🖌نفرت صادق هدایت از فرهنگ و هنر ایرانی ؟!

🔻م.ف.فرزانه در بعضی خاطراتش به خوبی این نفرت هدایت از کشور و فرهنگ و هنر خودش را نشان داده است:

🔸«از گنجه یک پاکت درآورد و روی میز خالی کرد: یک شانه چوبی قزوینی، که دنده‌هایش کج و کوله بود، یک سنگ پا، یک گل سرشور... این هم سوغاتی‌هایی است که توریستها از میهنت می‌برند! آن عر و عرشان به اسم موزیک، این هم کاردستی مردم هنرمندش... تازه، ادعا هم دارند که هنر نزد ایرانیان است و بس. زکی! خودشان که چیزی ندارند هیچ، جلوی ورود همه چیز را هم می‌گیرند تا مبادا چشم و گوش مردم واز بشود.»

🔸درباره کولونیالیسم، در پاسخ فرزانه می‌گوید:

🔸«-حس می‌کنی؟ بوی گند غذای ایرانی را حس می‌کنی؟
دقت کردم، راست می‌گفت. بوی کباب و قرمه‌سبزی می‌آمد. خودش پیش از من علت را کشف کرد: به دیوار، به خط فارسی نوشته بود: رستوران تهران – جواد فریفته»

🔸این نفرت از ایران و مظاهر آن همچنان که گفته شد منحصر به دوران رضاخان و مثلا استبداد و خفقان حاکم بر کشور در زمان او نیست. بلکه در اواخر دهه ۲۰ که هنوز دیکتاتوری محمدرضا شاهی، پایه‌هایش را در کشور استوار نکرده است نیز، بی کم و کاست وجود دارد.

🔹بخشی از کتاب «راز شهرت صادق هدایت»، «محمدرضا سرشار»، انتشارات کانون اندیشه جوان

#غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

سالن A۳ ، راهرو ۷، غرفه ۲۲
~~~~~~
به کانون اندیشه جوان بپیوندید! 👇
♦️https://t.iss.one/joinchat/AAAAADvMZtm6cliPUjeihA

🔻با #مهدی_گلشنی در #غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

سالن A۳، راهرو ۷، غرفه ۲۲

♦️ @Canoon_org

🖌منشأ قوانین طبیعت چیست؟!

🔻چیزی که امروز تحت عنوان «جهان ظریفاً تنظیم شده» مطرح است، این است که شرایطی که اجازه‌ی بروز حیات در جهان را می‌دهند در گستره‌ی باریکی قرار دارند، به طوری که اگر پارامترها اندکی متفاوت می‌بودند، جهان منجر به موجودات ذی‌حیات نمی‌شد. این مسأله‌ایست که امروز بین فلاسفه و متکلمان و دانشمندان علوم مطرح است.

🔸به قول فریمن دایسون(فیزیکدان برجسته‌ی معاصر):«هرچه بیشتر جهان و تفصیل ساختار آن را بررسی می‌کنم، شواهد بیشتری می‌یابم که جهان به نحوی می‌دانسته‌است که ما می‌آییم» و به قول هویل(کیهان‌شناس برجسته‌ی معاصر):«یک تعبیر متعارف از حقایق حاکی از این است که یک ابَرعقل با فیزیک و شیمی و بیولوژی بازی کرده‌است و اینکه هیچ نیروی بی‌هدفی، در طبیعت وجود ندارد که درباره‌ی آن صحبت کنیم».

🔸آن فیزیکدانانی که ظهور جهان را صرفا تجلیات کوانتومی می‌دانند، توجه ندارند که تجلیات کوانتومی از عدم مطلق سرچشمه نمی‌گیرند بلکه یک میدان کوانتومی لازم است تا آنها رخ دهند؛ اما میدان کوانتومی را نمی‌توان عدم تلقی کرد بلکه هویتی ساختاردار است که ما مبدأ آن را نمی‌دانیم. پس کوشش برای ظهور جهان به عنوان یک افت‌وخیز کوانتومی، نه تنها نیاز به خالق را از بین نمی‌برد، بلکه مسأله را به عقب می‌برد.

🔸در واقع خود قوانین طبیعت منشأ می‌خواهد. به قول فیزیکدان فیلسوف هنری مارگنو: «اکنون این سوال مطرح می‌شود که منشأ قوانین طبیعت چیست؟ من تنها یک جواب قانع‌کننده می‌یابم: آنها به وسیله‌ی خدا خلق شده‌اند و خداوند قادر مطلق و عالم مطلق است. خداوند نه تنها جهان را آفرید، بلکه قوانینی را نیز که جهان از آنها تبعیت می‌کند آفرید».

🔹بخشی از کتاب «خداباوری و دانشمندان معاصر غربی»، «مهدی گلشنی»، انتشارات کانون اندیشه جوان

#غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

سالن A۳ ، راهرو ۷، غرفه ۲۲
~~~~~~
به کانون اندیشه جوان بپیوندید! 👇
♦️https://t.iss.one/joinchat/AAAAADvMZtm6cliPUjeihA

🔻مجموعه ۲۳ جلدی "از نگاه نبوی"
#غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

سالن A۳، راهرو ۷، غرفه ۲۲

♦️ @Canoon_org

🖌علم؛ کلید خوشبختی بشر؟!


🔻شک نیست که نسل معاصر ما نسبت به محصولات علم و تکنولوژی بسیار اعجاب‌زده است و برخی از مسئولان فکر می‌کنند که به کمک علم و تکنولوژی، تمام مسائل جامعه ما حل می‌شود و به پرداختن به ابعاد دینی و فرهنگی قضایا نیاز نیست.

🔸تجربه غرب نشان داده است که این برداشت غلط است. در اوائل دهه ۱۹۲۰، برتراند راسل اظهار تردید کرد که علم موجب خوشبختی بشر شود و پیش‌بینی کرد که علم ابزاری برای قدرتمندان و جاه‌طلبی‌های آنها خواهد بود. حوادث چند دهه اخیر به خوبی این پیش‌بینی را تأیید کرده است.

🔸باید چیزی در کار بیاید که جهان‌بینی حاکم بر محیط‌های علمی را تغییر دهد تا علم و تکنولوژی در خدمت انسان قرار گیرد و مشکلات جوامع انسانی را حل کند، به عوض آنکه فقرا را فقیرتر و اغنیا را غنی‌تر سازد.

🔸صرفا دین می‌تواند این عامل کنترل‌کننده باشد که هم بعد معنوی انسان را تقویت می‌کند و هم به علم و تکنولوژی جهت‌گیری سازنده برای خیر و آسایش انسانها و جوامع انسانی می‌دهد؛ لذا طرح رابطه علم و دین و تبیین نقشی که دین می‌تواند در جوامع علمی ایفا کند بسیار مفید و ضروری است.

🔹بخشی از کتاب «علم، دین و فلسفه»، «مهدی گلشنی»، انتشارات کانون اندیشه جوان

#غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

سالن A۳ ، راهرو ۷، غرفه ۲۲
~~~~~~
به کانون اندیشه جوان بپیوندید! 👇
♦️https://t.iss.one/joinchat/AAAAADvMZtm6cliPUjeihA

🔻مجموعه ۲۱ جلدی مهارت‌های طلبگی

#غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

سالن A۳، راهرو ۷، غرفه ۲۲
♦️ @Canoon_org

🔻با #علی_ابوالحسنی در #غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

سالن A۳، راهرو ۷، غرفه ۲۲
♦️ @Canoon_org

🖌توصیه به شاه !

🔻حکیم جلوه فرصت را برای انتقاد از رفتار شاه و اطرافیان وی غنیمت شمرده و اظهار داشته بود:

🔸«اعلی‌حضرتا، چندی پیش، برای انجام کاری بیرون رفته بودم. در راه، مشاهده کردم که موکب شاهانه از دور می‌آید و فراشان و گزمکان با حربه ای در دست، و چهره و رفتاری خشونت‌بار، به مردم حمله می‌آورند و دورباش و کورباش می‌گویند. توسط یکی از آنان پیغامی برای حضرتعالی فرستادم که نمی‌دانم آورد یا نه؟ به هر روی اینک می‌گویم.

🔸گفتم: این شاه مگر چه کرده است که مردم باید از وی بترسند و دوری بجویند؟ مردم، رعیت شاه‌اند و باید به او نزدیک باشند و احساس نزدیکی کنند. چه شده است که اطرافیان شاه، عوض اینکه مردم را به شاه نزدیک و نزدیک‌تر سازند، با ضرب تازیانه و تهدید سرنیزه، می‌کوشند مردم را از او هراسان و دور سازند؟! لطفا دستور بفرمایید از این نوع برخوردها خودداری شود.

🔹بخشی از کتاب «ذوق لطیف ایرانی؛ دفتر سوم»، «علی ابوالحسنی(منذر)»، انتشارات کانون اندیشه جوان

#غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

سالن A۳ ، راهرو ۷، غرفه ۲۲
~~~~~~
به کانون اندیشه جوان بپیوندید! 👇
♦️https://t.iss.one/joinchat/AAAAADvMZtm6cliPUjeihA

🔻مجموعه ۴۰ جلدی از چشم‌انداز امام علی (ع)

#غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

سالن A۳، راهرو ۷، غرفه ۲۲
♦️ @canoon_org

🖌خودم که بودم !

🔻جناب عبدالحسن حائری، رئیس سابق بخش مخطوطات کتابخانه مجلس شورای اسلامی، داستان خوشمزه‌ای نقل کردند:

🔸خانی بود بسیار متکبر و پر ادعا، در عین حال سبک‌مغز و شیرین‌عقل. یک شب خدمتکارش در خانه حاضر نبود تا رختخواب اربابش را پهن کند و جنابِ خان که برای خود عار می‌دانست به دست خویش رختخوابش را بیفکند، تا صبح در گوشه‌ای از اتاق کز کرد و چرت زد.
صبح هنگام که آفتاب بالا آمد، خدمتکار از راه رسید و خان را بسیار خسته و پریشان حال دید... سبب پرسید و خان گفت: دیشب کسی نبود رختخواب مرا پهن کند تا روی آن بخوابم، و لذا نخوابیدم.
گفت: خب قربان جایتان را می‌انداختید و می‌خسبیدید.
خان پاسخ داد: خب، زشت بود ببینند من جایم را خودم می‌اندازم.
گفت: قربانتان گردم، دیشب در اتاقتان، آخر کسی نبود که رختخواب پهن‌کردنتان را ببیند.
خان گفته بود: خب، خودم که بودم و می‌دیدم!

🔸بد نیست این داستان خوشمزه را نیز بشنوید:

می‌گویند: خواجه منعمی، مقبره منقّش بسیار عالی برای خود ساخت و بنایان در مدت یک سال تمام آن را به انجام رسانیدند. به بنا گفت: این مقبره دیگر به چه چیز احتیاج دارد؟ بگو تا تهیه کنیم. بنّا سینه‌ای صاف کرد و گفت : به وجود مبارک!

🔹بخشی از کتاب «ذوق لطیف ایرانی؛ دفتر دوم»، «علی ابوالحسنی»، انتشارات کانون اندیشه جوان

پایان مطالب #غرفه_تلگرامی کانون اندیشه جوان

~~~~~~
به کانون اندیشه جوان بپیوندید! 👇
♦️https://t.iss.one/joinchat/AAAAADvMZtm6cliPUjeihA