🔰سعادت، منهای کلیسا!
🔸از آنجا که در قرون وسطا انسان بهصورت موجودی منفعل و بیاختیار در مقابل ارباب کلیسا درآمده بود، نتیجه طبیعی این امر در دوره رنسانس تولد نهضتی بود که در راه اعاده آزادی از دسترفته انسان، ابتدا به اصلاح دینی همت گماشت و پس از چندی به نحوی افراطی به انکار آنچه با نام دین بر او تحمیل کرده بودند، دست زد.
🔹نتیجه ترسیم سیمایی زشت و کریه از دین که در عهد میانه از طرف صاحبان کليسا صورت گرفته بود، آن بود که نهضتی تحت عنوان اومانیسم در دوره رنسانس آغاز شود که سعادت آدمی را در بازگشت به روزگار باستان و به بیانی دیگر بازگشت به روزگار شرک بداند. آنان عقیده داشتند که آن روزها انسان بدون تقید به دین و کلیسا و حاکمان کلیسا به استعدادهای وجودی خویش تکیه میکرد و راه رسیدن به آن عصر از مجرای فرهنگ و ادبیات کلاسیک امکانپذیر است.
♦️اومانیستها تأکید بر منطق و علوم نظری چون علوم مابعدالطبیعه را که به ابعاد آسمانی انسان میپرداختند، ناروا میشمردند و فقط از فنونی هواداری میکردند که در حیات جامعه کارکرد داشت (چون فن بیان و شاخههای فرعی آن چون سیاست، تاریخ و شعر) و نیز به دیالکتیک و فن جدل علاقه داشتند. کلیتر بگوییم اومانیستها، وابسته به تفکر درباره جایگاه و امکانات فرد بشر در این دنیا بودند؛ بیآنکه چشمانداز سرنوشت ازلی را از دیده دور بدارند.
📖کتاب نقدی بر مبانی معرفتشناسی اومانیستی، نوشته مریم صانع پور
#دین
#کلیسا
#رنسانس
#اومانیسم
#قرون_وسطی
📌@canoon_org
https://b2n.ir/Church
🔸از آنجا که در قرون وسطا انسان بهصورت موجودی منفعل و بیاختیار در مقابل ارباب کلیسا درآمده بود، نتیجه طبیعی این امر در دوره رنسانس تولد نهضتی بود که در راه اعاده آزادی از دسترفته انسان، ابتدا به اصلاح دینی همت گماشت و پس از چندی به نحوی افراطی به انکار آنچه با نام دین بر او تحمیل کرده بودند، دست زد.
🔹نتیجه ترسیم سیمایی زشت و کریه از دین که در عهد میانه از طرف صاحبان کليسا صورت گرفته بود، آن بود که نهضتی تحت عنوان اومانیسم در دوره رنسانس آغاز شود که سعادت آدمی را در بازگشت به روزگار باستان و به بیانی دیگر بازگشت به روزگار شرک بداند. آنان عقیده داشتند که آن روزها انسان بدون تقید به دین و کلیسا و حاکمان کلیسا به استعدادهای وجودی خویش تکیه میکرد و راه رسیدن به آن عصر از مجرای فرهنگ و ادبیات کلاسیک امکانپذیر است.
♦️اومانیستها تأکید بر منطق و علوم نظری چون علوم مابعدالطبیعه را که به ابعاد آسمانی انسان میپرداختند، ناروا میشمردند و فقط از فنونی هواداری میکردند که در حیات جامعه کارکرد داشت (چون فن بیان و شاخههای فرعی آن چون سیاست، تاریخ و شعر) و نیز به دیالکتیک و فن جدل علاقه داشتند. کلیتر بگوییم اومانیستها، وابسته به تفکر درباره جایگاه و امکانات فرد بشر در این دنیا بودند؛ بیآنکه چشمانداز سرنوشت ازلی را از دیده دور بدارند.
📖کتاب نقدی بر مبانی معرفتشناسی اومانیستی، نوشته مریم صانع پور
#دین
#کلیسا
#رنسانس
#اومانیسم
#قرون_وسطی
📌@canoon_org
https://b2n.ir/Church
🔰توسعه در مسیر اومانیسم
🔸نظریه غربی درباره توسعه و الگوهای گوناگونی که برای آن ارائه شده مبتنی بر برداشت خاصی از انسان و نیز تعریف خاصی از عقلانیت است. برآیند ایدئولوژیسازیهای غربی در قرنهای هجدهم و نوزدهم، تعریف «انسان اقتصادی» را در بسیاری از اندیشه های غربی ریشهدار کرد؛ یعنی انسانی که با کمترین هزینه، بیشترین سود و منفعت را به دست میآورد.
🔹این تعریف از انسان و سود و منفعت و هزینه، از سویی خود مبتنی بر اومانیسم غربی بود که چه در چهره لیبرال و فردگرایانه و چه با سیمای سوسیال و جمعگرایانهاش، نوعی «اگوئیسم» یعنی خودبنیادی را در تار و پود خود داشت و از سوی دیگر در فضای گفتمانی غربی مطرح میشد که بعد از رسوب و نهادینه شدن برخی شکاکیتهای «هيوم»ی و سپس تلاشهای «کانت» برای انقطاع از عقل نظری، دیگر ماوراء الطبيعه و دین و اخلاق را آنگونه که ما مسلمانان میشناسیم، به رسمیت نمیشناخت.
♦️با مبهم و غیر عقلانی شدن بحث از دین، فلسفه و اخلاق و اساساً با جدا شدن راه دوستان قدیمی چون دانش و ارزش در سپهر اندیشه غربی، بحث از «عقلانیت» دیگر نمیتوانست معنایی بیشتر از «عقلانیت در انتخاب وسیله» داشته باشد. اگر نگاهی به مباحث «عقلانیت ابزاری» ماکس وبر و «کنش منطقی» ویلفردو پارهتو بیندازید؛ خواهید دید که اساساً سطحی از عقلانیت به نام «عقلانیت هدف» دیگر مطرح نیست. چون هر گونه بحث از هدف جز آنچه به صورت سود و لذت قابل حس و ادراک آنی و صریح باشد؛ در حوزه فلسفه، اخلاق یا دین قرار خواهد گرفت که پیش از این در نظریات دیگر اندیشمندان غربی ریشهاش را زدهاند.
📖کتاب باران: اسلام و توسعه (از مجموعه کتابهای مشق آزاد)
#انسان
#اقتصاد
#توسعه
#عقلانیت
#اومانیسم
📌@CANOON_ORG
https://b2n.ir/Humanism
🔸نظریه غربی درباره توسعه و الگوهای گوناگونی که برای آن ارائه شده مبتنی بر برداشت خاصی از انسان و نیز تعریف خاصی از عقلانیت است. برآیند ایدئولوژیسازیهای غربی در قرنهای هجدهم و نوزدهم، تعریف «انسان اقتصادی» را در بسیاری از اندیشه های غربی ریشهدار کرد؛ یعنی انسانی که با کمترین هزینه، بیشترین سود و منفعت را به دست میآورد.
🔹این تعریف از انسان و سود و منفعت و هزینه، از سویی خود مبتنی بر اومانیسم غربی بود که چه در چهره لیبرال و فردگرایانه و چه با سیمای سوسیال و جمعگرایانهاش، نوعی «اگوئیسم» یعنی خودبنیادی را در تار و پود خود داشت و از سوی دیگر در فضای گفتمانی غربی مطرح میشد که بعد از رسوب و نهادینه شدن برخی شکاکیتهای «هيوم»ی و سپس تلاشهای «کانت» برای انقطاع از عقل نظری، دیگر ماوراء الطبيعه و دین و اخلاق را آنگونه که ما مسلمانان میشناسیم، به رسمیت نمیشناخت.
♦️با مبهم و غیر عقلانی شدن بحث از دین، فلسفه و اخلاق و اساساً با جدا شدن راه دوستان قدیمی چون دانش و ارزش در سپهر اندیشه غربی، بحث از «عقلانیت» دیگر نمیتوانست معنایی بیشتر از «عقلانیت در انتخاب وسیله» داشته باشد. اگر نگاهی به مباحث «عقلانیت ابزاری» ماکس وبر و «کنش منطقی» ویلفردو پارهتو بیندازید؛ خواهید دید که اساساً سطحی از عقلانیت به نام «عقلانیت هدف» دیگر مطرح نیست. چون هر گونه بحث از هدف جز آنچه به صورت سود و لذت قابل حس و ادراک آنی و صریح باشد؛ در حوزه فلسفه، اخلاق یا دین قرار خواهد گرفت که پیش از این در نظریات دیگر اندیشمندان غربی ریشهاش را زدهاند.
📖کتاب باران: اسلام و توسعه (از مجموعه کتابهای مشق آزاد)
#انسان
#اقتصاد
#توسعه
#عقلانیت
#اومانیسم
📌@CANOON_ORG
https://b2n.ir/Humanism
🔰اومانیسم
🔷اومانیسم جنبشی فلسفی و ادبی است که در نیمه دوم قرن چهاردهم از ایتالیا آغاز و به دیگر کشورهای اروپایی کشیده شد. این جنبش یکی از عوامل فرهنگ جدید را تشکیل میدهد. همچنین اومانیسم فلسفهای است که ارزش یا مقام انسان را ارج مینهد و او را میزان همه چیز قرار میدهد و به بیانی دیگر سرشت انسانی و حدود و علائق طبیعت آدمی را به عنوان موضوع اتخاذ مینماید.
🔶اومانیسم در معنای ابتدائی خود که مفهومی تاریخی است، جنبه اساسی و زیربنایی رنسانس میباشد؛ همان جنبهای که متفکران از آن طریق کمال انسانی را در جهان طبیعت و تاریخ جستوجو کردند و تفسیر انسان را نیز در این جهت جویا شدند. اصطلاح اومانیسم در این معنا از «اومانیتاس» مشتق شده که یونانیان آن مطالب را «پایدیا» می نامیدند که به معنای فرهنگ می باشد. در یونان قدیم تعلیم و تربیت به وسیله هنرهای آزاد صورت میگرفت و چنین مقرراتی فقط شایسته انسان تلقی میشد؛ از آن جهت که آدمی خود را از سایر حیوانات متمایز نموده است.
🔺اومانیستها مصمم بودند تا آن حیات روحی را که انسان در عصر کلاسیک دارا بود و در قرون وسطا از دست داده بود، دیگر بار از طریق ادبیات کلاسیک به او بازگردانند و آن همان روح «آزادی» بود که ادعای خودمختاری و خودرهبری آدمی را توجیه مینمود و به او اجازه میداد تا در حالیکه خود را گرفتار طبیعت و تاریخ میدید، به دنبال قابلیتی باشد تا بتواند طبیعت و تاریخ را قلمرو حکومت خودساخته و بر آن مسلط شود.
🔻اومانیسم به عنوان «بازگشت به روزگار باستان» به معنی تجدید گذشته باستانی نبود بلکه درصدد بود تا به احیا و توسعه استعدادها و نیروهایی بپردازد که گذشتگان دارا بودند و آن نیروها را به کار میگرفتند و این در حالی بود که اومانیستها برخی از باورها و معتقدات مردم قرون وسطا را از دست داده بودند.
📖کتاب نقدی بر مبانی معرفتشناسی اومانیستی، نوشته مریم صانعپور، ص 21 و 22
#ایتالیا
#رنسانس
#اومانیسم
#قرون_وسطی
#آموزش_مفاهیم
📌@canoon_org
🔷اومانیسم جنبشی فلسفی و ادبی است که در نیمه دوم قرن چهاردهم از ایتالیا آغاز و به دیگر کشورهای اروپایی کشیده شد. این جنبش یکی از عوامل فرهنگ جدید را تشکیل میدهد. همچنین اومانیسم فلسفهای است که ارزش یا مقام انسان را ارج مینهد و او را میزان همه چیز قرار میدهد و به بیانی دیگر سرشت انسانی و حدود و علائق طبیعت آدمی را به عنوان موضوع اتخاذ مینماید.
🔶اومانیسم در معنای ابتدائی خود که مفهومی تاریخی است، جنبه اساسی و زیربنایی رنسانس میباشد؛ همان جنبهای که متفکران از آن طریق کمال انسانی را در جهان طبیعت و تاریخ جستوجو کردند و تفسیر انسان را نیز در این جهت جویا شدند. اصطلاح اومانیسم در این معنا از «اومانیتاس» مشتق شده که یونانیان آن مطالب را «پایدیا» می نامیدند که به معنای فرهنگ می باشد. در یونان قدیم تعلیم و تربیت به وسیله هنرهای آزاد صورت میگرفت و چنین مقرراتی فقط شایسته انسان تلقی میشد؛ از آن جهت که آدمی خود را از سایر حیوانات متمایز نموده است.
🔺اومانیستها مصمم بودند تا آن حیات روحی را که انسان در عصر کلاسیک دارا بود و در قرون وسطا از دست داده بود، دیگر بار از طریق ادبیات کلاسیک به او بازگردانند و آن همان روح «آزادی» بود که ادعای خودمختاری و خودرهبری آدمی را توجیه مینمود و به او اجازه میداد تا در حالیکه خود را گرفتار طبیعت و تاریخ میدید، به دنبال قابلیتی باشد تا بتواند طبیعت و تاریخ را قلمرو حکومت خودساخته و بر آن مسلط شود.
🔻اومانیسم به عنوان «بازگشت به روزگار باستان» به معنی تجدید گذشته باستانی نبود بلکه درصدد بود تا به احیا و توسعه استعدادها و نیروهایی بپردازد که گذشتگان دارا بودند و آن نیروها را به کار میگرفتند و این در حالی بود که اومانیستها برخی از باورها و معتقدات مردم قرون وسطا را از دست داده بودند.
📖کتاب نقدی بر مبانی معرفتشناسی اومانیستی، نوشته مریم صانعپور، ص 21 و 22
#ایتالیا
#رنسانس
#اومانیسم
#قرون_وسطی
#آموزش_مفاهیم
📌@canoon_org