هم در این سایت ها هست که مردم میان میگن تو مصاحبه ها چه سوال هایی ازشون پرسیده شده و تقلب می رسونن.
6) کمپانی ها معتقدند که هر کس بتونه سوال های الگوریتمی رو حل بکنه می تونه از پس هر کاری بربیاد. پتانسیل داره. مهم نیست چقدر تجربه داره و یا تخصص اش چی هست. خب ادعای مزخرفی هست چون پاس شدن این مصاحبه یه مهارتی هست که طی چند هفته میشه بهش رسید با دیدن نمونه سوال و جواب.
7) نتیجه اینه که من به وفور آدم هایی رو می بینم که بدون تجربه چندانی، با مدتی درس خوندن، پوزیشن های خیلی خوب گرفتند و حقوق خوب. ولی خروجی کارشون چیزی جز کد کثیف و غیر قابل نگهداری نیست. از دور آدم فکر می کنه همه در این شرکت ها خدای نرم افزار هستند ولی اینطور نیست.
8) به عقیده من فرایند مصاحبه ای که اخیرا در همه جا باب شده، باعث شده که شرکت ها Leet-Coder استخدام کنند و نه مهندس نرم افزار. برتری دادن به سوال های الگوریتمی، منجر به کنار گذاشته شدن آدم های مجرب و حرفه ای میشه چون تجربه و مهارت چندان ارزیابی نمیشه.
9) یه نکته خنده دار تر هم اینه که در مایکروسافت اگه بخواید تیم تون رو عوض کنید، دوباره مجبورید از سد همین سوال های الگوریتمی بگذرید. امروز برای استخدام در تیم دات نت مصاحبه دادم. دریغ از یک سوال مرتبط با طراحی کد و دات نت. سه تا سوال ازم پرسیدن. هر سه الگورتیم های leetcode ایی.
10) فرض کن 50 ساله ات شده با دو تا بچه و هزار تا بدبختی ولی کلی تجربه، باید بری بشینی دوباره درس بخونی که برای اینا الگوریتم حل کنی تا بگی "پتانسیل" داری. ولی خب آخرش یه جوجه فارغ التخصیل الگوریتم رو ازت بهتر حل می کنه.
این فرایند که بیشتر و بیشتر داره باب میشه "احمقانه" است.
#advice
👍4👎4🔥1🤔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاسخ به چند سوال دانش آموزی در مورد برنامه نویسی ( توسط جادی ) :
1- برنامه نویسی چیه؟
2- چطوری از منابع استفاده کنیم؟
3- از چه سنی شروع کنیم؟
4- میشه برنامه نویس بشیم و در دانشگاه چیز دیگه ای بخونیم؟
5- میشه کلا تحصیلات آکادمیک نداشت؟
6- همه میرن کامپیوتر!! اشباع نشه!؟
7- مهاجرت چطور؟
8- اگر شما جای ما بودین، چی یاد میگرفتین؟
#advice
#programming
1- برنامه نویسی چیه؟
2- چطوری از منابع استفاده کنیم؟
3- از چه سنی شروع کنیم؟
4- میشه برنامه نویس بشیم و در دانشگاه چیز دیگه ای بخونیم؟
5- میشه کلا تحصیلات آکادمیک نداشت؟
6- همه میرن کامپیوتر!! اشباع نشه!؟
7- مهاجرت چطور؟
8- اگر شما جای ما بودین، چی یاد میگرفتین؟
#advice
#programming
❤1👍1
اگر می خواین هکر بشین، سعی نکنین هکر بشین❌
===========================
===========================
می گن روزی یک عاشق شمشیر بازی پیش استاد رفت. استاد ازش پرسید برای چی اومده و جواب داد «برای اینکه بهترین شمشیرباز ژاپن بشم». استاد لبخند زد و گفت «عالی! حالا اون جارو رو بردار و جارو بکش». بعد از کشمکش های مرسوم شاگرد اصرار کرد که لازمه زیاد تمرین کنه و اگر روزی ۴ ساعت تمرین کنه چقدر طول می کشه بهترین استاد بشه. استاد بهش گفت ۲۰ سال. گفت اگر روزی ۸ ساعت تمرین کنه چی؟ جواب شد ۱۵ سال. اما این هنوزم برای شاگرد زیاد بود پس گفت اگر روزی ۱۲ ساعت تمرین کنه و خیلی جدی و مستمر چی؟ استاد بهش گفت اونجوری تقریبا باید ۴۰ سال کار کنه.
===========================
===========================
هر انسان توانی داره و سطحی از انگیزه. هیجان اولیه هکر شدن اینه که به همه چیز دسترسی داریم و هر جا می خوایم می ریم و همه از ما می ترسن و بقیه بهمون احترام می ذارن. واقعیت اینه که زندگی هکرها اینطوری نیست. تقریبا شبیه هیچ کدوم از فیلم هایی که می سازن نیست. هکرها به معنی نفوذگرها منظم و خیلی پر حوصله کارهای بسیار تکراری می کنن. معمولا نه پول خاصی دارن نه شهرت خاصی. اونها که تخصص رسمی شون امنیت است هم معمولا دنبال یکسری قرارداد هستن و می شینن تو سازمان یکسری ابزار استاندارد اجرا می کنن.
===========================
===========================
در ضمن مستقیما حرکت کردن به سمت هکر شدن مثل اینه که شما بگین دوست دارین خط تون خیلی خوب باشه و بشینین دائم یک جمله رو تکرار کنین. روش درست تر اینه که الفبا رو درست یاد بگیرین و هر کدوم رو درک کنین و بنویسین و بعد با هم ترکیبشون کنین. در اصل اگر شما می خواین یک هکر خوب بشین بهترین کار اینه که پایه ها رو درست یاد بگیرین:
- سیستم عامل
- شبکه
- امنیت
- برنامه نویسی
و از اون پایینتر حتی چیزهایی مثل جامعه شناسی، روانشناسی، ریاضی، آمار و حتی زیست شناسی!!!
[ جامعه شناسی و روان شناسی برای مهندسی اجتماعی و زیست شناسی برای درک مغز و خطاهاش و در نهایت همشون برای داشتن سطح بالاتری از دانش در حوزه های مختلف بعلاوه لذت بردن از دونستن چیزهای جدید ]
===========================
===========================
اینجوری شما به یک نینجا یا دزد دریایی تبدیل می شین که کسی جلودارش نیست. این خیلی فرق داره با کسی که برای شهرت یا هر چیز دیگه به بقیه کلک می زنه تا بهش اعتماد کنن و یه برنامه رو گوشی شون نصب کنن یا کی لاگر می ذاره لپ تاپش رو قرض می ده به بقیه یا دو تا ابزار از یک سی دی ران می کنه (: انتخاب با شماست که کدوم رو دوست دارین ولی از من میشنوین در اولی (بلد بودن پایه ای خیلی چیزها) کلی اعتبار و امکان تغییر کار و جاهای خوب کار کردن و لذت بردن از نتایج است و توی دومی (یاد گرفتن چند تا ابزار اماده و دروغ گفتن و .. که بهش می گیم اسکریپت کیدی یا بچه اسکریپتی) حداکثر شهرت اینکه مجری تلویزیون بگه یک هکر که درگاه بانکی الکی درست کرده بودم رو گرفتیم و تعجب همکلاسی ها و احتمالا یه پلی گرفتن از یه آدم پر زور و خدمت بهش. من اولی رو ترجیح می دم چون فان تر است و پایدار تر.
===========================
===========================
اگر شما هم دوست دارین یه آدم با سواد باشین و هک براتون فقط به معنی دزدی و ورود غیرمجاز نباشه، اولی رو انتخاب کنین و همین حالا برین سراغ این لیست:
- یاد گرفتن لینوکس یا هر سیستم عامل دیگه ای که دوست دارین ولی عمیق
- یاد گرفتن دیتابیس های مختلف و کار کردن باهاشون
- یاد گرفتن شبکه در حد سی سی ان ای
- یاد گرفتن پروتکل های ارتباطی از اچ تی تی پی تا تی سی پی تا اف تی پی تا اس ان ام پی تا هر چی که هر جا دیدین
- یاد گرفتن رمزنگاری با درک اتفاقات پشتش. از درک بیت کوین تا کلیدها تا اس اس اچ تا هش هایی مثل ام دی ۵ تا اسکرام (رمزنگاری)
- یاد گرفتن ریاضی پایه تر و آمار
- یاد گرفتن برنامه نویسی و نوشتن برنامه های جالب از شکستن رمز تا دانلود یک سایت و پریدن در اینترنت و انتقال فایل و هر چی به کارتون اومد
- یاد گرفتن ابزارهای مرتبط از دیباگرها تا دامپ کننده های شبکه و غیره
- و ..
اگاه باشید که برای چنین هکری کلی کار باحال هست و کلی فرصت کسب اعتبار ولی خب ما معمولا به اون سطح نمی رسیم که مثلا باگ فلان ابزار گوگل رو کشف و گزارش کنیم و کلی جایزه ببریم و در نتیجه مثل همون شاگرد شمشیربازی، چون دوست داریم خیلی زود پیشرفت کنیم عملا به سمتی می ریم که پیشرفت زیادی توش نیست. بازم می گم:
انتخاب با شما!!
#advice
#hack
===========================
===========================
می گن روزی یک عاشق شمشیر بازی پیش استاد رفت. استاد ازش پرسید برای چی اومده و جواب داد «برای اینکه بهترین شمشیرباز ژاپن بشم». استاد لبخند زد و گفت «عالی! حالا اون جارو رو بردار و جارو بکش». بعد از کشمکش های مرسوم شاگرد اصرار کرد که لازمه زیاد تمرین کنه و اگر روزی ۴ ساعت تمرین کنه چقدر طول می کشه بهترین استاد بشه. استاد بهش گفت ۲۰ سال. گفت اگر روزی ۸ ساعت تمرین کنه چی؟ جواب شد ۱۵ سال. اما این هنوزم برای شاگرد زیاد بود پس گفت اگر روزی ۱۲ ساعت تمرین کنه و خیلی جدی و مستمر چی؟ استاد بهش گفت اونجوری تقریبا باید ۴۰ سال کار کنه.
===========================
===========================
هر انسان توانی داره و سطحی از انگیزه. هیجان اولیه هکر شدن اینه که به همه چیز دسترسی داریم و هر جا می خوایم می ریم و همه از ما می ترسن و بقیه بهمون احترام می ذارن. واقعیت اینه که زندگی هکرها اینطوری نیست. تقریبا شبیه هیچ کدوم از فیلم هایی که می سازن نیست. هکرها به معنی نفوذگرها منظم و خیلی پر حوصله کارهای بسیار تکراری می کنن. معمولا نه پول خاصی دارن نه شهرت خاصی. اونها که تخصص رسمی شون امنیت است هم معمولا دنبال یکسری قرارداد هستن و می شینن تو سازمان یکسری ابزار استاندارد اجرا می کنن.
===========================
===========================
در ضمن مستقیما حرکت کردن به سمت هکر شدن مثل اینه که شما بگین دوست دارین خط تون خیلی خوب باشه و بشینین دائم یک جمله رو تکرار کنین. روش درست تر اینه که الفبا رو درست یاد بگیرین و هر کدوم رو درک کنین و بنویسین و بعد با هم ترکیبشون کنین. در اصل اگر شما می خواین یک هکر خوب بشین بهترین کار اینه که پایه ها رو درست یاد بگیرین:
- سیستم عامل
- شبکه
- امنیت
- برنامه نویسی
و از اون پایینتر حتی چیزهایی مثل جامعه شناسی، روانشناسی، ریاضی، آمار و حتی زیست شناسی!!!
[ جامعه شناسی و روان شناسی برای مهندسی اجتماعی و زیست شناسی برای درک مغز و خطاهاش و در نهایت همشون برای داشتن سطح بالاتری از دانش در حوزه های مختلف بعلاوه لذت بردن از دونستن چیزهای جدید ]
===========================
===========================
اینجوری شما به یک نینجا یا دزد دریایی تبدیل می شین که کسی جلودارش نیست. این خیلی فرق داره با کسی که برای شهرت یا هر چیز دیگه به بقیه کلک می زنه تا بهش اعتماد کنن و یه برنامه رو گوشی شون نصب کنن یا کی لاگر می ذاره لپ تاپش رو قرض می ده به بقیه یا دو تا ابزار از یک سی دی ران می کنه (: انتخاب با شماست که کدوم رو دوست دارین ولی از من میشنوین در اولی (بلد بودن پایه ای خیلی چیزها) کلی اعتبار و امکان تغییر کار و جاهای خوب کار کردن و لذت بردن از نتایج است و توی دومی (یاد گرفتن چند تا ابزار اماده و دروغ گفتن و .. که بهش می گیم اسکریپت کیدی یا بچه اسکریپتی) حداکثر شهرت اینکه مجری تلویزیون بگه یک هکر که درگاه بانکی الکی درست کرده بودم رو گرفتیم و تعجب همکلاسی ها و احتمالا یه پلی گرفتن از یه آدم پر زور و خدمت بهش. من اولی رو ترجیح می دم چون فان تر است و پایدار تر.
===========================
===========================
اگر شما هم دوست دارین یه آدم با سواد باشین و هک براتون فقط به معنی دزدی و ورود غیرمجاز نباشه، اولی رو انتخاب کنین و همین حالا برین سراغ این لیست:
- یاد گرفتن لینوکس یا هر سیستم عامل دیگه ای که دوست دارین ولی عمیق
- یاد گرفتن دیتابیس های مختلف و کار کردن باهاشون
- یاد گرفتن شبکه در حد سی سی ان ای
- یاد گرفتن پروتکل های ارتباطی از اچ تی تی پی تا تی سی پی تا اف تی پی تا اس ان ام پی تا هر چی که هر جا دیدین
- یاد گرفتن رمزنگاری با درک اتفاقات پشتش. از درک بیت کوین تا کلیدها تا اس اس اچ تا هش هایی مثل ام دی ۵ تا اسکرام (رمزنگاری)
- یاد گرفتن ریاضی پایه تر و آمار
- یاد گرفتن برنامه نویسی و نوشتن برنامه های جالب از شکستن رمز تا دانلود یک سایت و پریدن در اینترنت و انتقال فایل و هر چی به کارتون اومد
- یاد گرفتن ابزارهای مرتبط از دیباگرها تا دامپ کننده های شبکه و غیره
- و ..
اگاه باشید که برای چنین هکری کلی کار باحال هست و کلی فرصت کسب اعتبار ولی خب ما معمولا به اون سطح نمی رسیم که مثلا باگ فلان ابزار گوگل رو کشف و گزارش کنیم و کلی جایزه ببریم و در نتیجه مثل همون شاگرد شمشیربازی، چون دوست داریم خیلی زود پیشرفت کنیم عملا به سمتی می ریم که پیشرفت زیادی توش نیست. بازم می گم:
انتخاب با شما!!
#advice
#hack
👍9🔥3🤣1🗿1
عنوان : چرا برنامه نویسی یاد بگیریم؟!
مدت : 12 دقیقه
زبان : پارسی
https://youtu.be/qX99fARQdis
#advice
#programming
مدت : 12 دقیقه
زبان : پارسی
https://youtu.be/qX99fARQdis
#advice
#programming
YouTube
چرا برنامه نویسی یاد بگیریم؟ ۹ دلیل
توی این ویدیو ۹ تا دلیل میآرم برای اینکه چرا خوبه برنامهنویسی یاد بگیریم و توی ویدیوهای بعدی میرم سراغ آموزش برنامهنویسی
اگر به این مباحث علاقهمندین حتما کانال رو سابسکرایب کنین و برای دوستاتون بفرستین
اگر مبحث خاصی توی ذهنتون هست که دوست دارین راجع…
اگر به این مباحث علاقهمندین حتما کانال رو سابسکرایب کنین و برای دوستاتون بفرستین
اگر مبحث خاصی توی ذهنتون هست که دوست دارین راجع…
👍1😁1
عنوان : چگونه در 4 ماه کدنویسی را یاد و سپس شغل گرفتم؟
مدت : 10 دقیقه
زبان : انگلیسی
https://youtu.be/WR1ydijTx5E
#advice
#programming
مدت : 10 دقیقه
زبان : انگلیسی
https://youtu.be/WR1ydijTx5E
#advice
#programming
YouTube
How I Learned to Code in 4 Months & Got a Job! (No CS Degree, No Bootcamp)
I went from being a college dropout with zero technical skills to landing a software developer job in 4 months. This video is about how I became a self-taught software developer and how I learned how to code without a computer science degree or coding bootcamp.…