#آنان_که_می_اندیشند
#سید_قطب
«ميانهی افراط گرايی و اصلاح گری»
پس از روبرویی با استعمارگران غربی، یکی از رایجترین پدیدههای جهان اسلام، در چند قرن گذشته، گسترش جریانهای اسلامگرا در قالب حرکتهای جهادی بود. جریانهایی که بر اساس اندیشۀ اصلاحگران مسلمان بنیاد شد و با دغدغۀ انحطاط جهان اسلام، به دنبال بازسازی شکوه، تمدن و فرهنگ اسلامی بود.
در جغرافیای گستردۀ جهان اسلام و از بین اندیشمندان مسلمان، سرزمین مصر و سیّد قطب(۱۹۰۶-۱۹۶۶) از جایگاه ویژهای برخوردارند. اندیشۀ سیّد قطب نمودی از جنبۀ عملگرا و آرمانطلب برای بازسازی اسلام اصیل بود. او با تعریف مفاهیم «حاکمیّت» و «جاهلیّت» میکوشید که جامعۀ آرمانی خود را، در عصر جدید، بر پایههایی عمیق سنت، فقه و اندیشۀ اسلامی بنا کند.
در دورۀ معاصر، بررسی آثار سیّد قطب برای شناخت و مطالعۀ دقیق فکر و اندیشۀ اسلامی بسیار اهمیت دارد زیرا؛ او به عنوان یک اندیشمند مسلمان، خود را موظف میدانست که برای پیشگیری از انحطاط و تلاش برای احیای اسلام اصیل، از جنبههای گوناگون فرهنگ و اندیشۀ اسلامی بهره ببرد و راهی نشان دهد.
وی معتقد بود اسلام غایت و نهایت تاریخ بشری و یک سازمان فکری است که هیچ خلل و تناقضی در آن راه ندارد؛ سازمانی که از چنان همخوانی و توازنی برخوردار است که، بیشک، بشر را به سوی سعادتی جاودانه هدایت میکند. سیّد قطب عقیده، فقه و تاریخ اسلام را پدیدهای ساری و جاری در زمان میدانست و با هرگونه تاریخیانگاری پدیدههای اسلامی مخالف بود. او برای تطبیق تاریخ اسلام با شرایط معاصر جهان اسلام بسیار کوشید و عمر خود را در این راه صرف کرد. در نگاه بسیاری از متفکران و تحلیلگران اسلام معاصر، سیّد قطب به عنوان یک رهبر معنوی سبب شد اسلام از یک فرهنگ زوالیافته و ناتوان در هماهنگی با شرایط جدید جهان، به عامل اصلی تحرّک مسلمانان تبدیل شود و مسیر آنان را به سوی سعادت و پیشرفت روشن کند. در واقع، هدف او ایجاد یک حکومت اسلامی منسجم و بدون خلل بود.
درست است که نمیتوان دربارۀ اهمیت هدف اصلی سیّد قطب در تنظیم ساختار فکریاش شک کرد اما، پژوهشگران در زمینۀ شیوۀ مواجهه، راهبرد اصلی و عواقب نظریات او در تاریخ، فرهنگ و سیاست کشورهای مسلمان خاورمیانه، در نیمه دوم قرن بیستم، اختلاف نظر دارند. او نیز مانند دیگر اندیشمندان خطر گسترش افکار الحادی غربی یا ملیگرایان بومی عرب را بسیار جدی میدانست و در اقدامات شتابزده و گاهی افراطی تردید نمیکرد. همراهان سیّد قطب او را رهبری کاریزماتیک و تکرارنشدنی میدانستند اما، منتقدانی جدی و اندیشمند نیز بودند که افکار او را بسیار افراطی، عملگرایانه و خشونتطلب میانگاشتند. با در نظر گرفتن این اختلافات فکری میان مخالفان و موافقان اندیشۀ سیّد قطب، در پرونده پيشرو نقش تأثیرگذار او را در حرکت اخوان المسلمین مصر و خاورمیانه را بررسی میکنیم تا از این طریق تصویری کمتر دیده شده از این اندیشمند مطرح اسلامی در بستر جامعه و زمانهاش ارائه گردد.
telegram.me/Canoon_org/295
#سید_قطب
«ميانهی افراط گرايی و اصلاح گری»
پس از روبرویی با استعمارگران غربی، یکی از رایجترین پدیدههای جهان اسلام، در چند قرن گذشته، گسترش جریانهای اسلامگرا در قالب حرکتهای جهادی بود. جریانهایی که بر اساس اندیشۀ اصلاحگران مسلمان بنیاد شد و با دغدغۀ انحطاط جهان اسلام، به دنبال بازسازی شکوه، تمدن و فرهنگ اسلامی بود.
در جغرافیای گستردۀ جهان اسلام و از بین اندیشمندان مسلمان، سرزمین مصر و سیّد قطب(۱۹۰۶-۱۹۶۶) از جایگاه ویژهای برخوردارند. اندیشۀ سیّد قطب نمودی از جنبۀ عملگرا و آرمانطلب برای بازسازی اسلام اصیل بود. او با تعریف مفاهیم «حاکمیّت» و «جاهلیّت» میکوشید که جامعۀ آرمانی خود را، در عصر جدید، بر پایههایی عمیق سنت، فقه و اندیشۀ اسلامی بنا کند.
در دورۀ معاصر، بررسی آثار سیّد قطب برای شناخت و مطالعۀ دقیق فکر و اندیشۀ اسلامی بسیار اهمیت دارد زیرا؛ او به عنوان یک اندیشمند مسلمان، خود را موظف میدانست که برای پیشگیری از انحطاط و تلاش برای احیای اسلام اصیل، از جنبههای گوناگون فرهنگ و اندیشۀ اسلامی بهره ببرد و راهی نشان دهد.
وی معتقد بود اسلام غایت و نهایت تاریخ بشری و یک سازمان فکری است که هیچ خلل و تناقضی در آن راه ندارد؛ سازمانی که از چنان همخوانی و توازنی برخوردار است که، بیشک، بشر را به سوی سعادتی جاودانه هدایت میکند. سیّد قطب عقیده، فقه و تاریخ اسلام را پدیدهای ساری و جاری در زمان میدانست و با هرگونه تاریخیانگاری پدیدههای اسلامی مخالف بود. او برای تطبیق تاریخ اسلام با شرایط معاصر جهان اسلام بسیار کوشید و عمر خود را در این راه صرف کرد. در نگاه بسیاری از متفکران و تحلیلگران اسلام معاصر، سیّد قطب به عنوان یک رهبر معنوی سبب شد اسلام از یک فرهنگ زوالیافته و ناتوان در هماهنگی با شرایط جدید جهان، به عامل اصلی تحرّک مسلمانان تبدیل شود و مسیر آنان را به سوی سعادت و پیشرفت روشن کند. در واقع، هدف او ایجاد یک حکومت اسلامی منسجم و بدون خلل بود.
درست است که نمیتوان دربارۀ اهمیت هدف اصلی سیّد قطب در تنظیم ساختار فکریاش شک کرد اما، پژوهشگران در زمینۀ شیوۀ مواجهه، راهبرد اصلی و عواقب نظریات او در تاریخ، فرهنگ و سیاست کشورهای مسلمان خاورمیانه، در نیمه دوم قرن بیستم، اختلاف نظر دارند. او نیز مانند دیگر اندیشمندان خطر گسترش افکار الحادی غربی یا ملیگرایان بومی عرب را بسیار جدی میدانست و در اقدامات شتابزده و گاهی افراطی تردید نمیکرد. همراهان سیّد قطب او را رهبری کاریزماتیک و تکرارنشدنی میدانستند اما، منتقدانی جدی و اندیشمند نیز بودند که افکار او را بسیار افراطی، عملگرایانه و خشونتطلب میانگاشتند. با در نظر گرفتن این اختلافات فکری میان مخالفان و موافقان اندیشۀ سیّد قطب، در پرونده پيشرو نقش تأثیرگذار او را در حرکت اخوان المسلمین مصر و خاورمیانه را بررسی میکنیم تا از این طریق تصویری کمتر دیده شده از این اندیشمند مطرح اسلامی در بستر جامعه و زمانهاش ارائه گردد.
telegram.me/Canoon_org/295
Telegram
کانون اندیشه جوان
«ميانهی افراط گرايی و اصلاح گری»
پروندهای به مناسبت ۲۹ اوت، سالروز به دارآویختهشدن سید قطب، در کانال تلگرامی کانون اندیشه جوان
telegram.me/joinchat/BDptIDvMZtlYqqUPUU-5ag
پروندهای به مناسبت ۲۹ اوت، سالروز به دارآویختهشدن سید قطب، در کانال تلگرامی کانون اندیشه جوان
telegram.me/joinchat/BDptIDvMZtlYqqUPUU-5ag
کانون اندیشه جوان
«ميانهی افراط گرايی و اصلاح گری» پروندهای به مناسبت ۲۹ اوت، سالروز به دارآویختهشدن سید قطب، در کانال تلگرامی کانون اندیشه جوان telegram.me/joinchat/BDptIDvMZtlYqqUPUU-5ag
💠 « #سید_قطب و جریانِ اعتزال نو»
🔹گزیدهای از سخنرانی آیتالله #علی_اکبر_رشاد در همایش #آنان_که_میاندیشند
🔸مجموعه جریانها و خرده گفتمانهای طیف وسیعی که کمابیش ذیل عنوان «اعتزال نو» قرار میگیرند از سه کاستی و کژی رنج میبرند و همین کاستی ها هم مانع کامیابی و کارآمدی این جریان در تحول اجتماعی، فکری و عملی جوامع اسلامی شده است. این سه کاستی عبارتند از «فقر فلسفی و عقلانیت پویا وکارآمد»، «فقدان منطق کارآمد در مقام فهم دین و فعل دینی» و «غیاب حماسه».
🔸در تاریخ اسلام، انحراف معرفتی و فکری بزرگتر و خسارت بارتر از اشعریت وجود نداشته؛ اشعریتی که دامنگیر اکثریت عامه بلکه امت اسلامی شد. زیرا در اشعریت عقلانیت به عنوان عنصر شاخصه انسانیت و اسلامیت، غایب است. تحول در گرو تفکر، نو اندیشی و روشن اندیشی است. جان و جوهر روشنفکری عقل گرایی است و اشعریت تباین جوهری و ذاتی با روشنفکری دارد؛ نوعی سفاهت کلامیست و قهرا با عقلانیت هیچ نسبتی نمی تواند داشته باشد. افزون بر ۱۰ قرن اکثریت امت اسلامی مبتلای به این آفت بودند؛ بر این نگرش، انسداد اجتهاد را هم ضمیمه کنید.
در تاریخ جریانهای غالب و مسلط اسلامی در میان امت اسلام بعد از چهار فقیه برجسته عامه اهل سنت، اجتهاد تعطیل شد که این البته به دلیل غیاب عقل بود چون جوهر اجتهاد هم عقلانیت است.
🔸طی دو قرن اخیر افرادی به عنوان عناصر مصلح و افراد دلسوز و خیرخواه جامعه و امت اسلامی به چاره اندیشی برای حل این معضل اهتمام کردندکه با مقوله اشعریت چه کنیم که بلای جان اسلام و امت اسلامی است؟ دیدند که احیاء اعتزال تاریخی که میسر و قابل دفاع هم نیست، لهذا این تأملات، دغدغه ها، مصلحت اندیشی ها و احیانا خیرخواهیها منتهی به پیدایش جریانهایی شد که می توان از آن به اعتزال نو تعبیر کرد.
🔸در واقع نو اعتزال گرایی تلاشی است برای زدودن آثار سوء حاکمیت طولانی اشعریت در تفکر اکثریت امت اسلامی. گرچه جریان نواعتزالی یکدست و مبانی و مباحث آن چندان شفاف نیست و در مجموع به یک مکتب و دستگاه معرفتی تبدیل نشده، اما در مجموع میتوان گفت یک رویکرد معرفتی است.
🔸سید قطب و من تبع سید قطب، متعلق به همین طیف نومعتزله باید قلمداد شود یا خود سید قطب را باید در زمره پیشاهنگان و پیشکسوتان تفکر نو اعتزالی انگاشت.
مشکل اساسی اشعریت فقدان دستگاه فلسفی و عقلانیت کارآمد بود؛ اولا در مبنا و فقدان منطق کارآمد و دوم در مقام مواجهه با دین، در دو افق: فهم دین و فعل دینی.
🔸نواعتزالگرایی که تصور میکرد باید جایگزین اشعریت بشود در حالی که اعتزال تاریخی هم مورد قبول و دفاع نیست و دقیقا از همین نقاط ضعف رنج می برد. به تعبیری باید گفت نقطه ضعف اصلی و مشترک اعتزال تاریخی و اشعریت مسلط و هم اعتزال نو در همین دو نقطه است به اضافه اینکه اعتزال نو از نبود چیز دیگری هم رنج می برد به نام غیاب حماسه.
l1l.ir/c0-
🔹گزیدهای از سخنرانی آیتالله #علی_اکبر_رشاد در همایش #آنان_که_میاندیشند
🔸مجموعه جریانها و خرده گفتمانهای طیف وسیعی که کمابیش ذیل عنوان «اعتزال نو» قرار میگیرند از سه کاستی و کژی رنج میبرند و همین کاستی ها هم مانع کامیابی و کارآمدی این جریان در تحول اجتماعی، فکری و عملی جوامع اسلامی شده است. این سه کاستی عبارتند از «فقر فلسفی و عقلانیت پویا وکارآمد»، «فقدان منطق کارآمد در مقام فهم دین و فعل دینی» و «غیاب حماسه».
🔸در تاریخ اسلام، انحراف معرفتی و فکری بزرگتر و خسارت بارتر از اشعریت وجود نداشته؛ اشعریتی که دامنگیر اکثریت عامه بلکه امت اسلامی شد. زیرا در اشعریت عقلانیت به عنوان عنصر شاخصه انسانیت و اسلامیت، غایب است. تحول در گرو تفکر، نو اندیشی و روشن اندیشی است. جان و جوهر روشنفکری عقل گرایی است و اشعریت تباین جوهری و ذاتی با روشنفکری دارد؛ نوعی سفاهت کلامیست و قهرا با عقلانیت هیچ نسبتی نمی تواند داشته باشد. افزون بر ۱۰ قرن اکثریت امت اسلامی مبتلای به این آفت بودند؛ بر این نگرش، انسداد اجتهاد را هم ضمیمه کنید.
در تاریخ جریانهای غالب و مسلط اسلامی در میان امت اسلام بعد از چهار فقیه برجسته عامه اهل سنت، اجتهاد تعطیل شد که این البته به دلیل غیاب عقل بود چون جوهر اجتهاد هم عقلانیت است.
🔸طی دو قرن اخیر افرادی به عنوان عناصر مصلح و افراد دلسوز و خیرخواه جامعه و امت اسلامی به چاره اندیشی برای حل این معضل اهتمام کردندکه با مقوله اشعریت چه کنیم که بلای جان اسلام و امت اسلامی است؟ دیدند که احیاء اعتزال تاریخی که میسر و قابل دفاع هم نیست، لهذا این تأملات، دغدغه ها، مصلحت اندیشی ها و احیانا خیرخواهیها منتهی به پیدایش جریانهایی شد که می توان از آن به اعتزال نو تعبیر کرد.
🔸در واقع نو اعتزال گرایی تلاشی است برای زدودن آثار سوء حاکمیت طولانی اشعریت در تفکر اکثریت امت اسلامی. گرچه جریان نواعتزالی یکدست و مبانی و مباحث آن چندان شفاف نیست و در مجموع به یک مکتب و دستگاه معرفتی تبدیل نشده، اما در مجموع میتوان گفت یک رویکرد معرفتی است.
🔸سید قطب و من تبع سید قطب، متعلق به همین طیف نومعتزله باید قلمداد شود یا خود سید قطب را باید در زمره پیشاهنگان و پیشکسوتان تفکر نو اعتزالی انگاشت.
مشکل اساسی اشعریت فقدان دستگاه فلسفی و عقلانیت کارآمد بود؛ اولا در مبنا و فقدان منطق کارآمد و دوم در مقام مواجهه با دین، در دو افق: فهم دین و فعل دینی.
🔸نواعتزالگرایی که تصور میکرد باید جایگزین اشعریت بشود در حالی که اعتزال تاریخی هم مورد قبول و دفاع نیست و دقیقا از همین نقاط ضعف رنج می برد. به تعبیری باید گفت نقطه ضعف اصلی و مشترک اعتزال تاریخی و اشعریت مسلط و هم اعتزال نو در همین دو نقطه است به اضافه اینکه اعتزال نو از نبود چیز دیگری هم رنج می برد به نام غیاب حماسه.
l1l.ir/c0-
کانون اندیشه جوان
«ميانهی افراط گرايی و اصلاح گری» پروندهای به مناسبت ۲۹ اوت، سالروز به دارآویختهشدن سید قطب، در کانال تلگرامی کانون اندیشه جوان telegram.me/joinchat/BDptIDvMZtlYqqUPUU-5ag
💠«از جاهلیت تا تکفیر در اندیشه #سید_قطب »
🔹گزیدهای از سخنرانی حجتالاسلام #داوود_فیرحی در همایش #آنان_که_میاندیشند
🔸در دوره ۱۹۶۵و ۱۹۶۶ که حکم اعدام سید قطب به همراه دو یار وی صادر میشود، دوره جالبی برای مطالعه دیدگاههای سیدقطب درباره مفهوم جاهلیت است. با نگاه به مفهوم جاهلیت، احساس میکنیم این ادبیات، بسیار به ادبیات «ندوی» و یا «مودودی» نزدیک است. بر اساس کار مشترکی که با یکی از دانشجویان انجام دادیم، دریافتیم که تئوری جاهلیت قبل از سید قطب در آثار مودودی وجود دارد و ایشان این بحث را توسعه دادند. درباره مفهوم جاهلیت تقریبا می توان گفت نظریههایی که در مودودی هست در خود سید قطب هم وجود دارد؛ همچون واژه «جاهلیت ناب» یا جاهلیت خالص و منظور نگاه های ماتریالیستی به انسان هست. باز هم با تکیه بر مودودی هست که سید قطب در ادبیات خود اومانیسم را جاهلیت تلقی و نمادش را ایالات متحده تصور میکند.
🔸از مجموع گفتههای سید قطب چنین استنباط می شود که او بخش های صنایع و فنون و علوم دقیق غرب را مورد انتقاد قرار نداده و آنچه بیشتر برای او مهم بوده، نظام حقوقی و اخلاقی است. در ادبیات سید هم همانند ادبیات مودودی یک نوع جاهلیتی در نظر گرفته شده با عنوان جامعیت شرک آلود یا تقریبا نظام هایی که به نوعی در کنار حکومت خداوند یا حاکمیت شریعت به چیزهای دیگر توجه می کنند. جملهای در ادبیات ندوی یا مودودی تحت عنوان «جاهلیت راهبانه» وجود دارد که به نوعی رهبانیت را هم مورد انتقاد قرار می دهند اما در ادبیات سید بحث جاهلیت تفاوت هایی با ادبیات مودودی دارد؛ شاید بشود گفت گروه های جهادی سعی کردند از این بحثها و ادبیات کمک بگیرند و نظریههای تکفیر را به سید هم نسبت دهند.
🔸در ادبیات سید بحثی هست به نام جاهلیت مدرن؛ وی نه تنها دنیای غیر مسلمان را دنیای جاهلی تلقی می کند، بلکه حتی دنیای مسلمانی امروز را هم دنیای جاهلی حساب می کند یعنی در واقع حکمی که در ادبیات مودودی و ندوی بود، آن را به خود جهان اسلام و مسلمانان سرایت داده و می گوید: در جهان امروز دیگر بشر نمی تواند ادعا کند که جاهلیت بخاطر نبود علم است؛ بلکه حتی دانشمندان را هم جاهل تلقی می کند. سید قطب بر این باور است که «جاهلیت قرن بیستم وخیم ترین نوع جاهلیتی است که در تاریخ بشر ظاهر شده زیرا در این عصر جامعه جاهلی چهره های متفاوتی به خود گرفته و «ایسم» های متفاوتی جای توحید نشسته اند.
🔸طی پنجاه سال اخیر یک دگرگونی در مفاهیم پیدا شده و جالب اینکه در این مفاهیم به نوعی مصادرهای از آراء قطب هم هست. من در چند بخش این مصادره را دیدم؛ یکی در مفهوم جاهلیت که تبدیل به مفهوم تکفیر یا کفر می شود، یکی دگرگونی در مفهوم جهاد است که بخصوص این جهاد معنی خاصی برای تکفیری ها دارد؛ یکی هم مفهوم تأسیس حکومت شرعیست (یعنی بحث هایی مثل خلافت را دنبال می کنند). با مطالعه این مباحث، می توان دریافت که در جهان اهل سنت اسلام گرایی سیاسی با تکیه بر تفسیرهایی از ادبیات قطب چگونه از اصولگرایی سید قطب عبور و یک رادیکالیسم را تولید می کند. فکر می کنم یک خلطی در جوامع پیدا شده و هر کس به سید قطب توجه دارد متهم به رادیکال بودن می شود و تفکیک این مفاهیم شاید بتواند کمک بزرگی به این موضوع بکند.
l1l.ir/c15
🔹گزیدهای از سخنرانی حجتالاسلام #داوود_فیرحی در همایش #آنان_که_میاندیشند
🔸در دوره ۱۹۶۵و ۱۹۶۶ که حکم اعدام سید قطب به همراه دو یار وی صادر میشود، دوره جالبی برای مطالعه دیدگاههای سیدقطب درباره مفهوم جاهلیت است. با نگاه به مفهوم جاهلیت، احساس میکنیم این ادبیات، بسیار به ادبیات «ندوی» و یا «مودودی» نزدیک است. بر اساس کار مشترکی که با یکی از دانشجویان انجام دادیم، دریافتیم که تئوری جاهلیت قبل از سید قطب در آثار مودودی وجود دارد و ایشان این بحث را توسعه دادند. درباره مفهوم جاهلیت تقریبا می توان گفت نظریههایی که در مودودی هست در خود سید قطب هم وجود دارد؛ همچون واژه «جاهلیت ناب» یا جاهلیت خالص و منظور نگاه های ماتریالیستی به انسان هست. باز هم با تکیه بر مودودی هست که سید قطب در ادبیات خود اومانیسم را جاهلیت تلقی و نمادش را ایالات متحده تصور میکند.
🔸از مجموع گفتههای سید قطب چنین استنباط می شود که او بخش های صنایع و فنون و علوم دقیق غرب را مورد انتقاد قرار نداده و آنچه بیشتر برای او مهم بوده، نظام حقوقی و اخلاقی است. در ادبیات سید هم همانند ادبیات مودودی یک نوع جاهلیتی در نظر گرفته شده با عنوان جامعیت شرک آلود یا تقریبا نظام هایی که به نوعی در کنار حکومت خداوند یا حاکمیت شریعت به چیزهای دیگر توجه می کنند. جملهای در ادبیات ندوی یا مودودی تحت عنوان «جاهلیت راهبانه» وجود دارد که به نوعی رهبانیت را هم مورد انتقاد قرار می دهند اما در ادبیات سید بحث جاهلیت تفاوت هایی با ادبیات مودودی دارد؛ شاید بشود گفت گروه های جهادی سعی کردند از این بحثها و ادبیات کمک بگیرند و نظریههای تکفیر را به سید هم نسبت دهند.
🔸در ادبیات سید بحثی هست به نام جاهلیت مدرن؛ وی نه تنها دنیای غیر مسلمان را دنیای جاهلی تلقی می کند، بلکه حتی دنیای مسلمانی امروز را هم دنیای جاهلی حساب می کند یعنی در واقع حکمی که در ادبیات مودودی و ندوی بود، آن را به خود جهان اسلام و مسلمانان سرایت داده و می گوید: در جهان امروز دیگر بشر نمی تواند ادعا کند که جاهلیت بخاطر نبود علم است؛ بلکه حتی دانشمندان را هم جاهل تلقی می کند. سید قطب بر این باور است که «جاهلیت قرن بیستم وخیم ترین نوع جاهلیتی است که در تاریخ بشر ظاهر شده زیرا در این عصر جامعه جاهلی چهره های متفاوتی به خود گرفته و «ایسم» های متفاوتی جای توحید نشسته اند.
🔸طی پنجاه سال اخیر یک دگرگونی در مفاهیم پیدا شده و جالب اینکه در این مفاهیم به نوعی مصادرهای از آراء قطب هم هست. من در چند بخش این مصادره را دیدم؛ یکی در مفهوم جاهلیت که تبدیل به مفهوم تکفیر یا کفر می شود، یکی دگرگونی در مفهوم جهاد است که بخصوص این جهاد معنی خاصی برای تکفیری ها دارد؛ یکی هم مفهوم تأسیس حکومت شرعیست (یعنی بحث هایی مثل خلافت را دنبال می کنند). با مطالعه این مباحث، می توان دریافت که در جهان اهل سنت اسلام گرایی سیاسی با تکیه بر تفسیرهایی از ادبیات قطب چگونه از اصولگرایی سید قطب عبور و یک رادیکالیسم را تولید می کند. فکر می کنم یک خلطی در جوامع پیدا شده و هر کس به سید قطب توجه دارد متهم به رادیکال بودن می شود و تفکیک این مفاهیم شاید بتواند کمک بزرگی به این موضوع بکند.
l1l.ir/c15
کانون اندیشه جوان
«ميانهی افراط گرايی و اصلاح گری» پروندهای به مناسبت ۲۹ اوت، سالروز به دارآویختهشدن سید قطب، در کانال تلگرامی کانون اندیشه جوان telegram.me/joinchat/BDptIDvMZtlYqqUPUU-5ag
💠«گفتمان تکفیر در اندیشه #سید_قطب »
🔹گزیدهای از سخنرانی استاد #حسن_رحیم_پور در همایش #آنان_که_میاندیشند
🔸اگر به تعداد انگشتهای دستان بلکه یک دست بخواهیم افرادی را نام ببریم که در بنیانگذاری فکری موج اسلامگرایی انقلابی جدید نقش داشتند، یکی از آن ۱۰نفر و بلکه پنج نفر قطعا سید قطب است.
🔸سید قطب مراحل مختلفی در زندگیاش داشته، از دورانی که برخی می گویند سکولار بوده، در حوزه ادبیات، هنر و روزنامهنگاری، تا دورانی که برخی گفتند گرایشات چپ اسلامی پیدا کرده، تا زمانی که به آمریکا میرود؛ در بازگشت از آمریکا دقیقا ضد آمریکاییترین و ضدصهیونیستیترین دوران عمرش شروع میشود؛ بعد از آن وارد اخوان المسلمین و به ایدئولوگ اصلی آن تبدیل می شود. بی شک حسن البنا و سید قطب در رأس کسانی هستند که در جهان اهل سنت تأثیرات بسیار بنیادینی در تحولات سیاسی داشتند که تا امروز نیز شاهدش هستیم؛ حتی بین انقلابیون شیعه هم بیتأثیر نبودند.
🔸ادبیات انقلابی سید قطب شبیه نواب صفوی است. حال، از همین آدم مقالات و رویکرهایی میبینید که نمونه ایرانیش دقیقا ادبیات دکتر شریعتی است. تفاوت سلیقه ای و مزاج فکری از نواب تا شریعتی خیلی زیاد است، میخواهم بگویم این مفاهیم در یک دورانی در کنار هم بکار رفته. برای مثال اگر آثار متفکران مسلمان قبل از انقلاب را بررسی کنید که در جریان سازی تأثیر داشتند، حتی شهید مطهری، دقیقا میتوانید مفاهیمی را بیابید که امروز مارک ارتجاعی یا التقاطی، چپ یا راست، خشونت طلبی، یا مدارا و پلورالیسم له آن می خورد! مسئله اینست که بعد از آنها چه اتفاقاتی در عرصه سیاسی، دسته بندیها، عملها و عکس العملها رخ میدهد که بر اساس آن برخی از مفاهیم مندرج در آثار یک متفکر، برجستهتر از بخشهای دیگر میشود.
🔸ما امروز با مفاهیم و کلماتی مواجهیم که مشترک معنوی و لفظی هستند؛ مثلا جریانهای مختلفی از مقوله «بازگشت به خویش» یا «بازگشت به صدر اسلام» سخن گفتند. یا برای مثال مفهوم سلفی گری را به دو معنا به کار بردند؛ به یک معنا شما در رأس سلفیون امثال سید جمال را می بینید؛ سید جمال کجا، جریان های تکفیری و سلفی کجا! نه به لحاظ مذهب اصلا به لحاظ مشرب؛ شاید کسی که نخستین بار ندای سلفی گری را در جهان اسلام و اتفاقا مصر راه انداخت، مؤسس اخوان، یعنی استاد حسن البنا، شاگرد مکتب سید جمال است؛ همچنین «محمد عبدو» و «رشید رضا»؛ محمد عبدو که اصلا در سایه سید جمال تعریف میشود. سید جمال، روشنفکر نیست به مفهوم لائیک؛ او در حوزه نجف شاگرد شیخ مرتضی انصاری و شاگرد ملا حسین همدانی در فقه و عرفان است؛ اولین بار و در سن نوجوانی از طرف شیخ مرتضی انصاری برای تبلیغ به هند اعزام میشود و از آنجا حرکت خود در سراسر جهان را شروع می کند و یکی از بزرگترین سرمایه گذاری های او نیز در مصر است. من تردید ندارم که اخوان المسلمین در واقع یکی از بذرهایی بود که سیدجمال در مصر پاشید و بعدها محصول داد.
🔸 هم سید جمال میگفت «سلفیگری»، هم امام(ره) میگفت سلفیگری، «بازگشت به اسلام و عزت اسلامی»؛ مطهری و شریعتی هم می گفتند؛ جریان های بسیار حاد تکفیری از نوع وهابی در اهل سنت و اخباری در شیعه نیز این شعار را داده اند؛ اخباری شیعه مثل سلفی وهابی و تکفیری بر اساس برداشت های خودشان تغییراتی دادند و حتی میگویند فقها را هم قبول نداریم.
تعبیر سلفی گری، جهاد، جهاد جهانی، تشکیل حکومت جهانی اسلام و مبارزه با شرک جهانی، همه شعارهای بسیار درستی است اما در مفاهیم مختلف به کار می رود؛ این کلماتی است که به صورت مشترک هم توسط جریان های افراطی تکفیری و هم جریانهای کاملا معتدل انقلابی به کار می رود؛ خود مفهوم تکفیر هم چنین است. مگر امام(ره) سلمان رشدی را تکفیر نکرد؟!
🔸اصلا تکفیر یعنی چه؟ یعنی سخنگویان یک مکتب مشخصات و مرزهای فکریای داشته باشند. اصلا مرزبانی از یک مکتب امکان ندارد مگر اینکه آن مکتب مرز داشته باشد. مرز مکتب الف و ب کجاست که اگر از آن مرز عبور کردی، پیرو مکتب الف میتواند تو را تکفیر کند و بگوید شما دیگر متعلق به گفتمان مکتب ما نیستید؛ شما وارد قلمرو گفتمان ب شدید. تکفیر یعنی این. خود خداوند در رأس تکفیریهاست. خداوند در قرآن چقدر افراد را تکفیر میکند؟ می گوید مشرک و کافرند؛ ما اصل لحن تکفیر را در روایات داریم و درست هم هست. همه مکاتب حق تکفیر دارند. اگر کسی به نام مارکسیست بگوید مالکیت خصوصی مطلق است، مارکسیست ها حق دارند او را تکفیرکنند؛ اگر یک لیبرالیست بگوید مالکیت مطلق در جامعه دولتی است و هیچکس حق ندارد مالکیت خصوصی داشته باشد، تمام جریانهای کاپیتالیسم و لیبرالیسم حق دارند تکفیرش کنند.
l1l.ir/c2n
🔹گزیدهای از سخنرانی استاد #حسن_رحیم_پور در همایش #آنان_که_میاندیشند
🔸اگر به تعداد انگشتهای دستان بلکه یک دست بخواهیم افرادی را نام ببریم که در بنیانگذاری فکری موج اسلامگرایی انقلابی جدید نقش داشتند، یکی از آن ۱۰نفر و بلکه پنج نفر قطعا سید قطب است.
🔸سید قطب مراحل مختلفی در زندگیاش داشته، از دورانی که برخی می گویند سکولار بوده، در حوزه ادبیات، هنر و روزنامهنگاری، تا دورانی که برخی گفتند گرایشات چپ اسلامی پیدا کرده، تا زمانی که به آمریکا میرود؛ در بازگشت از آمریکا دقیقا ضد آمریکاییترین و ضدصهیونیستیترین دوران عمرش شروع میشود؛ بعد از آن وارد اخوان المسلمین و به ایدئولوگ اصلی آن تبدیل می شود. بی شک حسن البنا و سید قطب در رأس کسانی هستند که در جهان اهل سنت تأثیرات بسیار بنیادینی در تحولات سیاسی داشتند که تا امروز نیز شاهدش هستیم؛ حتی بین انقلابیون شیعه هم بیتأثیر نبودند.
🔸ادبیات انقلابی سید قطب شبیه نواب صفوی است. حال، از همین آدم مقالات و رویکرهایی میبینید که نمونه ایرانیش دقیقا ادبیات دکتر شریعتی است. تفاوت سلیقه ای و مزاج فکری از نواب تا شریعتی خیلی زیاد است، میخواهم بگویم این مفاهیم در یک دورانی در کنار هم بکار رفته. برای مثال اگر آثار متفکران مسلمان قبل از انقلاب را بررسی کنید که در جریان سازی تأثیر داشتند، حتی شهید مطهری، دقیقا میتوانید مفاهیمی را بیابید که امروز مارک ارتجاعی یا التقاطی، چپ یا راست، خشونت طلبی، یا مدارا و پلورالیسم له آن می خورد! مسئله اینست که بعد از آنها چه اتفاقاتی در عرصه سیاسی، دسته بندیها، عملها و عکس العملها رخ میدهد که بر اساس آن برخی از مفاهیم مندرج در آثار یک متفکر، برجستهتر از بخشهای دیگر میشود.
🔸ما امروز با مفاهیم و کلماتی مواجهیم که مشترک معنوی و لفظی هستند؛ مثلا جریانهای مختلفی از مقوله «بازگشت به خویش» یا «بازگشت به صدر اسلام» سخن گفتند. یا برای مثال مفهوم سلفی گری را به دو معنا به کار بردند؛ به یک معنا شما در رأس سلفیون امثال سید جمال را می بینید؛ سید جمال کجا، جریان های تکفیری و سلفی کجا! نه به لحاظ مذهب اصلا به لحاظ مشرب؛ شاید کسی که نخستین بار ندای سلفی گری را در جهان اسلام و اتفاقا مصر راه انداخت، مؤسس اخوان، یعنی استاد حسن البنا، شاگرد مکتب سید جمال است؛ همچنین «محمد عبدو» و «رشید رضا»؛ محمد عبدو که اصلا در سایه سید جمال تعریف میشود. سید جمال، روشنفکر نیست به مفهوم لائیک؛ او در حوزه نجف شاگرد شیخ مرتضی انصاری و شاگرد ملا حسین همدانی در فقه و عرفان است؛ اولین بار و در سن نوجوانی از طرف شیخ مرتضی انصاری برای تبلیغ به هند اعزام میشود و از آنجا حرکت خود در سراسر جهان را شروع می کند و یکی از بزرگترین سرمایه گذاری های او نیز در مصر است. من تردید ندارم که اخوان المسلمین در واقع یکی از بذرهایی بود که سیدجمال در مصر پاشید و بعدها محصول داد.
🔸 هم سید جمال میگفت «سلفیگری»، هم امام(ره) میگفت سلفیگری، «بازگشت به اسلام و عزت اسلامی»؛ مطهری و شریعتی هم می گفتند؛ جریان های بسیار حاد تکفیری از نوع وهابی در اهل سنت و اخباری در شیعه نیز این شعار را داده اند؛ اخباری شیعه مثل سلفی وهابی و تکفیری بر اساس برداشت های خودشان تغییراتی دادند و حتی میگویند فقها را هم قبول نداریم.
تعبیر سلفی گری، جهاد، جهاد جهانی، تشکیل حکومت جهانی اسلام و مبارزه با شرک جهانی، همه شعارهای بسیار درستی است اما در مفاهیم مختلف به کار می رود؛ این کلماتی است که به صورت مشترک هم توسط جریان های افراطی تکفیری و هم جریانهای کاملا معتدل انقلابی به کار می رود؛ خود مفهوم تکفیر هم چنین است. مگر امام(ره) سلمان رشدی را تکفیر نکرد؟!
🔸اصلا تکفیر یعنی چه؟ یعنی سخنگویان یک مکتب مشخصات و مرزهای فکریای داشته باشند. اصلا مرزبانی از یک مکتب امکان ندارد مگر اینکه آن مکتب مرز داشته باشد. مرز مکتب الف و ب کجاست که اگر از آن مرز عبور کردی، پیرو مکتب الف میتواند تو را تکفیر کند و بگوید شما دیگر متعلق به گفتمان مکتب ما نیستید؛ شما وارد قلمرو گفتمان ب شدید. تکفیر یعنی این. خود خداوند در رأس تکفیریهاست. خداوند در قرآن چقدر افراد را تکفیر میکند؟ می گوید مشرک و کافرند؛ ما اصل لحن تکفیر را در روایات داریم و درست هم هست. همه مکاتب حق تکفیر دارند. اگر کسی به نام مارکسیست بگوید مالکیت خصوصی مطلق است، مارکسیست ها حق دارند او را تکفیرکنند؛ اگر یک لیبرالیست بگوید مالکیت مطلق در جامعه دولتی است و هیچکس حق ندارد مالکیت خصوصی داشته باشد، تمام جریانهای کاپیتالیسم و لیبرالیسم حق دارند تکفیرش کنند.
l1l.ir/c2n
کانون اندیشه جوان
«ميانهی افراط گرايی و اصلاح گری» پروندهای به مناسبت ۲۹ اوت، سالروز به دارآویختهشدن سید قطب، در کانال تلگرامی کانون اندیشه جوان telegram.me/joinchat/BDptIDvMZtlYqqUPUU-5ag
💠« نگاهی به سیره مشترک #نواب_صفوی و #سید_قطب »
🔹 بخشی از سخنرانی استاد #حسن_رحیم_پور در همایش #آنان_که_میاندیشند
🔸شباهت سید قطب با نواب
جالب است که سرنوشت نواب با سید قطب شبیه هم است. نواب اولین کسی است که پس از ورود متفقین به ایران، شعار حکومت اسلامی درایران را داده. دقیقا شعاری که نواب می دهد که باید حکومت اسلامی تأسیس و دست اجانب قطع شود و ملیگرایی هم شرک است، عین این شعار را اخوانی ها و سید در مصر میدهد. همچنین، سید قطب با اینکه اول با جمال عبدالناصر دوست هستند و حتی جلسات هفتگی با هم دارند و در مبارزه علیه انگلیس و صهیونیسم کاملا با هم متحدند، با جمال عبدالناصر درگیر می شود.
🔺همچنین اشکالاتی که نواب به مرحوم مصدق گرفته عین اشکالاتی است که سید قطب به ناصر می گیرد. ناصرکیست؟ یک جریان ملیگرا با گرایش سوسیالیستی و قومیت عرب، ضد انگلیسی و ضدصهیونیستی که شد قهرمان ملی مصر و جهان عرب اما نه با گرایش دینی ـ اسلامی (البته شخصا مسلمان است اما به لحاظ مکتب سیاسی، اسلامی نیست).
شبیه این قضیه در ایران اتفاق میافتد: نواب صفوی و فدائیان اسلام با مصدق و جبهه ملی کاملا کنار هم هستند تا جایی که رهبران جبهه ملی آن موقع گفتند اگر نواب و عملیاتهای شهادت طلبانه فدائیان اسلام نبود، نهضت نفت ملی نمیشد. دقیقا انتقادی که اخوانیها به ناصر می کنند انتقادیست که فداییان اسلام به مصدق میکنند؛ نواب به مصدق میگوید ما در آوردن تو نقش داشتیم و مردم را علما (آیت الله کاشانی) به خیابان آوردند. ما مقامات رژیم شاه را اعدام کردیم، حالا به وظیفه تان عمل کنید: دست کم مشروب را در کشور ممنوع و کارخانه مشروب فروشی را تعطیل کنید. انتخابات آزاد و درست برگزار کنید. مرحوم مصدق هم گفت من نگفتم میخواهم حکومت اسلامی درست کنم، می خواهم نفت ملی و دست انگلیس ها از نفت ایران کوتاه شود؛ بعد هم چطور این کار را بکنم؟ من حقوق کارمندانم را از مالیات مشروب پرداخت میکنم!
🔺سرانجام نواب به زندان افتاد و فدائیان اسلام دستگیر شدند. شبیه این تعامل بین نواب و مصدق، در مصر بین ناصر و اخوانی ها اتفاق افتاد؛ اخوانیها به ناصر گفتند باید بساط مشروب و فسق و فجور را جمع کنی. ما برای اسلام آمدیم و بحث انتخابات را مطرح کردند؛ دقیقا هم مصدق انتخابات برگزار نکرد و هم ناصر. سید قطب درگیر و زندانی شد. اکثر کتاب های اصلی او که مانیفست جهادیون سنی شد، در زندان و زیر شکنجه نوشته شد؛ همچون تفسیر «فی ظلال القرآن». ولی واقعا مفاهیم آثار سیدقطب با مفاهیمی که تکفیری ها میگویند متفاوت است.
🔸نواب و سفر به مصر
پس از سقوط حکومت رضاخان، در دهههای۲۰ و ۳۰در ایران، ارتباطات و قرابتهای بسیاری میان جنبشهای اسلامی ایران و مصر بوجود آمد. یک نمونه اش همین مسافرت نواب صفوی به مصر بود. نواب در بازگشت، مقالهای راجع به اخوان ترجمه و در روزنامههای ایران چاپ می کند که تعابیر جالبی دارد و بسیار با تحسین و احترام از حسن البنا، که وی را ترور کردند، یاد میکند.
🔺اخوانی ها با اسرائیل اهل جهاد بودند، بعد با نواب، روحانی شیعه ایرانی در یک صف بودند؛ این ایدئولوژی حسن البنا و سید قطب و اخوانیها بود. هنوز هم بینشان هست ولی جریانهای دیگری هم آمدند.
🔺نواب میگوید جمعیتی حدود ۷۰ هزار نفر که بیشتر آنان اساتید و دانشجویان دانشگاه های مصر بودند، یک صدا شعار می دادند: «الرسول زعیمنا» (پیامبر رهبر ماست) «القرآن دستورنا» (قرآن قانون ماست) و... . اینها همین شعارهای انقلاب اسلامی است که امام(ره) جهانی کرده. نواب میگوید به قدری تحت تأثیر این شعارها و فضا قرار گرفته بودم که پیش از نوبت سخنرانی دو رکعت نماز خوانده و از خداوند استمداد کردم که به عربی فصیح و درست در جمع این فضلا و مجاهدین صحبت کنم و خدا یاریام کند که آبروی شیعه و ملت ایران را حفظ کنم. میگوید هنگام سخنرانی، جوانان انقلابی مصر بارها شعار «زنده باد اسلام»، «زنده باد ایران» و «زنده باد نواب صفوی» سرمیدادند و من احساس کردم ما به هم گره خوردهایم. بعد از این قضایا و نیز اعدام سید، نواب به ناصر نامه مینویسد: آقای نخست وزیر جمال عبدالناصر رفتار شدید شما با اخوان المسلمین، غضبی شدید در قلوب مسلمانان ایجاد کرد. سریعا تجدید نظر کنید و کاری کنید که موجب پشیمانی دردناک برای شما نشود.
l1l.ir/c3e
💠 @canoon_org
🔹 بخشی از سخنرانی استاد #حسن_رحیم_پور در همایش #آنان_که_میاندیشند
🔸شباهت سید قطب با نواب
جالب است که سرنوشت نواب با سید قطب شبیه هم است. نواب اولین کسی است که پس از ورود متفقین به ایران، شعار حکومت اسلامی درایران را داده. دقیقا شعاری که نواب می دهد که باید حکومت اسلامی تأسیس و دست اجانب قطع شود و ملیگرایی هم شرک است، عین این شعار را اخوانی ها و سید در مصر میدهد. همچنین، سید قطب با اینکه اول با جمال عبدالناصر دوست هستند و حتی جلسات هفتگی با هم دارند و در مبارزه علیه انگلیس و صهیونیسم کاملا با هم متحدند، با جمال عبدالناصر درگیر می شود.
🔺همچنین اشکالاتی که نواب به مرحوم مصدق گرفته عین اشکالاتی است که سید قطب به ناصر می گیرد. ناصرکیست؟ یک جریان ملیگرا با گرایش سوسیالیستی و قومیت عرب، ضد انگلیسی و ضدصهیونیستی که شد قهرمان ملی مصر و جهان عرب اما نه با گرایش دینی ـ اسلامی (البته شخصا مسلمان است اما به لحاظ مکتب سیاسی، اسلامی نیست).
شبیه این قضیه در ایران اتفاق میافتد: نواب صفوی و فدائیان اسلام با مصدق و جبهه ملی کاملا کنار هم هستند تا جایی که رهبران جبهه ملی آن موقع گفتند اگر نواب و عملیاتهای شهادت طلبانه فدائیان اسلام نبود، نهضت نفت ملی نمیشد. دقیقا انتقادی که اخوانیها به ناصر می کنند انتقادیست که فداییان اسلام به مصدق میکنند؛ نواب به مصدق میگوید ما در آوردن تو نقش داشتیم و مردم را علما (آیت الله کاشانی) به خیابان آوردند. ما مقامات رژیم شاه را اعدام کردیم، حالا به وظیفه تان عمل کنید: دست کم مشروب را در کشور ممنوع و کارخانه مشروب فروشی را تعطیل کنید. انتخابات آزاد و درست برگزار کنید. مرحوم مصدق هم گفت من نگفتم میخواهم حکومت اسلامی درست کنم، می خواهم نفت ملی و دست انگلیس ها از نفت ایران کوتاه شود؛ بعد هم چطور این کار را بکنم؟ من حقوق کارمندانم را از مالیات مشروب پرداخت میکنم!
🔺سرانجام نواب به زندان افتاد و فدائیان اسلام دستگیر شدند. شبیه این تعامل بین نواب و مصدق، در مصر بین ناصر و اخوانی ها اتفاق افتاد؛ اخوانیها به ناصر گفتند باید بساط مشروب و فسق و فجور را جمع کنی. ما برای اسلام آمدیم و بحث انتخابات را مطرح کردند؛ دقیقا هم مصدق انتخابات برگزار نکرد و هم ناصر. سید قطب درگیر و زندانی شد. اکثر کتاب های اصلی او که مانیفست جهادیون سنی شد، در زندان و زیر شکنجه نوشته شد؛ همچون تفسیر «فی ظلال القرآن». ولی واقعا مفاهیم آثار سیدقطب با مفاهیمی که تکفیری ها میگویند متفاوت است.
🔸نواب و سفر به مصر
پس از سقوط حکومت رضاخان، در دهههای۲۰ و ۳۰در ایران، ارتباطات و قرابتهای بسیاری میان جنبشهای اسلامی ایران و مصر بوجود آمد. یک نمونه اش همین مسافرت نواب صفوی به مصر بود. نواب در بازگشت، مقالهای راجع به اخوان ترجمه و در روزنامههای ایران چاپ می کند که تعابیر جالبی دارد و بسیار با تحسین و احترام از حسن البنا، که وی را ترور کردند، یاد میکند.
🔺اخوانی ها با اسرائیل اهل جهاد بودند، بعد با نواب، روحانی شیعه ایرانی در یک صف بودند؛ این ایدئولوژی حسن البنا و سید قطب و اخوانیها بود. هنوز هم بینشان هست ولی جریانهای دیگری هم آمدند.
🔺نواب میگوید جمعیتی حدود ۷۰ هزار نفر که بیشتر آنان اساتید و دانشجویان دانشگاه های مصر بودند، یک صدا شعار می دادند: «الرسول زعیمنا» (پیامبر رهبر ماست) «القرآن دستورنا» (قرآن قانون ماست) و... . اینها همین شعارهای انقلاب اسلامی است که امام(ره) جهانی کرده. نواب میگوید به قدری تحت تأثیر این شعارها و فضا قرار گرفته بودم که پیش از نوبت سخنرانی دو رکعت نماز خوانده و از خداوند استمداد کردم که به عربی فصیح و درست در جمع این فضلا و مجاهدین صحبت کنم و خدا یاریام کند که آبروی شیعه و ملت ایران را حفظ کنم. میگوید هنگام سخنرانی، جوانان انقلابی مصر بارها شعار «زنده باد اسلام»، «زنده باد ایران» و «زنده باد نواب صفوی» سرمیدادند و من احساس کردم ما به هم گره خوردهایم. بعد از این قضایا و نیز اعدام سید، نواب به ناصر نامه مینویسد: آقای نخست وزیر جمال عبدالناصر رفتار شدید شما با اخوان المسلمین، غضبی شدید در قلوب مسلمانان ایجاد کرد. سریعا تجدید نظر کنید و کاری کنید که موجب پشیمانی دردناک برای شما نشود.
l1l.ir/c3e
💠 @canoon_org
🔘سید قطب، در معرض اتهام
🔰عملکرد سید قطب در تقسیم جوامع به اسلامی و جاهلی، از دیدگاه ابوالأعلی مودودی در رابطه با الوهیت و ربوبیت تأثیرپذیر است. مودودی حاکمیت را ویژگی خاص الوهیت و تسلیم شدن در برابر فرمان انسان و اطاعت از قوانین ساخت بشر را منافی دین و نوعی شرک در حاکمیت میداند.
🔹سید قطب نیز در کتاب «معالم فی الطریق» ذیل عنوان لا اله الا الله؛ برنامه زندگی، درباره تبیین جامعه جاهلی و اسلامی مینویسد: «هر جامعهای که عبودیت خود را در بینش اعتقادی، شعائر تعبدی و قانونگذاری به خداوند منحصر نگرداند، جاهلی است. بر این اساس تمام جوامع فعلی موجود در جهان جاهلی محسوب میشوند».
♦️علاوه بر «اخوان المسلمین»، جماعات اسلامی دیگر مانند «الجهاد» و «جماعه المسلمین» به رهبری شکری مصطفی، کتاب معالم را تدریس میکردند؛ اما به دلیل فهم نادرست به نتایج عجیب و غریبی رسیدند و آن را برگرفته از اندیشه سید قطب دانستند.
🔸آنها به سید اتهامات زیادی نسبت دادند از جمله: تکفیر هر مسلمانی که به جماعت نپیوندد؛ حرام دانستن کار در موسسات اجتماعی و کنارهگیری از جامعه و ترک مسجد مسلمانان به استناد اینکه همانند مسجد کافران است. سید قطب از برداشت نادرست آنان حیرتزده شده بود و از آنان دوری میجست.
📝ماهنامه زمانه، شماره ۱۳۰ و ۱۳۱، شهریور و مهر ۱۳۹۴
#سید_قطب
#اخوان_المسلمین
#معالم_فی_الطریق
📌@canoon_org
https://b2n.ir/ghotb
🔰عملکرد سید قطب در تقسیم جوامع به اسلامی و جاهلی، از دیدگاه ابوالأعلی مودودی در رابطه با الوهیت و ربوبیت تأثیرپذیر است. مودودی حاکمیت را ویژگی خاص الوهیت و تسلیم شدن در برابر فرمان انسان و اطاعت از قوانین ساخت بشر را منافی دین و نوعی شرک در حاکمیت میداند.
🔹سید قطب نیز در کتاب «معالم فی الطریق» ذیل عنوان لا اله الا الله؛ برنامه زندگی، درباره تبیین جامعه جاهلی و اسلامی مینویسد: «هر جامعهای که عبودیت خود را در بینش اعتقادی، شعائر تعبدی و قانونگذاری به خداوند منحصر نگرداند، جاهلی است. بر این اساس تمام جوامع فعلی موجود در جهان جاهلی محسوب میشوند».
♦️علاوه بر «اخوان المسلمین»، جماعات اسلامی دیگر مانند «الجهاد» و «جماعه المسلمین» به رهبری شکری مصطفی، کتاب معالم را تدریس میکردند؛ اما به دلیل فهم نادرست به نتایج عجیب و غریبی رسیدند و آن را برگرفته از اندیشه سید قطب دانستند.
🔸آنها به سید اتهامات زیادی نسبت دادند از جمله: تکفیر هر مسلمانی که به جماعت نپیوندد؛ حرام دانستن کار در موسسات اجتماعی و کنارهگیری از جامعه و ترک مسجد مسلمانان به استناد اینکه همانند مسجد کافران است. سید قطب از برداشت نادرست آنان حیرتزده شده بود و از آنان دوری میجست.
📝ماهنامه زمانه، شماره ۱۳۰ و ۱۳۱، شهریور و مهر ۱۳۹۴
#سید_قطب
#اخوان_المسلمین
#معالم_فی_الطریق
📌@canoon_org
https://b2n.ir/ghotb
🔰چرا «سید قطب» بخوانیم؟
🔶آشنایی با یکی از نظریات مهم طرح تشکیل حکومت اسلامی
🔷آشنایی با تفکر انتقادی متفکران مسلمان به جهان مدرن
🔶اطلاع از شیوه پرداخت سیاسی و اجتماعی سید قطب به اسلام
🔷تاثیر پذیری نظری و عملی متفکران و کنشگران اسلامگرای معاصر از سید قطب
💢برای تهیه این کتاب به غرفه کانون اندیشه جوان در سی و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به نشانی: مصلی تهران، شبستان اصلی، راهرو ۷، غرفه ۳۵ مراجعه کنید.
#کتاب
#نقد_گفتمان
#سید_قطب
#نمایشگاه_کتاب
#کانون_اندیشه_جوان
#آنان_که_می_اندیشند
#نمایشگاه_بینالمللی_کتاب_تهران
#سی_و_چهارمین_نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران
📌@canoon_org
🔶آشنایی با یکی از نظریات مهم طرح تشکیل حکومت اسلامی
🔷آشنایی با تفکر انتقادی متفکران مسلمان به جهان مدرن
🔶اطلاع از شیوه پرداخت سیاسی و اجتماعی سید قطب به اسلام
🔷تاثیر پذیری نظری و عملی متفکران و کنشگران اسلامگرای معاصر از سید قطب
💢برای تهیه این کتاب به غرفه کانون اندیشه جوان در سی و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به نشانی: مصلی تهران، شبستان اصلی، راهرو ۷، غرفه ۳۵ مراجعه کنید.
#کتاب
#نقد_گفتمان
#سید_قطب
#نمایشگاه_کتاب
#کانون_اندیشه_جوان
#آنان_که_می_اندیشند
#نمایشگاه_بینالمللی_کتاب_تهران
#سی_و_چهارمین_نمایشگاه_بین_المللی_کتاب_تهران
📌@canoon_org