Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
♦️ وای بر ساکنان بیگناه سرزمین من
🖊️جواد کاشی
داوری سخت است. یکی از نظام مسلط زخم دیده منتظر موفقیتهای نتانیاهو است. دیگری جانبدار نظام است، با خشم به اوضاع مینگرد و از نظام پاسخهای هر چه کوبندهتر انتظار دارد. نمیتوان داوری هم نکرد. در این منازعه وسطی وجود ندارد که بایستیم ندانم گویان سکوت کنیم. باید فاصله گرفت. برای آنکه داوری ممکن شود، فراموش کنیم کیستیم و در چه موضع سیاسی ایستادهایم. آنگاه امکان داوری پیدا میکنیم.
هشتاد سال پیش اسرائیل با تمهید قدرتهای بزرگ آن روز جهان شکل گرفت. هشتاد سال است به راست یا دروغ احساس خطر موجودیت میکند. نه فقط به خاطر آنکه کسانی در مقابلاش مقاومت کردهاند. به این جهت که اساساً در این منطقه به نحوی مجعول برآمد. بسیاری دیگر از نظامهای سیاسی جهان مجعولاند. اما برای طبیعی شدن و بقاء تاریخی، مسیرهای متعدد و معقولی طی کردهاند. اما این نظام در این هشتاد سال یک کشور دوست در منطقه ندارد. برای حراست از خود و طبیعی شدن، هشتاد سال است میجنگد، خون میریزد، ویران میکند مثل یک غول خونخوار جنایتهای وحشتناک میکند.
اینهمه را با حمایت همانها هم میکند که تاسیساش کردهاند. در این هشتاد سال جز جنگ و فریب و خشونت نیاموخته است. زنگی مست خونخوار است و البته لوس قدرتهای برتر جهان.
همزاد جنگ و خشونت و طرد دیگری، حس تحقیر و سرکوب شدگی است. اسرائیل موجودیت خود را در گسترش قلمرو سیاسی مییابد. پس هر روز به نحوی تازه احساس ترس و تحقیر در مردمان این منطقه خلق میکند. با موجودیت خود امکان زندگی متعارف سیاسی را از مردمان گرفته است. بقاء آن ممکن نیست مگر آنکه کشورهای این منطقه در امان نباشند. ما امروز قربانی میدانی هستیم که موجودیت اسرائیل در این منطقه فراهم کرده است. حتی زخمهایی که در درون متحمل میشویم، با این شر تاریخی نسبتی وثیق دارد.
ما بهانههایی برای تجاوز اسرائیل فراهم کردهایم. اما داستان از ماجرای انرژی هستهای ایران آغاز نشده است. داستان قدیمیتر از این حرفهاست. ماجرا را باید از سرآغاز واقعی آن روایت کرد.
یکی در دنیای امروز نمیپرسد این موجودیت مجعول را چگونه باید مهار و رام کرد. همه در این منطقه حتی در سطح جهان حتی در دانشگاههای آمریکا باید تنبیه و مجازات شوند، نکند مردمان این سرزمین کوچک آب در دلشان تکان بخورد. دنیای ستمکاری است. وای به حال آنکه به خاطر مشکلاتی که با نظام سیاسی ایران دارد، با کشوری همسویی کند که تا هست جز خلق نفرت و خون و تجاوز و ویرانی کار دیگری ندارد.
داوری درست و منصفانه راه را روشن میکند. هنگامی که سخن از اسرائیل است، نه فقط به نام ایران بلکه به نام مردمان این منطقه حتی به نام همه وجدانهای پاک انسانی در سراسر جهان، باید ایستاد و فریاد زد، اگر قرار بر بقاء این رژیم است، باید امکاناتی برای مهار آن فراهم گردد. همه آنها که اسرائیل را یک استثنا در عرصه جهانی کردهاند و هر چه را بر دیگران حرام است برای او حلال شمردهاند، در جنایتهای وحشتناک این نظام وحشی شراکت دارند.
وای بر ساکنان بیگناه سرزمین ایران. چهل و پنج سال است لحظات تاریخی را یک به یک تجربه میکنند و همواره در پیچهای تاریخ زیستهاند. امروز حقیقتاً یک لحظه حساس تاریخی است. راهی جز مقاومت در مقابل تجاوز اسرائیل به خاک میهن ما نیست. اما تنها یک شکل مقاومت موشک و بمب است. مقاومت اشکال پیچیدهای دارد. هر آنچه این کشور را از این پیچ مخاطرهآمیز برهاند فرم موثر و معنادار مقاومت است. تنها میزان ویرانیهای تلآویو و حیفا نشانگر مقاومت موثر نیست. شرایط امروز بازیگر پیچیده و هوشمندی را میطلبد که خطوط ناهمساز و متعددی را پیبگیرد و سرانجام با کمترین هزینه امکان رهایی از لحظههای کشنده را فراهم کند.
هر چه بر این دیار گذشت گذشت. متولیان این کشور امروز باید نهایت هوشمندی را از خود نشان دهند. سیاست یک عرصه جمعی و عمومی است، هوشمندی جز با مشارکت همگان امکانپذیر نیست. امکان خلق یک همبستگی معنادار سیاسی را با گشودن فضا برای مشارکت همه دلسوزان این وطن فراهم کنید. بگذارید همه کسانی که دلنگران خود، این سرزمین و آینده آن هستند در میدان حاضر شوند.
@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
🖊️جواد کاشی
داوری سخت است. یکی از نظام مسلط زخم دیده منتظر موفقیتهای نتانیاهو است. دیگری جانبدار نظام است، با خشم به اوضاع مینگرد و از نظام پاسخهای هر چه کوبندهتر انتظار دارد. نمیتوان داوری هم نکرد. در این منازعه وسطی وجود ندارد که بایستیم ندانم گویان سکوت کنیم. باید فاصله گرفت. برای آنکه داوری ممکن شود، فراموش کنیم کیستیم و در چه موضع سیاسی ایستادهایم. آنگاه امکان داوری پیدا میکنیم.
هشتاد سال پیش اسرائیل با تمهید قدرتهای بزرگ آن روز جهان شکل گرفت. هشتاد سال است به راست یا دروغ احساس خطر موجودیت میکند. نه فقط به خاطر آنکه کسانی در مقابلاش مقاومت کردهاند. به این جهت که اساساً در این منطقه به نحوی مجعول برآمد. بسیاری دیگر از نظامهای سیاسی جهان مجعولاند. اما برای طبیعی شدن و بقاء تاریخی، مسیرهای متعدد و معقولی طی کردهاند. اما این نظام در این هشتاد سال یک کشور دوست در منطقه ندارد. برای حراست از خود و طبیعی شدن، هشتاد سال است میجنگد، خون میریزد، ویران میکند مثل یک غول خونخوار جنایتهای وحشتناک میکند.
اینهمه را با حمایت همانها هم میکند که تاسیساش کردهاند. در این هشتاد سال جز جنگ و فریب و خشونت نیاموخته است. زنگی مست خونخوار است و البته لوس قدرتهای برتر جهان.
همزاد جنگ و خشونت و طرد دیگری، حس تحقیر و سرکوب شدگی است. اسرائیل موجودیت خود را در گسترش قلمرو سیاسی مییابد. پس هر روز به نحوی تازه احساس ترس و تحقیر در مردمان این منطقه خلق میکند. با موجودیت خود امکان زندگی متعارف سیاسی را از مردمان گرفته است. بقاء آن ممکن نیست مگر آنکه کشورهای این منطقه در امان نباشند. ما امروز قربانی میدانی هستیم که موجودیت اسرائیل در این منطقه فراهم کرده است. حتی زخمهایی که در درون متحمل میشویم، با این شر تاریخی نسبتی وثیق دارد.
ما بهانههایی برای تجاوز اسرائیل فراهم کردهایم. اما داستان از ماجرای انرژی هستهای ایران آغاز نشده است. داستان قدیمیتر از این حرفهاست. ماجرا را باید از سرآغاز واقعی آن روایت کرد.
یکی در دنیای امروز نمیپرسد این موجودیت مجعول را چگونه باید مهار و رام کرد. همه در این منطقه حتی در سطح جهان حتی در دانشگاههای آمریکا باید تنبیه و مجازات شوند، نکند مردمان این سرزمین کوچک آب در دلشان تکان بخورد. دنیای ستمکاری است. وای به حال آنکه به خاطر مشکلاتی که با نظام سیاسی ایران دارد، با کشوری همسویی کند که تا هست جز خلق نفرت و خون و تجاوز و ویرانی کار دیگری ندارد.
داوری درست و منصفانه راه را روشن میکند. هنگامی که سخن از اسرائیل است، نه فقط به نام ایران بلکه به نام مردمان این منطقه حتی به نام همه وجدانهای پاک انسانی در سراسر جهان، باید ایستاد و فریاد زد، اگر قرار بر بقاء این رژیم است، باید امکاناتی برای مهار آن فراهم گردد. همه آنها که اسرائیل را یک استثنا در عرصه جهانی کردهاند و هر چه را بر دیگران حرام است برای او حلال شمردهاند، در جنایتهای وحشتناک این نظام وحشی شراکت دارند.
وای بر ساکنان بیگناه سرزمین ایران. چهل و پنج سال است لحظات تاریخی را یک به یک تجربه میکنند و همواره در پیچهای تاریخ زیستهاند. امروز حقیقتاً یک لحظه حساس تاریخی است. راهی جز مقاومت در مقابل تجاوز اسرائیل به خاک میهن ما نیست. اما تنها یک شکل مقاومت موشک و بمب است. مقاومت اشکال پیچیدهای دارد. هر آنچه این کشور را از این پیچ مخاطرهآمیز برهاند فرم موثر و معنادار مقاومت است. تنها میزان ویرانیهای تلآویو و حیفا نشانگر مقاومت موثر نیست. شرایط امروز بازیگر پیچیده و هوشمندی را میطلبد که خطوط ناهمساز و متعددی را پیبگیرد و سرانجام با کمترین هزینه امکان رهایی از لحظههای کشنده را فراهم کند.
هر چه بر این دیار گذشت گذشت. متولیان این کشور امروز باید نهایت هوشمندی را از خود نشان دهند. سیاست یک عرصه جمعی و عمومی است، هوشمندی جز با مشارکت همگان امکانپذیر نیست. امکان خلق یک همبستگی معنادار سیاسی را با گشودن فضا برای مشارکت همه دلسوزان این وطن فراهم کنید. بگذارید همه کسانی که دلنگران خود، این سرزمین و آینده آن هستند در میدان حاضر شوند.
@tahkimmelat
@MostafaTajzadeh
👍2
Forwarded from آینده (عباس عبدی)
برخی دوستان اعلام کردند که دسترسی به سایت هممیهن برایشان ممکن نبوده اصل مقاله هم اینجا بازنشر شود که تقدیم میشود.
🔴منطق صدای واحد
در یک جامعه پویا و مطلوب فرآیند تصمیمگیری چگونه است؟ در شرایط عادی و متعارف باید آزادی نقد و اظهار نظر باشد تا افراد و گروهها هر کدام بر حسب رویکردها و تحلیلهای خود در باره موضوعات گوناگون نظر دهند. نباید مانع آزادی در تحلیل و نظر و حتی اعتراض مدنی شد. ولی در مقام تصمیم بطور طبیعی نهادهای قانونی و طی سازوکار روشن و شفاف باید تصمیم بگیرند. نقد نتایج تصمیمات نیز باید آزاد باشد.
در شرایط بحرانی و حادتر همچون جنگ، این فرآیند قدری متفاوت میشود. هم به لحاظ رعایت مسایل امنیتی و هم از منظر سرعت تحولات. با این حال منتقدین میتوانند با ادبیاتی متعادلتر به بهبود تصمیمات کمک کنند ولی نباید انتظارات زیادی داشت. چون هر کدام از آحاد جامعه حداقل در سه مساله مهم با یکدیگر و با تصمیمگیران تفاوت جدی دارند که این تفاوتها مانع از درک متقابل در نقدها و ایدههای پیشنهادی در موضوع واحدی مثل تصمیمات جنگی میشود. اول تفاوتهای رویکردی است. هر کدام از ما دنیا و مسائل آن را به گونهای متفاوت تحلیل میکنیم. کسی که معیارهای او در تحلیل سیاست، عرفانی یا مبتنی بر ظهور و خواب و ... این گونه امور است نمیتواند با فردی که طرفدار سیاست رئالیستی و واقعگراست مسائل و راه حلها را مشابه ببینند. یا نگاههای کسی که دنبال انقلاب جهانی است با کسی که منافع ملی را اولویت میداند نیز تفاوت جدی دارند.
دومین تفاوت عدم تقارن شدید در اطلاعات است. اطلاعات ما با یکدیگر و نیز با عناصر تصمیمگیر بویژه در شرایط جنگی و امنیتی بسیار متفاوت است. برای نمونه ما هنوز نمیدانیم انجام چه کارهایی در توان حکومت هست یا نیست؟ شاید برخی امکانات را داشته باشند که به دلیلی ما نمیدانیم. لذا اغلب پیشنهادهای افراد خیرخواه نیز برای مجریان، نابخردانه به نظر خواهد رسید.
سومین اختلاف هم در اهداف است هر کسی از ظن خود یار ماجرا میشود. در حالی که باید اهداف و انگیزههای تصمیمگیران را جستجو کرد و بر ان اساس نظر داد.
ایا اینها به معنای ان است که کلا کنار بکشیم؟ اگر نه؛ چه میتوان یا چه باید کرد؟ عملیترین راه اجرای سیاستهای رسمی است. به دلایل پیشگفته مجال نقد مفصل و دقیق و سازنده این تصمیمات نیست. همچنین فرصت کسب اطلاعات لازم یا رسیدن به همگرایی رویکردی هم وجود ندارد. سرعت تحولات چنان زیاد است که تحلیلگران به سختی به ان میرسند. از سوی دیگر فعلا مجال نقد عمومی و علنی یا وارد کردن فشار برای اجرای سیاستهای دیگر نیست. اگر آنان که تا اینجا آمدهاند را قبول داریم کاملا حمایت کنیم تا بقیه مسیر را هم بروند اگر هم قبول نداریم نباید مخالفتی کرد باید اجازه داد که پژواک صدای واحدی از ایران شنیده شود. البته این توصیه نافی نوشتن و گفتن و انتشار تحلیلهای آموزنده و آگاهی بخش و همدلانه نیست. همچنین باید تصمیمگیران را به این واقعیت آشنا کرد که چنین رفتاری از سوی مردم را نباید مصادره به مطلوب نمود و به منزله تایید سیاستها و تصمیمات گرفت. آنان باید برای شناخت مطالبات و خواستهای مردم راههای گوناگونی را در دسترس بگذارند. همچنین باید دلایل خود را برای اتخاذ تصمیمات رسمی در اختیار مردم قرار دهند تا مردم بر اساس آگاهی و باور از سیاستهای رسمی تبعیت کنند. بنابر این کوشش باید کرد که صدای واحدی از ایران شنیده شود. در شرایط کنونی که با تجاوزی آشکار مواجهیم منافع چنین صدایی بهتر از چند صدایی است که یکدیگر را خنثی میکنند.
🔴منطق صدای واحد
در یک جامعه پویا و مطلوب فرآیند تصمیمگیری چگونه است؟ در شرایط عادی و متعارف باید آزادی نقد و اظهار نظر باشد تا افراد و گروهها هر کدام بر حسب رویکردها و تحلیلهای خود در باره موضوعات گوناگون نظر دهند. نباید مانع آزادی در تحلیل و نظر و حتی اعتراض مدنی شد. ولی در مقام تصمیم بطور طبیعی نهادهای قانونی و طی سازوکار روشن و شفاف باید تصمیم بگیرند. نقد نتایج تصمیمات نیز باید آزاد باشد.
در شرایط بحرانی و حادتر همچون جنگ، این فرآیند قدری متفاوت میشود. هم به لحاظ رعایت مسایل امنیتی و هم از منظر سرعت تحولات. با این حال منتقدین میتوانند با ادبیاتی متعادلتر به بهبود تصمیمات کمک کنند ولی نباید انتظارات زیادی داشت. چون هر کدام از آحاد جامعه حداقل در سه مساله مهم با یکدیگر و با تصمیمگیران تفاوت جدی دارند که این تفاوتها مانع از درک متقابل در نقدها و ایدههای پیشنهادی در موضوع واحدی مثل تصمیمات جنگی میشود. اول تفاوتهای رویکردی است. هر کدام از ما دنیا و مسائل آن را به گونهای متفاوت تحلیل میکنیم. کسی که معیارهای او در تحلیل سیاست، عرفانی یا مبتنی بر ظهور و خواب و ... این گونه امور است نمیتواند با فردی که طرفدار سیاست رئالیستی و واقعگراست مسائل و راه حلها را مشابه ببینند. یا نگاههای کسی که دنبال انقلاب جهانی است با کسی که منافع ملی را اولویت میداند نیز تفاوت جدی دارند.
دومین تفاوت عدم تقارن شدید در اطلاعات است. اطلاعات ما با یکدیگر و نیز با عناصر تصمیمگیر بویژه در شرایط جنگی و امنیتی بسیار متفاوت است. برای نمونه ما هنوز نمیدانیم انجام چه کارهایی در توان حکومت هست یا نیست؟ شاید برخی امکانات را داشته باشند که به دلیلی ما نمیدانیم. لذا اغلب پیشنهادهای افراد خیرخواه نیز برای مجریان، نابخردانه به نظر خواهد رسید.
سومین اختلاف هم در اهداف است هر کسی از ظن خود یار ماجرا میشود. در حالی که باید اهداف و انگیزههای تصمیمگیران را جستجو کرد و بر ان اساس نظر داد.
ایا اینها به معنای ان است که کلا کنار بکشیم؟ اگر نه؛ چه میتوان یا چه باید کرد؟ عملیترین راه اجرای سیاستهای رسمی است. به دلایل پیشگفته مجال نقد مفصل و دقیق و سازنده این تصمیمات نیست. همچنین فرصت کسب اطلاعات لازم یا رسیدن به همگرایی رویکردی هم وجود ندارد. سرعت تحولات چنان زیاد است که تحلیلگران به سختی به ان میرسند. از سوی دیگر فعلا مجال نقد عمومی و علنی یا وارد کردن فشار برای اجرای سیاستهای دیگر نیست. اگر آنان که تا اینجا آمدهاند را قبول داریم کاملا حمایت کنیم تا بقیه مسیر را هم بروند اگر هم قبول نداریم نباید مخالفتی کرد باید اجازه داد که پژواک صدای واحدی از ایران شنیده شود. البته این توصیه نافی نوشتن و گفتن و انتشار تحلیلهای آموزنده و آگاهی بخش و همدلانه نیست. همچنین باید تصمیمگیران را به این واقعیت آشنا کرد که چنین رفتاری از سوی مردم را نباید مصادره به مطلوب نمود و به منزله تایید سیاستها و تصمیمات گرفت. آنان باید برای شناخت مطالبات و خواستهای مردم راههای گوناگونی را در دسترس بگذارند. همچنین باید دلایل خود را برای اتخاذ تصمیمات رسمی در اختیار مردم قرار دهند تا مردم بر اساس آگاهی و باور از سیاستهای رسمی تبعیت کنند. بنابر این کوشش باید کرد که صدای واحدی از ایران شنیده شود. در شرایط کنونی که با تجاوزی آشکار مواجهیم منافع چنین صدایی بهتر از چند صدایی است که یکدیگر را خنثی میکنند.
Forwarded from اتاق آینده / شیرعلینیا
ملی باشید نه میلی
وعدههای عجیب محسن رضایی
دربارهی عملیات کربلای۴
جعفر شیرعلی نیا
هفتمین روز آبان ۱۳۶۵، محسن رضایی، فرمانده کل سپاه، در جلسهی فرماندهان سپاه گفت: «الان بدو بدو دارند از آمریکا و شوروی میآیند، میگویند تورو به خدا یک کاری بکنید. چرا؟ زیرا دنیا با خود میگوید ما اگر قبل از پیروزی ایران، مسئلهمان را با این کشور حل نکنیم بعد از پیروزی اصلا نمیشود با اینها صحبت کرد. الان از جاهای مختلف از جمله عربستان تا حالا سه هیئت آمده و حرفهایی زدهاند که در این جلسه نمیتوانم بگویم. من فقط این را بگویم که از آمریکا آمدهاند، از شوروی آمدهاند. همهی اینها برای چیست؟ برای اینکه میبینند شما راه افتادهاید و آنها عقب افتادهاند.»
محسن رضایی که به طرح عملیات آینده (کربلای۴) خیلی دل بسته بود به فرماندهان گفت: «عملیات آیندهی شما اصلا اوضاع دنیا را به هم میریزد. وضع دنیا را دگرگون میکند.» (روزشمار جنگ، مركز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، كتاب ۴۴، ص۵۰۶)
چند روز بعد ماجرای سفر مخفیانهی مکفارلین، فرستادهی ویژهی رئیسجمهور آمریکا، به تهران افشا شد. عملیات کربلای۴ نیز یکی از تلخترین شکستهای ایران شد.
حالا دوباره پس از ۴ دهه، محسن رضایی و مهمانان صداوسیما شبیه همین سخنان را در تلوزیون میگویند.
در صداوسیما، جمهوری اسلامی بدون نقص روایت میشود که این نوع روایت میتواند بسیار خطرناک باشد.
در متن «فرهنگ لغت جهانی»، که سندی مهم و استراتژیک دربارهی راهبردهای اسرائیل برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی است، میخوانیم: «وانمود نکنید که اسرائیل بدون اشتباه یا عیب است. این درست نیست و هیچکس باور نمیکند. وانمود کردن اینکه اسرائیل عاری از خطا است، از آزمون صداقت عبور نمیکند. این فقط باعث میشود شنوندگان در صحت همهی چیزهایی که میگویید، تردید کنند.»
حقیقت این است که بینقص نشاندادن هرچیزی ممکن است آن را به شعار تبدیل کند. شعار مداوم برای هیچکس جذاب نیست و خطرناک هم هست.
صداوسیما یک سرمایهی ملی است که متعلق به همهی مردم است اما گویی الان تنها با یک رویهی خاص اداره میشود و این هدر دادن سرمایهی بزرگ مردم ایران است.
باور کنید این سخنان نه آن زمان راهگشا بود و نه امروز.
به تعبیر فرانک لانتز، مهم نیست چه میگویید، مهم این است که مردم چه میشنوند.
تلاش برای بینقص نشان دادن، چهبسا تلاش برای پنهانکاری گسترده شنیده شود.
ملی باشید.
https://t.iss.one/jafarshiralinia
وعدههای عجیب محسن رضایی
دربارهی عملیات کربلای۴
جعفر شیرعلی نیا
هفتمین روز آبان ۱۳۶۵، محسن رضایی، فرمانده کل سپاه، در جلسهی فرماندهان سپاه گفت: «الان بدو بدو دارند از آمریکا و شوروی میآیند، میگویند تورو به خدا یک کاری بکنید. چرا؟ زیرا دنیا با خود میگوید ما اگر قبل از پیروزی ایران، مسئلهمان را با این کشور حل نکنیم بعد از پیروزی اصلا نمیشود با اینها صحبت کرد. الان از جاهای مختلف از جمله عربستان تا حالا سه هیئت آمده و حرفهایی زدهاند که در این جلسه نمیتوانم بگویم. من فقط این را بگویم که از آمریکا آمدهاند، از شوروی آمدهاند. همهی اینها برای چیست؟ برای اینکه میبینند شما راه افتادهاید و آنها عقب افتادهاند.»
محسن رضایی که به طرح عملیات آینده (کربلای۴) خیلی دل بسته بود به فرماندهان گفت: «عملیات آیندهی شما اصلا اوضاع دنیا را به هم میریزد. وضع دنیا را دگرگون میکند.» (روزشمار جنگ، مركز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، كتاب ۴۴، ص۵۰۶)
چند روز بعد ماجرای سفر مخفیانهی مکفارلین، فرستادهی ویژهی رئیسجمهور آمریکا، به تهران افشا شد. عملیات کربلای۴ نیز یکی از تلخترین شکستهای ایران شد.
حالا دوباره پس از ۴ دهه، محسن رضایی و مهمانان صداوسیما شبیه همین سخنان را در تلوزیون میگویند.
در صداوسیما، جمهوری اسلامی بدون نقص روایت میشود که این نوع روایت میتواند بسیار خطرناک باشد.
در متن «فرهنگ لغت جهانی»، که سندی مهم و استراتژیک دربارهی راهبردهای اسرائیل برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی است، میخوانیم: «وانمود نکنید که اسرائیل بدون اشتباه یا عیب است. این درست نیست و هیچکس باور نمیکند. وانمود کردن اینکه اسرائیل عاری از خطا است، از آزمون صداقت عبور نمیکند. این فقط باعث میشود شنوندگان در صحت همهی چیزهایی که میگویید، تردید کنند.»
حقیقت این است که بینقص نشاندادن هرچیزی ممکن است آن را به شعار تبدیل کند. شعار مداوم برای هیچکس جذاب نیست و خطرناک هم هست.
صداوسیما یک سرمایهی ملی است که متعلق به همهی مردم است اما گویی الان تنها با یک رویهی خاص اداره میشود و این هدر دادن سرمایهی بزرگ مردم ایران است.
باور کنید این سخنان نه آن زمان راهگشا بود و نه امروز.
به تعبیر فرانک لانتز، مهم نیست چه میگویید، مهم این است که مردم چه میشنوند.
تلاش برای بینقص نشان دادن، چهبسا تلاش برای پنهانکاری گسترده شنیده شود.
ملی باشید.
https://t.iss.one/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
❤1
چند توصیه از کتاب انسان در جستجوی معنا از برای این روزهای سخت
✳️۱. درد را بیمعنا نگذارید
فرانکل میگفت: انسان میتواند تقریباً هر چرایی را تاب آورد، اگر چرای آن را بیابد.
او به جای فرار از رنج، آن را دعوت به معنا میدانست.
در برابر بمباران، تحقیر، بیقدرتی، فروپاشی امید، بپرسیم:
آیا میتوانم از دل این تاریکی، مسئولیتی، انسانی بودن، یا حتی کوچکترین نقطه روشنایی بیرون بکشم؟
✳️۲. در انتخاب واکنش، آزاد بمانید
میان محرک و پاسخ، فضایی هست. در آن فضا، قدرت ما برای انتخاب پاسخمان قرار دارد.
نه خشم، نه ترس، نه نفرت، نه شادی لحظهای از حمله بیرونی، هیچکدام از ما سلب مسئولیت نمیکنند.
فرانکل میگفت: تو حتی در جهنم هم انسانی.
حق داری ترسیده باشی، خشمگین باشی، اما باید بپرسی: چه پاسخی انسانیتر، مقاومتر، و معنادارتر است؟
✳️۳. به دیگری فکر کن
فرانکل میگفت که بسیاری از همبندانش در اردوگاهها با زنده نگه داشتن معنایی بیرونی—مثلاً کسی که منتظرشان بود—زنده ماندند.
در روزهای سخت، معنا گاه نه در درون، بلکه در خدمت به دیگری کشف میشود.
شاید معنا، در آن باشد که به خانهمان پناه بدهیم، دل کسی را گرم کنیم، یا فقط شنونده خوبی باشیم.
✳️۴. امید را نه در حوادث، که در درون خودت بساز
فرانکل امید را از اتفاقات بیرونی نمیگرفت؛ امید را تصمیمی درونی میدانست.
او معتقد بود حتی در زندان، میتوان خود را از درون آزاد کرد.
شاید جهان بیرون از کنترل ما خارج باشد، اما جهان درون هنوز زنده است—اگر به آن بپردازیم.
✳️و در پایان اینکه شما نمیتوانید آنچه بر سرتان میآید را کنترل کنید، اما میتوانید تصمیم بگیرید چگونه با آن روبهرو شوید و این، همان آزادی نهایی انسان است.
✳️۱. درد را بیمعنا نگذارید
فرانکل میگفت: انسان میتواند تقریباً هر چرایی را تاب آورد، اگر چرای آن را بیابد.
او به جای فرار از رنج، آن را دعوت به معنا میدانست.
در برابر بمباران، تحقیر، بیقدرتی، فروپاشی امید، بپرسیم:
آیا میتوانم از دل این تاریکی، مسئولیتی، انسانی بودن، یا حتی کوچکترین نقطه روشنایی بیرون بکشم؟
✳️۲. در انتخاب واکنش، آزاد بمانید
میان محرک و پاسخ، فضایی هست. در آن فضا، قدرت ما برای انتخاب پاسخمان قرار دارد.
نه خشم، نه ترس، نه نفرت، نه شادی لحظهای از حمله بیرونی، هیچکدام از ما سلب مسئولیت نمیکنند.
فرانکل میگفت: تو حتی در جهنم هم انسانی.
حق داری ترسیده باشی، خشمگین باشی، اما باید بپرسی: چه پاسخی انسانیتر، مقاومتر، و معنادارتر است؟
✳️۳. به دیگری فکر کن
فرانکل میگفت که بسیاری از همبندانش در اردوگاهها با زنده نگه داشتن معنایی بیرونی—مثلاً کسی که منتظرشان بود—زنده ماندند.
در روزهای سخت، معنا گاه نه در درون، بلکه در خدمت به دیگری کشف میشود.
شاید معنا، در آن باشد که به خانهمان پناه بدهیم، دل کسی را گرم کنیم، یا فقط شنونده خوبی باشیم.
✳️۴. امید را نه در حوادث، که در درون خودت بساز
فرانکل امید را از اتفاقات بیرونی نمیگرفت؛ امید را تصمیمی درونی میدانست.
او معتقد بود حتی در زندان، میتوان خود را از درون آزاد کرد.
شاید جهان بیرون از کنترل ما خارج باشد، اما جهان درون هنوز زنده است—اگر به آن بپردازیم.
✳️و در پایان اینکه شما نمیتوانید آنچه بر سرتان میآید را کنترل کنید، اما میتوانید تصمیم بگیرید چگونه با آن روبهرو شوید و این، همان آزادی نهایی انسان است.
❤5
درسی از تاریخ ژاپن
رفتار امپراتوری ژاپن در تابستان ۱۹۴۵ وقتی که زیر فشار شدید اقتصادی، محاصره دریایی و دو بمب اتمی آمریکا روی هیروشیما و ناگازاکی از یک طرف و پیمان شکنی شوروی و حمله آن به ارتش ژاپن در منچوری از طرف دیگر، از عبرتآموزترین لحظات تاریخ مدرن است؛ زمانی که یک نظام بسته، ایدئولوژیک و نظامیگرا توانست حتی در اوج شکست، بقای خود را بازتعریف کند.
لحظه ای که در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، امپراتور هیروهیتو شخصاً در رادیو بیانیهای داد؛ بیانیهای حسابشده و آراسته. در آن، واژهی «تسلیم» بهصراحت نیامد، بلکه با واژگان اخلاقی و انسانی، شکست تلطیف شد:
«پس از تأمل در وضعیت جهان و امپراتوری، تصمیم گرفتیم راهی در پیش گیریم که به این وضعیت پایان دهد. دشمن سلاحی جدید و ویرانگر به کار گرفته که قدرت آن برای آسیب به جانهای بیگناه، فراتر از تصور است. اگر جنگ ادامه یابد، نهتنها ملت ژاپن، بلکه تمدن انسانی نابود خواهد شد. از این رو، ما فرمان دادهایم شرایط اعلامیه پوتسدام پذیرفته شود.»
و در پایان:
«با تحمل رنجی غیرقابل وصف، تصمیم گرفتیم صلح را بپذیریم تا راهی برای بقای هزارساله ملتمان باقی بماند.»
رفتار امپراتوری ژاپن در تابستان ۱۹۴۵ وقتی که زیر فشار شدید اقتصادی، محاصره دریایی و دو بمب اتمی آمریکا روی هیروشیما و ناگازاکی از یک طرف و پیمان شکنی شوروی و حمله آن به ارتش ژاپن در منچوری از طرف دیگر، از عبرتآموزترین لحظات تاریخ مدرن است؛ زمانی که یک نظام بسته، ایدئولوژیک و نظامیگرا توانست حتی در اوج شکست، بقای خود را بازتعریف کند.
لحظه ای که در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، امپراتور هیروهیتو شخصاً در رادیو بیانیهای داد؛ بیانیهای حسابشده و آراسته. در آن، واژهی «تسلیم» بهصراحت نیامد، بلکه با واژگان اخلاقی و انسانی، شکست تلطیف شد:
«پس از تأمل در وضعیت جهان و امپراتوری، تصمیم گرفتیم راهی در پیش گیریم که به این وضعیت پایان دهد. دشمن سلاحی جدید و ویرانگر به کار گرفته که قدرت آن برای آسیب به جانهای بیگناه، فراتر از تصور است. اگر جنگ ادامه یابد، نهتنها ملت ژاپن، بلکه تمدن انسانی نابود خواهد شد. از این رو، ما فرمان دادهایم شرایط اعلامیه پوتسدام پذیرفته شود.»
و در پایان:
«با تحمل رنجی غیرقابل وصف، تصمیم گرفتیم صلح را بپذیریم تا راهی برای بقای هزارساله ملتمان باقی بماند.»
👍4❤1
Forwarded from اتاق آینده / شیرعلینیا
گاهی مجبورید ماشین را به کوه بکوبید
آیا پایان غنیسازی چارهساز خواهد بود؟
جعفر شیرعلینیا
۷ خرداد ۶۷ و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج۲۱، ص۵۳)
دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه، در ۱۳ تير نیز نوشته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص۹۵)
او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد. این تغییر نظر اساسی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران ایجاد شده بود.
پذیرش ناگهانی قطعنامه ۵۹۸ جهان را نیز غافلگیر کرد. مردم ایران هم سیاستمداری را دیدند که میگوید؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
صدام هم غافلگیر شد و پذیرش قطعنامه از سوی ایران را فریب تاکتیکی معرفی کرد. با وجود اینکه عراق از یک سال قبل قطعنامه را پذیرفته بود، تن به آتشبس نداد و هجومی تازه را آغاز کرد.
مردمی که به نظر میرسید از جنگ خسته بودند، دوباره برای دفع هجوم عراق به جبهه سرازیر شدند؛ هم صدام را عقب زدند و هم حملهی ناجوانمردانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را.
این روزها ایران با یک هجوم غافلگیرانه در وسط معرکهای افتاده که با دست فرمان دشمنانش پیش میرود. شاید ایران تنها با یک غافلگیری بتواند فرمان را برگرداند.
شواهد نشان میدهد ایران از مسیر نظامی نمیتواند چنین غافلگیری بزرگی ایجاد کند؛ یا میتواند و ما مطلع نیستیم.
شواهد همچنین نشان میدهد که موضوع جنگ، صرفا غنیسازی نیست؛ اما به هر حال این موضوع به گره رسانهای جنگ تبدیل شده است.
نمیدانم چرا برخی اصرار دارند که بگویند غنیسازی ایران آسیب جدی ندیده یا ذخایر اورانیوم منتقل شده است. حتی اگر این روایت کاملا منطبق بر واقعیت باشد، اصرار بر آن چه ضرورتی دارد؟
در این وضعیت اگر ایران اعلام کند از غنیسازی دست خواهد کشید، احتمال غافلگیری مهاجمان وجود دارد.
گاهی برای آنکه ماشینتان ته دره نیفتد، مجبور هستید آن را محکم به دیوارهی کوه بکوبید. ماشینتان، احتمالا خودتان و سرنشینان نیز آسیب زیادی خواهند دید اما نتیجه، بهتر از سقوط در ته دره خواهد بود.
اگر دشمنان نپذیرفتند، این تصمیم قابل بازگشت خواهد بود اما نکتهی مهمتر این است که اگر مهاجمان به این چرخش روی خوش نشان ندهند، وضعیت صحنه روشنتر خواهد شد و همدلی میان مردم بیشتر.
در حال حاضر نمیتوان به طور قطع گفت که چه پیشنهادی ممکن است جواب دهد اما میتوان به عنوان یک گزینه به آن فکر کرد.
هرچه باشد، چیزی جز یک غافلگیری بزرگ از سوی ایران نمیتواند این مسیر خطرناک را با تغییری جدی مواجه کند.
شواهد بسیاری نشان میدهد این جنگ حاصل یک طراحی و برنامهریزی بسیار بلندمدت است که حتی تمام مراحلش، از حضور در میدان جنگ تا رسانه و چینش فضای دیپلماتیک، از پیش تمرین شده است.
در چنین شرایطی حتما برای پایان جنگ و حتی پالسهای پایان دادن طراحیهایی انجام شده است. در این حالت، حتی پایان جنگ با ابتکارعمل دشمن نیز خطرناک است و چه بسا بخشی از طراحی ویرانگر برای ایران عزیزمان باشد. پس جنگ باید با ابتکارعمل ایران پایان یابد.
در این شرایط حکومت ایران حتی این فرصت را دارد که مسئلهی ادامه یا توقف غنیسازی را به رفراندوم بگذارد.
این پیشنهاد با این فرض مطرح میشود که دست ایران از اقدامات غافلگیرانهی دیگر کوتاه باشد. اگر چنین است، شاید ارزشش را داشته باشد که برای ایران عزیز و مردم نازنینش بگوییم؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
https://t.iss.one/jafarshiralinia
آیا پایان غنیسازی چارهساز خواهد بود؟
جعفر شیرعلینیا
۷ خرداد ۶۷ و کمتر از دو ماه مانده به پذیرش قطعنامه، آیتالله خمینی در پیامی نوشته بود: «سرنوشت جنگ در جبههها رقم میخورد نه در میدان مذاکرهها.» (صحیفه، ج۲۱، ص۵۳)
دوهفته مانده به پذیرش قطعنامه، در ۱۳ تير نیز نوشته بود: «امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ خیانت به رسولالله(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.» و ناگهان در پیام پذیرش قطعنامه تلخترین جملهاش را نوشت: «از هر آنچه گفتم گذشتم.» (همان، ص۹۵)
او این چرخش ناگهانی را چرخشی قهرمانانه جلوه نداد و با تلخترین واژهها آن را به زبان آورد. این تغییر نظر اساسی از پی یک فروپاشی بسیار عجیب در جبهههای ایران ایجاد شده بود.
پذیرش ناگهانی قطعنامه ۵۹۸ جهان را نیز غافلگیر کرد. مردم ایران هم سیاستمداری را دیدند که میگوید؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
صدام هم غافلگیر شد و پذیرش قطعنامه از سوی ایران را فریب تاکتیکی معرفی کرد. با وجود اینکه عراق از یک سال قبل قطعنامه را پذیرفته بود، تن به آتشبس نداد و هجومی تازه را آغاز کرد.
مردمی که به نظر میرسید از جنگ خسته بودند، دوباره برای دفع هجوم عراق به جبهه سرازیر شدند؛ هم صدام را عقب زدند و هم حملهی ناجوانمردانه سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را.
این روزها ایران با یک هجوم غافلگیرانه در وسط معرکهای افتاده که با دست فرمان دشمنانش پیش میرود. شاید ایران تنها با یک غافلگیری بتواند فرمان را برگرداند.
شواهد نشان میدهد ایران از مسیر نظامی نمیتواند چنین غافلگیری بزرگی ایجاد کند؛ یا میتواند و ما مطلع نیستیم.
شواهد همچنین نشان میدهد که موضوع جنگ، صرفا غنیسازی نیست؛ اما به هر حال این موضوع به گره رسانهای جنگ تبدیل شده است.
نمیدانم چرا برخی اصرار دارند که بگویند غنیسازی ایران آسیب جدی ندیده یا ذخایر اورانیوم منتقل شده است. حتی اگر این روایت کاملا منطبق بر واقعیت باشد، اصرار بر آن چه ضرورتی دارد؟
در این وضعیت اگر ایران اعلام کند از غنیسازی دست خواهد کشید، احتمال غافلگیری مهاجمان وجود دارد.
گاهی برای آنکه ماشینتان ته دره نیفتد، مجبور هستید آن را محکم به دیوارهی کوه بکوبید. ماشینتان، احتمالا خودتان و سرنشینان نیز آسیب زیادی خواهند دید اما نتیجه، بهتر از سقوط در ته دره خواهد بود.
اگر دشمنان نپذیرفتند، این تصمیم قابل بازگشت خواهد بود اما نکتهی مهمتر این است که اگر مهاجمان به این چرخش روی خوش نشان ندهند، وضعیت صحنه روشنتر خواهد شد و همدلی میان مردم بیشتر.
در حال حاضر نمیتوان به طور قطع گفت که چه پیشنهادی ممکن است جواب دهد اما میتوان به عنوان یک گزینه به آن فکر کرد.
هرچه باشد، چیزی جز یک غافلگیری بزرگ از سوی ایران نمیتواند این مسیر خطرناک را با تغییری جدی مواجه کند.
شواهد بسیاری نشان میدهد این جنگ حاصل یک طراحی و برنامهریزی بسیار بلندمدت است که حتی تمام مراحلش، از حضور در میدان جنگ تا رسانه و چینش فضای دیپلماتیک، از پیش تمرین شده است.
در چنین شرایطی حتما برای پایان جنگ و حتی پالسهای پایان دادن طراحیهایی انجام شده است. در این حالت، حتی پایان جنگ با ابتکارعمل دشمن نیز خطرناک است و چه بسا بخشی از طراحی ویرانگر برای ایران عزیزمان باشد. پس جنگ باید با ابتکارعمل ایران پایان یابد.
در این شرایط حکومت ایران حتی این فرصت را دارد که مسئلهی ادامه یا توقف غنیسازی را به رفراندوم بگذارد.
این پیشنهاد با این فرض مطرح میشود که دست ایران از اقدامات غافلگیرانهی دیگر کوتاه باشد. اگر چنین است، شاید ارزشش را داشته باشد که برای ایران عزیز و مردم نازنینش بگوییم؛ «از هر آنچه گفتم گذشتم.»
https://t.iss.one/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
👍2❤1
✳️ تحول تاریخی مفهوم شکست و پیروزی در جنگها:
❇️ChatGPT said❇️
مفهوم شکست و پیروزی در دوران ما – بهویژه در جهان پس از جنگهای جهانی و بیشتر در عصر اطلاعات، جنگ ترکیبی، و نبردهای غیرفیزیکی – بهشکل عمیقی دگرگون شده است. در ادامه، تحلیلی مختصر از این تحول ارائه میدهم:
✅1. از تسخیر سرزمین به تصرف ذهنها
در گذشته، پیروزی مساوی بود با فتح سرزمین، تصرف پایتخت، اسارت پادشاه یا امضای معاهده تسلیم.
اما اکنون، جنگها اغلب بدون تصرف فیزیکی انجام میشوند؛ تغییر رژیم، مهار فناوری، یا تسلط اطلاعاتی گاه مهمتر از تصرف خاک است.
🔹 نمونه: حمله آمریکا به عراق در ۲۰۰۳ یک پیروزی نظامی بود اما نهایتاً یک شکست سیاسی-اجتماعی.
✅2. از پایان جنگ به مدیریت روایت
دیگر "پایان جنگ" لحظه فرو افتادن پرچم دشمن نیست، بلکه آغاز جنگ روایتهاست.
هر طرف سعی میکند «برد» را از آنِ خود نشان دهد، حتی اگر واقعاً شکست خورده باشد.
🔹 نمونه: جنگ ۳۳روزه حزبالله و اسرائیل – هر دو طرف روایت پیروزی خود را تثبیت کردند، با وجود هزینههای سهمگین.
✅3. از وحدت ملی به شکافهای درونی
شکست یا پیروزی امروز، نهتنها در میدان جنگ، بلکه در وحدت یا گسست اجتماعی داخلی یک ملت تعریف میشود.
پیروزی نظامی ممکن است به شکست سیاسی در داخل منجر شود و بالعکس.
🔹 نمونه: اتحاد شوروی در افغانستان پیروز نشد؛ اما سقوطش بیش از آنکه نظامی باشد، داخلی و ایدئولوژیک بود.
✅4. از هزینهپذیری به هزینهگریزی
افکار عمومی جهانی و داخلی دیگر پذیرای هزینههای سنگین انسانی یا اقتصادی نیستند.
پیروزیای که با بحران انسانی همراه باشد، حتی از نظر مردم خودِ کشور پیروز، دیگر «پیروزی» تلقی نمیشود.
🔹 نمونه: آمریکا در ویتنام یا افغانستان؛ در هر دو جنگ، خروج نیروها برای مردم "ضروری" بود، ولو با تصویری از شکست.
✅5. از شکست به تحول و بازتعریف
شکست دیگر پایان نیست؛ گاه فرصتی برای بازتعریف، نوزایی یا بازسازی مشروعیت است.
ملتهایی که شکست را «پذیرفتهاند»، اغلب توانستهاند پس از آن جهش پیدا کنند.
🔹 نمونه: ژاپن پس از ۱۹۴۵، آلمان پس از نازیسم، یا آفریقای جنوبی پس از آپارتاید.
🔻جمعبندی:
شکست و پیروزی امروز، نه پایان ماجرا، بلکه بخشی از یک نبرد پیچیدهتر است: نبرد معنا، روایت، حافظه و مشروعیت.
این معنای نو ما را وا میدارد که:
به جای سؤال سادهی "چه کسی برد؟"، بپرسیم:
چه کسی میتواند آینده را شکل دهد؟
چه کسی میتواند ذهنها و دلها را با خود همراه کند؟
چه کسی باخت اما راست ایستاد؟ چه کسی برد، اما تهی ماند؟
اینجاست که مفهوم کلاسیک شکست و پیروزی، جایش را به چیزی انسانیتر و پیچیدهتر میدهد.
❇️ChatGPT said❇️
مفهوم شکست و پیروزی در دوران ما – بهویژه در جهان پس از جنگهای جهانی و بیشتر در عصر اطلاعات، جنگ ترکیبی، و نبردهای غیرفیزیکی – بهشکل عمیقی دگرگون شده است. در ادامه، تحلیلی مختصر از این تحول ارائه میدهم:
✅1. از تسخیر سرزمین به تصرف ذهنها
در گذشته، پیروزی مساوی بود با فتح سرزمین، تصرف پایتخت، اسارت پادشاه یا امضای معاهده تسلیم.
اما اکنون، جنگها اغلب بدون تصرف فیزیکی انجام میشوند؛ تغییر رژیم، مهار فناوری، یا تسلط اطلاعاتی گاه مهمتر از تصرف خاک است.
🔹 نمونه: حمله آمریکا به عراق در ۲۰۰۳ یک پیروزی نظامی بود اما نهایتاً یک شکست سیاسی-اجتماعی.
✅2. از پایان جنگ به مدیریت روایت
دیگر "پایان جنگ" لحظه فرو افتادن پرچم دشمن نیست، بلکه آغاز جنگ روایتهاست.
هر طرف سعی میکند «برد» را از آنِ خود نشان دهد، حتی اگر واقعاً شکست خورده باشد.
🔹 نمونه: جنگ ۳۳روزه حزبالله و اسرائیل – هر دو طرف روایت پیروزی خود را تثبیت کردند، با وجود هزینههای سهمگین.
✅3. از وحدت ملی به شکافهای درونی
شکست یا پیروزی امروز، نهتنها در میدان جنگ، بلکه در وحدت یا گسست اجتماعی داخلی یک ملت تعریف میشود.
پیروزی نظامی ممکن است به شکست سیاسی در داخل منجر شود و بالعکس.
🔹 نمونه: اتحاد شوروی در افغانستان پیروز نشد؛ اما سقوطش بیش از آنکه نظامی باشد، داخلی و ایدئولوژیک بود.
✅4. از هزینهپذیری به هزینهگریزی
افکار عمومی جهانی و داخلی دیگر پذیرای هزینههای سنگین انسانی یا اقتصادی نیستند.
پیروزیای که با بحران انسانی همراه باشد، حتی از نظر مردم خودِ کشور پیروز، دیگر «پیروزی» تلقی نمیشود.
🔹 نمونه: آمریکا در ویتنام یا افغانستان؛ در هر دو جنگ، خروج نیروها برای مردم "ضروری" بود، ولو با تصویری از شکست.
✅5. از شکست به تحول و بازتعریف
شکست دیگر پایان نیست؛ گاه فرصتی برای بازتعریف، نوزایی یا بازسازی مشروعیت است.
ملتهایی که شکست را «پذیرفتهاند»، اغلب توانستهاند پس از آن جهش پیدا کنند.
🔹 نمونه: ژاپن پس از ۱۹۴۵، آلمان پس از نازیسم، یا آفریقای جنوبی پس از آپارتاید.
🔻جمعبندی:
شکست و پیروزی امروز، نه پایان ماجرا، بلکه بخشی از یک نبرد پیچیدهتر است: نبرد معنا، روایت، حافظه و مشروعیت.
این معنای نو ما را وا میدارد که:
به جای سؤال سادهی "چه کسی برد؟"، بپرسیم:
چه کسی میتواند آینده را شکل دهد؟
چه کسی میتواند ذهنها و دلها را با خود همراه کند؟
چه کسی باخت اما راست ایستاد؟ چه کسی برد، اما تهی ماند؟
اینجاست که مفهوم کلاسیک شکست و پیروزی، جایش را به چیزی انسانیتر و پیچیدهتر میدهد.
👍4
Forwarded from Bukharamag
سیمرغ شبهای بخارا
به قلم: دکتر محمد فاضلی
این چند روز که میهن زیر آتش، زخمخورده و خونآلود است، به این فکر میکردم که کدام فرد یا نهاد آنقدر اعتبار و سرمایه اجتماعی و نمادین دارد که جمع بزرگی از ایراندوستان را گرد هم آورد تا پیامی معتبر، پرمحتوا و سازنده برای ایران و ایرانیان ارائه کنند. ذهنم به هیچ شخصیت و نهادی نرسید الا عالیجناب علی دهباشی. چرا؟
علی دهباشی تنها کسی است که در همه سالهایی که اهل هنر و فرهنگ و ایراندوستی، عزیز داشته نمیشدند، و در همه ایامی که بزرگان این کشور را به انگ و ننگهای بسیار میتاراندند، دست به کار بزرگِ بزرگ داشتن بزرگان این سرزمین زد.
علی دهباشی از فیزیکدان و تا فیلسوف، از موسیقیدان تا گیاهشناس، از ادیب تا جغرافیدان، و هر خادم صادق فرهنگ، هنر، علم، محیطزیست و داشتههای ایران را عزیز و بزرگ داشت. علی دهباشی از سبک زندگی، گرایش سیاسی، جنسیت، قومیت و عقاید آدمها نپرسید؛ کافی بود آدمی صادقانه به ایران خدمت کرده و معتبر باشد تا علی دهباشی برایش بزرگداشت بگیرد، عزیزش بدارد و قدرش بداند.
خدایش به سلامت دارد علی دهباشی را که چه سرمایهای اندوخته است. دهها و صدها عزیزی که علی دهباشی در شبهای بخارا برای آنها بزرگداشت گرفته، تا آنجا که من میشناسم، بزرگترین شبکه آدمهای ایراندوستی است که دل در گروی ایران دارند، و صرفنظر از نظام سیاسی و قدرت، نگران ایران هستند.
وقت آن است که این جمع بزرگ و عزیز، در کنار علی دهباشی، پیامی عظیم و مهم، تاریخی و سرنوشتساز را به ایرانیان ارائه کنند. وقت آن است که از میان اصحاب شبهای بخارا، از بخارائیان، سیمرغهایی به پرواز درآیند که بوی ایراندوستی، اصرار بر حفظ تمامیت سرزمینی، عقلانیت برای حفظ ایران، خشونتستیزی، مدارا و همزیستی مسالمتآمیز را در امروز و آینده ایران بپراکنند. وقت آن است که بخارائیان، کاری برای ایران کنند که فردوسی بزرگ هزار سال پیش کرد.
دوم تیرماه ۱۴۰۴
به قلم: دکتر محمد فاضلی
این چند روز که میهن زیر آتش، زخمخورده و خونآلود است، به این فکر میکردم که کدام فرد یا نهاد آنقدر اعتبار و سرمایه اجتماعی و نمادین دارد که جمع بزرگی از ایراندوستان را گرد هم آورد تا پیامی معتبر، پرمحتوا و سازنده برای ایران و ایرانیان ارائه کنند. ذهنم به هیچ شخصیت و نهادی نرسید الا عالیجناب علی دهباشی. چرا؟
علی دهباشی تنها کسی است که در همه سالهایی که اهل هنر و فرهنگ و ایراندوستی، عزیز داشته نمیشدند، و در همه ایامی که بزرگان این کشور را به انگ و ننگهای بسیار میتاراندند، دست به کار بزرگِ بزرگ داشتن بزرگان این سرزمین زد.
علی دهباشی از فیزیکدان و تا فیلسوف، از موسیقیدان تا گیاهشناس، از ادیب تا جغرافیدان، و هر خادم صادق فرهنگ، هنر، علم، محیطزیست و داشتههای ایران را عزیز و بزرگ داشت. علی دهباشی از سبک زندگی، گرایش سیاسی، جنسیت، قومیت و عقاید آدمها نپرسید؛ کافی بود آدمی صادقانه به ایران خدمت کرده و معتبر باشد تا علی دهباشی برایش بزرگداشت بگیرد، عزیزش بدارد و قدرش بداند.
خدایش به سلامت دارد علی دهباشی را که چه سرمایهای اندوخته است. دهها و صدها عزیزی که علی دهباشی در شبهای بخارا برای آنها بزرگداشت گرفته، تا آنجا که من میشناسم، بزرگترین شبکه آدمهای ایراندوستی است که دل در گروی ایران دارند، و صرفنظر از نظام سیاسی و قدرت، نگران ایران هستند.
وقت آن است که این جمع بزرگ و عزیز، در کنار علی دهباشی، پیامی عظیم و مهم، تاریخی و سرنوشتساز را به ایرانیان ارائه کنند. وقت آن است که از میان اصحاب شبهای بخارا، از بخارائیان، سیمرغهایی به پرواز درآیند که بوی ایراندوستی، اصرار بر حفظ تمامیت سرزمینی، عقلانیت برای حفظ ایران، خشونتستیزی، مدارا و همزیستی مسالمتآمیز را در امروز و آینده ایران بپراکنند. وقت آن است که بخارائیان، کاری برای ایران کنند که فردوسی بزرگ هزار سال پیش کرد.
دوم تیرماه ۱۴۰۴
👍3
✳️صداهایی که شنیده نشد✳️
از هوش مصنوعی پرسیدم: کدامیک از اندیشمندان، فعلان سیاسی، کنشگران مدنی و .... در گذشته چنین جنگی را پیش بینی کرده و هشدار داده بودند ؟
❇️ChatGPT said❇️
پرسش بسیار مهمی است، و پاسخ به آن نهتنها تاریخنگارانه، بلکه از منظر مسئولیتپذیری نخبگان، بررسی چرایی نشنیدهماندن هشدارها و همچنین نسبت قدرت و اندیشه در ایران امروز حائز اهمیت است. در سالهای گذشته، تعداد قابل توجهی از اندیشمندان، سیاستورزان و کنشگران مدنی، بهویژه از ابتدای دهه ۱۳۹۰ به بعد، درباره احتمال ورود به یک جنگ فراگیر یا ضربه نظامی شدید از سوی اسرائیل یا آمریکا هشدار داده بودند.
https://t.iss.one/Drcharvadeh
در ادامه برخی از مهمترین چهرههایی که چنین هشدارهایی را مطرح کردهاند :
🔴 ۱. احمد زیدآبادی
محتوا: زیدآبادی بارها نسبت به افزایش تنش میان ایران و اسرائیل و خطر برخورد نظامی هشدار داد. او بر ضرورت عادیسازی روابط منطقهای و اجتناب از سیاستهای ماجراجویانه تأکید میکرد.
🔴 ۲. محسن آرمین / سازمان مجاهدین انقلاب (شاخه اصلاحطلب)
محتوا: تأکید بر اینکه سیاست خارجی تهاجمی ایران میتواند به بهانهجویی برای جنگ منتهی شود.
🔴 ۳. عباس عبدی
محتوا: بارها در مورد خطر محاصره بینالمللی و سناریوی برخورد نظامی هشدار داد و خواهان چرخش سیاست در قبال آمریکا و اسرائیل شد.
🔴 ۴. صادق زیباکلام
محتوا: بارها تأکید کرده بود که تداوم شعارهای ضداسرائیلی و ضدآمریکایی بدون پشتوانه واقعی، ایران را به سمت تقابل ناخواسته و پرهزینه میبرد.
🔴 ۵. میرحسین موسوی
محتوا: او در بیانیههایش ضمن انتقاد از سیاست منطقهای جمهوری اسلامی، به صراحت از خطر کشاندن کشور به جنگ و آشوب منطقهای سخن گفت (بهویژه در بیانیه ۱۷).
🔴 ۶. حسن روحانی / تیم مذاکرهکننده هستهای
محتوا: در جریان مذاکرات برجام، استدلال تیم ظریف این بود که بدون توافق، ایران در معرض خطر حمله نظامی و فشارهای شدید است.
🔴 ۷. علیاکبر صالحی (رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی)
محتوا: بارها با زبانی تکنوکراتیک هشدار داد که ادامه مسیر بدون توافق، به بهانهجویی و حمله به تاسیسات ختم میشود.
🔴 ۸. مهدی مطهرنیا (استاد روابط بینالملل و تحلیلگر سیاسی)
محتوا: از سالها پیش با صراحت هشدار داده بود که روابط ایران و اسرائیل بهسمت یک درگیری مستقیم سوق پیدا میکند. بارها گفت «ما در آستانه جنگ ارادهها هستیم» و پیشبینی کرد که جنگ آینده، ترکیبی از عملیات نظامی، ترورها، و فشارهای دیپلماتیک خواهد بود. در ماههای منتهی به جنگ ۱۴۰۴، او هشدار داد که «یک گام دیگر تا جنگ باقی است» و گفت ترورها به داخل ایران کشیده خواهد شد.
از هوش مصنوعی پرسیدم: کدامیک از اندیشمندان، فعلان سیاسی، کنشگران مدنی و .... در گذشته چنین جنگی را پیش بینی کرده و هشدار داده بودند ؟
❇️ChatGPT said❇️
پرسش بسیار مهمی است، و پاسخ به آن نهتنها تاریخنگارانه، بلکه از منظر مسئولیتپذیری نخبگان، بررسی چرایی نشنیدهماندن هشدارها و همچنین نسبت قدرت و اندیشه در ایران امروز حائز اهمیت است. در سالهای گذشته، تعداد قابل توجهی از اندیشمندان، سیاستورزان و کنشگران مدنی، بهویژه از ابتدای دهه ۱۳۹۰ به بعد، درباره احتمال ورود به یک جنگ فراگیر یا ضربه نظامی شدید از سوی اسرائیل یا آمریکا هشدار داده بودند.
https://t.iss.one/Drcharvadeh
در ادامه برخی از مهمترین چهرههایی که چنین هشدارهایی را مطرح کردهاند :
🔴 ۱. احمد زیدآبادی
محتوا: زیدآبادی بارها نسبت به افزایش تنش میان ایران و اسرائیل و خطر برخورد نظامی هشدار داد. او بر ضرورت عادیسازی روابط منطقهای و اجتناب از سیاستهای ماجراجویانه تأکید میکرد.
🔴 ۲. محسن آرمین / سازمان مجاهدین انقلاب (شاخه اصلاحطلب)
محتوا: تأکید بر اینکه سیاست خارجی تهاجمی ایران میتواند به بهانهجویی برای جنگ منتهی شود.
🔴 ۳. عباس عبدی
محتوا: بارها در مورد خطر محاصره بینالمللی و سناریوی برخورد نظامی هشدار داد و خواهان چرخش سیاست در قبال آمریکا و اسرائیل شد.
🔴 ۴. صادق زیباکلام
محتوا: بارها تأکید کرده بود که تداوم شعارهای ضداسرائیلی و ضدآمریکایی بدون پشتوانه واقعی، ایران را به سمت تقابل ناخواسته و پرهزینه میبرد.
🔴 ۵. میرحسین موسوی
محتوا: او در بیانیههایش ضمن انتقاد از سیاست منطقهای جمهوری اسلامی، به صراحت از خطر کشاندن کشور به جنگ و آشوب منطقهای سخن گفت (بهویژه در بیانیه ۱۷).
🔴 ۶. حسن روحانی / تیم مذاکرهکننده هستهای
محتوا: در جریان مذاکرات برجام، استدلال تیم ظریف این بود که بدون توافق، ایران در معرض خطر حمله نظامی و فشارهای شدید است.
🔴 ۷. علیاکبر صالحی (رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی)
محتوا: بارها با زبانی تکنوکراتیک هشدار داد که ادامه مسیر بدون توافق، به بهانهجویی و حمله به تاسیسات ختم میشود.
🔴 ۸. مهدی مطهرنیا (استاد روابط بینالملل و تحلیلگر سیاسی)
محتوا: از سالها پیش با صراحت هشدار داده بود که روابط ایران و اسرائیل بهسمت یک درگیری مستقیم سوق پیدا میکند. بارها گفت «ما در آستانه جنگ ارادهها هستیم» و پیشبینی کرد که جنگ آینده، ترکیبی از عملیات نظامی، ترورها، و فشارهای دیپلماتیک خواهد بود. در ماههای منتهی به جنگ ۱۴۰۴، او هشدار داد که «یک گام دیگر تا جنگ باقی است» و گفت ترورها به داخل ایران کشیده خواهد شد.
Telegram
آکادمی پژوهشِ مجید حیدری چروده
کانال رسمی آموزش روش تحقیق کمی و کیفی و آمار به مسئولیت مجید حیدری چروده
لطفا برای مشاوره روش تحقیق و آمار با واتساپ یا همراه اول من 09153162260 تماس بگیرید
تماس با مدیر کانال @charvadeh
لینک عضویت https://telegram.me/Drcharvadeh
لطفا برای مشاوره روش تحقیق و آمار با واتساپ یا همراه اول من 09153162260 تماس بگیرید
تماس با مدیر کانال @charvadeh
لینک عضویت https://telegram.me/Drcharvadeh
👍3❤1
Forwarded from سخنرانیها
✍️ سهند ایرانمهر
🖊 مورد عجیب شاهزاده بیوطن
@sokhanranihaa
در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری مینگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان میآورند، رضا پهلوی پدیدهای نادر است. شاهزادهای که وقتی مجری بیبیسی از او میپرسد: «آیا واقعاً میگویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمیآشوبد، نه انکار میکند، نه حتی لحظهای مکث میکند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف میزند، نه درباره کشتهشدن زنان و کودکانی در تهران.
برای لحظهای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکیاش با نازیها کنارهگیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخستوزیر شد. اما در هیچکدام از این موارد، نمیبینید که شاهزادهای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیقتر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.
حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعفهایش، تعلقی پنهان در واژههایش بود که میگفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.
امروز اما شاهد پدیدهای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزادهای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم میکند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمیگوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.
در تاریخ اروپا، شاهزادهای که همصدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتشهای بیگانه نامهنگاری کرد تا تاج و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه بهخاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.
در سیاست، همهچیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمیتوانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.
سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزادهای که به خون مردم خودش بیاعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بیوطن» است. تاریخ بیتردید و بیاعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او میخواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهرهای میسازد که به جای «شاهِ بیتاج»، به «شاهزادهای بیوطن» بدل شد.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sahandiranmehr
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
🖊 مورد عجیب شاهزاده بیوطن
@sokhanranihaa
در دنیایی که شاهزادگان تبعیدی اغلب با حسرت به سرزمین مادری مینگرند و نام کشورشان را با بغض بر زبان میآورند، رضا پهلوی پدیدهای نادر است. شاهزادهای که وقتی مجری بیبیسی از او میپرسد: «آیا واقعاً میگویید بمباران کشورت از سوی اسرائیل و کشتار غیرنظامیان، چیز مثبتی است؟» نه برمیآشوبد، نه انکار میکند، نه حتی لحظهای مکث میکند برای اندوه. چیزی در لحنش هست که انگار دارد درباره حذف یک حکومت حرف میزند، نه درباره کشتهشدن زنان و کودکانی در تهران.
برای لحظهای تاریخ را به عقب برگردانیم. قرن بیستم، مملو از شاهزادگان تبعیدی است؛ از ادوارد هشتم که به دلیل نزدیکیاش با نازیها کنارهگیری کرد، گرفته تا سیمئون دوم بلغارستان، که پس از سقوط کمونیسم به کشورش بازگشت و نخستوزیر شد. اما در هیچکدام از این موارد، نمیبینید که شاهزادهای برای بازگشت خود، خواهان یا حتی مدافع حمله نظامی به کشورش باشد. چرا؟ چون چیزی عمیقتر از سیاست در میان است: حس تعلق، غرور ملی، و اخلاق سلطنت.
حتی محمدرضا پهلوی، که پس از سقوط حکومتش طبیعتا با جمهوری اسلامی خصومت داشت، هرگز از مداخله نظامی قدرت خارجی دفاع نکرد. او هرگز نگفت: «بگذار آمریکا تهران را بمباران کند تا من برگردم.» نه. در بدترین شرایط هم، با وجود ضعفهایش، تعلقی پنهان در واژههایش بود که میگفت: «این خاک، خانه من است. حتی اگر دیگر بر آن سلطنت نکنم.» چون فهمیده بود اگر قرار است کسی سلطنت کند، باید اول وطن را خانه بداند و بدان تعلقی داشته باشد، نه آنکه آن را ظرف یا ابزار بازی قدرت بداند.
امروز اما شاهد پدیدهای هستیم که کمتر سابقه دارد: شاهزادهای که در پاسخ به تهدید صریح مقامات اسراییل به ویژه یسراییل کاتس وزیر دفاع اسرائیل مبنی بر اینکه «ساکنان تهران هزینه سنگینی خواهند داد»، نه محکوم میکند، نه اعتراض. حتی یک جمله هم نمیگوید که «غیرنظامیان خط قرمزند». این دیگر یک موضع سیاسی نیست؛ این شکاف اخلاقی است.
در تاریخ اروپا، شاهزادهای که همصدا با دشمن متجاوز به ملت خودش شود، محکوم به طرد تاریخی است. ادوارد هشتم همین را تجربه کرد. در فرانسه، لوئی شانزدهم وقتی با ارتشهای بیگانه نامهنگاری کرد تا تاج و تختش را بازستاند، مردمش او را به پای گیوتین کشاندند، نه صرفاً به دلیل سقوط سلطنت، بلکه بهخاطر خیانت به کشور. مردم گفتند: او دیگر از ما نیست و حالا در سخنان رضا پهلوی، انگار ایران فقط یک نام جغرافیایی است، نه وطن یا حتی خانه پدری.
در سیاست، همهچیز قابل بحث است: نوع حکومت، قانون اساسی، حتی آینده نهاد سلطنت. اما در اخلاق، برخی خطوط قرمز وجود دارد که اگر از آن عبور کنید، دیگر بازگشتی در کار نیست. یکی از این خطوط، بمباران شهروندان کشور خود توسط قدرت خارجی است. رضا پهلوی از این خط گذشته. و وقتی از آن بگذری، دیگر نمیتوانی به ادعای پادشاهی بازگردی، چون دیگر چیزی از «ملک» برایت نمانده است.
سخن آخر اینکه به اصطلاح شاهزادهای که به خون مردم خودش بیاعتناست، وارث هیچ سرزمینی نیست. او اصولا سرزمینی ندارد به عبارت دیگر : «بیوطن» است. تاریخ بیتردید و بیاعتنا به غوغاییان مجازی خواهد نوشت که او میخواست وارث تاج و تخت باشد. اما تاریخ از او چهرهای میسازد که به جای «شاهِ بیتاج»، به «شاهزادهای بیوطن» بدل شد.
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @sahandiranmehr
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
Telegram
attach 📎
❤1👍1👎1
Forwarded from کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه (Kambiz Norouzi)
🔴لزوم طرح شکایت ایران علیه اسرائیل در مجامع بین المللی
گفتگو با ایلنا ۱۴۰۴/۷/۹
کنوانسیون چهارم ژنو حمله به فضاهای غیرنظامی که نیازمند حمایت هستند، مانند زندان و بیمارستان را ممنوع کرده است
تجاوز اسرائیل به ایران، اولا این یک تجاوز نامشروع است و نقض منشور حقوق ملل بوده و اقدامش در هدف قرار دادن فرماندهان ایرانی مصداق بارز ترور است. حمله به سازمان صدا و سیما نیز به موجب قواعد اتحادیه بینالمللی تلویزیونها جنایت علیه بشریت است.
در ترورها، خانوادههای بسیاری از فرماندهان نظامی کشور هم به شهادت رسیدهاند.
در مورد حمله به زندان، کنوانسیون چهارم ژنو حمله به فضاهای غیرنظامی که نیازمند حمایت هستند، مانند بیمارستانها را ممنوع کرده است. روح حاکم بر کنوانسیون ژنو به این معناست که زندان هم باید در امنیت و مصون از تجاوز باشد. زندان یک محیط بسته است که جمعیت متراکم زیادی در آن به سر میبرند و امکان دفاعی ندارند. امکان کمکرسانی به زندانیان یا اقدامات درمانی بسیار محدود و دشوار است. حمله اسرائیل به زندان اوین ، جمعیت زیادی را در معرض خطر قرار داده است. آخرین آماری که اعلام شد، ۷۱ شهید بود که بسیار وحشتناک است. این شهدا از زندانیان، خانوادههایی که برای ملاقات به زندان رفته بودند و کارکنان زندان هستند و این هم بیهیچ تردیدی واقعاً یک عمل جنایتکارانه است.
وزارت امور خارجه باید با استفاده گسترده از حقوقدانان متخصص حقوق بینالملل به فوریت اقدامات لازم برای شکایت علیه اسرائیل در مجامع بینالمللی از جمله دیوان دادگستری بینالمللی یا شورای امنیت و شورای حقوق بشر انجام دهد.
البته این رژیم نامشروع بیش از یک سال و نیم است که در غزه جنایتهای بیسابقهای را انجام داده، دیوان دادگستری بینالمللی برای نتانیاهو حکم جلب صادر کرده است. بسیاری از نهادهای بینالمللی رفتارهای اسرائیل در غزه را به عنوان جنایت علیه بشریت توصیف کردند، ولی هیچ دولتی از آن جلوگیری نمیکند و هیچ اقدام عملی برای جلوگیری از اسرائیل انجام نمیشود. اسرائیل یک کارت سبز برای هر جنایتی که میخواهد انجام دهد، دارد.
در مورد ایران هم به نظر میرسد که میدان را برای نقض قواعد حقوق بینالملل و حقوق بشر برای اسرائیل باز گذاشتهاند.
با این حال، ایران بایستی با تمام توان شکایتهای خود را در مجامع بینالمللی مطرح کند. به خصوص با نهادهای بینالمللی و نهادهای مدنی بینالمللی باید ارتباط فعال داشته باشند. باید خبرنگاران رسانههای معتبر جهانی را به ایران وارد کنند و این وضعیت را به آنها نشان دهند. همچنین باید امکان ارتباط ایرانیان با نهادهای مدنی خارجی را بیشتر فراهم کنند تا بتوانند بر افکار عمومی جهانی اثر بگذارند.
در این زمینه رسانه و تلویزیون بسیار مهم است، ولی شیوه های تلویزیون ایران که قائم مقام آن ایران را آغل توصیف می کند، بیشتر به تفرقه و انزجار دامن میزند.
ایران باید با تمام توان با استفاده از کارشناسان مجرب وزارت خارجه و متخصصان مستقل حقوقدان بینالملل ایرانی و غیرایرانی، علیه رژیم اسرائیل و انواع نقض حقوق بینالملل در مجامع بینالمللی اقدام کند.
ترور فرماندهان، شهادت غیرنظامیان، تجاوز به خاک ایران، حمله به صدا و سیما، تاسیسات هستهای و زندان اوین هر کدام باید بهطور جداگانه در مجامع مختلف باید پیگیری شوند
از تمام این موارد که از تجاوز نامشروع به ایران شروع میشود میتوان شکایت کرد. ترور فرماندهان نظامی ایران که این ترور بیرون از میدان جنگ بوده و به نوعی قتل است. حمله به فرماندهان نظامی ایران بیرون از میدان جنگ بوده و بنابراین مصداق بارز ترور است. همراه با فرماندهان، زنها و بچهها نیز شهید شدند. موضوع حمله به ساختمان صدا و سیما و نهایتاً حمله نظامی به زندان اوین، هر یک پروندههای مستقلی هستند و باید بهطور جداگانه در مجامع مختلف پیگیری شوند.
یک نکته هم باید اضافه کنم؛ یکی از اصول حرفهای روزنامهنگاری عدم ترویج جنگ و خشونت است. در مورد کشورهای درگیر این قاعده اعمال نمیشود. بهطور طبیعی، تلویزیون اسرائیل علیه ایران تبلیغ میکند و خود دولت اسرائیل را تشویق به جنگ میکند. به همین شکل، تلویزیون داخلی ایران نیز همین سیاست را دنبال میکند. اما رسانههایی که متعلق به کشورهای درگیر نیستند، مجاز نیستند که جنگ و کشتار و خشونت را ترویج کنند.
رسانه ایران اینترنشنال که حداقل از لحاظ ظاهر متعلق به دولت اسرائیل نیست، اگرچه در عمل مروج و مبلغ جنگ و اسرائیل است، در حال حاضر مشغول ترویج جنگ، توجیه کشتار و خشونت است. ایران میتواند با گردآوری مدارک کافی از این تلویزیون نیز شکایت کند. ایران میتواند در مجامع بینالمللی، مانند اتحادیه بینالمللی تلویزیونها، از این تلویزیون به عنوان تلویزیونی که مروج جنگ و خشونت است و از کشتار حمایت میکند، شکایت کند.
گفتگو با ایلنا ۱۴۰۴/۷/۹
کنوانسیون چهارم ژنو حمله به فضاهای غیرنظامی که نیازمند حمایت هستند، مانند زندان و بیمارستان را ممنوع کرده است
تجاوز اسرائیل به ایران، اولا این یک تجاوز نامشروع است و نقض منشور حقوق ملل بوده و اقدامش در هدف قرار دادن فرماندهان ایرانی مصداق بارز ترور است. حمله به سازمان صدا و سیما نیز به موجب قواعد اتحادیه بینالمللی تلویزیونها جنایت علیه بشریت است.
در ترورها، خانوادههای بسیاری از فرماندهان نظامی کشور هم به شهادت رسیدهاند.
در مورد حمله به زندان، کنوانسیون چهارم ژنو حمله به فضاهای غیرنظامی که نیازمند حمایت هستند، مانند بیمارستانها را ممنوع کرده است. روح حاکم بر کنوانسیون ژنو به این معناست که زندان هم باید در امنیت و مصون از تجاوز باشد. زندان یک محیط بسته است که جمعیت متراکم زیادی در آن به سر میبرند و امکان دفاعی ندارند. امکان کمکرسانی به زندانیان یا اقدامات درمانی بسیار محدود و دشوار است. حمله اسرائیل به زندان اوین ، جمعیت زیادی را در معرض خطر قرار داده است. آخرین آماری که اعلام شد، ۷۱ شهید بود که بسیار وحشتناک است. این شهدا از زندانیان، خانوادههایی که برای ملاقات به زندان رفته بودند و کارکنان زندان هستند و این هم بیهیچ تردیدی واقعاً یک عمل جنایتکارانه است.
وزارت امور خارجه باید با استفاده گسترده از حقوقدانان متخصص حقوق بینالملل به فوریت اقدامات لازم برای شکایت علیه اسرائیل در مجامع بینالمللی از جمله دیوان دادگستری بینالمللی یا شورای امنیت و شورای حقوق بشر انجام دهد.
البته این رژیم نامشروع بیش از یک سال و نیم است که در غزه جنایتهای بیسابقهای را انجام داده، دیوان دادگستری بینالمللی برای نتانیاهو حکم جلب صادر کرده است. بسیاری از نهادهای بینالمللی رفتارهای اسرائیل در غزه را به عنوان جنایت علیه بشریت توصیف کردند، ولی هیچ دولتی از آن جلوگیری نمیکند و هیچ اقدام عملی برای جلوگیری از اسرائیل انجام نمیشود. اسرائیل یک کارت سبز برای هر جنایتی که میخواهد انجام دهد، دارد.
در مورد ایران هم به نظر میرسد که میدان را برای نقض قواعد حقوق بینالملل و حقوق بشر برای اسرائیل باز گذاشتهاند.
با این حال، ایران بایستی با تمام توان شکایتهای خود را در مجامع بینالمللی مطرح کند. به خصوص با نهادهای بینالمللی و نهادهای مدنی بینالمللی باید ارتباط فعال داشته باشند. باید خبرنگاران رسانههای معتبر جهانی را به ایران وارد کنند و این وضعیت را به آنها نشان دهند. همچنین باید امکان ارتباط ایرانیان با نهادهای مدنی خارجی را بیشتر فراهم کنند تا بتوانند بر افکار عمومی جهانی اثر بگذارند.
در این زمینه رسانه و تلویزیون بسیار مهم است، ولی شیوه های تلویزیون ایران که قائم مقام آن ایران را آغل توصیف می کند، بیشتر به تفرقه و انزجار دامن میزند.
ایران باید با تمام توان با استفاده از کارشناسان مجرب وزارت خارجه و متخصصان مستقل حقوقدان بینالملل ایرانی و غیرایرانی، علیه رژیم اسرائیل و انواع نقض حقوق بینالملل در مجامع بینالمللی اقدام کند.
ترور فرماندهان، شهادت غیرنظامیان، تجاوز به خاک ایران، حمله به صدا و سیما، تاسیسات هستهای و زندان اوین هر کدام باید بهطور جداگانه در مجامع مختلف باید پیگیری شوند
از تمام این موارد که از تجاوز نامشروع به ایران شروع میشود میتوان شکایت کرد. ترور فرماندهان نظامی ایران که این ترور بیرون از میدان جنگ بوده و به نوعی قتل است. حمله به فرماندهان نظامی ایران بیرون از میدان جنگ بوده و بنابراین مصداق بارز ترور است. همراه با فرماندهان، زنها و بچهها نیز شهید شدند. موضوع حمله به ساختمان صدا و سیما و نهایتاً حمله نظامی به زندان اوین، هر یک پروندههای مستقلی هستند و باید بهطور جداگانه در مجامع مختلف پیگیری شوند.
یک نکته هم باید اضافه کنم؛ یکی از اصول حرفهای روزنامهنگاری عدم ترویج جنگ و خشونت است. در مورد کشورهای درگیر این قاعده اعمال نمیشود. بهطور طبیعی، تلویزیون اسرائیل علیه ایران تبلیغ میکند و خود دولت اسرائیل را تشویق به جنگ میکند. به همین شکل، تلویزیون داخلی ایران نیز همین سیاست را دنبال میکند. اما رسانههایی که متعلق به کشورهای درگیر نیستند، مجاز نیستند که جنگ و کشتار و خشونت را ترویج کنند.
رسانه ایران اینترنشنال که حداقل از لحاظ ظاهر متعلق به دولت اسرائیل نیست، اگرچه در عمل مروج و مبلغ جنگ و اسرائیل است، در حال حاضر مشغول ترویج جنگ، توجیه کشتار و خشونت است. ایران میتواند با گردآوری مدارک کافی از این تلویزیون نیز شکایت کند. ایران میتواند در مجامع بینالمللی، مانند اتحادیه بینالمللی تلویزیونها، از این تلویزیون به عنوان تلویزیونی که مروج جنگ و خشونت است و از کشتار حمایت میکند، شکایت کند.
👍1
Forwarded from اتاق آینده / شیرعلینیا
آخرین پیشنهاد
صحنه را تغییر دهید
دستها روی ماشه است
جعفر شیرعلینیا
بخش اول
دی ماه ۱۴۰۱، غلامعلی رشید در سخنانی به جلسهای با حضور قاسم سلیمانی، سه ماه قبل از شهادتش، اشاره کرد و گفت: «حاج قاسم سلیمانی در این جلسه به فرماندهان نیروهای مسلح گفت که من به پشتوانهی ستاد سپاه، ستاد ارتش، ستاد کل نیروهای مسلح و وزارت دفاع اکنون شش ارتش را بیرون از سرزمین ایران برای شما سازماندهی و کانالی به طول ۱۵۰۰ کیلومتر و عرض ۱۰۰۰ کیلومتر تا سواحل مدیترانه ایجاد کردهام که در درون این کانال، شش لشکر اعتقادی و مردمی به سرمیبرند و هر دشمنی که بخواهد با انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بجنگد، باید از این شش لشکر عبور کند.»
او سپس به این شش ارتش پرداخت؛ «یک ارتش در لبنان به نام «حزبالله»، دو ارتش در فلسطین اشغالی به نامهای «حماس» و «جهاد اسلامی»، یک ارتش در عراق به نام «حشدالشعبی»، یک ارتش در یمن به نام «انصارالله» و یک ارتش در سوریه که همینها موجب بازدارندگی برای کشور عزیز ایران شده است.» (خبرگزاری دفاع مقدس؛ ۱۳ دی ۱۴۰۱)
هنوز برایم عجیب است که چرا این مسائل را در تریبونهای عمومی میگفتند.
فرض کنیم در همان روزها پیشنهادی روی میز ایران قرار میگرفت تا ایران در قبال صرفنظر از اصرار بر بقای بشار اسد در سوریه و رضایت دادن به ایجاد محدودیت برای حزبالله در لبنان و حماس در فلسطین، امتیازات قابل توجهی دریافت کند.
پاسخ حکومت ایران چه میبود؟ و اگر کسی در ایران تحلیلش این بود که با توجه به شرایط سخت اقتصادی ایران و زخمهای عمیق در کشور و دشمنان پرتعداد، حفظ این ارتشها ممکن نیست و راهی جز پذیرفتن این پیشنهادات نداریم و ادامهی این روند میتواند تبعات خطرناکی داشته باشد، با چه واکنشی مواجه میشد؟
به احتمال فراوان گویندهی این سخنان به انواع خیانتها، بیسوادی و بیغیرتی متهم میشد و حتی ممکن بود به مجازات نیز برسد.
حقیقت این است که گاهی پیشنهادات ناعادلانه است اما شما چارهای جز پذیرش آنها ندارید.
شش ارتشی که قاسم سلیمانی ساخته بود، چه بسا موثرتر از توان موشکی و غنیسازی بودند؛ ارتشهایی که یکبهیک رو به ضعف گذاشتند.
امروز بشار اسدی در قدرت نیست. حزبالله لبنان و حماس در وضعیت سختی هستند. به نظر میرسد ایران به پایینترین درجهی غنیسازی رضایت داده است.
جمعی از فرماندهان و دانشمندان هستهای کارآمد ما شهید شدهاند. بمبارانهای صهیونیستها و آمریکاییها تخریبهای زیادی را رقم زده است. احتمال فراوانی جاسوس و نفوذی در کشور مثل یک گاز سمی فضاهای ذهنی محیطهای مختلف کاری را تهدید میکند. احتمال اجرای ترورهای وحشیانه از سوی صهیونیستها ارتباطات درون سیستم را تحت تاثیر شدید قرار داده است.
ابهام در آیندهی دورتر جای خود را به ابهام در آیندهی خیلی نزدیک داده است؛ این ابهام دیگر در حد این نیست که تورم و کاهش ارزش پول ملی چقدر خواهد بود؟ در این حد است که آیا ممکن است هر لحظه جنگی ویرانگرتر آغاز شود و یا با یک خرابکاری گسترده، سیستمهای مختلف مالی یا اداری یا زیرساختی کشور مختل شوند؟
شرایط اقتصادی و انرژی، حتی اگر مانند قبل از جنگ باشد، اوضاع را هر روز شکنندهتر خواهد کرد.
از سوی دیگر به نظر میرسد شرایط جنگی بیش از همه نسلهای جدیدتر را به حاشیه برده است و تریبونها و میدانداریها بیش از گذشته به پیرترها تعلق یافته است.
همهی این شواهد به ما میگوید، ادامهی این روند تبعات بسیار خطرناکی خواهد داشت؛ حتی اگر هیچ جنگی رخ ندهد.
اگر مقامات ایرانی شرایط امروز را پیشبینی میکردند، آیا باز هم برخی پیشنهادهای ناعادلانهی ارائهشده در این سالها را رد میکردند؟
بیرون از ایران، دستها روی ماشه است؛ دست صهیونیستها روی ماشهی جنگ، جنایتکاری و خرابکاری و دست اروپاییها روی مکانیسم ماشهی برجام. آمریکا هم که جای خود.
گرگها دورمان را گرفتهاند اما منتظرند تا شاید خودمان از پا در بیاییم و نیازی به حمله نباشد که مبادا کوچکترین زخمی بردارند.
صدراعظم آلمان همان روزهای ابتدای جنگ، پس از تشکر از صهیونیستها، ته ماجرا را صریح گفت: «آنها بخش سخت و کثیف کار را به جای همهی ما انجام دادند.»
گویا الان زمان خریدهاند تا مشکلی را که احتمالا ایران برای صنعت نفت ایجاد میکند، چاره کنند و صهیونیستها را مجهزتر.
ایران عزیز در محاصرهی گرگها فقط مردم نازنینش را دارد.
ادامه 👇
https://t.iss.one/jafarshiralinia
صحنه را تغییر دهید
دستها روی ماشه است
جعفر شیرعلینیا
بخش اول
دی ماه ۱۴۰۱، غلامعلی رشید در سخنانی به جلسهای با حضور قاسم سلیمانی، سه ماه قبل از شهادتش، اشاره کرد و گفت: «حاج قاسم سلیمانی در این جلسه به فرماندهان نیروهای مسلح گفت که من به پشتوانهی ستاد سپاه، ستاد ارتش، ستاد کل نیروهای مسلح و وزارت دفاع اکنون شش ارتش را بیرون از سرزمین ایران برای شما سازماندهی و کانالی به طول ۱۵۰۰ کیلومتر و عرض ۱۰۰۰ کیلومتر تا سواحل مدیترانه ایجاد کردهام که در درون این کانال، شش لشکر اعتقادی و مردمی به سرمیبرند و هر دشمنی که بخواهد با انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بجنگد، باید از این شش لشکر عبور کند.»
او سپس به این شش ارتش پرداخت؛ «یک ارتش در لبنان به نام «حزبالله»، دو ارتش در فلسطین اشغالی به نامهای «حماس» و «جهاد اسلامی»، یک ارتش در عراق به نام «حشدالشعبی»، یک ارتش در یمن به نام «انصارالله» و یک ارتش در سوریه که همینها موجب بازدارندگی برای کشور عزیز ایران شده است.» (خبرگزاری دفاع مقدس؛ ۱۳ دی ۱۴۰۱)
هنوز برایم عجیب است که چرا این مسائل را در تریبونهای عمومی میگفتند.
فرض کنیم در همان روزها پیشنهادی روی میز ایران قرار میگرفت تا ایران در قبال صرفنظر از اصرار بر بقای بشار اسد در سوریه و رضایت دادن به ایجاد محدودیت برای حزبالله در لبنان و حماس در فلسطین، امتیازات قابل توجهی دریافت کند.
پاسخ حکومت ایران چه میبود؟ و اگر کسی در ایران تحلیلش این بود که با توجه به شرایط سخت اقتصادی ایران و زخمهای عمیق در کشور و دشمنان پرتعداد، حفظ این ارتشها ممکن نیست و راهی جز پذیرفتن این پیشنهادات نداریم و ادامهی این روند میتواند تبعات خطرناکی داشته باشد، با چه واکنشی مواجه میشد؟
به احتمال فراوان گویندهی این سخنان به انواع خیانتها، بیسوادی و بیغیرتی متهم میشد و حتی ممکن بود به مجازات نیز برسد.
حقیقت این است که گاهی پیشنهادات ناعادلانه است اما شما چارهای جز پذیرش آنها ندارید.
شش ارتشی که قاسم سلیمانی ساخته بود، چه بسا موثرتر از توان موشکی و غنیسازی بودند؛ ارتشهایی که یکبهیک رو به ضعف گذاشتند.
امروز بشار اسدی در قدرت نیست. حزبالله لبنان و حماس در وضعیت سختی هستند. به نظر میرسد ایران به پایینترین درجهی غنیسازی رضایت داده است.
جمعی از فرماندهان و دانشمندان هستهای کارآمد ما شهید شدهاند. بمبارانهای صهیونیستها و آمریکاییها تخریبهای زیادی را رقم زده است. احتمال فراوانی جاسوس و نفوذی در کشور مثل یک گاز سمی فضاهای ذهنی محیطهای مختلف کاری را تهدید میکند. احتمال اجرای ترورهای وحشیانه از سوی صهیونیستها ارتباطات درون سیستم را تحت تاثیر شدید قرار داده است.
ابهام در آیندهی دورتر جای خود را به ابهام در آیندهی خیلی نزدیک داده است؛ این ابهام دیگر در حد این نیست که تورم و کاهش ارزش پول ملی چقدر خواهد بود؟ در این حد است که آیا ممکن است هر لحظه جنگی ویرانگرتر آغاز شود و یا با یک خرابکاری گسترده، سیستمهای مختلف مالی یا اداری یا زیرساختی کشور مختل شوند؟
شرایط اقتصادی و انرژی، حتی اگر مانند قبل از جنگ باشد، اوضاع را هر روز شکنندهتر خواهد کرد.
از سوی دیگر به نظر میرسد شرایط جنگی بیش از همه نسلهای جدیدتر را به حاشیه برده است و تریبونها و میدانداریها بیش از گذشته به پیرترها تعلق یافته است.
همهی این شواهد به ما میگوید، ادامهی این روند تبعات بسیار خطرناکی خواهد داشت؛ حتی اگر هیچ جنگی رخ ندهد.
اگر مقامات ایرانی شرایط امروز را پیشبینی میکردند، آیا باز هم برخی پیشنهادهای ناعادلانهی ارائهشده در این سالها را رد میکردند؟
بیرون از ایران، دستها روی ماشه است؛ دست صهیونیستها روی ماشهی جنگ، جنایتکاری و خرابکاری و دست اروپاییها روی مکانیسم ماشهی برجام. آمریکا هم که جای خود.
گرگها دورمان را گرفتهاند اما منتظرند تا شاید خودمان از پا در بیاییم و نیازی به حمله نباشد که مبادا کوچکترین زخمی بردارند.
صدراعظم آلمان همان روزهای ابتدای جنگ، پس از تشکر از صهیونیستها، ته ماجرا را صریح گفت: «آنها بخش سخت و کثیف کار را به جای همهی ما انجام دادند.»
گویا الان زمان خریدهاند تا مشکلی را که احتمالا ایران برای صنعت نفت ایجاد میکند، چاره کنند و صهیونیستها را مجهزتر.
ایران عزیز در محاصرهی گرگها فقط مردم نازنینش را دارد.
ادامه 👇
https://t.iss.one/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
Forwarded from اتاق آینده / شیرعلینیا
آخرین پیشنهاد
صحنه را تغییر دهید
دستها روی ماشه است
جعفر شیرعلینیا
بخش دوم
دوستان زیادی در روزهای گذشته از من میپرسیدند پیروز جنگ کیست؟ گفتم پیروز جنگ با توجه به مسیری که طرفین پس از توقف جنگ در پیش میگیرند مشخص میشود.
معتقدم صحنه همچنان با طراحی دشمنان ایران پیش میرود و اگر ایران نتواند این صحنه را تغییر دهد، آنها تا انتهای این طرح کثیف را میروند.
تنها روزنهی امید برای تغییر صحنه این است که یک رویداد جدید، اتحاد ایرانیها را تثبیت کند و پیش روی چشم گرگها قرار دهد.
اما چگونه میتوان این همدلی را تثبیت کرد؟
باید تریبون اصلی مقابل مردم باشد و دنیا صدای مردم را بشنود.
یک بخش از این کار میتواند در صداوسیما انجام شود.
تیمی که الان تمام صداوسیما را در اختیار گرفته، در شبکهی افق متمرکز شود و حرفش را بزند. و از سوی دیگر نمایندههای دیگر گروههای فکری مردم ایران نیز به صداوسیما راه پیدا کنند.
مکمل این پیشنهاد، که حضور مردم و حرفشان را تثبیت میکند، پیشنهادی است که هفتهی قبل دادم؛ برگزاری رفراندوم یا رفراندومها.
فارغ از هر نتیجهای که از رفراندوم به دست میآید، دنیا باید بداند که با نظر تمام ایرانیها روبهروست.
برگزاری رفراندوم نهتنها صحنهی داخلی را تحتتاثیر قرار میدهد، که در فضای جهانی نیز چهرهی ایران را تغییر خواهد داد.
هر روز شرایط برای تغییر صحنه سختتر میشود. شاید طرح رفراندوم پیرامون غنیسازی در هفتهی قبل قدرت خیلی بیشتری برای تغییر صحنه میداشت.
کاملا واضح هست که مسئلهی این جنگ، غنیسازی نیست اما هنوز هم سران دشمن در تمام گفتگوهای رسانهای مسئلهی اصلی را غنیسازی جلوه میدهند. بسیاری از مردم جهان فقط همین چیزها را میشنوند. ایران باید ورق رسانهای را برگرداند.
نظر همهی مردم را با رفراندومهای موردنیاز بگیرید و از طرف همهی مردم ایران پای میز مذاکره بروید تا پیشنهاد مشخص مردم ایران را به دنیا اعلام کنید.
حقیقت این است که بهتدریج در حال ناامیدی کامل از توانایی تغییر در سیستمی هستم که حتی نتوانسته قائممقام صداوسیما را که طیفهای متنوع سیاسی و فرهنگی از او ناراضی هستند تغییر دهد.
از همین رو شاید این آخرین یادداشت من خطاب به حکومت باشد؛ مگر اینکه روزنههایی از امید به تغییر گشوده شود.
محور پیشنهادم تغییر صحنه با کمک همهی ایرانیها است از مسیر صداوسیما یا رفراندوم یا هر راه دیگری که بتواند مردم را به صحنه بیاورد. پس از آن باید یکبهیک به زخمهای عمیق ایران عزیز بپردازیم.
به عنوان مثال ببینیم که ممکن است رواج رشوه چه بلایی سر کشور آورده باشد؟
به این مثال فرضی توجه کنید؛
فرض میکنیم در کشوری روال شده که در مقابل فلان تعداد سکهی طلا میتوانید فلان تعداد کانتینر را بدون بازرسی وارد کنید یا در مقابل مبالغ هنگفت رشوه میتوانید پروژههای متنوعی را در این کشور فرضی دست بگیرید. به نظرتان دشمن این کشور فرضی دیگر نیاز به فعالیتهایی پیچیده و سخت برای نفوذ دارد؟
برای درمان زخمها حتی شده با التماس باید از تمام ایرانیها در سراسر جهان خواست به میدان بیایند.
در این سالها بهدلیل نوشتههای انتقادی تنگناهای عجیبی را تجربه کردم و در برابر تهدیدها و تطمیعهای فراوانی قرار گرفتم که هیچکدام را خیلی جدی نگرفتم. در این مدت، با وجود کمامید شدن، هرگز امیدم به اصلاح را کاملا از دست ندادم.
اما گمان نمیکردم با این وقایع هولناک شاهد تغییر رویهی اساسی نباشیم.
در روزهای گذشته متنی چندین صفحهای را در قالب نامهی سرگشاده به رهبر آماده کرده بودم که از انتشارش صرف نظر کردم؛ نترسیدم کم امید به اصلاح شدهام.
در یکی، دو سال گذشته که امیدم به تغییرات از سوی حکومت کم شده بود، کمتر نوشتم و با تیم تحقیقاتیام در حوزههای جدیدی که مخاطب اصلیاش مردم عزیز هستند، مشغول بودیم.
در این روند جدید، کم امید از حکومت و دولت، با مردم ایران سخن خواهیم گفت؛ از نشانههای ایرانی در جهان، جهان آینده و تحولات پیش رو، از تاریخ مردمی و...
منتظر خبرهای جدیدم در حوزه تولید محتوا باشید.
https://t.iss.one/jafarshiralinia
صحنه را تغییر دهید
دستها روی ماشه است
جعفر شیرعلینیا
بخش دوم
دوستان زیادی در روزهای گذشته از من میپرسیدند پیروز جنگ کیست؟ گفتم پیروز جنگ با توجه به مسیری که طرفین پس از توقف جنگ در پیش میگیرند مشخص میشود.
معتقدم صحنه همچنان با طراحی دشمنان ایران پیش میرود و اگر ایران نتواند این صحنه را تغییر دهد، آنها تا انتهای این طرح کثیف را میروند.
تنها روزنهی امید برای تغییر صحنه این است که یک رویداد جدید، اتحاد ایرانیها را تثبیت کند و پیش روی چشم گرگها قرار دهد.
اما چگونه میتوان این همدلی را تثبیت کرد؟
باید تریبون اصلی مقابل مردم باشد و دنیا صدای مردم را بشنود.
یک بخش از این کار میتواند در صداوسیما انجام شود.
تیمی که الان تمام صداوسیما را در اختیار گرفته، در شبکهی افق متمرکز شود و حرفش را بزند. و از سوی دیگر نمایندههای دیگر گروههای فکری مردم ایران نیز به صداوسیما راه پیدا کنند.
مکمل این پیشنهاد، که حضور مردم و حرفشان را تثبیت میکند، پیشنهادی است که هفتهی قبل دادم؛ برگزاری رفراندوم یا رفراندومها.
فارغ از هر نتیجهای که از رفراندوم به دست میآید، دنیا باید بداند که با نظر تمام ایرانیها روبهروست.
برگزاری رفراندوم نهتنها صحنهی داخلی را تحتتاثیر قرار میدهد، که در فضای جهانی نیز چهرهی ایران را تغییر خواهد داد.
هر روز شرایط برای تغییر صحنه سختتر میشود. شاید طرح رفراندوم پیرامون غنیسازی در هفتهی قبل قدرت خیلی بیشتری برای تغییر صحنه میداشت.
کاملا واضح هست که مسئلهی این جنگ، غنیسازی نیست اما هنوز هم سران دشمن در تمام گفتگوهای رسانهای مسئلهی اصلی را غنیسازی جلوه میدهند. بسیاری از مردم جهان فقط همین چیزها را میشنوند. ایران باید ورق رسانهای را برگرداند.
نظر همهی مردم را با رفراندومهای موردنیاز بگیرید و از طرف همهی مردم ایران پای میز مذاکره بروید تا پیشنهاد مشخص مردم ایران را به دنیا اعلام کنید.
حقیقت این است که بهتدریج در حال ناامیدی کامل از توانایی تغییر در سیستمی هستم که حتی نتوانسته قائممقام صداوسیما را که طیفهای متنوع سیاسی و فرهنگی از او ناراضی هستند تغییر دهد.
از همین رو شاید این آخرین یادداشت من خطاب به حکومت باشد؛ مگر اینکه روزنههایی از امید به تغییر گشوده شود.
محور پیشنهادم تغییر صحنه با کمک همهی ایرانیها است از مسیر صداوسیما یا رفراندوم یا هر راه دیگری که بتواند مردم را به صحنه بیاورد. پس از آن باید یکبهیک به زخمهای عمیق ایران عزیز بپردازیم.
به عنوان مثال ببینیم که ممکن است رواج رشوه چه بلایی سر کشور آورده باشد؟
به این مثال فرضی توجه کنید؛
فرض میکنیم در کشوری روال شده که در مقابل فلان تعداد سکهی طلا میتوانید فلان تعداد کانتینر را بدون بازرسی وارد کنید یا در مقابل مبالغ هنگفت رشوه میتوانید پروژههای متنوعی را در این کشور فرضی دست بگیرید. به نظرتان دشمن این کشور فرضی دیگر نیاز به فعالیتهایی پیچیده و سخت برای نفوذ دارد؟
برای درمان زخمها حتی شده با التماس باید از تمام ایرانیها در سراسر جهان خواست به میدان بیایند.
در این سالها بهدلیل نوشتههای انتقادی تنگناهای عجیبی را تجربه کردم و در برابر تهدیدها و تطمیعهای فراوانی قرار گرفتم که هیچکدام را خیلی جدی نگرفتم. در این مدت، با وجود کمامید شدن، هرگز امیدم به اصلاح را کاملا از دست ندادم.
اما گمان نمیکردم با این وقایع هولناک شاهد تغییر رویهی اساسی نباشیم.
در روزهای گذشته متنی چندین صفحهای را در قالب نامهی سرگشاده به رهبر آماده کرده بودم که از انتشارش صرف نظر کردم؛ نترسیدم کم امید به اصلاح شدهام.
در یکی، دو سال گذشته که امیدم به تغییرات از سوی حکومت کم شده بود، کمتر نوشتم و با تیم تحقیقاتیام در حوزههای جدیدی که مخاطب اصلیاش مردم عزیز هستند، مشغول بودیم.
در این روند جدید، کم امید از حکومت و دولت، با مردم ایران سخن خواهیم گفت؛ از نشانههای ایرانی در جهان، جهان آینده و تحولات پیش رو، از تاریخ مردمی و...
منتظر خبرهای جدیدم در حوزه تولید محتوا باشید.
https://t.iss.one/jafarshiralinia
Telegram
اتاق آینده / شیرعلینیا
دعوتيد به خواندن درباره آینده
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
ارتباط با مدير كانال:
@jafarshiraliniaa
❤1
Forwarded from فردای بهتر (مصطفی تاجزاده)
درخواست خانه احزاب از پزشکیان: به رهبری پیشنهاد عفو عمومی بدهید
🔹 خانه احزاب ایران طی نامهای از مسعود پزشکیان رییس جمهوری، به نمایندگی از سه طیف اصولگرا، اصلاحطلب و مستقل درخواست عفو عمومی برای تمامی زندانیان سیاسی را مطرح کرد.
@sharghdaily
sharghdaily.com
@MostafaTajzadeh
🔹 خانه احزاب ایران طی نامهای از مسعود پزشکیان رییس جمهوری، به نمایندگی از سه طیف اصولگرا، اصلاحطلب و مستقل درخواست عفو عمومی برای تمامی زندانیان سیاسی را مطرح کرد.
@sharghdaily
sharghdaily.com
@MostafaTajzadeh
👍4❤2👎1
Forwarded from آینده (عباس عبدی)
🔴اختلاف ریشهای
▪️درباره پیشنهاد دکتر مسعود نیلی
🔺اعتماد ۱۷ تیر ۱۴۰۴
✍️عباس عبدی
🔘در یک جامعه مطلوب حق آزادی بیان تضمین و رعایت میشود، ولی این حق به معنای آن نیست که همه حرفها از یک وزن و اهمیت برخوردارند و یا به یک اندازه شانس شنیده شدن دارند. امروز به علت تحولات بنیادینی که در نظام رسانهای و ارتباطی روی داده است، حتی افراد معمولی هم میتوانند نظراتشان را به جمع وسیعتری عرضه کنند و در شکلگیری گفتگوی جمعی سهیم باشند. در جوامعی که گروههایی از مردم در قالب نهادها متشکل میشوند و در انجا همفکری میکنند، جریان گفتگو به تدریج از دل صداهای متکثر به اشتراکات معنادار میرسند و آگاهی و وجدان جمعی پدید میآید. در نتیجه، صداهای پراکنده به واقعیت اجتماعی موثر تبدیل میشوند.
🔘در جامعه ایران هم به سبب تحولات عمیق اجتماعی و فنآوری، افراد بیشتری به مسائل اجتماعی و سیاسی حساس شدهاند و از طریق شبکهها و رسانههای اجتماعی دیدگاههای خود را بیان میکنند. این مشارکت گسترده یکی از مزیتهای مهم جامعه ایران است ولی در عین حال، باید به یک جنبه نگرانکننده آن نیز توجه داشت و آن این است نوعی روزمرگی و سیلاب اخبار روز، بر فضای رسانهای غالب میشود و مباحث بنیادین که به آیندههای میان و بلندمدت نظر دارد، مغفول و حتی ناشنیده میمانند. برای نمونه در جنگ 12 روزه اخیر، سرعت اخبار روز چنان زیاد بود که جای چندانی برای مباحث آیندهنگرانه نگذاشت.
🔘اکنون ما با جنگی کوتاه ولی با پیامدهای عمیق مواجه شدهایم و آینده نیز چندان روشن نیست، اگر نخواهیم بگوییم که اصلاً روشن نیست. همه میپرسند که چه کار باید کرد؟ مشکل کجاست؟ در همین مدت کوتاه پس از آتشبس تعداد زیادی مطلب نوشته شده است که اغلب پراکنده و بعضاً نادرست و گیجکننده هستند. از این رو به نظرم رسید تا یکی از مهمترین نوشتههایی را که در روزهای اخیر منتشر شد انتخاب کنم و در باره آن بنویسم و به دیگران هم پیشنهاد کنم وارد گفتگو در باره آن شوند.
https://telegra.ph/اختلاف-ریشه%E2%80%8Cای-07-07
▪️درباره پیشنهاد دکتر مسعود نیلی
🔺اعتماد ۱۷ تیر ۱۴۰۴
✍️عباس عبدی
🔘در یک جامعه مطلوب حق آزادی بیان تضمین و رعایت میشود، ولی این حق به معنای آن نیست که همه حرفها از یک وزن و اهمیت برخوردارند و یا به یک اندازه شانس شنیده شدن دارند. امروز به علت تحولات بنیادینی که در نظام رسانهای و ارتباطی روی داده است، حتی افراد معمولی هم میتوانند نظراتشان را به جمع وسیعتری عرضه کنند و در شکلگیری گفتگوی جمعی سهیم باشند. در جوامعی که گروههایی از مردم در قالب نهادها متشکل میشوند و در انجا همفکری میکنند، جریان گفتگو به تدریج از دل صداهای متکثر به اشتراکات معنادار میرسند و آگاهی و وجدان جمعی پدید میآید. در نتیجه، صداهای پراکنده به واقعیت اجتماعی موثر تبدیل میشوند.
🔘در جامعه ایران هم به سبب تحولات عمیق اجتماعی و فنآوری، افراد بیشتری به مسائل اجتماعی و سیاسی حساس شدهاند و از طریق شبکهها و رسانههای اجتماعی دیدگاههای خود را بیان میکنند. این مشارکت گسترده یکی از مزیتهای مهم جامعه ایران است ولی در عین حال، باید به یک جنبه نگرانکننده آن نیز توجه داشت و آن این است نوعی روزمرگی و سیلاب اخبار روز، بر فضای رسانهای غالب میشود و مباحث بنیادین که به آیندههای میان و بلندمدت نظر دارد، مغفول و حتی ناشنیده میمانند. برای نمونه در جنگ 12 روزه اخیر، سرعت اخبار روز چنان زیاد بود که جای چندانی برای مباحث آیندهنگرانه نگذاشت.
🔘اکنون ما با جنگی کوتاه ولی با پیامدهای عمیق مواجه شدهایم و آینده نیز چندان روشن نیست، اگر نخواهیم بگوییم که اصلاً روشن نیست. همه میپرسند که چه کار باید کرد؟ مشکل کجاست؟ در همین مدت کوتاه پس از آتشبس تعداد زیادی مطلب نوشته شده است که اغلب پراکنده و بعضاً نادرست و گیجکننده هستند. از این رو به نظرم رسید تا یکی از مهمترین نوشتههایی را که در روزهای اخیر منتشر شد انتخاب کنم و در باره آن بنویسم و به دیگران هم پیشنهاد کنم وارد گفتگو در باره آن شوند.
https://telegra.ph/اختلاف-ریشه%E2%80%8Cای-07-07
Telegraph
اختلاف ریشهای
▪️درباره پیشنهاد دکتر مسعود نیلی 🔺اعتماد ۱۷ تیر ۱۴۰۴ ✍️عباس عبدی 🔘در یک جامعه مطلوب حق آزادی بیان تضمین و رعایت میشود، ولی این حق به معنای آن نیست که همه حرفها از یک وزن و اهمیت برخوردارند و یا به یک اندازه شانس شنیده شدن دارند. امروز به علت تحولات بنیادینی…
👎1
Forwarded from آینده (عباس عبدی)
🔴جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات؟
🔺اعتماد ۲۱ تیر ۱۴۰۴
✍️عباس عبدی
🔘یکی از گزارههای نادرست و ضد منافع کشور که برای سالها از سوی تندروها مطرح میشود، عدم تمایز میان جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات است. اخیراً هم دو باره و ده باره این مسأله را در خصوص شبکههای مجازی مطرح کردهاند. در واقع مسأله اصلی آنان جاسوسی نیست، بلکه مخالفت با دسترسی آزاد به اطلاعات و آزادی بیان است.
🔘به طور کلی دنیای امروز و پیشرفت و برنامهریزی آن متکی به اطلاعات است. اقتصاد اطلاعات که زمانی جزء کوچکی از اقتصاد هر جامعهای بود امروز بسیار بزرگ شده است. به صورت سنتی اقتصاد را به سه بخش صنعت، خدمات و کشاورزی تقسیم میکنند، ولی اقتصاد اطلاعات و دانشمحور چنان گسترش و اهمیت یافته که نهادهای اقتصادی مهم جهان این بخش را به عنوان بخش چهارم به اقتصاد اضافه کردهاند. این بخش شامل فناوری اطلاعات، تحلیل داده و هوش مصنوعی، خدمات حرفهای پیچیده، آموزش عالی و تحقیقات، و تولید نرمافزار و خدمات دیجیتال و رسانههای نوین است.
🔘سهم این بخش از کل اقتصاد در ایالات متحده، ۳۵ تا ۴۰ درصد در آلمان حدود ۳۰ درصد، در چین ۲۰ تا ۲۵ درصد که با رشد شتابان همراه است، در شمال اروپا بالای ۴۰ درصد، در کره حدود ۳۵ درصد است. در ایران علیرغم وجود نیروهای متخصص خوب، ۶ تا ۱۰ درصد و ترکیه نیز ۱۸ تا ۲۲ درصد است.
🔘قصد پرداختن به این اقتصاد را ندارم که کارشناسان ذیربط بهتر میدانند. آنچه که میخواهم بگویم، نقد رویکرد فاجعهباری است که تحت پوشش مخالفت با جاسوسی مانع تولید اطلاعات و دسترسی آزاد به آن است. رویکردی که دولت گذشته سعی کرد تا آنجا که در توان دارد مجاری تولید و انتشار دادهها را ببندد، و برای اولین بار در ایران جدید، حتی از تولید و ارایه اطلاعات بهداشتی و درمانی به سازمان بهداشت جهانی نیز استنکاف کردند. این یاداشت بصورت مختصر به ریشه این ماجرا و این که چه عوارض وحشتناکی برای ایران و مردم دارد، پرداخته میشود.
https://telegra.ph/جاسوسی-و-دسترسی-آزاد-به-اطلاعات-07-11
🔺اعتماد ۲۱ تیر ۱۴۰۴
✍️عباس عبدی
🔘یکی از گزارههای نادرست و ضد منافع کشور که برای سالها از سوی تندروها مطرح میشود، عدم تمایز میان جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات است. اخیراً هم دو باره و ده باره این مسأله را در خصوص شبکههای مجازی مطرح کردهاند. در واقع مسأله اصلی آنان جاسوسی نیست، بلکه مخالفت با دسترسی آزاد به اطلاعات و آزادی بیان است.
🔘به طور کلی دنیای امروز و پیشرفت و برنامهریزی آن متکی به اطلاعات است. اقتصاد اطلاعات که زمانی جزء کوچکی از اقتصاد هر جامعهای بود امروز بسیار بزرگ شده است. به صورت سنتی اقتصاد را به سه بخش صنعت، خدمات و کشاورزی تقسیم میکنند، ولی اقتصاد اطلاعات و دانشمحور چنان گسترش و اهمیت یافته که نهادهای اقتصادی مهم جهان این بخش را به عنوان بخش چهارم به اقتصاد اضافه کردهاند. این بخش شامل فناوری اطلاعات، تحلیل داده و هوش مصنوعی، خدمات حرفهای پیچیده، آموزش عالی و تحقیقات، و تولید نرمافزار و خدمات دیجیتال و رسانههای نوین است.
🔘سهم این بخش از کل اقتصاد در ایالات متحده، ۳۵ تا ۴۰ درصد در آلمان حدود ۳۰ درصد، در چین ۲۰ تا ۲۵ درصد که با رشد شتابان همراه است، در شمال اروپا بالای ۴۰ درصد، در کره حدود ۳۵ درصد است. در ایران علیرغم وجود نیروهای متخصص خوب، ۶ تا ۱۰ درصد و ترکیه نیز ۱۸ تا ۲۲ درصد است.
🔘قصد پرداختن به این اقتصاد را ندارم که کارشناسان ذیربط بهتر میدانند. آنچه که میخواهم بگویم، نقد رویکرد فاجعهباری است که تحت پوشش مخالفت با جاسوسی مانع تولید اطلاعات و دسترسی آزاد به آن است. رویکردی که دولت گذشته سعی کرد تا آنجا که در توان دارد مجاری تولید و انتشار دادهها را ببندد، و برای اولین بار در ایران جدید، حتی از تولید و ارایه اطلاعات بهداشتی و درمانی به سازمان بهداشت جهانی نیز استنکاف کردند. این یاداشت بصورت مختصر به ریشه این ماجرا و این که چه عوارض وحشتناکی برای ایران و مردم دارد، پرداخته میشود.
https://telegra.ph/جاسوسی-و-دسترسی-آزاد-به-اطلاعات-07-11
Telegraph
جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات؟
🔺اعتماد ۲۱ تیر ۱۴۰۴ ✍️عباس عبدی 🔘یکی از گزارههای نادرست و ضد منافع کشور که برای سالها از سوی تندروها مطرح میشود، عدم تمایز میان جاسوسی و دسترسی آزاد به اطلاعات است. اخیراً هم دو باره و ده باره این مسأله را در خصوص شبکههای مجازی مطرح کردهاند. در واقع…
👍1
Forwarded from آینده (عباس عبدی)
🔴دستاورد مهم مذاکرات مسقط
🔺سرمقاله هممیهن ۲۴ تیر ۱۴۰۴
🔘تقریبا به نوعی اتفاق نظر وجود دارد هنگامی که ایالات متحده آمریکا و شخص ترامپ پیشنهاد گفتگوهای مسقط را دادند از همان زمان میدانستند که دنبال نتیجهگیری نیستند فقط میخواهند گفته باشند که دنبال گفتگو هستند تا در صورت عدم پذیرش، ایران را از نظر سیاسی در موضع ضعف قرار دهند. آنان میدانستند که اسرائیل دنبال چیست و به احتمال فراوان پیشاپیش طرح حمله اسرائیل را تأیید کرده بودند. تعیین زمان ۶۰ روز هم متناسب با آمادهسازی اسرائیل برای آغاز تجاوز به ایران بوده است.
🔘شاید به همین علت هم مذاکرات را بر خلاف ده سال پیش با فاصله زیاد و زمان گفتگوی کوتاه برگزار میکردند و در طول مذاکرات هم حرفهای متناقض و متضاد زیاد میگفتند. بعلاوه و بر خلاف مواضع اولیه ترامپ، با غیرمستقیم بودن مذاکرات هم مخالفتی نکردند چون هم زمان کمتری برای گفتگو صرف میشد و هم از دقت مذاکرات به علت تغییرات محتوای پیامها از سوی واسطه(گویا محتوای سخنان دو طرف را تا حدی گِرد میکرده تا اختلاف کمتر وزودتر منجر به نتیجه شود!!) عملا گفتگوها بی فایده بوده است.
🔘بنابر این پرسشی که مطرح میشود این است که چرا باید در مذاکراتی که هیچ دستاوردی ندارد و صوری بوده دوباره شرکت کنیم؟ پاسخ به این پرسش، کلید فهم اهمیت گفتگوی سیاسی و بینالمللی ایران است.
🔘فرض کنیم تحلیل مزبور درست است. فرض کنیم از طریق دستیابی به اطلاعات دقیق و قطعی میدانستیم و یقین داشتیم که آنان دنبال گفتگوی واقعی نیستند. در این صورت چه کار باید میکردیم؟ طبعا بهترین کار حضور در گفتگوها بود. چرا؟ اول این که اگر گفتگو را رد میکردیم، دیگران که نمیدانستند طرف مقابل ما دنبال بازی هستند، طبعا به لحاظ سیاسی حق را به آنان میدادند و ما را به علت گریز از گفتگو محکوم میکردند. حتی مردم خودمان هم چنین قضاوتی میکردند.
🔘در این صورت اقدام تجاوزکارانه آغازگر جنگ را عملی معقول و مشروع یا گریزناپذیر میدانستند، و بدترین نتیجه آن عدم همراهی بخش مهمی از مردم با جنگ بود. رفتاری که مردم ایران پس از جنگ کردند بیش از هر چیز ناشی از حضور در مذاکرات بود که در میانه آن روی میز مذاکرات موشک زدند. اگر ایران در این مذاکرات حاضر نمیشد قطعا مردم خودمان و طبعا جهان ما را هم در این بروز این جنگ بدون مسئولیت نمیدانستند در حالی که اکنون طرف مقابل را محکوم و تخطئه میکنند.
🔘حالا فرض کنیم ایران با علم به صوری بودن مذاکرات یا هر دلیل دیگر میز گفتگو را ترک میکرد، در این صورت چه کاری میتوانست انجام دهد که با حضور در مذاکرات انجام نداد؟ آیا جاسوسها را شناسایی و دستگیر میکرد؟ یا پدافند را ارتقا میداد؟ یا قدرت نظامی آن بیشتر میشد؟ یا مردم حمایت بیشتری از جنگ میکردند؟ یا متحدین جدیدی پیدا میکرد؟
🔘روشن است که همه این موارد را میتوانستند در دوره مذاکرات نیز انجام دهند و باید هم انجام میدادند و انجام اینها هیچ ربطی به بود و نبود در مذاکرات نداشت و نباید هم داشته باشد.
🔘مسأله این است که دست سیاستمداران در تصمیمگیری چندان باز نیست. این گونه نیست که یک راه خیرمحض و راه دیگر شرّ مطلق است و ما باید راه خیر را انتخاب کنیم. در عالم واقع ما همیشه میان راههایی قرار داریم که هر دو بد هستند و باید راهی را انتخاب کنیم که کمتر بد است.
🔘بطور قطع گفتگو حتی اگر احتمال نتیجهبخش بودنش هم کم باشد بسیار بهتر و کم ضررتر از ترک آن است. هیچ وقت و در هیچ شرایطی حتی اگر در موضع قدرت هم باشید نباید مذاکره را رد کرد ونپذیرفت این دو معنای بد دارد. یک تعبیر آن سلطهگری و تبختر؛ و تعبیر دیگرش ضعف و فقدان اعتماد به نفس است.
🔺سرمقاله هممیهن ۲۴ تیر ۱۴۰۴
🔘تقریبا به نوعی اتفاق نظر وجود دارد هنگامی که ایالات متحده آمریکا و شخص ترامپ پیشنهاد گفتگوهای مسقط را دادند از همان زمان میدانستند که دنبال نتیجهگیری نیستند فقط میخواهند گفته باشند که دنبال گفتگو هستند تا در صورت عدم پذیرش، ایران را از نظر سیاسی در موضع ضعف قرار دهند. آنان میدانستند که اسرائیل دنبال چیست و به احتمال فراوان پیشاپیش طرح حمله اسرائیل را تأیید کرده بودند. تعیین زمان ۶۰ روز هم متناسب با آمادهسازی اسرائیل برای آغاز تجاوز به ایران بوده است.
🔘شاید به همین علت هم مذاکرات را بر خلاف ده سال پیش با فاصله زیاد و زمان گفتگوی کوتاه برگزار میکردند و در طول مذاکرات هم حرفهای متناقض و متضاد زیاد میگفتند. بعلاوه و بر خلاف مواضع اولیه ترامپ، با غیرمستقیم بودن مذاکرات هم مخالفتی نکردند چون هم زمان کمتری برای گفتگو صرف میشد و هم از دقت مذاکرات به علت تغییرات محتوای پیامها از سوی واسطه(گویا محتوای سخنان دو طرف را تا حدی گِرد میکرده تا اختلاف کمتر وزودتر منجر به نتیجه شود!!) عملا گفتگوها بی فایده بوده است.
🔘بنابر این پرسشی که مطرح میشود این است که چرا باید در مذاکراتی که هیچ دستاوردی ندارد و صوری بوده دوباره شرکت کنیم؟ پاسخ به این پرسش، کلید فهم اهمیت گفتگوی سیاسی و بینالمللی ایران است.
🔘فرض کنیم تحلیل مزبور درست است. فرض کنیم از طریق دستیابی به اطلاعات دقیق و قطعی میدانستیم و یقین داشتیم که آنان دنبال گفتگوی واقعی نیستند. در این صورت چه کار باید میکردیم؟ طبعا بهترین کار حضور در گفتگوها بود. چرا؟ اول این که اگر گفتگو را رد میکردیم، دیگران که نمیدانستند طرف مقابل ما دنبال بازی هستند، طبعا به لحاظ سیاسی حق را به آنان میدادند و ما را به علت گریز از گفتگو محکوم میکردند. حتی مردم خودمان هم چنین قضاوتی میکردند.
🔘در این صورت اقدام تجاوزکارانه آغازگر جنگ را عملی معقول و مشروع یا گریزناپذیر میدانستند، و بدترین نتیجه آن عدم همراهی بخش مهمی از مردم با جنگ بود. رفتاری که مردم ایران پس از جنگ کردند بیش از هر چیز ناشی از حضور در مذاکرات بود که در میانه آن روی میز مذاکرات موشک زدند. اگر ایران در این مذاکرات حاضر نمیشد قطعا مردم خودمان و طبعا جهان ما را هم در این بروز این جنگ بدون مسئولیت نمیدانستند در حالی که اکنون طرف مقابل را محکوم و تخطئه میکنند.
🔘حالا فرض کنیم ایران با علم به صوری بودن مذاکرات یا هر دلیل دیگر میز گفتگو را ترک میکرد، در این صورت چه کاری میتوانست انجام دهد که با حضور در مذاکرات انجام نداد؟ آیا جاسوسها را شناسایی و دستگیر میکرد؟ یا پدافند را ارتقا میداد؟ یا قدرت نظامی آن بیشتر میشد؟ یا مردم حمایت بیشتری از جنگ میکردند؟ یا متحدین جدیدی پیدا میکرد؟
🔘روشن است که همه این موارد را میتوانستند در دوره مذاکرات نیز انجام دهند و باید هم انجام میدادند و انجام اینها هیچ ربطی به بود و نبود در مذاکرات نداشت و نباید هم داشته باشد.
🔘مسأله این است که دست سیاستمداران در تصمیمگیری چندان باز نیست. این گونه نیست که یک راه خیرمحض و راه دیگر شرّ مطلق است و ما باید راه خیر را انتخاب کنیم. در عالم واقع ما همیشه میان راههایی قرار داریم که هر دو بد هستند و باید راهی را انتخاب کنیم که کمتر بد است.
🔘بطور قطع گفتگو حتی اگر احتمال نتیجهبخش بودنش هم کم باشد بسیار بهتر و کم ضررتر از ترک آن است. هیچ وقت و در هیچ شرایطی حتی اگر در موضع قدرت هم باشید نباید مذاکره را رد کرد ونپذیرفت این دو معنای بد دارد. یک تعبیر آن سلطهگری و تبختر؛ و تعبیر دیگرش ضعف و فقدان اعتماد به نفس است.
👍3👎2
Forwarded from کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه (Kambiz Norouzi)
🔴طرح صیانت با لباس مبدل به امضای پزشکیان
۱/مرداد/۱۴۰۴
آقای پزشکیان دیروز طی نامه ای "لایحه مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی" را به مجلس تقدیم کرد.
این لایحه به قید دوفوریت در هیأت وزیران تصویب شده است.
چند نکته به اشاره:
۱-لایحه دارای ۲۲ ماده است.
۲-محتوای اصلی لایحه همان چیزی است که دو سه سال پیش تحت عنوان طرح صیانت از فضای مجازی توسط نمایندگان تهیه و در مجلس مطرح شد. طرحی که به شدت حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات را از مردم سلب می کرد.
۳-این لایحه در عبارت پردازی ها متفاوت از طرح صیانت است. ولی محتوایش مثل همان لایحه حق آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات را نشانه رفته است.
۴-کسانی که این لایحه را نوشته و تصویب کرده اند بخوبی می دانند که در قانون مجازات اسلامی جرم نشر اکاذیب و گزارش خلاف واقع به صراحت ذکر شده است (مادۀ ۶۹۸). از نظر حقوقی هیچ نیازی به این لایحه نبوده است. اما نویسندگان لایحه نعل وارونه زده اند تا نشان سم اسب را گم کنند. آنها چنین عنوانی برای این لایحه گذاشته اند تا معلوم نشود که این این لایحه همان طرح صیانت است در یک لباس مبدل و اندکی خوشگل تر.
۵-دولت آقای پزشکیان که تا حال اقدام قابل اعتنایی برای بهبود وضع رسانه ها توسعۀ حقوق و آزادی رسانه ها نکرده است و نمایندگان دولت در شورای نظارت بر صدا و سیما عملاً بی اثر بوده اند، ، همت گماشته برای تنگتر کردن و سخت تر کردن محیط آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات چنان شتاب می کند که لایحه را به قید دو فوریت در هیأت وزیران تصویب می کند.
۶-آقایان وزیران محتترم کجا تنفس می کنند که در میان این همه بحرانهای سه فوریتی و چهار فوریتی و ده فوریتی ملت، این موضوع را "دوفوریتی" رسیدگی و تصویب می کنند؟ مشکل آزادی بیان برای آقایان وزیران و سایر دستگاهها دوفوریتی است نه برای ملت.
۷-پیشنهاد برادرانه بنده این است که لااقل آن وزرایی که به این لایحه رأی منفی داده اند نام خود را اعلام کنند برای حراست از اعتبار معنوی خود.
۸-هیچ کس در نهاد ریاست جمهوری یا در میان آقایان وزیران یا در معاونت حقوقی یا معاونت پارلمانی ریاست جمهوری نبود که به هیأت وزیران گزارش دهد که این لایحه به منزلۀ نقض حقوق ملت است و در موارد متعدد مغایر با آزادیهای فردی و اجتماعی و اصول حقوق کیفری و اصول قانون اساسی است؟
۹-تأسف بارتر از همه چیز این است که آقای پزشکیان وعده کرده و عهد بسته بود با ملت که فیلترینگ را بردارد. این اتفاق نیفتاد و وعده فراموش شد و به ملت نگفتند چرا به وعده عمل نشد جملگی هیچ، دیوار تازه ای به دور حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات کشیدند.
۱۰- برای آقای پزشکیان احترام فراوان قائلم. به صداقت ایشان همچنان باور دارم. اما اصول قانون اساسی و حقوق ملت از هرچیز و هرکس مهمتر است.
برادر من! عهد نابستن از ان به که ببندی و نپایی.
https://t.iss.one/kambiznouroozi
۱/مرداد/۱۴۰۴
آقای پزشکیان دیروز طی نامه ای "لایحه مقابله با انتشار محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی" را به مجلس تقدیم کرد.
این لایحه به قید دوفوریت در هیأت وزیران تصویب شده است.
چند نکته به اشاره:
۱-لایحه دارای ۲۲ ماده است.
۲-محتوای اصلی لایحه همان چیزی است که دو سه سال پیش تحت عنوان طرح صیانت از فضای مجازی توسط نمایندگان تهیه و در مجلس مطرح شد. طرحی که به شدت حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات را از مردم سلب می کرد.
۳-این لایحه در عبارت پردازی ها متفاوت از طرح صیانت است. ولی محتوایش مثل همان لایحه حق آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات را نشانه رفته است.
۴-کسانی که این لایحه را نوشته و تصویب کرده اند بخوبی می دانند که در قانون مجازات اسلامی جرم نشر اکاذیب و گزارش خلاف واقع به صراحت ذکر شده است (مادۀ ۶۹۸). از نظر حقوقی هیچ نیازی به این لایحه نبوده است. اما نویسندگان لایحه نعل وارونه زده اند تا نشان سم اسب را گم کنند. آنها چنین عنوانی برای این لایحه گذاشته اند تا معلوم نشود که این این لایحه همان طرح صیانت است در یک لباس مبدل و اندکی خوشگل تر.
۵-دولت آقای پزشکیان که تا حال اقدام قابل اعتنایی برای بهبود وضع رسانه ها توسعۀ حقوق و آزادی رسانه ها نکرده است و نمایندگان دولت در شورای نظارت بر صدا و سیما عملاً بی اثر بوده اند، ، همت گماشته برای تنگتر کردن و سخت تر کردن محیط آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات چنان شتاب می کند که لایحه را به قید دو فوریت در هیأت وزیران تصویب می کند.
۶-آقایان وزیران محتترم کجا تنفس می کنند که در میان این همه بحرانهای سه فوریتی و چهار فوریتی و ده فوریتی ملت، این موضوع را "دوفوریتی" رسیدگی و تصویب می کنند؟ مشکل آزادی بیان برای آقایان وزیران و سایر دستگاهها دوفوریتی است نه برای ملت.
۷-پیشنهاد برادرانه بنده این است که لااقل آن وزرایی که به این لایحه رأی منفی داده اند نام خود را اعلام کنند برای حراست از اعتبار معنوی خود.
۸-هیچ کس در نهاد ریاست جمهوری یا در میان آقایان وزیران یا در معاونت حقوقی یا معاونت پارلمانی ریاست جمهوری نبود که به هیأت وزیران گزارش دهد که این لایحه به منزلۀ نقض حقوق ملت است و در موارد متعدد مغایر با آزادیهای فردی و اجتماعی و اصول حقوق کیفری و اصول قانون اساسی است؟
۹-تأسف بارتر از همه چیز این است که آقای پزشکیان وعده کرده و عهد بسته بود با ملت که فیلترینگ را بردارد. این اتفاق نیفتاد و وعده فراموش شد و به ملت نگفتند چرا به وعده عمل نشد جملگی هیچ، دیوار تازه ای به دور حق آزادی بیان و دسترسی به اطلاعات کشیدند.
۱۰- برای آقای پزشکیان احترام فراوان قائلم. به صداقت ایشان همچنان باور دارم. اما اصول قانون اساسی و حقوق ملت از هرچیز و هرکس مهمتر است.
برادر من! عهد نابستن از ان به که ببندی و نپایی.
https://t.iss.one/kambiznouroozi
Telegram
کامبیز نوروزی-حقوق و جامعه
تأملی در حقوق ، جامعه و فرهنگ | ارتباط با مدیر کانال @Knouroozi