Forwarded from عصر هوشمندی
📲تأثیر شبکههای اجتماعی روی مغز افراد/ چرا عکسهایمان را به اشتراک میگذاریم؟
◽️توجه مثبت به شبکههای اجتماعی روی بخشهای مختلفی از مغزمان تاثیر میگذارد. طبق مقالهای که در نشریه «علوم اعصاب شناختی اجتماعی و عاطفی» منتشر شده، همین «لایکهای» ساده در فیسبوک، توییتر یا اینستاگرام موجب فعال شدن «مدار عصبی مرتبط با #سیستم_پاداش» در مغزمان میشود.
◽️زمانی که پست دوستانتان را لایک میکنید، دو منطقه از مغزتان به نامهای تگمنتوم شکمی و جسم مخطط یا استریاتوم فعال میشود که اولی بخش #هیجانی است که مسئولیت آزادسازی دوپامین را دارد و دومی ورودیها را از قشر مغز دریافت میکند و نقش مهمی در پیادهسازی حافظه کوتاه مدت دارد.
◽️محققان در یک تحقیق، مغز بزرگسالان را در حین اینستاگرام گردی تحلیل کردند و دریافتند که هر چقدر میزان لایک عکسها بیشتر باشد، فعالیت گستردهتری در بخش عصبی مرتبط با #سیستم_پاداشدهی، #شناخت_اجتماعی و #توجه آنها مشاهده میشود. جالب است بدانید که #قمار و #موادمخدر نیز به همین روش بخشهای مربوط به پاداشدهی مغز را فعال میکنند.
◽️باید بدانید که به غیر از سیستمهای پاداشدهی، رسانههای اجتماعی روی #تصمیمگیری و عملکرد #پردازش_عاطفی مغز نیز تاثیر میگذارد.
◽️در مطالعه دیگری که در آن فعالیت مغز نوجوانان مورد بررسی قرار گرفته، محققان دریافتند که قسمتهایی از مغز که با پردازش عاطفی و حسی سروکار دارند، به طرز چشمگیری زمانی که داوطلبان احساس محرومیت داشتند، فعال میشود.
◽️در این پژوهش، تاثیرات «#محرومیت_اجتماعی_آنلاین» روی مغزهای در حال رشد نوجوانان بررسی شد. به این معنا که زمانی که کاربران شبکههای اجتماعی خود را از گروههای آنلاین، چتها یا رویدادها محروم میشوند، این قسمت از مغزشان فعال میشود.
◽️ادامه مطلب درباره انگیزههای روانشناختی برای پست محتوا در شبکههای اجتماعی و تاثیرات شناختی شبکه های اجتماعی بر ذهن مخاطبان را در سایت زیر بخوانید:
👉https://asrehooshmandi.ir
#علوم_شناختی
✅#عصر_هوشمندی، مجموعه تخصصی سوادرسانهای و اطلاعاتی
@asrehooshmandi
◽️توجه مثبت به شبکههای اجتماعی روی بخشهای مختلفی از مغزمان تاثیر میگذارد. طبق مقالهای که در نشریه «علوم اعصاب شناختی اجتماعی و عاطفی» منتشر شده، همین «لایکهای» ساده در فیسبوک، توییتر یا اینستاگرام موجب فعال شدن «مدار عصبی مرتبط با #سیستم_پاداش» در مغزمان میشود.
◽️زمانی که پست دوستانتان را لایک میکنید، دو منطقه از مغزتان به نامهای تگمنتوم شکمی و جسم مخطط یا استریاتوم فعال میشود که اولی بخش #هیجانی است که مسئولیت آزادسازی دوپامین را دارد و دومی ورودیها را از قشر مغز دریافت میکند و نقش مهمی در پیادهسازی حافظه کوتاه مدت دارد.
◽️محققان در یک تحقیق، مغز بزرگسالان را در حین اینستاگرام گردی تحلیل کردند و دریافتند که هر چقدر میزان لایک عکسها بیشتر باشد، فعالیت گستردهتری در بخش عصبی مرتبط با #سیستم_پاداشدهی، #شناخت_اجتماعی و #توجه آنها مشاهده میشود. جالب است بدانید که #قمار و #موادمخدر نیز به همین روش بخشهای مربوط به پاداشدهی مغز را فعال میکنند.
◽️باید بدانید که به غیر از سیستمهای پاداشدهی، رسانههای اجتماعی روی #تصمیمگیری و عملکرد #پردازش_عاطفی مغز نیز تاثیر میگذارد.
◽️در مطالعه دیگری که در آن فعالیت مغز نوجوانان مورد بررسی قرار گرفته، محققان دریافتند که قسمتهایی از مغز که با پردازش عاطفی و حسی سروکار دارند، به طرز چشمگیری زمانی که داوطلبان احساس محرومیت داشتند، فعال میشود.
◽️در این پژوهش، تاثیرات «#محرومیت_اجتماعی_آنلاین» روی مغزهای در حال رشد نوجوانان بررسی شد. به این معنا که زمانی که کاربران شبکههای اجتماعی خود را از گروههای آنلاین، چتها یا رویدادها محروم میشوند، این قسمت از مغزشان فعال میشود.
◽️ادامه مطلب درباره انگیزههای روانشناختی برای پست محتوا در شبکههای اجتماعی و تاثیرات شناختی شبکه های اجتماعی بر ذهن مخاطبان را در سایت زیر بخوانید:
👉https://asrehooshmandi.ir
#علوم_شناختی
✅#عصر_هوشمندی، مجموعه تخصصی سوادرسانهای و اطلاعاتی
@asrehooshmandi
🌓 امان از قانون غلط و اضافى!
🔺نتایج تصویب برخی قوانین مافیا ساز
🔸عموم تصور میکنند که #مافیا در فقدان قانون است که رشد میکند، حال آنکه دقیقا جریان برعکس است؛ مافیا از قانون تغذیه میکند؛ منتهی اگر یک قانون اضافی یا غلط باشد؛ مافیا آنجا است!
🔸در یکی از شهرهای ایتالیا، جوانی بود به نام آلفردو، آلفردو دکه کوچکی داشت که در آن عرق سگی میفروخت. او هر بطری عرق سگی را به قیمت دو لیره میفروخت. هزینه تولید عرق سگی چیزی حدود 1.8 لیره بود. برای همین آلفردو در ازای فروش هر بطری عرق سگی چیزی حدود 0.2 لیره سود میبرد. او در روز 200 بطری عرق میفروخت و لذا درآمدش روزانه 40 لیره بود و با این 40 لیره با مادرش به دشواری زندگی را میگذرانید.
روزی از روزها دولت بنیتو موسولینی قانونی امضا کرد که در آن خرید و فروش عرق سگی ممنوع اعلام میشد. اینگونه بود که فردای آن روز مامورانِ پلیس، به مغازه او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند.
آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد. او در پارک ناراحت و غمگین شروع به راه رفتن کرد و بر بخت بد خود بسی گریست و گریست . در حالی که سرش را به درختی تکیه داده بود داشت و هق هق میزد و از زمین و زمان دل چرکین بود، ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت:
هی آلفردو! خوب شد پیدات کردم، بد جوری تو خماری موندم رفیق، امروز تمام عرق فروشی های شهر رو تعطیل کردند و من هم نمیدونم باید از کجا عرق گیر بیارم، تو چیزی تو خونهات داری به من بدی؟
من حاضرم به جای دو لیره، بهت 10 لیره پول بدم.
آلفردو در بهت فرو رفت. سریع به خانه رفت و در زیر زمین به جست و جو پرداخت. تعدادی بطری عرق سگی پیدا کرد. یکی از آنها را در یک کیسه مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت. او در پایان به مشتری گفت:
اگه باز هم خواستی، بیا همینجا، به دوستان قابل اعتمادت هم بگو،
اسم رمز هم این باشه:
"آقا ببخشید! شما دیروز بازی اینتر و یونتوس رو دیدید؟"😳
در روزهای بعد هم آلفردو به پارک میرفت. هر روز تعداد بیشتری پیدایشان میشد. در هفته اول مشتریهای او به ده تن رسیده بود. در هفته دوم مشتری های او سی تن شده بودند.
در آمد او کم کم روزانه به 200 لیره رسیده بود. او خانه ای جدید خرید. برای مادرش خدمتکار گرفت که لازم نباشد کار کند. با ویتوریای جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید. دوستان جدیدی پیدا کرد:
لئوناردو، کارلو، الساندرو،
کم کم شهرتش فزونی گرفت، طوری که پلیس از افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او به صورت مخفیانه دارد عرق سگی میفروشد. این گونه بود که ماموری را برای تحقیقات روانه کرد.
مامور فردایش به اداره برگشت و گفت:
نه قربان، آلفردو هیچ قانون شکنی ای انجام نداده است!
مامور دیگری را فرستادند و او هم همین را گفت!
مامور دیگر هم همین را گفت و اینگونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست!
آن ماموران برای حق السکوت روزانه 5 لیره از آلفردو شیتیل میگرفتند و هر از گاهی هم از خود آلفردو عرق میخریدند. آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد. کم کم خود رئیس پلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد.
گذشت تا اینکه بنیتو موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد. او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد، اما افسوس که دیگر دیر شده بود. آلفردو حتی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آنها رئیس اطلاعات موسولینی بود. این شخص از کل کشور برای آلفردو اطلاعات میآورد. مرتب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج میکرد.
در نهایت آلفردو با متفقین متحد شده و زمینه سقوط موسولینی را فراهم کرد. بعد از روی کار آمدن نظام جدید، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل میشدند. در واقع همه سیاستمداران فهمیده بودند که "پدر خوانده" کیست.
چند بار، چند تن از سیاستمداران مستقل تلاش کردند که خرید و فروش عرق سگی را بار دیگر آزاد گرداندند، اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند.
💢امان از قانون غلط!
🚫امان از قانون اضافى!
♨️ الان نمونه اش برخی از قوانین داخلی کشور خود ما هست؛ نمونه روشن آن #موادمخدر هست که به ظاهر ممنوعه اما مثل نقل و نبات قابل دستیابی و استفاده است یا مساله #بنزین که فروش ازاد آن غیرقانونی هست اما روزی میلیون ها لیتر از مرز قاچاق میشه؛ چالشی ترین آن در این زمان مساله #فیلترینگ هست که در این اتاق فیلتر میکنیم و در اتاق کناری فیلتر شکن میفروشیم و چه مافیایی برخی ها از این راه ها به هم زدند!
🔺پس قانون با در نظر گرفتن پیوستهای فرهنگی؛ اجتماعی و اخلاقی آن هست که مستمر و ماندگار می شود!
#مسلم_محمدی
#ژئوپلیتیک_رسانه
با ما همراه باشید
@Dr_bavir
🔺نتایج تصویب برخی قوانین مافیا ساز
🔸عموم تصور میکنند که #مافیا در فقدان قانون است که رشد میکند، حال آنکه دقیقا جریان برعکس است؛ مافیا از قانون تغذیه میکند؛ منتهی اگر یک قانون اضافی یا غلط باشد؛ مافیا آنجا است!
🔸در یکی از شهرهای ایتالیا، جوانی بود به نام آلفردو، آلفردو دکه کوچکی داشت که در آن عرق سگی میفروخت. او هر بطری عرق سگی را به قیمت دو لیره میفروخت. هزینه تولید عرق سگی چیزی حدود 1.8 لیره بود. برای همین آلفردو در ازای فروش هر بطری عرق سگی چیزی حدود 0.2 لیره سود میبرد. او در روز 200 بطری عرق میفروخت و لذا درآمدش روزانه 40 لیره بود و با این 40 لیره با مادرش به دشواری زندگی را میگذرانید.
روزی از روزها دولت بنیتو موسولینی قانونی امضا کرد که در آن خرید و فروش عرق سگی ممنوع اعلام میشد. اینگونه بود که فردای آن روز مامورانِ پلیس، به مغازه او هجوم آوردند و مغازه او را پلمپ کردند.
آلفردو بیچاره تنها و سرگردان به پارک پناه برد. او در پارک ناراحت و غمگین شروع به راه رفتن کرد و بر بخت بد خود بسی گریست و گریست . در حالی که سرش را به درختی تکیه داده بود داشت و هق هق میزد و از زمین و زمان دل چرکین بود، ناگهان یک نفر از پشت سرش گفت:
هی آلفردو! خوب شد پیدات کردم، بد جوری تو خماری موندم رفیق، امروز تمام عرق فروشی های شهر رو تعطیل کردند و من هم نمیدونم باید از کجا عرق گیر بیارم، تو چیزی تو خونهات داری به من بدی؟
من حاضرم به جای دو لیره، بهت 10 لیره پول بدم.
آلفردو در بهت فرو رفت. سریع به خانه رفت و در زیر زمین به جست و جو پرداخت. تعدادی بطری عرق سگی پیدا کرد. یکی از آنها را در یک کیسه مشکی گذاشت و یواشکی دوباره به پارک برگشت و بطری را دست مشتری داد و ده لیره را گرفت. او در پایان به مشتری گفت:
اگه باز هم خواستی، بیا همینجا، به دوستان قابل اعتمادت هم بگو،
اسم رمز هم این باشه:
"آقا ببخشید! شما دیروز بازی اینتر و یونتوس رو دیدید؟"😳
در روزهای بعد هم آلفردو به پارک میرفت. هر روز تعداد بیشتری پیدایشان میشد. در هفته اول مشتریهای او به ده تن رسیده بود. در هفته دوم مشتری های او سی تن شده بودند.
در آمد او کم کم روزانه به 200 لیره رسیده بود. او خانه ای جدید خرید. برای مادرش خدمتکار گرفت که لازم نباشد کار کند. با ویتوریای جوان نامزد کرد و برای او گردنبند طلا خرید. دوستان جدیدی پیدا کرد:
لئوناردو، کارلو، الساندرو،
کم کم شهرتش فزونی گرفت، طوری که پلیس از افزایش ثروت او مشکوک شد که نکند که او به صورت مخفیانه دارد عرق سگی میفروشد. این گونه بود که ماموری را برای تحقیقات روانه کرد.
مامور فردایش به اداره برگشت و گفت:
نه قربان، آلفردو هیچ قانون شکنی ای انجام نداده است!
مامور دیگری را فرستادند و او هم همین را گفت!
مامور دیگر هم همین را گفت و اینگونه بود که خیال رئیس پلیس راحت شد که مشکلی در کار نیست!
آن ماموران برای حق السکوت روزانه 5 لیره از آلفردو شیتیل میگرفتند و هر از گاهی هم از خود آلفردو عرق میخریدند. آلفردو در این مدت حسابی به این ماموران رشوه داد. کم کم خود رئیس پلیس هم شروع به رشوه گرفتن کرد.
گذشت تا اینکه بنیتو موسولینی به گسترش یک باند مافیایی در کشور مشکوک شد. او اختیارات سازمان جاسوسی را برای نفوذ در مافیا افزایش داد، اما افسوس که دیگر دیر شده بود. آلفردو حتی افرادی را در بین خود مقامات فاشیست خریده بود که از قضا یکی از آنها رئیس اطلاعات موسولینی بود. این شخص از کل کشور برای آلفردو اطلاعات میآورد. مرتب هم موسولینی را در مورد مافیا گیج میکرد.
در نهایت آلفردو با متفقین متحد شده و زمینه سقوط موسولینی را فراهم کرد. بعد از روی کار آمدن نظام جدید، نخست وزیران توسط آلفردو نصب و عزل میشدند. در واقع همه سیاستمداران فهمیده بودند که "پدر خوانده" کیست.
چند بار، چند تن از سیاستمداران مستقل تلاش کردند که خرید و فروش عرق سگی را بار دیگر آزاد گرداندند، اما همگی به شکل فجیعی ترور شدند.
💢امان از قانون غلط!
🚫امان از قانون اضافى!
♨️ الان نمونه اش برخی از قوانین داخلی کشور خود ما هست؛ نمونه روشن آن #موادمخدر هست که به ظاهر ممنوعه اما مثل نقل و نبات قابل دستیابی و استفاده است یا مساله #بنزین که فروش ازاد آن غیرقانونی هست اما روزی میلیون ها لیتر از مرز قاچاق میشه؛ چالشی ترین آن در این زمان مساله #فیلترینگ هست که در این اتاق فیلتر میکنیم و در اتاق کناری فیلتر شکن میفروشیم و چه مافیایی برخی ها از این راه ها به هم زدند!
🔺پس قانون با در نظر گرفتن پیوستهای فرهنگی؛ اجتماعی و اخلاقی آن هست که مستمر و ماندگار می شود!
#مسلم_محمدی
#ژئوپلیتیک_رسانه
با ما همراه باشید
@Dr_bavir