🚦سلبریتیها، حباب اطلاعاتی و تله پژواک!
📍اینروزها شاهد هستیم که برخی سلبریتی های فوتبالیست و بازیگر و...، علی رغم مشاهده راهپیمایی میلیونی مردم علیه آشوبها همچنان بصورت سریالی بر طبل اغتشاش کوبیده و عبارتی را تکرار میکنند که "کنار مردم هستیم". اما چرا؟
🔸 #حباب_اطلاعاتی اصطلاحی است مبتنی بر یک #الگوریتم در فضای مجازی که کاربران شبیه را به همدیگر نزدیکتر نشان داده و برای همدیگر پیشنهاد میدهد. در واقع بر اساس #هوش_مصنوعی حاکم بر پلتفرم ها، هیچ پلتفرم خنثی و بیطرف نداریم.
🔺پلتفرمهای خارجی مثل اینستاگرام و توییتر و...کاربران را بر اساس نوع علاقمندی و ذائقه و سیر و سلوک مجازی شان در محاصره کاربران شبیه خود قرار داده و یک پژواک و #میدان_دیدن_کانالیزه_شدهای را رقم می زنند که باعث فریب کاربران شده و تمام محیط را شبیه خودشان تلقی میکنند.
🔹این #خطای_شناختی باعث می شود که افراد مبتنی بر ذائقه و گذشته و حال و آرزوهای خاصی که دارند، محیطی مجازی و گاها تخیلی را برای خود رقم زده و با افرادی در ارتباط باشند که «نظرات و حرفهای آنها» را تکرار یا تایید میکنند.
🔸خطای محاسباتی که افراد نزدیک خود را تمام محیط و #همه_مردم تشخیص میدهند و کنشگری های افراد را دچار اختلال جدی می کنند. خصوصا اگر میزان فالوورها بیشتر باشد، پژواک عمیق تری را بدلیل تایید و لایک های بیشتر شکل داده و میزان خطاپذیری افزایش می یابد.
🔺فارغ از سوگیرهای سیاسی عده ای از افراد و امنیتی شدن پُست ها و استوری هایشان، در خیلی از موارد بدلیل همین الگوریتم حاکم بر فضای مجازی شاهد هستیم که عبارتی بنام #در_کنار_مردم_هستیم تکرار شده و تبدیل به کلیشه و شعار می شود.
🔹اما اینکه کدام مردم را اراده میکنند و چرا قادر به دیدن مردم میدان انقلاب و حضور میلیونی شان در سراسر کشور علیه آشوب ها نیستند، چه بسا ناشی از واقعیتی بنام حباب اطلاعاتی و تله پژواک باشد!
#علیرضا_محمدلو
با ما همراه باشید
#ژئوپلیتیک_رسانه
@Dr_bavir
📍اینروزها شاهد هستیم که برخی سلبریتی های فوتبالیست و بازیگر و...، علی رغم مشاهده راهپیمایی میلیونی مردم علیه آشوبها همچنان بصورت سریالی بر طبل اغتشاش کوبیده و عبارتی را تکرار میکنند که "کنار مردم هستیم". اما چرا؟
🔸 #حباب_اطلاعاتی اصطلاحی است مبتنی بر یک #الگوریتم در فضای مجازی که کاربران شبیه را به همدیگر نزدیکتر نشان داده و برای همدیگر پیشنهاد میدهد. در واقع بر اساس #هوش_مصنوعی حاکم بر پلتفرم ها، هیچ پلتفرم خنثی و بیطرف نداریم.
🔺پلتفرمهای خارجی مثل اینستاگرام و توییتر و...کاربران را بر اساس نوع علاقمندی و ذائقه و سیر و سلوک مجازی شان در محاصره کاربران شبیه خود قرار داده و یک پژواک و #میدان_دیدن_کانالیزه_شدهای را رقم می زنند که باعث فریب کاربران شده و تمام محیط را شبیه خودشان تلقی میکنند.
🔹این #خطای_شناختی باعث می شود که افراد مبتنی بر ذائقه و گذشته و حال و آرزوهای خاصی که دارند، محیطی مجازی و گاها تخیلی را برای خود رقم زده و با افرادی در ارتباط باشند که «نظرات و حرفهای آنها» را تکرار یا تایید میکنند.
🔸خطای محاسباتی که افراد نزدیک خود را تمام محیط و #همه_مردم تشخیص میدهند و کنشگری های افراد را دچار اختلال جدی می کنند. خصوصا اگر میزان فالوورها بیشتر باشد، پژواک عمیق تری را بدلیل تایید و لایک های بیشتر شکل داده و میزان خطاپذیری افزایش می یابد.
🔺فارغ از سوگیرهای سیاسی عده ای از افراد و امنیتی شدن پُست ها و استوری هایشان، در خیلی از موارد بدلیل همین الگوریتم حاکم بر فضای مجازی شاهد هستیم که عبارتی بنام #در_کنار_مردم_هستیم تکرار شده و تبدیل به کلیشه و شعار می شود.
🔹اما اینکه کدام مردم را اراده میکنند و چرا قادر به دیدن مردم میدان انقلاب و حضور میلیونی شان در سراسر کشور علیه آشوب ها نیستند، چه بسا ناشی از واقعیتی بنام حباب اطلاعاتی و تله پژواک باشد!
#علیرضا_محمدلو
با ما همراه باشید
#ژئوپلیتیک_رسانه
@Dr_bavir
Forwarded from 2020 (...علیرضامحمدلو)
🔎هشتگ سازی، واکاوی راهبردی و آسیب شناسی
بدون مقدمه تاملاتی در باب پیامدسنجی هشتگ سازی تقدیم میکنم:
1⃣روانشناسی هشتگ سازی و تولیدخشم: محور کنترل افکارعمومی در عصر امپراطوری رسانه، #اقتصاد_توجه است. هشتگ سازی نیز بعنوان ابتکار سایبری، در خدمت جلب توجه و تمرکز به یک موضوع و #حواس_پرتی از مسائل هم عرض یا موازی به کار میرود. سوای از اقتصاد توجه و حواس پرتی، طبق اذعان مطالعات ارتباطی و فرهنگی، معماری و طراحی توییتر بر مبنای #تولید_خشم صورت گرفته و اینستاگرام برمبنای خودنمایی و شهوت است. هرچقدر کاراکترها کوتاه میشود، فرکانس استدلال پایین میآید و هیجان افزایش مییابد.
2⃣جامعه شناسی هشتگ سازی: از آنجایی که هشتگ به یک زبان نو در عصر اطلاعات و جامعه شبکه ای تبدیل شده، این فقره اگر در خدمت نظام حاکم باشد، زبان انسجام و تولید #نظم_اجتماعی و تخلیه انتقادات و پیشنهادات است، اما اگر علیه نظام حاکم باشد، #زبان_اعتراض و تولید گسل و تهدید با ایجاد کمپین های اپوزیسیونی به شمار خواهد رفت. فارغ از این ماجرا، هشتگ سازی توان فرقه سازی و #قطبی_سازی جامعه را هم فراهم میکند.
3⃣هشتگ سازی، سیاست و دمکراسی کنترل شده: ادعای دولت های مدرن امروزی، سیاست ورزی دمکراتیک است. نقش و مشارکت مردم در پیشبرد ارزان و سریع اهداف دولتی و حاکمیتی پررنگ شده است. فضای سایبر را هم بدلیل حضور پررنگ مردمیاش، ذیل توسعه دمکراسی تعریف میکنند. اما نکته اینجاست که هشتگ سازی با ژست دمکراتیک، معادلات بازی را تغییر میدهد و یک #دمکراسی_کنترل_شده را رقم میزند. وقتی بیش از یک سوم اکانت های توییتر جعلی باشد بطوری که صدای CNN و دویچه وله آلمانی و...هم درمیآید، یعنی هشتگ سازی با لشگر رباتیک، صرفا یک #نمایش_دمکراسی و صدای مردم است نه یک #مردمسالاری_اورجینال!
4⃣هشتگ سازی و مارپیچ سکوت: وقتی با اکانت های جعلی به یک موضوع ضریب داده و #برجسته_سازی صورت میگیرد، اتفاق پیچیده ای بنام #مارپیچ_سکوت(وحشت از مخالفت با فضای مجازی) رقم می خورد. دلیل این رویداد رسانهای آنجاست که بصورت کاملا رباتیک، ۵۰۰ میلیون هشتگ با نام مهسا امینی در راستای اکثریت سازی و #اکثریت_پنداری ساخته میشود که حتی شبکه سعودینشنال هم مسئولیت ساختگی آن را متوجه توییتر میکند.
#مکانیزم_اکثریتپنداری در صدد تحقق مارپیچ سکوت، تحمیل عقیده و سرکوب هرگونه مخالفت با گفتمان هشتگی است.
5⃣هشتگ سازی و فلسفه: موضوع و مساله مرکزی فلسفه از ارسطو تا به امروز، واقعیت و هستی شناسی است. ژان بودریار اندیشمند فرانسوی، تکنولوژی را عاملی برای تغییر مناسبات هستی شناختی تعریف میکند. فراواقعیتی که بودریار از آن سخن گفت، مصداق امروزی اش را در همین هشتگ سازی میتوان یافت. موقعیتی که واقعیت، نه بازنمایی که #خلق میشود. او وقتی واقعیت جنگ خلیج فارس را دستپخت CNN بدون شلیک حتی یک گلوله میداند، در قبال حادواقعیتی که توییتر با مدد #سنتکام و #لشگر_رباتها محقق میکند، چه خواهد گفت!؟
6⃣هشتگ سازی و خطای استراتژیک: فراموش نکنیم که راهبردها در پی حل مسائل و واقعیت های میدانی با نگاه به آینده نوشته میشوند. وقتی که واقعیت توسط هشتگ سازی، #بازآفرینی و خلق شد، طبیعتا برای اتاق های فکر و تصمیم سازان و دولتمردان کشورها، #خطای_شناختی و اختلال راهبردی رخ خواهد داد. تصویرسازی و دادهکاوی وقتی مهندسی میشود، پردازش و عقلانیت استراتژیک را هم دچار خطا و گمراهی خواهد کرد. تصمیمات غلط برای آینده مطلوب به دلیل داده ها و تصاویر غلطی است که از وضعیت موجود، رصد میشود.
7⃣ژئوپلیتیک هشتگ سازی: وقتی رسانه با توسل به هشتگ سازی، تصویری فیک و ناامن از وضعیت جامعه به صحنه ملی و بینالمللی منعکس میکند، ریسک سرمایهگذاری را بالابرده و #فرار_سرمایه را از بازارهای کشور به دنبال خواهد داشت. از طرفی همراهی و اجماع جامعه جهانی برای #تحریم و تهدید علیه کشور را نیز میتواند در پی داشته باشد. شرکای استراتژیک منطقه ای و جهانی هم چه بسا همکاریهای سیاسی و اقتصادی و نظامی را به حالت تعلیق درآورند و برخی محورهای ایدئولوژیک نیز دچار #بحران_مقاومت و ناامیدی خواهند شد.
8⃣هشتگ سازی و ابتذال فرهنگ: نبض جامعه دیروز ما، فرهنگ بود و فرهنگ هم مقوله ای معرفت پایه به شمار میرفت. مکانیزم رشد و تعالی اش، کتاب و منبر و دیالوگ و انتقال معرفت و تثبیت عقلانیت بود. نبض جامعه شبکه ای و پلتفرمی امروز، #افکارعمومی است. افکار عمومی یک پله نازل از فرهنگ است و شاید فرهنگ در موقعیت و #فرهنگ_در_لحظه، تعریف نامناسبی نباشد. افکار عمومی هم برخلاف فرهنگ که معرفت پایه بود، #خبرپایه است. هشتگها بصورت ویروسی، افکارعمومی را مسموم میکنند و با افزایش هیجانات، عقلانیت را کاهش داده و فرهنگ را به #ابتذال و سرگردانی نزدیکتر میکنند.
✍علیرضامحمدلو، مدرس رسانه و پژوهشگر علوم اجتماعی
🆔@andisheengelabi
بدون مقدمه تاملاتی در باب پیامدسنجی هشتگ سازی تقدیم میکنم:
1⃣روانشناسی هشتگ سازی و تولیدخشم: محور کنترل افکارعمومی در عصر امپراطوری رسانه، #اقتصاد_توجه است. هشتگ سازی نیز بعنوان ابتکار سایبری، در خدمت جلب توجه و تمرکز به یک موضوع و #حواس_پرتی از مسائل هم عرض یا موازی به کار میرود. سوای از اقتصاد توجه و حواس پرتی، طبق اذعان مطالعات ارتباطی و فرهنگی، معماری و طراحی توییتر بر مبنای #تولید_خشم صورت گرفته و اینستاگرام برمبنای خودنمایی و شهوت است. هرچقدر کاراکترها کوتاه میشود، فرکانس استدلال پایین میآید و هیجان افزایش مییابد.
2⃣جامعه شناسی هشتگ سازی: از آنجایی که هشتگ به یک زبان نو در عصر اطلاعات و جامعه شبکه ای تبدیل شده، این فقره اگر در خدمت نظام حاکم باشد، زبان انسجام و تولید #نظم_اجتماعی و تخلیه انتقادات و پیشنهادات است، اما اگر علیه نظام حاکم باشد، #زبان_اعتراض و تولید گسل و تهدید با ایجاد کمپین های اپوزیسیونی به شمار خواهد رفت. فارغ از این ماجرا، هشتگ سازی توان فرقه سازی و #قطبی_سازی جامعه را هم فراهم میکند.
3⃣هشتگ سازی، سیاست و دمکراسی کنترل شده: ادعای دولت های مدرن امروزی، سیاست ورزی دمکراتیک است. نقش و مشارکت مردم در پیشبرد ارزان و سریع اهداف دولتی و حاکمیتی پررنگ شده است. فضای سایبر را هم بدلیل حضور پررنگ مردمیاش، ذیل توسعه دمکراسی تعریف میکنند. اما نکته اینجاست که هشتگ سازی با ژست دمکراتیک، معادلات بازی را تغییر میدهد و یک #دمکراسی_کنترل_شده را رقم میزند. وقتی بیش از یک سوم اکانت های توییتر جعلی باشد بطوری که صدای CNN و دویچه وله آلمانی و...هم درمیآید، یعنی هشتگ سازی با لشگر رباتیک، صرفا یک #نمایش_دمکراسی و صدای مردم است نه یک #مردمسالاری_اورجینال!
4⃣هشتگ سازی و مارپیچ سکوت: وقتی با اکانت های جعلی به یک موضوع ضریب داده و #برجسته_سازی صورت میگیرد، اتفاق پیچیده ای بنام #مارپیچ_سکوت(وحشت از مخالفت با فضای مجازی) رقم می خورد. دلیل این رویداد رسانهای آنجاست که بصورت کاملا رباتیک، ۵۰۰ میلیون هشتگ با نام مهسا امینی در راستای اکثریت سازی و #اکثریت_پنداری ساخته میشود که حتی شبکه سعودینشنال هم مسئولیت ساختگی آن را متوجه توییتر میکند.
#مکانیزم_اکثریتپنداری در صدد تحقق مارپیچ سکوت، تحمیل عقیده و سرکوب هرگونه مخالفت با گفتمان هشتگی است.
5⃣هشتگ سازی و فلسفه: موضوع و مساله مرکزی فلسفه از ارسطو تا به امروز، واقعیت و هستی شناسی است. ژان بودریار اندیشمند فرانسوی، تکنولوژی را عاملی برای تغییر مناسبات هستی شناختی تعریف میکند. فراواقعیتی که بودریار از آن سخن گفت، مصداق امروزی اش را در همین هشتگ سازی میتوان یافت. موقعیتی که واقعیت، نه بازنمایی که #خلق میشود. او وقتی واقعیت جنگ خلیج فارس را دستپخت CNN بدون شلیک حتی یک گلوله میداند، در قبال حادواقعیتی که توییتر با مدد #سنتکام و #لشگر_رباتها محقق میکند، چه خواهد گفت!؟
6⃣هشتگ سازی و خطای استراتژیک: فراموش نکنیم که راهبردها در پی حل مسائل و واقعیت های میدانی با نگاه به آینده نوشته میشوند. وقتی که واقعیت توسط هشتگ سازی، #بازآفرینی و خلق شد، طبیعتا برای اتاق های فکر و تصمیم سازان و دولتمردان کشورها، #خطای_شناختی و اختلال راهبردی رخ خواهد داد. تصویرسازی و دادهکاوی وقتی مهندسی میشود، پردازش و عقلانیت استراتژیک را هم دچار خطا و گمراهی خواهد کرد. تصمیمات غلط برای آینده مطلوب به دلیل داده ها و تصاویر غلطی است که از وضعیت موجود، رصد میشود.
7⃣ژئوپلیتیک هشتگ سازی: وقتی رسانه با توسل به هشتگ سازی، تصویری فیک و ناامن از وضعیت جامعه به صحنه ملی و بینالمللی منعکس میکند، ریسک سرمایهگذاری را بالابرده و #فرار_سرمایه را از بازارهای کشور به دنبال خواهد داشت. از طرفی همراهی و اجماع جامعه جهانی برای #تحریم و تهدید علیه کشور را نیز میتواند در پی داشته باشد. شرکای استراتژیک منطقه ای و جهانی هم چه بسا همکاریهای سیاسی و اقتصادی و نظامی را به حالت تعلیق درآورند و برخی محورهای ایدئولوژیک نیز دچار #بحران_مقاومت و ناامیدی خواهند شد.
8⃣هشتگ سازی و ابتذال فرهنگ: نبض جامعه دیروز ما، فرهنگ بود و فرهنگ هم مقوله ای معرفت پایه به شمار میرفت. مکانیزم رشد و تعالی اش، کتاب و منبر و دیالوگ و انتقال معرفت و تثبیت عقلانیت بود. نبض جامعه شبکه ای و پلتفرمی امروز، #افکارعمومی است. افکار عمومی یک پله نازل از فرهنگ است و شاید فرهنگ در موقعیت و #فرهنگ_در_لحظه، تعریف نامناسبی نباشد. افکار عمومی هم برخلاف فرهنگ که معرفت پایه بود، #خبرپایه است. هشتگها بصورت ویروسی، افکارعمومی را مسموم میکنند و با افزایش هیجانات، عقلانیت را کاهش داده و فرهنگ را به #ابتذال و سرگردانی نزدیکتر میکنند.
✍علیرضامحمدلو، مدرس رسانه و پژوهشگر علوم اجتماعی
🆔@andisheengelabi
🔴 تا ۱۵ دقیقه قبل سقوط همه چیز طبیعی به نظر میرسد!
■دیده اید وقتی تمایل به خریدن چیزی پیدا میکنیم، چقدر از آن چیز در دور و برمان میبینیم؟
□مثلا کسی دوست دارد ماشین خاصی بخرد؛ هر جاکه در فضای مجازی و حقیقی میرود از آن ماشین میبیند؛ طوری که احساس میکند بیشتر مردم از آن ماشین دارند و حتما این ماشین خیلی خوب است که مردم این همه از آن دارند!
●ولی مشخص است که این اتفاق فقط در ذهن و مغز ماست و در بیرون اینطوری نیست. یعنی یک رخداد سابجکتیو است، نه آبجکتیو. انفسی است، نه آفاقی. یکجور کارکرد مغزی برای قوت قلب گرفتن و ادامه دادن به زندگی است.
○این تمرکز بیش از حد بر موضوع مورد علاقه، گرچه یک #خطای_شناختی در حوزهی توجه است، اما ریشهی تکاملی دارد. به این معنا که در هزارانها سال تکامل بشر ما برای زنده ماندن و تولید مثل نیاز داشتیم که بر موضوعات خاصی که به زنده ماندن و تولیدمثل شخص ما یا خویشان نزدیکمان سود یا زیان میرساندهاند تمرکز داشته باشیم.
■خیلی از اختلافات آدمها و اقوام و ملل و فرهنگها به همین برمیگردد که در هر جایی منابعِ سود و زیان برای بقا و تولیدمثل متفاوت بوده است. اما این خطای توجهی در کنار سودمندیاش، خاستگاه اشتباهات ومغالطات بسیاری هم میشود.
🔴 یکی از این خطاها چیزیست که به آن میگوییم خطای اکثریت یا مغالطهی اکثریت که هم یک فرد و هم یک جامعه یا حزب و حاکمیت به آن مبتلا میشوند و گاهی مصیبتهای فراوان پدید میآورند.
●مغالطهی اکثریت در حوزهی فردی این گونه است که وقتی به چیزی تمایل داریم دلایل بسیاری در تایید آن میبینیم و شواهد مخالف را یا نمیبینیم یا مهم نمیدانیم و چشم میپوشیم.
○حتی در موضوع محبوبیت هم اینگونه است. وقتی چهارنفر برایمان کف میزنند، حسِ خودخفن پنداری افراطی بر ما چیره میشود.
■در حوزهی اجتماعی نیز ممکن است یک گروه و حزب و دولت و حاکمیت با دیدن چند نفر از طرفدارانشان، آنها را اکثریت بپندارند و با کاشته شدن بذر توهم در ذهنشان، باد نخوت برآرند و چشم بر واقعیات مخالف ببندند.
□یک جملهی معروفی هانا آرنت در مورد سقوط حکومتها در طول تاریخ دارد که بسیار زیباست:
"تا ۱۵ دقیقه قبل سقوط همه چیز طبیعی به نظر میرسد!"
●این قابلیت مغز ما برای چنین خطای شناختی از گذشته مورد توجه بوده است. برای همین است که در اخلاق سنتی، که بیشتر بر حوزهی فردی متمرکز است، گفته میشود حتما در هر کار و تصمیمی: "با صاحبان خِرَد که در آن موضوع نفع و ضرر اشتراکی ندارند و میتوانند از بیرون به مسالهی شما نگاه کنند (باصطلاح: عقل منفصل هستند)، مشورت کنید.
○یا با منتقدان دلسوز همنشینی داشته باشید. و حتی به حرف منتقدان غرضورز یا حتی دشمنانتان نیز هشیارانه توجه نمایید؛ چراکه گاهی در کلام آنها پنجرههایی از حقیقت هست، که در توجهات خودتان و دوستانتان نیست.
■جالب است که حتی در روانشناسی تجارت و بازرگانی گفته میشود هر وقت برای خریدن چیزی هزار دلیل پیدا کردید و در خودتان احساس فشار و اجبار برای خریدنش دیدید و توهم زدید که فقط با داشتن آن است که زندگیتان بهتر میشود؛ کافیست فقط هفت روز دست نگه دارید. بعد از هفت روز خیلی از آن دلایل پوچ میشوند و باد فشار درونیتان هم تنظیم میگردد و به تعادل میرسید، و خرید بهتری میکنید.
□و یا در اخلاق سیاسی جدید گفته میشود که آزادی مطبوعات و آزادی احزاب جزو فضیلتهای اجتماعی هستند و محال است بدون وجود آنها یک جامعه رشد خاصی بکند.
●به قول والتر لیپمن، جایی که همه یکجور میاندیشند، در واقع هیچکس فکر نمیکند.
○اما اگر این آزادی تامین نباشد و فقط چاپلوسان و یا منفعتطلب آزاد باشند، نه تنها به خطاها و ریسکهای اجتماعی بیتوجهی میشود؛ بلکه نوعی حالت جهل مرکب پدید میآید که خطرناکترین پدیدهی بشری است. یعنی هم نمیدانیم؛ و هم نمیدانیم که نمیدانیم. به قول معروف:
آنکس که نداند و بخواهد که بداند.
جان و تن خود را ز جهالت برهاند.
آنکس که نداند و نداند که نداند.
در جهل مرکب ابدالدهر بماند.
■ما گاهی نیازمند همنشینی با افرادی هستیم که خطاهای ما را ببینند و دلسوزانه یا غیر دلسوزانه به ما تذکر دهند. رشد ما نیازمند چشیدن تلخی انتقادات سازنده و حتی غیرسازنده است. گاهی پنجرههای گشوده بر حقیقت که در نقدها هست، بسیار فراختر از روزنههای تعریف و تمجید است. گاهی تیغ نقد مانند هرسهای باغبان باعث رشد میشود و تمجید مداحان آفت رشد میگردد.
□در چنین جاهاییست که بزرگان گفتهاند بر دهان چاپلوسان خاک بپاشید. اینان دانسته و نادانسته دارند برای شما چاه میکنند.
#تفکر_و_سواد_رسانهای
#ژئوپلیتیک_رسانه
با ما همراه باشید
@Dr_bavir
■دیده اید وقتی تمایل به خریدن چیزی پیدا میکنیم، چقدر از آن چیز در دور و برمان میبینیم؟
□مثلا کسی دوست دارد ماشین خاصی بخرد؛ هر جاکه در فضای مجازی و حقیقی میرود از آن ماشین میبیند؛ طوری که احساس میکند بیشتر مردم از آن ماشین دارند و حتما این ماشین خیلی خوب است که مردم این همه از آن دارند!
●ولی مشخص است که این اتفاق فقط در ذهن و مغز ماست و در بیرون اینطوری نیست. یعنی یک رخداد سابجکتیو است، نه آبجکتیو. انفسی است، نه آفاقی. یکجور کارکرد مغزی برای قوت قلب گرفتن و ادامه دادن به زندگی است.
○این تمرکز بیش از حد بر موضوع مورد علاقه، گرچه یک #خطای_شناختی در حوزهی توجه است، اما ریشهی تکاملی دارد. به این معنا که در هزارانها سال تکامل بشر ما برای زنده ماندن و تولید مثل نیاز داشتیم که بر موضوعات خاصی که به زنده ماندن و تولیدمثل شخص ما یا خویشان نزدیکمان سود یا زیان میرساندهاند تمرکز داشته باشیم.
■خیلی از اختلافات آدمها و اقوام و ملل و فرهنگها به همین برمیگردد که در هر جایی منابعِ سود و زیان برای بقا و تولیدمثل متفاوت بوده است. اما این خطای توجهی در کنار سودمندیاش، خاستگاه اشتباهات ومغالطات بسیاری هم میشود.
🔴 یکی از این خطاها چیزیست که به آن میگوییم خطای اکثریت یا مغالطهی اکثریت که هم یک فرد و هم یک جامعه یا حزب و حاکمیت به آن مبتلا میشوند و گاهی مصیبتهای فراوان پدید میآورند.
●مغالطهی اکثریت در حوزهی فردی این گونه است که وقتی به چیزی تمایل داریم دلایل بسیاری در تایید آن میبینیم و شواهد مخالف را یا نمیبینیم یا مهم نمیدانیم و چشم میپوشیم.
○حتی در موضوع محبوبیت هم اینگونه است. وقتی چهارنفر برایمان کف میزنند، حسِ خودخفن پنداری افراطی بر ما چیره میشود.
■در حوزهی اجتماعی نیز ممکن است یک گروه و حزب و دولت و حاکمیت با دیدن چند نفر از طرفدارانشان، آنها را اکثریت بپندارند و با کاشته شدن بذر توهم در ذهنشان، باد نخوت برآرند و چشم بر واقعیات مخالف ببندند.
□یک جملهی معروفی هانا آرنت در مورد سقوط حکومتها در طول تاریخ دارد که بسیار زیباست:
"تا ۱۵ دقیقه قبل سقوط همه چیز طبیعی به نظر میرسد!"
●این قابلیت مغز ما برای چنین خطای شناختی از گذشته مورد توجه بوده است. برای همین است که در اخلاق سنتی، که بیشتر بر حوزهی فردی متمرکز است، گفته میشود حتما در هر کار و تصمیمی: "با صاحبان خِرَد که در آن موضوع نفع و ضرر اشتراکی ندارند و میتوانند از بیرون به مسالهی شما نگاه کنند (باصطلاح: عقل منفصل هستند)، مشورت کنید.
○یا با منتقدان دلسوز همنشینی داشته باشید. و حتی به حرف منتقدان غرضورز یا حتی دشمنانتان نیز هشیارانه توجه نمایید؛ چراکه گاهی در کلام آنها پنجرههایی از حقیقت هست، که در توجهات خودتان و دوستانتان نیست.
■جالب است که حتی در روانشناسی تجارت و بازرگانی گفته میشود هر وقت برای خریدن چیزی هزار دلیل پیدا کردید و در خودتان احساس فشار و اجبار برای خریدنش دیدید و توهم زدید که فقط با داشتن آن است که زندگیتان بهتر میشود؛ کافیست فقط هفت روز دست نگه دارید. بعد از هفت روز خیلی از آن دلایل پوچ میشوند و باد فشار درونیتان هم تنظیم میگردد و به تعادل میرسید، و خرید بهتری میکنید.
□و یا در اخلاق سیاسی جدید گفته میشود که آزادی مطبوعات و آزادی احزاب جزو فضیلتهای اجتماعی هستند و محال است بدون وجود آنها یک جامعه رشد خاصی بکند.
●به قول والتر لیپمن، جایی که همه یکجور میاندیشند، در واقع هیچکس فکر نمیکند.
○اما اگر این آزادی تامین نباشد و فقط چاپلوسان و یا منفعتطلب آزاد باشند، نه تنها به خطاها و ریسکهای اجتماعی بیتوجهی میشود؛ بلکه نوعی حالت جهل مرکب پدید میآید که خطرناکترین پدیدهی بشری است. یعنی هم نمیدانیم؛ و هم نمیدانیم که نمیدانیم. به قول معروف:
آنکس که نداند و بخواهد که بداند.
جان و تن خود را ز جهالت برهاند.
آنکس که نداند و نداند که نداند.
در جهل مرکب ابدالدهر بماند.
■ما گاهی نیازمند همنشینی با افرادی هستیم که خطاهای ما را ببینند و دلسوزانه یا غیر دلسوزانه به ما تذکر دهند. رشد ما نیازمند چشیدن تلخی انتقادات سازنده و حتی غیرسازنده است. گاهی پنجرههای گشوده بر حقیقت که در نقدها هست، بسیار فراختر از روزنههای تعریف و تمجید است. گاهی تیغ نقد مانند هرسهای باغبان باعث رشد میشود و تمجید مداحان آفت رشد میگردد.
□در چنین جاهاییست که بزرگان گفتهاند بر دهان چاپلوسان خاک بپاشید. اینان دانسته و نادانسته دارند برای شما چاه میکنند.
#تفکر_و_سواد_رسانهای
#ژئوپلیتیک_رسانه
با ما همراه باشید
@Dr_bavir